کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

تصوف

ذهن درامور تازه کاملاً‌ ناتوان است و ترس برمی خیزد با ترک دنیای کهنه ی راحت و امن درد آغاز می گردد ولی تو بدون رفتن از درون رنج نمی توانی به شعف دست یابی بسیاری از انسانها نیز دررنج هستند ، ولی رنجشان عبث است زیرا دردکشیدن بدون عشق ، یک اتلاف وقت است و بالعکس رنج کشیدن درعشق ، سازنده است و تو را به سطوح بالاتر معرفت خواهد برد

شرط طریقت

1-فقر (تهیدستی روحانی ) = فنا= ساده زیستن و بی نفس بودن (درروح فقیر بودن )

2-ذکر (یادآوری)= پژواک خداوند

یادآوردن و ذکر خدا این است که تو خدا را دردرختان ، پرندگان و مردم و حیوانات بینی . هرکجا زندگی جاری است خدا را آنجا بجو ، هرکجا که هستی هست خدا را درآنجا بیاب ، زیرا تنها خدا وجود دارد و نه هیچ چیز دیگر .

3-معرفت

تو درنفاق زندگی میکنی و بردگی تو همین است و هرچیز واقعی با چیزی مصنوعی جایگزین شده (شخصیت جایگزین معرفت با آگاهی گشته است ). شخصیت ساخته انسان است و معرفت امری الهی است . انسان آگاه با معرفت خویش زندگی می کند و معرفت او ، شخصیت اوست . اگر شخصی به تو توهین کرد ، انسان با شخصیت پاسخی آماده دارد . انسان با معرفت پاسخ های آماده و ازپیش تعیین شده ندارد . او معرفت دارد و کیفیتی آینه گون درخود دارد . رفتار او بر اساس هشیاری آن لحظه او خواهد بود . رفتار او براساس گذشته ، حافظه اش و از ذهنش نمی آید . رفتار او درلحظه حال است و تازه خواهد بود . رفتار او زیبایی دارد و موقرانه است (نیاز لحظه هر چیز که باشد تو آن را درخودت خواهی داشت ). ولی انسان با شخصیت زشت است . درگذشته و درعادات خود زندگی می کند .

                 بود آیا که درمیکده ها بگشایند

                                                                           گره از کار فروبسته ما بگشایند

                 اگر ازبهر دل زاهد خودبین بستند

                                                                         دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند

عشق

  • عشق یعنی این که تو آماده باشی جانت را برای عشقت بدهی (قبل از مردن بمیر)زیرا مردن درعشق یعنی فرارفتن از مرگ .
  • انسان باید درچنان عشقی به سربرد که آماده باشد همه چیز را به مخاطره افکند .
  • عشق و نفس نمی توانند با هم باشند مثل خورشید و ماه (نور وتاریکی ) و اگر از نفس حمایت کنی ، مجبوری که بی عشق سرکنی و برعکس اگر نفس دورانداخته شود . عشق از همه جوانب فرا می رسد .
  • نفس انسان به گونه است که نمی تواند اعتراف کند که احمق بوده است .
  • وقتی تو شروع به گردآوری دانش می کنی راضی وشاد هستی و فخر می فروشی و می پنداری که میدانی و بسیار نفسانی می گردی . درواقع تو هیچ نمی دانی . ولی دانشی که جمع کرده ای به تو یک تأثیر کاذب می دهد ، گویی که میدانی و شروع می کنی به تظاهر کردن نخست برای دیگران وسپس برای خودت . وقتی دیگران فکر کنند که تو میدانی تو باورت می شود .
  • عشق دردناک است زیرا انسان را دگرگون میسازد . برای رسیدن به جدید باید قدیم را ترک کنی . گذشته آشنا است و امن ، ولی جدید مطقاً ناشناخته است .
  • برای خود شناسی عشقی اساسی لازم است تا دیگری را درعشقی عمیق و شدید و درشعفی کامل بشناسیم تا آینه ای داشته باشیم برای بازتاب وجود خویش .

