دانلود پاور پوینت رشته روانشناسی بازی های بومی و محلی کودکانه با فرمت ppt و قابل ویرایش تعداد اسلاید 19
دانلود پاور پوینت آماده
نام بازی: جای منه زودتر نشستم
مهارت های حرکتی: جابه جایی-استواری
مفاهیم حرکتی:مفهوم فضایی(شخصی)تلاش(سرعت)رابطه بااشیاء
شکل قرار گیری:به صورت دایره
وسایل مورد نیاز: تعدادی صندلی
تعداد بازی کنان:6تا 10
مفهوم علمی و شناختی:سرعت –چابکی –سرعت عکسالعمل
دانلود پاور پوینت رشته روانشناسی کتاب آسیب شناسی روانی (1) نوشتهی : دیویسون، نیل و کرینگ با فرمت ppt و قابل ویرایش تعداد اسلاید 279
دانلود پاور پوینت آماده
هدف کتاب
آشنایی دانشجو با اختلالهای روانی، رویکردهای مربوط به اختلالهای روانی و مقدماتی از درمان اختلالهای مختلف روانی.
مقدمه:
روانشناسی ورزشی[1] شاخهای از علم ورزش است که در جستجوی فراهم نمودن پاسخ به سؤالات مختلف در زمینههای رفتار انسانی در حیطه ورزش است. از آنجایی که روانشناسی به مطالعه رفتار میپردازد، بالطبع موضوع روانشناسی ورزشی نیز مطالعه حرکات و فعالیتهای ورزشی در تمام ابعاد از فعالیت حرکتی یک کودک دبستانی تا مسابقات جهانی و المپیک میباشد.
اگر چه اهمیّت مسائل روانی در ورزش از چندین سال پیش شناخته شده است با این حال روانشناسی ورزشی هنوز دانشی بسیار جوان میباشد و در خلال دهههای اخیر علاقه و توجه به «روانشناسی ورزشی شناختی[2]» افزایش چشمگیری یافته است. ابتدا تمام تلاشها در این حیطه معطوف به مردان قهرمان بود اما در سالهای اخیر این روند متحول شده است و روانشناسی ورزشی قهرمانان زن و مرد حرفهای و برجسته افراد شرکت کننده در فعالیتهای غیر حرفهای را نیز مورد توجه قرار میدهد. به عبارتی هدف روانشناسی ورزشی کمک به ورزشکاران در تمام ردههای سنی از نوجوانان تا بزرگسالان است.
امروزه متخصصان فیزیولوژی ورزش از دانش روانشناسی ورزشی برای کمک به شرکتکنندگان در برنامههای باز پروری قلبی استفاده میکنند تا آنها بر ترس خود نسبت به از سرگیری و شروع تمرین غلبه کنند. معلمان همچنین با استفاده از دانش روانشناختی ورزشی شیوه توجه به تأثیرات محیطی را که باعث بهبود اجرا میشوند، به متعلمان خود میآموزانند. دست اندر کاران تیمهای جوانان برای اطمینان از کسب تجارب مثبت از سوی ورزشکاران جوان، از روانشناسی ورزشی بهره میگیرند. و نهایتاً مربیان در تمام سطوح از تکنیکهای روانشناسی ورزشی همچون کنترل هیجان، تصویر سازی ذهنی، هدف گزینی و انگیزش کمک میگیرند تا ورزشکاران را در تکامل بخشیدن اجراهایشان یاری دهند. اکنون با پیشرفت علم روانشناسی ورزشی، بحث مهارتهای روانی در اجرای عملکردهای ورزشی از اهمییت بسزایی برخوردار شده است و در حالی که قبلاً به اهمیت آماده سازی جسمانی تأکید میشد امروزه قهرمانان هرچه بیشتر بر آماده سازی روانی توجه و تأکید میکنند. تجارب کسب شده آنان حاکی از آنست که وقتی در میدانهای بزرگ با قهرمانانی همتراز به لحاظ جسمیبه رقابت میپردازند، سرانجام آمادگی روانی پیروزی را به نفع یکی از طرفین رقم خواهد زد.
شرح مختصر : شاید برای عده ای تصور اینکه بتوان در مدرسه ای از تشویق استفاده کرد کمی دشواراست اما واقعیت این است که می توان در سنگر مدارس شاهد حضور با شکوه معلمان وشاگردانی بود که با سرمایه از محبت وچهره های متبسم ومصصم در تلاش هستند که در کارهای خود موفق بوده اند. پس باید رنگ مدرسه ای یادآور زیبائیها ونیکوئیها باشد. چرا که هم انسانها بالاخص نوجوانان محبت پذیر می باشند. ولذا نیاز به محبت از اساسی ترین نیازهای هر انسان می باشد. تشویق نیروها واستعدادهای دانش آموزان را به کار می اندازد واستقامت آنها را در کارها زیاد می کند وموجبات سرعت در کارهای بدنی را فراهم می کند ودر کارهای فکری موجب سعی وکوشش بیشتری می گردد . تشویق وتقویت رفتار مثبت کودکان سبب شکل گیری عادات مطلوب در آنان می شود. به عبارت دیگر از آنجا که از طریق رفتارهای تشویق آمیز کلامی وغیر کلامی مادی وعنوی فردی وگروهی مستقیم وغیر مستقیم مربی بیش از هر چیز به یک نیاز هم نوجوانان یعنی نیاز به محبت متعلق وتوجه پاسخ داده می شود. ما شاهد بیشترین مؤثرترین وپایدارترین اثر در رفتار آنان هستیم در حالی که وقتی دانش آموزی را تنبیه می کنیمن نه تنها به هیچ یک از نیازهای خطری واساسی او پاسخ نمی دهیم بلکه تعادل حیاتی اش را برهم زده او را با تجربه ناخوش آیندی که همواره ازآن گریز دارد مواجه می کنیم ولو اینکه بطور موقت رفتار مطلوب آن را کنترل کرده باشیم.
دارای مقدمه، نتیجه، چکیده و جدول نمودار پرسشنامه
شامل بیش از 80 صفحه در قالب فایل word
بررسی آموزههای تربیتی در مثنوی و تطبیق آن با روانشناسی نوین و معاصر (مکتب روانکاوی، مکتب رفتارگرایی و مکتب انسانگرایی)
218 صفحه فایل ورد و قابل ویرایش
فصل چهارم تهذیب اخلاق در مثنوی
همانطور که میدانیم، مدارک تکامل و نقصان هر کسی به اراده و فکر و اندیشه او وابسته است. بنابراین هر انسانی که این نیرو (اراده و فکر)، در او کامل باشد و با استفاده از ابزار و وسایل و همچنتین با ادراک مقدمات و بدیهیات از نقصانی به کمالی بهتر بتواند برسد، فضیلت و شرافت او بیشتر از افرادی است که این نیرو در آنها حاکمتر است. در جامعه انسانی اگر تقسیمی صورت پذیرد، میگوییم:
این مرحله، بالاترین درجه نوع انسان است و تفاوت در این نوع بیشتر از تفاوت در انواع جانوران است. این مقام، آغاز اتصال به عالم اعلی و رسیدن به مقام فرشتگان پاک است. پس از این شرح که گذشت، شرف مقام انسان و فضیلت او بر سایر موجودات جهان و ویژگی خاص او روشن میگردد، حتی ارزش مقام کسانی نیز روشن میشود که دلهایشان مَحَلِ طلوع تابش انوار الهی و جایگاه فیض وحدت حق است و همچنین وجود آنان، هدف و نهایت همه نهایتهاست که اینان انبیاء و اولیاء(ع) میباشند و خلاصه و برگزیده هستی و کاینات هستند و جمله (لُو لاکْ لَما خَلَقْتُ الاَفْلاکْ) مصداق این معنی است.
مقصود از شرح مراتب، آن است که دانسته شود که انسان در آفرینش در میان مراتب کاینات، مرتبه میانه دارد و بدین معنی که به کمک اراده و تفکر به مرتبه بالا راه دارد و با روی آوردن به طبیعت و غریزه، به سوی درجه پست و پایین میرود، زیرا نیازهای ظاهری جانوران مثل غذا که جانشین مواد تحلیل رفته بدن است یا موی و پشم که آنها را از آسیب و گزند و سرما و گرما حفظ میکند و ابزار دفاع در برابر دشمنان و امور ناخوش، طبیعت، برابر با مصلحت هر یک از جانوران در وجود آنان ساخته شده است، چنانکه برای آنان جای هیچ عذر و بهانهای را باقی نگذاشته است.
اما اینگونه نیازمندیهای انسان، به عهده تدبیر و تفکر و اختیار و اراده اوست تا هرطور که میتواند نیکوتر بسازد، زیرا غذای انسان بدن درو کردن، آرد کردن، خمیر کردن و پختن و آمیختن بدست نمیآید، جامه او بدون ریسندگی و بافندگی، دباغی و دوزندگی به دست نمیآید و سلاح او بدون مهندسی ساخته نمیشود.
پس کمال انسان و شرف فضیلت انسان به تفکر و اندیشه و خرد و اراده، سپرده شده است و کلیه سعادت و بدبختی و تکامل و نقصان او در دست اندیشه و اراده و اخلاق اوست. اگر مطابق با مصلحت و با اراده کامل به راه راست حرکت کند و به تدریج به سوی علوم و معارف و آداب و فضایل گرایش پیدا کند، اشتیاق و عشقی که در سرشت او برای رسیدن به کمال جای دارد، او را بر راهی راست و هدفی پسندیده و از مرتبهای به مرتبه دیگر و از مرزی به مرزی دیگر میرساند.
تا اینکه انوار الهی به او میتابد و مجاور فرشتگان گردد و از مقربان درگاه پروردگار جاوید میشود و در مقام اصل خود ساکن میگردد.
یاد در مردم هوا و آرزوست
چون هوا بگذاشتی پیغام هوست
خوش بود پیغامهای کردگار
کو ز سر تا پای باشد پایدار
خطئه شاهان بگردد و آن کیا
جز کیا و خطبههای انبیا
ز آنکه بوش پادشاهان از هواست
بارنامه انبیاء از کبریاست
(1104-1101/1)
و اگر زمام خودش را به دست طبیعت (غریزه) و هوا و هوس بدهد، طبیعت او را به طرق معکوس به سوی قهقرا میبرد و تمایل به تباه، مثل شهوتهای پست که در وجود بیماران است، با آن همراه میشود.
تا آنجا که روز به روز و لحظه به لحظه ناقصتر میشود و انحطاط و نقصان بر او غلبه میکند، تا آنجه که همچون سنگی از بلندی به طرف پایین میغلتد و در اندک مدتی به پایینترین و پستترین درجه میرسد که آن مقام هلاکت و نابودی انسان است[1].
بخش عمده دردها و بیماریهای انسانی را مولانا، عبارت میداند از: جهل و نادانی، تکیه کردن بر دستاوردهای عقل جزئی، دل بستن به تعلقات دنیوی و قیود بشری، دوری از معشوق حقیقی و پیروی از نفس اماره که چونان اژدهایی همه معنویات آدمی را فرد میبلعد؛ آنگاه درمانی که مولانا برای این دردها معرفی میکند، جرعهای از جام محبت است که چون کسی از این شراب بنوشد، به همه آن مصایب خاتمه بخشیده است.
پس شناخت مثنوی یعنی شناخت نی (انسان)؛ نی نماد انسان است که از اصل خویش دور مانده است. اغلب مباحث به نحوی با انسان در پیوند است و از طرفی انسانشناسی او نیز از جهلشناسی او منفک نیست.
تصویری که او از جهان کبیر ارائه میکند، عیناً آن را در جهان صغیر پیاده میکند. اگر در جهان کبیر عالمی به نام عالم مثال یا برزخ یا هور قلیا نیست، در جهان صغیر نیر عالم خیال وجود دارد. اگر در جهان قیامتی است، در خود انسان نیز قیامتی وجود دارد. اگر موجودات عالم پس از رسیدن اجل مقدر میمیرد، یک نوع مرگ اختیاری نیز وجود دارد.
ما انسان جدای از جهان زندگی نمیکنیم، بلکه در جهان و یا جهان زندگی میکنیم. ما اصلاً میوه آفرینشیم، برخی کال و خام و برخی رسیده و پخته[2].
این درخت همچون درخت است ای کرام
ما برو چون میوههای نیم خام
سخت گیرد خامها مرشاخ را
ز آنکه در خامی نشاید کاخ را
چون بپخت و گشت شیرین لب گزان
سست گیرد شاخهها را بعد از آن
(1295-1293/3)
هر موجود اعم از دین که گرانقدر باشد یا کمارزش، مادی باشد و تیره یا غیرمادی و شفاف، در هرحال دارای ویژگی و خاصیتی است که در آن ویژگی، هیچ موجودی اشتراک ندارد و تحقق و ماهیت وجود او مستلزم داشتن آن ویژگی است.
ممکن است آن موجود، دارای اعمال دیگری نیز باشد که با سایر موجودات در آن کارها اشتراک داشته باشد، مثلاً ویژگی شمشیر برندگی و روانی در بریدن است؛ ویژگی اسب فرمانبرداری از سوار و سبکی در تاختن است که هیچ موجود دیگری در این خواص با شمشیر و اسب اشتراک ندارد. هرچند که شمشیر با تیشه در بریدن و اسب و یا خر در بار کشیدن مشترک است، اما نهایت کمال هر چیزی در آن است که آن ویژگی که خاصّ موجود است، به طور تمام و کمال از آن موجود سر بزند و ناقص بودن آن موجود وابسته به کوتاهی کردن در بروز آن ویژگی یا نداشتن آن است.
چنانکه که شمشیر در بریدن، روانتر و کاملتر باشد، تا شمشیرزن بتواند بیهیچ رنج و زحمتی آن را بکار ببرد، ویژگی شمشیر کاملتر خواهد بود و اسب هرچه دوندهتر و مطیعتر باشد و بهتر تعلیم بپذیرد، به کمال خاصّیت خود نزدیکتر است. پس اگر شمشیر به سختی ببرد یا قادر به بریدن نباشد، آن را به جای آهنپاره بکار میبرند یا اسب اگر نتازد یا سرکش باشد، آن را پالانی بر پشتش مینهند و با خران همراه میکنند و این از بیهنری و فرومایگی آن اسب خواهد بود.
راست کن اجزات را از راستان
سر مکش ای راستر و زآن آستان
هم ترازو را ترازوت راست کرد
هم ترازو را ترازوت کاست کرد
هر که با ناراستان هم سنگ شد
در کمی افتاد و عقلش دنگ شد
(123-121/2)
یا در جای دیگر میگوید:
مهر پاکان در میان جان شان
دل مده الا به مهر دل خوشان
(723/1)
دل ترا در کوی اهل دل کشد
تن ترا در حبس آب و گل کشد
هین غذای دل بده از هم دلی
رو بجو اقبال را از مقبلی
(726-725/1)
همچنین انسان دارای نوعی ویژگی است که او را از سایر موجودات متمایز میسازد. نیز، اعمال و نیروهای دیگری دارد که در برخی از آنها با جانوران و در پارهای با انواع گیاهان و در گروهی با بعضی از فلزات و اجسام مشترک است. لیکن آن ویژگی که مخصوص انسان است و دیگران با او اشتراک ندارند، مفهوم نطق و عمل سخن گفتن نیست، زیر شخص گنگ را نیز ناطق میگویند، در حالی که قادر به تکلّم نیست. بنابراین نطق، نیروی ادراک معقولات و استفاده از اندیشه و داشتن قدرت تشخیص زشت از زیبا، ناپسند از پسندیده است که برحسب اراده در آن دخل و تصرف کند و به سبب داشتن همین نیروست که کارهای انسان به نیک و بد و زشت و زیبا تقسیم میگردد و آن سعادت یا بدبختی توصیف میکنند.
بخش اول اختصاص دارد به بررسی تعلیم و تربیت از دیدگاه قرآن و احادیث و روایاتی که از ائمه معصومین علیهماالسلام نقل شده است. در بخش دوم به جهانبینی مولانا، انسان از دیدگاه مولانا، تهذیب اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدُن در مثنوی اشاره دارد و ابیاتی چند در باب هر موضوع به عنوان شاهد مثال از مثنوی معنوی آورده شده است. بخش سوم به بررسی نظرات و آراء روانشناسان بزرگ معاصر در زمینه تربیت و رشد و به کمال رسیدن و شکوفا شدن انسانها، اختصاص داده شده است. در ابن بخش نظرات شش تن از برجستهترین روانشناسان را که در حوزه رشد شخصیت و کمال یا با او هر کدام الگویی خاص را ارائه دادهاند و به روانشناسان کمال گرا شهرت دارند، مورد بررسی فرار دادهایم. در بخش چهارم تلاش گردیده است تا نظرات تربیتی مولانا در مورد به کمال رسیدن انسان با سه مکتب بزرگ روانشناسی نوین و معاصر تطبیق داده شود. این سه مکتب بزرگ عبارتند از مکتب روانکاوی، مکتب رفتارگرایی و مکتب انسانگرایی باشد که بیان نکات تربیتی در مثنوی به عنوان یک راه ارتباطی با منبع وحی، راهنمایی ما در فهم مطالب مربوط به انسان باشد، چرا که مولانا با اقتباس از قرآن کریم و فهم آیات وحی به خلق مثنوی پرداخته است. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.