کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

حجاب و عفاف در قرآن کریم

اختصاصی از کوشا فایل حجاب و عفاف در قرآن کریم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

حجاب و عفاف در قرآن کریم


حجاب و عفاف در قرآن کریم

حجاب و عفاف در قرآن کریم

برای ایجاد فرهنگ حجاب و پوشش مناسب در جامعه، باید ابتدا پایه های اعتقادی و بینش افراد را نسبت به این موضوع، محکم کنیم و این، یعنی نهادینه سازی باورهای درست و فرهنگ سازی دقیق. بنابراین، تهدید و اجبار، هیچ گاه به عنوان اولین راهکار، اثر بخش نخواهد بود.

 

«یا ایها النبی، قل لازواجک و بنائک و نساء المؤمنین یدنین علیهنّّ من جلابیبهنّ ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیماً؛ ای پیامبر به زنان و دختران خود و به زنان مؤمن بگو روسری های بلند بر خود بیفکنند،....

فرمت : ورد

تعداد صفحات : 13


دانلود با لینک مستقیم


حجاب و عفاف در قرآن کریم

خلاصه ی کتاب تفسیر موضوعی قرآن کریم

اختصاصی از کوشا فایل خلاصه ی کتاب تفسیر موضوعی قرآن کریم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

خلاصه ی کتاب تفسیر موضوعی قرآن کریم


خلاصه ی کتاب تفسیر موضوعی قرآن کریم

این مجموعه که براساس کتاب تفسیر موضوعی قرآن کریم نوشته آیت الله مکارم شیرازی و علیرضا کمالی است شامل موارد زیر است:

خلاصه کتاب در 74 صفحه

 تست های طبقه بندی شده فصل به فصل در 96 صفحه فاقد تکرار

بخش مقدمه :19 تست

بخش اول . 42 تست

بخش دوم . 30 تست

بخش سوم . 136 تست

بخش چهارم . 37 تست

بخش پنجم . 53 تست

بخش ششم . 47 تست

بخش هفتم . 78 تست

97 سوال  تشریحی با ذکر صفحه کتاب

10 دوره آزمون جامع با پاسخ نامه کلیدی

به همراه فایل PDF کتاب تفسیر موضوعی قرآن کریم نوشته آیت الله مکارم شیرازی و علیرضا کمالی


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مقام انسانی زن از نظر قرآن کریم

اختصاصی از کوشا فایل دانلود مقاله مقام انسانی زن از نظر قرآن کریم دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود مقاله مقام انسانی زن از نظر قرآن کریم


دانلود مقاله مقام انسانی زن از نظر قرآن کریم

 

 

 

 

 

 


فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:42

توجه:مقاله فاقد منابع میباشد

چکیده:

اسلام اصل مساوات را دربارة زن و مرد نیز رعایت کرده است.
• اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه به حقوق آنها مخالف است.
• اسلام نظریات تحقیر آمیزی که نسبت به زن وجود داشته منسوخ کرده است.
• قرآن در داستانهای خود توازن را حفظ کرده، قهرمانان داستانها را منحصر به مردان نکرده است.
• زن اگر بخواهد از حقوقی مساوی با مرد بهره مند شود باید مشابهت حقوقی با مرد را از میان بردارد.

• علمای اسلام با تبیین اصل« عدل» پایة فلسفة حقوق را بنا نهادند.
• شرقی انسانیت را درگذشت و نیکی می بیند و غربی در به دستآوردن حقوق.
• اعلامیة حقوق بشر فلسفه است نه قانون، باید به تصدیق فیلسوفان برسد نه تصویب نمایندگان.
• احترام به انسان که اساس اعلامیة حقوق بشر است، از دیر زمان مورد تأیید شرق و اسلام است.

• دنیای غرب از طرفی تا آخرین حد ممکن مقام انسانی را پایین می آورد و از طرف دیگر به نام حقوق بشر اعلامیة بالا بلند صادر می کند.
• بیچارگیهای بشر امروز از آن است که «خود» را از یاد برده است.
• احترام به انسان با فلسفة شرق سازگار است نه با فلسفة غرب.

