لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
مقدمه ای بر تاریخچه روانشناسی :
از تمام نظام های علمی موجود ، روانشناسی کهن ترین آنهاست ما همواره از رفتار خودمان در شگفت بوده ایم و اندیشه های مربوط به ماهیت و کردار انسان کتابهای مذهبی و فلسفی بسیاری را پر کرده ایم حتی در قرنهای چهارم و پنجم پیش از میلاد افلاطون ، ارسطو و دیگر دانشمندان یونانی با بسیاری از مسائلی که روانشناسان امروزی با آنها درگیر هستند دست پنجه نرم کردند مسائلی مانندحافظه ، یادگیری ، انگیزش ، ادراک ، خواب دیدن ، رفتار غیر منطقی ، همان پرسشهایی که امروزه دربارة ماهیت انسان مطرح است از قرنها پیش وجود داشته است و این امروزه خود نشان می دهد که در موضوع روانشناسی بین گذشته و حال یک نوع استمرار بنیادی وجود داشته است تفاوت بین روانشناسی قدیم وجدید کمتر به تفاوت بین پرسشهایی که درباره طبیعت انسان مطرح می شوند مربوط است و بیشتر اختلاف بین روشهایی است که برای یافتن پاسخ به این پرسشها بکار می روند . زمانیکه پژوهشگران برای مطالعات ذیل که مشاهدات دقیقاً کنترل شده آزمایشگاهی روی می آورند روانشناسی هویتی مشتمل از تبار فلسفی اش کسب کرد بنابراین پس از جدا شدن از فلسفه بخش اعظم تاریخ روانشناسی کوششی پیگیر در جهت پالایش ابزارها ، فنون و روشهای مطالعه ای بوده است اگر قرار نقطه مناسبی را برای شروع روانشناسی جدید در نظر بگیریم قرن نوزدهم است یعنی زمانیکه روان شناسی به یک نظام مستقل با روشهای پژوهش و استدلال های نظری خاص خود تبدیل شد تنها در حدود صد سال اخیر است که روان شناسان موضوع روان شناسی را مشخص کرده شالوده آنرا ریخته و استقلال آنرا بطور کامل از فلسفه اعلام کرده ، روان شناسی زمانی به یک علم آزمایشی تبدیل شد که تفکر اروپایی سرشار از اثبات گرایی ، تجربه گرایی ، ماده گرایی بود اولین نشانه های یک موضع ممتاز پژوهشی بنام روانشناسی با پذیرفتن روش علمی به عنوان ابزار حل مسائل آن در ربع آخر قرن نوزدهم پدیدار شد در دسامبر 1879 ویلهم وونت در لایپزیک آلمان اولین آزمایشگاه روان شناسی را بنا نمود وونت همچنین در سال 1881 مجله مطالعات فلسفی که اولین مجله روان شناسی بوده است را پایگذاری کرده در سال 1888دانشگاه پنسیل وانیا ، جیمز مکیل کتل را به استادی روان شناسی منصوب کردند و نیز در سال 1887 جیمز استانلی هال مجله آمریکایی روان شناسی را که اولین مجله روان شناسی معروفی بود در ایالات متحده آمریکا تأسیس کرد. در سال 1892 اولین سازمان علمی روان شناسان بنام انجمن روانشناسی آمریکا بوجود آمد . در سال 1908 ویلیام مک دوگال روان شناس انگلیسی روانشناسی را به عنوان علم رفتار تعریف کرد و ظاهراً این عبارت برای اولین بار(نخستین بار ) بکار رفت روانشناسی نه تنها از نظر تعداد کار ورزان ، پژوهشگران ،دانشمندان و ادبیات منتشر شده بلکه از لحاظ تأثیرات آن بر زندگی ما رشد کرده است . صرف نظر از سن ، شغل ، علایق زندگی ما به طریقی از کار روانشناسانی که در زمینه های آموزش و پرورش ،صنعت ، بهداشت جسمی و روانی ، حقوق جنایی ، طراحی موادمصرفی . فعالیت مواد مصرفی فعالیت میکنند تأثیر می پذیرد اینکه چرا ما تاریخ روان شناسی رامطالعه میکنیم دلایل مختلفی دارد یک دلیل برای مطالعه تاریخ روان شناسی به رشد و تأثیر آن مربوط است . دلیل دیگر به شاخه شاخه شدن و چند پارگی روان شناسی فعلی مربوط میشود یعنی هیچ تشکل ، رویکرد یا تعریفی از روان شناسی نوین وجود ندارد که تمام روان شناسان در مورد آن اتفاق نظر داشته باشند بر عکس در تخصص های حرفه ای و عملی وموضوع روان شناسی گوناگونی زیادی وجود دارد دلیل دیگر این است که مطالعه تاریخ روان شناسی به ما کمک خواهد کرد تا زمینه ها و مباحث مختلف روان شناسی نوین را به یکدیگر ربط دهیم.
واژة روان شناسی :
واژه ای بنام روان شناسی که برای شناساندن علم مطالعه و بررسی رفتار و فرایند های ذهنی و روانی رواج پیدا کرده است ترجمه لغت « پسیکولوژی » می باشد که در اصل از دو لغت پسیکو و لوگوس تشکیل شده . پسیکه معنای روح و روان و لوگوس بمعنای بیان و تحقیق می باشد تردیدی نیست که دانش روان شناسی دارای تاریخچه طولانی فلسفی و باستانی است و آغاز آن از زمان شناخت بشر وآشنایی او به کیفیت و حالات رفتاری خود و نسبت به محیط و اجزاء سازنده آن می باشد
این تاریخچه جنبه کامل فلسفی داشته و شرایط علم تجربی را نداشته زیرا روان شناسی علمی ترین و جوان است و همانگونه که گفته شد از اواخر قرن نوزدهم بصورت تجربی مطرح شد یکی از دلایل علمی بودن روان شناسی آن است که روان شناسان کوشش میکنند با حقایقی سروکار داشته باشند و برای کشف حقایق از روشهای علمی استفاده کنند .
تعریف روان شناسی و مشخص کردن اهداف آن :
امروزه روان شناسی به عنوان علم مطالعه رفتار و فرآیند های روانی و ذهنی در نظر گرفته می شود در این تعریف هم به مطالعه عینی رفتار وهم مطالعه و فهم فرایند های ذهنی انسان توجه می شود . هدف اصلی روان شناسی کشف رابطه موجود بین محرک ، موجود زنده و پاسخ می باشد . بطور کلی می توان سه هدف را برای روان شناسی نوین در نظر گرفته می شود در این تعریف هم به مطالعه عینی رفتار و هم مطالعه و فهم فرآیندهای ذهنی انسان توجه می شود هدف اصلی روان شناسی کشف رابطه موجود بین محرک ، موجود زنده و پاسخ می باشد . بطورکلی میتوان سه هدف را برای روان شناسی نوین در نظر گرفت :
گرد آوری دانستنیها و واقعیتها دربارة رفتار خود و دستیابی به قانونمندیهای آن به معنی شناخت و تفسیر رفتار .
2 ) پیش بینی رفتارهای بعدی موجود زنده
3 ) کنترل رفتار و ایجاد دگرگونی درآن
در واقع باید گفته شود که روان شناسی در بین علوم دیگر جایگاه خاصی دارد بویژه برای آن دسته از طبقات اجتماعی که با تعلیم و ترتیب جسم و روان سروکار دارد اهمیت آن بیشتر می شود می توان گفت که همه افراد بیشتر به گونه ای در ارتباط با علم روان شناسی بوده اند از قدیم الایام اولین فیلسوفان یونان باستان و اصل تفکر فلسفی ومنطقی در این زمینه نظریه هایی را ارائه داده اند .مثلاً افلاطون روح را جوهری مستقل از جسم می دانست که قبل از آن وجود داشته است و وقتیکه انسان پا را به عرصه وجود می گذارد و در جسم از روح رمیده می شود . ارسطو نی زدر زمینه کار بدن و خواص ناشی از روح رابطه ای پیدا کرد و معتقد بود که برای شناخت روح بایستی بدن و چگونگی کار آن را شناخت گفته می شود که وی اولین کسی بوده است که روانشناسی را به گونه ای علمی یا شبه عملی تعریف نمود . همچنین این روند ادامه پیدا کرد تا با تأسیس اولین آزمایشگاه روان شناسی در قرنها بعد در شهر لایپزیک آلمان بوسیله وونت روا نشناسی حالت تجربی پیدا کرد .
اگر بخواهیم در خصوص دستگاه عصبی ، احساس و ادراک ، آگاهی و هشیاری ، یادگیری و حافظه ، تفکر و هوش ، انگیزش و هیجان ، شخصیت ، رشد ، استرس یا فشار روانی ، تفاوتهای فردی ، رفتار اجتماعی ، رفتار بهنجار ونابهنجار وموارد دیگر آشنایی پیدا کنیم ناگزیر به مطالعه رویکردهای روان شناسی هستیم که اینها خود برخواسته از مکاتب روان شناسی است مهمترین این رویکردها عبارتند از:
1 ) رویکرد رفتاری 2 ) رویکرد شناختی 3 ) رویکرد تحلیل روا نی 4 ) رویکرد پدیدار شناختی
5 ) رویکرد زیست عصبی .
1 ) رویکرد رفتاری : ( برخواسته از مکتب رفتار گرایی ) : در این رویکرد که برخواسته از مکتب رفتار گرایی است و ریشة تاریخی از آن مکتب تجربه گرایی می باشد انسان در زندگی روزمره خود فعالیتهای زیادی راانجام می دهد . از جمله اینکه راه می رود ، حرفی می زند ، می خندد ، می نویسد گریه میکند و رفتارهای متعدد دیگری که تماماً به عنوان رفتار نگریسته میشوند . درمکتب رفتارگرایی دو عنصراساسی محرک و پاسخ وجود دارد که از طریق مشاهده رفتار و به افراد می پردازند افرادی مانند دالتون ، پاولف ، اسکینر ، ثرندایک و افراد دیگر در زمینه رفتار و چگونگی بوجود آمدن آن در قالبهای مختلف سخنی گفته اند . در این رابطه گفته می شود که روانشناسی رفتار گرا به تمامی رفتارهایی که به درون انسان بر میگردد بی
روانشناسی