کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

تاریخ خط در ایران

اختصاصی از کوشا فایل تاریخ خط در ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

تاریخ خط در ایران:

با آمدن اسلام به ایران و گسلیدن فرهنگ بعد از اسلام ایران از قبل از اسلام، مبحث خط نیز به دو قسمت می شود؛ قسمتى از آن مربوط به خطوط ماقبل اسلام در ایران قسمت دیگر مربوط به خط بعد از اسلام است.

سیر تکاملی خوشنویسی در ایران:

طبق آنچه که در رسالات و کتب مؤلفان مشهور بعد از اسلام آمده، اولین شخصى که خط نوشت ”مرا مر ابن مرّه“ از شبه جزیرهٔ عربستان بود و اولین کسى که در صدر اسلام قرآن نوشت و به حسن خط شهرت داشت خالد ابن ابوهیاج بود که براى عمر بن عبدالعزیز قرآنى با زر نوشت. بعد از آن‌که کوفه به‌صورت شهر بزرگى درآمد، خط کوفى در این شهر رواج یافت و رونق گرفت و به خط کوفى شهرت یافت. قدیمى‌ترین قرآن به خط کوفى متعلق به اواخر قرن سوم هجرى است. بعداً نسخ در کتابت قرآن بجاى خط کوفى بکار رفت و در قرن بعد خطوط دیگرى توسط خوشنویسان ایرانى پدید آمد و تا مدت‌ها بعد از تکوین خط‌ هاى عربی، خوشنویسى مقامى والاتر و بالاتر از نقاشى داشت.

 

خطى که در قرون اسلامى در ایران رواج داشته و به آن خوشنویسى مى‌کرده‌اند و امروزه نیز خطى رسمى است، در اصل از الفباى عربى مى‌باشد. عرب‌ها پیش از اسلام بر اثر ارتباط با اقوام متمدن‌تر با خط و زبان نبطى و سریانى آشنا شده بودند و از هر یک از این دو خط استفاده مى‌کردند. خط‌‌هاى نبطى و سریانى از خطوط سامى بود و تقلید آن براى عرب‌ها امکان‌پذیر. خط اولى منشأ خط نسخ شد و دومى اصلى خطّ کوفى است. بعد از اسلام ظاهراً هر دو خط به‌کار مى‌رفته است. خط نسخ بیشتر براى تحریر نامه‌ها و خط کوفى براى کتابت مصحف‌ها، کتیبه‌ها و سکه‌ها استفاده مى‌شد.

از اواخر دورهٔ امویان و اوایل عباسیان قلمرو خط عربى وسعت یافت و به‌تدریج در ایران ومصر و شمال آفریقا انتشار و رواج یافت و کم‌کم از دو خط مذکور اقلام دیگرى پدید آمد.

قبل از اسلام در ایران انواع خط از جمله خط میخی، پهلوى و اوستایى رایج بود و حتى از آثار برجاى مانده چنین برمى‌آید که ایرانیان در نوشتن آنها هماهنگى و ضوابط خاصى داشته‌اند. اما با پذیرش اسلام توسط ایرانیان، خط و زبان قرآنى رواج یافت.

در آخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری، شخصى به نام ابن مقلد بیضاوى شیرازی، وزیر مقتدر خلیفهٔ عباسى و برادرش ابوعبدا... حسن به هرج و مرج در اقلام گوناگون پایان دادند و با تکمیل اقلام موجود (چهارده نوع) و هندسى کردن ابعاد حروف و تعیین اساس قواعد دوازده‌گانه در خط، خوشنویسى را تحت ضابطه در آوردند و پایهٔ خطوط را بر سطح و دور نهادند.

خط نسخ از زمان ابن مقلد به‌ بعد به قالبى بهتر درآمد و شهرت قابل توجهى یافت.

ابن مقلد قواعد خوشنویسى را به دو بخش تقسیم کرده است: حسن تشکیل و حسن وضع. حسن تشکیل قاعدهٔ اصول و نسبت از آن پدید مى‌آید و دیگرى حسن وضع که قواعد ترکیب و کرسى از آن استفاده مى‌شود.

بعد از ابن مقلد خطاطان دیگر نیز به‌تدریج این اصول را بسط دادند. این قواعد عبارتند از:

- قاعدهٔ اصول: قوت، ضعف، سطح، دور، صعود، نزول، سواد، بیاض، ارسال. یعنى حسن نگارش حروف و استحکام آنها از جهات مذکور.

- قاعدهٔ نسبت یا تناسب: یعنى حروف و شکل‌هاى مشابه هم، در همهٔ موارد به یک اندازه باشند.

- قاعدهٔ ترکیب: یعنى آمیزش هماهنگ و دلپذیر حروف، کلمات، جمله‌ها و سطرها با یکدیگر به ‌گونه‌اى که از حسن ترکیب برخوردار باشد.

- قاعدهٔ کرسى: یعنى نوشتن با توجه به خط کرسى انجام شود.

دو اصطلاح صفا و شأن صفت خطى است که به مرحلهٔ کمال رسیده باشد. صفا حالتى است که طبع را شاد و چشم را روشن سازد. و شأن کیفیتى است از خط که چون پدید آید خطاط به نگریستن در خط مجذوب شود و احساس خستگى نکند.

بعد از ابن مقله، ابن بوّاب، در ضمن بکار بستن قواعد دوازده‌گانه، با سنجش حروف با میزان نقطه، قواعدى را در خوشنویسى پیشنهاد کرد و با دقت در تراش قلم و انتخاب مرکب و نیز با ترتیب شاگردان متعدد در تکمیل اقلام ثلث و نسخ و رقاع تأثیرگذار بود.

طى دو قرن پس از ابن بّواب، خوشنویسى توسط خطاطان متعدد رونق گرفت؛ تا این‌که یاقوت مستعصمى ظهور کرد و از میان اقلام متعدد رایج شش قلم ثلث، نسخ، ریحان، محقق، توقیع و رقاع را برگزید و در زیبا گرداندن آنها ابتکاراتى به‌خرج داد. اقلام سته به خطوط اصول نیز مشهورند.

خوشنویسان ایرانی، خطى وزین و سبک روح را از خط تعلیق مشتق ساختند که نستعلیق نام گرفت. نستعلیق که از واژه‌هاى نسخ و تعلیق شده در قرن نهم هجرى توسط ایرانى‌ها ابداع شد و همچنان نیز خط ملّى آنان محسوب مى‌شود. واضع خط نستعلیق میرعلى تبریزى بود، که قواعد پیچیدهٔ حاکم بر آن را نیز تدوین نموده در زمان سلطنت شاه طهماسب(۹۳۰-۹۸۴ هـ .ق) خط نستعلیق جاى نسخ را گرفت و خط منتخب براى نگارش دیوان‌هاى شعر، داستان‌هاى حماسى و دیگر رواوین گردید. یک قرآن کامل به خط نستعلیق نیز موجود است که این نسخهٔ منحصر بفرد که براى کتابخانه شاه‌طهماسب در سال ۹۴۵ هـ . توسط شاه‌محمود نیشابورى کتابت شده است که نمایش قدرت و زیبایى خط نستعلیق به شمار مى‌آید. دوران سلطنت شاه‌عباس بزرگ، دورهٔ طلایى خط نستعلیق به شمار مى‌رود. در این دوران خوشنویسان بنامى رسد کردند که معتبرترین آنها میرعماد حسینى است.

در قرن نهم همچنین خورشید بلندپایه خط و خوشنویسى سلطان على مشهدى ظهور نود و شهرتش در زمان حیات عالم‌گیر شد.

در قرن دهم ستارگان بسیارى چون شاه‌ محمود نیشابوری، سلطان محمد خندان، بابا شاه تربتی، پیرمحمد شاگرد میرعلی، سید احمد مشهدی، محمود سیاوشانی، شیخ مرشدالدین شیرازی، شاه‌محمد مشهدى در آسمان هنر خوشنویسى این سرزمین درخشیدند. میرعلى هروى استاد الاساتید خط نیز در این دوران ظهور کرد. وى قواعد خط را به نظم در آورد و آثارى چون هفت اورنگ جامی، چهل حدیث (سه نسخه)، گلستان سعدی، و بسیارى از آثار ادبى و فرهنگى این سرزمین را به قلم جادویى خود مزین کرد.


دانلود با لینک مستقیم


تاریخ خط در ایران

مقاله درمورد تاریخ هنر ایران

اختصاصی از کوشا فایل مقاله درمورد تاریخ هنر ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

تاریخ هنر ایران

هدف تاریخ هنر عبارت است از شناخت و ارزیابى هنر از هر زمان و مکانى که آمده باشد. هنر و تاریخ تنها در عرصهٔ فرهنگ این‌چنین در کنار هم قرار مى‌گیرند. هر اثر هنرى رویدادى است پایدار؛ این اثر متعلق به هر دوره‌اى که باشد، تا مدت‌هاى مدید پس از روزگار خویش باقى مى‌ماند و به حیاتش ادامه مى‌دهد. اثر هنرى همزمان یک شى‌ء و یک رویداد تاریخى به شمار مى‌آید. قدمت تمدن و فرهنگ در خطّهٔ فلات ایران به چند هزار سال قبل از ورود آریائى‌ها باز مى‌گردد. اقوام آریایی، احتمالاً از اوایل هزارهٔ اول ق.م در فلات ایران ساکن شده و نام خود را بر آن نهادند. واژه ایران مشتق از صورت قدیمى آریانا، یعنى سرزمین آریایى‌هاست. بنابراین تاریخ هنر ایران، آثار متنوعى را از دوران‌هاى ماقبل تاریخ تا سده‌هاى اخیر در محدودهٔ این سرزمین وسیع در بر مى‌گیرد. هنر ایرانى داراى ویژگى‌هاى ماندگارى است که آن‌را از سایر هنرهاى جهان متمایز و مشخص مى‌سازد. تمدن سیلک چشمه علی و تپه حصار دوره مفرغ عصر آهن تمدن زیویه و حسنلو هنر اَملَش و مارلیک بررسى و تشخیص عمیق‌ترین ریشه‌هاى هنر ایرانى براساس یافته‌هاى باستان‌شناسان به‌طور کامل امکان‌پذیر نیست. ساکنین فلات ایران از عصر پالئولیتیک (پارینه‌سنگی) تا عصر نئولیتیک (نوسنگی) در کوهستان‌هاى محیط بر این فلات زندگى مى‌کردند و آثارى از فرهنگ بروى خود به جا گذاشتند. بعدها که دره‌ها شروع به خشک شدن نمودند، آنها به غارها مهاجرت کردند. طى حفریاتى که در ناحیهٔ کرمانشاه انجام شد و کاوش‌هاى غار بیستون، ابزارهایى همراه بقایاى استخوان‌هاى انسان در لایه‌‌هاى غار کشف شد. در خلال دوران غارنشینی، انسان بیستون در ساخت ابزار و آلات دقیق‌تر شد. این وسایل با آن‌چه در سوریه و شمال عراق ساخته مى‌شد قابل مقایسه است. تصاویر منقوش بر صخره در غارهاى لرستان از قدیم‌ترین آثار مکشوفه در فلات ایران به‌شمار مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⠠??‌آید؛ موضوع این تصاویر جانوران به‌همراه آدمیان است که با رنگ‌هاى زرد، سیاه و قرمز کار شده است. قدمت این آثار را حدود پانزده هزار سال ق.م تخمین زده‌اند که تقریباً مقارن با تصاویر غار لاسکو در فرانسه مى‌باشد. تالار گاوها،دیوار سمت چپ غار لاسکو15000-10000ق‌م.دوردونی، فرانسه صاحبان این آثار از طریق شکار دسته‌جمعی، صید ماهى و جمع‌‌آورى ریشه و برگ گیاهان غذاى خود را به‌دست مى‌‌آوردند. موضوعات مورد علاقهٔ هنرمند پیش از تاریخ عموماً نقوش حیوانات محل زندگیش بوده است که علاوه بر جنبهٔ تزئینی، بیانى براى بیم‌ها، امیدها و علائمى براى استعانت از قواى طبیعت درم مبارزهٔ دائمى حیات به‌شمار مى‌‌آید. از دورهٔ پارینه‌سنگى نجد در ایران، در کاوش غارى در تنگ پَبده (کوه‌هاى بختیارى شمال شرقى شوشتر) ابزارها و سلاح‌هایى از سنگ ناصاف (چکش سنگی، پیکان و تیغه تبرسنگی) به‌‌دست آمده است. دورهٔ نوسنگى در ایران از میانهٔ هزارهٔ هفتم ق.م آغاز مى‌شود و آثار برجاى مانده از آن عمدتاً ابزارهایى از سنگ صیقل خورده‌اند. کشاورزى و اهلى کردن حیوانات احتمالاً از حدود هزارهٔ ششم ق.م در ایران آغاز شده است. دربارهٔ این دوران کهن، یافته‌‌ها و مدارک موجود، ناکافى به‌نظر مى‌رسد. این عکس جزئى از تصویر فوق است. طول گاو تقریبا 345 سانتى متر هزارهٔ پنجم تا سوم ق.م در ایران دورهٔ ”مس و سنگ“ شناخته شده است و فلز مس در ساختن اشیاء بکار مى‌رفت. گرچه ابزارهاى سنگى هنوز کاربرد داشتند. سفالگرى منقوش و مُهرهاى کنده‌کارى شده با علامات و اشکال هندسى در این دوره رواج یافت. به یقین نمى‌توان گفت که فلات ایران زادگاه سفال منقوش باشد؛ اما این فرضیه دور از واقعیت نیز به نظر نمى‌رسد. در سده‌هاى نخستین هزارهٔ چهارم ق.م تزئینات واقع‌گرایانه جایگزین اشکال ساده و نامنظم برروى سفالینه‌ها شدند. انسان با کمک ابزارهاى بهتر جام‌هایى به رنگ سرخ تولید کرد و تصاویرى از حیوانات را با خطوط سیاه‌رنگ بر آن نقش نمود. به‌طورکلى در هزارهٔ چهارم قبل از میلاد شکل ظروف پیچیده‌تر شدند. با کمک چرخ، سفالینه‌ها بهتر و ظریف‌تر ساخته شدند و ظروف سفالین به دلیل ساخته شدن کوره‌ها رنگ‌هاى متنوعى به خود گرفتند. گرایش به ساده‌گرایی، برجسته نمایى یکى از ویژگى‌ها و ترکیب‌گرایى بیشتر شد. در اواخر هزارهٔ چهارم ق.م قومى به نام عیلامیان، تمدن عیلام را در جنوب غربى ایران، شامل خوزستان و قسمتى از فارس کنونى و نیز بخش جنوبى زمین‌هاى پَست دجله و فرات بنیاد نهادند که پایتخت‌شان شهر شوش بود. سفالینه‌هاى نخودى رنگ مکشوف در کاوش‌هاى شوش که به زیبایى و ظرافت مشهورند، نمایانگر صنعت پیشرفتهٔ سفالگرى آن سامان‌اند. عیلامیان ابتدا خط تصویرى و سپس نوعى خط میخى به کار مى‌بردند و همواره با سومرى‌ها و بابلى‌هاى ارتباط داشتند. به‌نظر مى‌رسد که تمدن عیلامى از نظر زبان و دیگر جنبه‌هاى فرهنگ ویژگى‌هاى مستقل داشته است. زیگورات چغازنبیل واقع در نزدیکى شوش به معابد برج مانند بین‌النهرین شبیه است. حجارى نقوش برجسته، فلزکارى و آجرهاى لعابدار منقوش در عیلام رایج بود. همچنین عیلامیان در زمینهٔ بافندگى و قلابدوزى پیشرفته بودند. از همان میانهٔ هزارهٔ پنجم ق.م در بخش‌هاى مرکزى و شمال شرقى ایران، تمدن‌هایى چون تپه سیلک [کاشان] و تپه حصار [دامغان] شکل گرفتند.

هنر هخامنشی

صنایع دستی حجاری و پیکر تراشی معماری با انقراض دولت عیلام توسط آشور بانیپال فرمانرواى قهّار آشور در سال ۶۴۵ ق.م زمینه براى به قدرت رسیدن اقوام آریایى ماد و پارس فراهم شد. پارس‌ها با استقرار در خوزستان، شوش را به‌عنوان پایتخت خویش قرار دادند و مادها در اطراف همدان ساکن شدند. در ۵۵۹ ق.م کوروش پادشاه ماد را مغلوب کرد و امپراطورى خود را از آسیاى صغیر تا خلیج‌فارس بسط داد و دو کشور آشور و بابل را ضمیمهٔ ایران کرد و سپس به آباد کردن مملکت و ساختن بناهاى عظیم پرداخت. عالى‌ترین بناى این عصر در شهر پاسارگاد که پایتخت ایران بود تأسیس شد. بقایاى کاخ کوروش در پاسارگاد نمایانگر معمارى باشکوه و تزئینات متأثر از هنر اورارتو و آشور و بابل است. به این طریق او کشورش را وارث این سه تمدن معرفى نمود. او براى ساختن کاخ‌ها و بناهاى پایتخت خود، صنعتگرانى از ملیت‌هاى مختلف را به‌کار گمارد. داریوش و خشایارشا کاخ‌هاى تخت‌جمشید را باشکوه هرچه تمام‌تر به‌وجود آوردند. در شوش و سایر مکان‌ها نیز شیوهٔ معمارى هخامنشى بچشم مى‌خورد. عقاید پارسیان مشتق از تعالیم زرتشت و مبتنى بر خوبى و بدى بود. آیین پرستش اهورامزدا (روشنایی) در آتشگاه‌هاى سرگشاده اجرا مى‌شد؛ به همین دلیل از پارسیان باستان معمارى دینى کمتر باقى‌ مانده است؛ لیکن کاخ‌هاى هخامنشى که محل اجراى آیین‌هاى بزرگ از جمله مراسم جشن نوروز بود، باشکوه تمام باقى ماند. شاهنشاهى ایران در دوران فرمانروایى داریوش اول و خشایارشا (۵۲۱-۴۶۵) از مجموع دو امپراطورى مصر و آشور وسعت بیشترى داشت. این امپراطورى عظیم تا دویست سال با قدرت و وسعت دوام آورد.

صنایع دستیهنرمندان هخامنشى در مقیاس‌هاى بسیار کوچک نیز استادى و مهارت خود را نشان داده‌اند. آنها در کار فلز یعنى طلاسازی، نقره‌کارى و ... مهارت کافى داشته‌اند. یکى از بهترین نمونه‌هاى این هنرها، یک جفت دسته‌ٔ جام مشروب‌خورى است که به شکل بز کوهى بالدار ساخته شده است. (یکى از این‌ها در موزهٔ لوور دیگرى در موزهٔ دولتى برلن است.) این نمونه از نقره با مرصع طلا ساخته شده؛ فرم بدن این جانور و انحناى ملایم بال‌ها، آرامشى را در حرکت به بیننده القاء مى‌کند. منبع اصلى الهام این بز بالدار را باید در مفرغ‌هاى لرستان جستجو کرد. در زمان فلزکاری، ضرب سکه نیز در این دوران و در زمان داریوش براى اولین بار اتفاق افتاد. یکى از اشیاء معروف این دوره ”گنج جیحون“ است که در موزهٔ بریتانیا قرار دارد. از زیباترین قطعات تزئینی، کاسهٔ طلایى خشایارشا و کاسهٔ طلایى دیگرى به نام داریوش (داریوش دوم) مى‌باشد؛ که اولى تزئینات کاملى اما دومى بسیار ساده و بى‌آلایش است. سایر اشیاء نفیس مانند مجسمهٔ شاه و یکى از مؤبدان و اَرابه‌ و سواران از طلا و دو شمشیر طلایى خالص را نیز مى‌توان بر شمرد. همچنین دو جام شراب نقره که یکى در موزه بریتانیا و دیگرى در موزهٔ ارمیتاژ لنینگراد است. نمونه‌هایى نیز از دستبند و گوشواره‌ها طلا از این دوره موجود مى‌باشد. در مجموع هنر هخامنشى نشانهٔ شکیبایى و ذوق سلیم هنرمندان و صنعتگران این دوره مى‌باشد. آنچه مسلم است تحولات هنرى در عهد هخامنشى در نیمهٔ قرن پنجم ق.م به نهایت درجهٔ کمال رسید. متأسفانه بعد از سلطنت اردشیر دوم این هنر عالى رو به انحطاط نهاد.

حجاری و پیکر تراشی

بیستون تخت جمشید بیستون نقش برجستهٔ بیستون شامل پیکرهٔ داریوش بزرگ و دوازده تن دیگر است که در یک ردیف بر روى دیوارهٔ بلندى ساخته شده است. نقش شاه از همه بزرگ‌‌تر است و در برابر او نُه اسیر با دست‌هاى بسته و گردن‌هاى در ریسمان ایستاده‌اند که لباس‌هاى متفاوتى دارند که نشانهٔ ملیت‌هاى مختلف آنها مى‌باشد؛ گزارش داریوش نیز مؤید این مطلب است. این گزارش به سه زبان فرس قدیم، عیلامى و بابلى نگاشته شده است و در بالاى سراسیران علامت اهورامزدا نقش شده؛ در مجموع نقش برجستهٔ بیستون ساده و خشک است. نقش داریوش احتمالاً شبیه به خودش بوده و قد او نیز در اندازهٔ طبیعى ساخته شده است. عالى‌ترین کتیبهٔ هخامنشى نیز در بیستون قرار دارد که در آن داریوش وقایع اوایل سلطنتش را شرح مى‌دهد. تخت‌جمشید جالب‌ترین نقش برجسته‌هاى مجموعهٔ تخت‌جمشید بر بدنهٔ پلکان دو سرى است که به تالار بارعام مى‌پیوندد و راه رسیدن به آپادانا محسوب مى‌شود. این پلکان عریض و آراسته، با نقش برجسته‌هایى از سپاهیان با وقار در حال گام برداشتن تزئین یافته است. حالت تشریفاتى و تکرار سوزون این نقوش، نقش برجسته را در خدمت معمارى قرار مى‌دهد که از خصوصیات پیکرتراشى ایران در این دوران است. نقش برجسته‌هاى کاخ تخت‌جمشید معمولاً صحنه‌ها را در محل وقوع آن مجسم ساخته‌اند، مانند صف‌‌آرایى سپاهیان کاخ$ پاسدارى نگهبانان؛ باریافتن نمایندگان ملت‌هاى - خراجگزار با هدایا و خراج‌ها؛ حمل ظروف توسط خدمتکاران؛ ورود شاه و خروج شاه از اتاق‌ها؛ حضور یافتن درباریان به پیشگاه شاه. گفته مى‌‌شود این نقش برجسته‌ها نمایش کوچکى است از جشن‌هایى که در آغاز سال نو در محل کاخ تخت‌جمشید برگزار مى‌شده است. در نقش برجستهٔ قصر آپادانا، تعدادى گونه‌هاى حیوانات که در آنها تلاش در بازنمایى نسبى طبیعت شده، به چشم مى‌خورد. این حیوانات در سنگ حک شده یا با مفرغ ساخته شده‌اند و نقش محافظ و نگهبان را برعهده داشته‌اند. تنوع زبان در امپراطورى هخامنشى موجب تنوع کتیبه‌‌ها شده است. این کتیبه‌ها برخى بر لوحه‌هاى گلى و یا بر استوانه‌‌ها حکاکى شده‌اند. از تصاویر مکرر بر روى استوانه‌ها تصویر شاه با رداى بلند و تاج کنگره‌دار است. این تصویرها (تصویر شاه) مظهر و نشانهٔ دولت هخامنشى بوده است. وجود تکه‌هاى رنگى در بخشى از این نقش برجسته‌ها حکایت از آن دارد که بخش‌هایى از آن‌ها رنگى بوده‌اند.

معماری- پاسارگاد

بعد از غلبهٔ کوروش بر پادشاه ماد در سال ۵۰۵ ق.م وى اقدام به ساختن بناهاى عظیم نمود. عالى‌ترین نمونه این دوران در شهر پاسارگاد تأسیس شد. پاسارگاد شامل کاخ‌ها، معبد و مقبره شاهنشاه است. بخشى که کاخ‌ها در آن قرار دارد و با دیوارى احاطه شده، شامل ورودى عظیم و درگاه بزرگى که توسط گاوهاى بالدار و بزرگ محافظت مى‌شده است. در شمال غرب این کاخ عظیم، تالار پذیرایى واقع است که در بخش مرکزى آن دو ردیف ستون به ارتفاع ۱۳ متر موجود مى‌باشد. سرستون‌ها معمولاً به شکل سر گاو نر، شیر شاخدار و سر اسب بوده است. بناى دیگر تالارى است به طول ۲۴ متر و عرض ۲۲ متر؛ که سى ستون در شش ردیف در آن موجود مى‌باشد. سرستون‌ها از گچ ساخته شده و با رنگ‌هاى قرمز سیر، فیروزه‌ای، آبى آسمانی، سبز، زرد و قهوه‌اى روشن رنگ شده است. بى‌گمان این رنگ‌ها متناسب با رنگ پرده‌ها انتخاب شده و با رنگ سیاه و سفید ستون‌ها و کف، هماهنگى خاصى به‌وجود مى‌آورده است. پاسارگاد در زمان داریوش و تغییر پایتخت به شکل یک مرکز مذهبى باقى ماند و به عنوان محل تاجگذارى شاهان مورد استفاده قرار گرفت. بى‌گمان شاهکارها و بدایع معمارى تخت‌جمشید، متأثر از بناهاى پاسارگاد، خلق شده است. پازارگاد، فارس، مقبره کوروش، سده 6 ق.م داریوش دستور داد روى تپهٔ مجاور کاخ آپادانا، تالار بارعام ساخته شود. این تالار به سه ردیف ستون ۱۲ تایى مزین است که طول هر یک حدود ۲۰ متر مى‌باشد. سرستون‌ها بیشتر به‌شکل نیم‌تنه دو گاو نر ساخته شده که پشت به‌ پشت هم داده‌اند. در ساختمان این شهر از کارگران مصری، بابلی، مادى و ... استفاده شده است. آپادانا نیز مانند تالار بارعام تحت حمایت شیران بالدار، شیردال‌ها، سرشیران شاخدار و ... قرار داشته که همه با آجر لعابدار ساخته شده‌اند. شوش در آن زمان بزرگ‌ترین پایتخت جهان و درخورِ عظمت و جاهِ سلطنت هخامنشى بوده است. امپراطورى وسیع داریوش احتمالاً در سلا ۵۲۱ ق.م شوش را پایتخت خویش قرار داد.

معماری- تخت جمشید

مجموعهٔ تخت‌جمشید که در فلات مرتفع شرق درهٔ بین‌‌النهرین قرار داشته، در فاصلهٔ سال‌هاى ۴۶۰ و ۵۲۰ ق.م توسط داریوش و خشایارشا ساخته شد. داریوش بدون آن‌که پاساردگاد را رها کند، تخت‌جمشید را پایتخت جدید خود قرار داد. هنرمندانى که بناهاى شوش را ساخته بودند براى ساختن آپادانا به تخت‌جمشید احضار شدند. این پایتخت، نماد و رمزِ وحدت امپراطورى هخامنشى بود. این بناى عظیم که یونانى‌ها


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درمورد تاریخ هنر ایران