فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:210
پایان نامه دوره کارشناسی رشته روان شناسی عمومی
فهرست مطالب:
مقدمه
۲-تعاریف متغیرها
الف: تعریف مصرف کننده
ب: تعریف بهره وری
ج: تعریف فرآیند فروش
د: تعریف مصرف
هـ : تعریف ماهیت رفتار مصرف کننده
ر: تعریف مدیریت خدمت
۳-طبقه بندی
الف) عوامل مؤثر بر افزایش بهره وری
ب) مدل دایره ای عوامل موثر بر بهره وری (سوترماتسیر)
ج) روشهای اصلی بهبود بهره وری توسط سومانت واماکنو
د) چند راه کار برای ایجاد انگیزه خرید مشتری
هـ) راههای جلب رضایت مشتریان وفادار از دمینیک توربین
ر): شش انگیزه خرید و ۷ مرحله فروش پیگیر
۴: عوامل و مراحل شکل گیری متغیر:
الف) نقش فن آوری دیجیتالی، تلفن و تبلیغات بر رفتار مصرف کننده
ب) تأثیر ارکان پنج گانه تجارت بر تأمین رضایت مشتری
د) نقش برقراری ارتباط با مشتری و اخذ بازخورد مورد نیاز «نمودار عوامل مرتبط با رضایت مشتری»
ر) تأثیر اندازه گیری بهره وری در سیستم بهبود بهره وری
م: تأثیر آموزش کارکنان در نحوه برخورد با مشتری و افزایش بهره وری
ن: نقش زنجیره خدمت به مشتریان در حفظ آنان و افزایش سوددهی
و: نقش مهارتهای انسانی و ظاهر فروشنده بر مصرف کننده
هـ: تأثیر مارک کالا و بسته بندی و ارائه خدمات بر مصرف کننده
۵-مشکلات متغیر
الف: ۲۵ اشتباه در فروشندگی و راههای اجتناب از آن
ب: رایج ترین نارسایی های روان شناختی در بازاریابی و راه حل آن
ج) اهمیت پوزش ساختن و مراحل ایجاد تفاهم در فروش
د) چرا مشتریان را از دست می دهیم؟
ر) چگونه شکایات را مطرح کنیم؟
۶: بهبود مشکلات متغیر
الف: استفاده مؤثر از وقت و برنامه مدون در مراحل فروش
ب: استقرار یک نظام شکایات
ج: چگونه از شکایات مشتریان سود ببریم؟
د) چگونه مشتری خود را حفظ کرده و فروش موفق داشته باشیم؟
هـ: هرم موفقیت و پنج عمل مؤثر بر مصرف
۷-تحقیقات انجام شده در این زمینه
۸-نتیجه گیری و جمع بندی
۹-منابع و مآخد
روان شناسی مصرف کننده، یکی از گرایشهای پرطرفدار روان شناسی در سالیان اخیر به شمار می اید که بیش از هر چیز در جست و جوی شناخت و تحلیل رفتارهای مرتبط با مصرف است. از مهم ترین زمینه های این علم، بررسی موضوع هایی چون: توقعات، سلیقه ها، و خواست های مصرف کننده (مشتریان) است. در عین حال، به کمک این علم می توان، از طریق بازنگری رفتار مصرف کننده عوامل زیربنایی مؤثر بر نگرش ها و باورهای آنها را در برگزیدن نشان (مارک) کالا مورد بررسی قرار داد و همچنین به عوامل فرهنگی – اجتماعی اثربخش بر فرآیند تصمیم گیری مصرف کننده پرداخت. با به کارگیری روش های مطالعه در حوزه رفتار مصرف کننده و پیش بینی رفتارهای مرتبط با خرید، می توان به ساخت و ارائه بهتر کالا پرداخت که در نهایت به افزایش فروش و رضایت مشتری منجر می گردد.
(آتش پور، حمید و میس جنتیان، سمیرا. (۱۳۸۲). روانشناسی رفتار مصرف کننده. تهران)
همیشه برای مسئولان، برنامه ریزان، کارشناسان نیروی انسانی فعال در سازمانهای کشور و نیر متخصصان علاقمند به شرنوشت کشور این سؤال مطرح است که چگونه می توان بهره وری را در سازمانها افزایش داد؟ چگونه می توان بهره وری نیروی انسانی شاغل در سازمانها را به میزان دلخواه رسانید؟ چه عواملی باعث می شود بهره وری یک نهاد، مؤسسه یا سازمان آموزشی، تولیدی، خدماتی، نظامی و … افزایش یا کاهش پیدا کند؟ آیا بعضی از تصمیماتی که تا کنون در رابطه با نحوه انتخاب و به کارگیری نیروی انسانی در سازمانهای کشور اتخاذ شده، در اصل اشتباه نبوده است؟ تا هنگامی که بهره وری در همه سازمانهای فعال در کشور به حد بهینه یا به عبارت دیگر به سطح ممکن نرسد، امکانات موجود برای رشد، ترقی و پیشرفت کشور در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و … فراهم نخواهد آمد. هرچند عوامل متعدد در هم بافته ای باعث می شوند تا بهره وری یک سازمان افزایش یابد و در سطح دلاخواه نیز ثابت باقی بماند، اما اهمیت رهبری و مدیریت اثربخش و وجود یا حضور فعال مدیریت موفق، شایسته و کارآمد در سازمان از اهمیت عوامل دیگر در همین زمینه بیشتر است.
(ساعتچی، محمود. (۱۳۷۶). روان شناسی بهره وری. تهران. ویرایش).
فلسفه مشتری مداری: با ورود به هزاره سوم میلادی، بسیاری از مفاهیم در سازمان های پیشتاز، مفهومی دیگر پیدا کرده اند و به تبع آن، نقش جدیدی را در جوامع عهده دار گشته اند. امروزه روابط انسان ها در یک تعادل طرفینی مفهوم پیدا می کند. به طوری که هر فردی از یک طرف مشتری افراد دیگر است و از طرف دیگر خود مشتریانی دارد.
تا یکصد سال قبل، بازرگانان به طور مستقیم تمام مشتریان را می شناختند و رابطه بسیار نزدیک و چهره به چهره با آنها داشتند اما توسعه روزافزون صنعت بین فروشنده و مشتری نیز فاصله انداخت تا اینکه شکل تولید تک واحدی، به تولید انبوه، ضرورت ارتباطات پیچیده تری را ایجاب نمود. در این راستا تا اوایل قرن بیستم هیچ برنامه مدونی به شکل کلاسیک انجام نشده بود و تا جایی که بررسی ها نشان می دهد، اولین کتاب در زمینه بازاریابی در سال ۱۹۱۹ منتشر و اولین پرسشنامه تجاری نیز در ۱۹۲۰ توزیع شد. بطوری که علی رغم رونق تجاری سنتی تا بعد از جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۳۱ فقط سه موسسه بازارشناسی در دنیا، با دو درصد از بودجه کل به فعالیت مشغول بودند. در یک نگاه می توان گفت، بازاریابی در سیر تکامل تاریخی خود ۴ مرحله را طی کرده است که عبارتند از: ۱-محصول گرایی، ۲-بازارگرایی، ۳-مشتری گرایی، ۴-رفاه گرایی.
محمدی، اسماعیل. (۱۳۸۲). مشتری مداری، تکریم ارباب رجوع. تهران – رسا)
برخی از نویسندگان، تاریخ آغاز مطالعات مدیریت را به وودرو ویلسن نسبت می دهند، اندیشمندانی از قبیل ویلسن، گودنو، چارلز بیرد، ویلابی وگیلوئیگ و تیلور این عقیده استنباط می شود که اداره کردن نه تنها علم است بلکه قلمرو اداره از سیایت جداست و هدف اصلی علم اداره همانا بهره وری است و برغم برخی اصل شماره یک علم اداره به حساب می آمد.
مرکز انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی. (۱۳۸۲)، خاکی، غلامرضا، مدیریت بهره وری.
لغت «روان شناسی» ابتدا توسط علی اکبر سیاسی در سال ۱۳۱۷ در دانشکده ادبیات دانشکده تهران مصطلح گردید. روان شناسی صنعتی در سال ۱۹۰۱ در آمریکا عنوان گردید و چند سال بعد در انگلیس به عنوان رشته ای از علوم شناخته شد. از پیشقدمان روان شناسی صنعتی والتردیل اسکات است که با شیوه های روان شناسی در ازدیاد تولید و کیفیت و کمیت آن اثر گذارد. وی اولین استاد این رشته از روان شناسی به شمار می آید. در سال ۱۹۱۵ رشته روان شناسی صنعتی در موسسه فنی کارنگی توسط والتر وان دایک بینگ هام رایج گردید و در سال ۱۹۲۱ اولین کسی که در این رشته دکترا گرفت، بروس موربود.
پروا – مهدی – (۱۳۸۱). روان شنناسی صنعتی و مدیریت. تهران – چاپخانه حیدری.
خدمت به مشتری و درنظر گرفتن نیازها و سلیقه های مصرف کننده قدیمی ترین و در عین حال تازه ترین مسأله برای هر موسسه ای است. علاقه به رفتار کار و سازمانها چندین هزار سال سابقه دارد. خاستگاههای مطالعه علمی رفتار مربوط به محیط کار در روان شناسی صنعتی جای دارد. دو روان شناس که می توان آنها را روان شناس صنعتی نامید یکی والتر دیل اسکات آمریکایی است که به آلمان رفت تا درجه دکترای خود را با دکتر ویلهم ای وونت که نخستین آزمایشگاه روان شناسی آزمایشگاهی را به سال ۱۷۸۹ در لایپزیک پایه گذایر کرده بود بگذراند.
