در این تحقیق می خوانیم:
آنچه از حقایق عرفانی به ما میرسد، اگر مربوط به انبیا و اولیای دین باشد، چه بفهمیم و چه نفهمیم باید تعبّداً قبول کرده و از خدا توفیق فهم آن را بخواهیم، بدون این که کوچکترین شک و شبههای در صحّت کلام به خود راه دهیم.
ولی اگر به انبیا و اولیا منسوب نبود. بلکه به علما و عرفا مربوط باشد، اگر خارج از درک ما بوده و ما قادر به هضم آن نباشیم باید در بقعه امکان قرار دهیم تا این که توفیق بهرهبرداری از فیوضات عرفا از ما سلب نشود و ما در قضاوتهای خود راه خلاف یا دور از انصاف را طی نکنیم. در ضمن متوجّه این نکته هم باشیم که منبع احکام عبادی و سیاسی اسلام قرآن کریم است و خود قرآن کتاب نازل شده است.
یعنی از مقام حقیقی و عُلْوی خود تنزل کرده و پایین آمده است تا این که برای بشر قابل درک باشد، در عین حال این قرآن، ظاهری دارد و باطنی، غیبی دارد و شهادتی، صورتی دارد و سیرتی.
حرف قرآن را بدان که ظاهریست *** زیر ظاهر باطنی بس قاهریست
زیر آن باطن یکی بطن سِوُم *** که دَرو گردد خردها جمله گم
بطن چارم از نُبی خود کس ندید *** جز خدای بینظیر بیندید
تو زقرآن ای پسر ظاهر مبین *** دیو آدم را نبیند جز که طین
ظاهر قرآن چو شخص آدمی است *** که نقوشش ظاهر و جانش خفی است
مرد را صد سال عم و خال او *** یک سر موی نبیند حال او(1)
با این که ظاهر قرآن کلماتی است که از حروف معمولی تشکیل یافته، ولی باطن آن همانند ظاهرش یکسان نبوده بلکه دارای مراتبی عظیم است همینگونهاند انسانها که مانند قرآن ظاهری همسان دارند ولی باطنشان مثل هم نبوده و بسیار متفاوت است.
مولوی گوید: باطن انسان همانند ظاهر فرشتگان است. چون فرشتگان ظاهراً پنهاناند ولی انسان ظاهراً آشکار و باطناً پنهان است، و این پنهان بودن به جهت پیچیدگی و عظمت بینهایت وی است;
گر به ظاهر آن پَری پنهان بود *** آدمی پنهانتر از پریان بود
نزد عاقل زآن پَری که مضمرست *** آدمی صد بار خود پنهانتر است
آدمی نزدیک عاقل چون خفی است *** چون بود آدم که در غیب او صفی است
آدمی همچون عصای موسی است *** آدمی همچون فسون عیسی است
در کف حق بهر داد و بهر زَیْن *** قلب مؤمن هست بین اصبعین
وقتی باطن قرآن دارای حقایق لایتناهی است و باطن انسان نیز همانند باطن قرآن عظیم و بیانتها است بدیهی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مثنوی تصحیحنیکلسون، دفتر3 ابیات 49 ـ 44 42
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
است هنگامی که این دو بینهایت به هم میرسند، استفادهها و برداشتهای بیحدّ و حصری نیز حاصل خواهد شد، که چه بسا با این فکر و اندیشه محدود و قالب گیری شده بعضیها ناسازگار باشد. پس بهتر است که موارد سخت و پیچیده مسائل عرفانی به جای این که عرفان یا عارف را تأویل کنیم خود را تأویل نماییم.
کرده وی تأویل حرف بکر را *** خویش را تأویل کن نیذکر ر
هیچ بیتأویل این را در پذیر *** تا در آید در مگو چون شهد و شیر
زآنکه تأویلست واداد عطا *** چونکه بیند آن حقیقت را خط
آن خطا دیدن زضعف عقل اوست *** عقل کلّ مغزاست و عقل ما چو پوست
خویش را تأویل کن نه اخبار را *** مغز را بدگوی نیگلزار را(1)
ناگفته نماند که منظور از این حرف تبرئه کلّی عرفا از خطا و توجیه همه گفتار آنها نیست; زیرا عارف هر قدر هم عظیم باشد جایز الخطا بوده و چه بسا به قدر بزرگیش اشتباهش نیز بزرگ باشد. بلکه منظور معیار قرار ندادن خود در این امور است. در امور ذوقی و کشفی که عارف متعمّداً پوشیده سخن گفته و راز را به رمز بیان میکند نباید معلومات عمومی و محدود خود را قاضی کرده و عارف را محک بزنیم چون:
اصطلاحاتی است مر ابدال را *** که خبر نبود از او غفال ر
هندیان را اصطلاح هند مدح *** سندیان را اصطلاح سند مدح
پیش او مدح است و در پیش تو ذمّ *** پیش او شهداست و در پیش تو سم
هر کسی را اصطلاحی دادهایم *** هر کسی را سیرتی بنهادهایم(2)
با توجّه به این گفتار خواننده عزیز توجّه دارد که آنچه در خصوص اسرار و عرفان حج گفته میشود، توجّه به باطن امور ظاهری است; لذا احرام، سعی، طواف، لباس احرام، حجرالاسود، کعبه و... یک مفهوم ظاهری داشته و یک مفهوم یا مفاهیم باطنی خاصّی هم دارد که در اینجا غرض بیان آن مفاهیم باطنی است.
ارزش واقعی هر عملی، در نقش سازنده آن از راه شناخت اسرار باطنی و به کارگیری آن اسرار نهفته است.
نماز، روزه، حج و هر عمل دیگری که تنها در حدّ قالب ظاهری آن مورد توجّه بوده و به درونش پی برده نشده است، کارساز و مشکلگشا نبوده و نخواهد بود. حج ظاهری همانگونه که برای دشمنان حج زیانی ندارد برای حاجی نیز سودی ندارد و تنها جهت رفع تکلیف به جاآورده میشود. اگر میلیونها نفر به حج روند ولی شناخت آنها از حج تنها در حدّ مناسک صوری آن و اجرای دقیق مناسک بدون توجّه به محتوای آن باشد، نه سودی دارد و نه زیانی.
اگر از میان ملیونها زائر، حتی تنها چند هزار نفری ضمن اجرای صحیح آداب ظاهری اعمالِ حج، آنهم تا حدودی به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مثنوی دفتر اوّل ص 230.
2 ـ مثنوی کلاله خادر دفتر 2 ص 106.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسرار باطنی و نقش سازنده آن واقف شده و از نور درون آن مستضییء شوند و نور بگیرند، دشمنان ضدّ نور برای خاموشی آن با حاجیّان به مقابله میپردازند; «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِأفْواهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَو کَرِهَ الکافِرُون»(1)
«میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنندولی خداوند نور خود را به اتمام و کمال میرساند ولو کراهت داشته باشند.»
آری چنین حجّی به ضرر آنان است و حیات استعماریشان را تهدید میکند. همانگونه که نماز واقعی «تنهی عن الفحشاء و المنکر» و «معراج المؤمن» و «عمود الدّین» است، حج واقعی نیز چنین است; لیکن با کمال تأسّف بسیاری از مردم از این فیض عظما محروم و اسرار حج از آنان مکتوم است.
