این فایل دربرگیرنده 99 مقاله از معتبرترین مقالات نشریه هنرهای زیبا می باشد که در این مجموعه گرداوری شده است.
این فایل دربرگیرنده 99 مقاله از معتبرترین مقالات نشریه هنرهای زیبا می باشد که در این مجموعه گرداوری شده است.
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:55
فهرست مطالب:
فصل اول: پست مدرنیسم. ۲
فصل دوم: پست مدرنیسم و هنرهای تجسمی. ۲
فصل سوم: آشنایی با چهار نقاش معاصر جهان. ۲
فصل اول. ۳
پست مدرنیسم. ۳
حرکت به سوی مدرنیسم. ۳
مدرنیته یا تجدد ۶
نقدهای وارد بر مدرتیته: ۱۰
از مدرنیته تا پست مدرن. ۱۲
فراصنعتی نامیده میشود یا ورود فرهنگها به آنچه دورة پست مدرن. ۱۲
پست مدرنیته ۱۴
شکلگیری جامعه فراصنعتی در نیمه قرن بیستم. ۲۱
پلورایسم، ایسمزمان ما ۲۴
فصل دوم ۳۰
پست مدرنیسم در هنرهای تجسمی. ۳۰
مؤلفههای پست مدرنیسم در هنرهای تجسمی.. ۳۰
ویژگی مکانی: ۳۴
کمدوامی و ناپایداری: ۳۵
انباشتن: ۳۶
گفتمانی بودن: ۳۷
پیوندگرایی. ۳۹
وضعیت هنر دردوران معاصر ۳۹
نیز هست هیچ زبان هنری در هیچیک از دورانهای گذشته از. ۴۰
تردید در جزمیات مدرنیته ۴۲
تمثیل درهنر پست مدرن. ۴۴
فمینیسم. ۴۵
فصل سوم ۴۷
معرفی چهارهنرمند معاصر جهان. ۴۷
مایکبیدلو و هنر نقل قول. ۴۷
کارلوماریا ماریانی و پست آوانگادیسم. ۵۰
۴-جنی هولزر ، هنرمند رسانه یی. ۵۴
فهرست اسامی و واژه ها ۵۹
چکیده:
این پایان نامه از سه فصل با عناوین
فصل اول: پست مدرنیسم
فصل دوم: پست مدرنیسم و هنرهای تجسمی
فصل سوم: آشنایی با چهار نقاش معاصر جهان
تشکیل شده است. در توضیح مطالب مورد بحث در صفحات آتی ذکر این مسأله الزامی است که قرض من از انتخاب این موضوعات برای ارائه پروژه خود، به هیچوجه این نبوده است که هر کدام از عناوین طرح شده در این پایان نامه در بعد وسیع بررسی شود اگر چه سعی شده است که مطالب در این خصوص تا حد امکان مطرح گردد اما واضح است که پرداختن به هرکدام از این مقولات جای بحث فراوان دارد.
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:180
چکیده:
1: بازشناسی نمایش و هنرهای نمایشی
1-1: چیستی هنر نمایش
آغاز نمایش در هر سرزمینی را باید در آداب، رسوم و مناسک مذهبی همان قوم و در فعالیتهای انسانی برای تنازع بقا جستجو کرد.
انسان بدوی برای تسلطیافتن بر محیط زندگانی و برای شناخت و کنترل نیروهای سرکش طبیعت شروع به خلق شخصیتهای جادویی با کمک لباس، گریم و ماسک میکند. چه این انسان میپنداشت که با خلق این شخصیتها و اجرای مراسم سحر و جادو میتواند بر جادوگران و گیاهان تأثیر نهد و آنها را در خدمت خود گیرد.
از سوی دیگر، انسان بدوی که در بیان افکار و عواطف خود ناتوان بود حرکت را به کمک طلبیده و از طریق حرکات موزون سعی در بیان افکار و عواطف خود کرد و برای درک لذت و به عنوان نیایش و سخن گفتن با خدایان خود شروع به انجام حرکات موزون (رقص) میکند.
بنابراین اولین هنرهای نمایشی در درون همین مراسم جادویی و حرکات موزون است که شکل میگیرد.
آئین و مراسم جادویی که اولین هستههای نمایشی را در درون خود پرورش میدهند، روش تعلیم بودند، زیرا مشخصه جامعه ابتدایی نداشتن زبان نوشتاری است و اجرای آیین و مراسم جادویی وسیلهای برای انتقال دانش و سنن یک قوم به نسلهای بعدی است. آئین برای مهارکردن حوادث احتمالی آینده اجرا میشود.
آئین و مراسم جادویی که گفتیم ریشههای تئاتر اند غالباً برای بزرگداشت نیروی فوق طبیعی، پیروزی در شکار یا جنگ، گذشته یک قوم و یک قهرمان به کار میروند.
آئینها میتوانند سرگرم کننده و لذت بخش باشد پیدا است غالب این عملکردها را میتوان با درجات و روشهای متنوع و گوناگونی در تئاتر نیز به کار میگرفت لذا میتوان به این نتیجه رسید که آئینهای بدوی و تئاتری که ما میشناسیم به وضوح با هم مربوطند.
آئینها و تئاتر از عوامل اساسی مشابهی استفاده میکنند: موسیقی، حرکات موزون (رقص)، گفتار، لباس اجراکنندگان، تماشاگران و صحنه.
گاه تئاتر و آئین در هم ادغام شدهاند، اما در جوامع پیشرفته هر یک کارکرد معین خود را دارند. اگر چه باید گفت که مرز میان این دو، همیشه به دقت روشن نیست.
در اکثر آئیننامههای ابتدایی بهرهگیری از رقصهای پانتومیم به همراه موسیقی ضربی ضروری است و گاه صدای آوازی نیز ضرورت مییابد. گفتار و دیالوگ در آئینها از ضرورت کمتری برخوردارند، اما گریم و لباس از وسایل اصلی اجرای آئین به شمار میآیند. یکی از پیشکسوتان و یا روحانیان تمرین سختی را برای اداره حسن اجرای آئین به کار میگیرد که کاملاً با کارگردانی تئاتر قابل مقایسه است «مکان اجرا». و اگر تماشاگری وجود داشته باشد «تالار نمایش» نیز از ضروریات به شمار میروند. تنظیم فضای اجرای آئین بسیار متنوع است گاه مکانی دایره مانند برگزیده میشود که توسط تماشاگران احاطه میگردد و گاه صحنهای در نظر گرفته میشود که پس زمینه آن را با گونی رنگ شده یا با قابی از پارچه میپوشانند و تماشاگران در سه سوی صحنه مینشینند، یا میایستند و گاه فضایی باز به عنوان پس زمینه مورد استفاده قرار میگیرد مثل کنار دریا، بنابر آنچه آمد، آیا هیچ تفاوت قابل ملاحظهای میان مراسم آئینی و تئاتر وجود ندارد؟ برخی محققان هنوز خط فاصل روشنی بین این دو میکشند، در حالی که بعضی معتقدند تفاوتها آن قدر ناچیز است که اکثر آئینها را باید جزئی از تاریخ تئاتر به شمار آورد. البته این اختلاف نظرها را نمیتوان حل کرد اما شاید بتوان با توجه به بعضی فرضیههای بنیادی زمینه اختلاف را کاهش داد. اول آنکه ذهن انسان نمیتواند آشوب را تحمل کند. بنابراین جستجوی نظم و پرسش علت چیزها امری است ابدی. (جهان چگونه بوجود آمد؟ چرا پدیدههای طبیعی رخ میدهند یا تکرار میشوند، عمل و عکسالعمل انسانها ناشی از چیست؟) از درون این پرسشها، در هر عصری انسان مفاهیمی را در مورد رابطه خود با خدایان، با جهان، با جامعه و با خویشتن تنظیم و قاعدهبندی میکند.
دوم اینکه انسان مذهب، علم نهادی سیاسی و اجتماعی و هنر خود را از طریق این مفاهیم شکل میدهد. سوم اینکه، تئاتر در هر عصری اعتقادات رایج همان عصر را درباره انسان و جایگاه او در جهان وجامعه منعکس میکند. اگر این فرضیهها را بپذیریم، چنین مینماید که در آغاز فعالیتهای تئاتری از طریق آئینها بوجود آمدند. زیرا در آن هنگام آئینها اولین وسایلی بودند تا مردم توسط آنها نقطهنظرهای خویش را درباره خود و جهان قاعدهبندی کنند.
در سده چهارم قبل از میلاد، ارسطو گفت انسان به حسب طبیعت خود جانوری مقلد است و از تقلید کردن از اشخاص، چیزها و حرکات دیگران و نیز از تماشای تقلید لذت میبرد. در سده بیستم عدهای روانشناسان اظهار کردند انسان دارای استعداد خیالپردازی است و از این طریق میکوشد واقعیت بیرونی را مناسب حال خود و آنچنانکه در زندگی روزمره با آن برخورد میکند بازسازی کند از این رو تئاتر به انسان امکان میدهد تا اضطرابها و ترسهای خود را عینیت ببخشد تا بتواند با آنها برخورد کند یا امیدها و رویاهایش را یابد. همچنین وسیلهای میشود که انسان توسط آن جهان خود را تعریف کند یا از طریق آن از واقعیتهای تلخ بگریزد.
اما نه غریزه مقلد انسان، نه میل وافر برای خیالپردازی هیچیک ما را به تئاتر راهبر نخواهد شد. پس توضیح بیشتری لازم است. شاید بتوان گفت یکی از شرایط ضروری برای پیدایش تئاتر فراهم آمدن درک نسبتاً پیچیدهای از جهان است که در آن امکان داشتن نظر گاه عینی و بیطرفانه از مسائل انسانی وجود داشته باشد. مثلاً یکی از علائم این فرا یافت، ظهور یا بروز یک برخورد کمدی با مسائل است، زیرا برای آنکه در راه خیر و سعادت مردم از معیارهای جدی صرفنظر کرده و معیارهای مضحک را برگزینیم، نیاز به بینشی عینی و بیطرفانه داریم. علامت دیگر، گسترش حسن زیبایی شناختی است. مثلاً هنگامی که فرا یافتهای انسان از جهان خود تغییر میکند، اغلب از اجرای آئین و توسل به اسطورهها برای رسیدن به خوشبختی صرفنظر میکند. در این حال طبعاً تا مدتی آئین را تنها به عنوان بخشی از برنامههای سنتی و آموزشی خود حفظ میکند سرانجام به این نتیجه میرسد که این داستانها و متنهای نمایشی را تنها به خاطر کیفیتهای زیبایی شناسی ارزیابی کند، و نه به خاطر ارزش مذهبی یا اجتماعی آنها. دو شرط دیگر نیز، که مربوط به حس زیبایی شناسی، دارای اهمیتاند: پیدا شدن اشخاصی که می توانند عناصری تئاتری را به تجربههایی متعالی و فراتر بدل کنند و جامعهای که قادر باشد ارزش تئاتر را به عنوان فعالیتی مستقل و ویژه بپذیرید. چرا که تئاتر آموزش میدهد، ارشاد میکند و سرگرم میکند و نیز در راه کشف جهان و انسان و الهام بخشیدن به تماشاگران گام برمیدارد. تئاتر همواره با انسان بوده است و فرهنگهای مختلف با آن رفتاری گوناگون داشتهاند: گاه به داشتن تئاتر مباهات مینمودند و گاه همچون عامل فساد جامعه تکفیر و طردش میکردند. بر این برخوردهای متفاوت و تناقضآمیز دو علت عمده را میتوان برشمرد: نخست تنوع و پیچیدگی تئاتر، که قادر است از پیش پا افتادهترین حرکات نمایشی و تفریحی تا متعالیترین جنبههای معرفت بشر را به نمایش بگذارد. دیگر دامنه نفوذ و اقتدار فرهنگی آن، در قرون وسطی تئاتر سراسر در خدمت آموزشهای اخلاقی و تجسم بخشیدن به داستانهای انجیل قرار میگیرد پس از رنسانس اروپا، انسان همچون وجودی زمینی اما لایق رسیدن به کمال تعریف میشود، پس انسانگرایی و واقعگرایی بر ضوابط فلسفی و فرهنگی و به تبع آن بر تئاتر زمان، حاکم میگردد و شخصیتهای اساطیری در درامها جای خود را به انسانهای واقعی میسپارند. هنگامی که کپرنیک اعلام میکند زمین و به تبع آن انسان مرکز عالم نیست، تئاتر آرمانگرا و بزرگنمایی پدید میآید تا اشتیاق رسیدن به جاودانگی را پاسخ گوید، عقلگرایی عصر نئوکلاسیسم، احساسگرایی عصر رمانتیسم، طبیعتگرایی عصر علم و انقلابهای سیاسی و اجتماعی و بالاخره تکنولوژی همه تئاتری مناسب با فرایافت دوران خود را به وجود میآورند. در شرق، اما تئاتر راه و رسالت دیگری در پیش میگیرد. از آنجا که انسان شرقی شکافی میان تفکر و دین قائل نیست، همه اعمال بشر، چه روحانی و چه مادی، همواره به سوی هدفی واحد میل میکنند: رستگاری در فرهنگ شرق رستگاری خود ارزشی غایی است که هم ناشی از دیانت و هم بانی فلسفه و علوم است. تئاتر شرقی به جای زیان و مفاهمی تعقلی و واقعگرایانه زبان تمثیلی را برمیگزیند و ترکیبی از دین، آئین، اخلاق و سرگرمی است.
این تئاتر میکوشد تماشاگر خود را آرامشی روحانی ببخشد و او را با حیات درونی خویش و با نظم جهان هماهنگ سازد تا سرانجام او را به رستگاری هدایت کند. هر چند داستانها و حوادث هیجانانگیز در تئاتر شرق فراوان است اما قصد آنها به هیچ وجه داستانگویی و ایجاد هیجانهای کاذب نیست. در این تفکر تمام عالم هستی، حتی شخصیتها و صحنهها، تمثیل و مظهری از تجلیات وجودند. ظواهر هر چه باشند، هدف نهایی با بیانی غیرمستقیم برانگیختن احساسات کیفی و حالات ویژه انسانی است.
1-2: بازشناسی وضعیت هنر نمایش در جهان
1-2-1: تاریخچه و سیر تحول هنر نمایش در اروپا
تماشاخانه یا تئاتر قبل از هر چیز محل انجام دادن یک عمل دراماتیک است که توسط عدهای در برابر عدهای دیگر به نمایش در میآید و معمولاً به یاری حرف، حرکت، موسیقی، رقص و نور و دکور صورت میپذیرد. تماشاخانه اما تنها مکانی برای نمایش دادن نیست، نکتهای که بسیار اساسی است و باید به آن توجه داشت این است که تماشاخانه قبل از هر چیز مکانی اجتماعی است که دو دسته یا دو گروه گرد هم میآیند. گروه نخست نمایشگران هستند و گروه دیگر کسانی که تماشاگراند. بنابراین تماشاخانه یک مکان تبادل فرهنگی است و محل ارتباط فیزیکی این دو گروه.
