آموزش پرورش در پرتو هوش هیجانی و کاربردهای آن
34 صفحه در قالب word
مقدمه
زندگی کردن در جوامع نوین امروزی، مستلزم تمرکز بر اطلاعات، آگاهی ها و کسب مهارتهایی است که تا به حال کمتربه آنها توجه شده است، دانستنیها و مهارتهایی که شهروندان برای آنچه «یک زندگی خوب» یا «طرز خوب زیستن» در یک جامعه انسانی آزاد، نامیده می شود، بدان نیاز دارند. تا به حال تصور بر این است که نیل به مهارتهای اساسی زندگی و «زیستن به صورت مسالمتآمیز با دیگران» تنها با داشتن مهارتها و حالتهای ذهنی ناشی از «هوشبهر بالا» و کسب مهارتهای تحلیلی و جزئی نگر در طی سالهای تحصیل در مدارس و دانشگاه عاید می گردد.
اما با یک مرور مختصر بر روی تجارب آموزشی و کم و کیف یادگیریهایی که تا به حال آموزش و پرورش بر آنها صحه گذاشته است، در می یابیم که ما در گذشته تحت شرایط کاملاً متفاوتی آموزش دیده ایم و نمی توانیم ادعا نمائیم که این روشها و محتواها، بهترین شیوه ها و محتواهای آموزشی بوده اند و منجر به ایجاد یادگیری های اصیل و باثبات در ما گردیدهاند. از این رو لازم است تا تمام روشها و مواد آموزشی را با این واقعیت تلخ هماهنگ سازیم و برای در امان ماندن از پیامدهای هر چه نامطلوب تر آن، تدابیری بیندیشیم. این اظهارات به یک معنی میتواند توجه کارگزاران آموزش و پرورش را به این پیشنهاد جلب نماید که لازم است تمرکز و علاقه سنتی بر مهارتهای ذهنی- شناختی- همچون هوش بهر (IQ) جای خود را به علاقه شدید و تمرکز بر مهارتهای عاطفی- اجتماعی و هوش بهر هیجانی (EIQ) بدهد و یا اگر نمیتواند این جایگزینی را به تصور اینکه ممکن است زیان و آسیب دیگری بر آن مترتب باشد، سرلوحه کار خود قرار دهد، لااقل پذیرفتن آموزههای هوش هیجانی و تزریق آنها به پیکره آموزش و پرورش میتواند روح تازهای به آن بدمد تا جایی که بتوان به خلإها و کمبودهای انسان امروز، که کیفیت زندگی او را به مخاطره انداخته است پاسخ داد. از این رو به نظر می رسد که برای اجتناب از پا نهادن در «منطقه خطر»، نه تنها به آموزش و پرورش مهارت هایی که برگیرنده مهارت های تحلیلی و جزئی نگر می باشند، بلکه به مهارت های کلی نگری از زمینه مباحثات و مبادلات اجتماعی، معاشرت های شخصی و انعطاف پذیر بودن که جملگی «قابلیت های هوش هیجانی» را نیز دربرمیگیرند، نیاز داریم. قابلیت هایی که با رشد آنها میتوان نیروهای برانگیزنده و راهبر را در جهت نیل به اهداف مثبت سوق داد.
تاریخچه
اگر چه در سالهای اخیر مفهوم هوش هیجانی به شدت موردتوجه واقع گردیده است اما این سازه، سازه ای نیست که یک دفعه به وجود آمده باشد. در دهة 1920 روانشناس مشهور، «ثرندایک» در بحث هوش، از هوشی نام میبرد به نام «هوش اجتماعی» که آن را «توانایی ادراک و فهم دیگران و انجام اعمال مناسب در برقراری روابط بین شخصی» تعریف و آن را یکی از ابعاد هوش شخصی به حساب میآورد. (گلمن، 1995) در همین سالها، ژان پیاژه، (1975) اگرچه سرگرم مطالعه تحول شناخت است اما از توجه به عواطف به مثابه نیروی انگیزشی و پویشی در تحول شناخت غفلت نمی ورزد و با بیان اینکه شناخت و عاطفه دو جزء مستقل اما مکمل یکدیگرند نشان میدهد که به عنوان یک دانشمند بزرگ به نقش تأثیرگذار عواطف بر تحول اندیشه و شخصیت آدمی واقف است. جان دیوئی (1938) به صورت عمیق و گسترده در مورد ماهیت کلاس درس این گونه نتیجه گرفت که کلاس درس، جایی است که دانش آموزان در مورد مهارتها و حالتهای ذهنی موردنیاز جهت نیل به آن و شرایط اجتماعی و عاطفی که برای انتقال و تداوم آن موردنیاز است، اطلاعات و آگاهی هایی کسب میکنند. او در کتاب «چگونه فکر می کنیم» نشان میدهد که از مهارت هایی موردنیاز شهروندان برای زندگی کردن در یک جامعه باز به خوبی آگاه است.
در دهه، 1980، مقالات «رابرت استرنبرگ» و «هوارد گاردنر» علاقه به مطالعه هوش عاطفی- اجتماعی را دگربار احیاء میکنند. کارهای استرنبرگ نشان داد که مردم نسبت به «مهارت های اجتماعی» در افراد باهوش توجه خاصی دارند، همچنین بر ارزش هوش اجتماعی و تفاوت آن با توانایی های تحصیلی تأکید زیادی می ورزند.
سهم هوارد گاردنر (1993) با ابداع سازه «هوش چندگانه» در ارتقاء مفهوم هوش هیجانی اینست که او با طرح دو نوع هوش به نام های «هوش درون شخصی» و هوش بین شخصی5 به وضوح آنچه که امروز به نام هوش هیجانی شناخته می شود، را پی افکند. او هوش درون شخصی را به معنای توانایی آگاهی از خود و استفاده از خود و هوش بین شخصی را توانایی درک و فهم دیگران و اینکه با چه چیز و چگونه میتوان آنان را به فعالیت و همکاری برانگیخت، تعریف میکند. (گاردنر، 1993، نقل از کیاروچی و دیگران، 2002).
در سال 1990 مفهوم هوش هیجانی در قالب پژوهش های مایر و سالووی متولد شد و با انتشار کتاب پرتیراژ دانیل گلمن به نام «هوش هیجانی» در سال 1995 آن به زبانی ساده و قابل فهم برای مردم عادی، افراد متخصص و مجامع علمی مطرح گردید.
تعریف هوش هیجانی
برنامه های فوری برای حفظ زندگی که تکامل در وجود ما به تدریج به ودیعه گذارده است. ریشه اصلی لغت "emotion" فعل لاتین " motere" به معنای «حرکت کردن» و یا اخذ شده از emote به معنای «سوق دادن» میباشد که اضافه شدن پیشوند "e" به آن معنای ضمنی «دور شدن» را به آن می بخشد.
قبل از پرداختن به تعریف هوش هیجانی باید به خاستگاه واژه «هیجانی» در کنار و بعد از واژه هوش توجه کرد. واژه هیجانی در اینجا اساساً جنبه حیاتی دارد. تمام هیجان، در اصل تکانه هایی برای عمل کردن هستند. «استفاده بهینه» از هوش هیجانی در جهت هدایت اعمال و رفتارها اهمیت ویژه ای دارد زیرا در حکم القای عاطفی عمل میکند. آنچه در گام نخست، بر مفهوم هوش هیجانی مترتب است، استفاده مثبت از هیجانات و سائقهها به صورت تعدیل یافته و مهار شده به منظور دستیابی به اهداف زندگی روزمره است. برای مثال «بزرگی گفته است احساس روی قله بودن به صعود موفقیت آمیز از قله بسیار کمک میکند» (نقل از فاطمی، 1383) از این رو براساس ادبیات هوش هیجانی میتوان گفت آدمی در صعود از قله های رفیع دانش با داشتن احساس مملو از شوق روی «قله دانش بودن» و با دریافت یک خودپنداره مثبت، برانگیخته شده و پویاتر عمل میکند و بهتر میتواند ناکامیهای احتمالی و رنج و مشقت های درس خواندن را پشت سر بگذارد.
