فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:71
فهرست مطالب:
فصل اول- مقدمه ۳
۱-۱- شناسایی الگو ۳
شکل۱-۱-نمودار بلوکی یک سیستم شناسایی الگو ۴
۱-۲- کاربردهای بازشناسی الگو ۴
۱-۳- طرح پژوهش ۵
فصل دوم- مروری بر سیتمهای OCR 7
۲-۱-بخشهای مختلف سیستمهای ocr 7
۲-۱-۱- بازشناسی نوری حروف ۷
۲-۱-۴- برخی ویژگی های متون چاپی فارسی از دیدگاه پردازش رایانه ای ۱۰
شکل ۲-۱-۴ . برخی از ویژگی های نگارش زبان فارسی :الف) کلمه خورشید از سه زیرکلمه تشکیل شده؛ ب) چهار شکل مختلف حرف «ع» با توجه به موقعیت آن در کلمه، ج) همپوشانی دو حرف «ح» و «ک» در کلمه «حکم»؛ د) اتصال حروف «ک» و «ا» در دو محل؛ ه)حروف متفاوت با بدنه مشابه؛ و)کشیدگی حرف«ب» در کلمه «با». ۱۱
۲-۱-۵-انواع سیستم های « اُسی آر » از لحاظ نوع الگوی ورودی ۱۲
۲-۱-۶- معرفی بخش های مختلف یک سیستم « اُسی آر » ۱۳
شکل ۲-۱-۶ نمودار بلوکی دیاگرام یک سیستم « اُسی آر » ۱۳
کاهش نویز: ۱۴
شکل ۲-۱-۶-۱ تصویر یک صفحه که کج اسکن شده است ۱۵
ب. نرمالیزه کردن اریب شدگی : ۱۶
د. هموارسازی کانتور: ۱۶
شکل ۲-۱-۶-۲ عملیات نازک سازی بر روی یک تصویر متنی نمونه ۱۷
شکل ۲-۱-۶-۳ قطعه بندی یک کلمه به حروف ۱۹
۲-۱-۶-۴- طبقه بندی و بازشناسی(با یک یا چند طبقه بندی کننده) ۲۲
۲-۱-۶-۵- به کارگیری اطلاعات جانبی(پس پردازش) ۲۲
۲-۲- روشهای مختلف در حوزه بازشناسی اسناد ۲۴
۲-۲-۱- تبدیل سراسری(بسط سری) ۲۴
۱-۱-۲-۲- تبدیلات فوریه(توصیف کننده های فوریه) ۲۴
۲-۱-۲-۲- موجکها ۲۵
شکل ۲-۲-۱-۲ ۲۷
۳-۱-۲-۲- تبدیل گابور ۲۸
شکل ۳-۱-۲-۲ ۲۹
۴-۱-۲-۲- ممانها(گشتاورها) ۳۱
۵-۱-۲-۲ – بسط کارهونن لوئو( K-L ) 32
شکل ۲-۲-۲ ویژگی های جهتی کانتور و ویژگی های نقاط خمش را نشان می دهد. ۳۳
شکل ۲-۲-۲ ۳۳
۳-۲-۲- ویژگیهای هندسی و توپولوژیکی ۳۴
الف – ویژگیهای توپولوژیکی ۳۴
شکل ۲-۲-۳ ۳۵
ب – ویژگیهای هندسی ۳۵
ج – کدگذاری ۳۶
فصل سوم- تکنیک آنالیز اجزای اصلی ۳۷
۱-۳- روشهای کاهش ابعاد ۳۷
۳-۱-۱- روشهای مبتنی بر استخراج ویژگی ۳۸
۲-۳ -تکنیک آنالیز اجزای اصلی(PCA) 39
شکل ۳-۱ انتخاب محورهای جدید برای داده های دو بعدی ۴۰
۱-۲-۳ مفاهیم مقدماتی مورد نیاز در PCA 40
مفاهیم جبر ماتریسها ۴۲
مرحله ۲- کم کردن میانگین از داده ها ۴۳
مرحله ۳- محاسبه ی ماتریس کواریانس ۴۳
مرحله ۵- انتخاب مؤلفه ها و ساختن Feature Vector 45
مرحله ۶- بدست آوردن داده های جدید ۴۶
شکل ۳-۴ داده های بدست آمده از تبدیل PCA با انتخاب مهمترین بردار ویژگی ۴۶
شکل ۳-۵ داده های بازیابی شده از تبدیل PCA با انتخاب مهمترین بردار ویژگی ۴۷
فصل چهارم- شبکه عصبی ۴۸
۱-۴- شبکه عصبی چیست؟ ۴۸
۲-۴- چرا از شبکه های عصبی استفاده می کنیم؟ ۵۰
۳-۴- شبکه عصبی MLP 51
۱-۳-۴- قاعده فراگیری MLP 51
الگوریتم پرسپترون چند لایه ای ۵۲
شکل۴-۸ توانایی پرسپترون ها را در تفکیک فضاهای دلخواه نشان می دهد. ۵۸
برخی تواناییها و ضعفهای شبکه های عصبی ۶۰
تحمل نقص ۶۱
شکل ۴-۱۰ ۶۱
مشکلات آموزش ۶۱
کاهش ضریب بهره ۶۲
افزایش تعداد گره های داخلی ۶۲
عبارت گشتاور ۶۲
سایر مشکلات آموزش ۶۳
فصل پنجم – پیاده سازی یک نرم افزار تشخیص خودکار اعداد فارسی ۶۴
شکل۵-۱-۱ ۶۵
۵-۲- مرحله آموزش: ۶۵
۵-۲-۱- چند نکته در رابطه با آموزس شبکه: ۶۵
۵-۴-نتایج ۶۸
فصل ششم- مراجع ۶۹
چکیده:
فصل اول- مقدمه
پیدایش علوم و فنون جدید، جوامع بشری را با شکلهای مختلفی از اطلاعات روبرو نموده است. سطح توسعه یک جامعه را می توان با مقدار اطلاعات و دانش تولید شده در آن ارزیابی کرد. تولید فزاینده اطلاعات به شکلهای مختلف صورت می گیرد و با درجات متفاوتی از پیچیدگی همراه میباشد. در نتیجه نیاز به سیستمهای پردازش اطلاعات بصورت روزافزون افزایش می یابد. یکی از مسائل مهم در طراحی سیستمهای مدرن اطلاعاتی، بازشناسی خودکار الگوها است.
