کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

تحقیق در مورد شعر «همیشه» سپهری 8 ص

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق در مورد شعر «همیشه» سپهری 8 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 9 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

همیشگی همیشه ها

همیشه

عصر

چند عدد سار

دور شدند از مدار حافظه کاج

نیکی جسمانی درخت به جا ماند

عفت اشراق روی شانه من ریخت

حرف بزن،‌ ای زن شبانه موعود!

زیر همین شاخه های عاطفی باد

کودکیم را به دست من بسپار

در وسط این همیشه های سیاه

حرف بزن، خواهر تکامل خوشرنگ!

خون مرا پر کن از ملایمت هوش

نبض مرا روی زبری نفس عشق

فاش کن

روی زمینهای محض

راه برو تا صفای باغ اساطیر

در لبه فرصت تلالو انگور

حرف بزن، حوری تکلم بدوی!

حرف مرا در مصب دور عبارت

صاف کن

در همه ماسه های شور کسالت

حنجره آب را رواج بده

بعد دیشب شیرین پلک را

روی چمنهای بی تموج ادراک

پهن کن

شعر «همیشه» سپهری، قصه غربت مرد است که در تنهایی حیات به فریاد آمده است و در برهوت وجود،‌ زن، آن حوری تکلم بدمی را جستجو می کند تا به همراهی او در سمفونی جاودانه آفرینش سرود عشق را در «همیشگی همیشه ها» زمزمه کند.

... جاری زمان، مثل همیشه، در بستری از رنگها می خرامید...

هنوز در تاریکی بی آغاز و پایان ازل، «دری در روشنایی نروییده بود»، سکوت سیاهی در رگ هستی می تپید.

کسی که تنها کس بود، زمانهای زمان، «کنار مشت خاک»،‌ در دوردست خویش، اوج خود را گم کرده بود.

از لحظه بعد می ترسید، به «تبسم پوشیده گیاهی» بر گوشه لبهایی شبیه بود که بوی ترانه ای گمشده می دادند، در دهلیزهای وجودش انتظاری سرگردان موج می خورد، دستهایش پر از بیهودگی جست و جو بود، احساس می کرد خوابی را میان علفها گم کرده است، انگشتانش به سوی هیچ می لغزیدند.

***

شبی از شبهای دراز زیر بارش یک راز، کمی آن سوتر از این پرچین نیاز، نازِ پیچک غزل او را پیچید.

کلمه شد، کلمه رعدی در خلوت سرای هستی،

کای خداوند خدا

«ما بی تاب و نیایش کمرنگ

از مهرت لبخندی کن،‌ بنشان بر لب ما

باشد که سرودی خیزد در خورد نیوشیدن تو

ما هسته پنهان تماشاییم

ز تجلی ابری کن، بفرست، که ببارد بر سر ما

باشد که به شوری بشکافیم، باشد که ببالیم و به خورشید تو پیوندیم

باشد که ز خاکستر ما،‌ در ما، جنگل یکرنگی به در آرد سر

ای نزدیک

خود را در ما بفکن

باشد که به هم پیوندد همه چیز، باشد که نماند مرز، که نماند نام، »

ناگهان در نفرت بیداری به خاک افتاد،‌ در باز شد، تنها کس از «هجوم حقیقت»‌ بر «خاک فراگیر ناز» افتاد... بذر تمامی گلها را در حافظه رویش نظاره کرد و نزدیک انبساط،‌ در ملتقای خدا و آیینه، آنجا که «نشان قدم ناتمام خواهد ماند»،

انگاره ای افتاد بر آبهای تنهایی قصه آفرینش، رمز واره‌ای به بلندای بلند یک آه، در شولایی از نیلوفری باغ خدا

تنها کس احساس کرد چیزی در او جاری شد، در سیلانِ این جاری ابهام با خود زمزمه کرد:

این کیست؟

از کدامین سو است؟

اهل کدامین دیار و یا کدامین قبیله فرشتگان در بدر ملکوت است؟

هرجا که نه اینجا، هر سو،‌ که نه این سو

شاید اهل آن سو.