عارف بزرگ و بزرگمرد تاریخ معاصر حضرت امام خمینی ـ قدّس الله نفسه الزکیهـ به این حقیقت پیش از همه و بیش از هر کس دیگر پی برد و مردم را بدین مهم آگاه ساخت و از این که هنوز هم گروهی حج را فقط در اجرای احکام صوری و ظاهری محدودی خلاصه کردهاند تأسّف خورده، میگوید:
«بزرگترین درد جوامع اسلامی این است که هنوز فلسفه واقعی بسیاری از احکام الهی را درک نکردهاند و حج با آن همه راز و عظمتی که دارد هنوز به صورت یک عبادت خشک و یک حرکت بیحاصل و بیثمر باقی ماندهاست. یکی از وظایف بزرگ مسلمانان، پیبردن به این واقعیت است که حج چیست و چرا برای همیشه باید بخشی از امکانات مادی و معنوی خود را برای برپایی آن صرف کنند؟ چیزی که تا به حال از ناحیه ناآگاهان و یا تحلیلگران مغرض و یا جیرهخواران، به عنوان فلسفه حج ترسیم شده است، این است که حج یک عبادت دستجمعی و یک سفر زیارتی ـ سیاحتی است.
به حج چه که چگونه باید زیست و چطور باید مبارزه کرد و با چه کیفیّت در مقابل جهان سرمایهداری و کمونیسم ایستاد؟!
به حج چه که حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمین باید ستاند؟! به حج چه که باید برای فشارهای روحی و جسمی مسلمانان چارهاندیشی نمود؟! به حج چه که مسلمانان باید بعنوان یک نیروی بزرگ و قدرت سوّم جهان خودنمایی کنند؟!
به حج چه که مسلمانان را علیه حکومتهای وابسته بشوراند؟! بلکه حج همان سفر تفریحی برای دیدار از «قبله» و «مدینه» است و بس.
و حال آن که حج برای نزدیک شدن و اتّصال انسان به صاحب خانه است و حج تنها حرکات و اعمال و لفظها نیست و با کلام و لفظ و حرکت خشک انسان به خدا نمیرسد. حج کانون معارف الهی است که از آن، محتوای سیاست اسلام را در تمامی زوایای زندگی باید جستجو نمود. حج پیامآور ایجاد و بنای جامعهای بدور از رذائل مادّی و معنوی است.
حج تجلّی و تکرار همه صحنههای
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
برای دانلود متن کامل این تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
مقدمه
یکی از نشانههای توسعه نیافتگی که در عین حال وقتی در دور باطل توسعه قرار گیرد میتواند مانع توسعه نیز به حساب آید نارسایی شرایط بهداشتی است که از طریق شاخصهای مختلفی نظیر وفور بیماریها اندازه گیری میشود.
توسعه نیافتگی، مفهومی نسبتاً جدید است و مربوط به کشورهایی است که از نظر جمعیتی اکثریت ساکنین دنیا را تشکیل میدهند و خصوصیات تقریباً عمومی آنها فقر است. شرایط بهداشتی حاکم بر این کشورها وابسته به عوامل اقتصادی، اجتماعی و تاریخی است که ارتباطات متقابل این پدیدهها حالت پچیدهای را به وجود میآورد. آموزش و در ابعادگستردهتری سطح اطلاعات و آگاهیهای عمومی از عوامل زیرساز توسعه محسوب میشود و به شرایط سلامت عمومی در جامعه معینی شکل میدهد. هنگامی که الگوهای نوین بهداشتی با شرایط فرهنگی جامعه و جهت حرکت طبیعی آن توافق نداشته باشد به دست فراموشی سپرده میشود و در حاشیه زندگی اجتماعی قرار میگیرد. از این نظر است که آموزش بهداشت در چهارچوب مسائل توسعه یافتگی در صدد یافتن روشهایی جهت آشتی دادن زندگی سنتی با روشهای جدید بهداشتی است. عدم موفقیتها در این زمینه از آنجا ناشی میشود که بهداشت و درمان یکی از جنبههای حیات اجتماعی است و در حکم جزئی است که با کل گستردهتری در ارتباط است و تا زمانی که مبانی زیرساز حیات اجتماعی و متعلقات آن تغییر ماهیت ندهند نمیتوان به سهولت جنبه خاصی را دگرگون کرد.
