دانلود پروژه پاورپوینت معماری مدرنیسم ( پست مدرن) در 60 اسلاید
فهرست:
دانلود پروژه پاورپوینت معماری مدرنیسم ( پست مدرن)
دانلود پروژه پاورپوینت معماری مدرنیسم ( پست مدرن) در 60 اسلاید
فهرست:
این پایان نامه از سه فصل با عناوین
فصل اول : پست مدرنیسم
فصل دوم : پست مدرنیسم و هنرهای تجسمی
فصل سوم : آشنایی با چهار نقاش معاصر جهان
تشکیل شده است. در توضیح مطالب مورد بحث در صفحات آتی ذکر این مسأله الزامی است که قرض من از انتخاب این موضوعات برای ارائه پروژه خود، به هیچوجه این نبوده است که هر کدام از عناوین طرح شده در این پایان نامه در بعد وسیع بررسی شود اگر چه سعی شده است که مطالب در این خصوص تا حد امکان مطرح گردد اما واضح است که پرداختن به هرکدام از این مقولات جای بحث فراوان دارد.
متن کامل را دانلود کنید ....
مدرنیسم و استقلال
چند طرز فکر متداول در مورد هنر وجود دارد . یکی این است که هنرمندان بدون این که انگیزه ای پنهانی و مخصوصاً تجاری داشته باشند عمر خود را وقف هنر می کنند . عقیده ی دیگر آن است که هنرمندان بصیرتی منحصر به فرد دارند ، و نهایتاً فرض غالب ما نیز این است که هنر ، ماندگار و جاودانه است . همه ی این ایده ها نشان می دهند که هنر در قلمروی خارج از زندگی عادی و روزمره جریان دارد .
مدرنیسم نیز معتقد است هنر اساساً مستقل و خود مختار است . ایده ی استقلال هنر به شکل های متعدد و متفاوتی بیان شده و یکی از معمول ترین آنها این است که آثار هنری ذاتاً با همه ی انواع چیزهای دیگر متفاوتند . حتی اگر بتوان در زمینه ی هنر احکامی صادر کرد ، این احکام بر اساس قوانین و منافعی وضع می شود که منحصر به خود این آثار است . آثار هنری واکنش های خاصی را در مخاطبان خود بر می انگیزند . هنر مجبور نیست خود را از نظر اقتصادی ، سیاسی ، اخلاقی یا برحسب کاربردش توجیه کند . هنر از قید و بند قرار داد های اجتماعی آزاد است . هنر فقط هنر است . یکی از موثر ترین گزاره های این نگرش ، که هنر و نظریه ی پست مدرن اغلب آن را به چالش می طلبد ، متعلق به منتقد هنری امریکایی ، کلمنت گرینبرگ ، است . او با نوشتن مقالات و نقدهایی در مجلات هنری اواخر دهه ی 1930 تا اواسط دهه ی 1960 به شهرت رسید . در اینجا به دو مورد از مشهور ترین آثار او که در مجله هنری چپ گرای نقد پارتیزانی در سال های 1939 و 1940 منتشر شد ، نگاهی می اندازیم .
به سوی لائوکوئون جدید تر
گرینبرگ می گوید هر دوره تاریخی یک شکل هنری غالب دارد که این شکل غالب از قرن هفدهم تا اواسط قرن نوزدهم ادبیات بوده است . یعنی ادبیات نمونه ی نخستینی شد که همه اشکال دیگر هنر تلاش کردند از آن تقلید کنند .
به عنوان مثال ، نقاشی های نمایشگاهی قرن نوزدهم می کوشیدند داستان های احساسی و ملودرام (رومانتیک) را بیان کنند ، زیرا می خواستند با این کار جایگاه ادبیات را به دست آوردند .
