کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

تحقیق درباره وکیل و وکالت

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق درباره وکیل و وکالت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 113

 

تعریف وکالت و وکیل معنای لغوی و اصطلاحی کلمه وکیل

1.درقرآن

کلمه وکیل در آیه 167 ازسوره آل عمران در قرآن مجید ذکر شده و مقام وکالت را تقریبا در ردیف مقام بزرگ روحانی و معنوی قرار داده است. در کلمه و لغت عرب امروزه از کلمه وکیل استفاده نمیشود ودر تمام جزیره عرب و شمال افریقابه جای وکیل کلمه محامی را به کار میبرند.

2.درفرانسه

در فرانسه از کلمه آوکا که به معنی کمک و یاری مظلوم است استفاده میشود.

3.در انگلیس

لغات متعددی برای کلمه وکیل وضع شده است ولی واژه مصطلح لایر معنی حقوقدان میباشد.وکلا در این کشور به دو دسته سولیسترها و باریسترها تقسیم میشوند. (lawye r)

4.درآلمان

وکیل در المان تحت عنوان (rechtsanwalt) وبه معنی نماینده حق می نامند.

5.در ایران

وکالت به کسر و فتح اول مصدر از ریشه ثلاثی وکل بر وزن ضرب است. معنی لغوی آن وا گذاشتن و سپردن کار به دیگری از قبل خود و معنی اصطلاحی آن قائم مقام ساختن و ماذون نمودن غیر کفایت و اعتماد کردن به اوست.

پس موکل کسی است که کاری را به دیگری وا می گذارد و به وی اعتماد و کفایت

میکند و وکیل کسی است که کار را به او میسپارند در نتیجه وکالت وکیل قائم مقام

موکل شده و در موردی که وکالت دارد به جای موکل متعلق وکالت را انجام میدهد و برای تحقق وکالت وکیل باید آن را قبول کند.

تعریف وکیل از نظر سیسرون

یکی از حکما خطبای معروف روم در کتاب خود وکیل را این طور تعریف میکند :

((وکیل مرد صالح و درستی است که دارای اطلاعات قضایی بوده و بتواند با سلاست و جزالت بیان قضایا را بیان نموده و در سایه مشاوره و تنظیم لوایح کتبی و اظهارات خود حقوق مراجعت کنندگان را حفظ و یا آن که راسا" دعاوی طرفین را خود شخصا" رسیدگی نموده مانند یک نفر قاضی آنها را قطع و فصل نماید)).

در عرف عامه وکیل مفهوم دیگری دا شته و بعضی وکیل را مدافع حقوق ایتام و بیوه زنان دانسته و برخی دیگر میگویند در سایه توجه و مساعی وی بدبختان و مظلومین و محرومین از مال و جان به حق خود رسیده و از شر و صدمه غاصبین و متجاوزین به حق مصون و نگهداری میشوند.

ولتر فیلسوف فرانسوی میگوید :

((بهترین مقام ددر عالم شغل وکالت است و کمال مطلوب من در دنیا این است که وکیل بوده باشم )).

ا نگاهی به دوران قدیم

اصل و منشا شغل وکالت و مدافع حق به هیچ وجه ملا زمه با پیدایش سازمان قضایی نداشته و از موقعی که بشر منافع خود را تشخیص داد هر گاه اصکاک و تصادمی نسبت به آن مشاهده نمود یا خود مقدم به دفاع و دفع شر از خود شده یا مباشرت آن را نیابتا" به اشخاص مجرب و با صلاحیت دیگر واگذار کرده است پس اصل مسلم اینست که حق دفاع از حقوق مسلمه و مختصه بشر بوده و در سایه تمدن و تکامل اصول و قوانین برای آن وضع شده است.(1)

در یونان قدیم پریکلس اول شخصی بود که در مجمع وکلا در آتن با اطلاعات وسیع خود از حقوق اشخاص دفاع نمود و افراد برای دفاع از جان و مال خود خطبا و دانشمندانی انتخاب میکردند که در این صنعت تخصص کامل داشته باشد.

تاریخ نشان میدهدکه هزاران سال پیش وکیل مدافع و خدمت وکالت در اداره و تمشیت امور اجتماعی نمایان است. به این ترتیب آنچه تردید ناپذیر است حمایت و پشتیبانی از ناتوان و دفاع از ستمدیدگان پا به پای داوری و قضا در عرصه اجتماعی نمودار گردیده و وکلا در طول تاریخ ممتد بشر در تاریکیهای جامه استبدادی از حقوق افراد دفاع می کردند و اجرای عدالت و قانون را خواستار میشدند. وکلا همواره حامل رسالت و ماموریت پر اهمیتی بوده و به سبب وظیفهای که بر عهده میگیرند در طریق اجرای امور نهایت صمیمیت و جدیت را به کار میبندندو در راه حظ حقوق موکل و رعایت صرفه و صلاح وی میکوشند.

قانون

از همان وقت که مالکیت خصوصی ازدواج و حکومت پیدا شد قانون نیز همراه آن بود نخستین مرحله از مراحل تکامل آن بوده است که هر کسی خود انتقام میگرفته است. اصل انتقام در تمام طول تاریخ حقوق و قانون وجود داشته و اثر آن در قانون قصاص حقوق روم و در قانون حمورابی دیده میشود و میتوان تایر آن را درضمن قانونهای جزایی که امروز در کشورهای مختلف مورد اجرااست مشاهده کرد.(2)

مجله کانون وکلا شماره اول 1327 تهران

تاریخ تمدن ویل دورانت مشرق زمین گاهواره تمدن ویل دورانت ج 1 ص 35

گام دوم که به طرف قانون و مدنیت برداشته شد آن بود که جریمه را جانشین انتقام ساختند و سومین گام برای تکامل حقوق وقانون ایجاد محاکمی بوده است که در آن روسا و کاهنان و پیر مردان پهلوی یکدیگر مینشستند و در اختلافات میان مردم قضاوت میکردند و گام چهارمی که قانون در تکامل خود برداشته روزی بوده است که دولت خود متعهد شده است که از تجاوز جلوگیری کند ومتجاوز را کیفر دهد.

وکالت در دوران قدیم

سومر

مجالس داوری و محاکمه در معابد تشکیل می شد و داوران معمولا" کاهنان معابد بودند ولی برای دادگاههای عالیتر قاضیان متخصص بر گزیده می شدند در قانون سومر بهترین چیزی که مشاهده میشود این است که حتی المقدر مردم از مراجعه به محکمه خودداری کنند. در قانون


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره وکیل و وکالت

دانلود مقاله معنای هنر با روش‌های گوناگون و از نظر نظام‌های فکری و جهان‌بینی‌های مختلف

اختصاصی از کوشا فایل دانلود مقاله معنای هنر با روش‌های گوناگون و از نظر نظام‌های فکری و جهان‌بینی‌های مختلف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله معنای هنر با روش‌های گوناگون و از نظر نظام‌های فکری و جهان‌بینی‌های مختلف


دانلود مقاله معنای هنر با روش‌های گوناگون و از نظر نظام‌های فکری و جهان‌بینی‌های مختلف

 

مشخصات این فایل
عنوان: معنای هنر با روش‌های گوناگون و از نظر نظام‌های فکری و جهان‌بینی‌های مختلف
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 30

این مقاله درمورد معنای هنر با روش‌های گوناگون و از نظر نظام‌های فکری و جهان‌بینی‌های مختلف می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله معنای هنر با روش‌های گوناگون و از نظر نظام‌های فکری و جهان‌بینی‌های مختلف می خوانید :

در دوران مبارزات ضد اشغالگران ژاپنی در چین بیش از جنگ دوم جهانی و در ابتدای جنگ، رهبران چینی هنر را به سمت مضمون‌های ملی و ضد ژاپنی سوق دادند. هنگامی که نوبت مبارزه با استعمار آمریکا فرا رسید مائو رهبر انقلاب بزرگ چین به طور صریح و آشکار هنر را به سمت مبارزات ضد آمریکایی جهت داد. به طوری که پیداست و تاریخ نیز نشان داد اولاً این برای یک دوره معین معتبر بود و دوم اینکه تمامی  وجوه گسترده هنر نمی‌توانست در این رویکرد خلاصه شود. مائو رویکردی دستوری (هنجارآفرین) ارائه داد برای اینکه تمام جامعه بر علیه آمریکاییان « تجاوزگر» و جانشین اشغالگران ژاپنی بسیج شود. اما دیدیم همان‌گونه که مرحله اول مبارزات ضد ژاپنی موقتی، نسبی، مقطعی، و جزئی یا بخشی بود، مرحله بعدی نیز یک دوران معینی داشت. پس باید به جنبة نسبی این رویکردها و رهنمودها توجه شود و اساساً نباید اینها را تعریف ـ چه رسد به یک تعریف جامع ـ از هنر تلقی کرد.
نمونه‌ای  از این هدف‌سازیها و رویکردهای هنجارآفرین در جامعه خودمان که اتفاقاً از نمونه چینی آن جامع‌تر و پویاتر و ماندگارتر است، راهبرد رهبر فقید انقلاب خودمان است. در این رویکرد، هنر «بیان درد و رنج اقشار و طبقات محروم  و در خدمت مبارزه با مرفهین بی درد» (نقل به مفهوم) توصیف و تلقی شده است. این راهبرد در عین حال که ظاهراً دارای یک مضمون مرامی (ضد طبقاتی) است، یک هدف قویاً توسعه‌گرا محسوب می‌شود. زیرا توسعه اجتماعی همانطور که پیش از این آمد، بدون تعمیم امکانات و بدون حذف امتیازات بهره کشانة طبقاتی مقدور نیست.
در این رهنمود، رهبر جامعه به طور داهیانه‌ای متوجه اهمیت سرنوشت‌ساز هنر در جلب توجه و هدایت مردم در امور اجتماعی بوده و خواسته است هنر را در مهم ترین اهداف مرامی به خدمت بگیرد. نکته جالب دیگر به نظر من در این رهنمود این است که رهبری نخواسته مسأله مبارزه طبقاتی را همچون امور دیگر رأساً و از طریق قدرت سیاسی یا دولتی حل و فصل نماید، بلکه به خاطر اهمیت وافر قضیه و جنبة اجتماعی قوی آن خواسته است از طریق پایه‌های هرم جامعه یعن مردم پی‌گیری شود؛ به همین جهت متوجه مهم‌ترین اهرم قدرت معنوی و مردمی یعنی هنر شده است.
از این نمونه‌ها در تاریخ ملت‌ها به وفور یافت می‌شود. اما نکته مهمتر‌ این است که هنر در عین حال با توسعه و تحولات و انقلابات اجتماعی، علمی، فنی و صنعتی، یک رابطة خودبه‌خودی متقابل دارد. به عنوان یک نمونه، پیدایش ماشین بخار و انقلاب صنعتی و به دنبال آن تبدیل تولید کوچک به تولید انبوه علاوه بر تأثیر روی هنرهای کاربردی موجود، انواع هنرهای کاربردی دیگری نیز آفرید (نظیر گرافیک) و همچنین روی هنرهای محض به خصوص نقاشی تأثیر مهمی گذاشت. هتر آبستره در این زمان  پیدا شد و خدمت زیادی به تولید صنعتی و تولید انبوه کرد. این امر تأثیرات پی در پی (بازتاب آفرین) خود را روی سلایق و اذهان عموم به جا گذاشت و از این طریق نیز باعث دگرگونی مضاعف هنرهای کاربردی شد.

یک مضمون مرامی (ضد طبقاتی) است، یک هدف قویاً توسعه‌گرا نیز محسوب می‌شود. زیرا توسعه اجتماعی همانطور که پیش از این آمد، بدون تعمیم امکانات و بدون حذف امتیازات بهره کشانة طبقاتی مقدور نیست. در این رهنمود، رهبر جامعه به طور داهیانه‌ای متوجه اهمیت سرنوشت‌ساز هنر در جلب توجه و هدایت مردم در امور اجتماعی بوده و خواسته است هنر را در مهم‌ترین اهداف مرامی به خدمت بگیرد. نکته جالب دیگر به نظر من در این رهنمود این است که رهبری نخواسته مسأله مبارزه طبقاتی را همچون امور دیگر به نظر من در این رهنمود این است که رهبری نخواسته مسأله مبارزه طبقاتی را همچون امور دیگر رأساً و از طریق قدرت سیاسی یا دولتی حل و فصل نماید، بلکه به خاطر اهمیت وافر قضیه و جنبة اجتماعی قوی آن خواسته است از طریق پایه‌های هرم جامعه یعنی مردم پی‌گیری شود؛ به همین جهت متوجه مهم‌ترین اهرم قدرت معنوی و مردمی یعنی هنر شده است.
از این نمونه‌ها در تاریخ ملت‌ها به وفور یافت می‌شود. اما نکته مهمتر این است که هنر در عین حال با توسعه و تحولات و انقلابات اجتماعی، علمی، فنی و صنعتی، یک رابطة خودبه‌خودی متقابل دارد. به عنوان یک نمونه‌، پیدایش ماشین بخار و انقلاب صنعتی و به دنبال آن تبدیل تولید کوچک به تولید انبوه علاوه بر تأثیر روی هنرهای کاربردی موجود، انواع هنرهای کاربردی دیگری نیز آفرید (نظیر گرافیک) و همچنین روی هنرهای محض به خصوص نقاشی تأثیر مهمی گذاشت. هنر آبستره در این زمان پیدا شد و خدمت زیادی به تولید صنعتی و تولید انبوه کرد. این امر تأثیرات پی‌در‌پی (بازتاب آفرین) خود را روی سلایق و اذهان عمومی به جا گذاشت و از این طریق نیز باعث دگرگونی مضاعف هنرهای کاربردی شد.

با آنچه که در مورد نقش فرهنگی و آموزشی هنر گفته شد دیگر نقش آن در توسعه جامعه مدنی آشکار است. انتقال مفاهیم و احساسات سازندگی، همزیستی و خوشبختی جمعی، آشکار نمودن عدم امکان تحقق جزائر خوشبختی در میان دریائی از بدبختی، آموزش روحیه مشارکت و همکاری و کار جمعی، همسازی و همیاری و در یک کلام تقویت احساس و خرد جامعه باورانه و تقویت رفتارها و هنجارهای جامعه پذیرانه (عقلانیت آئینی) و همچنین گسترش، تعمیق و شکوفایی عقلانیت معنایی، از خیرات و برکات اشاعه و ترویج هنر برای تأسیس و تقویت جامعه مدنی است. به ویژه در جامعه ما که به نظر می‌آید فردگرائی و فقدان روحیه جمعی و مشارکت اجتماعی علت‌العمل بسیاری از نقاط کور ایجاد شده در راه پیشرفت و توسعه مادی و معنوی است، هنر می‌تواند نقشی بیش از نهادهای اقتصادی، علمی، فنی، حقوقی و ... بازی کند. چرا که تا احساسات و عواطف آدمیان دگرگون نشود تحولی عمیق در جامعه رخ نخواهد داد. احساسات در شخصیت آدمی مبنای دگرگونی و عقاید رویه آن است. به طوری که وقتی هم که تغییراتی در طرز فکر و اعتقادات آدمیان به وجود آید تا وقتی تبدیل به نوعی احساس (به عنوان بدیل آن فکر و عقیده) از خود و از پیرامون خود نشود، شخصیت فرد و جامعه به طور عمیق و بازگشت‌ناپذیر متحول نخواهد شد. تحولات و انقلابات اجتماعی هنگامی رخ می‌دهد که احساس و نگاه (نگرش) آدمیان نسبت به اشیاء و پدیده‌ها دگرگون شود. به همین ترتیب تا هنگامی که فرآیندهای تجربی و عقیدتی تبدیل به احساس و عاطفه نشود سلوک و منش آدمیان عمیقاً دگرگون نمی‌شود. احساس و عاطفه مقوله‌ای روحی و مقدم بر دیگر آدمی است. احساس و عاطفه نسبت به چه چیزهایی قابل دگرگونی است. نسبت به دیگری، نسبت به همکار، نسبت به فرزند، نسبت به فرادست نسبت به فرودست، نسبت به خویشتن، نسبت به کسی که با انسان موافق نیست یا مخالف است، نسبت به گروه، نسبت به خانواده، نسبت به رفیق، نسبت به دشمن، نسبت به جامعه، و خلاصه احساس نسبت به هر شیی یا هر پدیده‌ای که فرد با آن روبرو می‌شود و برخورد می‌کند، می‌تواند بسیار متفاوت باشد. هنر و ادبیات سراسر مشحون از برخورد حسی و عاطفی انسان با اشیاء و پدیده‌هاست؛ به خصوص شعر در سنت ادبی خودمان.
به طوری که ملاحظه می‌کنید این نظریه نزدیک به دیدگاه عرفانی است که به موجب آن پاکی و صفای درونی منشاء شناخت صحیح است و برای پاکی و صفای درونی سیر و سلوک و عمل پلایشگر لازم است. بد نیست پایان سخن را به این آیه شریفه در مناسبت با موضوع دگرگونی اجتماعی مزین کنیم که چه خوب متضمن مقصود است، که « ان الله لایغییروا ما بقوم حتی یغییروا ما بانفسهم» (رعد11)؛ هنر یکی از ابزارهای مهم ایجاد تحول در نفس آدمیان است، بیش از علم و دانش.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله معنای هنر با روش‌های گوناگون و از نظر نظام‌های فکری و جهان‌بینی‌های مختلف

تحقیق معنای واقعی هنر و هنرمند

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق معنای واقعی هنر و هنرمند دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق معنای واقعی هنر و هنرمند


تحقیق معنای واقعی هنر و هنرمند

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:68

فهرست مطالب:

مقدمه    ۴
تعریف هنرمند    ۷
هنر چه رحمانی باشد و چه شیطانی    ۱۳
آیات الهی در هنرهای سنتی    ۱۸
پی نوشت ها:    ۲۶
از ویژگی های خاص این هنر    ۲۸
هنرمندان هنرهای سنتی    ۳۲
ارتباط میان هنرهای سنتی و کاربردی بودن اشیاء    ۴۲
طبقه بندی هنرها بر طبق رسانه های آنها    ۴۹
الف – هنرهای دیداری    ۴۹
ب – هنرهای شنیداری    ۴۹
ج – هنرهای گفتاری    ۵۰
د – هنرهای آمیخته    ۵۱
اختلافات هنرها بر طبق رسانة آنها    ۵۳
الف : ادبی و غیر ادبی    ۵۳
ب :‌مسئله ترجمه    ۵۵
ج : مسئله تطابق با واقعیت    ۵۶
هنر به مثابة تقلید (بازنمایی)    ۵۷
هنر در مقام طرز بیان    ۵۹
هنر و فُرم    ۶۰
الف – دیدگاه فرمالیست    ۶۰
ب – اصول صوری (فرمی ) در هنر    ۶۳

 

چکیده:

عاشق ورنه و نظر بازم و می گویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام
عوام عیب ام کنند که عاشقی همه عم
کدام عیب که سعدی همین هنر دارد

با گذر از مکتب ها و سبک های  فکری فرهنگی و با همة تعاریفی که متفکران و فیلسوفان از هنر و عوالم هنری کرده اند: هنر، شاید به دلیل بازگشت اش به حس انسانی و شاید به خاطر تکیه اش بر شهود و مکاشفه کارآیی بسیار در انتقال تجربه های درونی و باطنی زندگی آدمی دارد و خبر از رهایی می آورد که قفل آنها با هیچ کلید دیگری گشودنی نیست. هنر مسیری در زندگی آدمی می گشاید که با پای چوبی خردورزی و منطق استدلالی نمی توان از آن گذشت. آفرینش هنری در زندگی معنوی آدمی ارجی والا دارد و از این جنبه، برتر و قدرتمندتر از علم منطق فلسفه و اخلاق جلوه می کند.
و فلسوف و فلسفه چه حق دارد که از امری والاتر از خود سخن گوید. آیا فیلسوف همان نیست که در زندان فلسفه، در همان غاری بسر می برد که افلاطون ما را از ظلمت آن
می ترساند؟
جایی که از حقیقت جز در پیکره سایه هایی بر دیوار نمی توان با خبر شد؟ آیا هنرمند آن زندانی رها شدة آن غار نیست که به یاری شهود هنری با نور حقیقی جهان آشنا شده است و برای دیگران خبر از حقیقت آورده، پس چرا باید وقت خود را با خواندن بحث و جدل در مورد انواع فلسفه هایی بپردازیم که در آستانة کشف حقیقت متوقف شده اند؟
هنرمندان به اعتباری هرگز به دنبال فلسفه نیستند، آنها تنها سعی می کنند که در تکنیک کار خویش مهارت بیشتری کسب کنند، ولیکن آنچه در تکنیک و قالب کار هنری آنها به مثابه محتوا اظهار می شود چیست اگر فلسفه نیست؟
معمول است که انسان را به دو ساحت مجزا و مستقل از یکدیگر تقسیم می کنند عقل و احساس. آنگاه عقل را متعلق به ساحت عقل می دانند و هنر را متعلق به ساحت احساس و نسبت و رابطه عقل و احساس را مغفول باقی می گذارند. ساحت عمل و ساحت نظر را از یکدیگر مجزا کرده اند ومیان آن دو را چنان شکاف عظیمی انداخته اند که هرگز پر نمی شود، حال آنکه نظر و عمل انسان در اصل و منشأ  کند و گرنه هیچ عملی را نمی توان منتسب به کسی دانست.
از منطق نمی توان انتظار داشت که امور از یکدیگر انتزاع نکند و اعتبارات مختلف را برای واقعیت قائل نشود. خطای کار از آنجا آغاز می شود که برای این اعتبارات و انتزاعات مستقل از یکدیگر ، قائل به اصالت و حقیقت شویم... این خطاست که به ‌منطقی منتهی می شود و علم و حکمت و فلسفه و سیاست و دین، یعنی مظاهر مختلف حقیقت واحد، به مثابه حقیقتی مستقل از یکدیگر اعتبار می شوند و اشتراک و اتفاقشان در اصل و منشأ مورد غفلت قرار می گیرد. خطایی نیست اگر عقل ظاهر به انتزاع ماهیت از وجود بسنده کند، اگر چه در نفس الامر ، وجود و ماهیت عین یکدیگراند و لکن خطا آنجاست که برای این اعتبار ذهن محض به اشتباه، اصالتی در وجود قائل شویم وفراموش کنیم که اصلاً وجود و ماهیت دو اصطلاح مربوط به منطق و فلسفه هستند و در نفس الامر چیزی به اسم ماهیت و مستقل از وجود، موجود نیست.
اشتباهی که بسیار غریب می نماید اما مالاسف رخ داده است، این است که بشر برای اعتبارات ذهن خویش ، در واقعیت خارج، حقایقی مستقل از یکدیگر قائل شده است، با غفلت کامل از این امر که این اعتبارات ذهنی و منطقی هستند و عالم با همة تحولات و تغییرات و تبدیلات خویش،‌دارای حقیقت ثابت و واحد هستند وهمین حقیقت است که در دین ظهوری تمام و کمال دارد و در علم و در فلسفه و حکمت و هنر نیز به انحای مختلف ظهور یافته است. پس دین جامع همة مراتب و مظاهر دیگر حقیقت است و رابطة آن با علوم و معارف و هنر نه عرضی، که طولی است.
علامة شهید استاد مطهری هنر را نوعی حکمت ذوقی دانسته است و این سخن دربارة هنر لااقل از حیث محتوا عین حقیقت است. پس بار دگر بپرسیم که آنچه توسط تکنیک و در قالب کار هنری به مثابه مضمون و محتوا بیان می شود چیست اگر فلسفه و معرفت نیست.
می خورد که عاشقی نه به کسب است و اختیار
این موهبت رسید ز میراث فطرت ام
هنرمند پیش از آنکه هنرمند باشد. انسان است. آدمی در هر مرتبه از وجود که باشد در نسبت با زمان و مکان باقی بنابر تجلی وجود در  سکنی می گزیند و به آن دل می بندد از اینجا وجهة نظر و نحوة دید و جهت دیدار او بنابر سکنی گزینی و جلوه گری وجود از افق زمان و مکان  خاص پیدا می کند بدین معنی وجهة نظر او گاهی صورت ملکی وگاهی صورت ملکوتی به خود می گیرد و همین معنا است که در نگاه هنرمندان بیش از دیگران این عوالم راظاهر می کند.
هنرمندان هر عصری عالمی را  می کنند که در آن حضور دارند. این عالم صرف عالم محسوسات و متعلقات عالم محسوس نیست، بلکه عالمی کلی است که هنرمند خویش را در برابر آن حاضر می بیند وندای باطنی آن را در اثر هنری خویش منعکس می سازد. [ ساحت خیال و تخیل ابداعی هنرمند که ریشه در عالم خاک دارد مجلای کاملی برای تجلی] از این جا هر بار در برابر تجلیات.
عالم وجود در عالم کل زبان و بیانی دیگر در کار می آید و ساحت خیال و تخیل ابداعی هنرمند که ریشه درعالم خاک دارد مجلای کاملی برای تجلی وجود داست و احسن جلوه گاه برای ظهورات متون در افق زمان فانی و باقی. زمان افقی است که با ایتلا از آن می توان وجود را درک کرد. یک بار وقتی که آدمی به جهت حقی خویش روی می کند و با زمان ‌ باقی پیدا می کند. و با ساحت قدسیان و فرشتگان قرین می شود و در آنجا سکنی می گزیند و وطن می گیرد در چنین افقی عالم قدسی از جلوه گاه زمان باقی و به عبارتی ملکوت اشیاء را می بیند و دیدار او عرشی است و گاه به وجود فرشی حیوانی یعنی جهت خلقی خویش رو می کند و با زمان فانی نسبت پیدا می کند و تشبیه به حیوانات می جوید و زمان باقی را فراموش می کند در چنین حالتی او واقعیت و جهت فانی اشیاء و به عبارتی فقط ملک اشیاء را می بیند.
در این مرتبه اشیاء از جلوه گاه زمان و مکان فانی و کثرت برای آدمی متجلی می شود از این دیدگاه ما با دو نوع انسان متفاوت در حال تعامل هستیم. انسان پاپ گونه یا سنتی و انسان پرومته وار یا مدرن [تعبیری که از دکتر نصر وام گرفته شده].
تعریف آدمی به عنوان پلی میان زمین و آسمان مفهومی است که در نقطه مقابل مفهوم انسان پرومته وار قرار می گیرد. مفهومی که انسان را موجودی عصیان گر می داند که علیه آسمان برخاسته و می کوشد که نقش الوهیت را از آن خود سازد.
انسانی سنتی در جهانی می زید که فقط یک مبدأ و یک مرکز دارد و او نسبت به آن مبدأ از آگاهی کامل بسر می برد. مبدأ این که مشتمل بر کمال و پاکی ازلی و تمامیت است که بشر سنتی می خواهد در جستجوی آن برود آن را بدست آورد و انتقال دهد او روی دایره زندگی می کند که همیشه از مرکز آن با خبر است. و در زندگی ، اعمال و اندیشه هایش رو به سوی آن مرکز دارد او جانشین خداوند است و نزد خدا مسئول اعمال خویش است و امین و حافظ زمین است که به عنوان قلمرو به او داده شده است. البته به این شرط که در مقام شخصیت اصلی زمین که به صورت خداوند خلق شده و به عنوان موجودی خداگونه، که اگر چه در این عالم می زید، خلق شده است تا جاودانه بماند، به خویشتن بماند انسان سنتی از نقش خویش در مقام مفصل میان خاک و خدا آگاه است و می داند که نهایت او فراتر از قلمرو ناسوتی است که به او داده شده است تا بر آن حکومت کند و نسبت به گذرا بودن سفرش روی این کره خاکی نیز آگاه بماند. او می داند عرشی که او را به ساحلی فراتر از سفر کوتاه زمینی اش می خواند به نحوی توسط اعمال و چگونگی حیات او در مرحله انسانی رقم می خورد. به عکس انسان پرومته وار، مخلوق این جهانی است (یا خود را مخلوقی این جهانی می داند ) او بر روی زمین احساس می کند که در وطن است. وی زمین را نه طبیعت بکری که انعکاس عالم دنیوی، بلکه آن را دنیای مصنوع می داند که توسط انسان مدرن خلق شده تا بتواند خدا و حقیقت باطنی خویش را فراموش سازد چنین فردی زندگی را یک فروشگاه بزرگ می داند که او در آن آزاد است تا پرسه زند و هرچه را می پسندد انتخاب کند. او در حالی که معنای امر قدسی را گم کرده، غرق در گذار و ناپایداری است و اسم طبیعت فروتر خویش است او تسلیم چیزی شده است که فکر می کند برای او آزادی می آورد او با بن تقاوتی جریان نزولن چرخه تاریخی خویش را دنبال می کند و در این مسیر با این ادعا که او خود سرنوشت خویش را بدست گرفته است فخر می ورزد با این حال او هنوز انسان است و دریغ و افسوس امر قدسی و ابری را می خورد. بنابراین به طرف یکی از هزاران طریقی می رود که نیاز او را برآورده سازند از رمان های روانشناختی گرفته تا عرفانهای دارو- ابزاری .

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق معنای واقعی هنر و هنرمند

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق معنای واقعی هنر و هنرمند دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

تحقیق معنای واقعی هنر و هنرمند


تحقیق معنای واقعی هنر و هنرمند

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:68

فهرست مطالب:

مقدمه    ۴
تعریف هنرمند    ۷
هنر چه رحمانی باشد و چه شیطانی    ۱۳
آیات الهی در هنرهای سنتی    ۱۸
پی نوشت ها:    ۲۶
از ویژگی های خاص این هنر    ۲۸
هنرمندان هنرهای سنتی    ۳۲
ارتباط میان هنرهای سنتی و کاربردی بودن اشیاء    ۴۲
طبقه بندی هنرها بر طبق رسانه های آنها    ۴۹
الف – هنرهای دیداری    ۴۹
ب – هنرهای شنیداری    ۴۹
ج – هنرهای گفتاری    ۵۰
د – هنرهای آمیخته    ۵۱
اختلافات هنرها بر طبق رسانة آنها    ۵۳
الف : ادبی و غیر ادبی    ۵۳
ب :‌مسئله ترجمه    ۵۵
ج : مسئله تطابق با واقعیت    ۵۶
هنر به مثابة تقلید (بازنمایی)    ۵۷
هنر در مقام طرز بیان    ۵۹
هنر و فُرم    ۶۰
الف – دیدگاه فرمالیست    ۶۰
ب – اصول صوری (فرمی ) در هنر    ۶۳

 

چکیده:

عاشق ورنه و نظر بازم و می گویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام
عوام عیب ام کنند که عاشقی همه عم
کدام عیب که سعدی همین هنر دارد

با گذر از مکتب ها و سبک های  فکری فرهنگی و با همة تعاریفی که متفکران و فیلسوفان از هنر و عوالم هنری کرده اند: هنر، شاید به دلیل بازگشت اش به حس انسانی و شاید به خاطر تکیه اش بر شهود و مکاشفه کارآیی بسیار در انتقال تجربه های درونی و باطنی زندگی آدمی دارد و خبر از رهایی می آورد که قفل آنها با هیچ کلید دیگری گشودنی نیست. هنر مسیری در زندگی آدمی می گشاید که با پای چوبی خردورزی و منطق استدلالی نمی توان از آن گذشت. آفرینش هنری در زندگی معنوی آدمی ارجی والا دارد و از این جنبه، برتر و قدرتمندتر از علم منطق فلسفه و اخلاق جلوه می کند.
و فلسوف و فلسفه چه حق دارد که از امری والاتر از خود سخن گوید. آیا فیلسوف همان نیست که در زندان فلسفه، در همان غاری بسر می برد که افلاطون ما را از ظلمت آن
می ترساند؟
جایی که از حقیقت جز در پیکره سایه هایی بر دیوار نمی توان با خبر شد؟ آیا هنرمند آن زندانی رها شدة آن غار نیست که به یاری شهود هنری با نور حقیقی جهان آشنا شده است و برای دیگران خبر از حقیقت آورده، پس چرا باید وقت خود را با خواندن بحث و جدل در مورد انواع فلسفه هایی بپردازیم که در آستانة کشف حقیقت متوقف شده اند؟
هنرمندان به اعتباری هرگز به دنبال فلسفه نیستند، آنها تنها سعی می کنند که در تکنیک کار خویش مهارت بیشتری کسب کنند، ولیکن آنچه در تکنیک و قالب کار هنری آنها به مثابه محتوا اظهار می شود چیست اگر فلسفه نیست؟
معمول است که انسان را به دو ساحت مجزا و مستقل از یکدیگر تقسیم می کنند عقل و احساس. آنگاه عقل را متعلق به ساحت عقل می دانند و هنر را متعلق به ساحت احساس و نسبت و رابطه عقل و احساس را مغفول باقی می گذارند. ساحت عمل و ساحت نظر را از یکدیگر مجزا کرده اند ومیان آن دو را چنان شکاف عظیمی انداخته اند که هرگز پر نمی شود، حال آنکه نظر و عمل انسان در اصل و منشأ  کند و گرنه هیچ عملی را نمی توان منتسب به کسی دانست.
از منطق نمی توان انتظار داشت که امور از یکدیگر انتزاع نکند و اعتبارات مختلف را برای واقعیت قائل نشود. خطای کار از آنجا آغاز می شود که برای این اعتبارات و انتزاعات مستقل از یکدیگر ، قائل به اصالت و حقیقت شویم... این خطاست که به ‌منطقی منتهی می شود و علم و حکمت و فلسفه و سیاست و دین، یعنی مظاهر مختلف حقیقت واحد، به مثابه حقیقتی مستقل از یکدیگر اعتبار می شوند و اشتراک و اتفاقشان در اصل و منشأ مورد غفلت قرار می گیرد. خطایی نیست اگر عقل ظاهر به انتزاع ماهیت از وجود بسنده کند، اگر چه در نفس الامر ، وجود و ماهیت عین یکدیگراند و لکن خطا آنجاست که برای این اعتبار ذهن محض به اشتباه، اصالتی در وجود قائل شویم وفراموش کنیم که اصلاً وجود و ماهیت دو اصطلاح مربوط به منطق و فلسفه هستند و در نفس الامر چیزی به اسم ماهیت و مستقل از وجود، موجود نیست.
اشتباهی که بسیار غریب می نماید اما مالاسف رخ داده است، این است که بشر برای اعتبارات ذهن خویش ، در واقعیت خارج، حقایقی مستقل از یکدیگر قائل شده است، با غفلت کامل از این امر که این اعتبارات ذهنی و منطقی هستند و عالم با همة تحولات و تغییرات و تبدیلات خویش،‌دارای حقیقت ثابت و واحد هستند وهمین حقیقت است که در دین ظهوری تمام و کمال دارد و در علم و در فلسفه و حکمت و هنر نیز به انحای مختلف ظهور یافته است. پس دین جامع همة مراتب و مظاهر دیگر حقیقت است و رابطة آن با علوم و معارف و هنر نه عرضی، که طولی است.
علامة شهید استاد مطهری هنر را نوعی حکمت ذوقی دانسته است و این سخن دربارة هنر لااقل از حیث محتوا عین حقیقت است. پس بار دگر بپرسیم که آنچه توسط تکنیک و در قالب کار هنری به مثابه مضمون و محتوا بیان می شود چیست اگر فلسفه و معرفت نیست.
می خورد که عاشقی نه به کسب است و اختیار
این موهبت رسید ز میراث فطرت ام
هنرمند پیش از آنکه هنرمند باشد. انسان است. آدمی در هر مرتبه از وجود که باشد در نسبت با زمان و مکان باقی بنابر تجلی وجود در  سکنی می گزیند و به آن دل می بندد از اینجا وجهة نظر و نحوة دید و جهت دیدار او بنابر سکنی گزینی و جلوه گری وجود از افق زمان و مکان  خاص پیدا می کند بدین معنی وجهة نظر او گاهی صورت ملکی وگاهی صورت ملکوتی به خود می گیرد و همین معنا است که در نگاه هنرمندان بیش از دیگران این عوالم راظاهر می کند.
هنرمندان هر عصری عالمی را  می کنند که در آن حضور دارند. این عالم صرف عالم محسوسات و متعلقات عالم محسوس نیست، بلکه عالمی کلی است که هنرمند خویش را در برابر آن حاضر می بیند وندای باطنی آن را در اثر هنری خویش منعکس می سازد. [ ساحت خیال و تخیل ابداعی هنرمند که ریشه در عالم خاک دارد مجلای کاملی برای تجلی] از این جا هر بار در برابر تجلیات.
عالم وجود در عالم کل زبان و بیانی دیگر در کار می آید و ساحت خیال و تخیل ابداعی هنرمند که ریشه درعالم خاک دارد مجلای کاملی برای تجلی وجود داست و احسن جلوه گاه برای ظهورات متون در افق زمان فانی و باقی. زمان افقی است که با ایتلا از آن می توان وجود را درک کرد. یک بار وقتی که آدمی به جهت حقی خویش روی می کند و با زمان ‌ باقی پیدا می کند. و با ساحت قدسیان و فرشتگان قرین می شود و در آنجا سکنی می گزیند و وطن می گیرد در چنین افقی عالم قدسی از جلوه گاه زمان باقی و به عبارتی ملکوت اشیاء را می بیند و دیدار او عرشی است و گاه به وجود فرشی حیوانی یعنی جهت خلقی خویش رو می کند و با زمان فانی نسبت پیدا می کند و تشبیه به حیوانات می جوید و زمان باقی را فراموش می کند در چنین حالتی او واقعیت و جهت فانی اشیاء و به عبارتی فقط ملک اشیاء را می بیند.
در این مرتبه اشیاء از جلوه گاه زمان و مکان فانی و کثرت برای آدمی متجلی می شود از این دیدگاه ما با دو نوع انسان متفاوت در حال تعامل هستیم. انسان پاپ گونه یا سنتی و انسان پرومته وار یا مدرن [تعبیری که از دکتر نصر وام گرفته شده].
تعریف آدمی به عنوان پلی میان زمین و آسمان مفهومی است که در نقطه مقابل مفهوم انسان پرومته وار قرار می گیرد. مفهومی که انسان را موجودی عصیان گر می داند که علیه آسمان برخاسته و می کوشد که نقش الوهیت را از آن خود سازد.
انسانی سنتی در جهانی می زید که فقط یک مبدأ و یک مرکز دارد و او نسبت به آن مبدأ از آگاهی کامل بسر می برد. مبدأ این که مشتمل بر کمال و پاکی ازلی و تمامیت است که بشر سنتی می خواهد در جستجوی آن برود آن را بدست آورد و انتقال دهد او روی دایره زندگی می کند که همیشه از مرکز آن با خبر است. و در زندگی ، اعمال و اندیشه هایش رو به سوی آن مرکز دارد او جانشین خداوند است و نزد خدا مسئول اعمال خویش است و امین و حافظ زمین است که به عنوان قلمرو به او داده شده است. البته به این شرط که در مقام شخصیت اصلی زمین که به صورت خداوند خلق شده و به عنوان موجودی خداگونه، که اگر چه در این عالم می زید، خلق شده است تا جاودانه بماند، به خویشتن بماند انسان سنتی از نقش خویش در مقام مفصل میان خاک و خدا آگاه است و می داند که نهایت او فراتر از قلمرو ناسوتی است که به او داده شده است تا بر آن حکومت کند و نسبت به گذرا بودن سفرش روی این کره خاکی نیز آگاه بماند. او می داند عرشی که او را به ساحلی فراتر از سفر کوتاه زمینی اش می خواند به نحوی توسط اعمال و چگونگی حیات او در مرحله انسانی رقم می خورد. به عکس انسان پرومته وار، مخلوق این جهانی است (یا خود را مخلوقی این جهانی می داند ) او بر روی زمین احساس می کند که در وطن است. وی زمین را نه طبیعت بکری که انعکاس عالم دنیوی، بلکه آن را دنیای مصنوع می داند که توسط انسان مدرن خلق شده تا بتواند خدا و حقیقت باطنی خویش را فراموش سازد چنین فردی زندگی را یک فروشگاه بزرگ می داند که او در آن آزاد است تا پرسه زند و هرچه را می پسندد انتخاب کند. او در حالی که معنای امر قدسی را گم کرده، غرق در گذار و ناپایداری است و اسم طبیعت فروتر خویش است او تسلیم چیزی شده است که فکر می کند برای او آزادی می آورد او با بن تقاوتی جریان نزولن چرخه تاریخی خویش را دنبال می کند و در این مسیر با این ادعا که او خود سرنوشت خویش را بدست گرفته است فخر می ورزد با این حال او هنوز انسان است و دریغ و افسوس امر قدسی و ابری را می خورد. بنابراین به طرف یکی از هزاران طریقی می رود که نیاز او را برآورده سازند از رمان های روانشناختی گرفته تا عرفانهای دارو- ابزاری .

 

 


دانلود با لینک مستقیم

دانلود پایان نامه ارزش های سیاسی در معنای زندگی و اندیشه امام علی (ع)

اختصاصی از کوشا فایل دانلود پایان نامه ارزش های سیاسی در معنای زندگی و اندیشه امام علی (ع) دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود پایان نامه ارزش های سیاسی در معنای زندگی و اندیشه امام علی (ع)


دانلود پایان نامه ارزش های سیاسی در معنای زندگی و اندیشه امام علی (ع)

 

 

 

 

 

 

 


فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:148

فهرست مطالب:

 مقدمه    1
در آمدی بر علی(ع)    9

فصل اول    9
«پیرامون علی(ع)»    9
 پرورش نور    12
 شخصیت علی(ع)    21

فصل دوم    32
«گنج خفته»    32
 گنج خفته    33
تراژدی سقیفه    39

فصل سوم    61
«حکومت خیر»    61
چگونگی بازگشت    62
 اخلاق سیاسی در اندیشه امام علی(ع)    74
 اخلاق سیاسی در رفتار امام علی    90
نامه ای معرف شخصیت    95
دستگاه سیاسی از دیدگاه امام علی(ع)    102
 ارزش ها در جنگ    110

فصل چهارم    119
«دیروز ،‌امروز ، فردا»    119
 دیروز، امروز، فردا    120
 جمع بندی و نتیجه گیری    131
 آنچه گذشت ...    131
 پیامی برای سیاستگذار امروز!    135
 سخن آخر    139

 فهرست منابع    146

مقدمه:

خداوندا، سپاس تو را همچنانکه خود را سپاس گفته ای و برتر از آنچه هر گوینده ای گوید، هستی. خداوندا! درود و سلام فرست بر برترین آفریدگان، آنکه او را به حق بر انگیختند، تا بیم دهنده ی جهانیان باشد (محمد بن عبدالله و بر امامان راهنما از خاندان پاک او.)

خداوندا! توفیق ده تا برسیم به آنچه که از خشنودی تو آرزو داریم و در راه های نزدیکی جستن به خویش یاریمان ده و گام هایمان را استوار کن تا پیرو راه یاوران تو باشیم[۱]. خداوندا! ما را یاری فرما که با استفاده از نهج البلاغه، این راه نور و هدایت در زندگانی خود موفق شویم و به آنچه تو از ما انتظار داری، دست یابیم.

خداوند قرآن را بر پیامبر فرستاد و وی به مردم آموخت و علی(ع) با استفاده از آن آموخته ها و علم بی پایانش، نهج البلاغه ای نوشت که مانند آن هرگز دیگر نخواهد آمد.

زیرا سه فصل زندگی آن حضرت، مکتب و وحدت و عدالت بود و مذهب او رهبری و برابری بود و فداکردن همه مصلحت ها در پای حقیقت از رفتار ایشان می باشد. رسول خدا(ص) فرمود: هر کس با دوستی آل محمد(ص) بمیرد، شهید و آمرزیده شده و با توجه و با ایمان کامل مرده است.[۲]

پس بهترین وسیله ی تهذیب نفس، محبت اهل بیت می باشد. ما از خدای منان توفیق جستیم و بر آن شدیم تا مقاله ای به مضمون :” ارزش های سیاسی در معنای زندگی و اندیشه ی حضرت علی(ع)“ به ساحت مقدس الهی و همچنین امام زمان (عج)، تقدیم نماییم. این کار به طور کلی چندین هدف داشت. اول ان بود که مورد قبول درگاه الهی و رضای او هر چه بیشتر قرار گیریم زیرا بدون رضای خدا و توکل به سوی او، هر کاری ناقص و به اصطلاح ابتر می باشد. لذا سخنی که پیرامون زندگی علی(ع) است و همه اش صحبت از حق و خدا بوده است، اگر با یاد خدا و توکل به او و هدف نزدیکی هر چه بیشتر به خود او صورت نگیرد! اصلا سزاوار نمی باشد.

و دوم انکه به عنوان یک بنده‌ی خدا، توانایی و استعداد خود را صرف شرح مختصری بر زندگی حضرت علی(ع) کرده باشم. که نزدیکی به اهل بیت، بهترین راه تهذیب نفس است و تهذیب نفس موجب قرب الهی و خشنودی او می شود.

سوم این بود که یک بار دیگر زندگی حضرت علی(ع) را مرور نماییم و بیشتر، رفتارهای ایشان را که مربوط به سیاست و حکومت آن زمان می شود، مورد بررسی قرار دادیم و ارزش هایی را که امام علی(ع) در برخورد با حکومت(حکومت خود و یا دیگری) حال در زمان رسول خدا، حال بعد از سقیفه و خلفای سه گانه و حال در زمان حکومت طلایی خود مورد توجه قرار دادند، تحت عنوان ارزش های سیاسی بررسی نماییم. در اصل ما در این مقاله از ابتدا می خواستیم که زندگی امام علی(ع) را بررسی کنیم، ولی از آنجایی که می‌بایست موضوعی انتخاب شود و و متناسب با آن بحث شود، سعی کردیم به بیان اخلاق توأم با ارزش ها آن هم در رفتارهای سیاسی امام مثلا در فصل اول، نقش وی در زمان رسول خدا و سیاست آن زمان و یا در فصل دوم رفتار امام علی در واقعه ی سقیفه و خلفای سه گانه و در فصل سوم خود حکومت امام، که می‌بایست با توجه به آن زندگی امام علی(ع) را مرور کنیم، بپردازیم. همچنین هدف و انگیزه دیگر ما از بررسی رفتارهای سیاسی امام ، این بود که این موضوع، موضوعی پر بار و متناسب با جهان امروز می باشد و نقش علی (ع) در سرنوشت امت و رفتارهای سیاسی ایشان، افق های سیاسی بسیاری را بر روی همه ی افراد جامعه، در امروز و فردا و در داخل دستگاه حکومت و یا خارج آن، می گشاید. در مورد استفاده ی ما از قرآن و نهج البلاغه می توان گفت که بیشتر از قرآن در وقتی که در فصل اول راجع به حقیقت امام و شخصیت حضرت بحث می کردیم، استفاده کرده و از مقولات اخلاقی و سیاسی نهج البلاغه نیز بیشتر از سایر قسمت های این کتاب شریف، به خصوص در مورد عملکرد امام با دشمنان سه گانه ی دوران حکومتش در این تحقیق، استفاده شده است. هدف نهایی هم این بود که بعد از مرور سه فصل زندگی حضرت که متناسب با آن ما سه فصل اول خود را آوردیم، در آخر ثابت شود که علی(ع) دارای سیاستی پیوند خورده با ارزش ها داشت و اینکه آن ارزش ها کدامند؟ باید خواننده این مقاله را بخواند و به طور پراکنده آن ارزش ها را بیابد، هر چند به طور فشرده ارزش ها در قسمت جمع بندی و نتیجه گیری این تحقیق نه به صورت موردی بلکه در قالب متونی مثلا «یک پیام برای سیاستمدار» امروز آورده شده است.

 


دانلود با لینک مستقیم