به اعتقاد مایر و سالووی (1997) هوش هیجانی عبارت است: توانایی درک و فهم عواطف به منظور ارزیابی افکار و خلق و خو و تنظیم آن ها به گونه ای که موجب تعالی و تحول عقلی- عاطفی گردد. دانیل گلمن در کتابی که به نام هوش هیجانی نوشته است، ابتدا براساس پژوهش های مایر و سالووی به پنج بعد هوش هیجانی و سپس در آخرین نوشته های خود بر مطرح قابلیت های پنج گانه هوش هیجانی به شکل «خودآگاهی هیجانی»، خود تنظیمی هیجانات (مدیریت بر عواطف)، خودانگیزشی، خودآگاهی اجتماعی و مهارتهای ارتباطی و اجتماعی، صورت بندی جدیدی را عنوان میکند.
به طور کلی در تعریفی که از هوش هیجانی توسط مایر، سالووی و گلمن، به عمل آمده هوش هیجانی نقش اساسی و مرکزی در تعامل های انسان ها با یکدیگر دارد و در فعالیت های مرتبط با خانه، مدرسه، شغل و دیگر موقعیت ها تاثیرگذار است. چه به قول پاتریشیاپتن هوش هیجانی چه بسا میتوان به معنای اکتسابی هوشی دانست تا خود و دیگران را بهتر بشناسیم (شافعی مقدم و ایجادی، 1383)
از آنجا که هوش هیجانی از مجموعه ای از مهارت های گوناگون ساخته شده است که بیشتر آنها را میتوان از طریق آموزش و یادگیری در دیگران ایجاد نمود و یا پرورش داد (سالووی و مایر، 1997) بنابراین شگفت آور نیست اگر ادعا کنیم که می توان، آموزش و پرورش را به مثابه نهاد اصلی و مدارس را به عنوان اولین مراکز و پایگاههای پرورش هوش هیجانی به حساب آورد.
[گلمن در مصاحبهای درباره اینکه آیا میتوان هوش هیجانی را آموزش و یا پرورش داد، میگوید هوش هیجانی ضمن اینکه از یک زمینه بالقوه ذاتی برخوردار است، جنبه اکتسابی سالم دارد. و بر همین خاطر است که همه بهبود خویشتن منجر میشود. اساساً در بحث «شخصیت» ما از دو اصطلاح سخنی به میان میآوریم یکی «اثرحالت» و دیگری «اثرصفت». که البته آنگونه که در روانشناسی مطرح است،تفاوت ثبتی بین آنها وجود دارد. شما وقتی یک کارگاه هوش هیجانی میروید، بلافاصله «اثرحالت» را تجربه میکنید، احساس خوبی دارید، میگوئید «خیلی خوب بود» اما بدانیم که در اینجا یک حقیقتی وجود دارد بنام «زندگی قفسهای» که مبین اینست که ما در اصل در قفس شخصیت خودمان زندگی میکنیم و بیرون آمدن از این قفس به این سادگی نیست. به هر حال زندگی همچنان جاری است و شما در زندگی خود زیر فشار هستید و یا با همسرتان یا همکارتان مشاجره میکنید، این اثر حالت است که نشان میدهد آنچه شما از کارگاه آموزشی به یکباره آموختهاید چندان دوامی نداشته، یعنی تا زمانی که اثر کارگاه آموزش وجود دارد خوب است اما افسوس طولی نمیکشد. از سوی دیگر «اثر صفت» است بدین معنا که شما وقتی در یک برنامه آموزش (تمرین) ذهنی و آموزش قلب (درون) به صورت نظامدار و طولانی مدت شرکت میکند، ساختار عصبی (نورولوژی) مغز شما تغییر میکند و شما هر چه بیشتر آن را انجام دهید، تغییر سریعتر خواهد بود و تأثیر آن یک سال بعد و حتی ده سال بعد همچنان قابل مشاهده خواهد بود. (گلمن 2005، نقل از شریقی درآمدی و آقایار،1384).]
ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است
متن کامل را می توانید در ادامه دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن برای نمونه در این صفحه درج شده است ولی در فایل دانلودی متن کامل همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند موجود است
فهرست مطالب
چکیده : 1
فصل اول : 2
تغذیه : 5
PLC(2-1 چگونه کار می کند؟. 5
برنامه کنترل چگونه نوشته می شود ؟. 6
فصل دوم : 9
(2-2 مدارات ورودی و سنسورها 10
(3-2 سنسورهای ورودی... 11
(2-3-2 سوئیچ های مجاورتی.. 12
فصل سوم : 13
1- منبع تغذیه (power supply). 13
2- حافظه (memory). 14
3- واحد پردازنده مرکزی (CPU). 14
4 – ترمینال ورودی (input port). 14
2-3 ) زبان برنامه نویسی PLC... 15
5-3 ) مراحل برنامه نویسی در PLC... 16
فصل چهارم : 17
4-2) کنترل پیوسته میزان روشنائی یک لامپ با PLC... 19
4-3)ساخت پتانسیومتر آنالوگ با استفاده ازPLC و تایمر خارجی.. 21
4-4) ساخت ساعت برای یک دستگاه. 24
شبکه 9 : پایان قدم چهارم و بررسی آغاز قدم پنجم.. 32
فصل پنجم : 34
5-1) ایجاد سیگنال چشمک زن با استفاده از دستورهای قطع زمانی.. 34
5-2) ساخت شمارنده بالا/ پایین با استفاده از دستور قطع.. 38
فصل ششم: 57
6-1) PLC به عنوان کنترل کننده ، در حلقه کنترل : 58
6-2) PLC با ایمنی مخصوص.... 59
6-3) ارتباطات و همکاری در PLC ها: 59
6-4) اتصال PLC به پروسه هایی با درجه ایمنی بالا : 60
منابع.. 63
منابع لاتین.. 64
بیگمان رایانه در چند دهه کنونی از عوامل اصلی و کلیدی پیشرفت شناخته شده است. گردش درست امور، سرعت (تندی) در کارها و روشهای اداری، بهرهوری و خدمات عمومی، دسترسی به اطلاعات شرکتها همه از مزایای رایانههاست. امروزه سازمانها جهت پردازش کارهایی چون نگهداری و به روز رسانی حسابها و داراییهای خود، راهشان را به سوی استفاده از رایانهها باز نمودهاند. کاربردهایی چون لوازم خانگی، خودروها، هواپیماها و ابزار صنعتی، دستگاههای الکتریکی، کنترل انتقال نیرو و خطوط کارخانهها و گیرنده ماهواره توسط رایانه سرویسدهی میشوند. همزمان با پیشرفت و سازماندهی سازمانها و بنگاههای کوچک و متوسط، کشاورزی، صنعتی و … خدمات رایانهای هر روز نفوذ خود را در زندگی اجتماعی و اقتصادی انسان نیز نشان میدهند. ولی دیگر رایانههای دومنطقی صفر و یک جوابگوی نیازهای بشر نیست و باید سیستمهایی ساخت که به به شیوههای چندمقداری تفکر و تعلم انسان نزدیک باشد و ابهام و عدم قطعیت را هم شامل شود. در این راستا منطق جدیدی به نام منطق فازی توسط پروفسور لطفیزاده معرفی شد و از آن پس انبوه مقالات برای پیاده سازی این منطق در سیستمهای کامپیوتری و الگوریتمهای موجود، ارائه شد. هدف ما در این پژوهش هم بررسی جامعی پیرامون این مبحث و کاربردهای آن در یادگیری ماشین است. لذا پس از بیان تعاریف و تاریخچه و انواع روشهای منطق فازی و یادگیری ماشین، مروری بر مقالات معتبر و جدید ارائه شده در این زمینه داشته و ایدههای جدیدی که داده شده است را خواهیم گفت.
تعداد صفحات : 92
1- مقدمه
در عصرحاضر اشتغال زایی یکی از دغدغه های مهم مدیران و برنامه ریزان جوامع بشری محسوب می گردد. به طوریکه در گزارشی که در سال 2000 توسط سازمان جهانی کار[1] منتشر شد، بر این موضوع تاکید گردیده است که کشورهای جهان تا سال 2010 میلادی باید قادر به ایجاد 500 میلیون موقعیت شغلی جدید باشند (دفتر بین المللی کار[2]، 1999). در عین حال عواملی همچون رشد اقتصادی، استقبال از مهاجرت، تغییرات چشمگیر در وضعیت جمعیتی، جهانی شدن، تسهیل در ارتباطات، تولد و شکل گیری سازمان های جدید و طرح دیدگاه های نوین در زمینه مدیریت و سازمان و همچنین تحولات شگرف در فناوری و ظهور فناوری های نو موجب تاثیرات غیرقابل انکاری بر بازار کار و مشاغل شده است. در اینجا، مهم ترین عوامل موثر بر اشتغال و مشاغل بررسی می شوند.
الف- رشد اقتصادی: افزایش آمار نیروی کار موجب افزایش قدرت خرید افراد جامعه شده و در افزایش تقاضای جامعه نمود پیدا می کند. بنگاه های تجاری نیز فعالیت های خود را توسعه داده تا پاسخگوی تقاضای جامعه باشند. از طرفی فعال شدن تجارت بین الملل نیز موجب رشد و توسعه اقتصاد جهانی خواهدشد. زنجیره تحرکات اقتصادی پیش گفته، زمینه ساز پیدایش مشاغل جدید در همه حرفه ها می گردد.
ب- تغییرات جمعیتی: ویژگی های جمعیتی مانند سن، جنسیت، پیشینه فرهنگی و سطح تحصیلات در جامعه، می تواند در تعیین نیازهای جامعه موثر باشد. یک جامعه جوان نیاز به مربیان آموزشی و مدارس بیشتری دارد در صورتی که یک جامعه پیر، نیاز بیشتری به خدمات بهداشتی و درنتیجه پزشک و پرستار دارد.
ج- جهانی شدن[3]: انقلاب فناوری اطلاعات، کاهش هزینــه هـای مخابراتی و ظهور پدیده تار جهان گستر[4]، موجب ورود رایانه های پر قدرت شخصی به منازل و دفاتر کار افراد شد. بتدریج نیاز زندگی و تجارت، افراد جامعه را در سراسر جهان به هم پیوند داده و مرزهای جغرافیایی را پشت سر گذاشت. چرخش سریع اطلاعات و سرمایه بین کشورها و افراد جامعه به روند جهانی شدن سرعت بخشیده و این امر نیز تاثیر بسزایی بر وضعیت اشتغال داشته است (بوتس[5]، 1999).
[1] -World Labor Organization (WLO)
[2] -International Labour Office
[3] -Globalization
[4] -World Wide Web (www)
[5] - Bouts
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:102
پایاننامه دوره کارشناسی ارشد رشته ریاضی محض گرایش جبر
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
فصل 1: تعاریف و پیشنیازها
1-1- مقدمه 2
1-2- مجموعههای ناهموار 3
1-3- نظریه مجموعههای فازی روی گروهها و حلقهها 7
1-4- اشتراکهای فازی (t- نرمها) 10
فصل 2: مجموعههای T- فازی ناهموار
2-1- مقدمه 14
2-2- تقریب بالا و پایین از یک مجموعهی فازی 15
2-3- تقریب بالا و پایین از یک مجموعهی فازی نسبت به یک زیر گروه نرمایT- فازی 20
فصل 3 : زیر گروههای T– فازی (نرمال) ناهموار
3-1- مقدمه 27
3-2- زیرگروههای T– فازی ناهموار بالایی و پایینی 28
3-3- تصویرهای همریختی گروهی از زیر گروههای T- فازی ناهموار 33
فصل 4: مجموعه های ناهموار در حلقه ها
4-1- مقدمه 37
4-2- روابط همنهشتی قوی و کامل و مجموعههای ناهموار 38
4-3- تقریبهای مجموعه فازی 44
4-4- ایدهآلهای اول (اولیه) ناهموار در حلقهی جابجایی 47
4-5- ایدهآلهای فازی اول (اولیه) از یک حلقهی جابجایی 54
4-6- ایدهآلهای فازی اول ناهموار 56
4-7- ایدهآلهای ناهموار فازی 60
پیوست A 79
پیوست B 83
منابع 87
چکیده:
در این پایاننامه، هدف مطالعهی مجموعههای ناهموار ( فازی ) و ارتباط آن با گروهها و حلقهها است. ابتدا فضای تقریب و مجموعههای ناهموار را تعریف میکنیم و کاربرد آن را در گروهها و حلقهها بیان میکنیم. زیرگروهها و زیرحلقهها و ایدهآلهای Tـ فازی ناهموار را معرفی کرده و نشان میدهیم چهارچوب کلیتری نسبت به زیرگروهها و زیرحلقهها و ایدهآلهای Tـ فازی برای t- نرم دلخواه دارند. تأثیر همریختی بر آنها را بیان کرده و برخی از مفاهیم را در مورد مجموعههای ناهموار فازی را نیز بیان میکنیم.
پیشگفتار
نظریه مجموعههای ناهموار به عنوان تعمیمی از نظریه مجموعههای کلاسیک، برای کار با دادههای نادقیق است که برای اولین بار توسط زادیسلاو پاولاک [14] در سال 1982 مطرح شد. اساس این نظریه یک رابطه همارزی روی مجموعه مرجع میباشد که توسط آن برای هر زیرمجموعه یک تقریب ناهموار پایینی و یک تقریب ناهموار بالایی معرفی میگردد. این نظریه و رابطه آن با ساختارهای جبری بعدها توسط دانشمندان بسیاری از جمله بونیکفسکی ([1])، بیسواس ، ناندا ([1])، کوروکی ، موردسون ، لئورینو و ... مورد مطالعه قرار گرفت.
دابویس و پرد ([6]) و ([7]) اولین کسانی بودند که مفاهیم مجموعههای فازی ناهموار و ناهموار فازی را معرفی کردند. یک مجموعه فازی ناهموار زوجی از مجموعههای فازی است که ناشی از تقریب زدن یک مجموعه فازی در یک فضای تقریب فازی و یک مجموعه ناهموار فازی زوجی از مجموعههای فازی است که ناشی از اجرای نظریه فازی بر یک فضای تقریب معمولی است.
در ایرن نیز دکتر بیژن دواز ([3]) اولین کسی بود مطالعات خود را روی مجموعههای ناهموار آغاز کرد. ایشان مطالعات خود را در مورد ساختارهای جبری ناهموار و ساختارهای فازی ناهموار سوق داد.
هدف این پایاننامه مطالعه مجموعههای فازی ناهموار و برخی از ساختارهای ناهموار جبری نظیر زیر گروههای فازی ناهموار و زیرحلقه فازی ناهموار و ایدهآل فازی ناهموار است. همچنین در این پایاننامه نشان داده میشود که طی چه شرایطی یک ساختار ناهموار جبری تحت یک همریختی پایا است. و همچنین عمدهترین کارها انجام گرفته روی مجموعههای فازی ناهموار را روی مجموعههای ناهموار فازی بررسی میکنیم.
این پایاننامه در چهار فصل تهیه گردیده است. در فصل 1 تعاریف و پیشنیازها، در فصل 2 مجموعههای T- فازی ناهموار برای t- نرم دلخواه و در فصل 3 زیرگروههای T – فازی ناهموار و تأثیر همریختیها بر آنها را بیان کرده و در فصل 4 ابتدا ایدهآلهای T- فازی اول (اولیه) ناهموار را بیان کرده و برخی از مطالب گفته شده را روی مجموعههای ناهموار فازی بیان میکنیم.