دیگری هوگو مونستربرگ بود که آلمانی بود و برای تدریس به دانشگاه هاروارد آمده بود و این عقیده را تبلیغ می کرد که روان شناسی می تواند مدیران را در نیل به اهدافشان یاری دهد. شاید مشهورترین مطالعات پژوهشی مونستربرگ آزمونی بود که برای گزینش رانندگان شرکت اتوبوس رانی بوستون تهیه کرد.
در سالهای ۱۹۳۰ اقدامات گرانبهای کورت لوین که استدلال می کرد آزمایش با آدمیان در زمینه های دشوار مانند انگیزش میسر است انجام شد و بخش اعظم آزمایشهای کورت لوین مربوط به انواع گوناگون رهبری و اثرات انگیزش آنها تحت شرایط مختلف بود. در اثنای دهه ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ شکوفایی روان شناسی سازمانی دیده می شود. و دیدگاه معاصر چنین است:
مطالعه رفتار در محیط کار و سازمانها مشتمل رب جامعه شناسی، علوم سیاسی و نظریه مدیریت نسبی است. اصطلاحات متغیر وابسته و متغیر مستقل ذاتاً در مفهوم خاصی ریشه ندارد. هر رفتار پایدار ویژه می تواند پایگاه خود را تغییر دهد بسته به این که در آن زمان فهم چه چیزی وجه همت ماست. رفتار مورد مطالعه متغیر وابسته است و عوامل ممکنی که به خاطر تأثیرشان بر متغیر وابسته مطالعه می شوند متغیرهای مستقل هستند. هنگامیکه کانون علاقه ما را پاره ای از مسائل جدید این رشته تشکیل می دهد این مفاهیم مصداق دارد همانگونه که در صفحات قبل به روان شناسی رفتار مصرف کننده، روان شناسی بهره وری، ارتباط فروشنده و مصرف کننده روان شناسی مدیریت، فرهنگ مشتری مداری، استراتژی های بهره وری و … مورد بحث قرار گرفت. این مسائل هم امروزه که تعاریفمان از موفقیت شغلی دستخوش تغییر شده علاقه ویژه ای را به خود جلب کرده است.
آبراهام. ک. کورمن. (۱۳۸۱) – روان شناسی صنعتی و سازمانی ترجمه (دکتر حسین شرکن). تهران – انتشارات رشد.
۲-تعاریف متغیرها
الف: تعریف مصرف کننده:
به بیانی ساده و غیر تحلیلی، مصرف کننده فردی است که شما باید در برابر پرداختهای وی رضایتش را جلب کنید. پرداخت های مصرف کننده شامل همه ی آن چیزهایی است که برای او ارزشمند است مانند: پول، زمان، وقت و هر چیزی که برای او قابل مبادله باشد.
۱) تهیه کننده یا رساننده: شخصی است که محصول یا خدمات را می فروشد. بر اساس سلسله نیازهای مزلو، چنین فردی به خاطر یکی از نیازهای امنیت، عزت نفس یا نیازهای اجتماعی خواهان پول است.
۲) خریدار. فردی است که محصول یا خدماتی را می خرد اما ممکن است آن را بطه طور مستقیم مصرف نکند، بلکه آن را در زنجیره ی مصرف به فرد دیگری برساند. در سلسله مراتب نیازهای مزلو این فرد ممکن است به خاطر نیاز به محبت و یا تعلق به چنین عملی دست بزند.
۳) مصرف کننده نهایی. فردی است که خدمات و تولیدات را مصرف می کند اما ممکن است آن را شخصا خریداری نکند. به چنین فردی می توان مددجود، مراجعه کننده یا مشتری نام نهاد. در سلسله مراتب نیازهای مزلو فرد مذکور بیشتر بر اساس نیازهای فیزیولوپیک یا نیاز به امنیت، کالا یا خدمات را مصرف می نماید. بر مبنای تعاریف مورد نظر، شخصی که شیرکاکائو یا شکلات را می فروشد، می تواند خود یک خریدار باشد و از فرد دیگری کالا را تهیه نماید. فرد دیگری که کالا را به فروشنده می رساند به نام عمده فروش یا بنکدار معرفی می گردد. زنجیره ی خرید و فروش موزد نظر آنقدر ادامه می یابد تا به مصرف کننده یا استفاده کننده ی نهایی برسد. به منظور ساده کردن طبقه بندی مصرف کننده، می توان آن را به مصرف کننده ی داخلی و خارجی طبقه بندی کرد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:65
چکیده:
شرح حال آلفرد آلرد:
آلفرد آدلر در 7 فوریه 1870 در ردلفهایم حومه ی شهر وین در یک خانواده ی متوسط به دنیا آمد (شفیع آبادی و ناصری، 1387) . پدرش تاجر غلات و مادرش خانه دار بود وی دومین پسر و سومین فرزند از شش فرزند خانواده خود بود (چهار پسر و دو دختر) و این موضوع در زندگی او و بیان نظریه ها بیش (ترتیب تولد) تاثیر زیادی داشت (شیلینگ، 1984 با ترجمه ی آرین، 1382). در جامعه آن ها یهودیان کمی زندگی می کردند، به همین جهت او هرگز یک هویت قوی یهودی پیدا نکرد. اگرچه در کودکی به پرستشگاه یهودیان می رفت اما در سن 34 سالگی خود را یک مسیحی می دانست (شولتز، ترجمه ی کریمی و همکاران، 1378؛ ارگلر 1963 به نقل از کریمی 1379). دوران کودکی آدلر از مرگ و بدبختی و حسادت نسبت به برادر بزرگتر و طرد شدن از سوی مادر مشخص می شد. او خود را شخصی زشت و کوچک اندام تلقی می کرد و این موضوع روی خود انگاره اش تاثیر می گذاشت. او دچار نرمی استخوان و کمبود ویتامین D بود که این مشکل او را ازدیدن و بازی کردن با بچه های دیگر باز می داشت زیرا توان راه رفتن نداشت. او به دلیل دچار شدن به اسپاسم حنجره مشکل تنفسی نیزداشت و هنگام گریه احساس خفگی می کرد. آدلر در 5 سالگی ذات الریه گرفت و تا حد مرگ پیش رفت، وی هم چنین در 3 سالگی شاهد مرگ برادرش ردلف در تختخواب کناری اش بود. این دو قضیه تاثیر زیادی روی او داشت و وقتی در 5 سالگی در طی جریان همان بیکاری از دکترش شینه که به پدرش می گفت پسرتان از دست رفته است تصمیم گرفت خودش پزشک شود (فیروز بخت، 1381 به نقل از شارن؛ شولتز ترجمه ی کریمی و همکاران ، 1378؛ فیست 2002 ترجمه ی سید محمدی، 1386).
به عنوان یک کودک بیمار در طول 2 سال اول زندگی ناز پرورده ی مادرش بود و تنها با ورود برادر بعدی بود که از این موقعیت کنار رفت و مورد توجه پدر قرار گرفت به دلیل همین رابطه ی خوب با پدرش عقده ی ادیپ فروید را رد کرد. آدلر به بزرگترش حسادت می ورزید و به شدت با او رقابت داشت و در برابر او و سایر کودکان همسایه که سالمتر و فعال تر بودند احساس حقارت می کرد (شولتز، ترجمه ی کریمی و همکاران، 1378).
برای غلبه بر این احساس و جبران کمبودهای جسمی خود، آدلر جوان، فوق العاده سخت کار می کرد و علی رغم جثه ی کوچک، دست و پا چلفتی بودن وجذاب نبودنش به خود فشار می آورد تا در بازی ها شرکت کند. به تدریج وی در این مبارزه پیروز شد و توانست به نوعی احساس پذیرش و عزت نفس دست یابد. در نتیجهی همین امر او عشق و علاقه ی زیادی به مصاحبت افراد دیگر پیدا کرد، ویژگی که تا پایان عمر خود آن را حفظ کرد (شولتز، ترجمه ی کریمی و همکاران، 1378).
او در دوران دبستان یک دانش آموز معمولی بود. وی در درس ریاضی بسیار ضعیف بود تا جایی که معلم او به پدرش توصیه کرد که وی را نزد یک کفاش به شاگردی بگذارد. اما بر خلاف این صحبت پدرش به تشویق او پرداخت و آدلر با پشتکار و کوشش فوقالعاده توانست ضعف خود را جبران کند و به مقام شاگرد اولی کلاس برسد (کوری، 1991، ترجمه کریمی 1379؛ فیست 2002، ترجمه ی سید محمدی 1386؛ شارف ترجمه ی فیروز بخت، 1381).
آدلر پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان در سال 1888 وارد دانشکده ی پزشکی وین شد و در سال 1895 در چشم پزشکی به درجه ی تخصص نائل آمده او در دانشگاه یک جهت گیری اجتماعی را در زمینه روان شناسی و روان درمانی تعقیب کرد و با یک گروه از دانشجویان مارکسیست آشنا شده و به آنها ملحق شد و در میان آنها با دختر جوان روسی ثروتمندی برخورد کرد و در نهایت در سال1987 با او ازدواج نمود. بعداز مدتی به پزشکی عمومی تغییر شغل داد و مطلب خویش را دایر کرد (شارف، ترجمه ی فیروز بخت، 1381؛ شیلینگ 1984، ترجمه آرین 1382). از آنجا که مطب او نزدیک یک پارک تفریحی – ورزشی بود، بیشتر بیمارانش را بازیگران، هنرمندان و بند بازان تشکیل می دادند. آدلر از برخورد با همین افراد دریافت که بسیاری از آنها قدرت و توانایی خود را به عنوان واکنشی در برابر ضعف ها یا حوادث دوران کودکی خود به دست آورده اند (شیلینگ ، 1984، ترجمه ی آرین 1382). در همین دوران بود که آدلر با نوشتن کتابی درباره ی خیاط ها نشانه هایی از جهت گیری اجتماعی اش را نشان داده است و از این لحاظ می توان او را مبدع طب صنعتی دانست (شفیع آبادی و ناصری، 1387).
ریسا آپستین همسر آدلر فمینیست بوده و خیلی بیشتر ازشوهرش به انجام کارهای سیاسی مبادرت می کرده در سال های بعد در حالی که آدلر در نیویورک زندگی می کرد، او در وین ماند و به تبلیغ دیدگاه های مارکسیستی پرداخت که با دیدگاه آدلر در مورد آزادی و مسئولیت کاملا مغایر بود. آنها چهار فرزند داشتند: الکساندرا و کورت که روان پزشک شدند، والنتین که به عنوان زندانی سیاسی در 1942 در شوروی مرد و کونلیا که هنر پیشهی مشهوری شد. آدلر به موسیقی و هنر و ادبیات علاقه ی زیادی داشت و در آثارش اغلب مثال هایی را از قصهی پریان، انحبل، شکسپیر و گوته اقتباس کرده است (فیست 2002، ترجمه ی سید محمدی، 1386).
آدلر به بیماری های صعب العلاج علاقه داشت اما از درماندگی خود در جلوگیری از مرگ بیماران به خصوص بیماران جوان آن چنان ناراحت شد که به زودی پزشکی عمومی را کنار گذاشت و به عصب شناسی و روان پزشکی پرداخت (شولتز، ترجمه ی کریمی و همکاران 1378).
آدلر و فروید در سال 1899 با یکدیگر آشنا شدند و این زمانی بود که آدلر از فروید خواست در مورد یک بیمار زن با او مشورت کند بعدا در پاییز 1902 فروید از آدلر و سه پزشک وینی دیگر دعوت کرد تا در جلسه ای در خانه ی او شرکت کنند و درباره ی روان شناسی و آسیب شناسی عصبی بحث کنند. این گروه تا سال 1908 به انجمن روان شناسی چهارشنبه معروف بود که بعدا به انجمن روان کاوی وین تبدیل شد. گرچه فروید این گروه های بحث را رهبری می کرد اما آدلر هرگز فروید را استاد خود نمی دانست و از روی سادگی می گفت او و دیگران می توانند به روان کاوی خدمت کنند. با این که آدلر یکی از اعضای اصلی محفل فروید بود. این دو هیچگاه رابطه ی شخصی صمیمانه با هم نداشتند. حتی بعد از اینکه آدلر کتاب بررسی حقارت اندامی و جبران بدنی را در سال 1907 منتشر کرد در این کتاب فرض کرده بود، نقایص جسمانی نه میل جسمی شالوده ی انگیزش انسان را تشکیل می دهند. هیچکس به تفاوت های نظری بین این دو مرد پی نبرد. آدلر برخلاف ریاست انجمن روان کاوان وین یکی از منتقدان عینی و پرو پا قرص نظریه ی فروید بود تا جایی که فروید زمانی نوشت: «واقعا دارد برای آدلر بد می شود» (مک گرایر 1974، به نقل از کریمی و همکاران، 1378).
به زودی آدلر به تدوین عقاید جدیدی پرداخت که با عقاید فروید و دیگر روان کاوان جامعه وین مغایرت داشت. اعضای این جامعه از او خواستند تا نظراتش را به صورت سخنرانی و نوشته به جامعه ارائه دهد. در سال 1911 آدلر این درخواست را عملی کرد. او نظرخود را در مورد گروه مطرح کرد و مخالفت خود را با گرایش های جنسی نیرومند روان کاوی ابراز داشت و تاکید نمود که سائق برتری، از میل جنسی انگیزه ی اساسی تری است. اما بر اثر خرده گیری و حملات شدید که از طرف اعضای جامعه به عقایدش وارد شد از ریاست جامعه استعفا داد و به ادامه ی همکاری با جامعه روان کاوان فرویدی خاتمه بخشید. او همراه با نه عضو سابق محفل فروید، «انجمن بررسی آزاد روان کاوی» را تشکیل داد و طولی نکشید که نام سازمان خود را به انجمن روان شناسی فرد نگر تغییر داد. فروید به خاطر این کار تا پایان عمر نسبت به آدلر خشمگین و متخاصم بود. او آدلر را گوتوله می خواند و می گفت: «من یک کوتوله را گنده کردم» (ویتنز 1924، به نقل از کریمی 1378). دوران پس از ترک محفل فروید برای آدلر بسیار ثمربخش بود او در کنار ریاست سازمانش به ایراد سخنرانی ودرمان بیماران می پرداخت هم چنین مهم ترین اثر خود با عنوان سرشت روان رنجور را منتشر کرد، این کتاب تردیدی باقی نگذاشت که نوع روان شناسی او با روان شناسی فروید تفاوت دارد (شولتز، ترجمه سید محمدی). آدلر در جریان جنگ جهانی اول به عنوان پزشک در ارتش اتریش خدمت کرد و بعد از جنگ به دلیل علاقه به راهنمایی کودک به تأسیس کلینیک های راهنمایی در نظام مدارس وین اقدام کرد (شفیع آبادی و ناصری، 1387). آدلر و فروید هر دو تحت تاثیر جنگ قرار داشتند، در حالی که فروید بعد از مشاهده فجایع جنگ پرخاشگری رابه سطح میل جنسی ارتقا داد. آدلر اعلام داشت که علاقه ی اجتماعی و ترحم می تواند شالوده ی انگیزش انسان باشد (شولتز، ترجمه ی سید محمدی، 1384).
آدلر نویسنده ای پر کار و سخنرانی خستگی ناپذیر بود و در تمام عمرش حدود صد کتاب و مقاله بر چاپ رسانید. آدلر پس از عمری پربار و آثار بسیار سرانجام در 28 می 1937 در ابردین اسکاتلند در حالی که برای سخنرانی به آنجا مسافرت کرده بود بر اثر حمله ی قلبی در گذشت (شفیع آبادی و ناصری، 1387).
فروید بعد از اینکه از فوت او با خبر شد، گفت: «برای یک پسر یهودی خارج از حومه ی وین مرگ در ابردین به خودی خود زندگی عجیب و غریب و دلیلی است بر این که تا کجا پیش رفته است، دنیا به خاطر مخالفت او با روانکاوی واقعا پاداش خوبی به او داد (شولتز، ترجمه ی سید محمدی، 1384)
2- تاریخچه ی تحول فکر آدلر:
آدلر ابتدا عضو جامعه روان کاوان وین بود تا اندازه ای از افکار فروید تاثیر پذیرفته بود. هر چند در برخی منابع گفته شده که آدلر شاگرد فروید بوده است ولی قراینی در دست است که نمی توان او راواقعا شاگرد فروید دانست. می توان ادعا کرد که از آدلر با سمت یک متخصص هم پایه ی فروید برای شرکت و بحث در مجمع روان کاوان وین دعوت می شده است. آدلر هم به دلیل اختلاف عقیدتی خود با این گروه همیشه درباره ی شرکت خود در مجمع مردد بود و سرانجام پس از یک دوره ی دو ساله شک و تردیدتصمیم خود را گرفت و از جامعه روان کاوان وین جدا شد، و با گردآوری طرفدارانی به بیان نظرات خودش با نام روان شناسی فردی پرداخت. آدلر معتقد بود انسان را نمی توان مجزا ازدیگران مورد مطالعه قرارداد، بلکه مطالعه ی انسان فقط باید در زمینه ی اجتماعی او انجام پذیرد. اکثر روان شناسان اعتراف کرده اند که آدلر اولین روان کاوی بوده است که بر ماهیت اجتماعی انسان تاکید ورزیده است (شفیع آبادی و ناصری، 1387).
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:6
چکیده:
سابقه فرهنگی - تاریخی روان درمانی
بقراط روان درمانی علمی - تجربی را از پیش خبر داده بود. این روش از اواسط قرن هیجده بطور مستمر در دنیای غرب مورد استفاده قرار داشته است. آنتوان مسمر نخستین کسی بود که روش درمانی خود را استفاده علمی از خواب مصنوعی حیوان نامید. با آن که نظریههای او بیاعتبار قلمداد شدند، روان درمانی علمی - تجربی به شکل هیپنوتیزم ادامه یافت و بعد به لطف نبوغ فروید از شهرتی همگانی برخوردار گردید. در دهههای اخیر روان درمانی علمی - تجربی با استفاده از نظریههای پاولف و اسکنیر و نظریههای شناختی بیش از پیش گسترش یافته است.
انواع روان درمانی
روان درمانی انواع خاص بسیاری دارد و تقسیم بندیهای مختلفی بر مبناهای مختلف برای آن صورت گرفته است. از یک تقسیم بندی که طول زمانی روان درمانی مورد توجه بوده روان درمانی را به دو نوع بلند مدت و کوتاه مدت تقسیم بندی کردهاند. در تقسیم بندی دیگری بر حسب تعداد افراد شرکت کننده در روان درمانی دو نوع روان درمانی فردی و روان درمانی گروهی را معرفی کردهاند. مهمترین تقسیم بندی بر حسب نوع رویکرد مورد استفاده در طول درمان انجام گرفته است. در این دسته روان درمانی مبتنی بر رویکرد روانکاوی ، رفتار درمانی ، شناخت درمانی و روان درمانیهای مبتنی بر روند انسان گرایانه قرار میگیرند.
چه افرادی تحت روان درمانی قرار میگیرند؟
نظر به اینکه روان درمانی یک نهاد متکی بر فرهنگ است اشخاصی که مناسب آن تشخیص داده میشوند در جوامع مختلف متفاوتند. ولی بطور کلی افراد ذیل عمدتا از روان درمانی بهره میبرند:
• روان پریشها: برای این که بتوانند با شناسایی تشویقهای خود در موقعیتی قرار گیرند تا با این استرسها برخورد موثرتری داشته باشند.
• روان رنجورها: اشخاصی که برای روبروشدن با فراز و نشیبهای زندگی تحت تاثیر تجربههای احتمالا ناخوشایند گذشته که به فرآیند رشد و یادگیری آنها لطمه زده است با دشواری روبرو میشوند. این اشخاص و همینطور اشخاصی که تحت تاثیر مشکلات موقت زندگی دچار واکنشهای روانی مثل داغ دیدگی شدهاند بزرگترین میزان افرادی را تشکیل میدهند که تحت روان درمانی قرار میگیرند.
• گروه بعد افرادی را شامل میشود که رفتار و حالات روانی آنها برای خودشان بلکه برای دیگران آزار دهنده است و اغلب از طرف اطرافیان برای درمان هدایت میشوند.
اهداف روان درمانی
علیرغم تفاوتهای قابل ملاحظه کلیه روشهای روان درمانی شش هدف را مد نظر دارند.
1. رابطه درمانی را تقویت میکنند. ایجاد یک رابطه درمانی مناسب و قوی از الزامات اساسی در روان درمانی است. بدون بوجود آمدن چنین رابطه تداوم درمان میسر نخواهد شد.
2. ایجاد امیدواری در بیمار برای دریافت کمک و ادامه درمان
3. روشها و منطق درمانی به بیمار کمک میکند تا با کسب اطلاعات تازه درباره مسائل خود و راههای موجود برای کنار آمدن شناخت بیشتری پیدا کنند.
4. ایجاد انگیزش در بیمار
5. افزایش احساس تسلط بر خود و زندگی در بیمار
6. کاربرد آموختهها در طول روان درمانی در زندگی واقعی
شرایط لازم برای روان درمانی
این شرایط را به سه دسته کلی میتوان تقسیم بندی کرد: شرایط مربوط به موقعیت و مکان روان درمانی ، ویژگیهای روان درمانگر و نوع بیماری.
در شرایط مربوط به موقعیت و مکان روان درمانی اتاقی که روان درمانی در آن صورت میگیرد از حیث آرامش و به دور بودن از هر گونه مزاحمت ، آرایش و لوازم مورد نیاز مورد توجه بوده است. ویژگیهای مربوط به درمانگر در مرحله نخست آشنایی و تسلط او را بر روان درمانی شامل میشود. اغلب روان درمانگرها برای هدایت فعالیتهای خود از چارچوب خاصی استفاده میکنند و این چارچوب اغلب متناسب با شخصیت و علایق آنهاست.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:95
فهرست مطاالب:
چکیده ۳
فصل اول. ۴
کلیات تحقیق. ۴
مقدمه. ۵
بیان مساله. ۶
اهمیت و ضرورت تحقیق. ۷
اهداف تحقیق. ۸
سوال مسئله. ۸
فرضیه تحقیق. ۸
فرضیه اصلی. ۸
فرضیه فرعی. ۹
متغیرها ۹
تعاریف نظری و عملیاتی واژه ها و مفاهیم ۹
فصل دوم ۱۱
پیشینه و ادبیات تحقیق. ۱۱
تعریف بهداشت روانی. ۱۲
مشکل تعریف.. ۱۲
مختصری درباره تاریخچه و پیشینه بهداشت روانی در ایران. ۱۲
تاریخچه بهداشت و سلامت روان. ۲۲
زمینه تاریخی آسیب شناسی روانی. ۳۶
موضوع آسیب شناسی روانی. ۴۲
تعریف آسیب شناسی. ۴۴
ملاک اجتماعی. ۴۴
دیدگاه اختلالات اضطرابی در سلامت عمومی : ۴۸
دیدگاه روان پویایی. ۴۸
۳- دیدگاه رفتار گرایی. ۵۱
۴- دیدگاه شناختی. ۵۲
نظریه ها ، تحقیقها و درمان افسردگی در سلامت عمومی. ۵۵
نظریه های مربوط به افسردگی. ۵۵
نظریه های زیست شناختی. ۵۶
تحقیقات انجام شده در خارج و داخل کشور. ۵۸
تحقیقات انجام شده در خارج از کشور. ۶۰
فصل سوم ۶۲
روش تحقیق. ۶۲
طرح تحقیق. ۶۳
جامعه تحقیق. ۶۳
حجم نمونه تحقیق. ۶۴
روش نمونه گیری.. ۶۴
ابزار اندازه گیری تحقیق حاضر. ۶۴
پرسشنامه سلامت عمومی )GHQ ( 64
1-مقدمه. ۶۴
دستور اجرا ۶۶
نمره گذاری.. ۶۷
روش تحلیل داده ها ۶۷
فصل چهارم ۶۹
یافته ها و تجزیه و تحلیل داده ها ۶۹
مقدمه فصل چهار م ۷۰
جدول ۲-۴: مقایسه سلامت روانی در بین دانش آموزان پرورشگاهی دارای خانواده ۷۶
نمرات دانش آموزان پرورشگاهی از زیر مقیاس نشانه بدنی. ۷۷
نمرات زیر مقیاس اضطراب در بین دو گروه دانش آمزان دارای خانواده و پرورشگاهی. ۸۲
نمرات زیر مقیاس افسردگی در بین دو گروه دانش آمزان دارای خانواده و پرورشگاه ۸۴
جدول ۳-۴: مقایسه سلامت روانی در بین دانش آموزان پرورشگاهی دارای خانواده ۸۶
جدول ۴-۴: مقایسه اضطراب در بین دانش آموزان پرورشگاهی و عادی.. ۸۷
جدول ۵-۴: مقایسه افسردگی در بین دانش آموزان پرورشگاهی و عادی.. ۸۸
فصل پنجم ۸۹
بحث ونتیجه گیری.. ۸۹
بحث و نتیجه گیری.. ۹۰
محدودیت ها ۹۲
پیشنهادات.. ۹۲
منابع و ماخذ ۹۳
چکیده:
هدف از تحقیق حاضر مقایسه سلامت روان در بین دانش آموزان دختر سال اول دبیرستان پرورشگاهی و دارای خانواده شهرستان رشت است که جامعه آماری مشخص شده عبارتند از دانش آموزان دختر اول دبیرستان شهررشت است که از بین 2761 نفر که کل جامعه آماری دانش آموزان درای خانواده و 889 نفر جامعه دانش آموزان پرورشگاهی هستند از این بین 150 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده و جهت سنجش این آزمودنیها پرسش نامه سلامت عمومی گلدنبرگ که دارای 28 سوال چهار گزینه ای است استفاده گردیده و نمرات خام آن بدست آمده و جهت آزمون فرضیه ها از روش آماری t متغیر مستقل استفاده گردیده که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین سلامت روانی و اضطراب و افسردگی و نشانه های بدنی در بین دانش آموزان سال اول دبیرستان تفاوت معنی داری وجود دارد .
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
اعتقاد کامل داریم که تندرستی یکی از نعمتهای بزرگ در زندگی انسان است و نمی توان منکر شد که سلامتی روانی در رده بالاترین نعمتها است . افرادی که به نحوی با بیماران روانی ، عقب ماندگان ذهنی ، معتادان به مواد مخدر و الکل سر و کار دارند به این امر اعتقاد کامل دارند بدیهی است بیماریهای روانی مخصوص به یک قشر و یا طبقه خاصی نبوده و تمام طبقات جامعه را شامل می گردد . بیماری روانی ، کارگر ، کارمند ، محصل ، مهندس نمی شناسد و به عبارت دیگر امکان دارد ابتلا به ناراحتی های روانی برای همه افراد جامعه وجود دارد و هیچ انسانی از فشارهای روانی و اجتماعی مصون نیست و به عبارت دیگر در برابر بیماریهای روانی مصونیت نداشته و ندارد به طورکلی باید گفت وجود یک بیمارروانی به کار عادی و اقتصاد خانواده لطمه شدید وارد می کند از لحاظ روابط انسانی سایر افراد خانواده را دروضع ناراحت و تاسف آوری قرار می دهد و خانواده باید صرفنظر از مخارج هنگفت و صرف وقت فشار روانی شدیدی را برای نگهداری بیمار خود تحمل کند و هدف از سلامت روان ارشاد و راهنمایی و آشنا ساختن مردم به اصول و روابط صحیح انسانی و بر حذر داشتن آنها از مخاطراتی است که سلامت روان را تهدید می کند متخصصین بهداشت روانی آموزش بهداشت همگانی را اساسی ترین روش پیشگیری اولیه می دانند شخص سالم احساس می کند که افراد اجتماع او را دوست دارند و به او احترام می گذارند و او نیز متقابلاً به آنها احترام گذاشته و آنها را دوست دارد . فرد غیر عادی اظهار می کند به کسی اعتماد ندارد ، اجتماع برای او ارزش قائل نیست او دوست خود و واقعی نداشته و ندارد . به افراد اجتماع بد بین بوده و نسبت به آنها سوء ظن دارد و روی این اصل برای خود نیز ارزش قائل نیست هدف اصلی از سلامت روان تقویت فکر و اصلاح رفتار افراد است لذا بر اساس این اصول باید به شخصیت و حیثیت دیگران احترام گذاشت و نسبت به دیگران گذشت و بردباری داشت و این اصل را قبول کرد که افرا اجتماع از هر صنفی و در هر موقعیتی باشند می توانند مثمر ثمر باشند و اجتماع می تواند به نحو مفیدی از آنها استفاده کند و عدم قبول این اصول باعث پیدایش عقیده خود کم بینی ، عدم اعتماد به نفس ، نا امنی و سوء ظن و عدم سازش شده است ( میلانی فر – 1381 ) .
بیان مساله
شناختن توانایی ها و محدودیت های فردی و اجتماعی و واقع بین در رسیدن به هدف یکی از اصول سلامت روان که شخص با واقعیت زندگی روبرو شود، خود را همانطور که هست بشناسد و قبول کند و کشمکش با واقعیت اغلب سبب بروز اختلال روانی می گرد به این صورت که نوجوانان دارای خانواده و نوجوانان پرورشگاهی می توانند در معرض این موضوع قرار بگیرند به این صورت که نوجوانان پرورشگاهی در صورت عدم موفقیت در کشمکش با واقعیت پیش آمده حتماً دچار عدم سلامت روان خواهد شد . شخص سالم باید علاوه بر استفاده از خصوصیات مثبت و برجسته به محدودیت و نواقص خود آشنایی کامل داشته باشد که این محدودیت ها زیاد مانند نواقص و عوارض جسمانی هستند و در برابر اینها همه افراد یک نوع واکنش نشان نمی دهد گروهی واقعیت را قبول می کنند و به زندگی عادی خود ادامه می دهند و از فعالیت خودداری نمی کنند و سعی می کنند که تعادل طبیعی بین خود و حرفه شان را به خوبی برقرار کند که تمام این مطالب نشان می دهد که آیا افراد می توانند دارای سلامت روانی در زندگی باشند یا نه و به خصوص جوانان و نوجوانان که در معرض نافرجامیها ممکن است قرار بگیرند می توانند سلامت خود را حفظ کند که در این میان مخصوصاً نوجوانانی که به دور از مراقبت و توجه والدین خود در محیط های پرورشگاهی مورد تربیت قرار می گیرند و همین طور نوجوانانی که زیر سایه والدین خود به زندگی می پردازند می توانند از لحاظ سلامت روان و بهداشت روانی در یک رده باشند ( میلانی فر – 1380 ) .
اهمیت و ضرورت تحقیق
پی بردن به شخصیت ، قابلیتها و توانایی ها یا خود پنداری از مهمترین مسایل سلامت روان است و تصور مثبت و متعادل از خود داشتن نشانه سلامت روان و تصور منفی و نامتعادل از خود به معنای روان ناسالم قلمداد می شود، شخص در وهله اول باید بداند کیست و دارای چه عواطف ، ادراکات و احساساتی است و ون خود پنداری در اثر یادگیری به وجود می آید و به اصطلاح آموختنی است لذا تجارب گذشته و نقش اولیاء همانطور که ذکر شد باعث می شود که نوجوان به قضاوت درباره خود پی ببرد و از خود ارزیابی به عمل آورد و اعتماد به نفس پیدا می کند ولی اگر ارزیابی ناپسند و تحقیر کننده شود و در نوجوان باعث پیدایش عقده های خود کم بینی شود که نمونه هایی از این مشکلات مانند عدم برخورداری از جهت والدین در زمان حساس زندگی خود که این عامل و دوری از محیط گرم خانواده و سپری کردن عمر در یک محیط نه چندان گرم و با محبت می تواند بوجود آورند مشکلات روانی در نوجوان گردد که امید است با پژوهش های انجام شده بتوانیم نیازهای نوجوانان پرورشگاهی را شناسانده و اینکه در مواردی آنچنان با آنها رفتار کنیم که بتوانیم از یک نوجوان پرورشگاهی به عنوان یک فرد نمونه به حساب بیاوریم زیرا که این محیط ها و دوری از محبت والدین باعث تشکیل رفتارهای ضد اجتماعی در افراد پرورشگاهی می شود و ممکن است خطرات جدی اجتماعی گریبانگیر آنها شود یا افرادی جنایتکار – مجرم به حساب بیایند که با تحقیقات تازه و انجام شده باید نیازها و عقده های آنها شناخته و در جهت مثبت قدم برداریم .
اهداف تحقیق
هدف از تحقیق مقایسه سلامت روان نوجوانان 15 ساله دختر دارای خانواده و پرورشگاهی است و اینکه آیا سلامت روان در بین نوجوانانی که حضور پدر و مادر خود را به وضوح مشاهده می کند بیشتر از نوجوانانی است که به دلایل مختلف بدور از خانواده رشد یافته اند ؟
سوال مسئله
فرضیه تحقیق
فرضیه اصلی
بین سلامت روان نوجوانان 13-15 ساله دختر دارای خانواده و نوجوانان دختر پرورشگاهی تفاوت معنی داری وجود دارد .
سه بعد سلامت روان را نیز به عنوان فرضیه فرعی در نظر می گیریم .
فرضیه فرعی
متغیرها
سلامت روان متغیر وابسته
سن نوجوانان دختر 13-15 ساله متغیر کنترل
نوجوانان دارای خانواده و بدون خانواده متغیر مستقل
تعاریف نظری و عملیاتی واژه ها و مفاهیم
سلامت روان عبارتنداز سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و موثر به طور کامل شود و سلامتی روان عبارت است از اینکه فرد چه احساساتی نسبت به خود ، دنیای اطراف محل زنگی ، اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد چگونگی سازش وی با درآمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن است ( شاملو 1380 ) .
در این پژوهش سلامت روانی عبارت است از نمره ایست که آزمودنی از آزمون GHQ به دست می آورد .
نوجوانان دارای خانواده خانواده عبارتند از : نوجوانانی که در چهار چوب خانواده زندگی کرده و دارای پدر و مادر و خواهر و برادر هستند و نوجوانان پرورشگاهی عبارتند از نوجوانانی که بدور از محبت مادری و پدری و بدون احساس از محبت در محیط پرورشگاه با افراد بزرگسال و نوجوانان دیگر همانند خود زندگی می کنند ( گنجی – 1380 )
فصل دوم
پیشینه و ادبیات تحقیق
تعریف بهداشت روانی
بهداشت روانی، روانپزشکی پیشگیر ، بهداشت روانی اجتماعی ، و یا روانپزشکی اجتماعی، به کلیه روشها و تدابیری اطلاق می شود که برای جلوگیری از ابتلاء و درمان بیماریهای روانی و توان بخشی بیماران روانی موجود به کار می رود .
دو واژه اخیر بعد از سومین انقلاب در روانپزشکی از سال 1963 که باعث ایجاد مراکز جامع روانپزشکی در مناطق جغرافیایی و با جمعیتی معین گردیده بکار می رود .
مشکل تعریف
مشکل تعریف بهداشت روانی از آنجا سر چشمه می گیرد که هنوز تعریف صحیح و قابل قبولی برای بهنجاری نداریم . البته تعاریف و نقطه نظرهای زیادی با توجه به شرایط و موقعیتهای اجتماعی ، سنن و فرهنگ برای بهنجاری شده است ( میلانی فر – 1379 ) .
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:88
موضوع:پایان نامه تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل ( به شیوه آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون )
پایان نامه رشته روانشناسی
خلاصه ۴
مقدمه ۷
بیان مساله ۱۰
اهمیت و ضرورت پژوهش ۱۴
متغیرهای پژوهش ۱۵
تعریف علمی و عملیاتی «مهارتهای زندگی»: ۱۶
تعریف علمی و عملیاتی «سلامت روان» ۱۷
تعریف علمی و عملیاتی «منبع کنترل» ۱۸
مبنای تئوریکی برنامه آموزش مهارتهای زندگی ۱۹
اهداف آموزش مهارتهای زندگی ۲۴
اهمیت مهارتهای زندگی در سلامت روانی ۲۶
ابعاد مهارتهای زندگی ۲۸
پیشینه تحقیقاتی پژوهش ۲۹
جمع بندی و نتیجهگیری از پیشینة تحقیقاتی پژوهش ۴۲
فرضیات پژوهش ۴۳
روش بررسی ۴۵
۱- پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ (GHQ) 46
2- پرسشنامه منبع کنترل لونسون ۴۷
۳- ابزار آموزش مهارتهای زندگی ۴۸
روشهای آماری پژوهش ۵۰
تجزیه و تحلیل علمی ۵۰
منابع تغییر ۶۱
مقیاسها ۶۱
منابع تغییر ۶۳
مقیاسها ۶۳
منابع تغییر ۶۵
مقیاسها ۶۵
بحث و نتیجهگیری ۶۹
فهرست منابع فارسی ۸۱
خلاصه
انسان با توجه به پیچیدگیها و دشواریهای زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبههای گوناگون میبایست از توانایی لازم و کافی جهت مقابله با موقعیتهای دشوار زندگی و همچنین فراهم نمودن شرایط مناسب به منظور پیشرفت همه جانبه برخوردار باشد. بنابراین افراد موفق، تکامل یافته و دارای سلامت روانی کسانی هستند که توانایی و مهارت کافی را در برخورد با شرایط گوناگون زندگی دارند و همواره در صدد تغییر موقعیت خویش در جهت رشد و تکمیل هستند. این ویژگیها نشانگر برخورداری اینگونه افراد از مهارتهای زندگی میباشد. در حال که افراد ناموفق و کسانی که به رشد و پیشرفت متعادل در جنبههای گوناگون زندگی دست نیافتهاند از سلامت روانی کمتری برخوردارند و همچنین توانایی حل مؤثر مشکلات و مسائل زندگی را ندارند میتوان گفت که فاقد مهارتهای زندگی کافی هستند. بدین ترتیب برخورداری از مهارتهای زندگی و به کارگیری آن جهت دستیابی به رشد و کمال میتواند بسیاری از مشکلات، ناکامیها و ناهنجاریها را رفع نماید و در عوض یک زندگی با نشاط، پرتلاش، رو به پیشرفت و کمال، مفید و سازنده را به ارمغان آورد و چه بهتر است که کسب این مهارتها از دوران نوجوانی آغاز گردد. با توجه به اینکه تحقیقات بسیاری موضوع فوق را مورد تأیید قرار دادهاند و همچنین باور و اعتقاد پژوهشگر به اینکه لازمه موفقیت و تکامل همه جانبه در زندگی، برخورداری از سلامت روانی و آگاهی از شیوه صحیح و مناسب زندگی و در نتیجه سبک زندگی سالم میباشد، به همین جهت، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان پرداخته است.
در این پژوهش به منظور بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل. که به شیوه آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون- با گروه کنترل انجام گردید، چنین فرض شد که آموزش مهارتهای زندگی موجب افزایش یا بهبود سلامت روان و درونیتر شدن منبع کنترل در نوجوانان می شود. به همین منظور از بین 191 دانش آموز دختر مقطع دبیرستان، 30 دانشآموز که بالاترین نمرات را از پیش آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) به دست آوردند، انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم گردیدند که هر گروه شامل 15 دانش آموز بود.
پس از اجرای پیش آزمون در گروه آزمایشی و کنترل، گروه آزمایشی آموزش مهارتهای زندگی را در هشت جلسه دو ساعته دو بار در هفته دریافت نمود. پس از یک ماه، پس آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) در دو گروه آزمایشی و کنترل اجرا گردید.
پس از نمرهگذاری، تفاوت میانگین بین دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده «از آزمون t دو گروه مستقل» مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین میانگین دو گروه در «پرسشنامه سلامت عمومی» تفاوت معناداری وجود دارد. در نتیجه فرضیه پژوهش تأیید گردید. بنابراین، آموزش مهارتهای زندگی میتواند سلامت روان را افزایش دهد یا بهبود بخشد. همچنین نتایج نشان می دهد که تفاوت بین میانگین های دو گروه در کلیه مقیاسهای پرسشنامه سلامت عمومی به جز مقیاس C (نارسا کنش وری اجتماعی) کاملاً معنادار است. نکته دیگر اینکه بیشترین میزان کاهش در نمرات مقیاس D (نشانگان افسردگی) پرسشنامه مذکور میباشد. بنابراین میتوان گفت که آموزش مهارتهای زندگی بیشترین تأثیر را بر کاهش میزان افسردگی آزمودنیها داشته است. اما در مورد میانگین دو گروه در پرسشنامه منبع کنترل، علیرغم کاهش اندک در نمرات تفاوت معناداری وجود ندارد. در کل میتوان گفت، با توجه به کاهش اندک نمرات، آموزش مهارتهای زندگی تا حدودی بر درونیتر شدن منبع کنترل در گروه آزمایشی مؤثر بوده است.
همچنین در این پژوهش، رابطه بین متغیرهای پژوهش با استفاده از «ضریب همبستگی پیرسون» به دست آمد. این نتایج نشانگر آن است که بین سلامت روان و شیوه مقابلهای و بین منبع کنترل و شیوه مقابلهای ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. اما بین متغیر (سلامت روان و منبع کنترل) ارتباط مثبت و معناداری وجود ندارد. یافتههای جانبی این پژوهش نشانگر رابطه معنادار بین سطح تحصیلات مادر، اشتغال مادر و عملکرد تحصیلی دانشآموزان با سلامت روان و شیوه مقابلهای آنان میباشد.
مشاهدات کیفی نیز در طول جلسات دوره آموزشی با نتایج کمی حاصل از دادهها مطابقت و هماهنگی دارد. بطوریکه آزمودنیهایی که در طول جلسات فعالیت گروهی بیشتری داشتند، انگیزه و تمایل بیشتری جهت شرکت در این دوره آموزشی داشتند، نظم گروهی بیشتری را رعایت مینمودند. در انجام تمرینات و فعالیتهای عملی علاقمندی و انگیزه بیشتری نشان می دادند، توجه و دقت کافی نسبت به مطالب و محتویات آموزشی داشتند و خواهان تداوم این دوره آموزشی در طول سال تحصیلی بودند، در میزان نمرات سلامت عمومی و منبع کنترل آنان کاهش بیشتری ایجاد شده است. در واقع میتوان گفت که آموزش مهارتهای زندگی در مورد این آزمودنیها منجر به افزایش سلامت روان و درونیتر شدن منبع کنترل آنان شده است. بدین ترتیب مشاهدات کیفی دال بر تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی میباشد.
مقدمه
پیشرفتهای علمی و تکنولوژی در سالهای اخیر، انسانها را با انبوهی فزاینده از مسائل گوناگون مواجه ساخته است. کار، تحصیل و فشارهای روانی- اجتماعی از جمله مسائلی هستند که اغلب نوجوانان و جوانان با آنها روبرو هستند. توانایی حل مؤثر مسائل مذکور و مشکلات مشابه از جمله مهارتهای مهم و مفیدی هستند که نقش تعیین کنندهای در تأمین سلامت روانی و موفقیت فرد و در نتیجه زندگی سالم و اثر بخش دارند.
همه انسانها به طور فطری توانایی حل مشکلات زندگی را دارند، ولیکن این توانایی باید مطابق با شرایط و موقعیت فرد پرورش یابد بطوریکه به عنوان مهارتهای کارآمد در آنان درونی شود. متأسفانه طبق بررسیهای انجام شده تواناییها و مهارتهای عملی و سازشی بسیاری از نوجوانان و جوانان کشور ما برای حل مؤثر مسائل زندگی فردی و اجتماعی آنان کفایت نمیکند. بنابراین آموزش مهارتهای زندگی با تأکید بر مهمترین مسائل فردی و اجتماعی نوجوانان به عنوان اصلی مهم و انکار ناپذیر است که تاکنون علیرغم توجه خاص بسیاری از کشورهای جهان و تأکید خاص «سازمان بهداشت جهانی»[1]. جای آن در برنامههای تحصیلی مدارس کشورمان خالی مانده است. البته اخیراً گامهایی برداشته شده است که نیازمند توجه علمی و تخصصی بیشتری میباشد.
آموزش مهارتهای زندگی مبتنی بر یادگیری مشارکتی و عملی میباشد. این گونه فعالیتها در افزایش سلامتی و پیشگیری اولیه از بروز مشکلات و همچنین کمک به نوجوان جهت یادگیری رفتارهای مثبت و حفظ سلامت روانی خویش بسیار اثر بخش است. بنابراین برنامههای بهداشت مدارس و مداخلات پیشگیرانه مبتنی بر مدرسه میتوانند در جهت ایجاد رفتارهای سالم و افزایش آگاهی دانش آموزان در جهت تمرینات حمایت کننده از سلامتی جسمانی، روانی و اجتماعی و به طور کلی مهارتهای زندگی به کار گرفته شوند. بنابراین از طریق اینگونه برنامهها، نوجوانان نسبت به سلامتیشان مسؤولیت پذیر میشوند، تصمیمات بهداشتی مناسبی را اتخاذ مینمایند و به طور کلی سبک زندگی سالمی در طول نوجوانی آغاز می کنند و در طول زندگی تداوم میبخشند. این امر نوجوانان را قادر میسازد که طبق استعدادهای بالقوه خویش عمل نمایند و آماده رویارویی با تغییرات و نیازهای زندگی آینده شوند.
روان شناسان در دهههای اخیر، در بررسی اختلالات رفتاری و انحرافات اجتماعی به این نتیجه رسیدهاند که بسیاری از اختلالات و آسیبها و ناتوانی افراد در تحلیل صحیح و مناسب از خود و موقعیت خویش، عدم احساس کنترل و کفایت شخصی جهت رویارویی با موقعیتهای دشوار و عدم آمادگی برای حل مشکلات و مسائل زندگی به شیوه مناسب، ریشه دارد. بنابراین با توجه به تغییرات و پیچیدگیهای روزافزون جامعه و گسترش روابط اجتماعی، آماده سازی افراد بخصوص نسل جوان جهت رویارویی با موقعیتهای دشوار، امری ضروری به نظر می رسد، در همین راستا، روانشناسان با حمایت سازمانهای ملی و بینالمللی، جهت پیشگیری از بیماریهای روانی و نابهنجاری اجتماعی، آموزش مهارتهای زندگی را در سراسر جهان و در سطح مدارس آغاز نمودهاند.[2]
آنچه که امروزه تحت عنوان مهارتهای زندگی مشهور است، تنها حاصل کار پژوهشگران عصر حاضر نیست، بلکه بسیاری از این مهارتها در لابلای تعالیم الهی بخصوص در قرآن و احادیث معصومین (ع) بیان شده است، بطوری که تلاش برای برقراری ارتباط مفید و مؤثر با دیگران، خودشناسی و توجه به ارزشها که از فصول اساسی درس مهارتهای زندگی است، به کرات در قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و احادیث منقول از سایر معصومین (ع) مورد تأکید قرار گرفته است.[3]
دوره نوجوانی، دورهای بحرانی است که تغییرات عمدهای در فرد (از لحاظ فیزیولوژیکی ، شناختی و روانی) و محیط بیرونی فرد (فشار همسالان، انتقال از محیط کوچک درس به محیطی بزرگتر در جامعه و مواجه شدن با هنجارها) به وجود میآید. چنین تغییراتی اغلب با مشکلاتی همراه است که بسیار استرسزا میباشد. به همین دلیل اکثر نوجوانان در یک دوره بحرانی به سر میبرند. با توجه به این مسائل، جهت پیشگیری از اختلالات روانی و یا تداوم سلامت روانی، نوجوانان باید راهبردهای مقابلهای مؤثر را یاد بگیرند.[4]
با توجه به گسترس خدمات بهداشت روانی مبتنی بر مدرسه در کشورهای مختلف، «سازمان بهداشت جهانی» طرح تحقیقی مهارتهای زندگی را به عنوان بخشی از برنامه بهداشت روانی این سازمان بنا نهاد. هدف اصلی سازمان بهداشت جهانی از ایجاد طرح مهارتهای زندگی در زمینه بهداشت روانی این است که جوامع مختلف در سطح جهان نسبت به گسترش، به کارگیری و ارزیابی برنامه آموزش مهارتهای زندگی که متمرکز بر رشد تواناییهای روانی اساسی (مانند حل مسأله، مقابله با هیجانات، خود آگاهی، سازگاری اجتماعی و کنترل استرس) بین کودکان و نوجوانان است، اقدام نمایند.[5]
بنابراین با توجه به نقش مهم مدارس در تأمین بهداشت روانی دانش آموزان، برنامه آموزش مهارتهای زندگی، روش مؤثری در جهت رشد شخصیت سالم دانشآموزان و تأمین و حفظ بهداشت روانی دانشآموزان تلقی می ِود. به این ترتیب مدارس به جای اینکه تنها بر افزایش عملکرد تحصیلی دانشآموزان تمرکز نمایند، باید بر تأمین و حفظ سلامت روان آنان نیز تأکید نمایند و اقدامات لازم را به منظور تحقق هدف مذکور انجام دهند، چرا که، اگر هدف فوق تحقق یابد، بسیاری از مشکلات تحصیلی و آموزشگاهی نیز خود به خود کاهش مییابند.
بیان مساله
تغییرات ناگهانی و گستردهای که در جنبههای جسمانی، روانی و اجتماعی زندگی نوجوان ایجاد میشود، مرحلهای بحرانی را ایجاد میکند که طبعاً مشکلات و ناسازگاریهایی را به همراه خواهد داشت. بنابراین با توجه به اهمیت دوران نوجوانی، شناخت اصولی و علمی این مرحله، جهت پیشگیری از نابهنجاریها و مشکلات ناشی از این بحران از طریق ارائه اطلاعات و آگاهی لازم به نوجوانان و کسب مهارتهای مورد نیاز جهت مقابله با مشکلات ناشی از این تغییرات توسط آنان، امری بسیار مهم و حساس تلقی میشود. یکی از برنامه های پیشگیرانه در این زمینه، که در سطح جهان مورد توجه است، آموزش مهارت های زندگی به نوجوانان میباشد. تأثیر این آموزش در زمینههای گوناگونی مورد بررسی قرار گرفته است که به نتایج مثبتی نیز دست یافتهاند. از همین رو با توجه به اهمیت موضوع، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان می پردازد، تا بدین ترتیب، گامی دیگر در جهت تحقق اهداف پیشگیرانه پیرامون دوره بسیار مهم و حساس نوجوانی برداشته شود. کاملاً واضح است که اگر اهداف فوق میسر شوند، راهی روشن و هموار جهت انتقال از دوره نوجوانی به دوره جوانی و بزرگسالی که مرحله شکوفایی تواناییها، استعدادها و اندیشههای نو می باشد، فراهم میگردد. این امر موجبات تکامل فردی و اجتماعی تک تک افراد جامعه را فراهم میسازد که در نهایت به پیشرفت جامعه در ابعاد گوناگون منتج میشود.
سازمان بهداشت جهانی (WHO) [6] به منظور افزایش سطح بهداشت روانی و پیشگیری از آسیبهای روانی- اجتماعی، برنامهای تحت عنوان آموزش مهارتهای زندگی تدارک دیده و در سال 1993 در «یونیسف»[7] (صندوق کودکان سازمان ملل متحد) مطرح نمود. از آن سال به بعد، این برنامه در بسیاری از کشورها مورد آزمایش و اجرا قرار گرفته است.[8]
بر اساس پژوهشهای انجام شده، عواملی نظیر عزت نفس، مهارتهای بین فردی برقراری ارتباط مطلوب ، تعیین هدف، تصمیمگیری، حل مسأله، تعیین و شناسایی ارزشهای فردی در پیشگیری و یا کاهش ابتلاء نوجوانان به انواع ناهنجاریهای رفتاری و اختلالات روانی و افزایش سطح سلامت روان آنان نقش مؤثری دارند. بنابراین با توجه به اهمیت و ارزش آموزش مهارتهای زندگی با اهداف گوناگون پیشگیرانه و ارتقاء سطح سلامت روان، فقدان این مهارتها موجب می شود که فرد در برابر فشارها و استرس ها به رفتارهای غیر مؤثر و ناسازگارانه روی آورد. آموزش چنین مهارتهایی در کودکان و نوجوانان، احساس کفایت، توانایی مؤثر بودن، غلبه کردن بر مشکل، توانایی برنامه ریزی، و رفتار هدفمند و متناسب با مشکل را به وجود می آورد.[9]
همچنین مطالعات متعدد حاکی از آن است که منبع کنترل درونی با سلامت روانی و احساس رضایت از زندگی ارتباط مثبت دارد و افرادی که دارای منبع کنترل درونی هستند از فشار روانی کمتری در زندگی خود رنج میبرند.[10]
«تلادو»[11] و همکاران (1974) دریافتند که توانایی بیشتر در حل مسأله به عنوان یک مهارت زندگی با افزایش عزت نفس و منبع کنترل درونی ارتباط مثبت دارد.[12]
«لازاروس و فولکمن»[13] (1984) دو شکل کلی مقابله را مشخص کردند. مقابله متمرکز بر مشکل و مقابله متمرکز بر هیجان،. راهبرد متمرکز بر مشکل میتواند معطوف به درون یا معطوف به بیرون باشد. راهبردهای مقابله ای معطوف به بیرون در جهت تغییر موقعیت یا رفتارهای دیگران است، در صورتی که راهبردهای مقابلهای معطوف به درون شامل تلاشهایی است که برای بررسی مجدد نگرشها و نیازهای خود و کسب مهارتها و پاسخهای تازه صورت میگیرد. مقابله متمرکز بر هیجان، معطوف به کنترل و مهار ناراحتی هیجانی است. پژوهش های به عمل آمده در زمینه شیوههای مقابلهای نشان داده اند که سازگارانهترین روش برای مقابله با چالشها و مشکلات زندگی، اتخاذ یک رویکرد فعال و متکی به خود از قبیل طرح ریزی و مسأله گشایی است. بطوری که پژوهشگران پس از تجزیه و تحلیل رابطه بین پاسخهای مقابله ای و هیجانات ایجاد شده در افراد، به این نتیجه دست یافتند که حل مسأله با برنامهریزی، مفیدترین و مؤثرترین پاسخ مقابلهای بوده است، چرا که با بیشترین هیجان مثبت همراه است.[14]
برخی از مطالعات رابطه بین منبع کنترل و شیوههای مقابله ای را بررسی کردند و به این نتیجه دست یافتند که منبع کنترل درونی به طور معنا داری با سازگاری عاطفی ارتباط دارد و یک عامل حفاظت کننده در مقابل استرس میباشد. به عنوان مثال «کاک، هانن، و سارجنت»[15] به نقل از «هیون»[16] (1996) ، در مورد استرس زندگی بین دانشآموزان مقطع دبیرستان در آمریکا مطالعهای انجام دادند و دریافتند که دانشآموزان دارای منبع کنترل درونی، سازگاری بهتری در مقابل اضطراب دارند و از تواناییهای جسمانی بیشتری برخوردارند. یافته مشابهی نیز توسط «کلیور»[17] (1991)، ارتباط منبع کنترل درونی را با افزایش مهارتهای مقابله ای گزارش نموده است. همچنین «بارون و دیگران»[18] (1994) به نقل از «یونگر و دیگران» [19] (1998) گزارش کردهاند که استفاده از راهبردهای مقابله ای متمرکز بر هیجان احتمال افسردگی و ضعف سلامت جسمانی را افزایش می دهد، در حالی که راهبردهای متمرکز بر مشکل عامل حفاظت کننده در مقابل افسردگی و ضعف سلامت جسمانی میباشد.
با توجه به مطالب فوق میتوان گفت که افراد دارای منبع کنترل درونی به توانایی خویش در کنترل وقایع زندگی معتقدند و در مقابله با مشکل از شیوه مقابلهای متمرکز بر حل مسأله استفاده میکنند، بدین معنا که از طریق تصمیمگیری و طرح ریزی جهت حل مشکل اقدام به حل مسأله می نمایند. در حالی که افراد دارای منبع کنترل بیرونی معتقدند که توانایی کنترل وقایع زندگی خویش را ندارند و عوامل دیگری غیر از توانایی شخصی ایشان موثرند. به همین جهت از شیوه مقابله ای متمرکز بر هیجان در مقابله با مشکلات استفاده می کنند. بدین معنا که به جای تمرکز بر مشکل، بر هیجانات و احساسات خویش متمرکز میشوند. و دست به تلاشهایی جهت تنظیم عکسالعملهای هیجانی خویش می زنند. بنابراین با توجه به ارتباط مثبت بین منبع کنترل درونی و شیوه مقابله ای مسأله مدار با سلامت روان افراد ، پژوهش حاضر به بررسی این سؤال می پردازد که : آیا آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان، منبع کنترل و شیوه مقابلهای دانش آموزان تأثیر دارد، و آیا آموزش مهارتهای زندگی می تواند موجب افزایش سطح سلامت روان، درونیتر شدن منبع کنترل و شیوه مقابلهای مسأله مدار شود؟
اهمیت و ضرورت پژوهش
امروزه در سراسر جهان بر اهمیت بهداشت روانی تأکید میشود و روز به روز با انجام تحقیقات وسیع و گوناگون، اهمیت و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی آشکارتر میگردد. بطوریکه سال 2001 میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی، تحت عنوان سال جهانی «بهداشت روانی» اعلام گردید. سازمان مذکور در این سال شعار «غفلت بس است، مراقبت کنیم.» را جهت آشکارتر ساختن اهمیت موضوع، مطرح نمود.[20]
این امر نشان دهنده آن است که بهداشت روانی موضوعی است که باید در سطح جهان مورد توجه قرار گیرد. یکی از دلایلی که در اهمیت این موضوع مطرح است، شیوع روزافزون ابتلاء به انواع اختلالات روانی در سطح جهان است و دلیل مهم دیگر آن، اهمیت و ضرورت پیشگیری از بیماریهای روانی است. در واقع میتوان گفت، عمدهترین هدف بهداشت روانی، پیشگیری است و از سه نوع پیشگیری که در بهداشت روانی مطرح میشود، پیشگیری اولیه مورد توجه بیشتری قرار میگیرد. در پیشگیری اولیه جمعیت سالم در جامعه مورد نظر هستند و تمام اقداماتی که در این حیطه صورت میگیرد، در جهت آماده سازی افراد و فراهم نمودن شرایط مناسب برای زندگی سالم از تمامی جنبه های جسمانی، روانی و اجتماعی میباشد. بنابراین هدف، افزایش آگاهی و توانایی افراد در برخورد صحیح و مناسب با رویدادهای زندگی میباشد.
حسینی (1378) معتقد است، آموزش، اساسیترین روش پیشگیری اولیه است. از طرفی دیگر مهمترین و مؤثرترین دوره سنی جهت آموزش پیشگیرانه، دوره نوجوانی است. به همین دلیل متخصصین بهداشت روانی، آموزش پیشگیرانه در دوره نوجوانی را مورد توجه بسیار قرار می دهند. و همچنین پژوهشها نشان میدهند که آموزش مهارتهای زندگی به ارتقاء بهداشت روانی کودکان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگی کمک میکند و از اساسیترین برنامههای پیشگیرانه در سطح اولیه به شمار میرود. سلامتی بخش اصلی یک زندگی شاد است و مدارس نقش مهمی در آگاه ساختن نوجوانان پیرامون مسائل بهداشتی و سلامتی و آموزش علوم زندگی به آنان دارند.
با توجه به مطالب فوق و اهمیت و نقش ارزنده آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان افراد بخصوص نوجوانان و با توجه به تأثیر مثبت برنامههای پیشگیرانه در مدارس، پژوهش حاضر به بررسی تأُثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان نوجوانان میپردازد. از طرفی به دلیل ارتباط مستقیم و مثبت بین سلامت روان، منبع کنترل درونی و شیوه مقابلهای مسأله مدار، تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر درونیتر شدن منبع کنترل نوجوانان و شیوههای مقابلهای آنان نیز مورد بررسی قرار میگیرد.
متغیرهای پژوهش
پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل دانشآموزان دختر سال اول مقطع متوسطه شهر تهران میپردازد. بنابراین متغیرهای پژوهش عبارتند از:
– متغیر مستقل
در این پژوهش، آموزش مهارتهای زندگی، متغیر مستقل میباشد، که تأثیر آن بر متغیرهای وابسته پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است.
– متغیرهای وابسته
دو متغیر سلامت روان و منبع کنترل، متغیرهای وابسته پژوهش حاضر میباشند، که تأثیر متغیر مستقل بر آنها مورد بررسی قرار گرفته است.
– متغیرهای کنترل
سن، جنس و مقطع تحصیلی از متغیرهای کنترل پژوهش هستند. به این صورت که دانشآموزان دختر سال اول مقطع متوسطه که حدود سنی 16-15 ساله داشتند به عنوان جامعه و نمونه پژوهش انتخاب شدند.
– متغیرهای مداخلهگر (تعدیل کننده)
همچنین سطح تحصیلات والدین، وضعیت اشتغال والدین و عملکرد تحصیلی (معدل کتبی) دانشآموزان به عنوان متغیرهای مداخلهگر این پژوهش هستند که بررسی یافتههای جانبی پژوهش، ارتباط متغیرهای مذکور با متغیرهای وابسته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
تعریف علمی و عملیاتی «مهارتهای زندگی»[21]:
«موریس. ای. الیاس»[22] از دانشگاه راجرز در آمریکا و مؤلف کتاب «تصمیمگیری اجتماعی و رشد مهارتهای زندگی» مفهوم عامی از مهارت های زندگی ارائه می دهد: «مهارت های زندگی یعنی ایجاد روابط بین فردی مناسب و مؤثر، انجام مسؤولیتهای اجتماعی، انجام تصمیمگیریهای صحیح، حل تعارضها و کشمکشها بدون توسل به اعمالی که به خود یا دیگران صدمه میزنند.» مؤسسه بریتانیایی TACADE و مؤلف کتاب «مهارتهای لازم برای مدارس ابتدایی» تعریف دیگری از مهارتهای زندگی ارائه میدهد: «مهارتهای شخصی و اجتماعی که کودکان و نوجوانان باید آنها را یاد بگیرند تا بتوانند در مورد خود، انسانهای دیگر و کل اجتماع به طور شایسته، موثر و مطمئن عمل نمایند.»[23]
سازمان بهداشت جهانی در سال 1994 مهارتهای زندگی را این گونه تعریف میکند: «مهارتهای زندگی یعنی توانایی لازم برای رفتار مثبت و سازگارانه که به فرد توان رویارویی موثر با چالشهای زندگی روزانه را میدهد.»[24]
در پژوهش حاضر، جهت آموزش مهارتهای زندگی از «راهنمای آموزش مهارتهای زندگی»[25] استفاده شده است . بنابراین منظور از مهارتهای زندگی در این پژوهش موضوعاتی از قبیل شناخت خود و توانایی های خود، آشنایی با ارزشهای، خانوادگی و اجتماعی، آشنایی با نحوه برقراری ارتباط با دیگران، آشنایی با مفهوم جامعه و روابط اجتماعی، آشنایی با تعیین هدف، آشنایی با تصمیمگیری، آشنایی با مفهوم خشونت و روشهای مهار آن و آشنایی با سلامت جسمانی و در نهایت ارزشیابی برنامه میباشد، که هر یک، فصلی از راهنمای آموزش را به خود اختصاص داده است. هر یک از این فصول شامل تمرینات عملی میباشد. مبنای این آموزش فعالیت گروهی آزمودنیها میباشد که در طول دوره آموزشی تمرین و ارزیابی میشود.
تعریف علمی و عملیاتی «سلامت روان»[26]:
فرهنگ بزرگ روانشناسی لاروس، بهداشت روانی را چنین تعریف میکند: «استعداد روان برای هماهنگ، مؤثر کار کردن، در موقعیتهای دشوار انعطاف پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خویش، توانایی داشتن».
سازمان بهداشت جهانی (WHO)، بهداشت روانی را چنین تعریف میکند: «بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای میگیرد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی و جسمی؛ بهداشت تنها نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست.»[27]
در پژوهش حاضر، سلامت روان دانشآموزان به وسیله «پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ»[28] (GHQ-28) سنجیده میشود، که این پرسشنامه دارای چهار مقیاس میباشد:
بنابراین در این پژوهش، اکتساب نمرات پایین در خرده مقیاسهای علائم جسمانی (A) ، اضطراب و بیخوابی (B) کنش و کارکرد اجتماعی (C) و افسردگی و خودکشی (D) و همچنین شاخص کلی علائم مرضی نشان دهنده سلامت روان فرد خواهد بود.
تعریف علمی و عملیاتی «منبع کنترل»[29] :
منظور از منبع کنترل این است که شخص تا چه اندازه باور دارد که میتواند بر زندگی خود اثر داشته باشد. مفهوم منبع کنترل برای تقویت یک ساختار روانی است که از تئوری یادگیری اجتماعی «راتر»[30] (1954) نشأت میگیرد. منبع کنترل میتواند درونی یا بیرونی باشد. کسانی که منبع کنترل درونی دارند، معتقدند که سازندگان اصلی زندگی خود هستند، اما کسانی که منبع کنترل بیرونی دارند معتقدند که آن چه بر سر آنها میآید اصولاً محصول شانس، تصادف و یا نتیجه اعمال افراد دیگر است.[31]
در پژوهش حاضر، منبع کنترل درونی و بیرونی بر اساس پاسخ آزمودنیها به پرسشنامه 24 ماده ای سنجیده میشود که شامل مقیاس های C,P,I «لونسون»[32] (1973) میباشد. مقیاس I تحت عنوان «مقیاس عامل درونی» میباشد، مقیاس P تحت عنوان «مقیاس افراد قدرتمند» میباشد و مقیاس C نیز تحت عنوان «عامل شانس» مطرح میشود.[33]
لازم به ذکر است که سه ماده دیگر نیز تحت عنوان مقیاس شیوههای مقابله به پرسشنامه فوق اضافه گردید. این مقیاس حالات جسمانی، هیجانی و نوع مقابله با مشکل را هنگام برخورد با مشکلات مورد آزمون قرار میدهد.
در کل میتوان گفت، کسب نمره بالا در مقیاسهای C,P,I نشانگر جهتگیری بیرونی منبع کنترل است و نمره بالا در مقیاس شیوه مقابلهای ، نشانگر شیوه مقابلهای نامناسب و هیجان مدار است. و بالعکس کسب نمره پایین در مقیاسهای مذکور نشانگر جهتگیری درونی منبع کنترل و شیوه مقابلهای مثبت و مسأله مدار است.