مناسب روانشناسان و روانپزشکان
دانلود کارگاه روان درمانی عقلانی عاطفی رفتاری
مناسب روانشناسان و روانپزشکان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
تربیت عقلانى
چکیده
گذشت که تعلیم و تربیت دراصطلاح رایجخود، بر عقلانیتیعنى پرورش اندیشه دلالت دارد. انواع گوناگون تربیت که اصطلاحا، اخلاقى، سیاسى، زیبایىشناختى نام گرفتهاند، اولین حامیان تربیت عقلانى، رویکردهاى مختلف به تربیت عقلانى، دیدگاه سنتى تعلیم و تربیت، بررسى بحثهاى معاصر در زمینه تربیت عقلانى و پیشنهاد بازگشتبه تعلیم و تربیت لیبرال و عقلانى از سوى عدهاى از دانشمندان و مربیان و. . . از جمله موضوعات مورد بحث در این مقال است. قسمت آخر این مقاله را با هم پى مىگیریم:
بحث معاصر در زمینه تربیت عقلانى
هرگز نباید تصور کرد که بحثبین دیویى و طرفداران شیوه سنتى تعلیم و تربیت طولانى است، بلکه لازم است فقط تربیت عقلانى را در برنامه درسى دهه گذشته مورد بررسى قرار دهیم.
امروزه ما شاهد بحث دیگرى در زمینه نوعى از تربیت عقلانى هستیم که باید برگزیده شود. هنوز واقعگرایى سنتى یا خردگرایى و تجربهگرایى عملى دیویى محورهاى بحث را تشکیل مىدهد. در میان انتقادهاى بسیارى که از مدارس ما مىشود، یکى از عمدهترین و بارزترین آن، فقدان یک تربیت عقلانى جدى است. این انتقادها در تمام سطوح تعلیم و تربیت در ایالات متحده امریکا مطرح شده است.
یکى از پیشنهادهایى که مجددا ارائه شده، بازگشتبه یک تعلیم و تربیت آزاد و عقلانى دقیق است. این طرح از سوى عدهاى از دانشمندان و مربیان و همچنین شخصیتهاى سیاسى مانند ویلیام بنت، (William Bennet) عضو سابق کمیسیون تعلیم و تربیتبیان شده بود.
هرچند در این بحث، به تعلیم و تربیت در مدارس توجهاتى شده، اما، دانشگاهها آماج بیشترین انتقادها قرار گرفتهاند. منتقدانى همچون آلان بلوم، (Allan Bloom) و اى. هرش، (Hirsch) از نبود سواد فرهنگى در میان دانشجویان انتقاد کردهاند، تحقیقات نشان مىدهد که نه تنها در ریاضیات و علوم پایه - که اکنون به طور گسترده از مقبولیتبرخوردارند - نارسایىهایى وجود دارد، بلکه در علوم انسانى نیز یک معرفت اساسى یافت نمىشود.
در حال حاضر کتابى که بیشترین توجه و بحث را به خود اختصاص داده، کتاب «تنگ نظرى امریکایى چگونه آموزش عالى دموکراسى را نابود کرده و روحیات دانشجویان را به تحلیل برده است» (1987) نوشته آلان بلوم، (Allan Bloom) مىباشد. بلوم مبناى فلسفى مهمى نسبتبه نقدهاى کنونى به دست مىدهد. بحث او درباره تجدید بناى یک تعلیم و تربیت آزاد است که احساس مىنماید از سوى مربیانى همچون جان دیویى از بین رفته است. بلوم از جدیدترین دانشمندانى است که عملگرایى و آزادى گرایى را به دلیل آن که از مسببان بیمارىهاى تعلیم و تربیت امریکایى هستند سرزنش مىکند. استفاده وسیع او از آثار افلاطون در بحثهایش، نشان مىدهد که نظریه سنتى به رغم نقدهاى بسیارى که در طول سالیان متمادى به آن وارد شده، از بین نرفته است.
فروش فوق العاده این کتاب و گسترش بحث نیز موجب تقویت این نظریه گردید. بلوم نطق شدید اللحن خود را علیه تعلیم و تربیت پیشرفته (1) با رد نسبىگرایى فلسفى، که نتیجه اصلى عملگرایى است، شروع کرد. او با شدت بیشترى نسبىگرایى فرهنگى را که در این فلسفه نهفته است، رد کرد. او «تعلیم و تربیتبدون حد و مرز» ، که حقوق طبیعى را برتر از طبقه، نژاد، دین، ملیت و فرهنگ نمىپندارد، رد مىکند. این فلسفه بدون حد و مرز (2) راه را براى تمام ایدئولوژىها باز مىگذارد; زیرا فاقد تفسیرهاى مشترک در ارتباط با منافع عمومى مىباشد. بلوم این فلسفه را مستقیما در اندیشهها و افکار جان استوارت میل، (John Stuart Mill) و جان دیویى مىیافت. (ص 290) او عقیده دارد که این عملگرایى دیویى بوده که دموکراسى امریکایى را، که از سوى بنیانگذاران امریکا ایجاد شده بود، از بین برد. (ص 56) بنیانگذاران امریکا بیشتر تحت تاثیر تفکرات جان لاک و هابز در عصر پیش از روشنگرى بودند. بلوم همچنین بسیارى از تقصیرات را به گردن اندیشمندان امریکایى مىاندازد که با نسبىگرایى ارزشى، مطرح شده از جانب دانشمندان آلمانى مانند نیچه، (Nietszche) و فروید، (Freud) موافقت کردهاند. بلوم، به خصوص از این موضوع ناراحت است که بى اعتنایى پیشرفتگرایى نسبتبه تفاوت میان تعلیم و تربیت آزاد و فنى به این واقعیت منجر شد که مشاهده مىشود یک فرد تحصیل کرده - هر چند متخصص کامپیوتر است - اما هیچ گونه معرفت اخلاقى، سیاسى و مذهبى ندارد. (ص 59)
بلوم نسبىگرایى و باز بودن پیشرفتگرایى را مخالف اعتقاد بنیانگذاران به بینشهاى حقوق و اهداف عمومى مىداند. او از این واقعیت متاسف است که فلسفه و دین موضوعات الزامى در بسیارى از دانشگاهها نیستند، در حالى که رشتههایى در فرهنگهاى غیر غربى (که او همه آنها را نژاد پرستانه مىپندارد) به طور فزایندهاى الزامى شدهاند (ص 36) و مطلق گرایى فلسفه یونان، به ویژه فلسفه افلاطون، بالاتر از تفکرات غربى در نظر گرفته شده است. او به خصوص از نابودى مذهب، به سبب تاثیرى که در شکل دادن به منشهاى اخلاقى ملت دارد، انتقاد مىکند. (ص 56)
اعتقاد بلوم به عقلگرایى آکادمیک را مىتوان در پذیرش فلسفه تعلیم و تربیتى او که پس از برنامه آثار بزرگ، (BooksGreat) یکى از نمونههاى اصلى تربیت آزاد عقلانى در زمان ما است مشاهد کرد. او نیز اعتقاد راسخ دارد که طبیعت تنها چیزى است که در تعلیم و تربیت لحاظ مىشود. علاقه انسان به دانستن همیشگى است. آنچه که در واقع مورد نیاز است، خوراک مناسب است، و تعلیم و تربیت فقط غذا را پیش روى ما قرار مىدهد.
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:43
چکیده:
نکته 1: انسان برای انجام پیشاندیشهی کارها، نیاز به «تفکر» و «طرحریزی» دارد و همچنین، برای ساختن همهی مصنوعات بزرگ و کوچک مورد نیاز خود، نیازمند «تفکر»، «تصور» و «طراحی کردن» است. «طراحی»، وسیلهی ساختن، آبادانی و تمدن است.
نکته 2: ما می توانیم با استفاده از قدرت «حافظه» و «تخیل»، آن چه را که قبلاً دیدهایم «تجسم» کنیم و نیز می توانیم به کمک «تفکر» و «تخیل» و «قدرت خلاقیت»، دربارهی آن چه که «ممکن است باشد» تعمق کنیم و تصویری از آن چه که می تواند باشد، مجسم سازیم و آن را ترسیم نموده، با دیگران در میان بگذاریم.
نکته 3: طراحی تلاشی اندیشمندانه، خلاقانه است که از تفکر، شروع و به ارائهی محصولی زیبا، کارآمد و اصیل ختم میشود. و طرح نهایی همیشه عمق اندیشه و بصیرت طراح را در خود باز می تاباند و حکایتگر عمق اندیشه و بصیرت طراح را در خود باز می تاباند و حکایتگر عمق و سلیقهی اوست.
یکی از گیراترین و مهم ترین مباحث در مبانی طراحی معماری «روند طراحی معماری» می باشد. «هر پروژه، یک صورت منطقی و عقلانی دارد که اهداف، ویژگی های کیفی و ابعاد کمی آن را بیان می کند و اصول و احکام حاکم بر طراحی را روشن می سازد.»
یکی از روش های طراحی معماری با تأکید بر عملکرد فضا ها و روابط منطقی آن ها با دیاگرام ارتباطی فضاها شروع می شود.
در دیاگرام فضاها دارای معنای مکانی نیستند.
طراحی، یک فعالیت منظم از پیش برنامه ریزی شده نیست یک فعل شخصی و انسانی است و حالت مکانیکی ندارد.
طراحی معماری شامل انتخاب عناصر معماری و تنظیم و ترکیب آن ها برای ایجاد فضا و کیفیات مورد نظر برای تأمین عملکرد مناسب، زیبایی و انتقال مفاهیم و معانی است.
موضوع: رشد عقلانی و حقوق جنایی
چکیده
در ساختار سنتی حقوق جنائی تعامل تابعان این شاخه از حقوق با آن دسته از قواعد ماهوی آن، که به تبیین جرائم و مجازاتها می پردازند، تنها در قلمرو مسئولیت کیفری مورد توجه قرار می گیرد. در حالی که اگر جوهره مسئولیت فرد را توانایی ادراکی او بدانیم و بپذیریم که میزان این توانایی بر اساس میزان رشد عقلانی متفاوت است، خواهیم دانست که تعامل فرد با تکالیف دوگانه ای که آن قواعد پدید می آورند (تکلیف به رعایت هنجارها و تکلیف به تحمیل تبعات هنجارشکنی ) به حسب میزان توانمندی اش متفاوت خواهد بود، که در نهایت در چهار مرحله مشخص قابل بررسی است: 1. مرحله آموزشی، 2. مرحله پیش کیفری، 3. مرحله مسئولیت کیفری نسبی، 3. مرحله مسئولیت کیفری تام.
مقدمه
هر شاخه از دانش حقوق متضمن گزاره هایی بر خاسته از منابع آن است که از حقوق و تکالیف افراد و شیوه اعمال و اجرای آنها و احیاناً رسیدگی به اختلافات و منازعات درگرفته بر سر آنها سخن می گویند؛ هر یک از این گزاره ها قاعده ای حقوقی به شمار می رود.
اگر قوانین جنائی را مجموعه ای از گزاره های حقوقی بدانیم که قانونگذار به وسیله آنها اراده خود مبنی بر محدود کردن (کنترل) رفتارهایی که جرم می انگارد و ساماندهی پاسخ قانونی به تخطی از آنها را اظهار می کند، هر یک از این گزاره ها یک قاعده جنائی است. (عوض محمد، 1994، ص4) با این توصیف، هر قاعده ماهوی حقوق جنائی گزاره ای حقوقی است که به تبیین یک رفتار مجرمانه (نا بهنجار) یا وضعیت خطرناک و تعیین واکنش یا تدابیر کنترلی مربوط بدان می پردازد. بدین ترتیب قاعده جنائی همواره ساختمانی مرکب دارد و متضمن دو تکلیف متوالی است؛ تکلیف اول مخاطب قاعده را از هنجارشکنی بر حذر می دارد و تکلیف دوم نظام پاسخ گویی را به تحمیل تبعات تخلف از تکلیف اول بر فرد هنجارشکن ملزم می کند. (الصیفی،1967، ص45)
از این رو هرچند اعمال تبعات مقرر شده قانونی برای رفتار جنائی هر فرد منوط به ارتکاب جرم از سوی اوست اما قواعد جنائی به واسطه رسالت اولیه شان (ملزم کردن افراد به رعایت ارزش ها) همه افراد جامعه (مجرم و غیر مجرم) را مورد خطاب قرار می دهند و منحصر به مرتکبین جرائم نخواهند بود.
حقوق جنائی به عنوان پاسدار ارزش های اجتماعی بیش و پیش از آنکه در پی اعمال کیفر در مورد ارزش ستیزان باشد به دنبال حاکم ساختن ارزش ها و پیشگیری از فرو ریختن منزلت اجتماعی آنهاست. به عبارتی روشن تر قوانین کیفری می کوشند که اولاً از طریق جنبه تعلیمی خود و از طریق جرم انگاری از وقوع جرائم جلوگیری کنند (بازدارندگی عام) (نیازپور، 1382،ص132) و ثانیاً از طریق اعمال کیفر علیه مجرمان مسیر پیشگیری از تکرار جرم را دنبال نمایند. (بازدارندگی خاص). (نیازپور، 1382،ص135) این نگره ساختار سنتی حاکم بر حقوق جنائی را که به صورتی عملگرایانه و تحت تأثیر رویکرد اثباتی نظام عدالت کیفری، تمام موضوعات را از منظر قابلیت کیفر می نگرد و بدین ترتیب از پرداختن به رسالت اولیه حقوق جنائی باز می ماند، به چالش می کشد و نقطه عزیمت مباحث را از کیفردهی به سوی فراگیر کردن ارزش ها تغییر می دهد. چه، قوانین کیفری همواره با این امید تدوین می شوند که هرگز به مرحله اجرا در نیایند، زیرا هیچ قانونگذاری وقوع جرم را نمی پسندد.
رویکرد فوق در تعامل با قوانین کیفری، تنها به افرادی که قابل کیفرند توجه نمی کند، بلکه با اتکا به جنبه تعلیمی قواعد جنائی افرادی را که می توانند ـ بدون آنکه مرتکب جرمی شده یا حتی قابل کیفر باشند ـ مخاطب قاعده قرار گیرند نیز شناسایی می کند.
تعداد صفحات : 38
دانلود مقاله فرانگرشی بر نظریه های آزادی درمانی ,درمان عقلانی ,عاطفی و مراجع محوری با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات 55
مقدمه
رواندرمانی روشی است که نه تنها سایکو پاتو لوژی اصلی ، بلکه پایه ها و روند رشد فرد نیز مورد بررسی و ملاحظه قرار می گیرد . به همین دلیل در پایان فرد به رشدی فراتر از آنچه حاصل رفع علائم است دست می یابد و حرکت به سوی کمال تسهیل می گردد .
صرف نظر از نوع بیماری ، هیچ نوع از رواندرمانی راه حل انحصاری مشکلات نبوده و یا برای تمام درمانگران قابل استفاده نیست . برا دانشجویان رواندرمانی شاید بهترین راه حل این باشد که با روش های چندی که توسط پیش کسوتان و متخصصین مجرب به کارگرفته شده است آشنا شود و به تریج در جریان پیشرفت حرفه ای خود روش یا روش هایی را که با روحیه و وضعیت خود او و بیمارش در هر زمان متناسب است مورد استفاده قرا ر دهد.
اعتقاد بر این است که گسیختگی موجود در رواندرمانی را می توان با بررسی تطبیقی ( مقایسه ای ) نظام های رواندرمانی به بهترین وجه کاهش داد بنابراین آنچه در این تلاش به آنی پرداخته می شود ضمن معرفی "آزادی درمانی " تعریف و فرایند درمان آن و مقایسه آن با روش عقلانی – عاطفی و مراجع محوری ، به همراه نمونه بالینی از هر کدام می باشد .
حوزه رواندرمانی در اثر حق انتخابهای زیاد و تحولات عظیم و پراکنده شده، بسیار گسترده شده است. طی سی سال گذشته، ما شاهد تورم عنان گسیخته درمانهایی بودهایم که اسامی گوناگونی را به خود اختصاص دادهاند.
در سال 1959، هارپر ، 36 نظام رواندرمانی مجزا را شناسایی کرد. در سال 1976، پارلف، 130 درمان را در حوزه رواندرمانی، مشخص کرد. برآوردهای جدید، این تعداد را بیش از 400 درمان گزارش کردهاند. هر نظامی ادعا میکند که اثر بخشی متفاوتی دارد و از قابلیت کاربرد منحصر به فردی برخوردار است. رواندرمانی برای تأثیرگذاری مثبت (و گاهی منفی) بر بیماران، توان عظیمی دارد. درمان از این نظر بیشتر به پنی سیلین شباهت دارد تا آسپرین (بیشتر در ایجاد مقاومت در فرد نقش دارد تا اینکه نقش مسکن داشته باشد).
هر نظام رواندرمانی محدودیت نسبی خاص خود را دارد. بنابراین بهترین راه برای فایق آمدن بر این محدودیتها داشتن نوعی رویکرد فرانظری به رواندرمانی است. تا بتوانیم از روشهای درمانی و روابط درمانی ای استفاده کنیم که با نیازهای درمانجو متناسب باشد و بدین طریق، کارآیی و قابلیت کاربرد رواندرمانی، رو به بهبود رود.
در حوزه فعالیتهای رواندرمانی، دیدگاهی میتواند تازه و خلاق محسوب شود که با بررسی فعالیتهای پیشین خود، بتواند آنها را به پرسش گذاشته، پاسخ یابی نماید و ضمن تأثیر پذیرفتن از نظام های پیشین، بتواند با حرکتی فرانگرانه، بالاتر از پیشینیان خود بایستد. در این حال، رواندرمانگر، همچون بنایی میماند که سرگرم ساختمان است، هر چه بیشتر میکوشد ساختمان بالا میرود و خود او در موضعی بالاتر و فرانگرانه تر قرار میگیرد. و در این فرانگری از استحکام راستی و درستی کار خود آگاه تر میگردد. آزادی درمانی نیز اگر چه متأثر از حرکت ها و مفاهیم پیش از خود مانند بوم شناسی ، پدیده شناسی ، کل گرایی ، هستی گرایی ، پیدایش شناسی ، روانکاوی و مفاهیمی از عرفان اسلامی میباشد. در عین حال خود روش مستقلی دارد و تلاشی خلاقانه محسوب
می شود، به صاحب نظریه امکان میدهد تا ((یک شبه ره صد ساله)) را طی کند، در واقع با به پرسش گذاشتن فعالیتهای رویکردهای پیشین به تلاشهای خود جهت و معنی تازه میدهد و ژرفا میبخشد.
پرسشها
منظور از درمان در آزادی درمانی، درمان عقلانی –عاطفی و مراجع محوری چیست؟
هدف درمان در آزادی درمانی، درمان عقلانی –عاطفی و مراجع محوری چیست؟
بیمار کیست و به چه کسی فرد سالم میگوییم؟
نشانههای درمان- سالم سازی یا سالم شدن- در آزادی درمانی، درمان عقلانی –عاطفی و مراجع محوری چیست؟
منظور از آزادی چیست؟ آیا با تمسک به آن می توان به روشی برای سالم سازی انسانها رسید؟
واژههای کلیدی: ارگانیزم- الزام آور- برونفکنی- برون نمایی- بینش یابی- پیامدها- تعبیر- توضیح- درونفکنی- درون نمایی- روان آموزشی- روان رنجوری انتقال- رویدادهای برانگیزنده- فاجعهآمیز- فرانگری- عقاید- مواجهه.
آزادی درمانی
بیمار کیست؟
آیا آزادی را می توان محوری برای سلامت و بیماری فرد قرار داد و بر اساس درجات آزادی، بیماریها را شناخت و آنها را دسته بندی کرد؟ از دید این رویکرد بیمار کسی است که آزادانه، آگاهانه، با خواست خود نمیتواند در موقعیتهای مختلف، ابتکار عمل نشان دهد، بن بستهایی را که دارد، بگشاید و به تلاشهای خود گستردگی، ژرفا، جهت و معنی بدهد. آزادی درمانی، اختلالات حالتها و رفتارها را اینگونه تفسیر میکند: احساس نبودن آزادی و در قید بودن، احساس ناتوانی در پروازهای خود خواست و خود جوش انسانی. این روش، سلامت را در شکوفایی و رهایی از قیود فضاها و هنگامه های سخت و منجمد زندگی میداند.
فرد سالم کیست؟
از دید این رویکرد کسی دارای روان سالم است که آزادانه، آگاهانه با خواست خود میتواند در موقعیتهای مختلف ابتکار عمل نشان دهد، بن بستهایی را که دارد بگشاید و به تلاشهای خود گستردگی، ژرفا، جهت و معنی بدهد.
تلاشهای درمانگری
از دید آزادی درمانی هر چه جستجوگری درمانجو، با خواست و آگاهی او همراه باشد، تلاش او را برای رسیدن به سلامت نشان میدهد و نشان دهنده این است که او در این راه آزادانه عمل میکند. این نوع عملکرد، بخشی از فرایند درمانست. این وضعیت برای درمانگر نیز وجود دارد زیرا هر چه درمانگر خود خواسته و با آگاهی، مراجع را بپذیرد، آزادانه تر عمل کرده است. چنین وضعیت دو طرفه ای، کمال آزادی و شرط لازم سالم سازی و درمان است. در مراحل رشد، آزادی از بی تفاوتی و عدم معرفت، به شناخت احتمالی و از آنجا به شناخت روشن و متمایز میرسد. آزادی در موضوع، هدف، منظور مراجعه درمانجو، تلاش و کار درمانگر و در تمام روند درمان، جریان مییابد. در فضاهای بالینی، داشتن آزادی و داشتن سلامت، یکی است و آزاد بودن، سلامت بودن است.
آنچه که در آزادی درمانی مطرح است این است که دادن آزادی، بخشیدن سلامت است و اهدا، سلامت، اهدا درمان است.