فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:236
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
بخش نخست: بررسیهای اجمالی و کلیات نظری 1
فصل اول: طرح مسئله 1
فصل دوم: مبانی نظری مفهوم رقابت و معانی لغوی 14
فصل سوم: ماهیت و چیستی رقابت سیاسی و مرزهای آن 26
فصل چهارم: آسیبشناسی رقابتهای سیاسی 58
فصل پنجم: الگوهای مختلف در رقابت سیاسی 69
فصل ششم: رقابتهای سیاسی و شاخصهای آن 85
فصل هفتم: جنبشهای ساختاری و چالشهای مربوط به آن 98
بخش دوم : دیدگاههای صاحبنظران سیاسی 149
فصل اول: دیدگاه دال و رقابت سیاسی 149
فصل دوم: قواعد رقابت سیاسی پس از تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی 156
بخش سوم : امنیت ملی 168
فصل اول: مفهوم، فرآیند، برآیند امنیت ملی. 168
فصل دوم: اصول بنیادین نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران 176
فصل سوم: آسیبشناسی ساختاری و امنیتی کردن رقابت. 205
فصل چهارم:دیدگاههای گروهها و احزاب مختلف در یک نگاه، 212
فصل پنجم: نتیجهگیری 225
منابع 232
بخش نخست: بررسیهای اجمالی و کلیات نظری فصل اول: طرح مسئله
از آنجائیکه اعتقاد به ضرورت وجود رقابت به عنوان یک اصل مسلم در فراشدهای سیاسی آنرا از شاخصهای نظام مردمسالار دینی میگرداند که در شرایط مطلوب از کار ویژهای مختلفی از جمله ثبات سیاسی، پویایی و نشاط سیاسی و اجتماعی، تقویت وفاق اجتماعی برخوردار خواهد بود. اما در عین حال قائل شدن به این نکته که صرف وجود تکثر در آرا و رقابتهای سیاسی ـ اجتماعی ارزشهای پیشگفته محقق نخواهد شد.
رقابتهای سیاسی زمانی میتواند ارزشمند تلقی شود که به پراکندگی و تفرق سیاسی منجر نگردد، از این رو وجود رقابت در جامعه به تنهایی نمیتواند راه حل اساسی تلقی شود.
رقابت خود نیازمند بسترها و شرایطی از جمله فرهنگ سیاسی، وجود روحیه انتقادپذیری دگرپذیری و پایبندی به مقررات، وجود نهادهای مدنی و عدالت اجتماعی است که به همگرایی و وفاق ملی منجر گردد.
از این رو برای اینکه رقابتهای سیاسی بتواند در درون نظام سیاسی کشور بصورت منطقی و سالم جریان یابد ضرروی است.
اقدامات زیر صورت پذیرد:
الف) کشور ایران از آنجا که از حکومت دینی برخوردار است، در سطح مدیریت راهبردی با سه دسته از منفعتهای عمده مواجه است:
1ـ منفعتهای عام و ملی
2ـ مصلحتهای شرعی و دینی
3ـ منفعتها، مصلحتها و علاقههای فردی، شخصی، خانوادگی و گروهی.
بدیهی است هر سه دسته از منفعتهای یاد شده جزو ماهیت تصمیمگیری و مدیریت راهبردی کشور محسوب میشوند. بیتوجهی به هر یک از این سه بُعد میتواند موجب نارضایتی شده، به بروز خشونت بینجامد. مدیریت راهبردی کشور بایستی در سیاستگذاریها و تصمیمگیریهای کلان کشور با ایجاد آمیزهای کارآمد از سه مؤلفه منافع ملی، مصالح شرعی و علایق و منافع فرد فردِ جامعه، باز شناسی چهارگانه زیر انجام دهد:
1ـ بازشناسی دینی و تبیین مصالح شرعی و دینی و التزام به آنها
2ـ بازشناسی ملی و تبیین منافع عام و ملی و تعقیب آنها
3ـ بازشناسی سیاسی در سطوح فردی و گروهی، دریافت مقتضیات انسان، به رسمیت شناختن حقوق شهروندی و فراهم آوردن بستر و زمینههای تحقق آنها.
4ـ بازشناسی حوزههای رقابت و تبیین مرزها و نمادین سیاسی کشور و طراحی ساز و کارهای اجرایی برای رعایت و التزام به آنها.
ب) همانگونه که گفته شد یکی از مشکلات اساسی در فرایند رقابتهای سیاسی، جامعهناپذیری سیاسی و در نتیجه نداشتن فرهنگ رقابت است.
یکی از راههای اساسی رفع این معضل، تحول در نظام آموزشی کشور است به گونه که بتواند در تحقق فرآیند جامعهپذیری سیاسی که رقابت پذیری سالم، تحملپذیری غیر و رقیب، حقوق شهروندی پرهیز از مطلقانگاری خود، برخی از شاخصهای آنست گام بردارد، همچنین در این فرایند باید رعایت قاعده بازی سیاسی، قانونهای موضوعه، میثاقهای ملی و همزیستی مسالمت آمیز در صدد برنامههای آموزشی قرار گیرد.