مقام انسانی زن از نظر قرآن
اسلام زن را چگونه موجودی می داند؟ آیا از نظر شرافت و حیثیت انسانی او را برابر با مرد می داند و یا او را از جنس پست تر می شمارد؟ این پرسشی است که اکنون می خواهیم به پاسخ آن بپردازیم.

فلسفة خاص اسلام دربارة حقوق خانوادگی
اسلام در مورد حقوق خانوادگی زن و مرد فلسفة خاصی دارد که با آنچه در چهارده قرن پیش می گذشته و با آنچه در جهان امروز می گذرد مغایرت دارد. اسلام برای زن و مرد در همة موارد یک نوع حقوق و یک نوع وظیفه و یک نوع مجازات قائل نشده است، پاره ای از حقوق و تکالیف و مجازاتها را برای مرد مناسبتر دانسته و پاره ای از آنها را برای زن، و در نتیجه در مواردی برای زن و مرد وضع مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهی در نظر گرفت است.

چرا؟ روی چه حسابی؟ آیا بدان جهت است که اسلام نیز مانند بسیاری از مکتبهای دیگر نظریات تحقیر آمیزی نسبت به زن داشته و زن را جنس پست تر می شمرده است و یا علت و فلسفة دیگری دارد؟
مکرر در نطقها و سخنرانیها و نوشته های پیروان سیستمهای غربی شنیده و خوانده اید که مقررات اسلامی را در مورد مهر و نفقه و طلاق و تعدد زوجات و امثال اینها به عنوان تحقیر و توهینی نسبت به جنس زن یاد کرده اند؛ چنین وانمود می کنند که این امور هیچ دلیلی ندارد جز اینکه فقط جانب مرد رعایت شده است. میگویند تمام مقررات و قوانین جهان قبل از قرن بیستم بر این پایه است که مرد جنساً شریفتر از زن است و زن برای استفاده و استمتاع مرد آفریده شده است، حقوق اسلامی نیز بر محور مصالح و منافع مرد دور می زند.

می گویند اسلام دین مردان است و زن را انسان تمام عیار نشناخته و برای او حقوقی که برای یک انسان لازم است وضع نکرده است. اگر اسلام زن را انسان تمام عیار میدانست تعدد زوجات را تجویز نمی کرد، ریاست خانواده را به شوهر نمی داد، ارث زن را مساوی با نصف ارث مرد نمیکرد، برای زن قیمت به نام مهر قائل نمی شد، به زن استقلال اقتصادی و اجتماعی می داد و او را جیره خوار و واجب النفقة مرد قرار نمی داد. اینها می رساند که اسلام نسبت به زن نظریات تحقیر آمیزی داشته است و او را وسیله و مقدمه برای مرد می دانسته است. می گویند اسلام با اینکه دین مساوات است و اصل مساوات را در جاهای دیگر رعایت کرده است، در مورد زن و مرد رعایت نکرده است.

می گویند اسلام برای مردان امتیاز حقوقی و ترجیح حقوقی قائل شده است و اگر امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان قائل نبود مقررات بالا را وضع نمی کرد.
اگر بخواهیم به استدلال این آقایان شکل منطقی ارسطویی بدهیم به این صورت برای او وضع می کرد، لکن حقوق مشابه و مساوی برای او قائل نیست، پس زن را یک انسان واقعی نمی شمارد.
تساوی یا تشابه؟

اصلی که در این استدلال به کار رفته این است که لازمة اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی، یکسانی و تشابه آنها در حقوق است. مطلبی هم که از نظر فلسفی باید انگشت روی آن گذاشت این است که لازمة اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانی چیست؟ آیا لازمه اش این است که حقوقی مساوی یکدیگر داشته باشند به طوری که ترجیح و امتیاز حقوقی در کار نباشند؟یا لازمه اش این است که حقوق زن و مرد علاوه بر تساوی و برابری، متشابه و یکنواخت هم بوده باشند و هیچ گونه تقسیم کار و تقسیم وظیفه در کار نباشد؟ شک نیست که لازمة اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانی و برابری آنها از لحاظ انسانیت، برابری آنها در حقوق انسانی است اما تشابه آنها در حقوق چطور؟

اگر بنا بشود تقلید و تبعیت کورکورانه از فلسفة غرب ر اکنار بگذاریم و در افکار و آراء فلسفی که از ناحیة آنها می رسد به خود اجازة فکر و اندیشه بدهیم، اول باید ببینیم آیا لازمة تساوی حقوق تشابه حقوق هم هست یا نه؟ تساوی غیر از تشابه است؛ تساوی برابری است و تشابه یکنواختی. ممکن است پدری ثروت خود را به طور متساوی میان فرزندان خود تقسیم کند اما به طور متشابه تقسیم نکند، مثلاً ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد: هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملک مزروعی و هم مستغلات اجاری. ولی نظر به اینکه قبلاً فرزندان خود را استعدادیابی کرده است، در یکی ذوق و سلیقة تجارت دیده است و در دیگری علاقه به کشاورزی و در سومی مستغل داری، هنگامی که می خواهد ثروت خود را در حیات خود میان فرزندان تقسیم کند، با در نظر گرفتن اینکه آنچه به همة فرزندان کار نباشد، به هر کدام از فرزندان خود همان سرمایه را می دهد که قبلاً در آزمایش استعدادیابی آن را مناسب یافته است.

کمیت غیر از کیفیت است، برابری غیر از یکنواختی است. آنچه مسلم است این است که اسلام حقوق یکجور و یکنواختی برای زن و مرد قائل نشده است، ولی اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست. اسلام اصل مساوات انسانها را دربارة زن و مرد نیز رعایت کرده است. اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه حقوق آنها مخالف است.
کلمة «تساوی» و «مساوات» چون مفهوم برابری و عدم امتیاز در آنها گنجانیده شده است جنبة «تقدس» پیدا کرده اند، جاذبه دارند، احترام شنونده را جلب می کنند، خصوصاً اگر با کلمة « حقوق» توأم گردند.

تساوی حقوق! چه ترکیب قشنگ و مقدسی! چه کسی است که وجدانی و فطرت پاکی داشته باشد و در مقابل این دو کلمه خاضع نشود؟!
اما نمی دانم چرا کار ما- که روزی پرچمدار علم و فلسفه و منطق در جهان بوده ایم- باید به آنجا بکشد که دیگران بخواهند نظریات خود را در باب « تشابه حقوق زن و مرد» با نام مقدس « تساوی حقوق» به ما تحمیل کنند؟! این درست مثل این است ک یک نفر لبو فروش بخواهد لبو بفروشد اما به نام گلابی تبلیغ کند.

آنچه مسلم است این است که اسلام در همه جا برای زن و مرد حقوق مشابهی وضع نکرده است،‌ همچنانکه در همة موارد برای آنها تکالیف و مجازاتهای مشابهی نیز وضع نکرده است. اما آیا مجموع حقوقی که برای زن قرار داده ارزش کمتری دارد از آنچه برای مردان قرار داده؟ البته خیر، چنانکه ثابت خواهیم کرد .
در اینجا سؤال دومی پیدا می شود و آن اینکه علت اینکه اسلام حقوق زن و مرد را در بعضی موارد، نامشابه قرار داد چیست؟ چرا آنها را مشابه یکدیگر یا اینکه فقط مساوی باشد و مشابه نباشد. برای بررسی کامل این مطلب لازم است که در سه قسمت بحث کنیم:
۱- نظر اسلام دربارة مقام انسانی از نظر خلقت و آفرینش

۲- تفاوتهایی که در خلقت زن و مرد هست برای چه هدفهایی است؟ آیا این تفاوتها سبب می شود که زن و مرد از لحاظ حقوق طبیعی و فطری وضع نامشابهی داشته باشند یا نه؟
۳- تفاوتهای که در مقررات اسلامی میان زن و مرد هست که آنها را در بعضی قسمتها در وضع نامشابهی قرار می دهد براساس چه فلسفه ای است؟ آیا آن فلسفه ها هنوز هم به استحکام خود باقی است یا نه؟

مقام زن در جهان بینی اسلامی
اما قسمت اول. قرآن تنها مجموعة قوانین نیست. محتویات قرآن صرفاً یک سلسله مقررات و قوانین خشک بدون تفسیر نیست. در قرآن هم قانون است و هم تاریخ و هم موعظه و هم تفسیر خلقت و هم هزاران مطلب دیگر قرآن همان طوری ک در مواردی به شکل بیان قانون دستورالعمل معین می کند در جای دیگر وجود و هستی را تفسیر می کند، راز خلقت زمین و آسمان و گیاه و حیوان و انسان و راز موتها و حیاتها، عزتها و ذلتها، ترقیها و انحطاطها، ثروتها و فقرها را بیان می کند.

قرآن کتاب فلسفه نیست، اما نظر خود را دربارة جهان و انسان و اجتماع- که سه موضوع اساسی فلسفه است- به طور قاطع بیان کرده است. قرآن به پیروان خود تنها قانون تعلیم نمی دهد و صرفاً به موعظه و پند و اندرز نمی پردازد بلکه با تفسیر خلقت به پیروان خود طرز تفکر و جهان بینی مخصوص می دهد. زیر بنای مقررات اسلامی دربارة امور اجتماعی از قبیل مالکیت، حکومت، حقوق خانوادگی و غیره همانا تفسیری است که از خلقت و اشیاء می کند.

از جمله مسائلی که در قرآن کریم تفسیر شده موضوع خلقت زن و مرد است. قرآن دراین زمینه سکوت نکرده و به یاوه گویان مجال نداده است که از پیش خود برای مقررات مربوط به زن معرفی کنند. اسلام، پیشاپیش نظر خود را دربارة زن بیان کرده است.
اگر بخواهیم ببینیم نظر قرآن دربارة خلقت زن و مرد چیست، لازم اس

ت به مسألة سرشت زن و مرد- که در سایر کتب مذهبی نیز مطرح است- توجه کنیم. قرآن نیز در این موضوع سکوت نکرده است. باید ببینیم قرآن زن و مرد را یک سرشتی می داند یا دو سرشتی؛ یعنی آیا زن و مرد دارای یک طینت و سرشت می باشند و یا دارای دو طینت و سرشت؟ قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی می فرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریده ایم. قرآن دربارة آدم اول می گوید: « همه شما را از یک پدر آفریدم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم» ( سورة نساء آیة ۱) دربارة همة آدمیان می گویند: « خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید» ( سورة نساء و سورة نحل و سورة روم).

در قرآن از آنچه در بعضی از کتب مذهبی هست که زن از مایه ای پست تر از مایة مرد آفریده شده و یا اینکه به زن جنبة طفیلی و چپی داده اند و گفته اند که همسر آدم اول از عضوی از اعضای طرف چپ او آفریده شده، اثر و خبری نیست. علیهذا در اسلام نظریة تحقیر آمیزی نسبت به زن از لحاظ سرشت و طینت وجود ندارد.

یکی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی که در گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبی بجا گذاشه است این است که زن عصر گناه است،‌ از وجود زن شر و وسوسه بر می خیزد، زن شیطان کوچک است. می گویند که در هر گناه و جنایتی که مردان مرتکب شده اند زنی در آن دخالت داشته است. می گویند مرد در ذات خود از گناه مبراست و این زن است که مرد را به گناه می کشاند. می گویند شیطان مستقیماً در وجود مرد راه نمی یابد و فقط از طریق زن است که مردان را می فریبند؛ شیطان زن را وسوسه می کند و زن مرد را می گویند آدم اول که فریب شیطان را خورد و از بهشت سعادت بیرون رانده شد، از طریق زن بود؟ شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را.

قرآن داستان بهشت آدم را مطرح کرده ولی هرگز نگفته که شیطان یا مار حوا را فریفت و حوا آدم را. قرآن نه حوا را به عنوان مسؤول اصلی معرفی می کند و نه او را از حساب خارج میکند قرآن می گوید: به آدم گفتیم خودت و همسرت در بهشت سکنی گزینید و از میوه های آن بخورید، می گوید « فوسوس لهما الشیطان» شیطان آندو را وسوسه کرد « وفدلیها بغرور» شیطان آندو را فریب راهنمایی کرد « وقاسمهما انی لکما لمن الناصحین» یعنی شیطان در برابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیر آنها را نمی خواهد

به این ترتیب قرآن با یک فکر رایج آن عصر و زمان که هنوز در گوشه و کنار جهان باقایایی دارد، سخت به مبارزه پرداخت و جنس زن را از این اتهام که عنصر وسوسه و گناه و شیطان کوچک است مبرا کرد.


دانلود با لینک مستقیم

دانلود تحقیق ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات

اختصاصی از کوشا فایل دانلود تحقیق ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود تحقیق ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات


دانلود تحقیق ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:29

چکیده:

انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم رکعون .
آیه ۵۵ سوره مبارکه مائده .
ولی شما تنها خدا و پیامبر او ست و کسانی که ایمان آورده اند همان کسانی که نماز زا بر پا می دارند در حال رکوع زکات می دهند .
در این پژوهش با انتخاب ۱۰ آیه از سوره های آل عمران ،مائده، شوری و بقره برآنیم تا از دیدگاه قرآن به مساله ولایت بنگریم و با کنکاش در آیات به تعمق در این مساله پرداخته و جلوه های بیشتری از معارف قرآنی بر ما آشکار شود .

موضوع تحقیق :ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات
گروه معارف دانشگاه هنر ،واحد درسی :معارف اسلامی ۲
استاد راهنما : جناب آقای زارعی رضایی
دانشجو : غزال صالحی :معماری ۸۰
نیمسال دوم سال تحصیلی ۸۴-۸۳
تاریخ تحویل :۳۰/۳/۱۳۸۴

فهرست منابع وماخذ :
۱- معارف اسلامی ۲، علیرضا امینی و محسن جوادی ،فصل دوم ،امامت
۲- ترجمه تفسیر المیزان ،استاد علامه طباطبایی (رض) ،جلد دوم
۳- ترجمه تفسیر المیزان ،‌استاد علامه طباطبایی(رض)‌،جلد سوم
۴- ترجمه تفسیر المیزان ،استاد علامه طباطبایی(رض)‌،جلد پنجم

انا انزلنا التوریه فیها هدی و نور یحکم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادوا والربانیون والاخبار بما استحفضوا من کتاب الله وکانوا علیه شهدا فلا تخشوا الناس و اخشون و لا تشتروا بآیاتی ثمناً قلیلاً و من لم یحکم بما انزل الله فاولیئک هم الکافرین .

کتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس والعین بالعین و الا نف بالانف و الاذن بالاذن و السن و الجروح قصاص فمن تصدق به فهو کفاره له و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون .
و لیحکم اهل الانجیل بما انزل الله فیه و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون
افحکم الجاهلیه یبغون و من احسن من الله حکماً لقوم یوقنون.

تورات را نیز نازل کردیم که در آن هدایت و نور بود وانبیاء که دین اسلام داشتند با آن در بین یهودیان حکم می کردند وهمچنین علمای ربانی و مربی مردم و خبرگان از یهود ونصرا به مقداری که از کتاب خدا حفظ بودند و بر آن شهادت می دادند طبق آندر بین مردم حکم می کردند (پس شما علمای یهود عصر حاضر به هیچ انگیزه ای احکام و آیات تورات را دگرگون مسازید نه به انگیزه ترس ونه به انگیزه طمع ) پس از مردم نترسید و تنها از من بترسید و به طمع مال و آقائی آیات مرا به بهائی اندک نفروشید که هر کس بدانچه خدا نازل کرده حکم نکند او و همفکرانش کافرند .

و ما در تورات علیه یهودیان در باب قصاص حکم کردیم به اینکه جان قاتل در برابر قتلش و چشم جانی در برابر چشمی که از دیگری کورکرده وبینی جانی در برابر بینی دیگری که بریده شده گرفته شود وهر جراحتی که جانی بر دیگران وارد آورده بر او وارد می آورند و قصاص می گیرند ـ مگر اینکه آسیب دبده تصدق و احسان نماید ـ پس اگر کسی تصدق کند و قصاص نگیرد این عمل نیکش کفاره گناهان اومی شود و باز تکرار میکنم کسی که حکم نکند بدانچه خدا نازل کرده او و همفکرانش از ظالمانند .

و اهل انجیل باید بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم کنند و کسی که حکم نکند بدانچه خدا نازل کرده او و همفکرانش فاسق و عصیان پیشه گانند .
اینان با اعراض خود از دین حق چه می جویند و چه چیز به جز حکم جاهلیت می توانند بجویند و کیست که حکمش بهتر از حکم خدا باشد ؟ پس اینان مردمی صاحب یقین نیستند .
این آیه شریفه به منزله تعلیل است و این آیه و آیات بعد از آن بیانگر این معنایند که خدای سبحان برای امت ها با اختلافی که در عهد و عصر آنهاست شرایعی تشریع کرده و آن شرایع را در کتبی که نازل کرده قرار داده تا به وسیله آن شرایع هدایت شوند و راه را از چاه تشخیص دهند و هر وقت با یکدیگر بر سر حادثه ای اختلاف کردند به آن کتاب و شریعت مراجعه نمایند وانبیا و علمای هر امتی را دستور داده که بر طبق آن شریعت و کتاب حکم کنند و آن شریعت را به تمام معنا حفظ نمایند و به هیچ وجه اجازه ندهند که دستخوش تغییر و تحریف گردد ودر مقابل حکمی که می کنند چیزی از مردم مطالبه نکنند که هرچه مطالبه کنند ثمنی قلیل است و در اجرای احکام الهی از احدی نترسند وتنها از خدای تعالی بترسند .

واین معانی را به شدت هر چه بیشتر تاکید کرده و آنان را از پیروی هوای نفس وتفتین دنیا پرستان برحذر باشند و اگر به اختلاف امت ها و زمانها احکامی مختلف تشریع کرده برای این بوده که امتحان الهی تمام شود چون استعداد زمانها به مرور مختلف می شود و معلوم است که دو استعداد مختلف از نظر شدت و ضعفبا یک تربیت علمی و عملی و بر یک روال استکمال نمی کند هر استعدادی برای رسیدن به کمال مکتبی و تربیتی خا ص به خود لازم است .

پس اینکه فرمود«‌انا نزلنا التوریه فیها هدی ونور»معنایش این است که ما تورات را نازل کردیم کهدر آن مقداری احکام و معارف الهی ومایه هدایت وجود دارد و مداری نور بر حسب حال بنی اسراییل واستعداد آنان در آن هست. (آری کلمه فیها دلیل روشنی است بر اینکه اولاً آنچه در تورات فعلی هست هدایت نیست بلکه در میان مطالب تورات هدایت وجود دارد و ثانیاً آنچه از هدایت در تورات هست پاره ای از هدایت است نه کل هدایت وخلاصه چنان نیست که برای همه بشر ودر همه قرون کافی باشد «مترجم ».

و خدای تعالی در قرآن کریمش اخلاق عمومی بنی اسراییل وخصوصیات نژادی آنان و مدار فهمشان را ذکر کرد به همین جهت در تورات از هدایت جز مقداری را نازل نکرد واز نور جز بعضی از آن را قرار نداد چون بنی اسراییل هم سابقه دار بودند (و انبیائی دیگر در میان آنان برخاست )‌و هم امتی قدیمی بودند و هم استعدادشان برای پذیرفتن هدایت اندک بود قرآن کریم در آیه زیر با آوردن کلمه «من» به این نکته که گفتیم تورات مشتمل بر مقداری هدایت است نه کل هدایت اشاره نمود ومیفرماید :«و کتبنا له فی الالواح من کل شی موعظه و تفصیلاً لکل شی ».

در اینجمله اگر نبیین را به اسلام – که همان تسلیم شدن در برابر خدای تعالی است تسلیم شدن هم از نظر قرآن عبارت است از همان دین توصیف کرد برای این بود که اشاره کرده باشد به اینکه دین در همه ادوار بشری یکی است و آن عبارت است از اسلام و تسلیم شدن برای خدا واستنکاف نکردن از عبادت او واینکه احدی از مومنین به خدا به اینکه تسلیم خدا است و به اصطلاح مسلمان به معنای عام است نمی تواند از قبول حکمی از احکام خدا و شریعتی از شرایع او را نپذیرد و از پذیرفتن آن استکبار کند .
ربما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء.

یعنی :تورات را نازل کردیم که در آن هدایت ونوری است که انبیاء که تسلیم خدا بودند برای یهودیان به آن هدایت و نور حکم می کردند و نیز ربانیان و یا علمائی که از هر چیزی بریدند و در علم و عمل فقط به خدا پیوستند و یا کسانی که تربیت بشر به ایشان و علم ایشان محول شده – البته این معنای دوم بنابراین است که کلمه ربانیان و یا تربیت مشتق شده باشد – وهمچنین احبار یعنی خبرگان از علمای یهود به آن هدایت و نور حکم می کردند چون خدا یتعالی از آنان خواسته بود بدانچه او دستور می دهد واز آنان خواسته حکم کنند وآن این بود که «از کتاب خدا احکامش را نگهبان باشد و بههمین جهت که نگهبانان احکام خدا و حاملین آنند شاهدان بر کتاب خدا شدند تا در نتیجه تغییر و تحریفی در کتاب خدا رخ ندهد چون به فرض

که دمنان در کتاب تورات نوشته شده قلمی ببرند و تحریف بکنند تورات تحریف نمی شود چون در سینه این احبار و علمای ربانی محفوظ است بنابراین جمله : «و کانوا علیه شهدا» به منزله نتیجه است برای جمله «بما استحفظوا» و معنای مجموع دو جمله ای ایناست که علمای ربانی و احبار وخبرگان یهود مامور شده بودند به حفظ تورات تا در نتیجه حافظ آن و شاهد بر آن باشند – هر جا اختلافی پدید آمد که فلان حکم از تورات است یا نه اینان که تورات را از بر دارند شهادت دهند که هست یا شهادت دهند که نیست .

و این معنایی که ما برای شهادت کردیم همان چیزی است که سیاق آیه به آن اشاره میکند ولی بسا از مفسرین که گفته باشند مراد از شهادت شهادت بر حکم پیامبر اسلام در مورد رجم است واینکه رجم و سنگسار در تورات هم ثابت است ویا گفته باشند :مراد شهادت بر کتاب است و اینکه این تورات از ناحیه خدای یگانه ای نازل شد که احدی شریک او نیست .لیکن از جهت سیاق و زمینه گفتار هیچ شاهدی بر این معنا وجود ندارد .

«فلا تخشوا الناس و اخشون و لاتشتروا بآیاتی ثمناً قلیلاً»
این جمله به شهادت اینکه حرف «فاء» که کارش تفریع است بر سر آن آمده نتیجه گیری و تفریع برجمله :«انا انزلنا التوریه فیها هدی ونور یحکم بها…» است و چنین معنا می دهد :« حال که معلوم شد تورات از ناحیه ما نازل شده و مشتمل بر شریعتی است که انبیاء و ربانیان و احبار با آن شریعت بین شما حکم می کنند پس زنهار که چیزی از آنرا کتمان کنید و به انگیزه ترس به اینکه از مردم بترسید و پروردگار خود را فراموش کنید نه چنین مکنید بلکه تنها از خدا بترسید که دیگر از مردم نخواهید ترسید و اما انگیزه طمع به اینکه «آیات خدا را در برابر بهائی اندکی بفروشید » را کنار بگذارید زیرا مال و جاه دنیوی امری است زایل و باطل .


دانلود با لینک مستقیم