بنابراین بنا به ماهیتی که این ارتباط فرهنگی دارد و بنا به تعریفی که هر جامعهای از فرهنگ و ارتباط فرهنگی دارد، خود به خود معنی و تشخص این مکان در هر دوره و فرهنگی عوض میشود. به همین دلیل در هر دوره و مرحلهای از تاریخ اجتماعی و در نزد همه جوامعی که دارای ارزشهای جامعه مدنیاند، تئاتر صرفنظر از شکلهای بسیار اولیه و خام آن، پدیدهایست سخت وابسته به فرهنگ شهری، به جاییکه در آن نهادهای اجتماعی نیرومند و مفاهیمی چون دموکراسی، آزادی، عدالت، فرهنگ و غیره دارای ارزش و عملکرد دقیق و واقعی خود هستند. به همین دلیل در فرهنگهای کهنی که مبتنی بر رسوم آئینی یا بافت سنتی- روستایی هستند، شما نه دموکراسی میبینید نه به آن شکل عدالت اجتماعی، نه حقوق فردی افراد و نه نهادی چون تئاتر و تماشاخانه. از این نظر هر جامعه دارای رشد و شکوفایی اساساً جامعهای است که به ارزشها و نهادهای فوق دست یافته باشد. به هر حال هر فرهنگی که به طرف تئاتر رفته و آفریده، ساختاری را که برای بیان مسائل فرهنگی- اجتماعی خود بوجود آورده، تنها نشانگر شرایط اقتصادیاش نیست، بلکه به مراتب مهمتر از آن بازتاب ساختارها و ایدههای اجتماعی آن است. از این رو میتوان گفت که شکل و ساختار تماشاخانه و نحوه تقسیم شدن مردم و جایگزینی آنها در چارچوب آن، هم به ساختار اجتماعی- اقتصادی و در نهایت بافت طبقاتی جامعه بستگی دارد و هم به میزان اهمیت آرمانها و کیفیت اهدافی که یک جامعه برای خود تعیین کرده است. علاوه بر این، رابطه صحنه و جایگاه تماشاگران منطبق بر نیازهای درام شناسی هم هست و از قوانینی پیروی میکند که برطبق آن جامعهای «جهان» را به نمایش میگذارد به عبارت دیگر آنچه که به یک ساختار تئاتری هویت میبخشد، درام شناسی یا روانشناسی نوع نمایشهاست. مثلاً برخی از نمایشها مانند نمایش «نو» ژاپن که نوعی نمایش آئینی است قبل از هر چیز دنباله اعتقادات ذن- بودیسم آنهاست در قرون پیشتر، به همین علت معماری تئاترش، دنباله معماری معابر کهن آنهاست و ما نمیتوانیم تئاتر نو را که یک تئاتر آئینی است و بسیار معنوی و دارای تمرکز درونی، در یک ساختار تئاتر قرن نوزدهم اروپایی اجرا کنیم.
بحرانی که نزدیک به یک قرن است هنر نمایش دنیا با آن روبروست ناشی از جهشهای بزرگ و تحولات بسیار نیرومندی است که در تمام عرصههای علمی، اقتصادی، فنی، فرهنگی رخ داده و باعث شده است که تمام ساختارهای اجتماعی زیر و رو شود و با زیر و رو شدن این ساختارها، چیزی که در عرصه هنر نمایش هم به سرعت تغییر کرد عملکرد تئاتر و دگرگونی در شکل و ساختار آن بود. این دگرگونی را در سه دسته و گونه میتوانیم ببینیم:
1) تغییر موضوع یا دگرگونی در عملکرد اجتماعی تئاتر تا پیش از این (اواخر قرن 19) عملکردی که برای تئاتر میشناختند، عملکرد سرگرمکنندگی بود. اما بعد از این تاریخ تعهدات اجتماعی، ارزش آموزش و اهمیت فرهنگ بسیار نیرومند شد. چون در اواخر قرن 19، به دلیل تحولات سیاسی، جامعه در اغلب کشورهای اروپایی صحنه درگیریهای بسیار بزرگ و بنیادین بود و چون هنرمند هم خود را دور و جدا از این تحولات سیاسی- اجتماعی نمیدانشت بنابراین هنر هم از حالت حاشیهائی و تزئینی درآمد و برای خود مسئولیت و عملکرد اجتماعی پیدا کرد. 2) پیدایش وسایل فنی جدید در صحنه: دگرگونی عملکرد تئاتر در جامعه و ایجاد فضاهای نو بیان نمایشی تنها ناشی از بحرانهای اجتماعی نبوده، عامل مهم دیگر آمدن وسایل بیان صحنهای نوین در عرصههای نور و صدا و امکانات طراحی صحنه بود. این پدیدهها به نوبه خود باعث دگرگون شدن ساختار و ساختمان تئاتر شدند زیرا با این تکنولوژی مدرن، تحرک ریتم، تنوع مکانها و تمرکز چشم و گوش وسیعتر از پیش و مهمتر از آن دقت در جزئیات فنی بینهایت بیشتر از گذشته شد. با آمدن دستگاههای صوتی جدید، کاربرد موسیقی یا ایجاد دکور آهنگین و فضاهای صوتی از طریق صدا نیز کاملتر از گذشته به کار گرفته شد و مشکل فاصله صحنه و سالن تا حدود بسیار زیادی از بین رفت. 3) کثرت سبکهای گوناگون: باید یادآوری کرد تا پیش از بحرانها و تحولات اجتماعی جدید، جهانبینی جامعه کمابیش یکدست بود. به عبارت دیگر هر چه جامعه سنتی تر باشد جهان بینی یکدست تر است به عنوان نمونه در قرون وسطی و حتی یونان باستان. از نظر دیدگاه فلسفی و ایدئولوژی تعاریف کلی نسبت به جهان متنوع نیست، یگانه است. در عوض به دلیل تحولات اجتماعی بزرگ و تأثیر قاطع آنها بر تفکر و اندیشه معاصر، هنر معاصر به هیچ وجه یکدست نیست. بلکه هنری است که کثرت تعریف و سبکهای گوناگون دارد. چون اساساً برخاسته از جهانبینیهای متعدد و متنوع است. گفتن ندارد که این گونه کثرتگرایی تا چه پایه باعث دگرگونی اساسی در مفاهیم درام شناسی، و در نتیجه ضرورت پیدایش فضاهای جدید منطبق بر این گونه آثار است.
کلود لوی استروس بزرگترین مردم شناس قرن بیستم اعتقاد دارد که هنر مدرن هرگز از اعماق ناخودآگاه فردی هنرمند سرچشمه نمیگیرد، بلکه از قواعد دقیق تبعیت میکند. او معتقد است سه ویژگی بارز هنر مدرن عبارتند از: 1- اعتبار داشتن آفرینش فردی براساس فردانیت هنرمند، و هویت فردی او- که تا پیش از این چنین چیزی وجود نداشت- زیرا در جوامع بدوی تمایز بین فرد و جمع در مورد شرایط آفرینش هنری چندان معنی نداشت. 2- بازنمایی، که هدف اصلی آن دلالت است و نشانگر عینیت و واقعیست. 3- آکادمیسم، یا رفتن به سوی سبکهای براساس ژانرها و زیبایی شناسیهای خاصی که قبل از هر چیز نشانگر تمایل آگاهانه و منظم در فعالیت هنری است. یعنی هنرمند به جای آنکه با اشیاء رابطه داشته باشد، به سنت هنری و یا به سرمشق استادان بزرگ توجه میکند. بنابراین در جهان مدرنی که این سه ویژگی بارز را در عرصه فرهنگ و هنر دارد، نمیتوانیم تأثیر آن را بر هنر نمایش نبینیم.