رسانههای جمعی، مطبوعات و خانواده و دین از جمله مجاری عمده و ا ساسی فرهنگپذیری سیاسی بشمار میآید که بایستی در برنامهریزی بصورت جدی مدنظر قرار گیرد.
ج) گسترش فرهنگ مشارکتی:
یکی دیگر از راهکارهای که تحلیلگران برای رهایی از بنبست خشونتهای رقابتی پیشنهاد میکنند آغاز تمرین رقابت در حوزههای کوچکتر و آنگاه تعمیم آن به سطح اجتماعی ملی است.
این گروه معتقدند قبل از آن که حقوق سیاسی افراد جامعه به رسمیت شناخته شود و حتی پیش از آن که توده مردم بتوانند فعالیت سیاسی بکنند ضروری است اعضای جناحها به فعالیت بازی سیاسی روی آورند و حقوق سیاسی اعضای جناحهای سیاسی را به رسمیت بشناسند.
لازم است افراد در جامعه نخست فعالیتهای سیاسی خود را در یک حوزه کوچکتر به آزمون گذاشته تا پس از آن که به شکل عرف و عادت درآمد و به تجربه در سطح رفتار فردی کشیده شد بتدریج و گام بگام به حوزههای بزرگتر جامعه سرایت داده شود تا از این طریق فرهنگ مشارکتی در جامعه رواج یافته و شهروندان بدان خو بگیرند.
این شیوه ضمن آنکه قاعدههای بازی سیاسی را به افراد واکنشگران میشناساند، روحیه تعامل و همزیستی با رقبا را در آنها تقویت و جمعگرایی را در جامعه افزایش میدهد. تشکیل گروههای دوستی، تشکلهای عام المنفعه خیریهای و اتحادیههای صنفی از جمله گروههای کوچکی هستند که میتوانند تمرین مشارکت و رقابت از طریق آنها آغاز شود.
د) یکی دیگر از راهبردهای که برای خروج از بحرانهای سیاسی ناشی از رقابتهای سیاسی پیشنهاد میشود تدوین چارچوب مناسب برای تحقق فراشدهای رقابتی است این چارچوب باید بگونهای باشد که:
اولا: خطوط قرمز و مرزهای نمادین اجتماع ملی به گونهای شفاف تعریف و تعیین شده باشند تا حزبها به سادگی بتوانند این خطوط را تشخیص داده و از آنها پیروی نمایند.
ثانیاً: قاعدهها و چارچوب یاد شده از فراخی لازم برخوردار باشند، به نحوی که افراد و گروهها به سادگی خودی و غیرخودی تلقی نشوند.
ثالثاً: در تنظیم قاعدهها و چارچوب یاد شده شرایط زمانی، مکانی، قومی، فرهنگی و دینی لحاظ گردد، به نحوی که تمامی گروههای قومی، سیاسی و دینی که کلیت و اصل نظام و بنیادهای سیاسی ـ دینی آن را پذیرفتهاند بتوانند در آن فعالیت و رقابت کنند.
رابعاً: این خطوط قرمز و مرزهای نمادین نباید به گونهای متعدد و متراکم ترسیم شوند که با گسترش دامنة این خطوط، محدودیتها و ممنوعیتهای زیادی برای گروهها، افراد و نخبگان ایجاد شود زیرا در حالت تراکم و تکثر خطوط قرمز و ممنوعه، حیطه فعالیت افراد و گروهها تنگ و محدود شده و آنها در جریان فعالیتها به سادگی با این خطوط برخورد و آنرا نقض خواهند کرد. بنابراین در طراحی مرزهای نمادین و خطوط ممنوعه در نظام سیاسی بر دو اصل باید تاکید کرد.
1ـ محدود بودن این خطوط
2ـ تکیه بر برائت افراد و گروههای سیاسی
خامساً: ساز و کارهای تضمینی طراحی شود به گونهای که سرپیچی و رعایت نکردن افراد و گروههای سیاسی از خطوط قرمز با هزینههای سنگین همراه باشد.
هـ) گفتمان رقابت در ایران باید به گونهای در برنامههای کلان کشور، طراحی و تنظیم گردد که رقابتهای سیاسی از مرحله «محدودسازی» آغاز و پس از طی کردن مرحله «تثبیت» به مرحله «تکثر» ختم گردد. در مرحله محدودسازی، هدف، جلوگیری از بروز و ظهور حزبها و گروههایی است که با کلیت نظام و بنیادهای دینی آن مخالف بوده در صددند فضای رقابتی جامعه را آلوده کنند و با فرصت طلبی، قدرت سیاسی را تصاحب کنند. در مرحله دوم، هدف، فراهمسازی شرایطی است که حزبها و گروههای سیاسی و انقلابی و مورد تأیید، امکان حضور یافته و با ایجاد آگاهی سیاسی در اعضاء و تودهها و نخبگان سیاسی بتوانند به تدریج وارد عرصه فعالیتهای سیاسی و رقابتهای صحیح گردند.
و در مرحله تکثر به رقابت به عنوان عامل تثبیت سیاسی و افزایش وفاق، نگریسته شود. در این مرحله بایستی شرایط مناسب برای گسترش فعالیتهای حزبی و رقابتهای سیاسی فراهم گردد حزبها و گروههای موجود مورد حمایت قرار گیرند و امکانات برای تأسیس نهادهای جدید و تازه فراهم شود. بدیهی است هدف از مرحله بسط و گسترش رقابتهای سیاسی سالم است.
پیشینة تحقیق:
در پژوهش حاضر مفروض گرفتن رقابت به عنوان یکی از مکانیزمهای مهم تکامل و پیشرفت جامعه سیاسی و کارآمد کردن نظام سیاسی با نگرش حفظ مصالح نظام در چارچوب امنیت و حفظ آن که یکی از اساسیترین دغدغههای اندیشهگران ایرانی بوده و هست.
با توجه به قومیتهای مختلف و متعدد در حوزه سرزمینی ایران پرداختن به رقابتهای مثبت و تحولآور آن که امنیت ایران به ثبات میرساند یکی از وظایف ملی و مهینی و تعهد اسلامی هر ایرانی است لذا بنظر میرسد در دهة قبل به صورت گسترده به این امور پرداخته نشده است و یا اگر هم کاری انجام شده محدود و در خود نظام جمهوری اسلامی در حال حاضر قابل بهرهمندی کافی نیست لذا پژوهش حاضر در عین حال که یک مبحث از تاریخ رقابتهای ایران اسلامی را بررسی میکند و امیدوار هستیم با نگاه نقادانه و پژوهشگرانه بتوانیم نتایج علمی و مستدلی را ارائه نمائیم.
هدف پژوهش:
این پژوهش با بررسی علل رقابتها (مثبت و منفی) و تأثیر آن بر امنیت ملی کشور ایران را دنبال میکند که ناشی از رشد و آگاهی سیاسی ملت ایران و مشارکت سیاسی آنان در عرصههای مختلف سیاسی بعد از انقلاب را در پی آورده است که با بررسی جوانب آن منافع این رقابت که باعث تصمیمسازیهای آگاهانه و ایجاد اقتدار بینالمللی و پذیرش نظام بینالملل و ثبات سیاسی چند برابر میکند و باعث وفاق اجتماعی و تسریع در بدست آوردن هدفهای بزرگ و بلند را که خواسته هر ملت در عرصههای اجتماعی ـ سیاسی ـ اقتصادی و ... بدبنال دارد خواهد شد.
سؤال اصلی:
رقابتهای سیاسی چه تأثیری بر امنیت ملی دارد؟
سؤالات فرعی:
1ـ شاخصهای وفاق در جمهوری اسلامی چیست؟
2ـ شاخصهای رقابت سیاسی در جمهوری اسلامی چیست؟
3ـ شاخصهای امنیت ملی در جمهوری اسلامی چیست؟
متغیر مستقل: رقابت سیاسی
متغیر وابسته: امنیت ملی
متغیرهای دخیل:
1ـ رشد افکار عمومی، وجود افکار متنوع و اندیشهها و گرایشهای سیاسی متکثر در کشور
2ـ منازعات لجام گسیخته و اختلافات غیر اصولی و نابهنجار فعالان سیاسی.
3ـ زایش ناقص تخرب و فرهنگ رقابتی و نیز برخی عوامل تاریخی سیاسی در حیات سیاسی کشور
4ـ رقابتهای سیاسی عمدتاً شکل غیر قاعدهمند و دور از عقلانیت و اعتدال به خود گرفته و بعضاً منجر به تضعیف همبستگی ملی و کاهش ضریب وحدت و امنیت ملی شده است.
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:71
فهرست مطالب:
چکیده
معرفی منابع
مقدمه
فصل اول:
۱-۱- مسئله تحقیق
۱-۲- ضرورت و اهداف تحقیق
۱-۳- فرضیهها
۱-۴- روش تحقیق
فصل دوم:
۲-۱- اوضاع ایران قبل از روی کار آمدن نادر
۲-۲- سابقة ایل افشار و تبار نادر
۲-۳- ایران در عصر نادرشاه (بطور خلاصه)
۲-۴- بحرانها و شورشهای دوران نادرشاه
۲-۵- مرگ نادر و علل آن
۲-۶- اوضاع ایران بعد از نادر و آشفتگی اردوی نادری
فصل سوم: جانشینان نادر
۳-۱- اوضاع سیاسی و اجتماعی در ایران در زمان علی شاه
۳-۲- اوضاعسیاسی و اجتماعی در زمان ابراهیم شاه
۳-۳- اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در زمان شاهرخ میرزا
۳-۴- اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در زمان میر سید محمد (شاه سلیماشانی)
۳-۵- علل فروپاشی سلسله افشاریه
نتیجه گیری
فهرست منابع و مآخذ
چکیده:
دوام تمدن بشری و قوام حیات ملل در اعصار طولانی تاریخ متکی به رشادتها و جانبازیهای مردمی است که از موجودیت فردی خود صرفنظر کردهاند. تا ثبات و بقای کل جامعه و افراد آن جامعه برقرار بماند. در حقیقت دوام و بقای همه جوامع بشری و تعالی و پیشرفت افراد جوامع بشری و پیشرفت افراد جوامع بشری به تعداد مردم فداکار و از خود گذشته منوط است، ک از منافع فردی خود چشم پوشی می کنند. به مصالح و منافع اجتماع خود کمک و مساعدت قابل توجهی انجام دادهاند. چنین کسانی عنوان «قهرمان» قوم و جماعت خود می شوند.
در دورههای مختلف ستایش جماعات انسانی کثیری را به خویش جلب کردهاند. اساساً پیدایش نادر معلول شرایطی است که ایجاب می کند تا چنان مردی با آن گونه کفایت عظیم بدرخشد. و با گردآوری تودههای مردم مستعد، شمشیرزن و مجاهد، در راه رهایی ایران، نشان دهد که نمایندة روح حقیقی و توان رزمجویی و افتخار آفرینی هموطنان خویش است.
همه مورخان و کلیة استادان علم تاریخ به این نکته واقفند، که مادر دهر تا کنون کمتر مرد بزرگی مانند نادر بوجود آورده باشد، نبوغ فرماندهی، استعداد کشورگشائی، و هوش خداداری نادر، نمی توان شک کرد.
نادر طفل بود که پدرش از دنیا رفت، نادر به دلیل کمی سن نتوانست حاکم قلعه کلات شود به همین دلیل عمویش به این مقام رسید.
وقتی نادر به سن جوانی رسید عمویش این مقام را به او تعویض نکرد، به بهانه جوان بودن نادر، و نادر از طایفه خود فاصله گرفت، و وارد مشهد شد و حاکم خراسان او را به نیابت ایشیک آقاسی باشی معین کرد. و با رشادت و شجاعتی که داشت در ظرف چند سال به منصب مین باشی گری رسید و تا سن سی سالگی بر این مقام بود و همیشه آثار شجاعت و عزم متین از او دیده میشد.
با حملات ترکمنها به خراسان نادر به فرماندهی قشون منصوب شد و رشادتهای زیادی از خود نشان داد و ترکمنتن را شکست داد.
اگر چه نادر در ایام سلطنت خویش درب طلائی بریا حضرت امام رضا (ع) بنا نکرد و او می خواست مشهد را پایتخت دائمی خود سازد.
اما در قسمت سیاست و کشورداری نادر چندان استعدادی نداشت و هر چه بنا کرد بی اساس و بی پایه بود. چنانکه امپراتوری وسیع وی در نتیجه همین ضعف تشکیلات پس از مرگش در هم پاشید.
باید به خاطر داشت که منصبی که نادر به آنها می داد پاداش شجاعت آنها یا به مناسبت اطلاع آنها بر طرق پول گرفتن از مردم با زور بود، و ربطی به عقل یا شایستگی آنها نداشت. و از اینجا طبعاً می توان دریافت که چرا اشخاص پست در خدمت او به مقامات عالی رسیدند.
همه کسانی که تاریخ نادر را نوشتهاند متفق القولند که در پنج سال آخر سلطنت نادر، ظلم بی اندازه بر ایرانیان رفته است، تا آنجا که در پنج سال آهر سلطنت نادر، ظلم بی اندازهای بر ایرانیان رفته است، تا آنجا که می توان گفت هیچ دولت متجاوز و غارتگر بیگانهای نیز، در یک سرزمین به استعمار کشیده شده مرتکب آن نوع فجایع بی اندازه نگردیده است. برخی بر این عقیدهاند که ثروت سرشار هند، زمام هوسهای نادرشاه را سست کرد. او که از خاندان فقیری بود به مجرد دیدن آن همه دفینه و جواهرات آزمندتر و حریصتر گردید، و اندیشهای جز بر افزودن سیم و زر و انباشتن آنها در کلات نداشت. نادر در ابتدای امر گشاده دستی وسعة صدر نیز داشت و بکرات دیده میشد که پول را تنها ابزاری برای تحقق اهداف خود در نظر می آورد. حق این است که بگوییم شدت بیماری او که پس از کوری دلاورش رضا قلی میرزا محسوس شد. ابتدا به نوعی خودآزاری و آنگاه مردم آزاری منتهی شد. جمعآوری ثروت و زجردادن مردم بیگناه و گناهکار مجاری نمایش هیجانهای روحی وی گشت. بیماری اختلال فکری نادر خود عامل اصلی کشته شدن نادر بدست یارانش گردید.
علی قلی خان برادر زاده نادر شاه او را بقتل رساندند. علی قلی خان تمام فرزندان نادرشاه را بقتل رسانید. و شاهرخ میرزا را که فرزند رضا قلی میزرزا بود را در مشهد زندانی نمود.
علی قلی خان در بیست و هفتم جمادی الثانی سال 1160 هجری، قمری در مشهد مقدس تاج گذاری کرد، و خود را علیشاه نامید. سکه و خطبه بنام خود خواند.
علی شاه بدلیل اینکه به حکومتش مشروعیت بخشد، فرمانی صادر کرد و از ظلم و ستم نادر ابراز انزجار کرد و خود را عادلشاه نامید. تا قلوب مردم ایران را به خود جلب نماید . علی شاه در آغاز سلطنت به باده گساری پرداخت، و گنجینهها و ثروت نادر و اشیای نفیس که پانزده کرور نقد مسکوک که هر کروری بالغ بر پانصد هزار تومان بود را از کلات به مشهد آورد و به این و آن بخشید.
معرفی منابع:
در جنگی که بین علی شاه و ابراهیم خان در سلطانیه در گرفت، علی شاه از ابراهیم خان شکست خورد. عده زیادی از لشکریان علی شاه به ابراهیم خان پیوستند. علی شاه به تهران گریخت، و بدستور ابراهیم خان کور گردید .
ابراهیم خان به سبب قتل شاهزادگان نادرشاه، توسط برادرش علیشاه، از او بسیار هراسناک بود. به همین دلیل با علیشاه وارد جنگ شد.
ابراهیم خان برادر کوچکتر علیشاه بود. ابراهیم خان در هفدهم ذی الحجه سال 1161 هجری، قمری در تبریز به تخت سلطنت جلوس کرد.
مردم مشهد و سران ایلات نیز به جستجوی شاهرخ پرداختند. شاهرخ میرزا را مردم مشهد و سران ایلات نیز به جستجوی شاهرخ پرداختند. شاهرخ میرزا را مردم مشهد از ارک بیرون آوردند، و در آستاکه مشهد رضوی با وی پیمان سلطنت بستند شاهرخ میرزا در بیستم شوال سال 1161 هجری، قمری در مشهد به تخت سلطنت نشست.
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:40
فهرست مطالب:
مقدمه 1
ماهیت اقتصادسیاسی 2
اقتصادسیاسی رسانه ها 4
چارچوب مفهومی مکتب اقتصادسیاسی رسانه ها 5
پیوند تاریخی توسعه ارتباطات بااقتصادسیاسی 7
مروری بردیدگاه های هربرت شیلر (هربرت شیلر) 10
خصوصی سازی – تضعیف بخش عمومی 12
خصوصی سازی ایدئولوژیک و تبلیغات 14
نظریه های اندیشمندان در مورد اقتصاد سیاسی رسانه ها 16
ریموند ویلیامز 16
نیکلاس گارنهام 17
ادوارد هرمان و نائوم چامسکی 18
سیس . جی . هاملینک 19
یحیی کمالی پور: 21
حمید مولانا 22
فرد فیجس 24
آرماند ما تلار 24
جیمز دی هالوران 25
مجید تهرانیان : 26
جمع بندی 28
منابع : 31
مقدمه
بی توجهی مطالعات تجربی به نقش نظامهای ارتباطی و ساختا رهای اقتصاد وسیاسی و نبوددیدگاه انتقادی در آنها سبب شد که نظریه های انتقادی این نوع مطالعات را به چالش فراخوانند. مکتب اقتصادی سیاسی رسانه ها از جمله مکاتب انتقادی است که تحت تأثیر آرای اندیشمندانی چون (هربرت شیلرودالاس اسمایت) از دهه1970 میلادی به بعد گسترش یافت . این مکتب براین باور است که رسانه ها مجاری انتقال محتوای فرهنگی هستند. این محتوا مستقل از رسانه ها شکل گرفته است. آنان همانند سایر محققانی که نسبت به جامعه دیدگاهی سوسیالیستی دارند ضمن مطالعه تاریخی نظام سرمایه داری جهانی نتیجه می گیرندکه نظرات حاکم برجامعه همان نظرات طبقه حاکم است. طبقه ای که به مثابه قدرت مادی در جامعه حضور داردوقدرت فرهنگی ومعنوی حاکم نیز هست . بنابراین نظریه پردازان این مکتب برساختارهای پایه ای وبنیان های اقتصادی جامعه تأکید می کنند وبرای درک شکل ومحتوای رسانه ها به بررسی چگونگی توزیع منابع عظیم رسانه ای وصنایع اطلاعاتی وکسانی که آنها را کنترل می کنند می پردازند. در میان مکاتب انتقادی ، مکتب اقتصاد سیاسی با موضوع وسایل ارتباط جمعی بنیادی تر برخوردکرده است.
شیفتگی نابخردانه دراستفاده از فن آوری های نوین ارتباطی واطلاعاتی وچشم بستن به روی منافع ومصالح بلند مدت ملی وغفلت از سیاستگذاری روشن بینانه ارتباطی پیامدهایی سنگین دارد. این شیفتگی و غفلت ناشی از القا ئات دیدگاه هایی است که به «جبر فن آوری » باور دارند وآینده ای خوشبینانه وتخیلی از جهان به واسطه فن آوری های نوین به تصویرمی کشند. توجه به دیدگاه های انتقادی وموشکافی دیدگاه های تجربی مانع عمق یافتن وابستگی ها،بروزبحران های اجتماعی وفرهنگی واتلاف سرمایه های مادی وانسانی خواهدشد .
ماهیت اقتصادسیاسی
برای درک ماهیت اقتصادسیاسی باید جنبه های اجتماعی اقتصادی وسیاسی جامعه وکنش وواکنش متقابل این نهادهابایکدیگر مورد توجه قرار گیرد. دولت، بازاروروابط متقابل بین این دوواژه های کلیدی اقتصادسیاسی هستندبه ویژه مکتب اقتصاد- سیاسی چگونگی تأثیربازارهاونیروهای اقتصادی برتوزیع قدرت ورفاه بین
دولت ها وفعالان سیاسی راردیابی می کند. رابطه بین دولت وبازاربویژه تفاوت بین این دو محوراصلی اقتصادسیاسی است ازنظر دولت مرزهای جغرافیایی پایه لازم برای استقلال ملی ووحدت سیاسی است امابازارخواهان حذف تمامی محدودیت هاوموانع سیاسی وغیرسیاسی است که برعملکرد سازوکارقیمت تأثیر دارند. منطق بازار قراردادن فعالیتهای اقتصادی در مکان هایی است که این فعالیت های مولد تر وسود آورترباشنداما همزمان منطق دولت تصاحب وکنترل فرایند رشد اقتصادی و انباشت سرمایه است دراین خصوص «رابرت گیلپین» می نویسد. قرن هاست که بحث درباره ماهیت ونتایج برخورد دو منطق متضاد بازار ودولت ادامه دارد. ونظرات متفاوتی در مورد کنش وواکنش اقتصادوسیاست مطرح است. تفاسیر متضادسه ایدئولوژی اساسا متفاوت از اقتصادسیاسی را به دست می دهد، لیبرالیسم اقتصادی ،اقتصادملی گرا،ومارکسیسم هر یک از این سه ایدئو لوژی حول اثررشد اقتصاد بازارجهانی برماهیت وپویش های روابط بین الملل دورمی زنند. هریک ازاین سه دید گاه به ترتیب از نظرات مرکانتیلیست های قرن 18 – اقتصاددانان کلاسیک ونئوکلاسیک دوقرن گذشته، مارکیست های قرن 19 ومنتقدان رادیکال سرمایه داری واقتصاد بازاری جهانی ریشه می گیرند. این سه دیدگاه درباره تضادهای اجتناب ناپذیر سه مسأله عمومی وبه هم وابسته زیر بحث می کنند :
1- دلایل وثرات اقتصادی وسیاسی رشد یک اقتصاد بازاری
2- رابطه بین تحولات اقتصادی وتحولات سیاسی
3- اهمیت اقتصاد بازاری جهانی برای اقتصادهای ملی
(چگونه اقتصادبازاری جهانی برتوسعه اقتصادی کشوزهای دیگر تأثیر میگذارد؟ وچگونه اقتصادبازاری جهانی توزیع ثروت وقدرت را بین جوامع ملی تحت تأثیرقرارمی دهد اکثر لیبرال ها تجارت را موتور رشد میدانند و میگویند فرآیند رشد تا حد زیادی دراثرعوامل خارجی مثل جریان بین المللی تجارت سرمایه وفن آوری سرعت می گیردمارکسیست های سنتی براین عوامل خارجی باشکستن ساختارهای اجتماعی محافظه کار،توسعه اقتصادی راقدرت می بخشند. یکی ازنتایج اقتصادبازاری برای سیاست ملی وبین المللی- که اثرات اختلال آوری نیز برجامعه می گذارد این است که باواردشدن نیروهای بازارسازوکارقیمت به یک جامعه، روابط ونهادهای اجتماعی سنتی ضعیف شده یاازبین می روند. یک نتیجه دیگراقتصادبازاری این است که اثرقابل ملاحظه ای برتوزیع قدرت وثروت درجوامع دارد.
اقتصادسیاسی رسانه ها
بدون آگاهی به چگونگی توزیع منابع عظیم رسانه ای وصنایع اطلاعاتی واین که چه کسانی این جنبش پرتکاپوراکنترل می کنند نمی توان دریافت که چراشکل ومحتوای رسانه ها به گونه ای است که می بینیم (فرداینگلیس) بنابراین تعبیر فرد اینگلس اقتصاد سیاسی قلب قضیه است به نظر اوحتی در یک ارتباط دو نفره مثل مطالعه یک رمان که در آن رابطه نویسنده وخواننده ظاهرا مستقیم است. بخش غیر مستقیمی ازصنعت گسترده انتشارات ،(ویراستاران،کتابفروشان) دخالت دارداقتصادسیاسی خود را منحصربه تجزیه وتحلیل رسانه های یک کشور نمیبیندوفرض اصولی دراقتصادسیاسی این است که رسانه های جهانی دریک نظام گسترده جهانی جمع می آیند.
انزنس برگر عناصرتشکیل دهنده رسانه های رادرنظام جهانی چنین بیان می کنند.ماهواره های خبری، تلویزیون کاست هانوارهای ویدئویی دستکاه های ضبط ویدئویی . تلفن های تصویری پخش صوت استریوفونیک . تکنیک های لیزری فرایند های تکیثرالکترواستاتیک چاپ الکترونیک باسرعت بالا ماشین های حروفچین وفراگیر میکروفیش ها بادستیابی الکترونیک چاپ رادیویی همه این اشکال جدید رسانه به طورمداوم پیوسته های جدیدی راچه بایکدیگروچه باسایررسانه هامثل چاپ رادیو فیلم تلویزیون تلفن وغیره شکل می دهند. مکتب اقتصادسیاسی نظام توزیع کالاهای فرهنگی ونیز ماهیت نهادهای فرهنگی را موردنقد قرارمی دهد به نظر مکتب اقتصادسیاسی، سیاستگذاری فرهنگی نهادهای فرهنگی . یافتن مخاطب برای آثارهنری برای مخاطبان .به نظراین مکتب فرهنگ محصوردر کل نظام است. هنرمند خلاق باوجود منحصربه فردبودن هدفش تنهامی توانددرداخل ساختارها وفرایندهای بازاربه خلق اثرهنری بپردازدشیوه تولیدسرمایه داری «هرچیزی» راجذب معادل آن درنظام ارزش های تبادلی می کند این ماهیت سرمایه داری است درچارچوب سرمایه داری روابط اجتماعی دقیقاتحت سلطه روابط تبادلی (خریدوفروش دربازار)قراردارندوشکل می گیرند.
چارچوب مفهومی مکتب اقتصادسیاسی رسانه ها
چارچوب های مفهومی درحوزه اقتصادسیاسی متفاوت از حوزه های دیگر ومفاهیم جدیدی رادرقالب خود دارد. جنبه هایی این مفاهیم رامی توان درمکتب فرانکفورت یافت . آدورنو وهورکهایر عقیده داشتندکه سرمایه داری عصر جدید
می خواهد همه آنچه را که تولید سرمایه داری اولیه به حال خودرهاکرده بودیعنی عرصه های خانوادگی تفریحات واوقات فراغت وعرصه های فرهنگی زندگی راتصاحب وصنعتی کند منطق سرمایه داری آن راوامی دارد تا درجست وجووسپس اشباع بازارهای جدیدبرآید. صنایع فرهنگی تضادهایی رابرای سرمایه داری به وجود می آورداین امرناشی از رقابتی است که درچارچوب صنایع فرهنگی درجریان است. دلیل رقابت محدودبودن منابع ونیز محدودبودن پاداش هااست. تولیدسرمایه داری برتولیدوتوزیع انبوه کالاهامتکی است فروش بیشترقیمت ها راکاهش می دهدوسقف نرخ سودرابالاترمی بردتولیدسرمایه داری نوعی گرایش را برای جایگزینی کالای نوبه جای کالای کهنه به وجودمی آورداین دور«خرید- کهنه شدن- جایگزین
سازی »با تبلیغات صورت می گیرداین دورقوه محرکه سرمایه داری است البته برای تولیدسرمایه داری این مهم است که نوآوری ارزان تمام شود . امافعالیت فرهنگی اقتضامی کند که موادومطالب آزادانه انتخاب شوند وترجیحا تازه باشندمصرف فرهنگی درمقابل کشش تولیدبه سمت قالبی کردن محصولات مقاومت می کند. ازسوی دیگردوام پذیری نسبی کالاهای فرهنگی باتولیدسرمایه داری درتضاداست . برای کنترل تضادهای مذکورشرکت های صنعتی فرهنگی روش های مختلفی را
تجربه می کنند .
مقدمه
عرصه حکومت و سیاست نیز همچون بسیاری از جنبه های دیگر جوامع معاصر، دستخوش تغییرات بزرگی است. حکومت به معنای به اجرا گذاشتن خط مشیها، تصمیمها و امور دولتی از سوی متصدیان دستگاه سیاسی است. سیاست به معنای ابزراها و روشهای استفاده از قدرت برای اثرگذاری بر محدوده و محتوای فعالیتهای سیاسی است. حوزه امر سیاسی ممکن است. گسترهای ورای حوزه نهادهای دولتی داشته باشد.
مطالعه قدرت اهمیتی بنیادی برای جامعه شناسی دارد. قدرت یعنی توانایی افراد و گروهها در به کرسی نشاندن منافع و علایق خود، حتی به رغم مقاومت دیگران. قدرت گاهی توسل مستقیم به زور میشود، مثل موقعی که مقامات اندونزیایی با توسل به خشونت به مقابله با جنبش دمکراسی در تیمور شرقی برخاستند. قدرت یکی از عناصر تقریبا همه روابط اجتماعی است، از روابط میان کارفرما و کارکنان. در این فصل به جنبه محدودی از قدرت میپردازیم که قدرت حکومتی است. در این چهارچوب قدرت همیشه با ایدئولوژی همراه میشود، ایدئولوژیهایی که برای توجیه اعمال قدرتمندان به کار میروند. برای مثال توسل حکومت اندونزی به زور عیه جنبش طرفدار دموکراسی در تیمور شرقی، دفاع از تمامیت ارضی اندونزی در مقابل جنبش جدایی طلب منطقهای معرفی شد.
اقتدار به معنای کاربرد مشروع قدرت از سوی حکومت است. و مشروعیت یعنی کسانی که تابع اقتدار یک حکومت اند، با آن موافق باشند. بنابراین قدرت با اقتدار فرق دارد. وقتی جنبش طرفداری دموکراسی در تیمور شرقی بالا گرفت و حکومت به زندانی کردن و کشتن مبارزان دست زد، از قدرت خویش استفاده کرد اما این کار در عین حال نشانه از دست رفتن اقتدار حکومت نیز بود.(گیدنز، 1387، 607)
تصویری کلی از جامعه شناسی سیاسی
از آن زمان که انسانها به سیاست می اندیشیدند، بین دو تعبیر کاملا متضاد در نواسنند. به گمان برخی از آنها سیاست اساسا یک مبارزه و یک پیکار است. قدرت به افراد و گروههایی که آن را به دست دارند امکان میدهد تا سلسه خود را بر جامعه استوار نمایند و از آن سود جویند. سایر گروهها و سایر افراد علیه این سلطه و انتشار از راه مقاوت کردن و در هم شکستن آن قد علم میکنند. به نظر برخی دیگر سیاست کوششی است به منظور استقرار نظم و عدالت: قدرت، سود همگانی و مصلحت جمعی را در برابر فشار خواسته ای خصوصی تامین میکند. دسته اول چنین میپندارند که وظیفه سیاست، حفظ امتیازات اقلیت در برابر اکثریت است. به نظر دسته دوم، سیاست وسیلهای است برای تحقق همگونگی همه افراد در جماعت و ایجاد مدینه فاضلهای که ارسطو نیز از آن سخن گفته است.
گرویدن به این یا آن نظر، بعضا از وضع اجتماعی ناشی میشود. افراد و طبقات ستم دیده، ناخرسند، تهی دست و بدبخت نمیتوانند بپذیرند که قدرت نظمی واقعی را تامین میکند، بلکه به گمان آنان شبه نظمی پدید میآورد که تسلط امتیاز داران در پشت آن روی نهان کرده است. برای اینان، سیاست یعنی مبارزه افراد و طبقات متمتع، ثروتمند و راضی برآنند که جامعه هماهنگ است و قدرت نگهبان نظم اصیل. به پندار اینان، سیاست یعنی همگونگی. در میان ملل غربی، دسته دوم کم و بیش موفق شدهاند به دسته اول بقبولانند که مبارزههای سیاسی کثیف و ناسالم و ناشرافتمندانه است و آنانی که در این مبارزات شرکت دارند دارای روشهایی مشکوکاند و تنها در پی منافع خودخواهانه خویشاند. بدینسان با تخریب روحیه حریفان، مزیت بزرگی برای خود دست و پا میکنند. هر گونه سیاست گریزی به نظم موجود، به بیجنبشی و به محافظه کاری میدان میدهد.
البته این دور رفتار تنها قسمتی از واقعیت را بیان میکند، خوشبی نترین محافظه کاران نمیتوانند انکار کنند که حتی اگر هدف سیاست، تحقق همگونگی اجتماعی باشد به ندرت اتفاق میافتد که به نحو رضایت آمیزی به این هدف نائل آیند. این هوادارن کرنی سیاست را آن طور که باید باشد توصیف میکنند و رقابایشان همانند طرفداران راستین سیاست را آنگونه که هست وصف میکنند. ولی خود اینان نیز به دشواری میتوانند انکار کنند که تصویری را که سایست رسم کردهاند زیاده از اندازه سیاه است. ستمکارترین و بی عدالتترین فرماروایان، پارهای از وظایف خود را، دست کم در زمینههای فنی، در جهت منافع عمومی انجام میدهند. حتی اگر این کار تنظیم عبور و مرور اتومبیلها، توزیع نامه های پستی و تخلیه زبالههای منازل باشد.
نهایتا جوهر سیاست، طبیعت ویژه و معنی حقیقی آن این است که همیشه و همه جا ذوجبتین است. تصویر ژانوس، خدای دو چهرهای، مظهر واقعی قدرت است زیرا ژرفترین واقعیتهای سیاسی را بیان میکند. دولت و به طور کلیتر آن قدرت سازمان یافته در یک جامعه، همیشه و همه جا، در عین حال ابزار تسلط برخی از طبقات بر طبقات دیگر است و طبقات مسلط به سود خود و به زیان طبقات زیر تسلط از آن بهره میگیرند و وسیلهای است برای تضمین گونهای نظم اجتماعی و نوعی همگونگی افراد در اجتماع در جهت مصلحت عمومی. سهم این یا آن عامل بر حسب ادوار، موقعیتها و کشورها تغییرپذیر است. ولی این دو همواره با یکدیگر همزیستی دارند.
برای دانلود کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید.