کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

سیری در زندگانی حضرت علی (ع)

اختصاصی از کوشا فایل سیری در زندگانی حضرت علی (ع) دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

سیری در زندگانی حضرت علی (ع)


سیری در زندگانی حضرت علی (ع)

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات92

 

مقدمه: ۱
«مادر علی» ۱
«چگونگی متولد شدن علی درکعبه» ۲
صورت علی: ۴
القاب امیرالمؤمنین ۵
تربیت امام علی: ۵
«علی (ع) و تزکیه نفس» ۶
نفس ازنظر قرآن ۷
«علی و ذکر» ۷
ذکر خدا چیست؟ ۹
علی پدر عرفان اسلامی: ۱۰
به قول استادشهیدمطهری: ۱۴
علی و جهاد ۱۵
«مفهوم جهاد» ۱۶
اهیمت جهاد ۱۸
«چند آیه درباره‌ی اهیمت جهاد» ۱۸
جهادعلی و شرایط زنان ۱۹
علی و نماز ۲۱
علی و کارو انفاق ۲۲
دیدگاه و کردار امام ۲۵
علی و زهد و پارسایی ۲۵
مفهوم زهد. ۲۶
«ازدواج علی» ۲۷
نقش حضرت فاطمه زهرا در زندگی حضرت علی (ع) ۲۸
«ولادت فاطمه زهرا» ۲۸
ازدواج علی با فاطمه ۲۹
امام علی (ع) ۳۳
صفات بارز در امیر مومنان علی (ع) ۴۶
صراحت : ۴۶
اعتماد بنفس : ۴۶
استبداد ,آفت قومیت ۸۸
ولاء چیست و موالی چه کسانی هستند؟ ۸۸

 

علی پدر عرفان اسلامی:

            درتاریخ علوم، کاوشهای بسیاری صورت می‌گیرد تا بنیانگذار و پدرهرعلم شناخته شود، بدین منظور که به آبشخور اصلی آراء و اندیشه‌های گوناگون رسیده و در هرموضوعی به اصل آن رجوع گردد اندیشمندان واقعی درمطالعات و تفکرات خویش معمولاً به منابع اصلی و اولیه توجه دارند و آب را از سرچشمه می‌نوشند و جویبارهای متعدد – هرچند که زلال و گوارایند عطش آنها را برطرف نمی‌کند و اگر چندصباحی هم از آن جویبارها می‌نوشتند ولی همیشه درامید رسیدن به سرچشمة اصلی‌اند. بدون شک سرجشمه بسیاری از علوم – از جلمه عرفان گرفته تا علم حدیث و رجال و اصول فقه و رشته‌های علوم انسانی و ریاضی و حکمت متعالیه را در برابر انسان گشوده است مفسران واقعی این کتاب بزرگ و پیامبران اهل بیت و عصمت و طهارت‌اند.

            تمام کتابهای آنان در واقع شرح وبسط کلمات علی علیه‌السلام است. علی علیه‌السلام که تربیت شده مکتب قرآن است از وجود مربی چون پیامبر (س) سود می‌برده است. پیامبربا آگاهی از استعدادهای عظیم و ؟؟؟ شگرف علی (ع) چشمه‌های فراوانی از معارف‌الهی را دراین کوه بلند حفر کرد و سیلابهای علم و دانش را از آن سرازیر ساخت. امیرالمؤمنین علی (ع) خود در این باره می‌فرماید: «شما به خوبی موقعیت مرا ازنظر خویشاوندی و مقام و و بویژه ازنظر رسول خدا (س) می‌دانید.» از همان آغاز که رسول خدا را از بسترباز گرفتند خداوند بزرگترین فرشته و از فرشتگان خویش را مأمور ساخت را شب و روز وی را به همای بزرگواری و درستی و اخلاق نیک سوق می‌دهد. من ؟؟؟ روحی و رسالت را می‌دیدم و رایحة نبوت را استشمام می‌کردم، من به هنگام نزول وحی برمحمد صدای نالة شیطان را شنیدم از رسول خدا پرسیدم: این ناله چیست؟ فرمود این شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گشته است. آری علی (ع) شاگرد اول پیامبر و نخستین و بهترین خداشناس مکتب اسلام بوده دراسلام کسی از علی با سابقه‌تر، آگاه‌تر و مومن‌تر نداریم او بود که این جملة شگفت‌انگیز را فرمود: «اگر پرده برداشته شود بریقین من افزوده نشود»

عمربن خطاب می‌گوید: از رسول خد (س) شنیدم که فرمود:

«اگر هفت آسمان و هفت زمین دریک کفة ترازو گذاشته شود و ایمان علی درکفه دیگر، ایمان علی فزونی خواهد داشت.» احمدبن خلیل می‌گوید: درفضائی که دربارة حضرت علی (ع) وارد شده است دربارة هیچ‌کس نقل نشده است. قاضی اسماعیل دهنائی و نیشابوری می‌گویند: دربارة هیچ یک از صحابه روایتی با استناد صحیح مانند علی (ع) وارد نشده است پیامبر درجائی دیگر باز می‌فرماید: علی امیرمومنان پیشوای متقیان و فرمانده باشکوهی است که نیکان را به بهشت پروردگار عالمیان درمی‌آورد هرکس که اورا تصدیق خود رستگار شود و هرکس که او را تکذیب نمود ناکام شد اگر بندة هزاران سال خدا را درمیان رکن و مقام بندگی کند تا بدنش پینه بسته و فرسوده شود ولی خدا را درهرحالی ملاقات کند که آل احمد را دشمن می‌دارد خداوند او را به صورت درآتش جهنم اندازد.عایشه از رسول خدا شنیدم که می‌گوید: «من دیدم اولین و آخرینم و علی بن ابی‌طالب سیداوصیاء من است براتم و محبتش وسیله تقرب به خداست حزب او حزب خدا و شیعة او انصار خدا و دشمنان او دشمنان خدایند او بعد از من امام مسلمین و مولا و امیرالمومنین است.» او با تفسیر درست حقایق قرآنی ونبوی آشنا سازد دردمندانه و دلسوزانه می‌فرماید: «ای مردم قبل ازاینکه مرا از دست بدهید هرچه می‌خواهید سئوال کنید زیرا که من به راه آسمان از راه زمین آشناترم.»

مولا علی (ع) درخطبه‌ای دیگر فرمود:

«به خدا سوگند اگر بخواهم می‌توانم هرکدام شما را از آ‎غاز و پایان کارش و ازت تمام شئون زندگیش آگاه سازم ولی می‌ترسم که این کار موجب کافرشدن شما به پیامبر گردد.» بی‌تردید باید گفت اگر علم و معرفتی هست معدن آن، علی و اولادعلی (ع) است همانطور که قرآن کریم دربیان نکته‌های معرفتی گویا، حضرت علی را بارزترین شاگرد دراین مکتب دانست و ؟؟؟ نکته‌های پرمغز است. حضرت علی (ع) درجای دیگر فرمود: «چیزی ندیدم مگر آنکه خدا را قبل از آن و بعد از آن و همراه آن دیدم.

مثلاً در زمینة تفسیر قرآن خود حضرت می‌فرماید:

«و نوری که باید به آن اقتدارشود آن نورهمان قرآن است آن را به سخن آرید اگرچه هرگز سخن نمی‌گوید اما من از جانب او شما را آگاهی می‌دهم، بدانید درقرآن علوم آینده و اخبارگذشته علاج درد و نظم حیات اجتماعی شماست.»

 مفسران بزرگ گفته‌اند:

«علی (ع) نخستین کسی بود که علوم قرآن را به چند نوع تقسیم کرد و شصت نوع آن را دیکته فرمود و برای هرنوع مثال ویژه‌ای ذکر کرد. در زمینة فصاحت، سخنوری، ادب و بلاغت به گونه‌ای بود که سیدرضی می‌گوید:«امیرالمومنین آبشخور فصاحت و ریشه و زادگان بلاغت است.» هرگوینده سخنور از او دنباله روی کرد و هرواعظ سخنرانی از سخن او مدد گرفت درعین حال به او نرسیدند و از او عقب ماندند. فصاحت و بلاغت حضرت علی (ع) فقط درآوردن الفاظ زیبا و چیدن آنها درکنارهم نبود بلکه پرمغز و حکمت‌آمیز هم بود آن حضرت اساساً سخنانش را برای ادای مقصود می‌گفت و آهنگ موسیقی کلامش براعماق احساسات پنجه می‌افکند آن گاه درپیش ازنیم صفحه این جملة ملوا را ستایش می‌کند و می‌گوید درهمة کتاب ما اگر جز این یک جمله نبود کافی بلکه کفایت بود بهترین سخن آن است که کم آن تو را از بسیارش بی‌نیاز کند و معنی درلفظ پنهان نشده باشد و بلکه ظاهر و نمودار باشد.

            اما درزمینة عرفان چه نظری وچه علمی  به اندازه‌ای از آن حضرت مطلب نقل شده است که بای هیچ‌کس جای تردیدی باقی نمی‌‌گذارد که علی (ع) پدرعرفان است. عارفان و صوفیان چه آنان که بیراهه رفته‌ان و درمباحث عقلی علی را پیشوای و مقتدای خود می‌دانند. همة عرفا از قرن هفتم هجری به این طرف دربارة تویحد به شکل فلسفی و با مددگرفتن از کشف و شهود عرفانی بحث کرده‌اند. اما عارفانی کم قصد آن را دارند آب را از سرچشمة اصلی و زلال آن بنوشند و آیات قرآنی مربوط به توحید و اسما و صفات را از هنر واقعی آن فراگیرد. آن حضرت درنهج‌البلاغه با دو روش به بحث توحید و خداشناسی پرداخته است: یکی از طریق توجه انسانها به پدیده‌ها و نظم موجود در آنها و این که پدیده‌ها نیازمند پدیدآورنده‌ای است اما روش جذاب و دلنشین دیگری که دربیشتر مباحث توحیدی نهج‌البلاغه ارائه شده است. روش تعلقی و مکفی است.

به قول استاد شهید مطهری:

            دربحث‌های توحیدی نهج‌البلاغه آنچه اساس محور و تکیه‌گاه همه بحثها و استدلالهاست اطلاق و لاحوی و احاطة ذاتی حق است. مسأله دیگر «سباطت مطلقه» و نفی هرگونه کثرت تجزی ونفی هرگونه مغایرت صفات حق با ذات حق است و این که قدمت او زمانی و وحدت او وحدت عددی نیست. کلام خدا عین‌العقل اوست نه ازنوع احاطة اذهان بریک معنی و مفهوم دیگر.

            علی نه تنها خدا را پرستش می‌کرد و به آن یگانه عشق می‌ورزید و شب و روزش با یادحق می‌گذشت بلکه توانست با تفکر عقلی، یافته‌های قلبی خویش را درمورد خدا و صفات و اسماء او، به تندرستی تبیین کند او درمیان مردم و دربیان اندیش‌ها صاف و زلال توحیدی و ذوق عرفانی همچون معقول درمیان محسوس بود. او به توصیه پیامبر (س) غیراز سولک علمی درمسائل تعلقی و استدلالی کردن اندیشه‌های توحیدی، گوی سبقت را از همگان ربوده بود، از همین روی ما این بزرگ مرد را پدرعرفان اسلامی می‌دانیم.

علی و جهاد

            جهاد یکی از عالیترین اعمالی است که  انسان را به خداوند نزدیک می‌کند و بشرخاکی را که دل درطلب راحتی داند با بذل جان و مال در برابردشمن خدا به پرواز درمی‌‌آورد. چه عملی بالاتر و بهتر از اینکه اسنان با ایمان از خانه و فرزند و همسر ویاران و دوستان دست بکشد و از کاروعلایق دنیوی دل بکند و به نبرد دشمنان خدا برود، آیا سیروسلوکی بالاتر و مقامی والاتر و بهتر از این می‌توان یافت بنابراین کسانی که درگوشه‌ای به تسبیح و ذکر و ورد مشغول شوند و تنها به رازونیاز و دعا می‌پردازند و از خطردشمنان اسلام غفلت نمایند نه تنها سیرالله نکرده بلکه این نوعی خلود در ارض و دل بستن به دنیاست. سپس آنان که درمقام سیروسلوک و درتکاپوی رسیدن به قرب الهی‌اند و دوست دارند میهمان خدا باشند نباید از جهاد فی‌سبیل‌الله غافل گردند بلکه باید برای دفاع از کیان اسلام و نشر آن باوجود شرایطی از جان و مال دریغ نورزند تا انسانی وارسته وموردعنایت خدا باشند. به همین اساسا که می‌بینیم الگو اسوه عارفان امیرالمونین علی (ع) درتمامی جنگهای صدراسلام و رکاب رسول خدا شرک کردند و از کیان اسلام و قرآن دفاع نمود و ارکان اسلام را محکم کرد و هرگز نگفت درگوشه‌ای به عبادت مشغول می‌گردم بلکه درجهاد  در راه خدا و تلاش برای استقرار ارکان اسلام را بالاترین عبادت می‌دانست.

علامه حلی می‌نویسد:

            لاخلاف بین المسلمین کافه ان الدین انما تمهدت قواعده و تسیدت ارکانه بسیف مولانا امیرالمومنین (ع) لم یسبقه فی ذلک سابق و لالحقه لاحق …،

معنی هیچ خلافی بین مسلمانان نیست که پایدار و ارکان دین اسلام به شمشیر علی (ع) استحکام یافت هیچ‌کس دراین کار به او سبقت نگرفت و بعد ازاوکسی به او محلق نخواهد شد،…. او کرب و اندوه را از چهره رسول خدا می‌زدود و ملائکه از حملاتش برمشرکین تعجب می‌کردند.

«مفهوم جهاد»

            در ریشه واژه جهاد اختلاف است بعضی اهل لغت چنین گفته‌اند جهاد اگر از ریشه «جهد» باشد به معنای وسعت، قدرت، توان و طلاقت است. و اگر از مادة‌ «جهد» آمده باشد به معنای سختی و مشقت می‌باشد. درمجمع البحرین آمده است: جهد هم به فتح جیم آمده (جهد) و هم به ضم جیم (جهد) و هردو به معنای وسعت و طاقت است، و بعضی گفته‌اند اگر به فتح باشد به معنای شفقت است و اگر به فهم باشد به معنی ملاقت و توان است راغب می‌گوید: (جهد) و (جهد) هردوبه معنای ملاقات و مشقت آمده و بعضی گویند (جهد) به معنای مشقت است و (جهد) به معنای وسعت است. به هرحال هرگاه کلمه جهاد را از ریشه جهد بدانیم درصورت مجاهد به کسی گفته می‌شود که تمام قدرت و توان و نیروی خود را در راه هدف خود بکارگرفته است و اگر جهاد را از ریشه جهد درنظر بگیریم دراین صورت مجاهد به کسی گفته می‌شود که برای رسیدن به هدف خود درمشکلات گام بردارد و درسختیهای طاقت فرسا خواسته خود را پیدا می‌کند. به نظرمی‌رسد معنای اول که جماد از ماده (جهد) گرفته شده باشد با آنچه از نظرقوانین شرع مطرح است مناسبت باشد. درمجمع‌البحرین آمده است، جهاد شرعاً دادن مال و جان برای اعلای کلمه اسلام و اقامه شعائر ایمان است.

 

اهمیت جهاد

            جهاد یک قانون عمومی در عالم خلقت است، زیرا تمامی موجودات زنده اعم از نبات و حیوان به وسیله جهاد و کوشش موانع را از سر راه خود به می‌دارند تا به کمال مطلوب خود برسند. ریشه‌های درخت دراعماق زمین برای بدست آوردن غذا و نیرو به طوردائم درحرکت و فعالیت است و اگر روزی این کوشش را ترک کند ادامه حیات برای آن غیرممکن است و لذا اگر درحرکت خود دراعماق زمین با موانعی برخورد کند چنان چه قادر باشد آن را سوراخ کند و به مسیر خود ادامه می‌دهد. عجیب این است که ریشه‌های نازک و لطیف گاهی همانند متدهای فولادی با موانعی به نبرد برمی‌خیزند و اگر احیاناً این توانایی را نداشت راه خود را کج کرده و با دور زدن از آن مانع می‌گذرد.

«چند آیه درباره‌ی اهمیت جهاد»

۱-   یا ایتها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم و ماویهم جهنم و بئس المقیر.

ای پیامبر با کافران و منافقان به جهاد برخیز و پیکار کن و برآنان سخت بگیر جایگاه آنان جهنم است و به جایگاهی است.

۲-   یا ایها النبی مرض المومنین علی القتال …؛

ای پیامبر مؤمنان را به جنگ با دشمنان تحریک کن.

۳-   ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض ولکن الله ذوفضل علی العالمین.

اگر خداوند بعضی از مردم را به دست بعضی دیگر دفع ونابود نمی‌کرد فساد روی زمین را می‌گرفت ولی خداوند برجهانیان منت می‌گذارد و از سرلطف خود بربندگانش اجازه نمی‌دهد که ناپسندی و فساد درجهان پیروز گردد زیرا که او خدای فضل و کرم برتمامی اهل این عالم است.

۴-   وقاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین و کله لله .

ای مسلمانان با کافران به پیکار و جهاد برخیزید تا در روی زمین فتند و فسادی باقی نماد و دین خدا آیین همگانی گردد.

جهادعلی و شرایط زنان

            بدون تردید ارزش هرکاری و عملی بستگی به اخلاص آن عمل و موقعیت و شرایط و تحقق آن کار دارد. و هرچه عمل خالص‌تر و خداپسندانه‌تر باشد ارزش آن بیشتر است. چیزی که درآن شک و تردیدی وجود ندارد این است که پیکار و جهاد علی (ع) تنها برای خدا و تقویت اسلام بود. او درمیدانهای جنگ به این هدف می‌جنگید که جمعیتی هدایت شوند و از تاریکیها به نورحق روی آورند و از قعرجهنم به اعلی اعلیین بهشت راه یابند.

            این حقیقت را دریکی از خطبه‌های حضرت درجنگ صفین به یارانش ملاحظه می‌کنیم در آن موقعی که یارانش از تأخیر فرمان جنگ صفین ناراحت بود به آنها فرمود: به خدا سوگند هرروزی جنگ را به تأخیر می‌اندازم به خاطر آن است که آرزو دارم عده‌ای از آنها به جمعیت ما بپوندند و هدایت شوند و در لابه‌لای تاریکیها پرتویی از نور مرا ببینند و به سوی من آیند. و ازطرف دیگر جهادعلی درشرایطی بود که اسلام درغربت و تنهایی به سر می‌برد نه عده و جمعیتی داشت و نه نیرو و قدرتی، ازنظر سلاح و امکانات درحد صفر بود و از جهت سرباز و لشکر ضعیف بود و تعداد نفراتی که در پیامبر اسلام گرویده بودند هم اندک بود و هم امکانات مالی نداشتند و درجنگ «بدر» تنها چند مرکب برای لشکر اسلام بیشتر نبود و دربعضی جنگها چند روز را هرنفر به خرمایی اکتفا می‌کرد و درصحنه نبرد و کار زار حضور فعال داشت. درچنین شرایط و اوضاع غربت اسلام بود که علی (ع)‌مردانه وارد میدان جنگ می‌شد و یک تنه با صدها نفرمی‌جنگید و دشمنان اسلام را قلع و قمع می‌کرد و گاهی با حملة مردانه‌ی علی درمیدانهای جنگ شکست به لشکر نیرومند دشمن وارد می‌گردید. امیرمؤمنان در شرایطی می‌جنگید که تمام کفر و شرک با یهود و نصارای جزیره‌العرب دست به دست هم دادند وبا هم پیمانی نظامی علیه‌السلام بستند و تمام امکانات خود را تجهیز کردند و به میدان آوردند و جنگ احزاب «خندق» را به پاکردند. درآن جنگ تنها علی میدان‌دار بود که عمدو بن عبد و درابه جهنم فرستاد و سایر همراهیانش را که برای نبرد با مسلمانان به میدان سوی خندق آمده بودند تارومار کرد و نیروی چند هزارنفری دشمن را مجبور به عقب‌نشینی کرد. این فرزند ابوطالب حیدر کرار بود که درجنگ حسین یک تنه در برابر دشمنان قوی و قسم خورده‌ی آنجا ایستادگی کرد و شمشیر زد تا جایی که دشمنان مجبور به عقب‌نشینی شدند و بالاخره علی (ع) آن کسی که درب خیبر را از جاکند و راه مسلمانان را به قلعه‌های یهودیان خیبر بگشود و فتح و پیروزی را برای آنان به ارمغان آورد، درچنین شرایطی جهاد امیرمومنان و خلیفه رسول الله علی‌بن ابی‌طالب معنای واقعی به خود می‌گیرد و نام «جهاد فی سبیل‌الله» را به خود اختصاص می‌دهد. پس اگر بگوییم اسلام بربرکت شمشیر علی‌بن ابی‌طالب حیات گرفت، گزاف نگفته‌ایم زیرا شمشیر علی جلو هجوم دشمنان اسلام را گرفت و نگذاشت دین چنین اسلام تضعیف گردد.

علی و نماز

            درمیان اعمال مذهبی نماز دارای اهمیت بسیار والایی است و از سابقه‌ای بسیار دیرینه برخوردار است، چون از دیرباز درهمه‌ی ادیان الهی نقش برجسته و مهمی داشته است. از باب نمونه درقرآن کریم از زبان حضرت عیسی (ع) نقل شده که : و او حیانی بالصلاه و الزکاه مادمت حیا؛ خداوند مرا به نماز و زکات سفارش کرده است تا آنگاه که زنده‌ام.

مشابه این سخن در مورد پیامبران دیگر نیز آمده است. در تاریخ اسلام نیز نماز اولین عبادتی بود که پیامبر به برپای آن فرمان یافت و از آن پس بود که سایر احکام اسلامی تشریع شد. نماز یکی از تعلیمات بنیادی و علمی اسلام است و کانون محوری بسیاری ارزشهای اخلاقی و معنوی و اجتماعی اینم مکتب آسمانی بشمار می‌رود.