آن سویی چشمانی به رنگ روح داشت و نگاهی که در زیر هرم سوزان سپیدش،‌ تنهایی بی رنگ می شد، پیکرش سپیدِ سپید،‌ تا نزدیکی رنگ هیچ

تنها کس این سویی در «ابتدای خطیر گیاهان» هر دم خیره تر می شد

از دستان آن سویی چیزی مثل سبزینگی تمام سبزها چکیدن داشت، برهوت رابطه هر دم سبزتر می شد.

تنها کس با خود زمزمه می کرد

او آمده است،

اما از کجا؟

شاید از آن سو هایی که هسته پنهان «ترنم مرموز» این سوهاست.

در تموج تصویرش در قاب لحظه ها، حس کرد او آمده است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شعر «همیشه» سپهری 8 ص

تحقیق درباره پروین اعتصامی (2)

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق درباره پروین اعتصامی (2) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

کنگره علمی شعر پروین اعتصامی

بزرگداشت یکصدمین سال تولد پروین اعتصامی

کنگره علمی شعر پروین اعتصامی

شب شعر 12-13 اسفند ماه تبریز

15 اسفند ماه تهران - تالار وحدت

ای خوش اندر گنج دل زر معانی داشتن

نیست گشتن . لیک عمر جاودانی داشتن

کشتن اندر باغ جان هر لحظه ای رنگین گلی

و اندر آن فرخنده گلشن باغبانی داشتن

سرو عقل گر خدمت جان کنند

سرو عقل گر خدمت جان کنند

 

بسی کار دشوار کسان کنند

بکاهند گر دیده و دل ز آز

 

بسا نرخها را که ارزان کنند

چو اوضاع گیتی خیال است و خواب

 

چرا خاطرت را پریشان کنند

دل و دیده دریای ملک تنند

 

رها کن که یک چند طوفان کنند

به داروغه و شحنه‌ی جان بگوی

 

که دزد هوی را بزندان کنند

نکردی نگهبانی خویش، چند

 

به گنج وجودت نگهبان کنند

چنان کن که جان را بود جامه‌ای

 

چو از جامه، جسم تو عریان کنند

به تن پرور و کاهل ار بگروی

 

ترا نیز چون خود تن آسان کنند

فروغی گرت هست ظلمت شود

 

کمالی گرت هست نقصان کنند

هزار آزمایش بود پیش از آن

 

که بیرونت از این دبستان کنند

گرت فضل بوده است رتبت دهند

 

ورت جرم بوده است تاوان کنند

گرت گله گرگ است و گر گوسفند

 

ترا بر همان گله چوپان کنند

چو آتش برافروزی از بهر خلق

 

همان آتشت را بدامان کنند

اگر گوهری یا که سنگ سیاه

 

بدانند چون ره بدین کان کنند

به معمار عقل و خرد تیشه ده

 

که تا خانه‌ی جهل ویران کنند

برآنند خودبینی و جهل و عجب

 

که عیب تو را از تو پنهان کنند

بزرگان نلغزند در هیچ راه

کاز آغاز تدبیر پایان کنند

دستبرد برادر به دیوان خواهر (بخش دوم )

از این مقدمه چنین برمی‌آید که «پروین» در نوروز 1320 و یا پیش از آن، اجازه‌ی تجدید طبع دیوان را به برادر داده و وی در فاصله‌ی در گذشت او در نیمه‌ی فروردین 1320 تا مهر 1320 چاپ آن را به پایان رسانده‌است. وقتی بر بنده مسلّم گردید که «ابوالفتح اعتصامی» در فاصله‌ی سه سال _ بین چاپ دوم و سوم دیوان _ در یک قصیده، سه بیت مهم آن را حذف کرده و در میراث ادبی خواهر خود خیانت روا داشته‌است، به بقیه‌ی قسمت‌های طبع سوم دیوان «پروین» نیز مشکوک شدم. بیم آن بود که برادر که یک‌تنه میراث‌خوار ادبی خواهر بوده‌است در موارد دیگر نیز دسته گلهایی از این گونه به آب داده باشد! پس در طی 12 سال اخیر، در چند نوبت، برخی از قسمت‌های این دو چاپ را نه به قصد استقصاء، با یکدیگر مقایسه کردم و دریافتم که «ابوالفتح اعتصامی» ذر چاپ سوم دیوان، نسبت به چاپ دوم، حداقل تغییراتی را به شرح زیر داده‌است:

1 – از قصیده‌ی «گنج عفت» سه بیت مورد نظر را حذف کرده‌است. او نه در مقدمه‌ی کتاب و نه در زیرنویس صفحه‌ای که این قصیده در آن به چاپ رسیده _ برخلاف سنت جاری _ به حذف این بیت‌ها در چاپ سوم اشاره‌ای نکرده‌است، تا چا رسد به این که دلیل کار نادرست خود را ذکر کرده‌باشد. مشکل آن است که چون در شصت سال اخیر، چاپ دوم دیوان «پروین اعتصامی» بسیار نایاب شده‌ و همه از چاپ‌های سوم به بعد دیوان، که توسط «ابوالفتح اعتصامی» به چاپ رسیده‌ و یا چاپ‌های دیگر استفاده می‌کنند، کسی از وجود این سه بیت مطلقاً اطلاعی ندارد.

2 _ بعد از این که این موضوع روشن گردید، متوجه شدم «ابوالفتح اعتصامی» عنوان این قصیده را هم در چاپ‌های سوم به بعد، از «گنج عفت» به «زن در ایران» تغییر داده‌است. در حالی که «پروین» به یقین عنوان «گنج عفت» را با توجه به یکی از ابیات این قصیده «زن چو گنجور است و عفت، گنج و حرص و آز، دزد...» برگزیده، که در آن «عفت» و «گنج»را به کار برده است.

برادر که پس از مرگ خواهر این عنوان را هم به دلیلی نپسندیده، آن را به «زن در ایران» _ شاید بر اساس کاربرد آن در اولین بیت قصیده: «زن در ایران پیش از این گویی که ایرانی نبود...» _ تغییر داده‌است.

3 _ در چاپ دوم، تعداد قصاید 43 است و در چاپ سوم، 42 عدد. «ابوالفتح اعتصامی» شعر «فرشته‌ی انس» (شماره‌ی 43، چاپ دوم) را در بخش «مثنویات و تمثیلات و قطعات» با شماره‌ی 145 ذر چاپ سوم آورده‌است. بدون هیچ اشاره‌ای به جا به جا کردن این شعر.

ناگفته نماند که «فرشته‌ی انس»، با مطلع: «در آن سرای که زن نیست انس و شفقت نیست/ در آن وجود که دل مُرد، مُرده‌است روان»، با توجه به قافیه دو مصراع بیت اول آن، قصیده نیست و قطعه است.

پس اگر قرار دادن این شعر در بخش «مثنویات و ...» چاپ سوم به این دلیل بوده، البته کار درستی بوده‌است. اما معلوم نیست چرا «ابوالفتح اعتصامی» چهار «قطعه»‌ی دیگر را که در بخش «قصاید» طبع دوم، چاپ شده به بخش «مثنویات» منتقل نساخته‌است؟

مطلع آن چهار قطعه به قرار زیر است:

شماره‌ی 4: یکی پرسید از سقراط کز مردن چه خوانده‌ستی/ بگفت ای بی‌خبر مرگ ار چه نامی زندگانی را..

شماره‌ی 9: عاقل ار کار بزرگی طلبید/ تکیه بر بیهده گفتار نداشت...

شماره‌ی 20: دانی که را سزد صفت پاکی/ آن کاو وجود پاک نیالاید...

شماره‌ی 36: تو بلندآوازه بودی ای روان/ با تن دون یار گشتی، دون شدی...

4 _ در چاپ دوم دیوان، شعر معروف «روزی گذشت پادشهی از گذرگهی/ فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست» با شماره‌ی ترتیب و عنوان «205 – کجروان» چاپ شده‌است و در چاپ سوم با شماره و عنوان«57 - اشک یتیم». در حالی که به نظر می‌رسد «پروین» با توجه به لفظ «کجروان» در بیت آخر این قطعه، عنوان شعر خود را برگزیده بوده‌است:

پروین به کجروان سخن از راستی چه سود

کـــو آن چنـــان کسیکه نرنجــد ز حرف راست

ناگفته نماند که «پروین: این شعر را در صفر سال 1340 هجری قمری در مجله‌ی «بهار» با عنوان «اشک یتیم» چاپ کرده بود ولی در طبع دوم دیوان، عنوان آن را به «کجروان» تغییر داده‌است.

زن

با عظمت ترین نامی که در طول عمر خود شنیده ام نام پر شکوه زن است

زیبای نه تنها در جمال اوست . بلکه شکوه اثبات انسان است

که مرا در مقابل شکوهش بی کلام می کند .

به ترجمان حقیقی واژه زن خود من است و شاید خودی که دوستش می دارم

زن زیبا ترین و پر معنا ترین واژه هاست

او کسی که مرا می شناسد

زن اوج شکوه غرور من است

من هرگز نمی توانم بدون نام او احساس را بشناسم

از این روست که خود را جزوی از او می دانم

و برای وجود پر معنایش احترام قائلم

با تشکر از مهدی Roodi

دستبرد برادر به دیوان خواهر (بخش اول )


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره پروین اعتصامی (2)

دانلود پاورپوینت قالب های شعر فارسی - 50 اسلاید

اختصاصی از کوشا فایل دانلود پاورپوینت قالب های شعر فارسی - 50 اسلاید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت قالب های شعر فارسی - 50 اسلاید


دانلود پاورپوینت قالب های شعر فارسی - 50 اسلاید

 

 

 

 

 

 

 

 

بیت : به هر سطر از یک شعر بیت می گویند .     ( نکته : کوچکترین واحد شعر یک بیت است .  )
مصراع ( مصرَع ) : هر بیت از دو قسمت تشکیل شده است که هر قسمت یک مصراع نام دارد .  ( نکته : کمترین مقدار سخن آهنگین را مصراع می نامند . )
مثال :          بشنو این نی چون شکایت می کند        از جــدایی ها حــکایـت مـی کند
قافیه : به کلمات غیر تکراری گفته می شود که در پایان بیت ها و مصراع ها می آیند ، بطوری که یک یا چند حرف آخر آنها با هم مشترک است .
نکته (1) : حرف یا حروفی که در کلمات قافیه مشترک می آیند « حروف قافیه » نام دارند .
مثال (1) :     آتـش عشـق است کانـدر نی فتــاد            جـوشش عشـق است کانـدر مـی فتـاد
مثال (2) :      سرآن ندارد امـشب که برآید آفتابی         چه خیالها گـذر کـرد و گذر نکرد خوابی
                به چه دیرماندی ای صبح که جان مابرآمد           بـزه کــردی و نکـردند مـوذنـان صـوابـی
نکته (2) : اگر دو کلمه قافیه در تلفظ یکسان ، ولی در معنی متفاوت باشند قافیه درست است .
مثال :         آتش است این بانگ نای ونیست باد           هـر کـه این آتـش نـدارد نیـست بـاد   
توضیح : این بیت دارای دو قافیه است که هر دو کلمه قافیه، از نظر شکل ظاهری با هم یکسان هستند امّا از جهت معنی با هم فرق دارند . بطوری که نیست در مصراع اول فعل و در مصراع دوم اسم می باشد
و کلمه باد در مصراع اوّل اسم ، امّا در مصراع دوم فعل دعا است .
 
قافیه میانی : گاهی برای غنی تر کردن موسیقی شعر علاوه بر قافیه پایانی ، قافیه ای در میان مصراع می آید که به آن قافیه میانی گویند .
مثال :   ملکا ذکر تو گویم که تـو پـاکی و خـدایی     نروم جز به همـان ره که تـوام راه نمـایی
       همه در گاه تو جویم همه از فضل تو پویم        همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
بیت مُقفّی : ابیاتی که مصراع های دوم آنها هم قافیه باشند .
مثال: نه چـنان گناهـکارم که به دشمـــنم سپاری     تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی
   دل همچوسنگت ای دوست به آب چشم سعدی     عجب است اگر نگـردد که بگـردد آسیـابی
بیت مُصرّع : به بیتی گفته می شود که در هر دو مصراع آن قافیه رعایت شده باشد .
مثال : زمیـن گشـت روشـن تـر از آسمـان   جهـانـی خـروشـان و آتــش دمــان

دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت قالب های شعر فارسی - 50 اسلاید

شعر «همیشه» سپهری

اختصاصی از کوشا فایل شعر «همیشه» سپهری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

همیشگی همیشه ها

همیشه

عصر

چند عدد سار

دور شدند از مدار حافظه کاج

نیکی جسمانی درخت به جا ماند

عفت اشراق روی شانه من ریخت

حرف بزن،‌ ای زن شبانه موعود!

زیر همین شاخه های عاطفی باد

کودکیم را به دست من بسپار

در وسط این همیشه های سیاه

حرف بزن، خواهر تکامل خوشرنگ!

خون مرا پر کن از ملایمت هوش

نبض مرا روی زبری نفس عشق

فاش کن

روی زمینهای محض

راه برو تا صفای باغ اساطیر

در لبه فرصت تلالو انگور

حرف بزن، حوری تکلم بدوی!

حرف مرا در مصب دور عبارت

صاف کن

در همه ماسه های شور کسالت

حنجره آب را رواج بده

بعد دیشب شیرین پلک را

روی چمنهای بی تموج ادراک

پهن کن

شعر «همیشه» سپهری، قصه غربت مرد است که در تنهایی حیات به فریاد آمده است و در برهوت وجود،‌ زن، آن حوری تکلم بدمی را جستجو می کند تا به همراهی او در سمفونی جاودانه آفرینش سرود عشق را در «همیشگی همیشه ها» زمزمه کند.

... جاری زمان، مثل همیشه، در بستری از رنگها می خرامید...

هنوز در تاریکی بی آغاز و پایان ازل، «دری در روشنایی نروییده بود»، سکوت سیاهی در رگ هستی می تپید.

کسی که تنها کس بود، زمانهای زمان، «کنار مشت خاک»،‌ در دوردست خویش، اوج خود را گم کرده بود.

از لحظه بعد می ترسید، به «تبسم پوشیده گیاهی» بر گوشه لبهایی شبیه بود که بوی ترانه ای گمشده می دادند، در دهلیزهای وجودش انتظاری سرگردان موج می خورد، دستهایش پر از بیهودگی جست و جو بود، احساس می کرد خوابی را میان علفها گم کرده است، انگشتانش به سوی هیچ می لغزیدند.

***

شبی از شبهای دراز زیر بارش یک راز، کمی آن سوتر از این پرچین نیاز، نازِ پیچک غزل او را پیچید.

کلمه شد، کلمه رعدی در خلوت سرای هستی،

کای خداوند خدا

«ما بی تاب و نیایش کمرنگ

از مهرت لبخندی کن،‌ بنشان بر لب ما

باشد که سرودی خیزد در خورد نیوشیدن تو

ما هسته پنهان تماشاییم

ز تجلی ابری کن، بفرست، که ببارد بر سر ما

باشد که به شوری بشکافیم، باشد که ببالیم و به خورشید تو پیوندیم

باشد که ز خاکستر ما،‌ در ما، جنگل یکرنگی به در آرد سر

ای نزدیک

خود را در ما بفکن

باشد که به هم پیوندد همه چیز، باشد که نماند مرز، که نماند نام، »

ناگهان در نفرت بیداری به خاک افتاد،‌ در باز شد، تنها کس از «هجوم حقیقت»‌ بر «خاک فراگیر ناز» افتاد... بذر تمامی گلها را در حافظه رویش نظاره کرد و نزدیک انبساط،‌ در ملتقای خدا و آیینه، آنجا که «نشان قدم ناتمام خواهد ماند»،

انگاره ای افتاد بر آبهای تنهایی قصه آفرینش، رمز واره‌ای به بلندای بلند یک آه، در شولایی از نیلوفری باغ خدا

تنها کس احساس کرد چیزی در او جاری شد، در سیلانِ این جاری ابهام با خود زمزمه کرد:

این کیست؟

از کدامین سو است؟

اهل کدامین دیار و یا کدامین قبیله فرشتگان در بدر ملکوت است؟

هرجا که نه اینجا، هر سو،‌ که نه این سو

شاید اهل آن سو.

آن سویی چشمانی به رنگ روح داشت و نگاهی که در زیر هرم سوزان سپیدش،‌ تنهایی بی رنگ می شد، پیکرش سپیدِ سپید،‌ تا نزدیکی رنگ هیچ

تنها کس این سویی در «ابتدای خطیر گیاهان» هر دم خیره تر می شد

از دستان آن سویی چیزی مثل سبزینگی تمام سبزها چکیدن داشت، برهوت رابطه هر دم سبزتر می شد.

تنها کس با خود زمزمه می کرد

او آمده است،

اما از کجا؟

شاید از آن سو هایی که هسته پنهان «ترنم مرموز» این سوهاست.

در تموج تصویرش در قاب لحظه ها، حس کرد او آمده است.


دانلود با لینک مستقیم


شعر «همیشه» سپهری

تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب

اختصاصی از کوشا فایل تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب

شعر کوتاه «نشانی» در زمره‌ی معروف‌ترین سروده‌های سهراب سپهری است و از بسیاری جهات ‏می‌توان آن را در زمره‌ی شعرهای شاخص و خصیصه‌نمای این شاعر نامدار معاصر دانست. این شعر ‏نخستین بار در سال 1346 در مجموعه‌ای با عنوان حجم سبز منتشر گردید که مجلد هفتم (ماقبل ‏آخر) از هشت کتاب سپهری است. همچون اکثر شاعران، سپهری با گذشت زمان اشعار پخته‌تری ‏نوشت که هم به‌لحاظ پیچیدگیِ اندیشه‌های مطرح شده در آن‌ها و هم از نظر فُرم و صناعات ادبی، ‏در مقایسه با شعرهای اولیه‌ی او (مثلاً در مجموعه‌ی مرگ رنگ یا زندگی خواب‌ها) در مرتبه‌ای ‏عالی‌تر قرار دارند. لذا « نشانی» را باید حاصل مرحله‌ای از شعرسراییِ سپهری دانست که او به مقام ‏شاعری صاحب‌ سبک نائل شده بود

از جمله به دلیلی که ذکر شد، بسیاری از منتقدان ادبی و محققانِ شعر معاصر « نشانی» را در ‏زمره‌ی اشعار مهم سپهری دانسته‌اند و بعضاً قرائت‌های نقادانه‌ای از آن به دست داده‌اند. برای مثال، ‏رضا براهنی در کتاب طلا در مس به منظور ارزیابی جایگاه سپهری در شعر معاصر ایران از «نشانی» ‏با عبارت « بهترین شعر کوتاه سپهری» یاد می‌کند (514) و در تحلیل نقادانه‌ی آن به‌منزله‌ی « یک ‏اسطوره‌ی جست‌ وجو» (515) می‌نویسد: «”نشانی“ از نظر تصویرگری و از نظر نشان دادن روح ‏جوینده‌ی بشر، یک شاهکار است» (519). ایضاً سیروس شمیسا هم در کتاب نقد شعر سهراب ‏سپهری اشاره می‌کند که: « یکی از شعرهای سپهری که شهرت بسیار یافته است، شعر ”نشانی“ از ‏کتاب حجم سبز است که برخی آن را بهترین شعر او دانسته‌اند»، هرچند که شمیسا خود با این ‏انتخاب موافق نیست (263).‏

صَرف نظر از دلایل متفاوتی که منتقدان و محققان برای برگزیدن «نشانی» به‌عنوان بهترین ‏شعر سپهری برشمرده‌اند، نکته‌ی مهم‌ تر این است که همگیِ ایشان تفسیری عرفانی (یا متکی به ‏مفاهیم عرفانی) از این شعر به دست داده‌اند. برای مثال، براهنی در تبیین سطر اول شعر («خانه‌ی ‏دوست کجاست؟») استدلال می‌کند که «خانه وسیله‌ی نجات از دربه‌ دری و بی هدفی است؛ و ‏دوست، عارفانه‌اش معبود، عاشقانه‌اش معشوق، و دوستانه‌اش همان خود دوست است. و یا شاید ‏تلفیقی از سه: یعنی هم معبود و معشوق و هم محبوب» (516). لذا « رهگذر» در این شعر « راهبر ‏است و نوعی پیر مغان است که رازها را از تیرگی نجات می‌دهد» (همان‌جا) و « گل تنهایی » ‏می‌تواند « گل اشراق و گل خلوت کردن معنوی و روحی » باشد (518). شمیسا نیز با استناد به ‏مفاهیم و مصطلحات عرفانی و با شاهد آوردن از آیات قرآن و متون ادبیِ عرفانی از قبیل مثنوی و ‏گلشن راز و منطق الطیر و اشعار حافظ و صائب، « نشانی » را قرائت می‌کند. از نظر او، « در این شعر، ‏دوست رمز خداوند است . . . نشانی، نشانیِ همین دوست است که در عرفان سنّتی بعد از طی ‏منازل هفتگانه می‌توان به او رسید» (4-263). مطابق قرائت شمیسا، این شعر واجد رمزگانی است ‏که در پرتو آموزه‌های عرفانی می‌توان از آن رمزگشایی کرد. در تلاش برای همین رمزگشایی، ‏شمیسا هفت نشانی‌ای را که سپهری در شعر خود برای رسیدن به خانه‌ی دوست برشمرده است ‏برحسب هفت منزل یا هفت وادیِ عرفان چنین معادل‌ سازی می‌کند:« درخت سپیدار = طلب، ‏کوچه‌باغ = عشق، گل تنهایی = استغنا، فواره‌ی اساطیر و ترس شفاف = معرفت و حیرت، صمیمیت ‏سیّال فضا = توحید، کودک روی کاج = حیرت، لانه‌ی نور = فقر و فنا» (264).‏

وجه اشتراک هر دو قرائتی که اشاره شد، استفاده از یک زمینه‌ی نظری برای یافتن معنا در ‏متن این شعر است. به عبارتی، هم براهنی و هم شمیسا فهم معنای شعر سپهری را در گرو دانستن ‏اصول و مفاهیمی فلسفی می‌دانند که خارج از متن این شعر و از راه تحقیقی تاریخی در کتب ‏عرفان باید جست. قصد من در مقاله‌ی حاضر این است که رهیافت متفاوتی را برای فهم معنای این ‏شعر اِعمال کنم. در این رهیافتِ فرمالیستی (یا شکل‌مبنایانه)، اُسِ اساس نقد را خود متنِ شعر ‏تشکیل می‌دهد و لاغیر. لذا در این‌جا ابتدا آراء فرمالیست‌ها («منتقدان نو») را درباره‌ی اهمیت ‏شکل در شعر به اجمال مرور خواهم کرد و در پایان قرائت نقادانه‌ای از « نشانی» به دست خواهم داد ‏که ــ برخلاف تفسیرهایی که اشاره شد ــ متن شعر سپهری را یگانه شالوده‌ی بحث درباره‌ی آن ‏محسوب می‌کند، با این هدف که از این طریق نمونه‌ای از توانمندی‌های نقد فرمالیستی در ادبیات ‏ارائه کرده باشم.‏