لازم به ذکر نیست که تأثیر مجموعه عوامل و انگیزههای فوق باعث شد تا بزودی، بحران از ساختارهای اجتماعی و سبکها، موضوع را به معماری تماشاخانه بکشد. حال باید دید بحران در کجا دهان باز کرده و معماری معمول و پذیرفته شده تئاتر چه ویژگیهایی داشت؟
آنچه که در اواخر قرن 19 به عنوان معماری تماشاخانه تقریباً به شکل جهان شمول- پذیرفته شده بود و تا حدود چهل سال پیش در طراحی و ساخت تماشاخانههای ویژه اپرا هم تکرار میشد (همچون تالار وحدت تهران)، نوع ساختاری بود که به آن اصطلاحاً تئاتر ایتالیایی میگویند. اما بدیهی است قبل از هر چیز یادآوری کنیم که این ساختار هم نتیجه یک تحول و تکوین تاریخی است و شکل نهایی آن مراحلی را پشت سر نهاده و یک روزه فراهم نیامده است.
بدون تردید این شهر و ارزشهای مدنی آن بود که از نظر معنی و ماهیت و ارتباطش با دیگر نهادهای اجتماعی جایگاه تئاتر را مشخص میکرد، و تعیین مینمود که هنر نمایش چه ارزش فرهنگی و یا چه ارزش مالی دارد و چه اقشاری به آنجا میروند.
برای آنکه بدانیم چگونه و چطور به تئاتر امروز رسیدهایم، باید گرایشهای نیرومندی را که شهر تا این تاریخ شناخته و در فرهنگهای بزرگ خود نشان داده را بررسی کنیم. مهمترین معماری تماشاخانهای که در روزگاران گذشته و دوران باستان بشر به آن رسیده، آمفی تئاترهای یونان کهن است. (تعداد 48 تئاتر بزرگ از آن زمان باقی مانده که بنای همه آنها از سنگ است. تئاترها را تا پیش از آن از چوب میساختند) آنچه که در مورد «تئاتر یونان» اهمیت گفتن دارد اینست که تئاتر یونان بیشتر از هشاد سال دوام نیاورد و عمر آن از سال 404 تا 472 ق.م. به درازا کشید و بعد از آن هر چه هست، افول و سقوط فرهنگ یونانی است. در آن هشتاد سال دوران شکوفایی، که در تمام زمینهها هنرمندان بزرگی کار میکردند. هنر تئاتر هنری تزئینی و جدا از تودههای مردم نبود، بلکه هنری بود زنده و متعلق به دورانی که در آن مفاهیم کار، عبادت و تفریح یکی بود. در اینجا هنر نمایش در چهارچوب جشنوارههای مذهبی بزرگی که در ارتباط با پدیدهها و طبیعت بود برگزار میشد. و برای اجرای آن نیز تمام دولتمردان شهر را بسیج میکردند. زیرا هنر نمایش تنها سرگرمی نبود، عبادت بود و در مقیاس وسیعتر، اغلب یک جشن ملی به حساب میآمد. در ضمن عاملی هم بود برای تعیین الگوهای رفتاری، تحکیم قوانین اجتماعی، از میان برداشتن فاصله میان فرد و جمع و خودآگاه و ناخودآگاه، به همین دلیل تمام شهر در برپایی آن شرکت میکردند.
ساختاری که برای مکان اجرای این نمایش پیدا کردند، به گونهایی بود که اکثریت ساکنان شهر را در خود جای میداد. به همین دلیل تماشاخانه ابعاد بسیار وسیعی داشت و معمولا در کنار معابد مقدس ساخته میشد.
تماشاخانه بزرگی چون اپیداروس که در سال 340 ق.م. ساخته شده است، یا همه سادگی وسعت خود دو فضا بیشتر ندارد: ارکسترا یا جایگاه گروه کر و اسکنه یا ساختمانی چهارگوش که بر لبه دایره ارکسترا قرار دارد. این آمفیتئاتر که با زاویه 240 درجه و متکی به یک تپه ساخته شده است می تواند 14 هزار تماشاگر را در خود جای دهد. این در حالی است که ایالات آتیکا – که آتن مرکز آن بود- در آن زمان تنها 150 هزار نفر جمعیت داشت.
گروه کر با آوازهایی که میخواند و حرکتهای موزونی که میکرد در واقع دنباله گروه کاهنان دیونیروس به شمار میرفت. جایگاه گروه کر با همسرایان، ارکسترا بود و بازیگران روی اسکنه میایستادند. اسکنه ارتفاع کمی داشت و دارای سه در برای ورود بازیگران و قهرمانان بود. اسکنه بعدها به «سن» تغییر نام و شکل دارد. البته بنا به ضرورت، دکورهای چند وجهی به این طراحی ثابت هم اضافه میشد، حتی با خبریم که در دوره هلینگ، ماشینهای حمل و نقل برای ظهور خدایان و قهرمانان هم به کار میبردند. و به مرور به اسکنه، طبقه دیگری هم میافزودند. در وسط ارکسترا هم نقطهایی بود که به آن «تیمله»، مذبح یا قربانگاه میگفتند. که به نظر میرسد از ابتدا به منظور قربانی کردن بز بدرگاه دیونیروس ساخته شده است.
در جلوی اسکنه هم راهرو باریکی بود که به آن پروس کنیون میگفتند. کامل کننده هویت این مجموعه این حرکت نهانی بود که دو روز پیش از آغاز شدن جشنواره، کاهن ها مجسمه «دیونیزوس» را در «تیمله» استوار میکردند. عملی نمادین برای اینکه اعلام کنند، برپایی جشنواره و اجرای هنر تئاتر برای آنها از مذهب و عبادت جدا نیست.
در چهارچوب این تئاتر، مهم موضعگیری فلسفه یونانیها در برابر جهان است. یعنی بیان نقطه نظرهای فلسفه یونانی، کنجکاویی که به دنبال توضیح رابطه انسان با خدا و سرنوشت اوست. این دوره متاسفانه به دلیل درگیریهای داخلی یونان خیلی زود سقوط کرد. پس از افول فرهنگ یونانی، یونان از نظر سیاسی هم سقوط کرد. اما در عوض روم در راه پیشرفت گام نهاد و بزودی دوره شکوفایی و امپراتوری اش فرا رسید.
اگر در فرهنگ فلسفی یونان، تئاتر جایگاه والایی بود برای یکی شدن افراد جامعه در حضور ایزدان و ماوراءالطبیعه، در فرهنگ روم که اساسا فرهنگی ارتشی و سطحی بود، و مانند فرهنگ یونان غنی و بی واسطه و فرهنگی مادر نبود، خشونت به جای اندیشه نشست. جامعه دگرگون شد و تظاهرات جنگجویی و نظامی گری همه جا را فرا گرفت. به همین علت در زندگانی رومیها تفریح و سرگرمی سطحی، جایگاه مهمی یافت. و به جای نمایشهای عمیق با جوهر فلسفی، به نمایش واژههایی خونین و خشن روی آوردند.
