کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

تحقیق درباره امامت و رهبرى امت

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق درباره امامت و رهبرى امت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

امامت و رهبرى امت

استاد شهید مرتضى مطهرى مجموعه آثار جلد 3 صفحه 318

امام وظایفى بر عهده دارد یکى از آن وظایف رهبرى جامعه است در این مقاله پیرامون نیازمندى انسان به رهبر و وظایف رهبر و دستورات اسلام در مورد رهبرى، مطالبى ارائه گردیده است.

رشد یعنى قدرت مدیریت.وقتى که انسان مى‏خواهدانسانهاى دیگر را اداره کند یعنى وقتى که موضوع رشد اداره انسانهاى دیگر باشد، آن را «مدیریت و رهبرى‏»مى‏نامیم.این نوع از رشد دراصطلاح اسلامى «هدایت‏» و به تعبیر رساتر «امامت‏» نامیده مى‏شود.

دقیق‏ترین کلمه‏اى‏که بر کلمه «امامت‏» منطبق مى‏شود همین کلمه «رهبرى‏» است.فرق نبوت‏و امامت در این است که نبوت، راهنمایى و امامت، رهبرى است.

نبوت، ابلاغ، اخبار، اطلاع دادن، اتمام حجت و راهنمایى‏است.راهنما چه مى‏کند؟ راه را نشان مى‏دهد، وظیفه‏اش بیش از این نیست که راه‏را نشان دهد.ولى بشر علاوه بر راهنمایى به رهبرى نیاز دارد، یعنى نیازمند است به افراد یا گروه و دستگاهى که قواو نیروهاى وى را بسیج کنند، حرکت دهند، سامان و سازمان بخشند.نبوت، راهنمایى است و یک منصب است، اما امامت،رهبرى است و منصب دیگرى است.پیغمبران بزرگ، هم نبى و هم امام هستند. پیغمبران کوچک فقط نبى بودند و امام نبودند، رهنما

صفحه : 319

بودند ولى رهبر نبودند،اما پیغمبران بزرگ هر دو منصب و هر دو شان را داشته‏اند، هم شان‏راهنمایى و هم شان رهبرى. ابراهیم، موسى، عیسى هر کدام رهنما و رهبرند.

خاتم الانبیاء «رهنماى‏رهبر» است.قرآن مجید بر این اصل بسیار تکیه مى‏کند و در معارف‏شیعه این اصل قرآنى جاى شایسته خود را دارد.

این نکته راباید یادآورى کنم که آنچه قرآن تحت عنوان رهبرى از آن بحث مى‏کند،ما فوق رهبرى‏اى است که بشریت مى‏شناسد.رهبرى‏اى که بشریت مى‏شناسد از حدودرهبرى در مسائل اجتماعى تجاوز نمى‏کند، ولى منظور قرآن از رهبرى، علاوه بر رهبرى اجتماعى رهبرى‏معنوى یعنى رهبرى به سوى خداست و آن خود حساب دقیق و حساسى دارد و از رهبریهاى‏اجتماعى بسى دقیق‏تر و حساس‏تر است.فعلا مجال بحث درباره این جهت نیست.

ابراهیم، رهبر و امام

قرآن درباره ابراهیم(علیه‏السلام)حرف عجیبى مى‏زند و مى‏گوید: «و اذ ابتلى ابراهیم ربه‏بکلمات...» (1) خداوند ابراهیم را در مراحل بسیارمورد آزمایش قرار داد و ابراهیم از این آزمایشها پیروز بیرون آمد.

ابراهیم از پیغمبرهایى است که سرگذشت عجیبى دارد وآزمونها برایش پیش آمده و در همه آنها کمال موفقیت و پیروزى را داشته است.در میان قوم بابل به نبوت مبعوث شد ویکتنه با عقاید منحط و شرک آمیز قوم خود که همه را فرا گرفته بود مبارزه کرد.همه بتها را به استثناى‏بت بزرگ شکست.تبر بت‏شکنى را به گردن بت بزرگ انداخت به علامت اینکه بتها با یکدیگر نزاع کرده و بت بزرگ سایر بتها را به این روز انداخته است.

ابراهیم با این کار خودنیروى فطرى عقلى خفته مردم را بیدار کرد، زیرا فطرتا درک مى‏کنندکه ممکن نیست جمادات با یکدیگر به نزاع برخیزند.همین جا به خود مى‏آیندکه پس چرا انسان عاقل شاعر مدرک، سر به آستان این موجودات لا یشعر فرود آورد؟!ابراهیم‏مکرر مورد غضب و خشم نمرود قرار گرفت تا آنجا که او را در

.............................................................. 1.بقره/124.

صفحه : 320

گودالى - حتى مى‏توان گفت در دریایى - از آتش‏انداختند ولى او از سخن خود دست بر نمى‏داشت.ابراهیم از طرفى با عقاید منحط و خرافى و تقلیدى[قوم]خود درگیر بود وپیروز مى‏گشت، و از طرف دیگر با نمرود درگیرى شدید پیدا کرد و تا میان آتش رفت و در همان حال یک آزمون عجیب الهى‏به سراغش آمد، یعنى از طرف خدا به امرى مامور شد که جز یک تسلیم کامل، هیچ نیرویى نمى‏تواند آن را اطاعت‏کند.امرى که درباره‏اش صادر شد این بود که فرزند جوان عزیزت را به دست‏خود در راه خدا باید فدا کنى و سر ببرى.ابراهیم تصمیم به‏انجام این کار گرفت و در آخرین مرحله که تصمیم ابراهیمى ظهور کرد، از جانب خداوند ندا رسید که یا ابراهیم!تو عمل کردى‏و ما آنچه از تو مى‏خواستیم همین بود.ما از تو همین حد از تسلیم را مى‏خواستیم، ما کشتن فرزند از تو نمى‏خواستیم.

ابراهیم این منازل و مراحل را طى کرد و پشت‏سرگذاشت.بعداز همه اینها بود که به او گفته شد اکنون شایسته امامت و رهبرى‏هستى.ابراهیم از نبوت و رسالت گذشت تا به رهبرى رسید.در حدیث است: اتخذ الله ابراهیم نبیا قبل ان یتخذه رسولا و اتخذه رسولاقبل ان یتخذه خلیلا و اتخذه خلیلا قبل ان یتخذه اماما (1) .

خلاصه معنى حدیث اینکه:ابراهیم اول نبى بود و هنوز رسول نبود، رسول شد و هنوز خلیل نبود،و خلیل الله شد و هنوز امام و رهبر نبود، بعد از همه اینها به مقام «امامت و رهبرى‏» رسید.

مفاد آیه کریمه «و اذ ابتلى ابراهیم‏ربه بکلمات فاتمهن قال انى جاعلک للناس اماما»(2) این است‏که: پس از آنکه ابراهیم همه مراحل را طى کرد و از همه آزمایشها پیروز و موفق‏بیرون آمد و به اصطلاح فارسى از هفتخوان گذشت، ما به او اعلام کردیم که هم اکنون وقت آن رسیده است که ما تو را امام و رهبر قرار دهیم.

امامت و رهبرى انسانها، چه در بعد معنوى‏و الهى و چه در بعد اجتماعى،

.............................................................. 1.اصول کافى، ج 1، کتاب الحجة/ص 175. 2.بقره/124.

صفحه : 321

عالى‏ترین درجه و مقام و پستى است که از طرف‏خدا به یک انسان واگذار مى‏شود.

مدالى که به این نام به سینه‏کسى مى‏چسبانند عالى‏ترین مدالهاست.ابراهیم، هم نبى و هم امام‏بود، لهذا رهبر قوم خویش بود.

اینکه عرض کردم‏«نبوت، راهنمایى و امامت، رهبرى است‏» مقصودم این نیست که انبیاءاین منصب را که بالاتر است نداشتند.همان طور که قبلا هم اشاره کردیم،نبوت و امامت دو منصب است که در انبیاء بزرگ هر دو منصب جمع است و در انبیاء کوچک یکى از آندو، کما اینکه در ائمه، امامت‏و رهبرى هست ولى نبوت یعنى رهنمایى جدید نیست، چون راه همان راهى است که پیغمبر نمایانده است و ائمه مردم‏را در همان راه که پیغمبر از طرف خداوند ارائه کرده است‏حرکت مى‏دهند، بسیج مى‏کنند و راه مى‏برند.این، مفهوم امامت از نظر اسلام است.

دنیاى امروز به مساله رهبرى و مدیریت، تنها از جنبه‏اجتماعى مى‏نگرد، یعنى تنها این جنبه و این بعد را شناخته است، ولى همین‏را که شناخته است بسیار اهمیت مى‏دهد و به حق اهمیت بسیار مى‏دهد.

انسان نیازمند رهبرى است

اهمیت فوق العاده‏رهبرى بر سه اصل مبتنى است: اصل اول مربوط است به اهمیت انسان و ذخایر و نیروهایى‏که در او نهفته است که معمولا خود به آنها توجه ندارد.در اسلام به مساله متوجه کردن انسان به خود، به عظمت‏و شرافت‏خود و نیروهاى عظیمى که در اوست، توجه شده است.قرآن مجید مى‏گوید: «وقتى که انسان را خواستیم بیافرینیم فرشتگان را امرکردیم که به این موجود سجده کنند» (1) ، مى‏گوید: «انسان بر فرشتگان در تعلیم اسماء الهى پیشى گرفت‏»(2) ، مى‏گوید: آنچه در زمین است براى انسان آفریده شده است: «هو الذى خلق لکم ما فى الارض جمیعا»(3) ، «سخر لکم ما فى السموات و ما فى الارض‏» (4) ، اى بشر!در تو

.............................................................. 1.مضمون آیه 34 سوره بقره. 2.مضمون آیه 31 سوره بقره. 3.بقره/29. 4.جاثیه/13.

صفحه : 322

چیزهاست، تو خیال نکن مشتى آب و خاک هستى، خودت رابا موجودات دیگر مقایسه نکن.

ریشه تفاوت‏انسان و حیوان از نظر رهبرى

اصل دوم مربوط‏است به تفاوت انسان و حیوان.انسان با اینکه از جنس حیوان است، از نظرمجهز بودن به غرایز با حیوان تفاوت دارد یعنى ضعیف‏تر از حیوان است.