عشق یعنی تو باز باشی ، آسیب پذیر باشی ، حصار ها و زره پوش ها را بیاندازی ، درآمدن ازحالت دفاعی ، خطرناک زندگی کنی و ازخود شیفتگی و ازدنیای بسته خویش بیرون بیائی (یعنی شخص وجود ندارد ) و دیگر آنکه  عشق یعنی دیگران می توانند تو را انکار کنند .  می توانند تو را آزرده کنند و توباید این چالش ها را بپذیری تا رشدی کامل داشته باشی . نخستین گام عشق یعنی هماهنگ بودن با تمام انسانها ، حیوانات ، پرندگان ، درختان ، اشیاء و انتهای آن پروردگار .


دانلود با لینک مستقیم

مقاله تصوف -word

اختصاصی از کوشا فایل مقاله تصوف -word دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله تصوف  با فرمت  -word قابل ویرایش 

خداوندگارا، با یک کلمه «باش » که درمقابل کلمات پایان ناپذیرت بس ناچیز است و دریک دم که درمقابل ازلیت و ابدیتت به حساب نمی آید . روشنائی مطلق و با عظمت جهان هستی را برتاریکی نیستی پیروز ساختی . و درگوشه ای از میلیونها منظومه خورشیدی خود کاشانة کوچکی  به نام زمین بنا نهادی و دراین آشیانه بس کوچک موجودات ضعیفی را درمیان دو بینهایت ازخاک تیره بیرون آوردی تا دیدگان خود را باز کنند و ببینند و انسان نامیده شوند . آنگاه دردرون این موجودات ضعیف ، شعاعی از بارگاه الوهیت فروزان ساختی


دانلود با لینک مستقیم


مقاله تصوف -word

تحقیق و بررسی در مورد تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی 18ص

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق و بررسی در مورد تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی 18ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی

در آغاز باید اشاره کرد به اینکه مسأله عشق در عرفان و تصوف به گونه ای که معمولاً در دوره جدید طرح می شود و در شرح های اخیر متون عرفا و مشایخ عظام صوفیه عنوان می گردد غالباً به دو طریق است . در طریق اول که در حوزه ادبیات و نقد ادبی است چنان می نماید که گویی عشق حاکی از ذوقیات و احساسات شخص صاحب قریحه ای است که عشق را موضوع نوشتار خود کرده است . در این حالت این آثار مبدل به متونی ادبی می گردند که تراوشات ذهنی و خیالی ادیبی است اعم از اینکه شاعر یا نثرنویس باشد که از موضوع عشق هم چون صناعتی ادبی که برای زیبایی سخن بکار می گیرند بکار برده است . اگرچنین بنگریم از حقیقت عشق نهایت چیزی که حاصل خواهد شد همان است که معمولاً در تتبعات ادبی درباره اش به عنوان یک موضوع ادبی و انشایی سخن گفته شده است . در طریق دوم عشق را در حوزه روانشناسی چه قدیم و چه جدید عارضه ای روانی خوانند که توجیهات علمی خاص خود را دارد چنانکه اینک عشق از موضوعات مورد توجه خاص روانکاوی است . در حالی که فهم مسأله عشق نزد عرفای ما موکول است به فهم دقیق مسأله ایمان در دین .

اما مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که معمولاً دین را منحصر به جهات فقهی و کلامی یا صرفاً آن کرده اند . درست است که ادیان آسمانی جنبه فقهی و کلامی هم دارند اما باید توجه داشت که ماهیت دین و وظیفه اصلی آن شرح و بیان مسائل فقهی یا کلامی یا حسن خلق و معاشرت نیست و این مسائل در حقیقت صورتی ظاهری است ناشی از لطیفه باطنی دین . در فلسفه جدید در غرب همین مسأله به اصطلاح متفکران حوزه پدیدار شناسی به معنای تقلیل دین و منحصر کردن آن به اموری است غیر از آنچه که ذات و حقیقت دین است . یعنی تقلیل آن مثلاً به امور اجتماعی در حوزه جامعه شناسی و قول به اینکه دین صرفاً یک پدیده اجتماعی و از اجتماعیات است یا قبول اینکه دین یک پدیده نفسانی است و در حوزه روانشناسی باید مورد بررسی قرار گیرد یا اینکه عبارتست از یک سلسله احکام فقهی یا قبول عقایدی کلامی و یا اینکه عبارتست از حسن اخلاق و اخلاق نیکو داشتن . این گونه تفسیر از دین باعث شده که در چند دهه اخیر مسأله ای در فلسفه دین به نام تجربه دینی مطرح بشود که موضوعش تحقیق در دین از جهت بروز و تأثیر آن در دل و جان مؤمن است . حدود و صغور این بحث خیلی وسیع است که رسیدگی در جوانب مختلف و مبانی آن در موضوع مقاله فعلی نیست .