گرینبرگ این تلاش را زیر پا نهادن هنر ارزیابی می کند . او علاقه و گرایش نقاشی و دیگر فرم های هنری را به مضمون های ادبی آشفتگی هنر می نامد که باید بر آن تأسف خورد. در این آشوب ، دیگر معیاری قابل اعتماد که هنرمندان و منتقدان بتوانند بر اساس آن قضاوت کنند باقی نمی ماند ارزش زیبایی شناختی یک نقاشی ، مسئله ای است که تنها در ارتباط با ویژگی ها و قواعد و تاریخچه ی خاص خود آن قابل طرح است . وقتی به توانایی یک نقاشی در بیان یک داستان یا در تقلید از یک شیء سه بعدی توجه کنیم در حقیقت از توجه به خود نقاشی و معیارهای خاص آن غفلت کرده ایم . نقاشی صرفاً نقاشی است و کتاب یا مجسمه نیست . این طرز تفکر از اینجا ناشی می شود که فرم های مختلف هنری ویژگی های هنر متمایز می سازد . تأکید گرینبرگ این است که هنر مدرن در مسیری حرکت می کند که هنرمندان آن می کوشند هنر خود را آن قدر تلخیص کنند که تنها عصاره ی ( اصول) آن باقی بماند و ناخالصی های آن از بین برود و در نتیجه به کیفیت ناب دست یابند . او این تصفیه ی رو به رشد را روند خود انتقادی دقیق و همه جانبه می داند .
روند خود انتقادی نقاشی شامل نوآوری های زیر می شود :
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:55
فهرست مطالب:
فصل اول: پست مدرنیسم. ۲
فصل دوم: پست مدرنیسم و هنرهای تجسمی. ۲
فصل سوم: آشنایی با چهار نقاش معاصر جهان. ۲
فصل اول. ۳
پست مدرنیسم. ۳
حرکت به سوی مدرنیسم. ۳
مدرنیته یا تجدد ۶
نقدهای وارد بر مدرتیته: ۱۰
از مدرنیته تا پست مدرن. ۱۲
فراصنعتی نامیده میشود یا ورود فرهنگها به آنچه دورة پست مدرن. ۱۲
پست مدرنیته ۱۴
شکلگیری جامعه فراصنعتی در نیمه قرن بیستم. ۲۱
پلورایسم، ایسمزمان ما ۲۴
فصل دوم ۳۰
پست مدرنیسم در هنرهای تجسمی. ۳۰
مؤلفههای پست مدرنیسم در هنرهای تجسمی.. ۳۰
ویژگی مکانی: ۳۴
کمدوامی و ناپایداری: ۳۵
انباشتن: ۳۶
گفتمانی بودن: ۳۷
پیوندگرایی. ۳۹
وضعیت هنر دردوران معاصر ۳۹
نیز هست هیچ زبان هنری در هیچیک از دورانهای گذشته از. ۴۰
تردید در جزمیات مدرنیته ۴۲
تمثیل درهنر پست مدرن. ۴۴
فمینیسم. ۴۵
فصل سوم ۴۷
معرفی چهارهنرمند معاصر جهان. ۴۷
مایکبیدلو و هنر نقل قول. ۴۷
کارلوماریا ماریانی و پست آوانگادیسم. ۵۰
۴-جنی هولزر ، هنرمند رسانه یی. ۵۴
فهرست اسامی و واژه ها ۵۹
چکیده:
این پایان نامه از سه فصل با عناوین
فصل اول: پست مدرنیسم
فصل دوم: پست مدرنیسم و هنرهای تجسمی
فصل سوم: آشنایی با چهار نقاش معاصر جهان
تشکیل شده است. در توضیح مطالب مورد بحث در صفحات آتی ذکر این مسأله الزامی است که قرض من از انتخاب این موضوعات برای ارائه پروژه خود، به هیچوجه این نبوده است که هر کدام از عناوین طرح شده در این پایان نامه در بعد وسیع بررسی شود اگر چه سعی شده است که مطالب در این خصوص تا حد امکان مطرح گردد اما واضح است که پرداختن به هرکدام از این مقولات جای بحث فراوان دارد.
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:36
مقدمه:
شرایط زندگی امروز از انسان به ویژه انسانی که لاف عقل بزند و داعیه هنر داشته باشد،می طلبد که در عرصه و شرایط تازه از دیدگاهی نو به قرائت گفتمان های نظری و تاب و تنش های فرهنگی بپردازد و همراه با شناخت و تحلیل و راه و رسم دیگران،راه حلی کارآ برای مسایل اجتماعی و فرهنگی خود بیابد. امروز،خواه وناخواه جهان به دورانی تازه گام نهاده و پدیده یی که چه نادرست پست مدرنیسم نام گرفته با سایه روشن های پیدا و پنهان در تمام بحث های روشنفکری و هنری جهان رخنه کرده است. بیست سالی هست که اصطلاحی پست مدرنیسم با تاثیر گذاری بر ذهنیت و فرهنگ و هنر انسان ها تمامی جهان را به انحای گوناگون زیر سیطره خود گرفته است شبح پست مدرنیسم بر آن چه انسان امروز می اندیشید آن چه تولید می کند، آن چه می داند،آن چه نمی داند و آنچه در گل طبیعت و هستی او نامیده می شود سایه انداخته است. پست مدرنیسم نه تنها مشکل امروزین هستی انسان را معین می کند بلکه خیال شکل دادن تمامی آینده او را نیز در سر می پروراند. اگر اندیشمندان و روشنفکران گذشته از دگرگونی های مشخص و تعریف پذیر نگران بودند؛ هنرمند و روشنفکر امروز با پدیده یی روبرو است که تعریف بردار نیست. مطالعه پیشینه و تبار این پدیده نمی توانست بدون آشنایی با اندیشه و نظریات اندیشمندان شکل مطلوب خود را پیدا کند نگرش تحقیر آمیز و اهانت بار پست مدرنیسم به «دیگران» که می باید در پیوند با نگرش های مدرنیسمی و تاریخ استعمار بررسی شده و نیز تاثیرگذاری فیمینیسم،از او مانیستی لیبرال گرفته تا پست استراکچرالیستی رادیکال، بر روند فرهنگ و هنر دو دهه پایانی قرن بیستم هم موردی نبود. که بتوان نادیده گرفت و از آن گذشت. به دلایلی که ذکر شد،نیاز به آشنایی با پست مدرنیسم به آشکارترین نحو ممکن چهره ی خود را می نمایاند و اوضاع ایجاب می کرد که این آشنایی به صریح ترین و ساده ترین راه و زبان ممکن صورت پذیرد.
پست مدرنیسم:
پست مدرنیسم پدیده ی است که شبح آن بر جهان امروز سایه افکنده و از آن به عنوان واژه یی برای توصیف یک دگرگشت گسترده در دهه های پایانی سده ی بیستم یاد میشود. دهه ی 1980 دوران تاخت و تاز و رشد و در عین حال دگرگونی پست مدرنیسم بود. با آن که در این زمان کوتاه بارها چهره عوض کرد و حتی تا پای احتضار هم پیش رفت همچنان به رشد خود ادامه داد. واقعیت هم این است که پست مدرنیسم نه تنها در مباحث هنری و روشنفکری رخنه کرده است بلکه، بر تمام جوانب زندگی، سیاست،اقتصاد،ادیان و اخلاقیات. ارتباطات و رسانه های همگانی و حتی «ساختار احساس» و روابط انسان ها با یکدیگر تاثیر نیز گذاشته است. ماهیت پست مدرنیسم به گونه ای که دائما چهره عوض می کند و برای روز آمد بودن بررسی ها باید از آخرین دگرگونی ها و نظرگاههای آن آگاهی داشت. پست مدرنیسم در هوایی است که ما استنشاق می کنیم ما امروز در دوران پست مدرنیسم زندگی می کنیم و این بهانه که پست مدرنیسم منحصر به جهان غرب است پذیرفتنی نیست چرا که آثار و نشانه های آن در همه جا دیده میشود. و از قضا این مد تازه ی روشنفکری معاصر، فراگیرترین و پر دامنه ترین یورش فرهنگی به جوامع غیر غربی است و چیزی همانند آن تا کنون تجربه نشده است. این ادعا که ما در دوران پست مدرنی زندگی می کنیم به چند زمینه و اصل کلی استوار است:
گروهی به چالش پیچیدگی ها می روند و گروهی دیگر پا در بند همان تلاش های عهد دقیانوسی برای تنازع بقا در عرصه ی زندگی پرسه می زنند. این یکی از جنبه های دردآور شکست پروژه ی مدرن است که قرار بود برای همه ی انسان ها و انسانیت اعتبار داشته باشد.
پست مدرنیسم برآمده از جنبش انتقادی غرب در هنر و معماری و ناظر بر واکنش های صریح به ضد استیلای خفقان آور مدرنیسم و خردگرایی هدفمند و پیشرفت خطی و اندیشه ی کهنه و منسوخ سرآمد باوری و نخبه گرایی فرهنگی است. شورشی است به ضد جنبش روشنگری سده ی هجدهم که می خواست تمامی رفتار و اندیشه های انسانی را در یک برداشت معین از خرد و خردورزی جای دهد. پست مدرنیسم در آغاز جنبشی بود بر ضد اندیشه های سلطه جویانه یی که غرب از فرهنگ و تمدن در ذهن داشت. می خواست تمان نژادها و قومیت ها و طبقات را در بربگیرد و از همین رهگذر هم بود که کوشید تا این جا و آن جا چیزهایی را از سنت و مدرنیسم دست چین کند و به هم بیامیزد. اما در فرآیند این کار ذات و ماهیت خود آن نیز دگرگون شد. علل دگرگونی پست مدرن عبارتند از:
1- راز زدایی از عینیت علمی
2- فروریختن همه سویه فلسفه ی سنتی غرب و کاسته شدن از اعتبار آن 3- تاکید بر مرز ناپذیری فیزیک کوانتوم و ریاضیات.
4- تاکید بر گسست و ناهمسانی و عدم تداوم و حضور تفاوت های انکار ناپذیر در تاریخ
5- گسترش مکتب مدرئالیسم جادوئی
6- تاکید بر گفتمان دیگران و بازنمایی آنان در تاریخ، هنر، انسان شناسی، جامعه شناسی و سیاست
7- این جهانی و دنیوی بودن مسیحیت و نادیده گرفتن و درپاره یی موارد بیرون راندن آن از جوامع غربی به عنوان یک نیروی توانمند اخلاقی
8- پیروزی اقتصاد بازار و ظهور دل نگرانی های آسیب شناختی و پیدایش پدیده یی به نام «گزینش مصرف کننده».
این دگرگونی ها به پست مدرنیسم هویتی تازه بخشیده است و از این رهگذر است که پست مدرنیسم دیگر فقط به واژگونی اندیشه های روشنگری و خردورزی و صدا بخشیدن به سکوت ها نمی اندیشد خود را به هنر و معماری هم محدود نمی داند. شخصیتی چند گانه و چند ریختی یافته و ریشه هایی در زندگی روزمره مردم دوانده است.
اصول پست مدرنیسم
پست مدرنیسم همان گونه که از نامش بر می آید پست مدرنیته است. یعنی ادعای برگذشتن ازمدرنیته ای را دارد که خود از سنت فراتر می رود. بنابراین اصل اول پست مدرنیسم این است که آن چه در مدرنیته اعتبار داشته در عصر پست مدرنیسم بی اعتبار و منسوخ است. مدرنیته در چارچوبی قرار می گرفت که زبان حرفه ای مطالعات فرهنگی آن «فراروایت» یا روایت بزرگ می نامید. یعنی اندیشه های بزرگی همچون هنر خرد و حقیقت و سنت و اخلاقیات و تاریخ که مسیر زندگی را معین می کرد و به آن معنا می بخشید. اما پست مدرن بر آن است که چون این مفاهیم، با موشکافی های تجزیه و تحلیل گرانه ی امروز سازگار نیستند،معنای خود را یکسرده از دست داده اند و تمامی نظریات استوار بر مفاهیم مطلق حقیقت، علوم و خرد، در واقع چیزی بیش از یک مشت ساختارهای تصنعی نیستند و همه ماهیتی توتالیتر دارند. یکی از اصول دیگر پست مدرنیسم انکار «حقیقت»و نسبی شمردن امور است. بر آن است که هیچ واقعیت نهایی وجود ندارد و انسان در پشت چیز ها همان را می بیند و تازه همین هم بستگی به شرایط زمان و مکان دارد از این رو حتی در علوم آسان ترین مورد برای کشف کردن همان است که انسان در جست و جوی آن بوده است هر قدر که علوم به اهداف نهایی خود نزدیک تر می شود به همان نسبت فرمول بندی «نظریه ی همه چیز» یعنی به ابعاد پست مدرنیته ی خود نزدیک می شود و بسیاری از تردیدهای دیگر، تمامی اندیشه ی مهار کردن و معین کردن محدوده ی علوم را یکسره از میان می برد. اصل سوم مدرنیسم استوار بر این است که انسان به جای واقعیت ،با یک وانمودگر رو در روست پست مدرنیسم در تمامی جهان به چشم یک بازی ویدئوئی می نگرد که در آن هر انسان یکی از فیگورهای این بازی است. از یک گوشه به گوشه یی دیگر می رود؛ پایین و بالا می دود و زمین و فضا می جنگدو تمامی زندگی او نه بر اساس واقعیت که برشالوده ی الگوها و مانند سازی و ایثارها و بازنمایی هایی بنا شده است که هیچ کدام ربط و پیوندی با واقعیت ندارد. اصل چهارم استوار بر بی معنایی است در جهانی تهی از خرد و حقیقت، جایی که هیچ علم و دانشی معتبر نیست و واقعیتی وجود ندارد و زبان تنها پیوند باریک و لطیف با زندگی و هستی است، این اصل چهارم کم و بیش ناظر بر همان اصل اول، یعنی انگار حقیقت و تاکید بر شک اندیشی است. یعنی اشاعه تلویحی این تفکر که به هیچ چیز و هیچ کس نباید اعتماد داشت و می باید در هر چیز با تردید نگریست شک اندیشی اصل پنجم پست مدرنیسم است و ناگفته پیداست که در آن هیچ نظریه و هیچ مطلق اندیشی و هیچ تجربه یی ارزش و اعتبار نخواهد داشت. باید در هر چیز شک کرد و هیچ چیز را نباید به تمامی و به طور قالبی و دربست پذیرفت.
افزون بر این پنج اصل یک اصل دیگر هم هست که باید اذعان کرد ماهیتی مثبت تر دارد و از آن برای تعریف یکی از ویژگی های بارز پست مدرنیسم استفاده می شود. پست مدرنیسم نظر به گوناگونی و کثرت دارد. بر چند گانگی فرهنگ ها، قومیت ،نژاد، جنسیت، حقیقیت و حتی خرد تاکید می ورزد و بر آن است که باید تمام این موارد به نحوی همسان و همانند بی آن که بر تمایز و رجحان یکی بر دیگری تاکید شده باشد. بازنمایی شوند با این ویژگی های و با اتکا بر اصولی که بر شمردیم، پست مدرنیسم ادعا می کند که مبشر آغاز عصری تازه در کره ی زمین است. پست مدرنیسم هم شکل سازش و همزیستی با عصر الکترونیک و مخابرات است ، عصر سازی با ماهواره و تداخل های فرهنگی، عصر سازش با کامپیوتر های شخصی و خانگی و… این دردسرها همه در سال های اخیر پدیدار شده است و تا چندی پیش نشانی از آن نبود به بیان دیگر همان گونه که مدرنیسم فرهنگ مدرنیته بود،پست مدرنیسم هم فرهنگ پست مدرنیته است.
تبار شناسی: مدرنیسم به عنوان مجموعه ای از سبک ها و جنبش های هنری و فرهنگی حرکتی بود که ضدیت با سبک های پیشین، به ویژه کلاسی سیسم در سرلوحه ی اهداف آن قرار داشت. زیباشناسی مدرن هم از بطن همین تجدد و نوگرایی سر بر آورد. در کنار مدرنیسم جنبش های نوگرایانه و خرده فرهنگ ها نیز پدیدار شد. هدف اغلب این حرکت ها آن بود که چهره ی فرهنگ را دگرگون کنندو در هنر،نوعی استقلال، قائم به ذات بودن و استواری بر ارزش های درونی اثر را رواج دهند. روایتگری هنری کنار نهاده شد و جای خود را به فی البدهگی و طبیعت گسترده و لی حد و مرز واقعیت سپرد. بدین سان مدرنیسم به وادی هنر گام نهاد در هم آمیخت. هنر مدرن هنری شبه علمی به شمار می آمد و نظریه های خود را بر اساس ایمان اعتقاد به تکنولوژی و آینده استوار ساخته، هنر خود را درگیر روش ها و منطق علمی کرد. نگرش گانستراکتیولیم، فوتوریسم و باوهاوس و تمامی دستگاه نمایشی دادائیست ها نیز از تکنولوژی مایه می گرفت. هنر در یکی از ارزنده ترین مراحل فلسفی خود یعنی از 1905،تا 1965 بیش از هر چیز به طبیعت، ماهیت، قابلیت های درونی خود پرداخت و می خواست از خود تصویری ناب و بی همتا به دست دهد. در این دوران شصت ساله بیش از ادوار چند هزار ساله تئوری عوض کرد و تعریف و تعبیر تازه پذیرفت. در دو دهه 1960 و 1970 در یک قطب گسترده وسیع هنر کانسیچو آل آرت و در قطب دیگر،سرو صدا و فریادهای حسی و خرد ستیزانه نواکسپرسیوئسم به گوش می رسید. در میان این دو قطب حرکت هایی پدید آمد که برخی از آنها، کم و بیش شکل یک جنبش هنری را به خود گرفت و برخی دیگر بیشتر تمنن و تجربه هنری را به ذهن متبادر می کرد که یک حرکت جدی هنری را در این دوران یک سلسله حرکت های جدی تر هم پدید آمدند که هر کدام به طریقی راه را برای پست مدرنیسم بازگشودند در دهه ی 1960 پاپ آرت با نگرشی آشکار با فرآیندها و دستاوردهای تولید انبوه پدیدار شد. می نی مالیسم هم به شکلی دیگر به آمیزش با مواد و روش های صنعتی پرداخت یعنی همان نقطه یی که تکنولوژی به آن رسیده بود. چنین به نظر می آمد که سرانجام هنر نوین به جهانی آرمانی و آینده یی که چشم به راه آن بود گام نهاده است و دقیقا در اوج همین خوش باوری ها و در آستانه ی ورود به آرمان شهر خود که مدرنیسم از هم فروپاشید. از نیمه ی دوم دهه 1960 نیاز به هنری تازه و نوآئین چهره ی خود را نشان داد و بازار آن نیز فراهم بود اما آنچه پدید می آمد بیشتر شکل تجربی و تفننی داشت. راهی نمانده بود که هنر نرفته باشد و شکلی نبود که چه از نظر ظاهر و چه از لحاظ روش اجرا نیازموده باشد آخرین نمونه ی تلاش ها در دهه ی 1980 انجام شد نو- اکسپرسیونیسم بود، این حرکت هم تلاش افراطی و بیگانه با هر گونه محتوای هنری و فلسفی بود که تنها در پاسخ به نیاز بازار چهره نمایاند. چیزی نبود جز تکرار و تقلید گذشته اما واقعیت آن است که نواکسپرسیونیسم و سوپررئالیسم به هنر یک بعد تازه بخشیدند که سخت واسازی کننده بود و همان خط مشی پست استراکچرایست ها و گرایش های پست مدرنیستی را داشت. به هر حال اگر بخواهیم به چند حرکت جدی در اواخر دوران مدرنیسم اشاره کنیم بی گمان یکی از آن ها سوپر رئالیسم است ، دیگری همین نو- اکسپرسیونیسم و پیش از این دو کانسپچو آل آرت بود و در آخرین مرحله شاهد دیکانستراکشن یعنی نخستین مرحله ی پست مدرنیسم بود.