پایان نامه کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی با عنوان شکواییه در شعر فارسی از آغاز تا پایان قرن ششم به صورت کامل و با فرمت پی دی اف.
این پایان نامه پژوهشی است تحت عنوان (( شکواییه در زبان فارسی از آغاز تا قرن ششم)). از آنجایی که تاکنون در زمینه یاشعار شکوایی به صورت مدون و طبقه بندی ، کار نشده است ؛ بنابراین نظر به گستردگی ، اهمیت و جایگاه خاص آن ها در ادب فارسی ، در این تحقیق سعی شده استدر ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گیرند.
این پایان نامه شامل پیشگفتار ، مقدمه و ده فصل می باشد که روی هم رفته 325 صفحه را در بر ی گیرد.
روش تحقیق کتابخانه ای است و از 102 منبع اصلی و فرعی استفاده شده است.
این پژوهش می تواند راه کار مناسبی برای فهم بهتر متون نظم فارسی از این دیدگاه گردد.
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:21
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
مقدمه 1
حافظ 2
عصر تولد حافظ 4
عصرطفولیت حافظ 4
عصر جوانی حافظ 5
از جوانی تا پیری 5
نیاکان حافظ 5
خانواده حافظ 5
زادگاه حافظ 6
محل تولد حافظ 6
تاریخ تولد حافظ 6
دوران کودکی حافظ 7
مشکلات نوجوانی وجوانی حافظ 7
ازدواج حافظ 8
فرزندان حافظ 8
عشق انسانی حافظ 9
در مورد شاخ نبات 9
حافظ از مدرسه تا درسگاه 10
فراگیری دانش حافظ 11
حفظ قرآن حافظ 11
دانش ادبیات حافظ 12
دانش نجوم حافظ 12
دانش موسیقی حافظ 12
هنر خط حافظ 12
هنر بذله گوئی حافظ 12
هنر تضمین حافظ 13
وضع عمومی شهر در عصر حافظ 13
در شعر عصرحافظ 14
راز موفقیت حافظ 15
خواجوی کرمانی در زمان حافظ 15
آثار حافظ 17
منابع و ماخذ 18
مقدمه :
از صورت شعر حافظ سخن ها میتوان گفت و بسیار گفته اند. اما همین که به معنی رو می کنی آن شیرین کار به طنازی می گریزد و از گوشه ای دیگر چشم و ابرو می نماید.
گویی در تثبت گوش تو زمزمه میکند و تا بر می گردی آوازش از عرش میآید. زبانش آنچنان ساده و آشناست که انگار ترانه اش را از عهد گهواره شنیده ای و آنچنان با رمز و معما می گوید که پنداری پیامی ست که از کهکشان های دور می رسد.
این آشنایی رویی و گریز رنگی به دو واسطه است: صورت و معنی شعر او. و این هر دو، به گونه ای اعجاب انگیز همدست و همداستان اند. لفظ چون رنگین کانی ست که به هر نظر از رنگی به رنگی می غلتد. و مضمون همچون امواج ناقوسی ست که در بازگشت از هر زاویه طنینی دیگر دارد.
ابهامی که صفت شاخص شعر حافظ است، تراویده از بریخانة پر نقش هزار آینة ضمیر اوست که بر طیف اسرار آمیز زبانش عکس می اندازد. یگانگی تفکیک ناپذیر صورت و معنی چون جان و تن زنده.
این ماییم که می خواهیم او را زمینی با آسمانی ببینیم. شعر او چون دور دست افق بوسه گاه آسمان و زمین است. آسمانی ست زیرا آنچه از خوبی و پاکی و عدل و امن می جوید درین تیره خاکدان نمی یابد. و زمینی ست، زیرا آنچه از ناز و نوش و نوا میخواهد در همین سایة بید و لب کشت فراهم است. پس اشاره اش به دورگاه آسمان است و چشم و دلش در زمین می گردد. (1)
حافظ
خواجه شمس الدین محمد شیرازی در حدود سال 726 در اواخر حکومت ایلخانان و ویرانگری مغول در شیراز زاده شد مادرش کازرونی بود و پدرش از کوهپایه های اصفهان بود که به شیراز مهاجرت کرده بود. حافظ از کودکی به علوم زمانش آشنا شد و با حافظه نیرومندی که داشت قرآن را از بر کرد و با صدای دلکشی که داشت آن را می خواند و بزرگترین حافظ زمان شده استاد بزرگ او میرشریف الدین گرگانی بود. (جرجانی) و نوشته اند که شب های بسیاری را در کنار بقعه (آرامگاه) بابا کوهی شیرازی به صبح رسانید تا سرانجام در سحرگاهی بلند شد و به وی اجازه ورود به آستان وصال معشوق بخشیده شد.
روزگار جوانی حافظ مصادف با حکومت شاه شیخ ابواسحاق اینجو در شیراز بود که با حافظ میانه خوش داشت و مروی به نسبت ملایم و دادگستر و شعر دوست بود ولی به دست امیر مبارزالدین کشته شد و امیر مبارزالدین که در دیوان حافظ محتسب لقب یافته است بر جای وی به حکومت شیراز نشست و او هم به دست پسرش شاه شجاع کشته شد و بطور کلی در روزگار حافظ شیراز همچنان در تلاطم و معرض قتل و غارت بوده است که انعکاس این دوره ناآرام را در شعر حافظ می بینیم. (2)
از این سموم که برطرف بوستان بگذشت عجب که بوی گل ماند و رنگ نسترنی
حافظ نزدیک به 500 غزل سروده است که بعد از مرگش بوسیلة دوست و همکلاسی او خواجه شمس الدین محمد گل اندام جمع آوری شده است حافظ از پیشروان سبک عراقی است و غزل عاشقانه و عارفانه در کلام وی به منتهای زیبائی و کمال رسیده است بیشترین مضامین خود را حافظ از شاعران پیش از خود گرفته و بیشتر تحت تأثیر رودکی ، فردوسی ، فرخی سیستانی، خیام، نظامی گنجوی، سعدی خواجوی کرمانی و مولوی بلخی بوده است و هر مضمونی را که از آنها گرفته به نیکی پرداخته و به زیبائی آراسته است.
بخشی از متن اصلی :
زبان شعر میان غزل هاى سعدى و حافظ تفاوت هاى فراوان به چشم مى خورد. این تفاوت ها یا ریشه در معنا و مضمون آن ها دارند، یا در نظر گاه آن ها، یا در طرز تلقى، یا ساخت و پرداخت ادبى و یا زبان و شیوه برخورد با آن. طرح و تحلیل هر یک از این تفاوت ها در جا و مجال خود، بى شک، از جمله کارهاى ضرورى است که، اگر هنوز به درستى انجام نشده است، باید روزى صورت گیرد. در اینجا، من فقط به یک تفاوت از آن میان مى پردازم و مى کوشم علت وجود همان یک تفاوت را تا مى توانم پیدا کنم و اهمیت آن را آشکار سازم.
تفاوت مزبور در فاصله اى است که میان صورت ظاهر غزل هاى این دو شاعر از یک طرف و معنا و پیام آن ها از طرف دیگر مشاهده مى شود. توجه به این اختلاف در فاصله صورت و محتوى از آن رو مهم است که مستقیماً به درک و التذاذ هنرى، از جمله از آثار سعدى و حافظ، مربوط مى شود: تا ما از صورت غزل هاى این دو شاعر به محتوى و پیام آن ها نرسیم، نمى توانیم به درک و التذاذ هنرى از آن ها بدان گونه که باید دست یابیم.
واقعیت این است که فاصله صورت و محتوى در غزل هاى سعدى عموماً بسیار کوتاه تر از آن است که در غزل هاى حافظ دیده مى شود. در نتیجه، درک و التذاذ هنرى از غزل هاى سعدى بسیار زودتر نصیب ما مى شود تا از غزل هاى حافظ. بگذارید بحث را با یک مثال دنبال کنیم تا نکته هر چه روشن تر شود. در این مثال یک پاره از غزل سعدى را با یک پاره از غزل حافظ مى سنجیم1:
1) خوش مى روى به تنها تن ها فداى جانت *** مدهوش مى گذارى یاران مهربانت
آئینه اى طلب کن تا روى خود ببینى *** و ز حسن خود بماند انگشت در دهانت
قصد شکار دارى یا اتفاق بستان *** عزمى در سرت باید تا مى کشد عنانت...
رخت سراى عقلم تاراج شوق کردى *** اى دزد آشکارا مى بینم از نهانت...
من فتنه زمانم و آن دوستان که دارى *** بى شک نگاه دارند از فتنه زمانت...
2) به جان پیر خرابات و حق نعمت او *** که نیست در دل من جز هواى خدمت او
بهشت اگر چه نه جاى گناهکاران است *** بیار باده که مستظهرم به همت او
چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد *** که زد به خرمن ما آتش محبت او
بر آستانه میخانه گر سرى بینى *** مزن به پاى که معلوم نیست نیست او...
این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت word در اختیار شما قرار میگیرد
تعداد صفحات : 16
بخشی از متن اصلی :
« شعر چیزی جز به موسیقی رسیدن کلام نیست »1 شعر زیبای آفرینی با زبان است2 زبان شعر زبان خبر نیست زبان برای شاعر هدف است نه وسیله و شاعر به یاری آن احساسات خود را – که معمولاً احساسات همه انسانها نیز هست نسبت به واقعیات مسائل حیات زیبا نشان می دهد و زبان زیبای شعر که تجسم بخش عواطف سرشار شاعر درلحظات شور و جذبه و ناخود آگاهی است در خواننده و شنونده همان شور و حال شاعر را بر می انگیزد و در عواطف او نفوذ می کند.
شعر گره خوردگی عاطفه و تخیل است در زبان . ساختار گرایان شعریت شعر را در خود ساخت زبان جستجو می کنند و معتقدند زبان شعر زبانی است نا متعارف و غریب همان که « آشنایی زدای » اصلاح شده است .
کار اصلی ادبیات آشنایی زدایی در زبان یا به قولی تهاجم سازمان یافته ، هنرمندانه و محصول خلاقیّت شاعر و ادیب علیه زبان خبر و بدیع و شگفت انگیز ساختن زبان است . با آشنایی زدایی واژه ها و قواعد زبان جانی تازه میگیرند.
بدیهی است که زیبایی زبان هم در شعر است و هم در نثر اما ترفندهای ادبی در شعر بیشتر از نثر بکار می روند و همین ترفندها و آرایه های ادبی است که زبان را به شعر تبدیل می کنند . این آرایه ها ابتدا همه بدیع نامیده می شوند بعدها بخشی از آنها که به بررسی شیوه های خیال انگیز (تشبیه ، استعاره ، مجاز ، کنایه ) می پرداخت از بدیع جدا شد و در علم دیگری به نام بیان جای گرفت .
بخشی دیگر که در سخن گفتن به مقتضای حال برای دخالت در نفوس و عقول از آنها استفاده می شد در علم معانی مورد بررسی قرار گرفت و دیگر فنون شاعری منحصر به علم بدیع گردید.