حیوانات به یک سلسله‏غرایز مجهز هستند و نیاز چندانى به مدیریت و رهبرى از خارج ندارند،زیرا غریزه کارش راهنمایى و رهبرى به صورت خودکار است.مورچه به سلسله‏غرایزى مجهز است که به طور خودکار و اتوماتیک وى را در زندگى رهبرى مى‏کند.امیر المؤمنین على(علیه السلام)در یکى‏از خطبه‏هاى نهج البلاغه موضوع مجهز بودن مورچه را به غرایز زندگى بیان و تشریح مى‏کند.سایر حشرات نیز بدین منوال هستند.

انسان با اینکه از نظر نیروها مجهزترین‏موجودات است و اگر بنا بود با غریزه رهبرى شود مى‏بایست صد برابر حیوانات مجهز به غرایز باشد، در عین حال از نظر غرایزى که‏او را از داخل خود هدایت و رهبرى کنند، فقیرترین و ناتوان‏ترین موجود است، لهذا به رهبرى، مدیریت و هدایت از خارج نیاز دارد.این‏همان اصلى است که مبنا و فلسفه بعثت انبیاء است، و هنگامى که فلسفه بعثت انبیاء را مورد بحث قرار مى‏دهیم متکى‏به اصل نیاز بشر به راهنمایى و رهبرى هستیم، یعنى بشر موجودى است مجهز به ذخایر و منابع قدرت بیشمار و درعین حال در ذات خود فوق العاده بى‏خبر و سرگردان و خود از ذخایر و منابع وجود خود ناآگاه، نه مى‏داند که چه دارد و نه مى‏داندکه چگونه آنها را رهبرى کند و مورد بهره‏بردارى قرار دهد، لهذا نیازمند است که رهبرى گردد، راه به او نشان داده شودو نیروهایش سامان یابد و سازمان پیدا کند، باید او را آزاد کرد و به حرکت آورد.

قوانین‏خاص حاکم بر زندگى بشر

اصل سوم مربوط‏به قوانین خاص زندگى بشر است.یک سلسله اصول بر رفتار انسان حکومت‏مى‏کند که اگر کسى بخواهد بر بشر مدیریت داشته باشد و وى را

صفحه : 323

رهبرى کند جز از راه شناخت قوانینى که بر حیات و بر روال زندگى‏بشر حاکم است، میسر نیست.

پس بشر موجودى است‏که به یک سلسله نیروها مجهز است و به هدایت و رهبرى و به پیشواو پیشوایى نیازمند است، موجودى است که رهبرى و به حرکت در آوردن و بهره‏بردارى‏از نیروهاى وى تابع یک سلسله قوانین بسیار دقیق و ظریف است که‏شناخت آن قوانین کلید راه نفوذ در دلها و مسلط شدن بر انسانهاست.

رهبرى رسول اکرم


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره امامت و رهبرى امت

مقاله نظریه امامت در ترازوی نقد

اختصاصی از کوشا فایل مقاله نظریه امامت در ترازوی نقد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله نظریه امامت در ترازوی نقد


مقاله نظریه امامت در ترازوی نقد

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:71

نظریه امامت در ترازوی نقد

ارکان اصلی نظریه

نظریة امامت، از ابتدای تکون تاکنون فراز و نشیب‌های فراوانی را پشت سر نهاده و عالمان و متکلمان شیعه در طول تاریخ، قرائت‌های مختلفی از آن داشته‌اند. لکن یک قرائت خاص همواره رواج و شهرت بیشتری داشته و خصوصاً در عصر حاضر سطرة خود را بر تلقی‌های دیگر گسترانده و شکل تفسیر رسمی را پیدا کرده است. ارکان این تلقی خاص به شرح زیر است:

الف) وجود امامان معصوم پس از پیامبر (ص) ضرورت دارد و بر خداوند واجب است برای رهبری و هدایت امت و حفظ شریعت، امامان معصومی را به عنوان جانشینان پیامبر اسلام نصب کند، (اصل وجوب و ضرورت امامت)

ب) خداوند برای دوران پس از پیامبر (ص) دوازده امام معصوم را- که اولین آنها امام علی‌بن‌ابیطالب و آخرینشان حضرت مهدی (ع) می‌باشد- به امامت امت نصب نموده است. (نصب الهی امامان دوازده‌گانه)

ج) امامان معصوم، به دلیل نصب الهی، عصمت و علم مصون از خطا و اشتباه، بر کلیة‌ امور دینی و دنیوی امت، ریاست دارند و سخن آنها حجت قاطع است. لکن شأن اصلی آنها تفسیر دین و حفظ شریعت است و اگر به دلیل شرایط خاص جامعه، بر مسند قدرت و حکومت نباشند، مقام مرجعیت دین آنها همچنان باقی است.

د) دوازدهمین امام، به دلیل بی‌لیاقتی مردم و تهدید دستگاه حکومتی و خوف شهادت، به فرمان الهی و تا مدتی نامعلوم، غایب شده است و در آخر الزمان ظهور می‌کند تا همة‌ دنیا را از ظلم و فقر و فساد و گمراهی نجات دهد.

در این نوشتار می‌کوشیم تا نشان دهیم که اولاً ادلة ارائه شده برای اثبات نظریة امامت ناتمام است، ثانیاً ناسازگاری درونی، این نظریه را رنج می‌دهد و ثالثاً شواهد و قرائنی وجود دارد که این نظریه را نقض می‌کند. از آنجا که متکلمان شیعه، امامت را استمرار نبوت می‌دانند، مجبور می‌شویم بحث خود را از فلسفة نبوت آغاز کنیم.