بهداشت و توسعه نیافتگی
آیا شرایط نامساعد بهداشتی میتواند یکی از علل توسعه نیافتگی باشد؟ واضح است که در حالتی که بدن انسان مبدل به موزه باکتریولوژی شده است ، بازده بدن به حداقل خواهد رسید. اگر در منطقهای به عنوان مثال مالاریا را از میان ببریم، تولید شرایط بهتری پیدا خواهند کرد. بنابراین بیماری صفت مشخصه توسعه نیافتگی به حساب میآید. بهبود شرایط بهداشتی و پزشکی تنها از ظریق نشر وسایل و امکانات حاصل نمیشود. مانند موجودیت تجهیزات بهداشتی، بهداشت یک ملت وابسته به طرز تفکر، اندیشه، و شرایط آموزشی آنها است. با ساخت بیمارستانهای لوکس نمیتوان سطح بهداشت را بالا برد، چرا که پزشکی عاریتی و وارداتی در یک کشور در حال توسعه به زودی با محدودیتهایی مواجه خواهد شد. اگر به مردم یاد دهیم که چطور آب را آلوده نکنند و مسکن خود را تمیز کنند، میزان کارایی بیشتر خواهد بود. اگر در کشورهای صنعتی پیشرفته مسئله کیفیت زیست مطرح است و بیماریهای روانی از اهمیت ویژهای پیدا کرده است، برای بیش از 75% از جمعیت جهان مسئلهای که مطرح است، موجودیت آنها و امکان زیست است. در این کشورها پیشرفتهای نوین پزشکی نتایج ارزندهای داشته است، هر چند که شرایط تغذیه صورت نامطلوب و در مواردی وخیمتر پیدا کرده است. مسلم است که در این کشورها آینده بهداشت به همان اندازه در گرو مشکلات اقتصادی و اجتماعی است که پیشرفتهای فنی پزشکی. مسئله در این است که وجود فعالترین سازمانها، برنامههای دقیق و کمکهای خیلی سخاوتمندانه، برای تغییر شکل اساسی و یک باره نحوه زندگی میلیونها انسان کافی نیست.
تصور کنیم که در منطقه معینی به اتکا استفاده از شرایط مساعد اقتصادی، اعتباراتی به ریشه کنی مالاریاتخصیص داده شود، گردد. د.ت قادر خواهد بود که جمعیت را از بیمار شدن مصون بدارد. حال اگر مدیران برنامهها به عذر وجود مشکلات اقتصادی، از پرداخت هزینههای این برنامه غفلت ورزند، مالاریا صورت وخیمتری از قبل پیدا خواهد کرد، چرا که میزان مصونیت اکتسابی ساکنین منطقه کاهش یافته است.
برای دانلود کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید.
زندگی خیلی پیچیده است. انسانها در مواجهه با مشکلات زندگی و ایفای نقش بازیگر و مشاهدهگر در دنیا، سعی میکنند وقایع و امور را معنی کنند. در فصل دوم دیدید که چطور در مورد خودمان نظریه میسازیم و در فصل سوم دیدید چطور به برداشت کردن در مورد دیگران میپردازیم و علل رفتارهای آنها را شرح میدهیم. ما در نظریه پروری در مورد خودمان و دنیای اطرافمان به شناخت اجتماعی[1] روی میآوریم که عبارت است از تفسیر، تحلیل و به یاد آوردن دنیای اجتماعی و استفاده از اطلاعات مربوط به دنیای اجتماعی (برکوییتر و دیواین، 1995).
در نظریههای ادراک اجتماعی در فصل سوم به طور کلی گفتیم که انسانها مثل دانشمندان عامی عمل میکنند و پردازشگران بسیار عاقل و منطقی اطلاعات میباشند. اگر چه در این نظریه ها گفته میشود که فرایند ادراک اجتماعی با ایرادها و «اشکالاتی» مواجه میشود ولی هیچ یک از آنها حتی تلویحاً نیز اشاره نمیکنند که مردم در قضاوتهای اجتماعی خود سعی نمیکنند منطقی و دقیق عمل کنند. مردم در اغلب موارد در تبیین رویدادها به مشاهدات دقیق و منظم متوسل نمیشوند.
تصورات قالبی به شناخت ما از دیگران کمک می کند و به بعد شناختی روان انسان تعلق دارد، اما پیشداوری ها از بعد عاطفی آن نشات می گیرد. هر دو به ارزیابی از دیگران مربوط می شود. در مجموع پیشداوریها جزء نگرشها به حساب می آید. وقتی از پیشداوری ها حرف می زنیم، معمولا به نگرش منفی اشاره می کنیم، اما ممکن است پیشداوری ها مثبت نیز باشد.
پیشداوری نیز مثل هر نگرش دیگر می تواند از باورهای ارزشی ما از جمله تصورات قالبی درباره یک گروه دیگر نشات بگرید. اما اتفاق می افتد که پیشداوری، قبل از باورهای ارزشی به وجود می آید. در این حالت پیشداوری تنها بر اساس اطلاع از وجود یک گروه، مستقل از شناخت ویژگیهای آن پایه ریزی می شود. البته این موارد استثنایی است. برعکس بسیارند کسانی که نسبت به گروهی که حتی یکی از اعضای ن را ندیده اند، بر اساس باورهای منفی نسبت به آن پیشداوری منفی دارند. مثلا بسیاری از ایرانی ها حتی در عمر یک نفر یهودی یا یک نفر زرتشتی ندیده اند، اما اکثر ایرانی ها نسبت به این دو اقلیت مذهبی پیشداوری دارند.
یکی از نویسنده های یهودی تبار کانادایی در کتاب خود مردم فرانسه زبان ایالت کبک کانادا را ضدیهودی نامیده است. آیا این اتهام درست است؟ برای پاسخگویی به این سوال باید در مورد گروهی از مردم فرانسه زبان ایالت کبک، که معرف کل جمعیت است، تحقیق کرد. کاری که دقیقا بری و کالین انجام داده اند. آنها به این نتیجه رسیده اند که مردم فرانسه زبان ایالت کبک کانادا در حضور یهودی ها خیلی راحت نیستند. اما در مورد این نتایج لازم است به چند نکته اشاره شود. در درجه اول ارزیابی فرانسه زبانهای کانادا از یهودی ها در کل ضعیف نیست زیرا در مقیاس 7 درجه ای بالاتر از 5 درجه است. در درجه دوم ارزیابی انها در مقایسه با ارزیابی انگلیسی زبانهای کانادا از یهودی ها، تنها یک درجه پایین تر است. در درجه سوم فرانسه زبانهای کانادا خود را کمتر از آنچه سایر گروهها معتقدند ارزیابی می کنند. در واقع ارزیابی انها از یهودی ها به زحمت 5/1 درجه با ارزیابی خودشان تفاوت دارد. به عبارت دیگر ارزیابی فرانسه زبانهای کانادا از خودشان تنها 5/1 درجه بیشتر از ارزیابی های آنها از یهودیهاست. بنابراین غیرمنصفانه خواهد بود که از روی این اعداد نتیجه بگیریم که کانادایی های فرانسه زبان ضد یهود هستند. به همین ترتیب غیرمنصفانه و غیر علمی خواهد بود که بدون تحقیق نسبت به ترکها، کردها، لرها، عربها، فارسها، همدانیها، مشهدی ها، و سایر هموطنان عزیز خود پیشداوری های منفی داشته باشیم. مخصوصا دانشجویان و روشنفکران باید به این امور اگاهی داشته باشند و مردم عادی را از چنین قضاوتهایی باز دارند.
برای دانلود کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید.