مقدمه
در تمامی ادوار زندگی بشر، تعارض، کشمکش و اصطکاک بین منافع رئیس و مرئوس، کارفرما و کارگر، ارباب و رعیت وجود داشته است. تعارض، واقعیتی است که بشر در طول تاریخ با آن آشنا بوده، ولی متأسفانه به دلیل عدم مدیریت صحیح، بیشتر تعارضات به ستیزهجویی و دشمنی مبدل شده است (نجفبیگی , 1383). امروزه جوامع بشری به علت پیشینه ناخوشایندی که از تعارض دارند، به آن به عنوان یک پدیده منفی مینگرند. خانم ماری پارکر فالت به تعارض به عنوان یک مسأله بد و زیانآور نگاه نمیکند؛ وی میگوید: از طریق روابط انسانی مناسب، میتوان از تعارض موجود در راه پیشبرد اهداف سازمانی استفاده کرد. در مقابل التون مایو تعارض در سازمان را یک بیماری اجتماعی میداند (میرکمالی , 1371) رابینز تعارض را فرایندی میداند که در آن یک طرف عمداً سعی میکند کوشش طرف مقابل، گروه یا فرد دیگری را در نیل به اهداف مورد نظر سدّ نماید یا باعث محرومیت وی شود (رابینز , 1377). تعارض به علل گوناگون بین افراد و گروهها ظاهر میشود. تفاوتهای ادراکی، شخصیتی، اعتقادی، سیاسی و مانند آن از یک طرف و استنباطهای مختلف در مورد هدفهای فرد، سازمان و جامعه از سوی دیگر، تعارضات گوناگونی را در محیطهای کار دستهجمعی ایجاد میکند (رابینز پ. , 1382) اسماعیلی نشان داد که تفاوتهای قومی، زبان، گویش، تعداد زیردستان، عدم اعتماد مدیر به کارکنان، تحمیل خواستههای مدیر به زیر دستان و رقابت، از جمله عوامل مؤثر بر ایجاد تعارض درون سازمانی میباشد (اسماعیلی , 1374) بیشتر انسانها با شنیدن واژه تعارض، دعوا و زدوخورد یا جنگ را تجسم میکنند؛ در صورتی که این وضعیتهای افراطی، تنها آشکارترین و بارزترین نمودهای خصمانه تعارض است. مدیران در طول عمر مدیریتی خود با انواع ظریفتر و ملایمتر تعارض مانند عدم توافقها، انتقادها و جدالها، مواجه میشوند (ریچاردال, 1381). فراگیری مدیریت تعارض برای بهبود انطباق و بهرهگیری از تغییر و تحوّل، یک سرمایهگذاری حیاتی برای فرد، خانواده یا سازمان به شمار میآید. مدیریت خوب، تعارض ما را در برابر تغییرات محفوظ نمیدارد و بدین معنی نیست که همواره با داشتن این مهارت به خواستههای خود دست خواهیم یافت؛ بلکه ما را قادر میسازد با تحولات جدید آشنا شویم و برای مقابله با تهدیدها و استفاده از فرصتها، راه حلهای مناسبی بیابیم. مدیریت تعارض از این نظر اهمیت دارد که شناخت مدیران نسبت به ماهیت، ویژگیها و علل بروز تعارض، آنان را در کنترل و نحوة برخورد و کاهش مسائل ناشی از تأثیر آن یاری مینماید ( هندی , 1375). تعارض اگر به نحو مطلوب، مورد کنترل و هدایت قرار گیرد، نه تنها زیانآور نخواهد بود بلکه میتواند موجبات تحوّل و بهبود عملکرد را فراهم نماید، کیفیت تصمیمگیری را بهبود بخشد، دقت عمل را افزایش دهد، افکار و نظریات نوین را مطرح کند و موجب خلاقیت و نوآوری در سازمان گردد. مدیریت اثربخش تعارض به مدیر کمک میکند تا با تحولات جدید در تماس باشد و برای مقابله با تهدیدات و استفاده از فرصتها، راه حلهای مناسب بیابد. تعارض بین گروهها یکی از نتایج طبیعی سازماندهی است محمودآبادی در تحقیق خود با استناد به نتایج پژوهش برزن بیان نموده که بین ساختار سازمانی و میزان تعارض بین کارکنان رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد؛ همچنین بین هر یک از ابعاد ساختار سازمانی (پیچیدگی، رسمیت، تمرکز) با میزان تعارض شغلی کارکنان رابطه مثبتی وجود دارد (محمودآبادی, 1384). از سه عامل ابعاد ساختار سازمانی (پیچیدگی، رسمیت، تمرکز)، ابتدا پیچیدگی، سپس عامل رسمیت و در نهایت تمرکز با درجه اطمینان 99% بیشترین تأثیر را روی تعارض بین کارکنان دارند. نتایج پژوهشهای میدانی نشان میدهد که مدیران، 21% وقت خود را صرف مدیریت تعارض میکنند. زرنوشته فراهانی عنوان نمود که با افزایش سن و تجربه مدیریت، نوع رهبری به سمت رابطهگرایی سیر میکند (زرنوشته فراهانی, 13880). مدیریت تعارض از نظر اهمیت برابر و حتی در مواقعی بیشتر از کارهایی مانند برنامهریزی، سازماندهی، ارتباطات، انگیزش و تصمیمگیری است (رابینز پ. , 1382). مدیران امروز در راستای نیل به اهداف سازمانی، باید بموقع تعارض در سازمانها را مورد شناسایی قرار دهند و از روشهای صحیح، اصولی و منطقی مدیریت تعارض در جهت افزایش اثربخشی سازمان استفاده نمایند
فرمت ورد قابل ویرایش تعداد صفحات 12