آمفیتئاترهای یونانی تبدیل شد به میدانی برای جنگهایی که در آن گلادیاتورها با هم میجنگیدند، و یا مسیحیان زندانی را جلو شیرهای گرسنه میانداختند، و یا این مکان به جایگاه مسابقات ارابهرانی اختصاص مییافت.
سطحینگری فرهنگی طبقاتی- ملیتاریستی روم باعث شد تا در معماری تماشاخانه هم، که از یونان به ارث برده بودند، تحولی بسیار معنیدار ایجاد کنند. ارکسترا که جایگاه همسرایان و نماد دین و دموکراسی بود به جایگاه نشستن سرداران، قضات و سناتورها تبدیل شد. و اسکنه را پس از اندکی تعرض، به صحنه اصلی نمایش تبدیل کردند و پس از وصل کردن ارکسترا و اسکنه به یکدیگر، تاترون یا پله های شیب دارد آمفی تئاتر را هم که به شکلی دموکراتیک تمام افراد شهر را در کنار هم قرار میداد، به شکلی عمودی و طبقه طبقه درآوردند. که در آن طبقات اجتماعی مختلف به نسبت قدرت و ثروتی که داشتند، نزدیک به صحنه مینشستند. طبقه آخر به تودههای مردم رسید. و برای حفظ کردن خواص نشست، از باد و باران و آفتاب، سقف هم پوشیده شد. به طور مثال تماشاخانه پمپه در روم با قطر 160 متر و ظرفیت 27 هزار تماشاگر، مشخصاتی چنین داشت. ساختمان این تماشاخانه دقیقاً منعکس کننده ساختار اجتماعی جامعه طبقاتی روم بود.
دگرگونی معماری تماشاخانه به همین جا خاتمه نیافت. زیرا با سقوط امپراتوری روم و آغاز «قرون وسطی»، هنر نمایش به شکلهای دیگری درآمد و ساختارهای دیگری برای محل اجرای نمایش یافتند. دورهیی که ما از آن با عنوان قرون وسطی نام میبریم، دوره هزار سالهای است که نصفش رمانسک و نصفش گوتیک است و از قرن 5 تا 15 به درازا کشید.
به دلیل گستاخیهای اهل نمایش دوره امپراتوری روم، در نشان دادن چهره منفی از مسیحیان و برخی بی پروایی های ضد اخلاقی دیگر، در ابتدای حکومت کلیسا، هنر نمایش چندان مقبول کشیشان نبود. اما به مرور زمان دریافتند که هم برای سرگرم کردن خود و هم برای آموزش تودههای مردم، میتوان از زبان نمایش برای بیان رنجهای مسیح و حواریونش سود برد.
قبل از آنکه کشیشان به این نکته پی ببرند، که از هنرهای نمایشی میتوان برای تبلیغات مذهبی استفاده کرد، گروههای دوره گرد و سیار، در یک شرایط اجتماعی و معیشتی بسیار بد، نه به شکل مذهبی، بلکه مردمی – قرنها بود که به شکلی خام و ساده، به مناسبتهای خاص برای مردم به اجرای نمایش میپرداختند. کار اینها این بود که خرکهایی در میادین، کوچه و بازار مکاره و یا حتی در قصر بزرگان برپا کنند و به اجرای نمایش بپردازند. صحنه آنها ساده و تخت بود. معمولا با تصویر پردهایی منقوش در عمق صحنه بدون بعد. در ارتباط مستقیم با تماشاگران و در جوار کار و زندگی روزمره آنان.
پس از دیدن کار این بازیگران دوره گرد، کشیشان نیز در قرن نهم، به این فکر افتادند و در درون کلیسا، به زبان لاتین و برای خود به اجرای نمایش پرداختند. اما توفیق کار چنان بود که، تماشاگران دیگر یافت. به گونهایی که سرانجام در سال 1264 م. نمایش از محوطه درونی کلیسا به محوطه بیرونی و میدانچه جلو کلیسا منتقل شد. مسیحیت همیشه این هشیاری را داشته است که از هنرهای تجسمی، نقاشی و پیکره سازی برای شرح مصائب مسیح و آموزش مبانی و اصول مسیحیت استفاده کند. در اینجا نیز هوشمندی به خرج داد و پس از آنکه دیدند مردم زبان لاتین را به خوبی نمیفهمند، کلیه نمایشها را به زبان ملی و محلی عرضه کردند. و به زودی مراحل تهیه و تولید هنر نمایش را به صنفی خاص واگذار کردند که به نوعی موضوع اثر در ارتباط با شغل آنها بود. مثلاً اجرای توفان نوح را به صنف کشتی سازان سپردند.
به مرور استقبال پیش از حد مردم باعث شد که هنر کم کم از دست کلیسا خارج شده اما همچنان از لحاظ تصویب متن و تاثیر شیوه اجرا تحت کنترل و نظارت کلیسا باقی ماند. و در تعیین موضوع و تصویب هر سه شکل عمده نمایش آن دوره، یعنی: «میسر»ها، «میراکل»ها و «مورالیته»ها دخالت آشکار میکردند. اجرا ابتدا جلوی میدانچه کلیسا بود اما در قدم بعدی محل اجرا را جباجا کردند، معماری تئاتر روی گاریهایی ثابت منتقل شد که دنبال هم قرار میگرفتند و معمولا بهشت و دوزخ و برزخ را به نمایش میگذاشتند، ویژگی عمده این نمایشها، زبان ساده عوامانه، بازیهای نمادین، لحن کمیک و تزئینات فانتزی گاریها بود. در یک مرحله پیش رفته تر، گاریها به حرکت درآمدند و در بین مردم در سطح شهر میگشتند. حال این تئاتر بود که به سراغ مردم میرفت و نه مردم به سراغ تئاتر.
در نهایت مهمترین ساختاری که به آن میرسیم، «تئاتر رنسانس» است. این تئاتر بر اساس ایده کشف دوباره انسان است. با این جهانبینی که قهرمانانه نگاه را از آسمان به پایین و انسان متوجه کرد. تمام تلاش انسان این بود که، بعد از کنارگذاشتن ماهیت مذهبی و نپرداختن به آن، هویت خود را پیدا کند. و اولین چیزی که بعنوان ریشه خود پیدا کرد، فرهنگ و اومانیسم یونان و روم باستان بود.
مرحله تکوینی دیگر ساختار تئاتر در دوره الیزابتن است در نیمه دوم قرن شانزدهم و نیمه اول قرن هفتم. خوب دقیق شویم ساختار تئاتر «گلوپ» شکسپیر، به عنوان نمونه از تئاتر این دوره، بیشتر شبیه یک داربست یا چهارچوب موقتی است با چند سکو در حیاط یک مهمان خانه که مردم از پنجرههای اتاق طبقات مختلف آن میتوانستند نمایش را نگاه کنند. این تماشاخانه در سه طبقه ساخته شده بود و از سه سو تماشاگران، صحنه را در بر میگرفتند. خود صحنه هم که ممیزی شکل بود و تا دل تماشاگران پیش رفته بود کلا سه طبقه داشت. صحنه باز بود و دارای سقفی کاهی و دو ستون، پردهای در عمق و عرض 12 متری، بازیگرها، لباسهای پرزرق و برق میپوشیدند، که این خود به جای فقر دکور نشسته بود و عملا جای آن را گرفته بود. به این ساختار گاه «جلوآمده» میگویند این تئاتر از نظر رنگ و ماهیت ساختاری بسیار غنی دارد.
