کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

زندگی نامه جلال آل احمد

زندگی نامة جلال (مثلاً شرح احوالات) در خانواده ای روحانی (مسلمان شیعه) برآمده ام پدر و برادر بزرگ و یکی از شوهر خواهرهایم در مسند روحانیت مردند و حالا برادرزاده ای و یک شوهر خواهر دیگر روحانی اند و این تازه اول عشق است که الباقی خانواده همه مذهبی اند با تک و توک استثنایی برگردان این محیط مذهبی را در «دید و بازدید» می‎شود دید و در «سه تار» و گله ب

فهرست مطالب

مقدمه

زندگی نامه جلال (مثلاً شرح احوالات)

اندیشه های جلال........................................ 8

پایگاه اجتماعی جلال.................................... 10

پدیدة غربزدگی از دیدگاه جلال........................... 16

زنان از دیدگاه جلال.................................... 20

مذهب و روحانیت از دیدگاه جلال.......................... 21

جلال از دیدگاه سیمین دانشور (شوهر من جلال).............. 23

خاطره ای از جلال (ویلیام میلوارد)...................... 35

آثار جلال.............................................. 40

مرگ جلال............................................... 42

مرثیه ای در سوگ جلال (مهدی اخوان ثالث)................. 43

جمع بندی.............................................. 45

زندگی نامة جلال (مثلاً شرح احوالات)

در خانواده ای روحانی (مسلمان- شیعه) برآمده ام. پدر و برادر بزرگ و یکی از شوهر خواهرهایم در مسند روحانیت مردند. و حالا برادرزاده ای و یک شوهر خواهر دیگر روحانی اند. و این تازه اول عشق است. که الباقی خانواده همه مذهبی اند. با تک و توک استثنایی. برگردان این محیط مذهبی را در «دید و بازدید» میشود دید و در «سه تار» و گله به گله در پرت و پلاهای دیگر.

نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال 1302 بی اغراق سرهفت تا دختر آمده ام. که البته هیچکدامشان کور نبودند. اما جز چهار تاشان زنده نمانده اند. دو تاشان در همان کودکی سر هفت خان آبله مرغان و اسهال مردند و یکی دیگر در سی و پنج سالگی به سرطان رفت.

کودکیم در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. تا وقتیکه وزارت عدلیة «داور» دست گذاشت روی محضرها و پدرم زیر بار انگ و تمبر و نظارت دولت نرفت و در دکانش را بست و قناعت کرد به اینکه فقط آقای محل باشد. دبستان را که تمام کرد دیگر نگذاشت درس بخوانم که: «برو بازار کار کن» تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من بازار را رفتم. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ساعت سازی؛ بعد سیم کشی برق، بعد چرم فروشی و ازین قبیل و شبها درس. و با درآمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگذاری سیم کشی های متفرق. بر دست «جواد» ؛ یکی دیگر از شوهر خواهرهایم که اینکاره بود. همین جوریها دبیرستان تمام شد. و توشیح «دیپلمه» آمد زیر برگه وجودم- در سال 1322- یعنی که زمان جنگ. به این ترتیب است که جوانکی با انگشتری عقیق به دست و سر تراشیده و نزدیک به یک متر و هشتاد، از آن محیط مذهبی تحویل داده میشود به بلبشوی زمان جنگ دوم بین الملل. که برای ما کشتار را نداشتو خرابی و بمباران را. اما قحطی را داشت و تیفوس را و هرج و مرج را و حضور آزار دهندة قوای اشغال کننده را.

 


دانلود با لینک مستقیم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.