نماز همچون کعبه‌ای است که ایر اعمال عبادی برگرد آن می‌چرخد و با آن ارتباط وثیق دارد. همچنان که در قرآن نماز همپای زکات ذکر شده است و بااعمال سیاسی عبادی حج با همه اهمیتی که دارد بدون نماز طواف ناقص و باطل است و جماد نیز روح و معنا و انگیزه و نیروی خود را از نماز می‌گیرد و همچنین سایر اعمال عبادی اسلام اعم از فردی و اجتماعی که به نحوی به نماز گره خورده تحت تأثیر قرار دارد. بنابراین این نماز رکنی از ارکان اصلی شریعت اسلام و آیین مسلمانی است و نه قابل تفکیک از سایر تعالیم اسلامی است و نه در هیچ حالی کنار گذاشتنی و قابل بی اعتنایی و سستی در بر پای همگانی آن که « الصلاه لاتسقط مجال ».

نماز یاد خدا و همسخین با اوست نماز اظهار خضوع و خشوع و بندگی در برابر معبودی بی‌همتا و پرواز ملکوتی بندگان به سوب خداست، تا جایی که پیامبر فرمود: نور چشم من در نماز قرار داده شده ).

علی و کارو انفاق

انسان اتز روزگاران پیشین تاکنون با هرایده و مکتبی مجبور بوده که بهکار و فعالت اقتصادی اهمیت بدهد؛ انسان مادی و دنیا گرد برای زفاه و عیش و نوش بهتر، و انسانهای الهی آبادکردن مزرعه آخرت و آرامش خاطر و برای ادامة حیات و عبادت و کمال به کار توجه نموده است.

ار این روست بی‌تردید می‌توان گفت در طول تاریخ هر جامعه‌ای ـ هرچند محدود و کوچک ـ بخش عمده‌ای از فعالیتهای خود سعی در راه مسائل اقتصادیب و کاری صرف کرده و می‌کنید. اسلام هم از ان جا کردین کامل و جامعی است و به تمام خواسته‌های انسان ارجح میژ نهد به کار و تلاش اقتصادی واهمیت فراوان داده وحتی آن را در کمال و رشد انسانها مؤثر دانسته و بیکاری و تنبلی و کم‌کاری را خدمت نموده است.

            توجه و تأکید اسلام به مسائل مالی و کسب و کار از آن روست که بیگانگان نتواند برمسلمانان تسلطی یابند چنان که قرآن می‌فرماید تسلط بیگانگان نتوانند برمسلمانان تسلطی یابند چنان که قرآن می‌فرماید تسلط بیگانگان وقتی است که مسلمانان از جنبه‌های مالی و اقتصادی توان و بنیة کافی داشته باشند و بدون تردید ریشة تمام وابستگیها در وابستگی اقتصادی بوده است. چنان حضرت علی فرموده است: «محتاج هرکس شوی، اسیرش خواهی شد.» مع الاسف مسلمانانی که کمتر به حقایق اسلامی آگاهی دارند به اشتباه می‌پندارند که اسلام با کار و فعالیت اقتصادی میانه‌ای ندارد و پیروان خود را به عزلت و گوشه‌نشینی سفارش می‌کند.! اما باید گفت: اسلام همان گونه که جنبه‌های روحی ومعنوی انسانها را موردعنایت قرارداده و بعضی عبادتها را واجب و برخی را مستحب نموده، جهاد و کفر ستبری را برای بقای حق و حقیقت ضروری دانسته به همسرداری و علاقه به فرزند برای بقاء نسل و ارضاء خواسته‌های درونی به دید موافق نگریسته است و احیاناً لازم و واجب شمرده است همین طور که به کار و فعالیت اقتصادی و بی‌نیازی فرد و جامعه اسلامی سفارش اکید کرده و بیکاری را خدمت و ملامت نموده است. البته درمکتب حیات‌بخش اسلام برای کار و فعالیت اقتصادی مثل سایر مسائل و احکام دیگر شرایط و مقرراتی قرارداده شده تا مسلمانان دچار دلبستگی به دنیا و انحراف از مسیر صحیح که موجب اخلال در زمین می‌شود نگردند و با رعایت شرایط و مقررات اسلامی کار برای آنها مسیر الی الله شود و به تعبیر کلام معصو «لکاسب حبیب‌الله» گردد.

چند نکته

برای روشن شدن موضوع توجه به چند نکته ضروری است:

- از دیدگاه اسلام کار منحصر به کارهای بدنی و دستی نیست بلکه هرنوع تلاش و کوششی که درخدمت به جامعه و خیروصلاح مردم باشد کارمحسوب می‌شود. بنابراین همانگونه که ساختمان‌سازی، جاده‌سازی، کارگری، کشاورزی و تجارت مصداق کار است. پزشکی – مهندسی – کارهای اداری – تبلیغ دینی و خلاصه هرگونه فعالیتی که در رفع نیاز جامعه مؤثر باشد نیز کار به شمار‌می‌آید. ۲ کار از دیدگاه اسلام وقتی محترم است که به عفت عمومی و اخلاق جامعه آسیب نرساند و یا با شرافت و عزت نفس انسانی منافاتی نداشته باشد، بنابراین درشریعت اسلام رشوه‌خواری، رباخواری، درآمد از راه قمار و زنا، فروش مشروبات الکلی و هرنوع درآمدی که از این نوع کارهای زشت و پلید باشد حرام است و مجازات دنیوی و اخروی دارد.

- ازسخنان پیشوایان اسلام به خوبی استفاده می‌شود که اگر هدف انسان از کار، این باشد که زندگی‌خوار عائله خویش را بهبود بخشد و از مازاد درآمد درآمدش به معیشت دیگران کمک کند، آن کار دراسلام به مقدس و مرضای خداوند است و موجب کمال و رشد و تعالی انسان به سوی رب الارباب است. ولی اگر به قصد ثروت‌اندوزی و تکاثر وقدرت و تفوق طلبی به دیگران باشد نه تنها ممدوح نیست بلکه مذموم و راه شیطان رفتن است همین طور از بیکاری و تنبلی و بارخود به دوش دیگران انداختن و از درآمد دیگران بهره‌وری نمودن نیز خدمت شده و اسلام سخت به مخالفت با آن برخاسته است.


دانلود با لینک مستقیم

داستان زندگی امام حسین (ع)

اختصاصی از کوشا فایل داستان زندگی امام حسین (ع) دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

داستان زندگی امام حسین (ع)


داستان زندگی   امام حسین (ع)

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات20

 

تولد و کودکی امام حسین ( ع) :

قلب مرد به تپش افتاده بود . با سرعت کوچه های شهر مدینه را پشت سر می گذاشت تا هر چه زودتر خود را به پیامبر برساند . دوست داشت اولین کسی باشد که آن خبر مهم را به رسول خدا می رساند . در راه هر که را می دید ، سرا غ پیامبر را می گرفت تا آنکه چشمش از دور به حضرت رسول افتاد . با عجله  خود را به پیامبر رساند در حالی که عرق از سر و صورتش جاری بود ، نفسی تازه کرد وگفت :«ای رسول خدا ! چشم ودل شما روشن باد !مژده دهید که خداوند فرزند دیگری به پاره تن شما فاطمه «ع» -عنایت نمود .» با شنیدن این خبر ، لبهای حضرت به خنده گشوده شد وبرق شادی در چشمان مبارکش نمایان گشت . هفت روز از تولد دومین فرزند فاطمه زهرا «ع»گذشته بود که فرشته آسمانی از طرف خداوند خبر آورد که :«ای رسول ما !نام این مولود راحسین بگذار»

حضرت زهرا (ع) برای فرزندش حسین ـ گوسفندی را قربانی کرد تا آن را بین نیازمندان و فقیران شهر تقسیم کند. پیامبر، حسین را مانند حسن دوست داشت . او را در آغوش می گرفت و می بوسید وهمیشه می گفت :« حیسن از من است و من از حسینم.» پیامبر به یاران خود می فرمود: « هرکس حسن وحسین را دوست بدارد ،مرا دوست داشته است و هرکس با آنها دشمنی کند، با من دشمنی کرده است. » دوران کودکی : 

حسین«ع» دوران کودکی خود را همراه با برادرش حسن «ع» در کنار جدش ـ رسول خداـ و پدر و مهربانش گذراند. روزهایی با حوادث تلخ وشیرین که درسهایی از شجاعت ، محبت و فداکاری را به دنبال داشت.


دانلود با لینک مستقیم

امام غایب (ع) و سیر تاریخی مسئله غیبت امام زمان (ع)

اختصاصی از کوشا فایل امام غایب (ع) و سیر تاریخی مسئله غیبت امام زمان (ع) دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

امام غایب (ع) و سیر تاریخی مسئله غیبت امام زمان (ع)


امام غایب (ع) و سیر تاریخی مسئله غیبت امام زمان (ع)

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات36

 

امام غایب
علامة مجلسی ره در جلاء العیون فرموده‌ اشهر در تاریخ ولادیت شریف آن حضرت آن است که در سال ۲۵۵ هجرت واقع شد و بعضی ۵۶ و بعضی ۵۸ نیز گفته‌اند و مشهور آن است که روز ولادت شب جمع پانزدهم ماه شعبان بود و بعضی هشتم شعبان هم گفته اند و باتفاق ولادت آن جناب در سر من رای واقع شد،‌‌ و باسم و کیفیت با حضرت رسالت صلی الله علیه و آله موافق است و در زمان غیبت اسم آن جناب را مذکور ساختن جائز نیست و حکم آن مخفی است و القاب شریف آن جناب مهدی و خاتم و منتظر و حجه و صاحب است.

این بابویه وشیخ طوسی بسندهای معتبر روایت کرده‌اند که بشر بن سلیمان برده فروش که از فرزندان ابوایوب انصاری بود و از شیعیان خاص امام علی نقی (ع) و امام حسن عسکری (ع)‌ و همسایة‌ایشان بود در شهر سر من رأی، گفت که روزی کافور خادم امام علی نقی به نزد من آمد و مرا طلب نمود، چون به خدمت آن حضرت رفتم و نشستم فرمود که تو از فرزندان انصاری، ولایت و محب ما اهلبیت همیشه در میان شما بوده است از زمان حضرت رسول تا حال و پیوست محل اعتماد ما بوده‌اید و من تو را انتخاب می‌کنم و مشرف می‌گردانم به تفصیلی که به سبب آن بر شیعیان سبقت گیری در ولایت ما و تو را به رازهای دیگر مطلع می گردانم و به خریدن کنیزی می‌فرستم پس نامة‌ پاکیزه نوشتند به خط فرنگی و لغت فرنگی و مهر شریف خود بر آن زدند و کینه زری بیرون آوردند که در آن دویست و بیست اشرقی بود،‌

فرمودند بگیر این نامه وزرا و متوجه بغداد شو و در چاشت فلان روز بر سر جسد حاضر شد چون کشتیهای اسیران به ساحل رسد جمعی از کنیزان در آن کشتیها خواهی دید و جمعی از مشتریان از و کیلان امراء بنی عبا و قلیلی از جوانان عرب خواهی دید که بر سر اسیران جمع خواهند شد پس از دور نظر به برده فروشی که عمر و بن یزید نام دارد در تمام روز تا هنگامیکه از برای مشترین ظاهر سازد کنیزکی را که فلان و فلان صفت دارد و تمام اوصاف او را بین فرمود و جامة‌حریر آکنده پوشیده است و ابا و امنتاع خواهد نمود آن کنیز از نظر کردن مشتریان و دست گذاشتن به او خواهی شنید که از پس پرده صدای روی از او ظاهر می ‌شود، پس بدانکه به زبان رومی می‌گوید وای که پردة عفتم دریده شد،‌ پس یکی از مشتریان خواهد گفت که من سیصد اشرفی می‌دهم به قیمت این کنیز،‌ عفت او در خریدن مرا راغبتر گردانید، پس آن کنیز بلغت عربی خواهند گفت به آن شخص که اگر به زی حضرت سلیمان بن داود ظاهر شوی و پادشاهی او را بیابی من به تو رغبت نخواهم کدر مال خود را ضایع مکن و به قیمت من مده. پس آن برده فروش گوید که من برای تو چه پاره کنم که به هیچ مشتری راضی نمیشود و آخر از فروختن تو چاره‌ای نیست،

پس آن کنیزک گوید که چه تعجیل می‌کنی البته باید مشتری به هم رسد که دل من با و میل کند و اعتماد بر وفا و دیانت او داشته باسم. پس در این وقت تو برو به نزد صاحب کنی و بگو که نامه‌ای با من هست که یکی از اشراف و بزگواران از روی ملاطفت نوشته‌ای به لغت فرنگی و خط فرنگی و در آن نامه کرم و سخاوت و وفاداری و بزرگواری خود را وصف کرده است،‌ این نامه را به آن کنیز بدن که بخوابند اگر به صاحب این نامه راضی شود من از جانب آن بزرگ وکیلم که این کنیز را از برای او خریداری نمایم. بشر بن سلیمان گفت که آنچه حضرت فرموده بود واقع شد و آنچه فرموده بود همه را به عمل آوردم.

چون کنیز در نامه نظر کرد بسیار گریست و گفت به عمر بن یزید که مرا به صاحب این نامه بفروش و سوگند های عظیم یاد کردند که اگر مرا به او نفروشی خود را هلاک می‌کنم پس با او در باب قیمت گفتگوی بسیار کردم تا آنکه به همان قیمت راضی شد که حضرت امام علی نقی (ع) به من داده بودند پس زر را دادم و کنیز را گرفتم و کنیز شاد و خندان شد و با من آمد به حجره‌ای که در بغداد گرفته بودم و تا بحجره رسید نامة امام را بیرون آورد و می‌بوسید و بر دیده‌ها می‌چسبانید و بر روی زمین می‌گذاشت و به بدن می‌مالید،

پس من از روی تعجب گفتم نامه‌ای را می‌بوسی که صاحبش را نمی‌شناسی،‌ کنیز گفت ای عاجر کم معرفت ببزرگی فرزندان و اوصیای پیغمبران گوش خود به من بسپارد و دل برای شنیدن سخن من فارغ بدار تا احوال خود را برای توشرح دهم. من ملیکه دختر شیوه‌ای فرزند قیصر پادشاه رومم و مادرم از فرزندان شمعون بن حمون بن الصفا وصی حضرت عیسی (ع) است ترا خبر دهم بامر عجیب: بدانکه جدم قیصر خواست که مرا به عقد فرزند برادر خود درآورد و در هنگامیکه سیزده ساله بودم پس جمع کرد در قصر خود از نسل حواریون عیسی و از علمای نصاری و عباد و ایشان سیصد نفر و از صاحبان قدر و منزلت هفتصد کسی و از امرای لشکر و سرداران عسکر و بزرگان سپاه و سرکردهای قبائل چهار هزار نفر، فرمود تختی حاضر ساختند که در ایام پادشاهی خود بانواع جواهر مرصع گردانیده بود و آن تخت را بر روی چهل پایه تعبیه کردند و بتها و تعبیه کردند و تبها و چلیپاهای خود را بر بلندیها قرار دادند و پسر برادر خود را در بالای تخت فرستاد، چون کشیشان انجیلیها را بر دست گرفتند که بخوانند بتنها و چلیپاها سرنگون همگی افتادند بر زمین و پاهای تخت خراب شد بر زمین افتاد و پسر برادر ملکه از تخت افتاد و بیهوش شد،