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:97
پایان نامه
برای دریافت درجه کارشناسی ارشد
پژوهش هنر
فهرست مطالب:
فصل اول کلیات تحقیق 1
1-1مقدمه 2
1-2 بیان مسأله 2
1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش 3
1-4 اهداف تحقیق 3
1-5 پیشینه پژوهش 4
1-6سؤال های پژوهش 6
1-7 نوع تحقیق 6
1-8 روش تحقیق 7
فصل دوم: هنرهای تجسمی دورۀ معاصر (با تآکید بر هنر نقاشی) 8
2-1مقدمه 9
2-2 هنر معاصر ایران 9
3-2 نگارگری 10
2-3-1 نگارگری جدید 13
2-4 هنر نقاشی در دورۀ قاجار 16
2-4-1 تابلوهای رنگ و روغن در نقاشی اشرافی دوره قاجاریه 17
2- 4-2 نقاشی قهوه خانه بارزترین نقاشی مردمی قاجاریه 20
2-4-3 مدارس و مراکز آموزش عالی هنر ایران 21
2-5 تأثیرپذیری هنر شرق بر نقاشی اروپا 23
2-6 آثار نقاشی دوره پهلوی بارزترین نمونه های هنر تجسمی ایرانی متاثر از تجدد 26
2-6-1 نقاشی واقع گرا- آکادمیک 27
2-6-2 نقاشی نوگرا 31
2-7 جلوه های مکاتب مدرنیسم در نقاشی ایرانی 32
2-7-1امپرسیونیسم 32
2-7-2کوبیسم 33
2-7-3سورئالیسم 33
2-7-4اکسپرسیونیسم 34
2-7-5 آبستره 34
2-7-6پاپ آرت 35
2-7-7گروه سقاخانه 35
2-7-8نقاشی-خط 37
2-8 نقاشی انقلاب 38
2-8-1نقاشی جنگ 44
فصل سوم (ورود مدرنیسم (تجدد) در هنر ایران 48
3-1مقدمه 49
3-2 مدرنیسم 49
3-3 مدرنیته 50
3-3-1 تعاریفی چند از نظریه پردازان در باب مدرنیته 51
3-4 مدرنیزاسیون 52
3-5 تفاوت مدرنیته و مدرنیسم 53
3-6 مدرنیسم در هنر 54
3-6-1 مدرنیسم در سیر هنر پس از امپرسیونیسم؛ سمبولیسم، اکسپرسیونیسم، کوبیسم 57
3-6-2 ویزگی های هنر مدرن 60
3-7 ورود مدرنیسم به ایران 61
3-8 نگاهی بر مسئلهی روشنفکری در ایران 64
فصل چهارم: آسیب شناسی مدرنیسم در هنر معاصر ایران (نقاشی) 67
4-1 مقدمه 68
4-2 آسیب شناسی فرهنگی تجدد 68
4-3 بررسی ویژگی های هنر نقاشی در جامعه ایران در تاثیرپذیری از مدرنیسم 69
4-4 بررسی عنصر هویت در هنر مدرن ایرانی 78
4-5 توجه به جامعه شناسی مخاطب در هنر نوگرای ایرانی 79
4-6 جایگاه مدارس عالی هنر ایران در انتقال مدرنیسم 82
4-7 نتایج رویکردهایی تغییرات مکاتب مدرن در نقاشی ایرانی 83
فصل پنجم: نتیجه گیری و پیشنهادها 85
5-1 مقدمه 86
5-2 بررسی سوالات پژوهش 86
5-3 نتیجه گیری کلی 88
5-4 پیشنهادات 89
منابع 90
فهرست شکل ها
تصویر شماره 1-1. نگاره ای از نسخۀ شاهنامه بایسنقری: گلنار و اردشیر، هرات 833ه ق. ( پاکباز،1387) 11
تصویر شماره 1-2. شکار، 1340، محمود فرشچیان (پاکباز،1387) 15
تصویر شماره1- 3. محرم راز، علی اصغر تجویدی،1363( گودرزی،1384) 16
تصویر شماره1- 4. فتحعلیشاه در لباس رسمی، مرقوم مهر علی، 1228ه¬ق. ( پاکباز،1387) 18
تصویر شماره1- 5. تصویری از نسخۀ هزار و یک شب؛ هارون الرشید و جعفر برمکی در هیئت ناصرالدین شاه و امیرکبیر، ابوالحسن غفاری،1275ه¬ق. (پاکباز،1387). 19
تصویر شماره1- 8. مصیبت کربلا،محمد مدبر(از کتاب گودرزی،1384) 21
تصویر شماره 1-9 . یک زوج شرقی در میان طبیعت پرگل،آگوست ماکه،آبرنگ،1911(از کتاب شادقزوینی،1384) 24
تصویر شماره 1-10. زنان الجزایر،اوژن دلاکروا،رنگ روغن روی بوم،1834( شادقزوینی،1384) 25
تصویر شماره1- 11. زن الجزایری با بچه،آگوست رنوار،رنگ روغن روی بوم،1882(شادقزوینی،1384). 25
تصویر شماره1- 12. طبیعت بی جان با روی میزی قرمز،هنری ماتیس،1906(شادقزوینی،1384) 26
تصویر شماره1- 13. سورا روی تراس،هنری ماتیس،رنگ روغن روی بوم،1912 شادقزوینی،1384) 26
تصویر شماره 2-1. زینب خاتون،1341،جلیل ضیاء پور ( گودرزی،1384) 27
تصویر شماره 2-2. طبیعت بی جان با گلدان و پرندۀ شکار شده،کمال الملک، 1312ه¬ق. ( پاکباز،1387) 28
تصویر شماره 3-5. گسستن، ایران درودی(از کتاب گودرزی،1384) 33
تصویر 3-6. ترکیب تجریدی، کوروش شیشه گران، رنگ روغن ( گودرزی،1387) 34
تصویر شماره 3-7. قفل و قفس، پرویزتناولی،1343ه.ش، موزه هنرهای معاصر (محقق،1392) 36
تصویر شماره 3-8 ترکیب بندی با حروف،حسین زنده رودی،1347ه¬ش. ( پاکباز،1387) 38
تصویر شماره 4-1 بدون عنوان، طرح و اجرا از حوزه هنری رنگ و روغن،1358 (از کتاب گودرزی،1387) 39
تصویر شماره 4-2خاطرات سیاه دهۀ30، مرتضی کاتوزیان، 1348(از کتاب مرتضی گودرزی،1387) 39
تصویر شماره 4-3.مرثیه،مرتضی کاتوزیان،رنگ روغن روی بوم،1357(از کتاب مرتضی گودرزی،1387) 40
تصویر شماره 4-4 صبح 15 خرداد،مصطفی گودرزی،رنگ روغن روی بوم،1365(از کتاب مرتضی گودرزی،1387 41
تصویر شماره 4-5.منجی،حبیب اله صادقی، رنگ روغن روی بوم،1362(از کتاب مرتضی گودرزی،1387) 41
تصویر شماره 4-6وکیل وصی،حسین خسروجردی،رنگ روغن روی بوم،1365 (از کتاب مرتضی گودرزی،1387) 41
تصویر شماره. 4-7نردبام ترقی،حسی خسروجردی،اکریلیک، 1367 (از کتاب مرتضی گودرزی،1387) 41
تصویر شماره 4-8. پدیده بهره کشی، حبیب اله صادقی، رنگ و روغن روی بوم، 1358(گودرزی،1387) 43
تصویر شماره 4-9 زمستان 57، واحد خاکدان، رنگ روغن روی بوم،1357(گودرزی،1387). 44
تصویر شماره 4-10.بمباران، ایرج اسکندری،1363(از کتابمرتضی گودرزی،1387) 45
تصویر شماره 4-11. زیبای سوخته، نصرتاله مسلمیان، رنگ وروغن و اکرلیک روی بوم، 1366(گودرزی،1387) 47
