در این تحقیق می خوانیم:
پس بودن تدرج و ترتیب دانشهایی که در عقل فعال است، در نفس کسی که بدین حد نهایی رسیده مرتسم گردد و نقش بندد؛ ارتسامی بیتقلید؛ بلکه حدود میانی را نیز شامل است؛ زیرا تقلید در اموری که تنها با اسباب آن امور شناخته میشود، یقین عقلی نیست و این همانگونه که شیخ الرئیس در شفا بدان تصریح نموده است، نوعی از نبوت است؛ بلکه بالاترین قوههای نبوت است و اولی آن است که این قوه قدسیه نامیده شود و آن بالاترین قوای انسانی۲۸ است.
پس اگر عقل نظری انسان بدان حد از تلقی و دریافت رسد، قوه متخیله و حس مشترک او از آن عقل پیروی و تقلید کند۲۹ و معارف الهی و محتوای عقلی را با عقل مستفاد دریابد و ملک امین و حامل وحی الهی را ببیند و سخن منظم و مرتبش را که بر او فرود میآورد، با قوه تخیل و حس مشترک خود بشنود.
این خصیصه همان معجزه علمی است که خواص در برابر آن مطیعترند۳۰ تا معجزه فعلی که عوام نسبت بدان فرمانبردارتر زیرا پیمبر به حد و مقامی نائل گشته است که دیگران از رسیدن بدان عاجز آمدهاند و دل او چیزی را دیده است که دلهای دیگران ندیده و دیده سَر و سرّ او آن را مشاهده کرده است که دیده سر و سرّ آنان یارای دیدن آن را ندارد و به دانشی نائل گشته است که دیگری را قدرت و توان نیل بدان نیست و مردمان را به سوی کاری فرا میخواند که دیگری نمیخواند و در پی این اعجاز معجزهای دیگر میآید و آن انذار و اعذار به غیب است؛ بهگونهای که درک میکند و میداند که در آینده چه رخ میدهد و این همان گفتار اجمالی است پیرامون کمال قوه نظری در نبی و رسول.۳۱
اما از لحاظ قوه عملی، یعنی قوهای که به یاری آن انسان در مادون خود اثر مینهد۳۲ و آن بدینصورت است که عقل عملی او فاصلهای دوردست و وسیع را دریابد و عالم طبیعت خارجی به منزله جسم او باشد و او به منزله جان و روان و همانگونه که جان تدبیر بدن و اداره آن کند، قوه و نیروی عملی پیمبر نیز بر طبیعت چیره باشد و مسلط؛ همانطور که جان بر تن چیره است و مسلط۳۳ و همه آنها به اذن و خواست خدای بلند مرتبه است؛ پس بدینوسیله به خواست خداوند کور را بینا کند و پیس را شفا دهد و مردگان را زندگی بخشد و عصا و چوب را به اذن پروردگار ماری گرداند و این خصیصه، همان معجزه فعلی و عملی است که در برابر آن عوام مطیعترند؛ همانگونه که خواص در برابر معجزات علمی فرمانبردارتر.
از جمله آن خصائص عصمت است و آن نیز تنها به هنگام کمال دو قوه نظری و عملی تحقّق مییابد؛ زیرا عصمت بر دو قسمت است؛ یکی به علم باز میگردد و دیگری به عمل.
امّا قسم نخست، یعنی عصمتی که به علم بر میگردد، آن است که نبی در همه شئون و امور علمی و ابعاد ادراکی خود معصوم باشد و به هنگام تشریح کمال قوه نظری او روشن گشت که پیمبر وحی را به وسیله عقل مستفاد از پیشگاه حکیم علیم دریافت میکند و آن معرفتها و آگاهیها و دانشهای دریافت شده، در حس مشترک او مجسم و متمثّل میگردد؛ به گونهای که وهم بر او مداخله نمیکند و سایر قوای مقهور با او به بازی نمینشیند؛ پس جز حق نمیبیند و جز حق نمیاندیشد؛ همانگونه که جز حق از برای او مجسم و متمثّل نمیشود؛ زیرا او به مقامی رسیده است که بر مدار حق میگردد؛ پس نه قلب او آنچه را که دیده است دروغ میگوید، نه دیده او به هنگام دیدن حق مضطرب و پریشان میشود و از نگاه مستقیم سرباز میزند؛۳۴ چه معارف و دانشها را از نزد حکیم علیمی دریافت کرده است که در آنجا خطا را مجالی نیست؛ زیرا میان عارف و منشأ عرفان او واسطهای نیست؛ لذا از این علم به علم لدنّی تعبیر میشود؛ چون از خود او سرچشمه گرفته است، وگرنه علم لدنّی نیست.
برای دانلود متن کامل تحقیق به ینک زیر مراجعه کنید.
در این متن می خوانیم:
کتاب «گفتار فلسفى [در باره] معاد از نظر روح و جسم» که درسه مجلد سامان یافته، شامل سخنرانىهاى خطیب توانا مرحومحجهالاسلام والمسلمین فلسفى، است که مطالب علمى و مشکل را بابیانى شیوا و رسا و نافذ و قابل فهم براى عموم بیان کرده تاهر کس به فراخور ذوق خود از آن استفاده کند.
معاد، از مسایل مهمى است که در مکاتب الهى به آن توجه شده واز اصول اساسى شمرده مىشود در قرآن کریم، آیات بسیارى در اینباره آمده و در اخبار و روایات اسلامى نیز موضوع معاد و حیاتپس از مرگ، مورد توجه و تاکید و اهتمام فراوان قرار گرفتهاست.
معاد ضامن اجراى احکام انبیا است. پاداش و کیفرى که در مکتبانبیا - در روز جزا - آمده است، عامل مؤثرى در انجام وظایفدینى و الهى است.
در گفتارهاى این کتاب - که قسمتى از مطالب آن را مولف محترمدر سخنرانىهاى خود بیان کرده و بعدا با توضیح بیشترى به رشتهتحریر در آورده است - از آیات و احادیثبا روشى تازه در بحثهااستفاده شده است. همچنین درباره پارهاى از مسایل معاد از منظردینى بحثشده، و علاوه بر آن شواهدى از سخنان دانشمندان آوردهشده است. (1)
هر یک از مجلدات این اثر ماندگار در ده فصل تنظیم شده که هرفصل داراى عنوانهاى متعددى است، براى اطلاع معاد پژوهان معادباور از محتواى کتاب به اجمال، آن را مرور مىکنیم:
جلد اول
1) مکتب پیامبران و معاد
برخى از مندرجات این فصل عبارت است از اسلام و روز جزا، مرگ وآغاز حیات نوین، قبول یا رد عالم آخرت، راه ایمان به روز جزا،قیام قیامت و اخبار پیامبران، متقیان و یقین به عالم آخرت،ایمان و گزینش آخرت بر دنیا، انسان و آرزوى خلود، تمایل خلودو حیات اخروى، کیفر ستمکاران، آرامش وجدان، در انتظار روزجزا، الهیون منکر معاد، معاد یا وعده قطعى خدا، آغاز حیاتنوین پس از مرگ، پاداش و کیفر آخرت، نادیده گرفتن معنویات.
2) ایمان به معاد و احساس مسوولیت
پارهاى از عناوین این فصل عبارتند از: مکتب پیامبران و ایمانبه مبدا و معاد، مردم و ایام زندگى، مرگ از زندگى بهتر، آخرتو حیات جاودان، ایمان به معاد و احساس مسوولیت، نفى معاد وبیهودگى دنیا، مرگ یا ولادت دوم، معیار خوشبختى در آخرت، مقصوداز ایمان به روز جزا، گناهکاران و نامه اعمال، حسابرسى براساس عدل، تزکیه نفس و سعادت ابدى، عشق به شهادت، مرگ در راهخدا، یقین به قیامت و فداکارى.
برای دانلود متن کامل به لینک زیر مراجعه کنید.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات30
معنای هنر و تعریف آن با روشهای گوناگون و از نظر نظامهای فکری و جهانبینیهای مختلف مورد پژوهش و بررسی واقع شده و مطالب زیادی در این زمینه موجود است. فلاسفه، زیبائی شناسان، مورخین، باستان شناسان، مردم شناسان و بالاخره ناقدین هنر نیز به نوبه خود هر یک از منظر خاص خود موضوع را بررسی کرده و سعی کردهاند راه به جائی ببرند. اما تاکنون یک تعریف واحد و مقبول همگان ارائه نشده است. بلکه برخلاف تصور، مسأله آنقدر گسترده و پیچیده است که پژوهشگر به یاد این دو بیتی خیام میافتد که :
آنانکه محط فضل و آداب شدند در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون گفتند فسانهای و در خواب شدند
علاوه بر اختلاف روشها، اختلاف مشربها و روحیات، اختلاف جهانبینیها و مرامها نیز مزید بر علت شده، و به اختلافات دامن زده است. در صورتی که هنر یک مقولة علمی و یا تجربی نیست که بتوان مستقل از ذهنیتها و روحیات و حتی اهداف و آرمانهای فردی و اجتماعی به آن پرداخت و یا آن را تعریف کرد. اگر در علوم محض و علوم تجربی بتوان تا حدودی ـ و تاکید میکنم تا حدودی ـ شاهد و مشهود را از یکدیگر جدا کرد، در مورد هنر به هیچ روی نمیتوان «تماشاگر» و «بازیگر» یا «ناظر» و «منظر» را از یکدیگر جدا کرد. در امور هنری، ناظر، منظر و منظور چنان با یکدیگر آمیختهاند که نه تنها جدا کردنشان از یکدیگر دشوار است، بلکه در آمیختگی این سه عنصر شناخت چنان عمیق است که منجر به پیدایش نظریات کاملاً متفاوت در تعریف هنر شده. در حالی که هیچ یک از این نظریات را نمیتوان کامل و بیعیب و نقص دانست. تعدادی از این تعاریف به شرح زیر است:
- استعداد تجسم آزادانه بخشیدن به افکار
- انتقال احساسات و عواطف
- گریز از هیولی (بیشکلی ماده خالص ـ فلاسفة یونان) یا جبران خلاء و تنگی فضای عالم خاکی
- کوششی برای خلق زیبایی یا آفرینش صور لذتبخش
- عاطفهای که صورت خوب از آن حاصل شود
- بیان و خلق
- روزنهای به ماوراء یا کوششی برای اتصال به منشاء وجود
- انجام کاری برحسب قواعد یا به دست آوردن نتیجه از طریق استعدادهای طبیعی
- درک بی شائبه از جهان و...
به طوری که ملاحظه میشود این تعاریف بعضاً تفاوتهای اساسی با یکدیگر دارند. بعضی اشراقی و عارفانهاند برخی فلسفی. و برخی واقعگرایانه و تحققی (پوزیتیویستی). بعضیها بسیار کلی و عمومی و بعضیها خاص هستند. بعضی اساساً واجد ویژگیهای اولیه یک تعریف علمی که عبارتست از جامع و مانع بودن نمیباشند (تعداد زیادی از این نوع تعاریف وجود دارند که ذکرشان در این مختصر نمیگنجد).
در عین حال این پراکندگی و اختلاف آراء موجب نمیشود که گمان کنیم پژوهشها و مطالعات تفصیلی و زیادی که تاکنون برای کشف ماهیت هنر و منشاء آن شده بیفایده بوده و یا خواهد بود. برخلاف، در فراگرد این پژوهشهای تاریخی و کوششهای نظری، همواره چشماندازهای تازهای پیدا شده و ناشناختههائی به شناسائی آمده، و مسائلی به تدریج طی شده و چیزهای بسیاری کشف شده که قبلاً مشکوف نبوده است.