پس در آن حال رنگهای کشیشان متغیر شد و اعضایشان بلرزید. پس بزرگ ایشان به جدم گفت ای پادشاه ما را معاف دار از چنین امری که به سبب آن نحوستها روی نمود که دلالت می‌کند بر اینکه دین مسیحی به زودی زائل گردد. پس جدم این امر را به فال بد دانست و گفت به علماء و کشیشان که این تخت را بار دیگر بر پا کنید و چلیپاها را به جای خود قرار دهید. و حاضر گردانید برادر این برگشته روزگار بدبخت را که این دختر را به او ترویج نمائیم تا معاونت آن برادر دفع خوست این برادر بکند.

چون چنین کردند و آن برادر دیگر را بر بالا تخت بردند، و چون کشیشان شروع به خواندن انجیل کردند باز همان حالت اول روی نمود و نحوست این برادر و آن برادر برابر بود و سر این کار را نداشتند که این از سعادت سروری است نه نحوست آن دو برادر،‌ پس مردم متفرق شدند و جرم غمناک به حرم سرای بازگشت و پرده‌های خجالت در آویخت،‌ چون شب شد بخواب رفتم و در خواب دیدم که حضرت مسیح و شمعون و جمعی از حواریون در قصر جدم جمع شدند و منبری از نور نصب کردند که از رفعت بر آسمان سربلندی می کرد و در همان موضع تعبیه کردند که جرم تخت را گذاشته بود.

پس حضرت رسالت پناه محمد (ص) با وصی و دامادش علی (ع) و جمعی از امامان و فرزندان بزرگواران ایشان قصد را به قدوم خویش منور ساختند پس حضرت مسیح به قدوم ادب از روی تعظیم و اجلال به استقبال حضرت خاتم الانبیاء (ص) شتافت و دست در گردن مبارک آن جماب در آورد، پس حضرت رسالت پناه (ص) فرمود که یا روح الله آمده‌ایم که ملیکه فرزند وصی تو شمعون را برای این فرزند سعادتمند خود خواستگاری نمائیم و اشاره فرمود به ماه برج امامت و خلافت حضرت امام حسن عسکری (ع) فرزند آن کسی که تو نامه‌اش را به من دادی پس حضرت نظر افکند به سوی حضرت شمعول و فرمود شرف دو جهانی به تو روی آورده، پیوند کن رحم خود را برحم آل محمد. پس شمعون گفت که کردم،‌ پس همگی بر آن منبر برآمدند و حضرت رسول (ص) خطبه‌ ای انشاء فرمودند و با حضرت مسیح مرا به حسن عسکری (ع) عقد بستند و حضرت رسول (ص) با حواریون گواه شدند،

چون از آن خواب سعادت مآب بیدار شدم از بیم کشتن آن خواب را برای جدم نقل نکردنم و این گنج را یگان را در سینه پنهان داشتم و آتش محبت آن خورشید فلک امامت روز بروز در کانون سینه‌ ام مشعل می‌شد و سرمایة صبر و قرار ما به باد فنا می‌داد تا به حدی که خوردن و آشانیدن بر من حرام شد و هر روز چهره‌ کافی می‌شد و بدن می‌کاهید و آثار عشق نهانی در بیرون ظاهر می‌گردید، پس در شهرهای روم طبیبی نماند مگر آنکه جدم برای معالجة‌ من حاضر کرد و از دوای درد من از او سئوال کرد و هیچ سودی نمی‌داد. چون از علاج درد من مأیوس ماند روزی به من گفت ای نور چشم من آیا در خاطرت چیزی و آرزوئی در دنیا هست که برای تو به عمل آورم؟ گفتم ای جد من درهای فرج بر روی خود بسته می‌بینیم اگر شکنجه و آزار از اسیران مسلمانان که در زندان توند دفع نمائی و بندها و زنجیرها از ایشان بگشائی و ایشان را آزاد کنی امیدوارم که حضرت مسیح و مادرش عایتی به من بخشند، چون چنین کرد اندک صحتی از خود ظاهر ساختم و اندک طعامی تناول نمودم پس خوشحال و شاد شد و دیگر اسیران مسلمان را عزیز و گرامی داشت. پس بعد از چهارده شب در خواب دیدم که بهترین زنان عالمیان فاطمة ‌زهرا (س) بدیدن من آمد و حضرت مریم با هزار کنیز از حوریان بهشت در خدمت آن حضرت بودند، پس مریم به من گفت این خاتون بهترین زنان و مادر شوهر تو امام حسن عسکری (ع) است. پس به دامنش درآویختم و گریستم و شکایت کردم که امام حسن (ع) به من جفا می‌کند و از دیدن من ابا می نماید،

پس آن حضرت فرمود که چگونه فرزند من به دیدن تو بیاید و حال آنکه به خدا شرک می‌آوری و بر مذهب ترسائی و اینک خواهرم مریم و دختر عمران بیزاری می‌جوید به سوی خدا از دین تو اگر میل داری که حق تعالی و مرم از تو خشنود گردند و امام حسن عسگری (ع) به دیدن تو بیاید پس بگو: اشهدان لا اله الا الله و آن محمد رسول‌الله چون به این دو کلمة‌ طیبه تلفظ نمودم حضرت سیده النساء مرا به سینة‌‌ خود چسبانید و دلداری فرمود و گفت اکنون منتظر آمدن فرزندم باشد که من او را به سوی تو می‌فرستم. پس بیدار شدم و آن دو کلمه طیبه را بر زبان می‌راندم و انتظار ملاقات گرامی آن حضرت می‌بردم، چون شب آینه در آمد به خواب رفتم خورشید جمال آن‌‌‌ حضرت طالع گردید گفتم ای دوست من بعد از آنکه دلم را اسیر محبت خود گردانیدی چرا از مفارقت جمال خود مرا چنین جفا دادی؟ فرمود که دیر آمدن به نزد تو نبود مگر برای آنکه مشرک بودی اکنون که مسلمان شدی هر شب به نزد تو خواهم بود تا آنکه حق تعالی ما و تو را در ظاهر یکدیگر برساند و این هجران را به وصال مبدل گرداند،

پس از آن شب تا حال یک شب نگذشته است که درد هجران مرا به شدت وصال دوا نفرماید. بشر بن سلیمان گفت چگونه در میان اسیران افتادی؟ گفت مرا خبر داد امام حسن عسکری (ع) در شبی از شبها که در فلان روز جدت لشکری به جنگ مسلمانان خواهد فرستاد،‌ پس از عقب ایشان خواهد رفت، تو خود را در میان کنیزان و خدمتکاران بینداز به هیئتی که تو را نشناسند و از پی جد خود روانه شو و از فلان راه برو چنان کردم طلایه لشکر مسلمانان به ما برخوردند و ما را اسیر کردند و آخر کار من آن بود که دیدی و تا حال کسی به غیر از تو ندانسته است که من دختر پادشاه رومم و مردی پیر که در غنیمت من بحصة‌ او افتادم از نام من سوال کردن و گفتم نرجس نام دارم،‌ گفت این نام کنیزان است. بشر گفت این عجیب است که تو از اهل فرنگی و زبان عربی را نیک می‌دانی؟ گفت از بسیاری محبتی که جدم نسبت به من داشت می خواست مرا به یاد گرفتن آداب حسنه بدارند،

زن مترجمی را که زبان فرنگی و زبان عربی هر دو می‌دانست مقرر کرده بود که هر صبح و شام می آمد و لغت عربی به من آموخت تا آنکه زبانم به این لغت جاری شد. کلینی و این بابویه و شیخ طوسی و سید مرتضی و غیرایشان از محمد بین عالی شأن سندهای معتبر روایت کرده‌اند از حکیمه خاتون که روزی حرت امام حسن عسکری (ع) به خانة من تشریف آوردند و نگاه تندی به نرجس خاتون کردند، پس عرض کردم که اگر شما را خواهش او هست به خدمت شما بفرستم، فرمود که ای عمه این نگاه تند از روی تعجب بود زیرا که در این زودی حق تعالی از او فرزند بزرگواری بیرون آورد که عدل را پر از عدالت کند بعد از آنکه پر شده باشد از ظلم و جور، گفتم او را بفرستم به نزد شما؟ فرمود که از پدر بزرگوارم رخصت بطلب در این باب حکیمه خاتون گوید که جامه های خود را پوشیدم و به خانة‌ برادرم امام علی نقی (ع) رفتم، چون سلام کردم و نشستم بی‌آنکه من سخنی بگویم حضرت از ابتدا فرمود که ای حکیم نرجس را بفرست برای فرزندم،‌ گفتم ای سید من، من از همین مطلب به خدمت تو آمدن که در این امر رخصت بگیریم فرمود:‌ که ای بزرگوار صاحب برگت خدا می‌خواهد که تو را در چنین ثوابی شریک گردند و بهرة‌ عظیمی از خیر و سعادت به تو کدامست فرماید که تو را واسطة‌چنین امری کرد. حکیمه گفت: بزودی به خانه خود برگشتیم و زفاف آن معدن فتوت و سعادت را در خانة‌ خود واقع ساختم.

بعد از چند روزی آن سعد اکبر را با آن‌زهره منظر به خانة خورشید انور یعنی والد مطهر او بردم و بعد از چند روز آن آفتاب مطلع امامت در مغرب عالم بقاء‌‎‌ غروب نمود و ماه برج خلافت امام حسن عسکری (ع) در امامت جانشین او گردید،‌ و من پیوسته به عادت مقرر زمان پدر به خدمت آن امام البشر می‌رسیدم. پس روزی نرجس خاتون آمد و گفت ای خاتون پا دراز کن که کفش از پایت بیرون کنم، گفتم توئی خاتون و صاحب من بلکه هرگز نگذارم که تو کفش از پای من بیرون کنی و مرا خدمت کنی بلکه من تو را خدمت می‌کنم و منت برد دیده می نهم، چون امام حسن عسگری (ع) این سخن را از من شیند گفت خدا تو را جزای خیز دهد ای عمه: پس در خدمت آن جناب نشستم تا وقت غروب آفتاب پس صدا زدم به کنیز خود که بیاور جامع های مرا تا بروم، حضرت فرمود ای عمه امشب نزد ما باش که در این شب متولد می شود فرزند گرامی که حق تعالی به او زنه می‌‌گرداند زمین را به علم و ایمان و هدایت بعد از آن که مرده باشد به شیوع کفر و ضلالت، گفت کی به هم می‌رسد ای سید من و من در نرجس هیچ اثر حملی نمی‌یابم، فرمود که از نرجس به هم می‌رساند از دیگری .

پس چیستم پشت و شکم نرجس را و ملاحظه کردم هیچگونه اثری نیافتم،‌ پس برگشتم و عرض کردم حضرت تبسم فرمود و گفت چون صبح شود اثر حمل بر او ظاهر خواهد شد و مثل او مثل مادر موسی است که تا هنگام ولادت هیچ تغییری بر او ظاهر نشد واحدی بر حال او مطلع نگردید زیرا که فرعون شکم زنان حامله را می شکافت برای طلب حضرت موسی و حال این فرزند نیز در این امر شبیه است به حضرت موسی و در روایت وارد شده که حکمیه خاتون گفت که بعد از سه روز از ولادت حضرت صاحبت الامر (ع) مشتان لقای او شدم رفتم به خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) پرسیدم که مولای من کجا است؟ فرمود که سپردم او را به آن کسی که از ما و تو به او احق و اولی بوده چون روز هشتم شود بیا به نزد ما و چون روز هفتم رفتم گهواره‌ای دیدم بر سر گهواره دویدم مولای خود را دیدم چون ماه شب چهارده بر روی من می خندید و تبسم می‌‏فرمود، پس حضرت آواز داد که فرزند مرا بیاور چون به خدمت آن حضرت بردم زبان در دهان مبارکش گردانید و فرمود که سخن بگو ای فرزند ، حضرت صاحبت الامر (ع) شهادتین فرمود و صلوات بر حضرت رسالت پناه و سایر ائمه صلوات الله علیهم فرستاد و بسم‌الله گفت و آیه‌ ای که گذشت تلاوت فرمود.

پس حضرت امام حسن عسکری (ع) فرمود که بخوان ای فرزند آنچه حق سبحانه و تعالی بر پیغمبران فرستاده است پس ابتدا نمود از صحف آدم و به زبان سرمایی خواند و کتاب ادریس و کتاب نوح و کتاب هود و کتاب صالح و صحف ابراهیم و توریه موسی و زبور داود و انجیل عیسی و قران جدم محمد (ص) را خواند پس قصه‌های پیغمبران را یاد کرد. پس حضرت امام حسن عسکری (ع) فرمود که چون حق تعالی مهدی این است را به من عطا فرمود و ملک فرستاد که او را به سرا پردة‌عرض رحمانی برند پس حق تعالی به او خطاب نمود که مرحبا به تو ای بندة‌من ه تو را خلق کرده‌ام برای یاری دین خود و اظهر امر شریعت خود و توئی هدایت یافتة‌بندگان من قسم به ذات خودم می خورم که با طاعت تو ثواب می‌دهم و بنا فرمانی تو عقاب می کنم مردم را و به سبب شفاعت و هدایت تو بندگان را می‌آموزم و به مخالفت تو ایشان را عقاب می‌کنم مردم را و به سبب شفاعت و هدایت تو بندگان را می‌آمرزم و به مخالفت تو ایشان را عقاب می‌کنم، ای دو ملکه برگردانید او را به سوی پدرش و از جانب من او را سلام برسانید و بگوئید که او در پناه حفظ و حمایت من است او را از شر دشمنان حراست می نمایم تا هنگامی که او را ظاهر نمایم و حق را با او بر پا دارم و باطل را با او سرنگون سازم و دین حق برای من خالص باشد. نسیم و ماریه کنیزان حضرت عسگری (ع) روایت کرده اند که چون حضرت قائم (ع) متولد شد بدو زانو نشست و انگشتان شهادت را به سوی آسمان نود و عطسه کرد و گفت الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله پس گفت گمان کردند ظالمان که حجت خدا برطرف خواهد شد اگر مرا رخصت گفتن بدهد خدا، شکی نخواهد ماند.

و ایضاً نسیم روایت کرد که که یک شب بعد از ولادت آن حضرت به خدمت او رفتم و عطسه کردم فرمود که یر حمکه الله- من بسیار خوشحال شدم پس فرمود می‌‌خواهی بشارت دهم تو را در عطسه گفتم بلی، فرمو امان است از مرگ تا سه روز.
اسماء و القاب شریفه آن حضرت (ع):
بقیة‌الله – حجه – خل و خلف صالح- شدید – عزیزم- قائم- م ح م د – صلی الله و علی آبائه و اهل بیته (‌ اسم اصلی و نام اولی الهی آن حضرت است) – مهدی – مآء معین یعنی آب ظاهر جاری بر روی زمین –
ذکر حمله‌ای از خصائص حضرت صاحب الزمان (ع):
اول- امتیاز نور ظل و شبح آن جناب است در عالم اظله بین انوار ائمه علیهم السلام چنانکه در جملة‌ اخبار معراجیه و غیره است که نور آن جناب در میان انوار ائمه علیهم السلام مانند ستارة‌درخشان بود در میان سائر کواکب.


دانلود با لینک مستقیم

دانلود مقاله با موضوع بررسی سیره اخلاقی امام رضا (ع)

اختصاصی از کوشا فایل دانلود مقاله با موضوع بررسی سیره اخلاقی امام رضا (ع) دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود مقاله با موضوع بررسی سیره اخلاقی امام رضا (ع)


دانلود مقاله با موضوع بررسی سیره اخلاقی امام رضا (ع)

مقدمه

یکی از مهمترین مباحثی که امروزه در علوم انسانی مطرح می شود بحث های اخلاقی است. در اینکه فلسفه ی اخلاقی چیست و بهترین و موثرترین فلسفه ی اخلاق چه نوعی از آن است کتب بسیار زیادی در این رابطه تهیه و تدوین شده است و از اصول اساسی آن و راههای رسیدن به فضایل اخلاقی بحث شده است. باید توجه داشت که آدم همواره در زندگی اش برای تشخیص درست امور و در نهایت داشتن زندگی سالم و سعادتمند نیازمند راهنما و الگوهای اخلاقی و تربیتی است و البته با مطالعه در زندگی انسان های بزرگی چون پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه ی معصومین، افراد می توانند در این راه قدم برداشته تا به کمال و سعادت حقیقی دست یابند. امام رضا (ع) به عنوان یک انسان نمونه و کامل از جمله همان افراد برگزیده ای هستند که مسلمانان و شیعیان با مطالعه و تحقیق در سیره ی اخلاقی ایشان در ابعاد گوناگون زندگی ایشان می توانند راه سعادت حقیقی را پیدا کرده و به کمال مطلوب نائل آیند. اصولاً از آن جا که ائمه ی اطهار مورد تایید خداوند متعال بوده و همواره آنها از فیوضات ویژه الهی برخوردار بوده اند رفتار و منش آن بزرگواران می تواند....

عناوین اصلی این مقاله 75 صفحه ای با فرمت ورد :

فصل اول: طرح تحقیق
مقدمه
اهمیت و ضرورت
پیشینه ی تحقیق
اهداف تحقیق
روش تحقیق
محدودیت های تحقیق و پیشنهادات
معانی لغوی واژه ها
فصل دوم: یافته های تحقیق
بخش اول: اخلاق فردی
مقدمه
عبادت
سخاوت
زهد و پرهیزگاری
ادب
صبر و استقامت
بخش دوم: اخلاق سیاسی
مقدمه
مسئولیت پذیری
رعایت امانت
التزام به تعهدات
برخوردهای مودبانه با دستگاه حاکم
الف- عمل به سیره ی پیامبر اکرم
ب- موعظه
رهنمودهای اخلاقی امام به مامون
رهنمودهای اخلاقی امام به شیعیان
احقاق حقانیت امور در حوزه ی سیاسی
بخش سوم: اخلاق خانوادگی
مقدمه
محبت و مهرورزی با اعضای خانواده
محبت به خدمتکاران و غلامان
تامین مخارج زندگی
بخش چهارم: اخلاق مردمی
مقدمه
حسن خلق نسبت به دیگران
همدلی امام (ع) با توده ی مردم
الف- ناکامی مامون در سیاست های عوام فریبانه
ب- تلاش امام (ع) در جهت اعتلای اسلام
فصل سوم:
جمع بندی و نتیجه گیری
فهرست منابع و مآخذ


دانلود با لینک مستقیم

حرم عبدالعظیم (ع)

اختصاصی از کوشا فایل حرم عبدالعظیم (ع) دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

حرم عبدالعظیم (ع)


حرم عبدالعظیم (ع)

 

 

 

 

 

 

 

 

بخشی از متن اصلی :

عبدالعظیم علیه السّلام فرزند عبدالله بن علی، از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت می رسد .پدرش عبدالله نام داشت و مادرش فاطمه دختر عقبه بن قیس .ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در سال 173 هجری قمری در شهر مقدّس مدینه واقع شده است و مدّت 79 سال عمر با برکت او با دوران امامت چهار امام معصوم یعنی امام موسی کاظم علیه السّلام ، امام رضا علیه السّلام، امام محمّدتقی علیه السّلام و امام علیّ النّقی علیه السّلام مقارن بوده ، محضر مبارک امام رضا علیه السّلام ، امام محمّد تقی علیه السّلام و امام هادی علیه السّلام را درک کرده و احادیث فراوانی از آنان روایت کرده است .

این فرزند حضرت پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم، از آنجا که از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام است به حسنی شهرت یافته است .حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه معصومین علیهم السّلام و از چهره های بارز و محبوب و مورد اعتماد ، نزد اهل بیت عصمت علیهم السّلام و پیروان آنان بود و در مسایل دین آگاه و به معارف مذهبی و احکام قرآن ، شناخت و معرفتی وافر داشت .ستایشهایی که ائمه معصومین علیهم السّلام از وی به عمل آورده اند، نشان دهنده شخصیّت علمی و مورد اعتماد اوست؛ حضرت امام هادی علیه السّلام گاهی اشخاصی را سؤال و مشکلی داشتند، راهنمایی می فرمودند که از حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام بپرسند و او را از دوستان حقیقی خویش می شمردند و معرّفی می فرمودند .در آثار علمای شیعه نیز، تعریفها و ستایشهای عظیمی درباره او به چشم می خورد، آنان از او به عنوان عابد، زاهد، پرهیزکار، ثقه، دارای اعتقاد نیک و صفای باطن و به عنوان محدّثی عالیمقام و بزرگ یاد کرده اند؛ در روایات متعدّدی نیز برای زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، ثوابی همچون ثواب زیارت حضرت سیّد الشهدا، امام حسین علیه السّلام بیان شده است.

زمینه های مهاجرت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام از مدینه به ری و سکونت در غربت را باید در اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر جستجو کرد؛ خلفای عبّاسی نسبت به خاندان حضرت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و شیعیان ائمه علیه السّلام بسیار سختگیری می کردند، یکی از بدرفتارترین این خلفاء متوکّل بود که خصومت شدیدی با اهل بیت علیهم السّلام داشت، و تنها در دورت او چندین بار مزار حضرت امام حسین علیه السّلام را در کربلا تخریب و با خاک یکسان ساختند و از زیارت آن بزرگوار جلوگیری به عمل آوردند.

این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت word در اختیار شما قرار می‌گیرد

تعداد صفحات : 12


دانلود با لینک مستقیم