فقط این نکته خاطرنشان است که در غرب در دوره جدید در واکنش به این گونه تفاسیر فرعی از دین مقدماتی فراهم شد که مباحثی جدی عنوان شود که در آن عموماً قائلند به اینکه در دین قبل از هرچیز باید به ماهیت ایمان توجه شود و عرضیات دین را جزو ذاتیات آن که در رأس آن ایمان است نگیریم . متفکر دین شناس معاصر غربی رودلف اوتو در کتابی که به نام وجهه قدسی نوشته متعرض همین مسأله شده و در همان مقدمه می گوید که جوهره دین که وی از آن به وجهه قدسی یا ساحت قدسی تعبیر می کند ورای عقل و فهم بشر است . ورای آن چیزی است که ما آن را در ظاهر دین می بینیم ولی این لطیفه قدسی تحت تأثیر مفاهیم اخلاقی و عقلی قرار گرفته و تحریف گشته است . جوهره دین یعنی ساحت قدسی آن در دل مؤمنین در مقام عبودیت تجلیاتی دارد که جلالی و جمالی است . تجلیات جلالی موجب هیبت و خشیت و تجلیات جمالی موجب انس و شوق در دل سالک می شود .

آنچه که در دین مطرح است اولاً و بالذات توجه یافتن به همین احوال ایمانی است که فلاسفه جدید دین آن را « تجربه دینی » نامیده اند . پرداختن به این احوال از قدیم الایام دعوی اصلی و لب کلام عرفا بوده است . با این تفصیل تمام آثار روزبهان بقلی شرحی از این احوال ایمانی و مشحون از بحث در باره جمال الهی است . چرا که در تصوف عاشقانه که طریقه او است , مدار این احوال تجلیات جمالی است که به عشق وجذبه منتهی می شود و لذا جلال نیز تابع جمال است.

نزد عرفا و بزرگان صوفیه دین یک امر مکانیکی ثابت نیست که همه یک حالت ثابت داشته باشند . احوال دینی مؤمنان متفاوت است . همگی مبدأ و مقصدشان یکی است و همه ملتزم به سنت نبوی هستند اما در میان آنها تفاوت حالات ایمانی است .

هر نبی و هر ولی را مسلکی است چونکه تا حق می رود جمله یکی است .

عطار در مقدمه تذکره الاولیاء می گوید : « اولیاء مختلف اند . بعضی اهل معرفت اند و بعضی اهل معاملت و بعضی اهل محبت و بعضی اهل توحید و بعضی همه » . این اقسام در سنن دینی سابق هم ذکر شده , مثلاً در کتاب بهگودگیتا از کتاب مقدس هندوان آمده که برای نجات از دامگه دنیا و وصول به حق سه راه وجود دارد : کار مایوگا که طریق معاملات است , جنانایوگا که طریق معرفت است و بهاکتی یوگا که طریق محبت است و این تقریباً متناظر تقسیم بندی عطار است .

تصوف عاشقانه که موضوع بحث فعلی است تصوفی است که بیشتر به طریق عشق و محبت می پردازد . البته این را هم باید توجه کرد که اینطور نیست که آن کس که اهل معرفت است شور و شوق عشق ندارد یا آنکه اهل معاملت و عمل است فارغ از معرفت و عشق است . نه , غلبه هریک از این سه مقام نسبت به دیگری در سالک باعث این تقسیم بندی شده است : در یکی از معرفت عشق زاید و در دیگری از عشق معرفت بیرون آید . این است که عرفا و اولیای خدا با اینکه تفاوت در احوال دارند میانشان هم دلی هم وجود دارد . صدرالدین قونیوی وارث معنوی شیخ اکبر محیی الدین بن عربی با اینکه در طریق معرفت است , مرشد فخرالدین عراقی است که از چهره های ممتاز تصوف عاشقانه است . عراقی در ابتدای کلمات لمعات گوید که : « کلمه ای چند در بیان مراتب عشق بر سنن سوانح [ غزالی که کتاب مرجع تصوف عشق است ] به زبان وقت املاء کرده می شود تا آینه معشوق هر عاشق آید و چنین کاری را هم کرده و لمعات یک عشق نامه به تمام معنا است اما صدرالدین قونیوی می گوید که


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی 18ص

دانلود مقاله تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی

اختصاصی از کوشا فایل دانلود مقاله تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود مقاله تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی


دانلود مقاله تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی

 

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:18

توجه:مقاله فاقد منابع میباشد

چکیده:

در آغاز باید اشاره کرد به اینکه مسأله عشق در عرفان و تصوف به گونه ای که معمولاً در دوره جدید طرح می شود و در شرح های اخیر متون عرفا و مشایخ عظام صوفیه عنوان می گردد غالباً به دو طریق است . در طریق اول که در حوزه ادبیات و نقد ادبی است چنان می نماید که گویی عشق حاکی از ذوقیات و احساسات شخص صاحب قریحه ای است که عشق را موضوع نوشتار خود کرده است . در این حالت این آثار مبدل به متونی ادبی می گردند که تراوشات ذهنی و خیالی ادیبی است اعم از اینکه شاعر یا نثرنویس باشد که از موضوع عشق هم چون صناعتی ادبی که برای زیبایی سخن بکار می گیرند بکار برده است . اگرچنین بنگریم از حقیقت عشق نهایت چیزی که حاصل خواهد شد همان است که معمولاً در تتبعات ادبی درباره اش به عنوان یک موضوع ادبی و انشایی سخن گفته شده است . در طریق دوم عشق را در حوزه روانشناسی چه قدیم و چه جدید عارضه ای روانی خوانند که توجیهات علمی خاص خود را دارد چنانکه اینک عشق از موضوعات مورد توجه خاص روانکاوی است . در حالی که فهم مسأله عشق نزد عرفای ما موکول است به فهم دقیق مسأله ایمان در دین .

اما مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که معمولاً دین را منحصر به جهات فقهی و کلامی یا صرفاً آن کرده اند . درست است که ادیان آسمانی جنبه فقهی و کلامی هم دارند اما باید توجه داشت که ماهیت دین و وظیفه اصلی آن شرح و بیان مسائل فقهی یا کلامی یا حسن خلق و معاشرت نیست و این مسائل در حقیقت صورتی ظاهری است ناشی از لطیفه باطنی دین . در فلسفه جدید در غرب همین مسأله به اصطلاح متفکران حوزه پدیدار شناسی به معنای تقلیل دین و منحصر کردن آن به اموری است غیر از آنچه که ذات و حقیقت دین است . یعنی تقلیل آن مثلاً به امور اجتماعی در حوزه جامعه شناسی و قول به اینکه دین صرفاً یک پدیده اجتماعی و از اجتماعیات است یا قبول اینکه دین یک پدیده نفسانی است و در حوزه روانشناسی باید مورد بررسی قرار گیرد یا اینکه عبارتست از یک سلسله احکام فقهی یا قبول عقایدی کلامی و یا اینکه عبارتست از حسن اخلاق و اخلاق نیکو داشتن . این گونه تفسیر از دین باعث شده که در چند دهه اخیر مسأله ای در فلسفه دین به نام تجربه دینی مطرح بشود که موضوعش تحقیق در دین از جهت بروز و تأثیر آن در دل و جان مؤمن است . حدود و صغور این بحث خیلی وسیع است که رسیدگی در جوانب مختلف و مبانی آن در موضوع مقاله فعلی نیست .

فقط این نکته خاطرنشان است که در غرب در دوره جدید در واکنش به این گونه تفاسیر فرعی از دین مقدماتی فراهم شد که مباحثی جدی عنوان شود که در آن عموماً قائلند به اینکه در دین قبل از هرچیز باید به ماهیت ایمان توجه شود و عرضیات دین را جزو ذاتیات آن که در رأس آن ایمان است نگیریم . متفکر دین شناس معاصر غربی رودلف اوتو در کتابی که به نام وجهه قدسی نوشته متعرض همین مسأله شده و در همان مقدمه می گوید که جوهره دین که وی از آن به وجهه قدسی یا ساحت قدسی تعبیر می کند ورای عقل و فهم بشر است . ورای آن چیزی است که ما آن را در ظاهر دین می بینیم ولی این لطیفه قدسی تحت تأثیر مفاهیم اخلاقی و عقلی قرار گرفته و تحریف گشته است . جوهره دین یعنی ساحت قدسی آن در دل مؤمنین در مقام عبودیت تجلیاتی دارد که جلالی و جمالی است . تجلیات جلالی موجب هیبت و خشیت و تجلیات جمالی موجب انس و شوق در دل سالک می شود .

آنچه که در دین مطرح است اولاً و بالذات توجه یافتن به همین احوال ایمانی است که فلاسفه جدید دین آن را « تجربه دینی » نامیده اند . پرداختن به این احوال از قدیم الایام دعوی اصلی و لب کلام عرفا بوده است . با این تفصیل تمام آثار روزبهان بقلی شرحی از این احوال ایمانی و مشحون از بحث در باره جمال الهی است . چرا که در تصوف عاشقانه که طریقه او است , مدار این احوال تجلیات جمالی است که به عشق وجذبه منتهی می شود و لذا جلال نیز تابع جمال است.
نزد عرفا و بزرگان صوفیه دین یک امر مکانیکی ثابت نیست که همه یک حالت ثابت داشته باشند . احوال دینی مؤمنان متفاوت است . همگی مبدأ و مقصدشان یکی است و همه ملتزم به سنت نبوی هستند اما در میان آنها تفاوت حالات ایمانی است .
هر نبی و هر ولی را مسلکی است چونکه تا حق می رود جمله یکی است .

عطار در مقدمه تذکره الاولیاء می گوید : « اولیاء مختلف اند . بعضی اهل معرفت اند و بعضی اهل معاملت و بعضی اهل محبت و بعضی اهل توحید و بعضی همه » . این اقسام در سنن دینی سابق هم ذکر شده , مثلاً در کتاب بهگودگیتا از کتاب مقدس هندوان آمده که برای نجات از دامگه دنیا و وصول به حق سه راه وجود دارد : کار مایوگا که طریق معاملات است , جنانایوگا که طریق معرفت است و بهاکتی یوگا که طریق محبت است و این تقریباً متناظر تقسیم بندی عطار است .

تصوف عاشقانه که موضوع بحث فعلی است تصوفی است که بیشتر به طریق عشق و محبت می پردازد . البته این را هم باید توجه کرد که اینطور نیست که آن کس که اهل معرفت است شور و شوق عشق ندارد یا آنکه اهل معاملت و عمل است فارغ از معرفت و عشق است . نه , غلبه هریک از این سه مقام نسبت به دیگری در سالک باعث این تقسیم بندی شده است : در یکی از معرفت عشق زاید و در دیگری از عشق معرفت بیرون آید . این است که عرفا و اولیای خدا با اینکه تفاوت در احوال دارند میانشان هم دلی هم وجود دارد . صدرالدین قونیوی وارث معنوی شیخ اکبر محیی الدین بن عربی با اینکه در طریق معرفت است , مرشد فخرالدین عراقی است که از چهره های ممتاز تصوف عاشقانه است . عراقی در ابتدای کلمات لمعات گوید که : « کلمه ای چند در بیان مراتب عشق بر سنن سوانح [ غزالی که کتاب مرجع تصوف عشق است ] به زبان وقت املاء کرده می شود تا آینه معشوق هر عاشق آید و چنین کاری را هم کرده و لمعات یک عشق نامه به تمام معنا است اما صدرالدین قونیوی می گوید که لمعات لب فصوص الحکم است . در حالی که فصوص الحکم جوهره تصوف عارفانه است . اینکه میان صدرالدین قونیوی اهل معرفت و فخرالدین عراقی اهل عشق یک چنین هم دلی وجود دارد , رمز و نشانه ای است بر اینکه این دو نوع تصوف , این دو طریق سلوک , از هم جدا نیست و اصولاً میان آنها تفاوت احوال است نه اختلاف آراء .

اما از نظر مقام جذبه و سلوک یعنی عشق و عقل هم , صوفیه حالات و مراتب ایمانی مؤمنان و سالکان الی الله را به دوقسم اصلی تقسیم می کنند : بر برخی از سالکان الی الله جالت جذبه غلبه دارد و بر برخی حالت سلوک . یعنی سالکان الی الله یا مجذوب سالکند یا سالک مجذوب . البته مجذوب سالک اولاً و ابتدائاً به جذبه الهی کشیده شده و بعد از اینکه محبوبش او را به سوی خود برده , در مقام مجاهده و سلوک برمی آید . اما سالک مجذوب کسی است که نظر کرده الهی است ولی آن جذبه در ابتدا برایش پیدا نمی شود . او ابتدا مجاهده و سلوک کرده و بعداً مشمول جذبات حق می شود . به نظر عرفا این دو گونه حالت ایمانی نه تنها در مؤمنین ساده بلکه در انبیاء و اولیاء به تفاوت مراتب شدت و ضعف نیز هست . چنانکه می گویند حضرت موسی (ع) سالک مجذوب بود یعنی در احوال ایمانی بیش از آنکه توجهات عاشقانه داشته باشد اهل رعایت آداب بود و لذا مولوی خطاب به او گفت :

موسیا آداب دانان دیگرند سوخته جان و روانان دیگرند
و بالعکس در احوال حضرت عیسی (ع) ذکر شده که وی زندگی ظاهری نداشته یعنی ازدواج نکرده و در عزلت و خلوت به سر می برد . آداب دانی مقام موسی بود و سوخته جانی مقام عیسی (ع) . از همین رو کلام عیسی فقط حدیث عشق و محبت بود و اساس مسیحیت محبت است و حضرت مسیح می گوید تعالیم من منحصر است به حب بالله و حب فی الله .

این تقسیم بندی را در مورد عرفا هم می توانیم ببینیم یعنی اینکه گروهی از عرفا هستند که حالت عشقشان بر حالت عقل غلبه دارد و به اصطلاح خود , حالت سکرشان برصحوشان غالب است . و گروهی هستند که بالعکس می باشند . گروه اول آنهایی هستند که احوال ایمانی شان غالباً احوال عاشقانه است و این گروه محبوب خدا هستند و آیه شریفه یحبهم و بحبونه که تقدم حب حق را بر حب انسان نشان می دهد , صفت آنان است ولی گروه دوم از طایفه محبان خدا هستند.

و در شأن ایشان در حدیث قدسی آمده است : لایزال العبد یتقرب الی بالنوافل و العبادات حتی احبه فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به ولسانه الذی ینطق به و یدی التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها . بنده (من ) به تدریج با انجام نوافل و عبادات به من نزدیک می شود تا جایی که دوستش بدارم , پس اگر دوستش بدارم گوشش می شوم که به آن می شنود و چشمش می شوم که به آن می بیند و زبانش می شوم که به آن سخن می گوید و دستش می شوم که با آن حرکت می کند و پایش می شوم که با آن راه می رود . هم چنین خبر از این مقام می دهد آیه شریفه ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی . روزبهان نیز از تحقق یافتن به مقام عشق در سیر معنوی خود چنین سخن گوید : حق مرا در کنف خود برد و جامه عبودیت از من برکشید و لباس حریت در من پوشانید و گفت : صرت عاشقاً وامقاً محباً شائقاً حراً شطاطاً … و انظر بنظری و اسمع بسمعی و انطق بنطقی و …

بحث عشق در تصوف اسلامی در این مقام محبوبی اوج می گیرد و شرح همین احوال را در این مقال در باره شیخ روزبهان بقلی و در تصوف عاشقانه فارس دنبال خواهیم کرد . سیر این نوع تصوف در فارس از حلاج آغاز می شود و به ابن خفیف رسیده و در روزبهان به اوج می رسد و در شعر حافظ به جامه فخر زبان در می آید . در تصوف عاشقانه , عشق مانند وجود است که مفهومش از اعرف اشیاء ولی حقیقتش در غایت خفا است . این عشق مراتب تشکیکی دارد و از عشق انسانی تا عشق الهی را دربرمی گیرد . کتاب عبهرالعاشقی روزبهان تماماً درباره معنی عشق و مراتب شؤون مختلف آن است .

 


دانلود با لینک مستقیم