فلسفة نبوت

در بحث فلسفة نبوت، دو سئوال مهم مطرح می‌شود. نخست آنکه چرا خداوند پیامبران به سوی بشر فرستاده است، دوم آنکه آیا بعثت پیامبران، ضرورت دارد یا اینکه پیامبران، موهبتهای الهی هستند و در ارسال آنها به سوی بشر، وجوب و ضرورتی رد کار نبوده و نیست. پیداست که برای یافتن پاسخ سئوال اول، می‌توان به تعالیم پیامبران و کتابهای آسمانی آنها رجوع کرد و فهمید که هدف و غرض خداوند از ارسال رسل چه بوده است. اما در مورد سئوال دوم، کار به این سادگی و آسانی نیست. اگر قائل به وجوب و ضرورت نبوت باشیم، باید با دلیل عقلی و پیشین (بدون استفاده از تعالیم پیامبران) این مدعا را اثبات کنیم.

متکلمان شیعه قائل به وجوب و ضرورت بعثت پیامبران هستند و این ضرورت را مقتضای حکمت الهی و قاعدة لطف می‌دانند. ما در اینجا از میان ادلة متعددی که در اثبات این مدعا اقامه شده است، دو نمونه را آورده و به نقد و بررسی آنها می‌پردازیم و معتقدیم که با مبانی ارائه شده در این نقدها، همة‌ ادلة ضرورت نبوت را می‌توان نقد کرد.

دلیل اول (مقتضای حکمت الهی)

این دلیل بر مبنای نقصان علم و دانش بشری و عدم کفایت عقل انسان در شناخت راه کمال و سعادت اقامه شده است:


دانلود با لینک مستقیم


مقاله نظریه امامت در ترازوی نقد

مقاله درباره امامت

اختصاصی از کوشا فایل مقاله درباره امامت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره امامت


مقاله درباره امامت

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:19

امامت

امامت مهم‌ترین اصل اعتقادی مذهب تشیع است. امامت در لغت به معنای دوستی، یاری دادن، به دست گرفتن کاری، فرماندهی داشتن و . . . است و در اصطلاح، یک منصب الهی و خدادادی است که شامل همه فضیلت‌های انسانی است.

مطابق این تعریف، امامان از سوی خداوند و به وسیله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تعیین می‌شوند، دارای همان فضایل و امتیازات پیامبر (بجز مقام نبوت) هستند، و کار آنان منحصر به حکومت دینی نیست.

اما دانشمندان اهل سنت امامت را این گونه تعریف می‌کنند:

«الامامه رئاسه عامه فی امور الدین و الدنیا، خلافة عن النبی؛ (امامت یعنی ریاست و سرپرستی عمومی در امور دین و دنیا در مقام جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم)
مطابق این تعریف، امامت یک مسئولیت ظاهری در حد ریاست حکومت است؛ اما حکومتی که شکل دینی دارد و عنوان جانشینی پیامبر (در امر حکومت) را به خود گرفته است. طبیعتاً چنین امامی می‌تواند از سوی مردم برگزیده شود!

به عبادت دیگر علمای اهل سنت،‌ امامان را تنها به معنای جانشینان پیامبر در بر پا داشتن احکام شرع و پاسداری از حوزه دین دانسته اند.

اما شیعیان معتقدند مقام امامت در امتداد مقام نبوت است و ولایت امام همان ولایت نبوی و ولایت الهی است که ناگسستنی است. بنا به اعتقاد شیعیان، امامت فقط یک حکم شرعی فرعی نیست.

 

 

متصدیان امر امامت، دوازده نفر از نسل پیامبر اکرم هستند:

امام علی، امام حسن، امام حسین، امام علی بن الحسین، امام محمد باقر، امام جعفر صادق، امام موسی کاظم، امام علی بن موسی الرضا، امام محمد تقی، امام علی نقی، امام حسن عسگری و امام مهدی علیهم السلام.

به اعتقاد شیعیان، امامانی که جانشینان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در اجرای احکام و اقامه حدود و حفظ شریعت و تربیت مردم‌اند، از گناه و خطا مبرا هستند و در تمامی فضایل و کمالات علمی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و . . . سر آمد همگانند .

شناخت شناسى  امامت

امامت در لغت به معناى پیشوایى و رهبرى است و هر کسى که متصدى رهبرى گروهى شود ((امام)) نامیده مى شود خواه در راه حق باشد یا در راه باطل. چنانکه در قرآن کریم, واژه ((ائمه الکفر)) درباره سران کفار بکار رفته است, و کسى که نماز گزاران به او اقتدا مى کنند ((امام جماعت)) نامیده مى شود.

اما در اصطلاح علم کلام, امامت عبارت است از: ((ریاست همگانى و فراگیر بر جامعه اسلامى در همه امور دینى و دنیوى)). و ذکر کلمه ((دنیوى)) براى تاکید بر وسعت قلمرو امامت است, و گرنه تدبیر امور دنیوى جامعه اسلامى, جزیى از دین اسلام است .