از طرف دیگر بد نیست به این مطلب توجه کنیم که آنچه بسیاری از اوقات به عنوان تعریف هنر تلقی میشود اساساً تعریف هنر نیست، بلکه یا بیان منشاء هنر است یا توصیف هنر و یا احکام و دستورات و راهبردها. باید این چهار مقوله را از یکدیگر تشخیص داد و هر یک جداگانه مورد بررسی و نقادی و تجزیه و تحلیل واقع شوند. به عنوان نمونه نظریات و مباحثاتی که تحت عنوان «هنر برای هنر» یا «هنر برای مردم» (جامعه) ابراز میشوند، گر چه خارج از حوزه فلسفه هنر نیست اما غالباً دستوری
(Normative) یا راهبردی بوده ارزشی علمی ندارند. این دو نظریه آنچناکه گاهی کاملاً متناقض مینمایند آنقدرها هم متناقض نیستند. البته متفاوت هستند اما لزوماً و تحت همه شرایط تاریخی متناقض نبودهاند و نمیباشند. وقتی به مقصود گویندگان و شارحین این نظریات توجه کنیم میبینیم داستان به این صورت نیست که هر که میگوید هنر برای هنر لزوماً مقاصد فردپرستانه، غیراجتماعی و یا بدتر از آن ضداخلاقی داشته باشد، و یا هرکس میگوید هنر برای جامعه به لطافتها و عناصر درون شخصیتی، درون ذاتی و عاطفی هنر توجه نداشته باشد و نداند که هنر از دل برمیآید و در محدوده خشک دیدگاههای اجتماعی با اهداف سیاسی نمیگنجد. درگیریها و نفی و اثباتهای تحت این عنوان در سطوح پایین تخصصی غالباً شعاری، مجادله آمیز، و مناقشات لفظی ناشی از تعبیر و تفسیر دلخواهانه و ظاهر کلامی و لغوی این دو راهبر است. برخورد صوری هم با این داستان که دارای یک سیر تحول طولانی (یکصد ساله یا بیشتر) با زیر و بمها، فراز و نشیبها، درست و نادرستیها، تنوعها و گرایشات گوناگون، و تعابیر و تفاسیر و دیدگاه های متفاوت در درون هر یک از دو جریان است، راه به جائی نبرده، نمیبرد و نخواهد برد. این دو جریان هر یک دارای بسترهای تاریخی ـ اجتماعی و موجبات خاصی هستند که به نوبه خود قابل توجیه و قابل درک است. هر گونه داوری بدون درک و فهم موجبات، خاستگاهها و بستر تاریخی ـ اجتماعی هر یک، نادرست و سطحی است و به تنزیه و تفکیرهای یک جانبه میانجامد.
به هر صورت من به نوبه خود چارهای ندارم جز اینکه تعریف مورد نظر خودم را که خواستهاید ارائه دهم. به نظر من عبارت است از: دریافت معنی و معنی دادن به / رمزگشائی و رمزپردازی از/ رازگشائی و رازگویی با / اشیاء و پدیدهها به طریقه عاطفی و احساسی (شهودی و بیواسطه). به عبارت سادهتر هنر عبارت است از : «کشف معنی ـ با معناهای ـ پنهان و مکنون در ذات اشیاء و پدیدهها و انتقال آنها از دل به دل.»
هنر انواع مختلف دارد. تقسیمبندی عمومی و کلی عبارت است از هنرهای محض و هنرهای کاربردی؛ که تحت عناوین دیگری همچون هنرهای زیبا و صنایع هنری، هنرهای مطلق و نسبی، حقیقی و مفید، درجه اول و درجه دوم و ... نیز بیان شده است. بعضیها با جدا کردن معماری از این تقسیم بندی دو گانه، سه نوع هنر تشخیص دادهاند: درجه اول، بینابینی (معماری)، و درجه دوم. آنچه اهمیت دارد عناوین این طبقهبندیها نیست. بلکه موضوع آن است. موضوع طبقهبندی عمومی هنر این است که دستهای از هنرها دارای ویژگیهای زیراند:
1- از لحاظ استفاده عملی نامشروطاند.
2- نیازمند مقبولیت و مشروعیت (جامعهپسندی) نیستند.
3- نیازمند امکانات تولیدی و سرمایهگذاری به منظور تولید نمیباشند.
4- مشروط به فایده و استفاده اجتماعی فوری نمیباشند. گرچه بنابر ماهیت بدون تردید دارای کارکردهای اجتماعیاند. با این حال فرآیند خلق آنها مستلزم و منوط به فایده و کارکرد اجتماعی نیست.
تقسیم بندی باکتری ها در میکروب شناسی مواد غذایی به صورت ذیل ـ بدون در نظر گرفتن طبقه بندی سیستماتیک آن ـ تا حدود زیادی به شناخت گروه های میکروبی و نوع فسادی که در مواد غذایی ایجاد می کنند کمک
می نماید . در اینجا به طور مختصر با این گروه ها آشنا می شویم:
1ـ باکتری های مولد اسید لاکتیک : این گروه بیشتر شامل خانوادة لاکتوباکتریاسه است که قند ها را تخمیر کرده و تولید اسید لاکتیک می کند . بعضی از انواع این گروه ها هموفرمنتاتیو بوده یعنی هنگام رشد و تکثیر و بالنتیجه تخمیر قندها مقدار اسیدلاکتیک تولید شده خیلی زیاد بوده و مقدار اجسام فرّار مانند اسیداستیک و دی اکسیدکربن کم است . دسته ای دیگر هتروفرمنتاتیو بوده یعنی مقدار اجسام فرّار از قبیل اسیداستیک ، الکل و دی اکسیدکربن زیادتر از اسیدلاکتیک است . همچنین از نظر حرارت مناسب ممکن است آن ها را به دو دسته تقسیم کرد . گروهی که در حرارت بالاتر از 37 درجه سانتی گراد بهتر رشد می کنند و دسته ای که حرارت 30 درجه سانتی گراد برای آن ها مناسب محسوب می شود .
یه طور خلاصه اکثر باکتری های مولد اسیدلاکتیک در جنس های استرپتوکوک ، لوکونوستوک ، پدیوکوکوس ، لاکتوباسیل و بالاخره میکروباکتریوم واقع شده اند .
2ـ باکتری های مولد اسید استیک : این باکتری هایی که اسیداستیک تولید می کنند اعمال آن ها بیشتر بر روی الکل اتیلیک است و در اثر اکسیداسیون آن مقدار زیادی اسیداستیک آزاد می شود . این باکتری ها اکثراً در جنس استوباکتر قرار دارند ، مانند استوباکتراستی .
3ـ باکتری های مولد اسید بوتیریک : اغلب باکتری های مولد اسید بوتیریک در جنس کلستریدیوم قرار دارند .
4ـ باکتری های پروتئولیتیک :خاصیت پروتئولیتیک باکتری ها بستگی به پروتئیناز خارج سلولی دارد که از پیکر بعضی از باکتری ها به خارج ترشح می شود . اصولاً کلیه باکتری ها دارای پروتئیناز داخلی بوده و فقط عده ای از آن ها این آنزیم را به خارج ترشح می کنند . باکتری های پروتئولیتیک را
می توان به دو دسته جداگانه تقسیم کرد . دسته ای که هوازی اختیاری بوده و ضمناً دارای هاگ یا بدون هاگ هستند . دسته ای دیگر آن هایی که
بی هوازی بوده و در عین حال دارای هاگ هستند. برای مثال می توان از
باکتری های زیر نام برد :
باسیلوس سرئوس که هوازی و هاگدار است ، سودوموناس فلورسانس که هوازی و بدون هاگ وکلستریدیوم اسپروجنز که بی هوازی و هاگدار هستند . هر سه نوع ذکر شده دارای خاصیت پروتئولیتیک می باشند . به طور کلی اغلب انواع کلستریدیوم ، باسیلوس ، سودوموناس و پروتئوس ، پروتئولیتیک هستند .
بعضی از باکتری ها اسید پروتئولیتیک هستند . یعنی علاوه بر تجزیه پروتئین ها اسید نیز تولید می کنند . مانند استرپتوکوکوس فکالیس و میکروکوکوس کازئولیتیکوس برخی از باکتری ها عامل گندیدگی بوده و در اثر تجزیه پروتئین ها مواد بدبویی مانند سولفید هیدروژن ، مرکاپتان ، آمین ، اندول و بالاخره اسیدهای چرب ، آزاد می کنند . اغلب کلستریدیوم هایی که پروتئولیتیک می باشند فاسد کننده نیز هستند .
شامل 49 صفحه فایل word
مقدمه
محدوده مورد اکتشاف به مساحت 30 کیلومتر در نقشه زمین شناسی چهار گوش آباده به مقیاس 1:250000می باشد که در 111 کیلومتری جنوب غربی استان یزد و 25 کیلومتری روستای شواز واقع شده است.از این مسافت 21 کیلومتر جاده فرعی خاکی و 90 کیلومتر آن آسفالت می باشد از نظر آب و هوایی کویری است و در مرکز کفه طاقستان قرار گرفته و جزئی از بیابان های داخلی ایران مرکزی محسوب می گردد.
داده های این منطقه متشکل از 8 پروفیل طولی و 9 پروفیل عرضی بوده که در انها برداشت های مغناطیسی انجام شده و 7 پروفیل عرضی و یک پروفیل طولی که برداشتهای گرانی انجام شده است. در این پروژه از نرم افزار های زیر استفاده شده که در متن به طور مفصل مورد بحث قرار خواهند گرفت.
الف) Excel: برای وارد کردن اطلاعات اولیه و ساختن فایلهای نرم افزارهای مختلف.
ب) Surfer: برای Grid کردن فایلهای مورد نظر و رسم نقشه های هم مقدار مغناطیسی و گرانی.
ج) MagPick: برای انجام تبدیلات لازم ( از قبیل ادامه فراسو، تبدیل به قطب و شبه گرانی بر روی نقشه شدت مغناطیسی کل منطقه و ادامه فراسو بر روی نقشه گرانی سنجی.
د) Mag 2dc: برای انجام مدل سازی 2 بعدی از توده سبب شونده انومالی مغناطیسی
هـ ) Grav 2dc: برای انجام مدل سازی 2 بعدی از توده سبب شونده انومالی گرانی
و ) signal Proc برای انجام تبدیلات لازم از جمله ادامه فراسو، تبدیل به قطب مشتق افقی وقائم... بر روی پروفیل ها
همچنین دو حلقه گمانه اکتشافی و سه تراشه نیز در منطقه حفر شده که اطلاعات ان و شرح مفصل ان در ادامه خواهد آمد.این پروژه در شش فصل تنظیم شده که فصل اول شامل کانی های مغناطیسی وخواص مغناطیسی زمین،فصل دوم شامل روش های تعبیر و تفسیر مغناطیسی وگرانی،فصل سوم شامل کلیاتی از نرم افزار های به کار رفته در این مجموعه،فصل چهارم شامل کلیاتی در مورد زمین شناسی منطقه مورد مطالعه،فصل پنجم شامل تعبیر و تفسیر اطلاعات موجود،فصل ششم شامل بحث، نتیجه گیری وپیشنهادات و در پایان در قسمت ضمائم کلیه اطلاعات رقومی منطقه درج شده است.