فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:31
فهرست مطالب:
تقسیمات اکولوژی 5
مفاهیم متداول در مکتب اکولوژی 6
نظریه دوایر متحدالمرکز 6
نقد مکتب اکولوژی انسانی کلاسیک 8
رویکرد جدید در مکتب اکولوژی انسانی 9
نقد رویکرد نوین مکتب اکولوژی انسانی 10
دید کلی 10
تقسیمات اکولوژی 11
اتواکولوژی (Autoecology) 11
سین اکولوژی (Synecology) 12
تفاوت اکولوژی و فیزیولوژی گیاهی 12
مباحث مورد بحث در اکولوژی عمومی 13
اصول کلی در مورد مطالعه محیط 13
جمعیت 14
آلودگیهای محیط زیست 14
زیستگاهها 14
ارتباط اکولوژی با سایر علوم 15
اکوسیستم 15
ساختار زیستی اکوسیستم 16
تولید کنندگان 16
. مصرف کنندگان 17
تجزیه کنندگان 17
ساختار فیزیکی اکوسیستم 17
جو 17
آب 17
خاک 18
ساختمان اکوسیستمها از دیدگاه شکل ظاهری 18
اکوسیستم طبیعی 18
اکوسیستمهای مصنوعی 19
قابلیت تولید اکوسیستم 19
قابلیت تولید اولیه 19
قابلیت تولید خالص 19
مفاهیم 20
مجموعه عوامل غیر زنده. 20
انواع اکوسیستم از نظر ناقص یا کامل بودن چرخه مواد 21
مکانیسم روند تولید در اکوسیستم 21
مکانیسم روند مصرف در اکوسیستم 22
اکوسیستم آب 24
عوامل غیرزنده 24
اکوسیستمهای خشکی 25
مرتع 26
بیابان 26
چشم انداز بحث 26
عوامل موثر در رشد اکوسیستم 27
آب و هوا 27
عوامل ادافیک 27
ناهمواری 28
توالی 28
تنوع 29
نیش اکولوژیکی 29
قانون مینیمم یا حداقل 30
اکولوژی عمومی
واژه Ecology از لغت یونانی oikos بهمعنای مسکن و پسوند Logos بهمعنای شناخت، اولینبار توسط ارنست هکل (Ernst Haeckel: 1834-1919) زیست¬شناس آلمانی در سال 1869 بیان شد.
اکولوژی بهمعنای "محیطشناسی" عبارت است از مطالعه زیست یا بوم که چگونگی اشغال زمین توسط موجودات زنده و همچنین، نحوه تنسیق آنان در اماکن و چگونگی کنش و واکنش بین این موجودات با یکدیگر را شامل می¬شود. پس محیطشناسی، دانش شرایط هستی و تعامل یا کنش و واکنش بین موجودات زنده و محیط و یا دانش مرتبط با روابط موجود زنده و محیط می¬باشد. بهعبارت کلیتر، بومشناسی به مطالعه رابطه میان صور زندگی با محیط طبیعی اطلاق میشود.
هر چند بومشناسی در علوم طبیعی ریشه دارد ولی دانشمندان علوم اجتماعی نیز در سده گذشته، اصول آن را برای مطالعه جمعیتهای انسانی بهکار بردهاند. هنگامی که محیطشناسی در مورد انسان بهکار می¬رود به چگونگی استقرار انسان در جغرافیا و مخصوصا شیوه¬های تجمع انسانها و سکونت آنان در جغرافیا توجه دارد. از نظر مککنزی (Mac kenzie)، محیطشناسی انسانی، مطالعه وابستگی متقابل و گروهبندی انسانها در فضاست. او در اثرش با نام شهر (City: 1925) می¬گوید: «محیطشناسی اجتماعی از آنرو به مطالعه روابط موجودات انسانی در چارچوب فضا و زمان می¬پردازد که این روابط از نیروهای گزیننده، توزیع کننده، و انطباقبخش محیط طبیعی تأثیر می¬پذیرند.»
محیطشناسی یا بومشناسی، در اصطلاح جامعهشناختی نام یکی از مکاتب مطرح در حوزه جامعهشناسی شهری است. بنیانگذار این مکتب که به مکتب شیکاگو نیز معروف است رابرت پارک (Robert Ezra Park: 1864-1944)، است که در سال 1916 پس از ورود به دانشگاه شیکاگو مقاله¬ای تحت عنوان "شهر: پیشنهادی برای تحقیق درباره رفتار انسان در محیط شهری" نوشت و جامعه را به ارگانیسم تشبیه کرد.در این مقاله وی، رویکرد بومشناسی را به اختصار، در آغاز ذکر کرده است. پارک در اینجا نیز این رویکرد را یکی از رویکردهای چهارگانه نسبت به شهر تلقی نموده است؛ سه رویکرد دیگر؛ جغرافیایی، اقتصادی و فرهنگی محسوب می¬شوند. پارک تلاش کرده که از مفاهیم زیستشناختی برای فهم شهر کمک بگیرد. وی در زمانی طرح خود را ارائه کرد که کاربرد نظریه اجتماعی داروین از شهرت عمومی برخوردار بود. داروینیسم اجتماعی از مفاهیم زیستشناختی برای توجیه نابرابریهای اجتماعی براساس مفاهیمی چون بقای اصلح استفاده می¬کرد. در واقع پارک روش-شناسی خود را از امیل دورکیم گرفته بود و نظریه خود را از چارلز داروین اخذ کرده بود. در مکتب اکولوژی به رابطه میان ارگانیسم و محیط می¬پردازد و این برگرفته از زیستشناسی داروینی است. همانطور که در زیستشناسی در میان انواع موجودات تفاوتهایی وجود دارد آنکه قوی¬تر است سلطه بهوجود می¬آورد در میان گروههای شغلی و طبقاتی نیز آنکه قوی¬تر است مسلط¬تر است و کنترل شهر را بهدست می¬گیرد. بهعنوان نمونه درختان در جنگل از طریق نور کنترل جنگل را در دست می¬گیرند و بخش تجاری نیز در یک شهر از طریق موقعیت مرکزی کنترل را در دست می¬گیرد و اعمال سلطه می-کند.
پارک شهر، اجتماع و ناحیه را مفاهیمی صرفا جغرافیایی ندانسته است و آنها را نوعی "ارگانیسم اجتماعی" و یا در جایی دیگر یک واحد "ارضی-کارکردی" می¬داند. از نظر پارک و مکتب شیکاگو شهر ترکیبی از عناصر مادی (مدنیت) و غیر مادی (اخلاقی) است که بخش دوم مهم¬تر است. از نظر پارک شهر همانند یک اندام زنده اجتماعی محل اسکان طبیعی انسان متمدن می¬باشد بدین معنا که شهر نمایانگر یک "ناحیه فرهنگی" با نمونههای فرهنگی ویژه است. از نظر وی شهر نهتنها متشکل از افراد انسانی، امکانات اجتماعی، خیابانها، ساختمانها، چراغ¬های برق، متروها، نهادها، بیمارستان¬ها و مدارس است، بلکه یک قلمرو و منطقه روانی مشتملبر؛ مجموعه¬ای از شیوه¬های کاربردی، نگرش¬های سازمانیافته و احساسات را تشکیل می¬دهد. بنابراین شهر دارای دو جنبه توأمان است: جنبه کالبدی و جنبه ماهیت انسانی. از نظر پارک شهر کارگاه تمدن بشر است.
از دید پارک و سایر متفکران و پیروان اکولوژی شهری، شهر بهمثابه متغیر مستقلی است که می¬تواند تبیینگر بعضی از تجارب و رفتارهای انسانی در چارچوب شهر باشد. پارک در این مورد می¬گوید:
«ساخت شهر با پیچیدگی و گستردگی مشهود خود، اولین چیزی است که ما را تحت تاثیر قرار می¬دهد. اما چنین ساختی خود بر طبیعت آدمی استوار است و ساخت شهر نمودی از این طبیعت بهحساب می¬آید. از سوی دیگر سازمان وسیعی که شهر نام گرفته است و در پی پاسخ به نیازهای ساکنین پا به عرصه وجود نهاده، خود پس از شکلگیری بهمثابه عنصری خارجی بر ساکنین تحمیل می¬شود و براساس طرح و علایق نهفته خود به ساکنین شکل می¬بخشد.»