در زمان سیّدالشّهداء(علیهالصّلاةوالسّلام) آن فداکارى و شهادت بزرگ، ارزش مضاعف داشت؛ چون حقیقتاً در آن روزها محصول زحمات پیامبر(ص) در حال از بین رفتن بود و فداکارى حسینبنعلى(ع) و یاران آن بزرگوار، مانع از چنین کارى شد.
بعضى از زمانها این گونه است که مجاهدت در راه خدا و شهادت در راه او، ارزش مضاعف دارد و دو برابر و چند برابر است. مثلاً یک ظرف آب گوارا که در حالت طبیعى هم با ارزش است، اما در یک تابستان گرم، آن هم براى انسانى که مدتى تشنگى کشیده، بخصوص اگر آن انسان بیمار هم بوده و در جایى باشد که آب در آنجا کم است، این یک ظرف آب گوارا چند برابر ارزش پیدا مىکند. بنابراین، همه جا قیمتها یکسان نیست، بلکه شرایط متفاوت است.
یقیناً یکى از مناسبتهاى مهم جمهورى اسلامى - که بسیار هم داراى تناسب است - همین روز اسرا و مفقودان است که با خاطرهى تاریخى آن مناسبت دارد. همه مىدانید که در روز یازدهم محرّم، یکى از عظیمترین فاجعههاى تاریخ اسلام به وقوع پیوست. اسارتى اتفاق افتاد که نظیر آن را دیگر ملت و تاریخ اسلام ندید و به آن عظمت هم نخواهد دید. کسانى اسیر شدند که از خاندان وحى و نبوّت و عزیزترین و شریفترین انسانهاى تاریخ اسلام بودند. زنانى در هیأت اسارت در کوچه و بازارها گردانده شدند که شأن و شرف آنها در جامعهى اسلامىِ آن روز نظیر نداشت. کسانى این عزیزان را به اسارت گرفتند که از اسلام بویى نبرده بودند و با اسلام رابطهیى نداشتند و خبیث ترین و پلیدترین انسانهاى زمان خودشان بودند. در روز یازدهم محرّم، خاندان پیامبر و علىبنابىطالب(علیهمالسّلام) به اسارت دچار شدند و این خاطره بهعنوان یکى از تلخترین خاطرهها، براى ما تا امروز و تا آخر مانده و خواهد ماند.
البته، اسارتِ آن روز با اسارتِ امروز فرق داشت. اسارتِ امروز همین است که سربازى، افسرى، رزمندهیى یا - وقتى اسیر گیرنده رژیم منحوسى مثل رژیم بعث باشد - غیرنظامىیى، مدتى در زندان و اسارتگاه قرار مىگیرد و از اهل و خاندان خود دور مىماند. البته سخت است؛ اما با اسارتِ آن روز، از زمین تا آسمان فرق دارد. در روز یازدهم محرّم، اسارت دسته جمعىِ زنان و کودکان و مردانى که باقى مانده بودند، بود؛ اساراتى توأم با تحقیر و اهانت و گرسنگىدادن و سرمادادن و گرمادادن و اذیت کردن و در کوچه و بازار گرداندن و در سختترین شرایط آنها را نگهداشتن و شماتت کردن و از این قبیل.
حماسه از ترکیب چند عنصر تشکیل می شود که یکی از آنها اسطوره و مایه های اساطیری است و احتمالاً به سبب تشخیص یا اهمیت بیشتر این عامل نسبت به عناصر سازنده ی دیگر ، بعضی از محققان حماسه را صورت تغییر یافته ی اسطوره و برآمده از بطن آن دانسته اند. دلایل اصلی و یکی از تبدیل اسطوره به حماسه بر پایه ی روایات و منابع ایرانی (بویژه شاهنامه) عبارتست از :
حرکت فکری بشر از روزگار اسطوره زیستی / باوری به دوران اسطوره پیرایی و در نتیجه ی آن ، در آمدن اساطیر به قالب های خرد پذیرند.
عصر پهلوانی ملت ها و گزارش روایات و معتقدات اساطیری بر پایه ی پندها و نگرش های طبقه جنگجویان جابجایی مکان ، نقل یک داستان ، یا رواج یک باور و اسطوره و دگرگونی های ناشی از ان در داستان های حماسی متأخرتر تصرفات و دخالت های روایان به هنگام نقل از روایات.
با تأمل در زمینه های اساطیری داستان ها و موضوعات حماسی ایران ، به طور عموم ده نوع و روابطه زمینی شدن میان اسطوره و حماسه وجود دارد :
1- محدودیت زمانی
2- حد مکانی
3- کاهش صبغه قدسی و مینوی زمینی شدن
4- جابجایی یا دگرگونی
5- شکستنی
6- انتقال
7- قلب یا تبدیل
8- ادغام یا تلفیق
9- حذف
10- فراموشی
میان اسطوره و حماسه ارتباطی اسطوره و بنیادین وجود دارد. چنان که از یک منظر حماسه صورت ادبی و روایی مدون و منظم اسطوره تلقی می شود، چون هم در مرحله پیدایش و هم خصوصاً تحریر و تثبیت نهایی، محصول دورانی بوده که ذوق و ذهن انسان به روزگار باستانی اسطوره سازی و اسطوره گرایی ، پرورده تر و منتظم تر بوده است، از همین روی در حماسه غالباً با یک ساختار داستانی وحدت مند و تقریباً منطقی و متوالی روبرو هستیم، حال آنکه در اسطوره صبغه ی روایی یا اصلاً دیده نمی شود و یا بسیار ضعیف و نامنسجم است.
درباره این نظر که اسطوره به حماسه تبدیل می شود یا به بیانی دیگر، حماسه از درون اسطوره بیرون می آید، به این نکته باید توجه داشت که این یک حکم کلی است و بعضی از مصداق های اساطیری و حماسی را در بر می گیرد زیرا اسطوره همواره و حتماً به حماسه تبدیل نمی شود. (سرکارایی 1371) .
شامل 14 صفحه فایل word