از دیدگاه شیعه, چنین ریاستى هنگامى مشروع خواهد بود که از طرف خداى متعال باشد, و کسى که اصالهً (و نه به عنوان نیابت) داراى چنین مقامى باشد معصوم از خطا در بیان احکام و معارف اسلامى و یز مصون از گناهان خواهد بود. و در واقع, امام معصوم همه منصب هاى پیامبر اکرم (ص) بجز نبوت و رسالت را دارد و هم سخنان او در تبیین

حقایق و قوانین و معارف اسلام, حجت است و هم فرمانهاى وى در امور مختلف حکومتى, واجب الاطاعه مى باشد.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره امامت

تحقیق درمورد مسأله امامت از دیدگاه عقل و قرآن

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق درمورد مسأله امامت از دیدگاه عقل و قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درمورد مسأله امامت از دیدگاه عقل و قرآن


تحقیق درمورد مسأله امامت از دیدگاه عقل و قرآن

دسته بندی : معارف اسلامی _ مذهبی ،

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

تعداد صفحات : 27 صفحه

بسم‌الله الرحمن الرحیم «وجعلناهم ائمة یهدون بامرنا» امامت تحقیقی بر مسأله امامت از دیدگاه عقل و قرآن خاندان حمد با شمشیرهایی به شهادت رسیده‌اند که بر روی آن آیات جهاد در راه خدا و شعار توحید نقش بسته بود.
دکتر علی شریعتی با رحلت پیامبر اسلام که پیامبر خاتم نیز ‌بوده‌اند مسلماً برای هدایت و زعامت مسلمین می‌باید افرادی باشند که عهده‌دار این مسئولیت بوده به کسانی که به نیابت پیامبر رهبریت عمومی دینی و دنیایی مسلمین را از سلالة پیامیر بر عهده دارند، امام می‌گویند.
امامت در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است.
در اصل بحث نیاز به امام و معنی امامت اختلافی نیست.
ولی در چگونگی تعیین امام و خصوصیات آن بین فرقه‌های مختلف اختلاف نظرهایی وجود دارد و آنچه شیعه را از موافقت با خلافت انتخابی باز داشت ترس از پیامدهای ناگوار آن یعنی انحراف و فساد تدریجی در روش حکومت اسلامی بود از این رو شیعه معتقد است امامت امری انتصابی است و پیامبر مأمور است از طرف خدا امام را به مردم معرفی نماید، در واقع امام را خدا معین می‌فرماید به همانگونه که خدا پیامبر را بر می‌گزیند ولی اهل سنت امامت را انتخاب می‌پندارند و خدا و پیامبر را در این امر دخیل نمی‌دانند که این دیدگاه از نظر شیعه مردود است.
در واقع شیعه امامت را همان نبوت منهای وحی می‌داند و امامت را دارای ابعاد گسترده‌ای شامل مدیریت سیاسی جامعه و عهده‌داری مسئولیت هدایت و رهبری معنوی جامعه در جهت رشد و ارتقای انسانی می‌داند و همانگونه که در سفینه البحار این حدیث رضوی نقل شده است «ان الامامة زمام الدین و نظام المسلمین ان الامامه اس الاسلام النمامی و فرعه اسامی» امامت سررشته دین و نظام مسلمانان است.
امامت اساس و تنها بالنده اسلام و شاخه بلند آن است» شیعه بدین مسأله ایمان و اعتقاد راسخ دارد.
در سورة بقره آیه 124 خدواند کریم می‌فرمایند: «به یادآر هنگامیکه پروردگار را ابراهیم، او را مورد آزمایش قرار داد و پس از تکمیل امتحان فرمود که ترا برای مردم امام قرار دادم» که در این آیه خداوند امامت را والاتر از نبوت قرار داده چرا که ابراهیم در ابتدا پیامبر بود و پس از انجام آزمایشات سخت و گذر از آنها به درجة امامت نیز رسیده و در این جایگاه است که لزوم باک و معصوم و خاص بودن امام مطرح و مشخص می‌شود چرا که غیر از این نمی‌تواند باشد.
از مهمترین اشارات و دلایل ارجحیت امامت انتصابی در نزد شیعه و از مدارک مستحکم آورده شده حدیث ثقلین است که از جانب رسول خدا نقل گشته است.
«اِنی تارِکُ فیکُمُ الثَقَلین: کتابَ الله و عترَتی» که خود بر اهمیت مسألة امامت و حساسیت آن بر اسا

  متن بالا فقط تکه هایی از محتوی متن مقاله میباشد که به صورت نمونه در این صفحه درج شدهاست.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید 

 


  لطفا به نکات زیر در هنگام خرید دانلود مقاله :  توجه فرمایید.

  • در این مطلب،محتوی متن اولیه قرار داده شده است.
  • به علت اینکه امکان درج تصاویر استفاده شده در ورد وجود ندارد،در صورتی که مایل به دریافت  تصاویری از ان قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید.
  • پس از پرداخت هزینه ،ارسال آنی مقاله یا تحقیق مورد نظر خرید شده ، به ادرس ایمیل شما و لینک دانلود فایل برای شما نمایش داده خواهد شد.
  • در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون بالا ،دلیل آن کپی کردن این مطالب از داخل متن میباشد ودر فایل اصلی این ورد،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد.
  • در صورتی که محتوی متن ورد داری جدول و یا عکس باشند در متون ورد قرار نخواهند گرفت.
  • هدف اصلی فروشگاه ، کمک به سیستم آموزشی میباشد.

دانلود فایل   پرداخت آنلاین 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد مسأله امامت از دیدگاه عقل و قرآن

مفهوم امامت

اختصاصی از کوشا فایل مفهوم امامت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 50

 

 

 

مقدماتی درباره مساله امامت

نویسنده: شهید مرتضی مطهری

بحث ما درباره امامت است.مى‏دانیم که در میان ما شیعیان مساله امامت اهمیت فوق‏العاده‏اى دارد و در میان سایر فرق اسلامى آن قدر براى این مساله اهمیت قائل نیستند.سر مطلب این است که مفهوم امامت در نزد شیعه با مفهوم امامت در نزد سایر فرق اسلامى متفاوت است.البته جهات مشترکى در کار هست ولى یک جهات اختصاصى هم در معتقدات شیعه در باب امامت هست که به همین جهت مساله امامت اهمیت فوق‏العاده‏اى پیدا مى‏کند.مثلا ما شیعیان وقتى که مى‏خواهیم اصول دین را بر طبق مذهب شیعه بیان کنیم مى‏گوییم اصول دین توحید است و نبوت و عدل و امامت و معاد، امامت را جزء اصول دین مى‏شماریم.اهل تسنن هم قائل به نوعى امامت هستند و اساسا منکر امامت به یک معنا نیستند، امامت را به شکل دیگرى قائل‏اند ولى به آن شکلى که قائل هستند، از نظر آنها جزء اصول دین نیست بلکه جزء فروع دین است.

بالاخره ما در مساله امامت اختلاف داریم، آنها قائل به نوعى امامت‏اند و ما قائل به نوعى دیگر.چطور شده است که شیعه امامت را جزء اصول دین مى‏شمارد ولى اهل تسنن از فروع دین مى‏شمارند؟علتش همان است که عرض کردم: مفهوم امامت در شیعه با آنچه که در اهل تسنن هست، متفاوت است.

امامت، استمرار نبوّت و همچون پیامبرى ، لطفى از جانب خداى متعال است. امامت جز با تصریح خداوندى تحقق نمى پذیرد و مردم در تعیین امام معصوم نقشى ندارند. امامت یکى از اصول بنیادى دین است و ایمان راستین جز با باور داشتن به بایستگى آن شکل نمى گیرد. امام کسى است که خداوند متعال او را ، پس از پیامبر به عنوان هدایتگر بشر برگزیده و باید از هر گناه و ناراستى پاک و معصوم ، و به اذن خدا، از جهان غیب آگاه باشد. امام نمونه کامل انسان و داراى برترین درجه کمال و فضیلت است و از آن جا که به یارى حق، همه گفتارها و رفتارهاى او نشان از راهى خدایى دارد، بر همه مردم پیروى از وى لازم و بایسته است.

معنى امام

کلمه «امام‏» یعنى پیشوا، کلمه «پیشوا» در فارسى، درست ترجمه تحت اللفظى کلمه «امام‏» است در عربى.خود کلمه «امام‏» یا «پیشوا» مفهوم مقدسى ندارد.پیشوا یعنى کسى که پیشرو است، عده‏اى تابع و پیرو او هستند اعم از آنکه آن پیشوا عادل و راه یافته و درست رو باشد یا باطل و گمراه باشد.قرآن هم کلمه امام را در هر دو مورد اطلاق کرده است.در یک جا مى‏فرماید: «و جعلنا هم ائمة یهدون بامرنا» (1) ما آنها را پیشوایان هادى به امر خودمان قرار دادیم.در جاى دیگر مى‏گوید: «ائمة یدعون الى النار» (2) پیشوایانى که مردم را به سوى آتش مى‏خوانند.یا مثلا درباره فرعون کلمه‏اى نظیر کلمه امام را اطلاق کرده است: «یقدم قومه یوم القیامة‏» (3) که روز قیامت هم پیشاپیش قومش حرکت مى‏کند.پس کلمه امام یعنى پیشوا.ما به پیشواى باطل فعلا کارى نداریم، مفهوم پیشوا را عرض مى‏کنیم.

پیشوایى در چند مورد است که در بعضى از موارد، اهل تسنن هم قائل به پیشوایى و امامت هستند ولى در کیفیت و شخصش با ما اختلاف دارند.اما در بعضى از مفاهیم امامت، اصلا آنها منکر چنین امامتى هستند نه اینکه قائل به آن هستند و در فردش با ما اختلاف دارند.امامتى که مورد قبول آنها هم هست ولى در کیفیت و شکل و فردش با ما اختلاف دارند، امامت به معنى زعامت اجتماع است که به همین تعبیر و نظیر همین تعبیر از قدیم در کتب متکلمین آمده است.خواجه نصیر الدین طوسى در تجرید امامت را این طور تعریف مى‏کند: «ریاسة عامة‏» یعنى ریاست عمومى.[در اینجا ذکر یک مطلب لازم به نظر مى‏رسد: ]

مشروعیت حکومت امام معصوم (ع)

در نظر شهید مطهری مدل مطلوب حکومت از نظر شیعه، امامت است، اما امامت دارای مفهوم، گستره و ابعاد چند گانه‌ای است که زعامت سیاسی و حکومت یکی از وجوه آن است. امامت در نزد مطهری تالی تلو نبوت است.(مطهری ،1374،ج4،ص841) ایشان برای پیامبر سه شأن قائل است که هر سه را خداوند به او عطاء کرده است. شأن اول، شأن ابلاغ وحی و پیامبری است.(مطهری،1374،ج4،ص843) در این زمینه پیامبر هیچ اختیاری ندارد، بلکه پیغمبر باید بی کم و کاست دستور و پیام الهی را ابلاغ کند، شأن دوم قضاوت است. (مطهری ،1374،ج4،ص843) این شأن پیامبر ناشی از اهمیت عدل در اسلام است، زیرا قضاوت حکم به عدل است. شأن سوم پیامبر، شأن ریاست عام است. پیامبر براساس این شأن رئیس و رهبر اجتماع مسلمین است. (مطهری، 1374،ج4،ص843) مطهری معتقد است که هر سه شان را خداوند به پیامبر اعطا کرده است و حکومت هم به عنوان یکی از این شئون الهی برعهده پیامبر بوده است. به نظر شهید مطهری در هیچ یک از شئون، مردم دخالتی ندارند و درامر حکومت نیز پیامبر به خواست مردم مدیریت اجتماعی جامعة اسلامی را برعهده نگرفت. پیامبر اکرم (ص) به حکم نبوت، مقام زعامت سیاسی را هم داراست، و این مسأله را نمی‌توان به شورا و یا رأی مردم سپرد. (مطهری،1374،ج4،ص865) اگر پیامبر در زمینة ابلاغ وحی هیچ اختیاری نداشت، اما در حوزة زعامت سیاسی دارای اختیار است. در شأن سوم پیغمبر به موجب این که رهبر اجتماع است، اگر فرمانی بدهد غیر از فرمانی است که طی آن وحی خدا را ابلاغ می‌کند. خدا به او اختیار چنین رهبری را داده و این حق را به او واگذار کرده است. لذا پیامبر در احکام حکومتی با اصحاب خود مشورت می‌کند. (مطهری ،1374،ج4،ص844) شهید مطهری امامت را تالی تلو نبوت می‌داند و معتقد است که هر سه شأن پیامبر ـ یعنی تبیین دین (منهای دریافت وحی) قضاوت و حکومت ـ به امامان منتقل می‌شود.

شؤون رسول اکرم

پیغمبر اکرم به واسطه آن خصوصیتى که در دین اسلام بود، در زمان خودشان به

حکم قرآن و به حکم سیره خودشان داراى شؤون متعددى بودند، یعنى در آن واحد چند کار داشتند و چند پست را اداره مى‏کردند، اولین پستى که پیغمبر اکرم از طرف خدا داشت و عملا هم متصدى آن پست بود، همین بود که پیغامبر بود یعنى احکام و دستورات الهى را بیان مى‏کرد.آیه قرآن مى‏گوید: «ما اتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا» (1) آنچه پیغمبر برایتان آورده بگیرید و آنچه نهى کرده[رها کنید]، یعنى آنچه پیغمبر از احکام و دستورها مى‏گوید، از جانب خدا مى‏گوید. پیغمبر از این نظر فقط بیان کننده آن چیزى است که به او وحى شده.منصب دیگرى که پیغمبر اکرم متصدى آن بود، منصب قضاست، او قاضى میان مسلمین بود، چون قضا هم از نظر اسلام یک امر گتره‏اى نیست که هر دو نفرى اختلاف پیدا کردند، یک نفر مى‏تواند قاضى باشد.قضاوت از نظر اسلام یک شان الهى است، زیرا حکم به عدل است و قاضى آن کسى است که در مخاصمات و اختلافات مى‏خواهد به عدل حکم کند.این منصب هم به نص قرآن که مى‏گوید: «فلا و ربک لا یؤمنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فى انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما» (2) به پیغمبر تفویض شده و رسول اکرم از جانب خدا حق داشت که در اختلافات میان مردم قضاوت کند.این نیز یک منصب الهى است نه یک منصب عادى.عملا هم پیغمبر قاضى بود.منصب سومى که پیغمبر اکرم رسما داشت و هم به او تفویض شده بود به نص قرآن و هم عملا عهده‏دار آن بود، همین ریاست عامه است.او رئیس و رهبر اجتماع مسلمین بود و به تعبیر دیگر سائس مسلمین بود، مدیر اجتماع مسلمین بود.گفته‏اند آیه: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم‏» (3) ناظر به این جهت است که او رئیس و رهبر اجتماع شماست، هر فرمانى که به شما مى‏دهد بپذیرید.

قهرا اینکه مى‏گوییم سه شان، به اصطلاح تشریفات نیست بلکه اساسا آنچه از پیغمبر رسیده سه گونه است.یک سخن پیغمبر فقط وحى الهى است.در اینجا پیغمبر هیچ اختیارى از خود ندارد، دستورى از جانب خدا رسیده، پیغمبر فقط واسطه ابلاغ است.

است، مثل آنجا که دستورات دینى را مى‏گوید: نماز چنین بخوانید، روزه چنان بگیرید و...آنجا که میان مردم قضاوت مى‏کند، دیگر قضاوتش نمى‏تواند وحى باشد.

دو نفر اختلاف مى‏کنند، پیغمبر طبق موازین اسلامى بین آنها حکومت مى‏کند و مى‏گوید حق با این است‏یا با آن.اینجا دیگر اینطور نیست که جبرئیل به پیغمبر وحى مى‏کند که در اینجا بگو حق با این هست‏یا نیست.حالا اگر یک مورد استثنائى باشد مطلب دیگرى است ولى به طور کلى قضاوتهاى پیغمبر بر اساس ظاهر است همان طورى که دیگران قضاوت مى‏کنند، منتها در سطح خیلى بهتر و بالاتر.خودش هم فرمود من مامورم که به ظاهر حکم کنم، یعنى مدعى و منکرى پیدا مى‏شوند و مثلا مدعى دو تا شاهد عادل دارد، پیغمبر بر اساس همین مدرک حکم مى‏کند.این حکمى است که پیغمبر کرده[نه اینکه به او وحى شده باشد].

در شان سوم هم پیغمبر به موجب اینکه سائس و رهبر اجتماع است، اگر فرمانى بدهد غیر از فرمانى است که طى آن وحى خدا را ابلاغ مى‏کند.خدا به او اختیار چنین رهبرى را داده و این حق را به او واگذار کرده است.او هم به حکم اینکه رهبر است کار مى‏کند و لهذا احیانا مشورت مى‏نماید.ما مى‏بینیم در جنگهاى احد، بدر و در خیلى جاهاى دیگر پیغمبر اکرم با اصحابش مشورت کرد.در حکم خدا نمى‏شود مشورت کرد.آیا هیچ گاه پیغمبر با اصحابش مشورت کرد که نماز مغرب را اینطور بخوانیم یا آنطور؟بلکه مسائلى پیش مى‏آمد که وقتى درباره آنها با او سخن مى‏گفتند، مى‏فرمود این مسائل به من مربوط نیست، «من جانب الله‏» چنین است و غیر از این هم نمى‏تواند باشد.ولى در این گونه مسائل[یعنى در غیر حکم خدا] احیانا پیغمبر مشورت مى‏کند و از دیگران نظر مى‏خواهد.پس اگر در موردى پیغمبر اکرم فرمان داد چنین بکنید، این به حکم اختیارى است که خدا به او داده است.اگر هم در یک مورد بالخصوص وحیى شده باشد، یک امر استثنائى است و جنبه استثنائى دارد نه اینکه در تمام کارها و جزئیاتى که پیغمبر به عنوان رئیس اجتماع در اداره اجتماع انجام مى‏داد، به او وحى مى‏شد که در اینجا چنین کن و در آنجا چنان، و در این گونه مسائل هم پیغمبر فقط پیام‏رسان باشد.پس پیغمبر اکرم مسلما داراى این شؤون متعدد بوده است در آن واحد.

امامت به معنى رهبرى اجتماع

مساله‏امامت به معنى اولى که عرض کردم، همین ریاست عامه است، یعنى‏پیغمبر که از دنیا مى‏رود، یکى از شؤون او که بلا تکلیف مى‏ماند رهبرى اجتماع است.

اجتماع زعیم مى‏خواهد و هیچ کس در این‏جهت تردید ندارد.زعیم اجتماع بعد از پیغمبر کیست؟این است مساله‏اى که اصل آن را، هم شیعه قبول دارد و هم سنى، هم شیعه قبول‏دارد که اجتماع نیازمند به یک زعیم و رهبر عالى و فرمانده است و هم سنى، و در همین جاست که مساله‏خلافت به آن شکل مطرح است.شیعه مى‏گوید پیغمبر(ص)رهبر و زعیم بعد از خودش را تعیین کرد و گفت بعد از من زمام‏امور مسلمین باید به دست على(ع)باشد و اهل تسنن با اختلاف منطقى که دارند، این مطلب را لااقل به شکلى که شیعه قبول داردقبول ندارند و مى‏گویند در این جهت پیغمبر شخص معینى را تعیین نکرد و وظیفه خود مسلمین بوده است که رهبر رابعد از پیغمبر انتخاب کنند.پس آنها هم اصل امامت و پیشوایى را - که مسلمین باید پیشوا داشته باشند - قبول دارند منتها آنهامى‏گویند پیشوا به آن شکل تعیین مى‏شود و شیعه مى‏گوید خیر، به آن‏شکل تعیین شد، پیشوا را خود پیغمبر اکرم به وحى الهى تعیین کرد.

اگر مساله امامت در همین حد مى‏بود(یعنى سخن‏فقط در رهبر سیاسى مسلمین بعد از پیغمبر بود)انصافا ما هم که شیعه هستیم، امامت را جزء فروع دین قرار مى‏دادیم نه اصول دین،مى‏گفتیم این یک مساله فرعى است مثل نماز.اما شیعه که قائل به امامت است، تنها به این حد اکتفا نمى‏کند که على(ع)یکى‏از اصحاب پیغمبر، ابو بکر و عمر و عثمان و صدها نفر دیگر حتى سلمان و ابى ذر هم یکى از اصحاب پیغمبر بودند و على(ع)ازآنها برتر بوده، افضل و اعلم و اتقى و الیق از آنها بوده و پیغمبر هم او را معین کرده بود.نه، شیعه در این حد واقف‏نیست، دو مساله دیگر مى‏گوید که اصلا اهل تسنن به این دو مساله در مورد احدى قائل نیستند، نه اینکه قائل هستند و ازعلى(ع)نفى مى‏کنند. مساله امامت به معنى مرجعیت دینى است.


دانلود با لینک مستقیم


مفهوم امامت