1-1- شناسایی الگو
شناسایی الگو، شاخه ای از هوش مصنوعی است که با طبقه بندی و توصیف مشاهدات سروکار دارد.شناسایی الگو به ما کمک میکند داده ها (الگوها) را با تکیه بر دانش قبلی یا اطلاعات آماری استخراج شده از الگوها، طبقه بندی نماییم. الگوهایی که می بایست طبقه بندی شوند، معمولاً گروهی از سنجش ها یامشاهدات هستند که مجموعه نقاطی را در یک فضای چند بعدی مناسب تعریف می نمایند.یک سیستم شناسایی الگوی کامل متشکل است از یک حسگر ،که مشاهداتی را که می بایست توصیف یا طبقه بندی شوند جمع آوری می نماید، یک سازوکار برای استخراج ویژگی ها که اطلاعات عددی یا نمادین را از مشاهدات، محاسبه می کند، (این اطلاعات عددی را با یک بردار بنام بردار ویژگیها نمایش می دهند)؛ ویک نظام طبقه بندی یا توصیف که وظیفه اصلی طبقه بندی یا توصیف الگوها را با تکیه بر ویژگی های استخراج شده عهده داراست
شکل 1-1 نمودار بلوکی یک سیستم شناسایی الگو را نشان می دهد. همانطوری که از پیکان های برگشتی مشخص است، این بلوک ها لزوماً مستقل نیستند و بسته به نتایج حاصله گاهی لازم است که بلوک های اولیه مجدداً طراحی گردند تا راندمان کلی سیستم بهبود یابد.
نظام کلاسه بندی یا توصیف معمولا مبتنی بر وجود یک مجموعه از الگوهایی است که قبلا کلاسه بندی یا توصیف شده اند. این مجموعه الگوها را مجموعه آموزشی و قانون یادگیری منتج شده را قانون یادگیری باسرپرستی(با نظارت) می نامند همچنین یادگیری میتواند بصورت بدون نظارت باشد و این در حالی است که الگوهایی از قبل به سیستم داده نشده اند و در مقابل، سیستم خود براساس قواعد آماری الگوها، کلاسها را پایه گذاری میکند.
1-2- کاربردهای بازشناسی الگو
بازشناسی الگو در بسیاری از زمینه ها نقش کاربردی دارد . بازشناسی حروف، بازشناسی نویسنده، تصدیق امضاء ، طبقه بندی اثر انگشت و بازشناسی گفتار نمونه هایی از این کاربردها هستند. شناسایی الگو برای تحلیل داده های پزشکی نیز بکار گرفته شده است. برای مثال تفسیر الکتروکاردیوگرام، تحلیل تصاویر و طبقه بندی کروموزمها را میتوان نام برد. نمونه های دیگری از این کاربردها شامل طبقه بندی x اشعه مناطق زراعی، مطالعه آلودگی آبها، آشکار کردن منابع زیرزمینی و پیش بینی آب و هواست. در این نوع کاربردها، تصاویر ارسال شده از ماهواره و تصاویرهوایی به کمک روشهای بازشناسی الگو تفسیر می شوند. بازرسی تصویری و بازشناسی قطعات ماشینی، از کاربردهای صنعتی شناسایی الگو هستند. تحلیل بافت، آشکارسازی هدف در سیگنالهای برگشتی رادار یا سونار، طبقه بندی امواج زلزله و تشخیص ذرات شیمیائی کاربردهای دیگری ازبازشناسی الگو می باشند.
1-3- طرح پژوهش
در چند دهه گذشته مسأله بازشناسی الگوهای نوشتاری شامل حروف، ارقام و سایر نمادهای متداول دراسناد مکتوب شده به زبانهای مختلف، توسط گروههای مختلفی از محققین مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. نتیجه این تحقیقات منجر به پیدایش مجموعه ای از روشهای سریع و تا حدزیادی مطمئن بمنظور وارد نمودن اطلاعات موجود دراسناد، مدارک، کتابها و سایر مکتوبات چاپی یا تایپ موسوم بهOCR شده و حتی دستنویس به داخل کامپیوتر شده است. مسئله بازشناسی حروف الفبای فارسی سابقه ای نه چندان طولانی به همراه دارد. نخستین گزارشهای رسمی منتشر شده از تلاشهای انجام گرفته در این راه، مربوط به سالیان نخست دهه 1980 میلادی است.
به رغم فراگیری نسبی کاربرد الفبای فارسی در میان ملل مختلف قاره آسیا،بررسیهای انجام شده در خصوص یافتن روشهایی برای بازشناسی حروف این الفبا بسیار محدود بوده است. بواسطه وجود تفاوتهای اساسی بین نحوه نگارش کلمات فارسی و کلمات لاتین نظیرچسبیده بودن حروف سازنده یک کلمه به یکدیگر و تغییر شکل حروف بر اساس موقعیت نسبی قرارگیری آن در یک کلمه فارسی، امکان اعمال مستقیم روشهای متداول در بازشناسی حروف انگلیسی بمنظور شناسایی حروف تشکیل دهنده کلمات فارسی وجود ندارد.
اکثر کارهای انجام شده در زمینه« اُْسی آر » در رابطه با متون لاتین، چینی و ژاپنی بوده است » نرم افزارهای تجاری « اُْسی آر » لاتین در سالهای اخیر پیشرفت کیفی قابل ملاحظه ای داشته اند. اما« اُْسی آر » فارسی با وجود حجم نسبتاً وسیع تحقیقات دانشگاهی و نیاز شدید بازار تجاری به آن، هنوز هم از جایگاه مورد نظر فاصله بسیاری دارد و تاکنون هیچ سیستم « اُْسی آر » کارآمدی که ازنظر دقت و کیفیت محیط نرم افزاری، قابل مقایسه با سیستم های « اُْسی آر » لاتین باشد، عرضه نگردیده است. در نتیجه ضرورت انجام تحقیقات بیشتر در زمینه متون فارسی و عربی کاملاً احساس می شود.
هدف از انجام این پروژه آزمایش توانایی تکنیک آنالیز اجزای اصلی جهت استخراج ویژگیهای مربوط به ارقام فارسی و کاربرد آن جهت شناسایی است که این امر در فصل آخر محقق شده است. امید است انجام این پروژه افقهایی نو را در مبحث آنالیز اسناد بگشاید.
فصل دوم- مروری بر سیتمهای OCR
2-1-بخشهای مختلف سیستمهای ocr
در ادامه ماهیت سیستمهای ocr، تاریخچه وبخشهای مختلف آن مورد بررسی قرار میگیرد.
2-1-1- بازشناسی نوری حروف
اصطلاح « اُْسی آر »به تکنیک هایی اطلاق می شود که در تصاویر اسکن یا فکس شده، نواحی متنی را تشخیص می دهند و سپس این نواحی(تصویری) را به متن قابل ویرایش تبدیل می نمایند .با دستگاهی به نام اسکنر می توان تصویر یک صفحه کاغذ را به صورت یک فایل گرافیکی(تصویری)، به رایانه ارسال و در آن ذخیره نمود. بدین ترتیب کاربر م یتواند با یک نر م افزار مناسب نمایش دهنده تصاویر، تصویر صفحه اسکن شده را بر روی نمایشگر رایانه خود ملاحظه نماید یا آن را چاپ کند؛ اما قادر نخواهد بود که متن موجود در تصویر سند را ویرایش کند یا آن را مورد جستجو قرار دهد . یک نرم افزار « اُْسی آر » تصویر اسکن شده را میخواند، محتویات آن (شامل متن، خطوط، تصاویر، جداول، …)را شناسایی می نماید، و سپس آن را به یک قالب قابل ویرایش(در واژ ه پردازها) تبدیل می کند. امروزه بیشتر دستگاههای اسکنر به نرم افزارهای « اُْسی آر » مجهز گردیده اند و قادرند متن موجود در یک سند اسکن شده را تشخیص دهند و آن را با همان نحوه قالب بندی، ستون بندی، جدول بندی ونوع فونت مطابق با سند کاغذی اصلی، در قالب یک فایل متنی با قالب بندی مناسب ذخیره نمایند.
استفاده از سیستم های « اُْسی آر » دو مزیت عمده دارد :
الف. افزایش چشمگیر سرعت دسترسی به اطلاعات؛
زیرا در متن بر خلاف تصویر، امکان جستجو و ویرایش وجود دارد.
ب. کاهش فضای ذخیره سازی؛
زیرا حجم فایل متنی استخراج شده از یک تصویر، معمولاً بسیار کمتر از حجم خود فایل تصویری است.
چنین قابلیتی امکان استفاده گسترده از رایانه را در پردازش سریع حجم وسیعی از داد ههای مکتوب شرکت ها و مؤسسات مختلف(نظیر بانک ها، شرکت های بیمه، مؤسسات خدمات عمومی، اداره پست، و دیگر نهادهایی که سالانه با میلیون ها مورد پرداخت، دریافت و حسابرسی امور مشتریان خود مواجه اند) فراهم می آورد.
2-1-2- تاریخچه سیستم های « اُْسی آر »
از جنبه تاریخی، سیستم های « اُْسی آر » تا کنون سه مرحله تکاملی را پشت سر گذاشته اند
الف. مرحله تکوین(از 1900 تا 1980): رد پای اولیه اقدامات صورت گرفته در زمینه بازشناسی حروف را در سال های اول دهه 1900 می توان یافت و آن زمانی است که « تیورینگ»دانشمند روسی بر آن بود که به افراد مبتلا به نارسایی های بینایی کمک نماید. اولین اختراع های ثبت شده در این زمینه مربوط به سال های 1929و 19 میلادی هستند این سیستمها حروف چاپی را با روش تطابق قالبی شناسایی می کردند؛ به این صورت که ماسک های مکانیکی مختلفی از مقابل تصویر حرف عبور می کردند(مکانیکی) و نور از یکسو به آن تابانده می شد و از سوی دیگر توسط یک آشکارساز نوری دریافت می گردید(اپتیکی). وقتی یک انطباق کامل صورت می گرفت، نور به آشکارساز میرسید و حرف ورودی بازشناسی می شد. این اختراع به دلیل فناوری اپتومکانیکی مورد استفاده در آن، کاربردی نبود. تصور دسترسی به دستگاهی برای بازشناسی حروف تا دهه 1940 میلادی و ظهور رایانه های دیجیتال، به صورت یک رؤیا باقی ماند.
اقدامات اولیه در زمینه بازشناسی حروف، بر متون چاپی یا مجموعه کوچکی از حروف و نمادهای دستنوشت که براحتی قابل تشخیص بودند، متمرکز گردیده بود. سیستم های بازشناسی حروف چاپی که در این مقطع زمانی عرضه شدند، عمدتاً از روش تطابق قالبی استفاده می نمودند که در آن، تصویر ورودی با مجموعه بزرگی از تصاویر حروف، مورد مقایسه قرار م یگرفت. در مورد متون دستنوشت نیز الگوریتم های پردازش تصویر که ویژگی های سطح پایین (ویژگی هایی که مستقیماً و بدون اعمال هیچ تبدیلی، از تصاویر استخراج می شوند) را از تصاویر استخراج می کنند، در مورد تصاویر دوسطحی اعمال می شدند تا بردارهای ویژگی استخراج گردند. سپس این بردارهای ویژگی به طبقه بندی کننده های آماری سپرده می شدند. در این دوره، تحقیقات موفق اما مقید (منظور از مقید، مفروض دانستن شرایط و پی شفرض های خاص برای کاراکترهای ورودی است)، بیشتر بر روی حروف و اعداد لاتین انجام گرفت. با این حال مطالعات چندی نیز بر روی حروف ژاپنی، چینی، عبری، هندی، سیریلیکی، یونانی و عربی در هر دو زمینه حروف چاپی و دستنوشت آغاز گردید. با ظهور صفحات رقومی کننده در دهه 1950 که قادر به تشخیص مختصات حرکتی تجاری نیز امکان عرضه یافتند. این نوآوری سبب شد « اُسی آر » نوک یک قلم مخصوص بودند، سیستم های که محققان بتوانند در زمینه بازشناسی برخط حروف دستنوشت، فعالیت خود را آغاز نمایند. منبع مناسب درباره اقدامات صورت گرفته بر روی بازشناسی برخط حروف تا سال 1980 می باشد.
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:195
پیشگفتار: صور مختلف دانش از دیدگاه یونان باستان:
مفاهیم دانش در یونان باستان، تا حدی از مفاهیم امروزین متفاوت بودند. ارسطو دانش زیادی به عمل آورد تا آنها را نظاممند سازد. به بیان ساده، وی بین سه مؤلفه مرتبط و در تعامل با سه عمل مختلف دانش تمایز میگذارد (Remirez 1988). باید اهمیت این مورد را که پراکتیس به عنوان بخش همبسته دانش است را به یاد داشت، این بدان معناست که دانش به عنوان یک عمل ملاحظه میشد و نه یک محصول حاضر و آماده، یعنی نوعی فرایند زنده و پویاست و این بدان معناست که دانش از طریق یک فرایند تعاملی پیش رونده و بیپایان بین عمل و توانمندی شکل میگیرد.
فهرست مطالب پیشگفتار:
۱) صور مختلف دانش از دیدگاه یونان باستان
۲) گسترهی لغوی تخنه در هم آمیختگی تکنیک و هنر
۳) خصوصیت دانش فنی مدرن
۴) ویژگی هنر در مدرنیته و پست مدرنیته
۵) طراحی صنعتی در دورة مدرن: تلاش برای وحدت دوبارة هنر و تکنولوژی
۶) فهرست منابع پیشگفتار
فهرست مطالب فصل اول:
مقدمه (۱-۱) مقدمه: از هنرهای سنتی تا ظهور پست مدرنیسم
(۲-۱) دورههای مشخص جوامع انسانی
(۳-۱) روندهای اجتماعی گذار از جامعهی پیش از مدرن به جامعهی مدرن
(۴-۱) مسیر ایدهی مدرن از قرن ۵ تا کنون
(۵-۱) تعاریف پایه از مدرنیته، مدرنیسم، مدرنیزه کردن، مدرنیزاسیون، مدرنیست
(۶-۱) انقلاب صنعتی (علل، تداوم، دورهها)
(۷-۱) تحولات مدرنیته
(۸-۱) عوامل بوجود آمدن دموکراسی
(۹-۱) ارزشها در پروتستانتیسم
(۱۰-۱) رشد ابعاد سازماندهی (بروکراسی)
(۱۱-۱) جدول مقایسهی جامعهی پیش از مدرن با جامعهی مدرن
(۱۲-۱) رویکردها، سبکها و جنبشهای دوره ی مدرن
(۱۳-۱) فهرست منابع و مأخذ فصل اول
(۱۴-۱) فهرست جداول فصل اول
فهرست مطالب فصل دوم
۱ـ۲) مقدمهی فصل دوم
۲ـ۲) تعاریف پایه؛
۳ـ۲) کاربردهای اولیهی واژهی پست مدرنیسم (تاریخ نگاری):
۴ـ۲) سه کاربرد متفاوت پسامدرنیسم، پسامدرنیته، پسا مدرن:
۵ـ۲) از جامعه پساصنعتی تا پسامدرنیته:
۶ـ۲) مفهوم جامعه پساصنعتی:
۷ـ۲) اقتصاد پست مدرنیته:
۱ـ۷ـ۲) طرف تقاضا
الف) مصرف اختصاصی
ب) بار اضافی
پ) مصرف و هویت جمعی
۲ـ۷ـ۲) طرف عرضه
الف) مسأله دار شدن اخلاق کار
ب) افول معنا
پ) فرهنگ به مثابهی یک بخش اقتصاد
۳ـ۷ـ۲) کالاهای فرهنگی و کالاوارگی:
الف) انواع مختلف کالاهای فرهنگی،بازنمود / نماد / اطلاعات
ب) اعیان فرهنگی به مثابهی کالا
۸ـ۲) ساختار شغلی و تولیدی در پست مدرنیته
۱ـ۸ـ۲) پست فوردیسم و نظارت: انباشت انعطافپذیر، دستور و کنترل
۲ـ۸ـ۲) تولید خودکار، ادغام خودکار و نظارت خودکار
۹ـ۲) سیاست پست مدرن
۱ـ۹ـ۲) دولت جدید پست مدرن
۲ـ۹ـ۲) ویژگیهای تولید ومصرف جدید در پست مدرنیته
۳ـ۹ـ۲) ویژگیهای دولت جدید
۱۰ـ۲) فرهنگ پست مدرن
۱ـ۱۰ـ۲) فرهنگ مصرفی
۲ـ۱۰ـ۲) سبک زندگی در پست مدرنیته
۳ـ۱۰ـ۲) سبک زندگی: مسأله انتخاب
۴ـ۱۰ـ۲) تکثر و دگرگونی سبکهای زندگی
۵ـ۱۰ـ۲) طرز رفتار با انتخاب:
۶ـ۱۰ـ۲) جهتگیریهای ارزش پست مدرن
۱۱ـ۲) پست مدرنیته و مسائل جدید درون آن
۱ـ۱۱ـ۲) سرمایهداری بیسازمان
۲ـ۱۱ـ۲) جهانی شدن
۳ـ۱۱ـ۲) رسانههای همگانی
۴ـ۱۱ـ۲) نقش رسانه های همگانی
۱۲-۲) عصر اطلاعات از دیدگاه مک لوهان
۱۳ـ۲) فناوریهای الکترونیکی و ارتباطات نزد بودریار
۱۴ـ۲) هنر. کار و تحلیل در عصر شبیه سازی الکترونیکی
۱۵ـ۲) از باز تولید مکانیکی تا شبیه سازی الکترونیکی
۱۶ـ۲) پست مدرنیسم: هنر پست مدرن
۱ـ۱۶ـ۲) ویژگی روشهای دادائیستی
۲ـ۱۶ـ۲) چند رویکرد پسامدرنیستی در این دوره
۳ـ۱۶ـ۲) فرمهای هنر پست مدرنیستی
۱۷-۲) فهرست منابع و مآخذ فصل دوم
۱۸-۲) فهرست جداول فصل دوم
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:93
چکیده:
چالز جنکز، تاریخ نگار و منتقد معماری، دیگر نظریه پرداز مهم معماری پست مدرن است وی در سال 1977 کتابی به نام زبان معماری پست مدرن به رشته تحریر درآورد. با این وجود کتاب، جنکز روند جدید را که ونچوری در معماری آغاز نموده بود، نام گذاری کرد و گسترش داد.
جنکز در این کتاب تاریخ دقیق مرگ معماری مدرن را 15 ژوئیه 1972، ساعت
23/3 بعدازظهر اعلام کرد، زمانی که مجموعه آپارتمانهای مسکونی پروت ایگو در شهر سنت لوییس آمریکا توسط دینامیت منهدم شد. جنکز بیان می کند که این مجموعه آپارتمانها نماد معماری مکعب شکل و بدون تزئینات مدرن بود و بسیاری از اصول طراحی آن، منطبق با اصول مطرح شده در کنگره سیام (CIAM) بود. اما به دلیل آن که زبان انتزاعی مورد استفاده در طرح این مجموعه مدرن با آنچه سیاهپوستان ساکن و نسبتاً فقیر این مجموعه به عنوان خانه قلمداد می کردند بیگانه بود، لذا انهدام و نیستی تنها راه چاره برای پایان دادن به رنج ساکنان این ساختمان و خود ساختمان بود.
از جمله آثار مخرب که این مجموعه بر شهر داشت محل تجمع فساد منطقه شده بود که خود این مسئله نیز از عوامل تخریب و از بین بردن مجموعه محسوب می شده بود.
بر طبق نظر جنکز معمار نباید خود به تنهایی ساختمان را طراحی کند، آنچه در معماری مدرن مرسوم بود، بلکه باید همکار و مشاور استفاده کنندگان باشد.
الگوی شکل ساختمان نباید تنها در ذهن معمار باشد بلکه باید آن چیزی باشد که ساکنان آینده با آن انس و آشنائی دارند و می توانند با آن ارتباط برقرار کنند.
در این کتاب نیز جنکز همانند سلف خود ونچوری انتقاد اصلی را متوجه میس وندرو خصوصاً طرح های مکعب شکل او برای موسسه تکنولوژی ایلی نویز (IIT) در آمریکا کرد، مجموعه ای از جعبه های زیبای مشابه که فاقد هویت و نوع کاربری بودند.
معماری پست مدرن
از دهه شصت میلادی، موضوع پست مدرن در معماری به صورت یک سبک مهم مطرح شد و انتقادات زیربنایی به اندیشه منطق گرا و تکنومدار معماری مدرن وارد گردید. آغازگر این جنبش کسی نبود مگر یکی از شاگردان لویی کان به نام رابرت ونچوری.
و.ی در سال 1996 کتابی به نام پیچیدگی و تضاد در معماری به رشته تحریر درآورد. به گفته معلم سابقش، وینسنت اسکالی، «این کتاب مهم ترین کتاب از سال 1923 – به سوی یک معماری نوین – لوکوربوزیه است».
در این کتاب ونچوری اصول فلسفی و جهانبینی معماری مدرن را زیر سؤال برد. وی بینش تکنومدار را رد کرد و به جای آن خواهان توجه به خصوصیات انسانی و یک معماری انسان مدار گردید. در این کتاب نقد ونچوری عمدتاً متوجه میس ونده رواست، زیرا که وی تا پایان عمر نماد معماری مدرن بود و از عقاید خود در دهه های 20 و 30 میلادی هیچ گاه عدول نکرد.
در جواب شعار میس کمتر، بیشتر است ونچوری در کتاب خود بیان می کند که کمتر، کسل کننده است (Less is bore). از نظر ونچوری، معماری تنها تکنیک و تکنولوژی نیست، بلکه مسائل بسیار پیچیده و متضاد در ساختمان وجود دارد که
نمی توان آنها را نادیده گرفت یا حذف کرد.
چارلز مور، دیگر معمار پست مدرن، در جواب شعار میس می گوید: بیشتر بیشتر است (Moore is more)، به جای کسرگرایی و حذف صورت مسئله، باید جمع گرایی را مورد توجه قرار داد و راه حل مناسب برای مجموعه ای از مسائل یافت. البته یک طنز زیبا و یک دوگانگی معنا در این شعار ملحوظ است، زیرا که مورد نام فامیل خود را در ابتدای این شعار قرار داده است. یعنی معمای دیگر این شعار این است که من بیشتر هستم.
از نظر ونچوری، ساختمان ها نمی توانند همه دارای یک فرم و فلسفه باشند. ساختمان مانند یک ماشین نیست که تنها شامل مجموعه ای از مسائل تکنولوژیکی و مکانیکی باشد. اگر برای کوربوزیه، معبد پارتنان با مجموعه ای از احجام و سطوح از پیش طراحی شده و قواعد و تناسبات ریاضی نماد بوده است برای رابرت ونچوری، نه فرمول های از قبل تعیین شده بلکه شهرک های دامنه کوهپایه های ایتالیا، که بر اساس نیازهای مردم و شرایط اقلیمی بنا شده، ملاک است.
ونچوری سبک بین الملل را کاملاً مردود می داند و به جای آن معتقد به زمینه گرایی است. یعنی هر بنایی باید بر اساس زمینه فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و کالبدی و شرایط خاص آن سایت و ساختمان طراحی و اجرا گردد. می توان آن را سبک محلی و یا سبک بومی نام نهاد. مدرنیست ها معماری را یک مسئله تکنولوژیک می دانستند. تکنولوژی یک خصوصیت عام دارد و در سرتاسر جهان از قواعد و اصول یکسان تبعیت می کند. ولی پست مدرنیست ها به معماری یک نگرش فرهنگی دارند و فرهنگ در هر منطقه ای متفاوت با سایر مناطق است.
اکنون این سؤال مطرح است که چه مسائلی باید فرم (شکل به علاوه معنا) ساختمان را مشخص کند و این فرم باید پاسخگوی چه مسائلی باشد؟
از نظر معماری پست مدرن، این مسائل را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
1-خصوصیات فرهنگی، اجتماعی. تاریخی و اقتصادی افرادی که از آن ساختمان استفاده می کنند؛
2-خصوصیات شهری، خیابان، میدان، کوچه، مغازه؛
3-شرایط اقلیمی، رطوبت، سرما، گرما، جنگل، صحرا؛
4-نحوه زندگی روزمره اهالی ساختمان، نیازهای آنها، عادات آنها، طرز استفاده و پیش زمینه های ذهنی آنها در رابطه با فرم های زیستی.
ونچوری سعی می کند تا مجدداً ارتباط معماری و ساختمان ها را با هویت انسانی برقرار کند. به عقیده وی، شرایط تعیین کننده شکل ها و نمادها است. در شرایط متفاوت شکل ها و نمادها باید متفاوت باشد. ونچوری تزئینات را رد نمی کند، بلکه تزئینات ساختمان را بخشی از خصوصیات فرهنگی و تاریخی هر منطقه می داند که می تواند در ساختمان های جدید مورد استفاده قرار گیرد.
رابرت ونچوری در سال 1972 کتاب دیگری به نام یادگیری از لاس وگاس منتشر کرد. در این کتاب نیز او سعی نمود که توجه معماران را به فرهنگ مردم و خصوصیات زندگی روزمره آنها جلب کند. وی در کتاب خود عنوان کرد که نمادها آنهایی نیستند که ما به عنوان قشر روشنفکر به جامعه دیکته کنیم، بلکه آنهایی هستند که خود مردم طرح کرده اند و قابل فهم برای آنها است. وی بر این نظر است که سردرهای مورد استفاده بر بالای مغازه ها و احجام معماری عامه پسند و مطابق درک عامه آن چیزی است که به لاس وگاس جذابیت بخشیده و باید مورد توجه معماران قرار گیرد.
در اکثر کارهای معماران پست مدرن مشاهده می شود که آنها سعی دارند تا از نشانه ها و نمادهایی استفاده کنند که در هر منطقه مشخص کننده نوع کاربری آن ساختمان است. مانند خانه مادر ونچوری که برای طرح آن از نمادهای یک خانه و آنچه در غرب به عنوان خانه محسوب می شود. استفاده شده است. بر خلاف ایده مطرح شده در ویلاساووا خانه ماشینی است برای زندگی و یا خانه شیشه ای کمتر بیشتر اساس، در خانه مادر ونچوری ایده خانه خانه است بیان شده.
اگر کوربوزیه در کتاب خود، به سوی معماری نوین، نگاه معماران را به اتومبیل، کشتی و به طور خلاصه به تکنولوژی معطوف داشت، ونچوری و دیگر معماران پست مدرن می خواهند نگاه معماران را به سمت فرهنگ، تاریخ، سنت و در یک کلام آن چیزی که هویت انسان و محیط کالبدی پیرامون آن را شکل می دهد برگردانند.
خانه مادر ونچوری، اولین ساختمان ساخته شده به سبک پست مدرن و نماد این معماری است. این خانه را رابرت ونچوری برای مادرش در سال 1962 در نزدیکی شهر فلادلفیا در ایالت پنسیلوانیا در آمریکا ساخت. ونچوری در طرح خود از نمادهایی همچون بام شیبدار، پنجره، قوس سردر ورودی و نشانه های یک خانه شمرده می شود. هر کس در غرب، در نگاه اول، این ساختمان را به عنوان یک خانه مسکونی تشخیص می دهد.
پنجره ها به صورت نامتقارن طراحی شده اند. در سمت راست فضاهای نیمه خصوصی، همچون آشپزخانه، پذیرایی و ناهارخوری قرار دارد. در سمت چپ فضاهای خصوصی، همچون اتاق های خواب و حمام طراحی شده است. این عدم تقارن و دوگانگی در چیدمان پلان، در نما توسط بام شیبدار، دیوار زیر دودکش و قوس تزئینی در بالای سردر ورودی به یگانگی و وحدت تبدیل شده است. این عدم تقارن و دوگانگی در چیدمان پلان، در نما توسط بام شیبدار، دیوار زیر دودکش و قوس تزئینی در بالای سر ورودی به یگانگی و وحدت تبدیل شده است. لذا وحدت و یکپارچگی از طریق حذف المانهای مختلف ساختمان به دست نیامده، بلکه همه تناقضات پیچیدگی های خانه در این طرح وجود دارد و وحدت در عین کثرت با شامل نمودن کلیه موارد موجود در بنا آمده است.
نمونه هایی از معماری پست مدرن:
خانه مادر ونچوری 1964-1962:
پس همانطوری که در بالا ذکر شد خانه مادر ونچوری اولین نمونه، ساختمان های پست مدرن است و نمادهای اولیه ساختمان های پست مدرن به وضوح در آن دیده می شود.
سالن غذاخوری گوردن در نیوجرسی، ونچوری،1983-1981:
اما یکی از قابل ذکرترین کارهای ونچوری در زمینه پست مدرن سالن غذاخوری گوردن در نیوجرسی می باشد ساخت این بنا در سال های 1983-1981 صورت گرفته است. استفاده از فرم ها و حجم های متنوع به خوبی در این نمونه دیده می شود. بر خلاف فضاهای مدرن، که مجرد و در عین حال برخوردار از خواص مشابه اند، فضا، لبه ها و مرزها را محدود می کند و ارتباط جز با کل از استنتاجی منطقی و تفکرگرا بهره می گیرد، ادعا می شود که فضای پست مدرن تاریخ گراست، با گذشته خود ارتباط دارد و تبدیل شدنی و دگرگونی پذیر است.
اشتاتگالری در اشتوتگارت، جیمز استرلینگ: 1984-1977
یکی از قابل توجه ترین و شاید بهترین نمونه دو عنوانگی در معماری را می توان در ضمیمهی اشتاتگالری در اشتوتگارت کار جیمز استرلینگ دید. در این جا می توان دید که چگونه بافت شهر و موزه را به روشی جالب و کنایه آمیز گسترش داده اند. آن جا که شکل قدیمی و u شکل و قصر مانند گالری قدیم تکرار شده و روی یک سکوی بلند قرار گرفته است یا آکروپلیسی بر فراز آمد و شد شهری. اما این پایه کلاسیک گاراژی بسیار لازم و کارآمد را نگه می دارد. گاراژی که در خود کنایه ای دارد از سنگهائی که همچون «آوار» به زمین «ریخته اند». حفره های حاصل، سازه ای واقعی را نشان می دهند که دیگر قطعات مرمر ضخیم آکروپلیس واقعی نیستند و چارچوب فولادی است که روکش سنگی خویش را تن را نگه می دارد و طبق ضوابط تهویهی هوا را ممکن می سازد.
می توان برروی آوارهای کاذب نشست و در بارهی سادگی از دست رفته مان اندیشید، این که ما در دوره ای زندگی می کنیم که می توانیم با مصالح زیبا و گویا ساختمان بسازیم، و این تا زمانی است که آن ها را سطحی نگه داریم و به اسکلتی فولادی متصل. البته یک مدرنیست وجود چنین لذتی برای ما و خودش را رد می کند، به دلایلی نظیر: «اصالت مواد و مصالح»، «پیوستگی منطقی»، «صراحت و سادگی» و رانش همواری پاک سازی و تطهیر.
استرلینگ بر خلاف آن ها و همانند عاشقان مورد ذکر امبراتواکو، می خواهد ارزش ها متفاوت بیشتری را انتقال دهد. برای فهماندن ماهیت همیشگی موزه، از حالت روستایی سنتی و فرم های کلاسیک، شامل یک قرنیز مصری، یک پانتئون روباز و قوس های سنگی چند تکه ای استفاده شده است. این ها به طریقی متعارف و با کتمان حقیقت، زیبا هستند، اما گذشته را احیا نمی کنند. چون یا تغییرات اندکی یافته اند و یا از مصالح مدرنی چون بتن مسلح، ساخته شده اند. می گویند «ما زیبا هستیم،؟ همانند آکروپولیس یا پانتئون، اما این زیبایی بر فریب و فن آوری استوارست». حد اعلای این دوعنوانگی در ورودی بنا هویداست: یک چارچوب فولادی شبیه طرح کلی معابد یونانی که محل توقف تاکسی را نشان می دهد و سایبان های فولادی مدرنیستی که به مردم می گویند از کجا داخل شوند. این فرم ها و رنگ ها، یادآور دستایل اند، زبانی بذات مدرن، اما با پیشینه ی سنتی خویش تلفیق شده اند. بدین ترتیب مدرنیسم با کلاسی سیسم مواجه می شود، به حدی که هم مدرنیست و هم کلاسیک متعجب می شوند، البته اگر به آن ها بر نخورد. پیوستگی و هماهنگی ساده، ساده، نه در زبان است، نه در دیدگاه. مثل این است که استرلینگ به زبان دورگه و با برخوردهای نه چندان آسان اش، چنین می گوید که ما در جهانی پیچیده زندگی می کنیم که در آن نه می توان گذشته و زیبایی مرسوم را انکار کرد و نه زمان حال و واقعیات اجتماعی و فنی امروزین را. استرلینگ در کشمکش میان گذشته و حال، در حالی که نیم خواهد وضعیت مان را بیش از حد ساده جلوه دهد، واقعی ترین زیبایی معماری پست – مدرن را تا کنون پدید آورده است.
این واقعیت همان قدر که به مذاق ها متکی ست، بن فن آوری وابسته است. مدرنیسم تا حدودی در تولید انبوه مسکن و ساختن شهر شکست خورد، زیرا در ایجاد ارتباط با ساکنان و مصرف کنندگاناش که ممکن بود از این سبک خوش شان نیابد و یا نفهمند که چه می گوید و حتی چگونه از آن استفاده کنند، ناتوان ماند. از این رو دوعنوانگی، (تعریف اصلی پست – مدرنیسم)، مانند ابزاری است در ایجاد ارتباط در سطوح مختلف و در زمان واحد. به واقع هر معمار پست – مدرن همانند رابرت ونچوری، هانس هولاین، چارلز موور، رابرت استرن، مایکل گربوز و آراتا ایسوزاکی، نمونه هایی اند قابل ذکر، که نمادهای نخبه و عامه پسند را در کارهای شان برای دستیابی به نتایجی کاملاً متفاوت به کار می گیرند و سبک های شان اساساً دورگه است. ساده بگوییم، برای مثال در اشتوتگارت نرده های قرمز و آبی راه پله و رنگ آمیزی تند، مورد پسند جوانانی است که به موزه می آیند، به تعبیری شبیه کاپشن ها و موهای بلندشان است.
در این مقاله که به بررسی و تحلیل مفهوم فضا در معماری بومی و مدرن پرداخته شده است، ابتدا مفهوم فضا به صورت کلی و فارغ از جهتگیری سبکی و گرایشی به اختصار تبیین گردیده است. پس از آن به ارائهی تعاریفی از هر کدام از انواع معماریهای مذکور با استناد به گفتهی محققان و اندیشمندان حوزههای هنر و معماری پرداخته شده است. سپس با هدف تبیین تفاوت مفهوم فضایی که تخصصگرایان معماری در دوران مدرن، در نظر داشتند، با مفهوم فضایی که کیفیت ناخودآگاه معماری بومی در آن معماری پدید آورده است، براساس یک دستهبندی پنجگانه (با عناوین:1- تهی و ناتهی؛ 2- تخت و خمیده؛ 3- جزء و کل؛ 4- درون و برون؛ 5- جهتیابی و عدم جهتیابی)، مقایسه مفهوم فضا در هرکدام از این انواع معماری با توجه به نوع نگرش و رویکردی که از درون خود آن حوزه، به آنها وجود دارد، صورت گرفته است و در نهایت با مقایسه این مفاهیم در قالب پنجگانهی مزبور، تفاوتهای کیفی مفهوم فضا در دو حوزة بومی و مدرن، ارایه شده که نشان میدهد معماری تخصص گرای مدرن، مفاهیمی از فضا را مبدأ و اصل در کار خود قرار داده است که با انگارههای ذهنی انسان (در شکل اصیل و بومی خود) متفاوت و گاه کاملا متضاد است.