این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت word در اختیار شما قرار میگیرد
تعداد صفحات : 14
قافیه و ردیف در شعر پارسی
همه علمای بلاغت ردیف را آن میدانند که بعد از«روی»(1)یا«قافیه»میآید؛بنابراین آوردن قافیه را قبل از ردیف ضروری میدانند؛ولی شواهدی-نه چندان کم-حاکی از آن است که شاعران در برخی موارد چندان خود را مقید به قافیه نکردهاند(2)؛این عدم تقید به احتمال از آنروست که تکرار و نغمهء ردیف،نبود قافیه را نامحسوس و جای خالی آن را پر کرده است و شاید بتوان گفت که ردیف به منزلهء قایم مقام آن و شعر به جای قافیهء بیرونی دارای قافیهء درونی میباشد.(3)
شعر هشت هجایی بلخیان-نه به معنی متعارف آن-در هجو اسدبن عبدالله(4)(حاکم خراسان که از امیر ختلان و خاقان ترک شکست خورده):از ختلان آمذیه/به روتباه آمذیه/آوار باز آمذیه/بیدل فراز آمذیه-از گونهء اشعار بیقافیه است.
نبود قافیه در پارهای از اشعار فهلوی بویژه در دوبیتیها-که بازماندهء اشعار دوازده هجایی ساسانی است-وجوب قافیه را قبل از ردیف نفی میکند:
«خو سروان ساءه،وی تو خوش نی
e-voX e-navras heas , iv at -hsux in
اج والان،رنگ اوی بوی ته خوش نی
ja naol , iva eyub at inhsuz
خوره مونیا،کی وی ته ران ساهتن
harux , um , ayn , ik ativ , nar nathas
خوش هباکش ده وازوی ته خوش نی
hsux ah , hsakab , ad eyuzav at hsux in
برگردان به فارسی:
غنودن زیر سروان،بیتو خوش نیست ز گلها رنگ،بیبوی تو،خوش نیست
مبادم کام راندن بیتو خرم خوش هاباکش(5)ز بازوی تو خوش نیست«(6)
«آزاد بودن قوافی از مختصات دو بیتیهاست که بنا به عادت قدیم میزان قافیه را آهنگ کلمه قرار دادهاند،نه حرف؛چنانکه«یار»و«مال»را قافیه کردهاند و یا در دو بیتی مردف زیر که«سندل»یا «اسکندر»قافیه شده است:
سرم درد(7)میکند سندل بیارید حکیم از مالک اسکندر بیارید...(8)
یا:
الهی واکیاشم واکیاشم مو که بیدست و پایم واکیاشم
همه از در برونند وا تو آیم تو گر از در برونی واکیاشم
بابا طاهر،دوبیتی 69
یا:
به این بیآشنایی برکیاشم به این بیخانمانی برکیاشم
همه گر مو برونن وا ته آیم ته از در گر برونی واکیاشم
بابا طاهر،دوبیتی 70
و یا:
ز نطنز آمد رخت خرد ما از نطنز ز نطنزم ز نطنزم ز نطنزم ز نطنز
ادیب نطنزی،شاعران بیدیوان،ص 626 ب 15
در آثار گرانسنگ شعر فارسی،اشعار مردف بیقافیه کم نیست،تعداد کمی از آنها دارای نسخه بدل مقفاست،افزون بر دویست مورد از این قسم اشعار استخراج شده است این همه شاهد و نمونه را نمیتوان ناشی از سهو و غفلت شاعران یا ناسخان دانست،همچنانکه به صحت نسخه بدلهای مصرع آن ابیات نیز نمیتوان کاملا اعتماد داشت،بر همین پایه نباید رعایت قافیه قبل از ردیف را از مسلمات و اصول خدشهناپذیر علم قافیه برشمرد؛شواهدی از این قبیل آورده میشود:
وز انگشت شاهان سفالین نگین بدخشانی آید به چشم نگین
ابوشکور بلخی،همان،ص 92،ب 136
تا ترا رفتن ای جان پدر آیین گشت مر مرا ریختن آب مژه آیین گشت
یوسف عروضی،همان،ص 349،ب 7
زر ز پیرو سبک برون آورد داد درویش را و خوب آورد
بهرامی سرخسی،همان،ص 405،ب 12
نکو داستان زد درین مرد نیک که از راستی یافتم نام نیک
بدیع بلخی،همان،ص 508،ب 11
که بیکاری اندیشه بار آورد ز کشته گلت خار بار آورد
همان،ص 516،ب 313
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.