فهرست جدول ها
جدول شماره 1. فعالیت های هنری 1320-1289 72
جدول شماره 2. شیوه های هنری و هنرمندان 1320-1289 72
جدول شماره 3. فعالیت های هنری 1338-1330 73
جدول شماره 4. شیوه های های هنری و هنرمندان 1338-1330 74
جدول شماره 5. فعالیت های هنری 1357-1337 75
جدول شماره 6. شیوه های هنری 1357-1337 76
جدول شماره 7. فعالیت های های هنری 1357-تاکنون 77
جدول شماره 8. شیوه های هنری 1357-تاکنون 77
جدول شماره 5-9 تأثیرات هنر مدرن در نقاشی ایرانی 83
چکیده
انتقال ایده¬ی مدرنیته ازغرب به ایران و آموزه¬های مدرنیسم در راه انتقال خود، دستخوش تفسیرهایی چندگونه از این مفهوم شده¬اند. بدیهی است هر اندازه میزان آگاهی از لوازم مدرنیته نازل¬تر باشد، پیامدهای چنین تفسیر و انتقالی در درازمدت چالش برانگیزتر می¬شود. در نمایی نزدیک تر باید گفت چنین شکافی حاصل استنباطی از مدرنیسم است که تنها راه اعمال آن را نفی سنتها بدون در نظر گرفتن مقتضیات و گرایشات ماهوی آن دسته از سنتها در جامعه¬ی مقصد- ایران- می¬داند. نتیجه¬ی این استنباط انحرافاتی در دیدگاه¬های فکری است که هنر از مهم¬ترین بسترهای آنست. .این پژوهش با هدف آسیب شناسی وضعیت هنرهای تجسمی در ایران در دوره معاصر با تأثیرپذیری از مدرنیسم صورت گرفته است به دلیل گستردگی اقلام هنرهای تجسمی، در این پژوهش هنر نقاشی مورد، مطالعه قرار گرفته است و سعی بر آن است که نقاشی ایرانی در دوره معاصر یعنی صد سال اخیر بررسی شود. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع اسنادی و کتابخانه ای است. نتیجه حاصل نشان میدهد که هنرهای تجسمی در ایران به عنوان عرصه¬ای جدید، مملو از انحرافاتی است که بازشناسی هویت ایرانی را از آموزه¬های غربی با دشواری¬هایی در خوانش این آثار همراه کرده است. الگوبرداری های ناسنجیده هنرمندان مدرنیسم در ایران دارای چارچوب نظام معنایی و زیباشناسانه نبوده و تغییرات سیاسی، سیاستگذاری های دولتی، نظر محافل خارجی و سلیقه¬ی بازار بیش از انگیزه ها و خواست¬های درونی بر سیر تحول هنر معاصر اثر گذاشته اند. عدم خلاقیت هنرمندان ایرانی، مشکلاتی مانند عدم دسترسی به سیستم های ارزیابی و آماری کمّی فعالیت هنرمندان، عدم جایگاه محکم و متقن هنرهای تجسمی در عرصه های اجتماعی – فرهنگی، تأثیر مسائل سیاسی – اجتماعی کشور، سطحی شدن هر چه بیشتر تکنیک های بیان هنری و مضامین آن، و مشخص نبودن جایگاه نقد در هنر مدرن ایران، مسائلی است که هنرهای تجسمی با آن روبروست. بدیهی است که برخورد با چنین وضعیتی به منظور اصلاح آن، مستلزم شناخت انتقادی آن است.
کلمات کلیدی: آسیب شناسی، دوره معاصر، تجدد، هنرهای تجسمی، نقاشی
فصل اول
کلیات تحقیق
1-1مقدمه
در آسیب شناسی فرهنگی تجدد در هنر معاصر ایران با تأکید بر هنر نقاشی در دوران معاصر این پژوهش در پنج فصل تدوین گردید. در فصل نخست پیرامون کلیات پژوهش اشاره می شود. در فصل دوم با نگاهی به هنر معاصر ایران و معرفی انواع تغییرات در هنر تصویری نقاشی از قبل از انقلاب تا بعد از انقلاب دقت نظر داریم و در بخش پیشینه پژوهش به مطالعات مرتبط با پژوهش که پیش از این تحقیق صورت گرفته است معرفی شدند. در فصل سوم به بررسی تجدد در قالب معرفی مدرنیسم، مدرنیته و مدرنیزاسیون و هنر مدرن و ویژگی های آن توجه شده است. فصل چهارم به آسیب شناسی هنر معاصر ایران در تاثیرپذیری از هنر مدرن پرداخته است. در این فصل محقق سعی نموده که بتواند از منظر محتوایی، مخاطب و تأثیرپذیری اجتماعی به بررسی اثرات هنر مدرن بر هنر معاصر ایران بپردازد . در فصل پنجم نتیجه گیری و پیشنهادات اراده شده اند. در واقع با انجام این تحقیق تأثیرپذیری از ظاهر مدرنیسم در آثار ایرانی علاوه بر عدم شناخت مدرنیسم در ایران باعث تغییرات عمیقی در ساختار هنر ایرانی در مطابقت با فرهنگ شرق و غرب مشاهده نمی شود.
1-2 بیان مسأله
در پرداختن به هنر مدرن دیدگاههای متعددی درباره آن وجود دارد. هر چند نمیتوان هر تأثیری را ناخوشایند قلمداد نمود اما توجه به هنر مدرن در صد سال اخیر با توجه به خاصیت فرهنگی جامعه ایران که در تقابل با ارزش های این جامعه امواج متعددی بر آن تأثیر می گذارند لزوم دقت توجه به هنر مدرن به عنوان دوره ی تجدد که با حمایت دولتهای وقت نیز همراه بوده است زمینه ای برای استفاده از مولفههای فرهنگی تمدن سایر ملل در صورت استفاده است تا بتوانیم به الگویی مقبول و ماندگار در هنر ایرانی دست بیابیم.
بررسی تاثیر مدرنیسم در نقاشی معاصر ایران و جایگاه نقاشی ایرانی در جامعه و سطح جهانی علاوه بر پیش اگهی لازم در مورد بستر فرهنگی لازم در ارتباط با شکل گیری هنرهای گوناگون، بازبینی هویت هنری و تلاش برای تجلی خلاقیت هنرمندانه می تواند در هماهنگی با آسیب شناسی تجدد در هنر مدرن مورد توجه قرار گیرد. آنچه در مطالعات پیشین مشاهده شده است هر کدام از سویه ای متفاوت به آسیب شناسی و یا لزوم نقد در هنر معاصر ایران متأثر از مدرنیسم توجه دارند. این پژوهش تلاش دارد تا به علت علاقه محقق در این زمینه در ارتباط با هنر نقاشی مولفه های تأثیرگذار را شناخته تا در پاسخگویی به پرسش های پژوهش تلاشی در خور صورت گرفته باشد.
1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش
اهمیت توجه به هنر به عنوان مهمترین عامل شناسایی و معرف هویتی ملت ها در هر دوره ای علاوه بر اینکه بنیان های فکری آن جامعه و اعتقادات حاکم را نشان می دهد می تواند زمینه ای برای روند رو به رشد فعالیت های پژوهشی و کاربردی در زمینه علم و هنر باشد. از این رو اهمیت هنر مدرن به عنوان موجی دامنه دار با آغاز در عصری که تغییرات عمده در ساختار فرهنگ و حکومت ایران صورت گرفته است می تواند زمینه ای برای دریافت ضعف ها و رسیدن به استانداردهای مقبول هنری در آفرینشگری باشد.
ضرورت موضوع از آن روست که هنر ایرانی در دوره های متعدد دستخوش تغییرات متعددی شده است و بارزترین نمونه ان در دوره اسلامی است اما توجه به فاکتورهای هنر ایران باستان با توجه به ارزش های اسلامی و اعتقادی زمینه ای برای حفظ و یا بیانی رمزگونه در هنر دینی و اسلامی ایران گردید که آنرا معطوف به این ملت نموده و در دوره های متعدد توانسته است معرف جامعه اسلامی باشد. توجه به تغییرات دامنه داری که در فرهنگ و هنر ایران وجود دارد با توجه به زمینه های ارتباطی گوناگون فرصتی برای توجه به ارزش ها و دریافت عمیق فلسفه هنری است که می تواند به جای یک کالای وارداتی خود را در قالب تجلی بخشی از هنر ایرانی نشان دهد. در این مورد به دلیل استفاده از فاکتورهای جهانی هنر ایران باید بتواند زمینه ارتباط عمیق تر با مخاطب باشد به گونه ای که استمرار و تدوام اندیشه در هنر ایرانی آن را متمایز نماید. دریافت این واقعیت که نمی توان از تغییراتی که در جهان رخ می دهد بی تفاوت بود زمینه ای برای دقت نظر و عمیق اندیشی هنرمندان نوگرای امروزی نیز خواهد داشت.
1-4 اهداف تحقیق
1. بررسی تأثیر پدیده ی مدرنیسم در نقاشی معاصر ایران
2. معرفی آثار نقاشی معاصر ایران
3. توجه به عامل هویت در هنر مدرن شکل گرفته در دوران معاصر
4. دقت نظر به مخاطب آثار هنری
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:82
فهرست مطالب:
منابع الهام هنرهای آرنوو. ۲
سرآغاز طراحی قرن بیستم. ۲
ماده فرهنگ چینی ژاپنی.. ۴
– هنر ژاپن.. ۴
روح تفکر ژاپنی.. ۶
طبیعت ژاپنی.. ۷
عالم هنر ژاپنی.. ۹
آیین چایخوری و مذهب ذن. ۱۲
معماری ژاپنی.. ۱۶
نتیجه گیری دربارة آرت نوو. ۱۸
هنر قرون وسطی.. ۲۰
هنر تذهیب… ۲۲
ژاپنیسم: ۲۴
– ویلیام هوکارت Hogarth (1697-1764) 41
– مد آثار خط نما ۴۲
– تون. ۴۶
صورت… ۵۱
– ویلیام بلیک (۱۷۵۷-۱۸۲۷) ۵۹
نظریه بلیک درباره خط.. ۶۱
– زیبایی شناسی مبتنی بر خط.. ۶۶
هنر اجتماعی در انگلستان و روسیه. ۷۷
معماری های مکینتاش…. ۸۰
چکیده:
اغلب به نظر می رسد که تغییر قرن موجب درونگری می شود. با خاتمه یافتن یک سده و شروع سدة جدید نویسندگان و هنرمندان خرد سنتی را به نقد می کشند و به دنبال امکانات تازه ای برای تغییر اوضاع فرهنگ بشری می روند.
بنابراین هنر نو که در میان دو جنبة «هنر به خاطر هنر» و زیبایی شناسی کارکردی به دامه افتاده بود ترکیبی غریب از هنر، تصنع و کارآیی را به نمایش گذاشت . مانند اکثر چیزهایی که اصرار بر تماماً نو بودن دارند، نتوانست به باز تعبیر گذشته بپردازد: نگاه به هنر شرق پرتو تازهیی به طراحی اروپایی افکنده بود و هنر روکوکو تا اندازهیی در این حیطه به وام گرفته میشد، دست نوشته های تذهیب شدة سلتی Celtic به خاطر وحدت در طراحی و دوردستی رمانتیک شان تحسین می شدند.
از میان طراحان «هنر نو» ، جمال پرستان انتزاع خط منحنی ها و گل و برگ را به صورت آسایشی بازیگوشانه و معمولاً کارکردی از شکل قراردادی مورد استفاده قرار می دادند. با وجود این و علی رغم هدف های انقلابی ادعایی، گاهی اوقات میان علایق سبک و احمقانة طبقة متوسط گرفتار می شدند. در واقع طرح های «هنر نو» سطح ساختارها را به همان اندازه مبهم می ساخت که تزئینات بیمارگونة ویکتوریایی چنین کرده بودند.
با آغاز سدة نوزدهم میلادی و تحولات پویایی که در این قرن از لحاظ علمی،سیاسی،صنعتی و فرهنگی در اروپا رخ نمود، بسیاری از هنرمندان پیشرو، آکادمیسم حاکم بر فضای هنری اروپا را که متکی بر سنن و ویژگیهای دیرپای کلاسیک (یونانی – رومی) بود، متناسب با این تحولات ندانسته و تلاش کردند تا برای رهایی از این بن بست راهکارهای تازه ای تدبیر بیندیشند.
مسلماً رهایی از یک سنت دیرپای فرهنگی که تا عمیق ترین لایه های ذهن اروپاییان ریشه دوانیده و هنر را بازتابی از روایت عینی طبیعت در قالب تصویر می پنداشتند، حرکت ساده ای نبود. ولی با تلاش فراگیر هنرمندان خلاق و پیشرو و ایمان به پیمان نانوشته ای که جملگی ضرورتش را احساس می کردند، امری اجتناب ناپذیر می نمود. یکی از راههای مقابله با آکادمیسم مختصر اروپایی، رویکرد به جهان بینی و دانش تصویری دیگر فرهنگ ها بود. این رویکرد در سه قالب عینیت یافت:
– تأثیرپذیری از فرهنگ تصویری ژاپن (Japonisme)
– شرق گرایی orientalism
– توجه به فرهنگ های بومی و اقلیمی Primitivism
سدة نوزدهم میلادی، سدة انقلابات، تحولات و در عین حال بحران هایی است که جهان بینی و دنیای مدرنیسم را رقم زد. اگر چه این دگرگونیها اغلب در غرب و به ویژه اروپا شکل پذیرفت، لیکن هر یک از دیگر فرهنگ های جهانی، در شکل دهی و ساماندهی آن بی تأثیر نبوده و نهایتاً سهم و نقش خود را در آن ایفا کرده اند. مقاله مهدی حسینی
سهم فرهنگ های شرقی : هند، چین و خصوصاً ژاپن نیز در شکل دهی عینی آثار هنرمندان سدة نوزدهم بسیار چشم گیر و حائز اهمیت است.
در حقیقت هنر نوین بدون توجه به دیگر فرهنگ ها اصولاً نمی توانست تکوین پذیرد.