الف- نحله‌ی موسوم به « نقد نو» در دهه‌ی 1930 توسط محققان برجسته‌ای پایه‌گذاری شد که برخی از ‏مشهورترین آن‌ها عبارت بودند از کلینت بروکس، جان کرو رنسم، ویلیام ک. ویمست، الن تِیت و ‏رابرت پن وارن. شالوده‌ی آراء این نظریه ‌پردازان این بود که ادبیات را نباید محمل تبیین مکاتب ‏فلسفی یا راهی برای شناخت رویدادهای تاریخی یا بازتاب زندگینامه‌ی مؤلف پنداشت. دیدگاه غالب ‏در نقد ادبی تا آن زمان، آثار ادبی را واجد موجودیتی قائم به ذات نمی‌دانست. ادبیات مجموعه‌ای از ‏متون محسوب می‌گردید که امکان شناخت امری دیگر را فراهم می‌ساخت. این « امر دیگر» ‏می‌ توانست یک نظام اخلاقی باشد و لذا استدلال می‌شد که عمده‌ ترین فایده‌ی‌ خواندن ادبیات، ‏تهذیب اخلاق است. از نظر گروهی دیگر از منتقدانِ سنتی که ادبیات را آینه‌ی تمام ‌نمای ذهنیت ‏مؤلف می‌دانستند، خواندن هر اثر ادبی حقایقی را درباره‌ی احوال شخصیِ نویسنده بر خواننده معلوم ‏می‌کرد. پیداست که در همه‌ی این رویکردها، آنچه اهمیت می ‌یافت محتوای آثار ادبی بود، اما خود ‏آن محتوا نیز در نهایت تابعی از عوامل تعیین‌کننده‌ی بیرونی محسوب می‌گردید، عواملی مانند ‏مکاتب فلسفی یا نظام‌های اخلاقی یا روانشناسیِ نویسنده. خدمت بزرگ فرمالیست‌ها به مطالعات ‏نقادانه‌ی ادبی این بود که با محوری‌ ساختن جایگاه شکل در نقد ادبی، ادبیات را به حوزه‌ای قائم به ‏ذات تبدیل کردند و آن را از جایگاهی برخوردار ساختند که تا پیش از آن زمان نداشت. ‏

بنابر دیدگاه فرمالیست‌ها، شکل ترجمان یا تجلی محتواست. لذا نقد فرمالیستی به معنای ‏بی‌ اعتنایی به محتوا یا حتی ثانوی پنداشتنِ اهمیت محتوا نیست، بلکه فرمالیست‌ها برای راه بردن ‏به محتوا شیوه‌ی متفاوتی را در پیش می‌گیرند، شیوه‌ای که عوامل برون‌متنی ( تاریخ، زندگینامه و ‏امثال آن ) را در تفسیر متن نامربوط محسوب می‌کند. نمونه‌ای از این عوامل برون‌متنی، قصد شاعر ‏و تأثیر شعر در خواننده است. به استدلال ویمست و بیردزلی (دو تن از نظریه‌پردازان فرمالیست)، ‏مقصود هر شاعری از سرودن شعر فقط تا آن‌جا که در متن تجلی پیدا کرده است اهمیت دارد. به ‏این دلیل، منتقدی که شعر را برای یافتن «منظور» شاعر («محتوای پنهان‌شده در شعر») نقد ‏می‌کند، راه عبثی را در پیش گرفته است. اولاً در میراث ادبیِ هر ملتی بسیاری از شعرها هستند که ‏هویت سرایندگان آن‌ها یا نامعلوم است و یا محل مناقشه و اختلاف نظر؛ همین موضوع هرگونه ‏بحث درباره‌ی قصد سرایندگان این اشعار را به کاری ناممکن تبدیل می‌کند. ثانیاً حتی اگر فرض ‏کنیم که شاعر در سرودن شعر « منظور» یا معنای خاصی را در ذهن داشته است، باز هم می ‌توان ‏گفت که این لزوماً به معنای توفیق در آن منظور نیست و لذا یافتن یک « پیام » در شعر اغلب ‏مترادف انتساب یک « پیام » به آن شعر


دانلود با لینک مستقیم


تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب