کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

تحقیق وبررسی در مورد گلیم تالش

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق وبررسی در مورد گلیم تالش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

کلیات

نام و نام خانوادگی: فاطمه وطن پور شال

شماره دانشجویی: 84238332

رشته: کارشناسی فرش

عنوان فارسی: بررسی نقش مایه و رنگ آمیز گلیم تالش

عنوان لاتین: Examination motif and color blending kilim Talish

واژگان کلیدی:

فارسی: گلیم، تالش، نقش مایه، رنگ آمیز

لاتین: color blending, motif, Talish, kilim

گلیم: واژۀ گلیم به طور ساده یک فرش با بافت صاف یا یک نوع قالی بدون پرز و خواب است. نام این فرش در زبان های مختلف به انواع گوناگون بسیاری استعمال می شود. گلیم در افغانستان، کیلیم در اوکراین، پلاس در قفقاز، لیاط در سوریه و لبنان، چیلیم در رومانی و همچنین کیلیم در ترکیه، لهستان، مجارستان و صربستان از جمله نام های متفاوت آن است. به علاوه صنعت صاف بافی به شکلی در همۀ جهان از دشت های وسیع آمریکا تا اسکاندیناوی و اندونزی یافت می شود.

تالش: منطقه ای کوهستانی و جنگلی، رو به سواحل غربی دریای خزر است که مابین آستارا و رشت قرار دارد. تالشی ها نژادشان آریایی و اقوام ایرانی هستند و بر خلاف تصور عده ای ترک زبان نیستند، بلکه به تالشی صحبت می کنند.

نقش مایه: نقش مایه یا «بن نگار»، مجموعه ریز نقش هایی است که مایه و تشکیل دهندۀ نقش اند. در جهان هستی جسم ها، شکل ها، سایه روشن ها، صورت ها اعم از حقیقی یا خیالی، هر یک نقش مایه اند و جزئی از یک نقش و طرح کلی. نقش مایه ها در عین داشتن مفهوم مستقل در مجاورت سایر بن نگارها مفاهیم خاص و احیاناً جدای از مفهوم خود می یابند.

رنگ آمیز: انتخاب رنگ و تلفیق آن با سایر رنگ های هماهنگ و مکمل است. بدان گونه که بر طبق نقشۀ مورد نظر زمینه و متنی لطیف و چشمگیر به دست آید. در یک مجموعۀ طرح و رنگ، اعم از تابلوی نقاشی یا فرش، همواره رنگ با طرح مورد نظر هماهنگی و همگونی دارند و در ارتباط هستند تا از این تلفیق پیوندی زیبا و گیرا به وجود آرند.

مسئلۀ تحقیق: نقوشی که در گلیم تالش استفاده می شود، بعضاً نقوشی است انتزاعی و استیریزه شده از نقوش طبیعت که شناخت و بررسی آنها احتیاج به کار پژوهشی زمان بری دارد. اما جهت پاسخ گویی به برخی سوال ها در زمینۀ شناخت نقوش گلیم تالش، لازم است تا برخی از گلیم ها که دارای نقوش زیبایی هستند بررسی و تفکیک شوند و نقش مایه های آن مورد بررسی و مطالعه قرار گیرند.

سؤال اصلی تحقیق: نقش مایه هایی که در گلیم تالش به کار می رود از چه نوع نقشی و چه دسته ای از نقوش می باشند؟

سؤال فرعی تحقیق: آیا شرایط اقلیمی می تواند در شکل گیری این نقش مایه ها تأثیر بگذارد؟

فرضیات تحقیق:

آیا نقش مایه های گلیم تالش از انواع نقوش گیاهی، حیوانی و انسانی انتزاع شده پدید آمده اند؟

آیا بعضی از این نقوش الهام گرفته از طبیعت تالش بوده است؟

ادبیات یا پیشینۀ تحقیق: در صفحه 259 و تصاویر 452 و 448 موجود در صفحۀ 251 کتاب گلیم آلستر هال آمده است:

گلیم تالش: طرح متن: ترنج های لوزی شکل بر اثر شیوۀ بافت چاک دار

حاشیه ها: بارک و هندسی

اندازه و شکل: طویل و مستطیلی

مواد اولیه: تارهای طبیعی قهوه ای رنگ و پشمی و پودهای پشمی عالی و ظریف

بافت: بافت چاک دار

رنگ ها: متنوع و زنده

ریشه ها: گره دار و گیس باف

شیرازه ها: معمولاً به شکلی ساده تقویت می شود

هدف تحقیق:

بررسی و شناسایی نقوش گلیم تالش


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد گلیم تالش

تحقیق وبررسی در مورد کاشی کاری اسلامی

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق وبررسی در مورد کاشی کاری اسلامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

کاشی کاری اسلامی

مقدمه

کاشی کاری یکی از روشهای دلپذیر تزئین معماری در تمام سرزمینهای اسلامی است. تحول و توسعه کاشی ها از عناصر خارجی کوچک رنگی در نماهای آجری آغاز و به پوشش کامل بنا در آثار تاریخی قرون هشتم و نهم هجری انجامید. در سرزمینهای غرب جهان اسلام که بناها اساسا سنگی بود، کاشی های درخشان رنگارنگ بر روی دیوارهای سنگی خاکستری ساختمانهای قرن دهم و یازدهم ترکیه، تأثیری کاملا متفاوت اما همگون و پر احساس ایجاد می کردند.

جزء مهم کاشی، لعاب است. لعاب سطحی شیشه مانند است که دو عملکرد دارد: تزیینی و کاربردی. کاشی های لعاب دار نه تنها باعث غنای سطح معماری مزین به کاشی می شوند بلکه به عنوان عایق دیوارهای ساختمان در برابر رطوبت و آب، عمل می کنند.

تا دو قرن پس از ظهور اسلام در منطقه بین النهرین شاهدی بر رواج صنعت کاشیکاری نداریم و تنها در این  زمان یعنی اواسط قرن سوم هجری، هنر کاشیکاری احیا شده و رونقی مجدد یافت. در حفاری های شهر سامرا، پایتخت عباسیان، بین سالهای 836 تا 883 میلادی بخشی از یک کاشی چهارگوش چندرنگ لعابدار که طرحی از یک پرنده را در بر داشته به دست آمده است. از جمله کاشی هایی که توسط سفالگران شهر سامرا تولید و به کشور تونس صادر می شد، می توان به تعداد صد و پنجاه کاشی چهارگوش چند رنگ و لعابدار اشاره کرد که هنوز در اطراف بالاترین قسمت محراب مسجد جامع قیروان قابل مشاهده اند. احتمالا بغداد، بصره و کوفه مراکز تولید محصولات سفالی در دوران عباسی بوده اند. صنعت سفالگری عراق در دهه پایانی قرن سوم هجری رو به افول گذاشت و تقلید از تولیدات وابسته به پایتخت در بخش های زیادی از امپراتوری اسلامی مانند راقه در سوریه شمالی و نیشابور در شرق ایران ادامه یافت. در همین دوران، یک مرکز مهم ساخت کاشی های لعابی در زمان خلفای فاطمی در فسطاط مصر تأسیس گردید. نخستین نشانه های کاشیکاری بر سطوح معماری، به حدود سال 450  ه.ق باز می گردد که نمونه ای از آن بر مناره مسجد جامع دمشق به چشم می خورد. سطح این مناره با تزئینات هندسی و استفاده از تکنیک آجرکاری پوشش یافته، ولی محدوده کتیبه ای آن با استفاده از کاشیهای فیروزه ای لعابدار تزئین گردیده است. شبستان گنبد دار مسجد جامع قزوین(509 ه.ق) شامل حاشیه ای تزئینی از کاشیهای فیروزه ای رنگ کوچک می باشد و از نخستین موارد شناخته شده ای است که استفاده از کاشی در تزئینات داخلی بنا را در ایران اسلامی به نمایش می گذارد. در قرن ششم هجری، کاشیهایی یا لعابهای فیروزه ای و لاجوردی با محبوبیتی روزافزون رو به رو گردیده و به صورت گسترده در کنار آجرهای بدون لعاب به کار گرفته شدند.

 تا اوایل قرن هفتم هجری، ماده مورد استفاده برای ساخت کاشی ها گل بود اما در قرن ششم هجری، یک ماده دست ساز که به عنوان خمیر سنگ یا خمیر چینی مشهور است، معمول گردید و در مصر و سوریه و ایران مورد استفاده قرار گرفت.

در دوره حکومت سلجوقیان و در دوره ای پیش از آغاز قرن هفتم هجری، تولید کاشی توسعه خیره کننده ای یافت. مرکز اصلی تولید، شهر کاشان بود. تعداد بسیار زیادی از گونه های مختلف کاشی چه از نظر فرم و چه از نظر تکنیک ساخت، در این شهر تولید می شد. اشکالی همچون ستاره های هشت گوش و شش گوش، چلیپا وشش ضلعی برای شکیل نمودن ازاره های درون ساختمانها با یکدیگر ترکیب می شدند. از کاشیهای لوحه مانند در فرمهای مربع یا مستطیل شکل و به صورت حاشیه و کتیبه در قسمت بالایی قاب ازاره ها استفاده می شد. قالبریزی برخی از کاشی ها به صورت برجسته انجام می شد در حالی که برخی دیگر مسطح بوده و تنها با رنگ تزئین می شدند. در این دوران از سه تکنیک لعاب تک رنگ، رنگ آمیزی مینائی بر روی لعاب و رنگ آمیزی زرین فام بر روی لعاب استفاده می شد.

تکنیک استفاده از لعاب تک رنگ، ادامه کاربرد سنتهای پیشین بود اما در دوران حکومت سلجوقیان، بر گستره لعابهای رنگ شده، رنگهای کرم، آبی فیروزه ای و آبی لاجوردی-کبالتی- نیز افزوده گشت.

ابوالقاسم عبدالله بن محمد بن علی بن ابی طاهر، مورخ دربار ایلخانیان و یکی از نوادگان خانواده  مشهور  سفالگر اهل کاشان به نام ابوطاهر، توضیحاتی را در خصوص برخی روشهای تولید کاشی، نگاشته است. وی واژه هفت رنگ را به تکنیک رنگ آمیزی با مینا بر روی لعاب اطلاق کرد. این تکنیک در دوره بسیار کوتاهی بین اواسط قرن ششم تا اوایل قرن هفتم هجری از رواجی بسیار چشمگیر برخوردار بود.

 

کاشی زرین فام - قرن پنجم هجری - کاشان


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد کاشی کاری اسلامی

تحقیق وبررسی در مورد هنرهای سنتی 15 ص

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق وبررسی در مورد هنرهای سنتی 15 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

تعریف هنر – هنرهای سنتی

هنر یکی از نیازهای اساسی زندگی انسان است. متمایزترین شکل فعالیت اجتماعی که بطور قطع در پیدایی و تکامل شخصیت و بهبود و پالایش روان وی، سهم به سزایی داشته است. زایشی مطلقا" شاق، طاقت فرسا و رنج آور که مولودی شادی آور، الهام بخش، اقناع کننده و سرشار از زیبایی پدید می آورد. اشتیاق انسان به هنر، عمیق و ریشه دار است و از ما قبل تاریخ تا کنون نمایان و مشهود. آنچه از بشر اولیه می دانیم، مطالعه هرن دوستی اوست. انسان محصور در اندیشه بقا، معیشت، هراس ها، شکسته ها و.... از زیبایی و گویایی هنر به وجد می آمده و از طریق آن، اندیشه ها و عواطفی را که در ذهن داشته، متجلی می ساخته است. او با افزودن خطوط و پیچ و خم های اضافی بر ابزار کار و زندگی اش، علاوه بر سودمندی، به زیبایی، در جهت خط دست و چشم و روانش می اندیشیده. هنر جلوه انسانیت انسان است. یک حقیقت متعالی و پاسخ گوی نیازها و گاریش های انسانی هم چون کمال جویی، معنویت طلبی، احراز و اعلام هویت و در مراتب پائین تر، تبعیت، تقلید، تحصیل رفاه مادی و پر کردن اوقات فراغت آثار هنری جلوه گاه ذات شاعرانه و تفکر و کار انسانی هستند و از این رو نفوذ تعالی بخش فوق العاده نیرومندی بر انسان و جامعه اعمال می کنند.  

هنر های سنتی

در تمدن های سنتی که دارای تجربیات عمیق مذهبی هستند تمامی افعال و اعمال معمول حیات بشری دارای ریشه سنتی است و نوعی قداست بر کهانی بر آنها مترتب در این تمدن ها، هنر حقیقی و اصیل، تجلی روحانیت و معنویت است بر ماده. این نوع هنر نه تنها به ماده شرافت و کمال می بخشد، بلکه عاملی است در جهت سیر انسان به سمت کمال و آگاهی مراد از هنر گذشته، معنی عام این لفظ بوده، یک معنای اخلاقی و معنوی که با فضیلت همراه بوده و در حقیقت به معنی آن درجه از کمال آدمی که هوشیاری و فراست و فضل و تقوا و دانش را در بردارد. بنابر این به هر کس که به مرتبه ای از حد کمال رسیده بود، در هر مقامی لفظ هنرمند اطلاق می شد. در این هنرها، اعتقاد، بینش و به کار بستن سنتهای ویژه هنری، از تعلیم و تعلم بین استاد و شاگرد گرفته تا آماده سازی ابزار و وسایل و مصالح کار و ساخت اثر هنری جایگاه ویژه ای داشته که لازمه این هنرها است.

از ویژگی هنر سنتی، جنبه رمز و تمثیلی آن است. یک اثر هنری سنتی زیباست جمیل است و نمودار جمال و زیبایی در آن یک عنصر ذاتی است. تابع اصول و قوانین ازلی و ابدی است، پس کهنه نمی شود. و گذر زمان در آن بی تاثیر است. از پشتوانه اعتقادی و بینشی و اندیشه متعالی برخوردار است، لذا، کمک رسان به رشد و تعالی انسان است. چون ریشه در تاریخ دارد محمل میراث فرهنگی است و چون یک محصول فرهنگی است، حامل پیام و محتوای ارزشمند است.

مقدمه:

زمانی که بشر به استفاده از ظروف سفالین پرداخت، دست ساخته هایش بسیار ابتدائی و عاری از هر گونه تزئین یا پوشش لعاب بود، ولی بتدریج که ذوق و سلیقه و حسن زیبائی شناسی قوت گرفت ظروف سفالین به نقوش گوناگون و سپس به پوشش لعاب آرایش داده شد.

کاوشهای باستانشناسی در محوطه های باستانی ایران موید آن است که تسلسل و تکامل ساخت ظروف بی لعاب در قرون متمادی حفظ گردیده و هنرمندان سفالگر با پیشرفت هنر سفلگری همزمان و در کنار ظروف سفالین لعابدار در ظروف بی لعابدار در ظروف بی لعاب نیز مبتکر بوده و این شیوه و سنت را تا به امروز حفظکرده اند. وفور ظروف بی لعاب به نسبت انواع دیگر سفالینه بعلت کاربرد این نوع سفالینه در زندگی توده مردم بوده است.

تاریخ گذاری ظروف بی لعاب اوایل اسلام بعلت ادامه سنت سفالگری ساسانی ، بسیار مشکل است و بدین سبب متخصصان این نوع سفالینه را عرب ساسانی نامیده اند.پس از سقوط امپراتوری ساسانیان ( سال 622 میلادی ) و گرایش ایرانیان بدین مبین اسلام قسمتهائی از این سرزمین تا مدتها تحت تاثیر شیوه های هنری گذشته قرار داشته است که از آنجمله ناحیه دریای خزر می باشد. در این منطقه روش و سنت هنر ساسانی بویژه در زمینه فلز کاری و سفالگری ادامه یافته و ظروف سفالین بشیوه متقدم ساخته می شده است. حفریات باستانشناسی در ناحیه دریای خزر که محوطه های باستانی بیشماری را در بر میگیرد . کشف ظروف سفالین اواخر ساسانی و اوایل اسلامی و قابل مقایسه بودن آنها این نظریه را اثبات می نماید. پژوهشهای باستانشناسی سالهای اخیر در مراکز تمدنهای اسلامی ایران چون : نیشابور ، ری، جرجان، سیراف، استخر، تخت سلیمان، سلطانیه، فسا، غبیرا و شوش که در ادوار اسلامی از آبادانی و ثروت برخوردار بوده اند شناخت باستانشناسان را در تکامل سفالینه بی لعاب تا حدی آسانتر کرده است. سفالینه بی لعاب اسلامی بسیار متنوع و از جهات مختلف مانند خمیر، شکل و تزئین قابل بررسی است. .

قالیبافی

قالی دستبافی است پرزدار که با دستگاهی به نام دار بافته می شود. آنچه به قالی اهمیت و ارزش می بخشد، مواد اولیه طبیعی مانند الیاف پنبه، پشم، ابریشم و کتان، همچنین پیوند رنگ و نقشه و بافت قالی می باشد. قالی مجموعه ای است از گره هائی که در رجهای موازی بر چله زده می شود. هر چه تعداد این گره ها در بافت بیشتر باشد مرغوبیت و استحکام آن بیشتر است.

مواد اولیه :

الیاف پشم، کرک، نخ و ابریشم که با مواد طبیعی یا شیمیایی رنگرزی شده اند مواد اولیه قالی را تشکیل می دهند. رنگهای طبیعی ( گیاهی یا معدنی ) مانند روناس، اسپرک، نیل و ... به علت ثبات زیاد ، نقش موثری در اصالت و دوام و نفاست و ارزش قالی دارند. رنگهای شیمیایی از ترکیب مواد مختلف تهیه می شوند. در واقع همان رنگهای جوهری هستند که به آنیلین نیز معروف می باشند.

گره های رایج در قالیبافی : در قالیبافی، گره ها به دو شیوه فارسی و ترکی زده می شود. نحوه گره زدن به شیوه ترکی بدینصورت است که نخ از روی دو تار و از کنار آنها به عقب برده می شود و سپس از داخل تارها به جلود برگشته و محکم می شود. گره ترکی نزد بافندگی ایلات ترکمن و آذربایجان، روستاهای اطراف همدان رواج دارد. در گره زدن به شیوه فارسی بافنده خامه را از کنار یک نخ تار به عقب برده و بعد از گره زدن نخ، از بین دو تار بیرون آمده و محکم می شود.

پود گذاری :

پرز قالی به وسیله گره هایی که در تارها زده می شود و به وسیله تیغه قلاب بریده می شود به وجود می آید. بعد از اتمام هررج نخ پود در لابه لای تارها کشیده می شود، سپس با شانه کوبیده و رج پود گذاری شده راقیچی کرده و دوباره به ترتیب قبل کار بافت را انجام می دهند.

نقشه قالی :

طرحی است که به وسیله طراحان و نقشه پردازان روی کاغذ شطرنجی رسم می شود. گاهی نیز از یک قالی بافته شده به عنوان نقشه استفاده می کنند. معروفترین نقشه های قالی عبارتند از : هراتی یا ماهی، بته، لچک و ترنج، شاه عباسی، جنگلی یا بید مجنون، جوشقانی، میناخانی ... به طور کلی نقوش قالی دارای دو شیوه نقوش شکسته و منحنی می باشد.

گلیم :

گلیم بافته ای است داری، بدون پرز که با نخ پشمی، پنبه ای یا کنفی با در گیری تاروپود بافته می شود. به این ترتیب که از نخ پنبه ای به عنوان تار و از تخ پشمی رنگارنگ به عنوان پود استفاده می شود.

در گلیم بافی نقشه کاربرد چندانی ندارد و معمولا" نقش آفرینی به طور ذهنی انجام می شود. گلیم های هر منطقه طرح و رنگ ویژه ای دارد، که با توجه به بافت آن از بافته های دیگر مجزا می شود.

گلیم بیش از قالی سابقه و قدمت دارد . در واقع قالی در اثر تکامل گلیم، طی قرنهای متمادی پدید آمده است. برای بافت گلیم از دارهای عمودی وافقی استفاده می شود، اما نسبت به بافت قالی به ابزار کار و مواد اولیه محدود تری نیاز است.

انواع گلیم :

گلیم به سه شیوه بافته می شود:

گلیم ساده باف : در این نوع گلیم، پودها یکی در میان از لابه لای تار ( چله) عبور می کند. این گلیم یک روست و برای بافت آن معمولا" از نقشه از قبل آماده شده استفاده نمی شود. نقوش گلیم ساده باف، عموما" هندسی است و به ندرت نقوش منحنی در این نوع گلیم دیده می شود.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد هنرهای سنتی 15 ص

تحقیق وبررسی در مورد نقش فرشبافی در اقتصاد ایران

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق وبررسی در مورد نقش فرشبافی در اقتصاد ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 2

 

 نقش فرشبافی در اقتصاد ایران

 

به طور کلی نقش فرشبافی در اقتصاد ایران عبارتند از:

 کمک به توسعه اقتصادی    

ایجاد شغل     

سرمایه گذاری اندک و بهره وری بالا

رشد اقتصادی و دستیابی به اهداف مختلف آن امروزه سرلوحه برنامه و فعالیتهای بسیاری از دولتها به ویژه در کشورهای در حال توسعه می‌باشد. این دولتها  در برنامه‌های توسعه اقتصادی خود اهداف عمده‌ای را در زمینه‌های مختلف اقتصاد، اجتماع، سیاست و ... دنبال می‌کنند.

در بخش اقتصاد، عمده اهداف دولتها متوجه افزایش تولید و درآمد ملی (رشد اقتصادی)، رسیدن به اشتغال کامل و کاهش نرخ بیکاری، ثبات قیمتها و کاهش نرخ تورم بمنظور حفظ قدرت خرید پول ملی، توسعه صادرات و افزایش درآمدهای ارزی در جهت تأمین نیازهای ارزی کشور و تسهیل در اجرای برنامه‌های توسعه، و بالاخره توزیع بهتر و عادلانه تر درآمدها در جهت برقراری عدالت اقتصادی در جامعه می‌باشد.

دستیابی به توسعه اقتصادی به سهم خود بر وجوه مختلف زندگی افراد از قبیل سطح زندگی و معثیت و رفاه، آموزش بهداشت عمومی و شاخصهای جمعیتی مانند نرخ مرگ و میر، میانگین طول عمر و میزان زاد و ولد تأثیرات شگرف می‌گذارد.

دولتها برای نیل به اهداف خود و دستیابی بر توسعه اقتصادی ناگزیر از اتخاذ سیاستها و خط مشی‌های هماهنگ با شرایط و اوضاع و احوال اقتصادی، اجتماعی و ... کشور هستند.

غالب کشورهای در حال توسعه در اجرای برنامه‌های موردنظر خود با مشکلات عدیده از جمله «رشد بی‌رویه جمعیت»، بیکاری  (کم کاری و رواج انواع مختلف بیکاری از جمله بیکاریهای پنهان، فصلی و ...) و در نتیجه پایین بودن سطح درآمد و معیشت گروه کثیری از مردم ، «نقصان تشکیل سرمایه داخلی» و درنتیجه فقدان منابع مالی کافی برای اجرای برنامه‌های توسعه اقتصادی و ساخت و توسعه امکانات زیربنای موجود به منظور فراهم آوردن امکان بهره‌برداری بهینه از منابع انسانی، طبیعی و ... کشور مواجه می‌باشند.

به همین دلیل بعضی از صاحب نظران با توجه به سهولت گسترش صنایع کوچک بر ضرورت تأکید بر تقویت، توسعه و گسترش این قبیل صنایع در برنامه توسعه اقتصادی کشورهای در حال توسعه اصرار و توصیه دارند. این قبیل صاحب نظران در توصیه‌های خود بویژه بر قابلیتها و ویژگیهای این قبیل صنایع از جمله نیاز به سرمایه اندک برای ایجاد، راه‌انداری و بهره‌برداری، کاربر بودن این صنایع و نیاز به سرمایه‌گذاری اندک سرانه برای ایجاد یک شغل، عدم نیاز به تخصصهای فنی و حرفه‌ای بالا و سازگاری و استفاده از مهارتهای بومی، بازار ساده فروش محصولات و بالاخره قابلیت و توانایی ایجاد درآمد ارزی تکیه دارند.

اقتصاد ایران، به گفته عالب صاحب نظران، هم اکنون در مرحله «گذر» به سر می‌برد و کم و بیش با شرایط و مشکلات مشابه کشورهای در حال توسعه مواجه می‌باشد. نرخ بالای بیکاری، افزایش مستمر قیمتها و بالاخره کمبود منابع ارزی و ریالی برای اجرای پروژه‌ها و برنامه‌های توسعه اقتصادی که در سنوات اخیر به تصویب رسیده و به اجرا درآمده است، برضرورت ایجاد اشتغال و کاستن از نرخ بیکاری، مهار تورم و همچنین توسعه صادرات به منظور افزایش درآمدهای ارزی تاکید می‌کند. در ادامه اهمیت فرشبافی در اقتصاد ایران مورد بررسی قرار می‌گیرد.

 

نقش فرشبافی در ایجاد اشتغال

 نقش فرشبافی در تولید و ایجاد در آمد

 نقش فرشبافی در توسعه صادرات وکسب در آمد

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد نقش فرشبافی در اقتصاد ایران

تحقیق وبررسی در مورد مد و مدگرایی

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق وبررسی در مورد مد و مدگرایی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

مد و مدگرایی

در مورد پدیده مد عقاید متفاوتی است. عده ای مد را دلیل نوگرایی و تنوع طلبی می دانند. عده ای دیگر دلیل شور و اشتیاق جوانی میدانند.

عده ای دیگر عقیده دارند که بعضی ها به دلایل مختلفی چون سرخوردگی و یا نداشتن اعتماد به نفس و یا عقده خود کم بینی و یا نداشتن مهارتهای علمی و یا تخصصی و یا نداشتن نقاط مثبت کاربردی اجتماعی و برای جلب توجه دیگران به مدگرایی روی می آورند . و بعضی ها در این زمینه حتی می توان گفت اعتیاد به مد پیدا می کنند.

بنظر من مد تا اندازه ای پدیده خوبی است البته تا جایی که لوث نشود. هر چیزی که به شخصی بیاید و برازنده اش باشد زیبا است . در حالی که بعضی ها از مدهایی استفاده می کنند که اصلا به تیپ و قیافه شان نمی آید و صرفا" چون مد است استفاده می نمایند و این بنظر من غلط است. مثلا اگر رنگ سبز مد است برای کسانی خوب است که این رنگ به آنها بیاید و اگر به شخصی رنگ سبز نمی آید بهتر است استفاده نکند.

البته امروزه وقتی وارد بعضی مکانها می شویم جوانهایی را می بینیم که خود را طوری درست کرد ه اند که از هیبت آدمیزاد دور شده اند ! خدا شاهد است جوانی را دیدم که بیشتر شبیه جوجه تیغی بود و یکی دیگر بود که شباهت زیادی به خروس می داد به دلیل آرایش موهایشان که به طرز زننده ای درست شده بود. دختران و پسرانی را می بینیم که طوری خود را درست کرده اند که انگار داد می زنند :

ایها الناس : بیایید ما را تماشا کنید. ما اینقدر به خودمان ور رفته ایم و زحمت کشیده ایم که شما ما را تماشا کنید!

انگار مردم را به دیدن سیرک و یا باغ وحش بصورت مجانی دعوت می نمایند!

البته مد هایی که برازنده و معقول است دلیل نوع آوری و تنوع طلبی می باشند ولی مدهایی که باعث می شود فرد از شمایل انسانی به حیوانی شبیه گردد فقط همان بعد عقده های خود کم بینی و نیاز به توجه دیگران را دارد.

فردی که خود را به نحوی زننده و غیر معقول آ رایش می کند و در جامعه وارد می شود با زبان بی زبانی می گوید:

ای مردم من چیزی برای عرضه به شما و جامعه ام نداشته ام و هیچ کس به من توجه نکرده است من نه بار علمی دارم نه بار شخصیتی دارم ودر اصل هیچ چیز در چنته ندارم فقط یک ظاهر و جسم و لباسی دارم که اگر معمولی باشد شاید به چشم شما نیاید لذا ترجیح دادم خود را غیر از معمول متعارف نمایان کنم که شما من را نگاه کنید .

ای مردم تو را به خدا به من نگاه کنید!

حتی اگر قرار است در این نوع نگاه خود تعریف ستایش آمیزی هم نباشد و شاید بگویید عجب عجوبه ای ! این دیگر چه شکل و شمایلی است ! و اصلا" هم زیبا به نظر نیاید ولی چون فقط نگاه شما را برای من در بردارد برای من کافی است .

تورا به خدا من را نگاه کنید!

آری به نظر من کسانی که با تیپ های عجیب و غریب در جامعه ظاهر می شوند چنین عقیده ای دارند . کسانی هستند که به خود و توانایی هایشان ایمان ندارند و نظر دیگران برایشان مهم است که می خواهند توجه دیگران را به خود جلب کنند.

کسانی که دارای فهم وشعور و استعدادهای مخصوص خود هستند و اعتماد به نفس دارند مطمئن هستند در هر شمایلی باشند برای خودشان متشخص و ستودنی هستند لذا نیازی به توجه دیگران در خود نمی بینند پس برای جلب توجه عامه خود را به زحمت هم نمی اندازند.

خانمی که به زیبایی خدادادی خود معترف باشد و از طرفی برایش مهم نباشد که مردم ناشناس (کوچه و بازار که ممکن است از هر قشری باشند حتی پست ترین قشرها که شاید ما هرگز برایشان ارزشی قائل نشویم) در موردش چه قضاوتی کنند چه لزومی دارد خود را هفت قلم آرایش کند و یا اندام خود را نمایان سازد؟

کسانی که خود را عروسک وار به نمایش می گذارند آن هم در کوچه و بازار دلیلش این است که دوست دارند خود را برای همه قشری زیبا جلوه دهند و حتی آن پست ترین اقشار هم برایشان مهم هستند که خود را به آنها هم نمایش می دهند .

در جایی خواندم که چارلی چاپلین به دخترش نوشته بود که هیچ شخصی لیاقت ندارد ناخن برهنه پای تو را ببیند مگر کسی که روح عریانش را به تو تقدیم کرده باشد.

بنظر من هم زن باید خود را برای کسی که دوستش دارد زیبا جلوه دهد هر چند عاشق همیشه معشوق را زیبا می بیند و باید با چشم دل نگاه کند ولی اگر شخص می خواهد آراسته باشد باید مکان و زمان را در نظر بگیرد. کوچه و بازار و محل کار، خانه و مجالس عروسی و شادی نیست که خانمهای ما خود را عرضه نمایند.

آدم با شخصیت تفاوت خانه و محل جشن و محل کار و تحصیل و کوچه و خیابان را درک می کند و می داند هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. در هر زمان و مکانی باید مناسب آن شرایط عمل نمود.

مثلا در دانشگاهها می بینیم که دختران و پسران ما به جای تحصیل انگار به سالن مد آمده اند در حالی که در گذشته تاکید می شد محل علم آموزی باید ساده باشد تا از اهداف والای علمی دور نشود حتی در گذشته لباس فرم وجود داشت تا یکرنگی و سادگی وجود داشته باشد. یادم هست در سریال ماری کوری او به دخترش تاکید کرد محل علم و دانش را با سادگی بیا و خانه و محل علم را با هم اشتباه نگیر. نمی دانم چرا ما از غربی ها نکات مثبت شان را یاد نمی گیریم و فقط منفی ها را زود جذب می کنیم . در همان غرب و اروپا هم افرادی که سرشان به تنشان می ارزد متشخص هستند و آنهایی را که جوانهای ما از روی فیلم وتبلیغات از آنها تقلید می کنند کسانی هستند که به قول معروف چیزی بارشان نیست و انگل جامعه هستند که متاسفانه چون بدیها همیشه جذاب تر هستند آن هم به دلیل این که آسان تر در دسترس قرار می گیرند و زحمتی ندارند لذا سریع تر جذب می شوند.

جالب اینجاست که دیده ام خانمهایی را که خودشان را طوری آرایش می کنند و طوری لباس می پوشند که هر بیننده ای را به خود جلب می کنند ولی اگر همسرشان که یک مرد است قرار باشد به زن دیگری که دقیقا" مثل خودشان آراسته شده و نیاز به جلب توجه دارد نگاه کند روزگار مرد را سیاه می کنند و ادعا می کنند آن زنها چرا باید چنین کنند و هر جایی هستند و جالب این که خود را که ممکن است توجه مرد دیگری را که متعلق به زن دیگری است جلب کرده باشند را نمی بینند.

اگر شما دوست ندارید مرد زندگیتان به زن دیگری نظر بیندازد و این حس زنانه در همه وجود دارد پس انصاف داشته باشید و خودتان هم مردان دیگر را با ظاهر خود از راه به در نکنید حتی با یک نگاه!

جالب این که چندین بار دیده ام خانمها یی با شکل و شمایل عروسک در محلهای عمومی ظاهر شده اند و به آقایان هم پریده اند و جارو جنجال به پا کرده اند که چرا به من متلک گفتی یا تنه زدی یا نگاه کردی؟

در جواب این نوع زنها باید گفت وقتی خودت را مثل عروسک درست می کنید یعنی من را نگاه کنید من برای شما هستم پس حالا دیگر چه ادعایی دارید؟! اگر معمولی باشید آیا کسی به شما کاری دارد؟

در هر صورت سخنم با این نوع زنها این است که وجدانا" خود را فریب ندهند و نگویند ما خود را درست می کنیم مردها جلوی نگاهشان را بگیرند! ما که نمی توانیم ژولیده باشیم که چون بعضی ها هیز هستند! ما نمی گوییم ژولیده باشید ما می گوییم انسان باید ظاهری شیک و مناسب و معمولی و معقول داشته باشد ولی هفت قلم آرایش و لباس تنگ و کوتاه و بدن نما فقط برای کسانی هست که دوست دارند دیگران نگاهشان کنند و ربطی به هیزی ندارد. افراد هیز بیشتر نگاهشان می کنند! و افراد غیر هیز هم ناخودآگاه نگاهشان می افتد حتی زنها نیز نگاه می کنند چون طبیعی است که انسان به سمتی که نا متعارف است چه زیبا و چه زشت است نگاه کند و در نهاد خود قضاوت نماید. اگر قضاوت دیگران مهم نیست پس خود را برای عزیزان و کسانی که برایتان مهم هستند مورد قضاوت قرار دهید.

در مورد مردها هم باید گفت گاهی متاسف می شوم که می بینم بعضی مردها که چه عرض کنم بعضی ...چنان سرو وضعی دارند که باعث گشادگی چشم می شوند یا موهایشان به طرزی حیوان مانند آرایش شده یا صورتشان را چون دلقکها و یا زنها آرایش کرده اند و یا لباسهایی تن کرده اند که در وحله اول انسان بیینده هیچ تلقی از مفهوم زیبایی ندارد بلکه ابتدا متعجب می شود و بعد هم ممکن است حتی وحشت کند . گاهی انسان به جای به به گفتن ناخودآگاه می گوید اه! ویا می گوید واه! و این اصوات که از بیننده ساتع می شود نشان دهنده این است که هیچ چیز زیبایی را ندیده است .در تعجبم که چطور جوانهایی که خود را دلقک وار نمایش می دهند با خود نمی اندیشند که آیا زیبا شده اند یا نه؟ آیا اصلا" در آینه خود را نگاه می کنند؟! و شاید هم مفهوم واقعی زیبایی را نمی دانند.

گاهی به فکر فرو می روم که چطور در آینده قرار است این جوانها مرد باشند و زنی به آنها تکیه کند و حتی چطور قرار است پدر باشند وای به حال جامعه فردا که قرار است اینها فرزندانش را تربیت کنند باور کنید هستند افراد سی ساله ای که با شمایل دلقک ظاهر می شوند و ربطی به سن نوجوانی و بچگی ندارد و بزرگ هم هستند. البته نوجوان و جوان عاقل از همان ابتدا شعور خود را می رساند و کسی که به بلوغ نرسد در چهل سالگی هم لوده و بی مسئولیت باقی می ماند.

درکل باید گفت چه زن و چه مرد فرقی نمی کند هر کسی که خود را به طرز غیر متعارف نمایان سازد از نظر روانشناسی مشکل دارد و خود کم بین است و عقده حقارت دارد که این عقده ها می تواند منشا خانوادگی یا فرهنگی یا مادی و یا اجتماعی و غیره را داشته باشد و فرد نیازمند به جلب توجه دیگران است و از آنجایی که این افراد دارای فهم و شعور و کمالات انسانی نیستند لذا نمی توانند تشخیص دهند که چگونه باید نقایص خود را برطرف کنند و چگونه باید توجه مردم را به خود جلب کنند و راههای درست و مناسب را چون درک نمی کنند لذا به سمت مدگرایی از نوع بدش روی می آورند و در مورد این نوع از افراد فقط می توان گفت بهتر است به روانپزشک مراجعه کنند و دیگر این که برایشان دعا کنیم که خداوند شفایشان دهد و به راه راست هدایتشان کند.

ریشه های مد و مدگرایی از کجا منشأ می گیرد و آیا جنبه ها مثبتی هم دارد؟ در خصوص جنبه های منفی آن در اجتماع چه باید کرد؟

در خصوص موضوع مورد نظرتان نکات زیرا را تقدیم میداریم:مدگرایی و تنوع‏طلبی از ویژگیهای دوران جوانی زندگی است اما آنچه در این میان حائز اهمیت است سه موضوع زیر میباشد:الف. آیا آن مدگرایی با مشی و زندگی یک مسلمان مغاریت دارد یا نه؟ب. اگر مغایرت دارد وظیفه افراد مدگرا چیست؟ج. در صورت مغایرت وظیفه دیگران در برابر چنین افرادی چیست؟مثلا در دین اسلام توصیه مؤکد، که نشانه وجوب عمل در رفتار پوششی ویژه باشد وجود ندارد یعنی شکل خاصی از لباس و با رنگ مخصوصی از لباس واجب نشده و یا تحریم نگردیده است آنچه در قالب کلی بیان میگردد آن است که پوشیدن لباس و یا عمل به رفتاری خاصی که موجب شهرت و شناخته شدن انسان میگردد و یک فرد به آن لباس و رفتار معرفی میشود، جایز نیست یعنی همان لباس شهرت و یا عمل شهرت تحریم شده است و از جانب دیگر همانند کفّار و غیر مسلمانان عمل کردن و پوشیدن نیز شایسته مسلمانان نیست و این اعمال اگر موجب اهانت به مقام مسلمانان شود ـ که امروزه گاه چنین است ـ جایز نیست . یعنی اگر مدگرایی ابزار و زمینه سلطه بیگانگان گردد بگونه‏ای که مشاهده مظاهر رفتار مسلمانان همه را به یاد کشورهای کفر بیاندازد حرام است.آنچه گفته شد از زاویه احکام فقهی است در حالی که اخلاق اسلامی چیز دیگری را اقتضا میکند و معیار آن چنین است که هر عمل، رفتاری که یاد خداوند را از دلها بزداید و دنیاپرستی و دلبستگی به دنیا را در دل ما فزونی بخشد شایسته مسلمانی نیست. مسلمان باید در تمام حالات و رفتارهای خود خدا را بجوید و رضایت او را به طلبد و حتی اگر لباسی را انتخاب میکند و میپوشد علاوه بر حفظ بدن خود و رعایت عفت و حجاب که واجب است به شکلی باید خود را بیآراید (چه لباس جلوه‏ای از زیبائی است) که خداوند راضی است. بی تردید شخصی که هنوز گرفتار رنگ لباس و مد آن باشد و همّ و غمّ او متوجه ظاهرسازی میگردد نمیتوانند آنگونه که شایسته است به خداوند دل دهد و رضایت او را بجوید. و چه بسا که توجه به همین امور سطحی آدمی را از انجام واجبات و ترک محرمات الهی باز دارد و در این صورت پرداختن به این امور یقینا حرام خواهد بود چون مانع انجام واجبات و ترک محرمات میگردد در حالی که شخص مسلمان در ذره ذره اعمال خود و لحظه لحظه عمر خویش باید در صدد تقرب جستن به حضرت حق باشد و از عمق دل باور داشته باشد که تعلق به دنیا مانع تعالی و تکامل اوست. و مدگرایی از برترین و بارزترین مظاهر دنیاپرستی و روی آوردن به دنیاست. و از جانب دیگر از دیدگاه اجتماعی اهتمام به مد و مانند آن زمینه‏ساز سلطه فرهنگی و اجتماعی بیگانگان بر مسلمانان میباشد که این عمل بیتردید جایز نیست.ساده‏زیستی از وظایف اخلاقی و گاه بنابر برخی حالات از وظائف شرعی ما مسلمانان است و توجه جدّی و افراطی به لباس و شیوه دوخت و مدگرایی در لباس پدیده‏ای است که کاملاً با ساده‏زیستی مغایرت دارد و هر چه مانع این روحیه شود مذموم و نکوهیده است و باید از آن اجتناب نمود و اسلام در حالی که به پوشش عنایت کامل دارد و برخی از رنگ‏ها را برای لباسها توصیه میکند هیچگاه آن رنگ خاص را واجب نکرده است تا موجب رها کردن درون و اهتمام به ظاهر شود و آدمی در جنبه اهتمام به امور گذرا و ظاهری از پرداختن به طهارت قلب و پاکی اعمال غافل شود. در اینجا این نکته را باید خاطر نشان سازیم که برای زنان در کنار رعایت حجاب، اهتمام به عفت و حیا نیز واجب است و چه بسا افرادی که در ظاهر محجوب هستند اما شکل حجاب آنها از حیا و عفت کاملاً عاری است و در این زمینه گاهی اوقات مدگرایی موجبات زیر پا نهادن عفت و حیا میشود که از این زاویه نیز باید (واجب است) رعایت گردد تا عفت عمومی محفوظ بماند که اگر حیا از جامعه رخت بپوشد به قول امام(ع) آدمی از انجام هیچ عملی ابا نخواهد داشت. پس از این زاویه باید رفتارهای پوششی خود را مورد مداقه قرار دهید و در یک کلام پوشش کامل همراه با عفاف و حیا که بر تکبرورزی استوار است شیوه زندگی اجتماعی زنان مسلمان است و بس.

مد و مد گرایی و مسئلة حل نشدة " چگونه بپوشیم؟"

پوشش فرای آنکه به عنوان یک نیاز بنیادین مادی برای بشر به حساب می آید،  عاملی برای نمایش اعتقاد و شخصیت افراد تلقی می شود و به نوعی پرچم وجودی انسان است . ما می پوشیم و به وسیله نوع پوشش بخشی از هویت خود را به مردمان عرضه می نماییم . چنانکه به عنوان مثال شیوه لباس پوشیدن یک پزشک به خوبی گویای شغل و نقش او در جامعه است. در مورد سایر اقشار جامعه نیز این اصل به کلی صدق می کند و شیوه ها و طرق پوشش سایر افراد را نیز شامل می گردد؛  به گونه ای که ازهر فردی با نوع لباس پوشیدن خاص ؛ ویژگی های شخصیتی و اخلاقی مخصوصی را انتظار داریم . این، در واقع حاصل از هنجار ها و ارزشهایی ناشی می شودکه بزرگ شدن و زندگی کردن در جامعه ای با فرهنگ و اعتقادات خاص، بر ما عرضه می نماید .

پس مسئله چگونه پوشیدن در درجه نخست یک امر سلیقه ای است و به سلایق و علایق افراد و آنچه آنان می پسندند بستگی دارد . اما این، همة آنچه نیست که ما باید در مورد پوشش خود مدنظر قرار دهیم . چنانکه گفتیم برداشت اجتماعی از لباس و برداشتی که سایرین از شیوه پوشیدن ما دارند، نیز در مقوله لباس پوشیدن دارای اهمیتی فراوان است . بر این اساس هر نوع پوششی پیش از آنکه از دید ما شیک و زیبا محسوب گردد، لازم است از یک صافی ( فیلتر ) اصلی عبور کندو آن صافی، فرهنگ جامعه است .

خیلی وقت ها خیلی لباس ها را نباید پوشید و این البته بر اینکه آیا آن مطابق سلایق و علایق ماست تقدم دارد . هر فرهنگی بنا بر خواص و ویژگی های خود ظرفیت های خاصی را دارد که مخصوص آن فرهنگ است و لذا می توان اینگونه بیان نمود که آنچه یک فرهنگ نا مرسوم میداند الزاما غلط نیست و ممکن است در سایر فرهنگ ها و اندیشه ها تصویری کاملا متفاوت داشته باشد .اما این یک واقعیت است که چون ما در جامعه ای با فرهنگ خاص زندگی می کنیم ناچاریم آنچه را آن فرهنگ بدان باور دارد، باور داشته باشیم و اعمال خویشتن را مطابق آن تنظیم سازیم .

هنگامی که لباس ما از صافی فرهنگ و باورهای اجتماعی عبور نمود می تواند پوشیده شود؛ اما این امر خود نیز تابع ضوابط دیگری است که ناشی از محیطی است که می خواهیم لباسی را بر تن کنیم. به بیان ساده تر، هر لباسی به مکان یا اماکن خاصی تعلق دارد و همه چیز را  نمی توان همه جا پوشید. پوشیدن برخی از لباس هادر برخی از مکان ها نشانة نقض ضوابط مربوط به آن مکان هااست.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد مد و مدگرایی