کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

مقاله عشق در شعر سهراب سپهری

اختصاصی از کوشا فایل مقاله عشق در شعر سهراب سپهری دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مقاله عشق در شعر سهراب سپهری


مقاله عشق در شعر سهراب سپهری

 

 

 

 

 

 

تعداد صفحات : 27
فرمت فایل : word (قابل ویرایش)
فهرست مطالب :
تعریف لغوی عشق:
تعریف عرفانی عشق (در اصطلاح عرفان و
تصوف):
نقش عشق در زبان شعر و اندیشه
شاعر:
عشق در شعر سهراب سپهری
مرگ رنگ ، زندگی خوابها ، آوار
آفتاب ، شرق اندوه
صدای پای آب
مسافر
حجم سبز
ما هیچ ، ما نگاه
مقدمه:
وقتی که منصور حلاج را روانه چوبه دار می ساختند در راه درویشی از وی گفت که عشق چیست؟ گقت: امروز بینی و پس فردا بینی ، امروزم بکشند و دوم جسم بسوزانند و سوم خاکستر جسم بر باد دهند ، در راه که می رفت با بند گران می خرامید و نعره زنان می گفت : حق ، حق . حق تا به زیر دار بردند ، بوسه بر دار زد و گفت: معراج مردان عشق است.
تعریف لغوی عشق:
1-به حد افراط دوست داشتن
2-دوستی مفرط ، محبت تام درگذشتن از حد دوستی ،گویند که آن مأخوذ از عشق است و آن نباتی است که آن را لبلاب گویند . چون بر درختی پیچید ، آن را خشک کند . همین حالت عشق است بر هر دلی که طاری شود ، صاحبش را خشک و زرد کند .
3-اسم است از مصدر ((عشق و عشق)) و آن به معنی افراط است در حب از روی عفاف یا فسق و از جهت روانشناسی : یکی از عواطف است که مرکب می باشد از تمایلات جسمانی و حس جمال ، حس اجتماعی ، تعجب ، عزت نفس و غیره .
شعر مهم ترین نمونه و بارز ترین عنصر از عناصر فرهنگی و ادبی ایران بوده و دیر زمانی است که شاعران در مرکزیت جایگاه فرهنگ ایران قرار داشته اند .
شورانگیزی شعرو دلبستگی شاعران به این مقوله از هنر طبایع و ذوق های مختلفی را برانگیخته تا شعر را یکی از مشغله های اندیشه خود سازند . عشق یکی ار مایه های اصلی و مهم شکل گیری و قوام دهنده شعر است که می توان گفت در ذات هر انسانی نهفته است و چه بسا از طبع هر ذوق حساس نیز بر می خیزد . عشق آن موهبت الهی است که فقط به انسان هدیه گشته است .
فرشته عشق نداند که چیست ، قصه مخوان
بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز
«حافظ»
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
عشق در شعر سهراب سپهری
سپهری مانند بسیاری از یزرگان اب و هنر پس از مرگ بیشترین مخاطبان خود را یافته است . سهراب سپهری از آن افراد بود و قابلیت آن را داشت که به تدریج و به آرامی جایگاه خود را بیابد . زیراراههای هنر را کشف کرده بود و آنها راپیش رو داشت . هنری که سپهری در جستجوی رسیدن به آن بود و فضایی را که اوبا عناصر طبیعت و اندیشه های ماوراء طبیعی پر می کرد حاصل نوعی گرایش عرفانی است . او روند تحول اندیشه اش را جستجو و مطالعه ی موشکافانه در چهرة آدمها و مناظر طبیعت تا اجسام کسب کرده بود .
در هنر همه چیز بر پایه عشق و احساس و خلاقیت استوار است و واقعیت و آنچه که باید سروده شود با توجه به زیبایی و زیبایی شناسی نقل شده اند . هنر دوستی و حسن زیبا پرستی از آغاز افرینش با آدمی همراه بوده است . کشش همه هنرها و از جمله شعر به سوی عشق و زیبا پرستی است . بهترین شعر آن است که اندیشه نو و هدف داشته باشد دکتر پوران شجیعی در کتاب صور معانی شعر فارسی در مکتب درون نگری می گوید : ((نخستین عامل قریحه و ذوق و عواطف ، احساس گوینده است)) بدین طریق که ، شاعر به یکی از جلوه های حیات با جهان طبیعت مجذوب می شود .
روح و احساس و ذهن وی مسخر آن جلوه می گردد تا آنجا که جز او چیزی در ذهن وی باقی نمی ماند در آن حال شاعر ناخود آگاه بدان جلوه رنگی خاص فروغی جاودانی می بخشد و در آن عالمی دور از جریان عادی زندگی قرار دهد. عالمی که در جهان آرزوی او وجود دارد . نه آنچنان که در دنیای خارج هست . این هیجان و انقلاب درونی محرک وی می شود می خواهد این کیفیت نفسانی را در هر قالبی که هست بریزد ، قالبی که نمودار واقعی هیجان و مبین حال و کیفین نفسانی وی باشد . این جاست که شاعر به دنبال کلمه و لفظ می رود .
دانستن شکل هنری تفکر و محتوی ، مضمون و نو آوری ، فرهنگ و سنت در شعر سپهری وقتی امکان پذیر است که به مطالعه شعر پرداخته شود و به سازمان گسترده شعر توجه کامل شود . عنصر اصلی و نقطه حیاتی شعر سپهری عرفان است و تفکر و احساس او بر حول این محور می چرخد .
عشق نیاز درونی سپهری است و او را وادار می سازدتا با بیرون از خویش از طریق شناخت و عرفان رابطه ایجاد کند . اما شناخت عشق آسان نیست ، به خصوص که طریق عشق دشوار و شرح آن سخت است.
دست از دامان شب برداشتم
تا بیاویزم به گیسوی سحر
خویش را از ساحل افکندم به آب
لیک از ژرفای دریا بی خبر
که این شعر شباهت به شرح عشق در نزد مولوی دارد..
در نگنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریائیست قعرش ناپدید
سپهری به همه چیز با نگاهی تازه می نگرد حتی به عشق و محبت از آنجا که امروزه همه چیز در حجاب فرو رفته است . باید همه چیز را دوباره شناخت و این شناخت باید با نگاهی محبت آمیز و تؤام با عشق باشد و وقتی اینگونه شد همه چیز تر و تازه است . ‌‌
روی پای تر باران به بلندی محبت بردیم .
عشق در جهان بینی سپهری یعنی گرفتار و مبتلاشدن ، در مراحل سیر و سلوک عرفا ، عشق یکی از مراحل است که بعد از طلب قرار گرفته است یعنی ابتدا در ما ( عاشق ) طلب ، نسبت به چیزی حاصل می شود و سپس دچار آن می شویم و آن را با تمام وجود می پرستیم . چرا گرفته دلت مثل آنکه تنهایی
چقدر هم تنها
خیال می کنم
دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی
دچار یعنی
عاشق .
در ادامه جهان بینی سهراب سپهری که عشق و عرفان زیر بنا و شالودة آن است باید گفت تفکری که سپهری دارد سعی می کند با عشق و محبت همه چیز را با هم آشتی دهد . و در طبیعت یک هماهنگی و تعادل بوجود آورد و آنچه را که نیست بوجود آورد . و در این قرن ماشینی و نفرین شده از عشقی صحبت می کند که نشان از سرسبزی و صمیمیت داشته باشد .
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینة آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن مروید .
از مترادفات عشق که در شعر سپهری وجود دارد ، تنهایی است که در چنین مواقعی آرزو می کند .
کاش تنهایی به وسیله ای تازه شود .
بهتر آن است که برخیزم
رنگ را بردارم
روی تنهایی خود نقشة مرغی بکشم .
و :
و عشق
صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که
غرق ابهامند
نه
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
وباشنیدن یک هیچ می شوند کدر
همیشه عاشق تنهاست .
صدای پای آب
به شهادت تمام خوانندگان و صاحب نظران اشعار سپهری و منظومة صدای پای آب و مسافر به اوج عارفانه و شاعرانة خود رسیده است . عرفان سپهری عرفانی است بر انگیخته از طبیعت و اجتماع سپهری در صدای پای آب ، شاعر به زندگی و تفکرات خود عمیقاً نظر داشته و از همان ابتدا با بیوگرافی خود به این مسئله پرداخته است .
اهل کاشانم
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم خرده هوشی سر سوزن ذوقی
مادری دارم بهتر از برگ درخت
دوستانی بهتر از آب روان
و خدایی که در این نزدیکی است
لای این شب بوها پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب ، روی قانون گیاه
انار از میوه های مورد علاقه سپهری است هرگاه صحبت از صمیمیت و عشق است ، انار در این ترکیب ها جای دارد . فواره معمولاً با خواهش و خواستن و میل همراه است . زندگی مثل بارانی است که در بهار آمد و رفت و مثل چناری که تمام سارها از روی آن پر زده باشد . و چیزی که این فاصله ها را پر کرده عشق بود .
از نخستین پله ( مذهب ) تا رفیع ترین قله ( محبت ) پیش می رود و به جایی می رسد که جان او را از خوشی و رنج همه تصورات حسی و همة یادها و ادراک ها آزاد شده است .
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق
رفتم ، رفتم تا زن
تا چراغ لذت
تا سکوت خواهش
تا صدای پر تنهایی
او در این سفر همه چیز را تجربه می کند . و با عبور از اندیشه های عرفانی و مذهبی و عبور از پله های شک و یقین به وادی استغنا
می رسد و می بیند که همة اینها عشق و محبت را فریاد می زنند که هر حقیقت از عشق نفسی گرفته است . پس از تجربة اینها تنهایی را برگزیدم . تنهایی را به چه چیزی تشبیه کرده است که پر دارد تا بتواند با پر او به عوالم دیگر پرواز کند .
چیزها دیدم در روی زمین
کودکی دیدم ماه را بو می کرد .
قفسی بی در دیدم که در آن روشنی پرپر می زد
نردبانی که از آن عشق می رفت به بام ملکوت
من زنی را دیدم نور در هاون می کوبید
ظهر در سفرة آنان نان بود . سبزی بود . دوری شبنم بود .
کاسة داغ محبت بود .
عرفان سپهری ، عرفانی همگانی با جهان نه قطع تعلق با جهان و پدیده های طبیعت است . عشقی هم که در عرفان وی دیده می شود . عشقی است آرام که تا نهایت با سپهری همراه و همراز است و جهان و هر چه در آن است باید زیبا پنداشته شود . به همان صورت که کودکی ماه را مانند یک شاخه گل در دست می گیرد و می بوید و عشق به آرامی و خرامان از نردبان معرفت بالا می رود .
عشق در ما پویایی ، حرکت ، جنبش ، ارتقاء و … بوجود می آورد و در نهایت انگیزة عشق ما را تقویت می کند . عشق در ما باعث می شود که کلمات را با مفاهیم عمیق تری درک نمائیم و امید بیشتری به فردا و فرداهایمان داشته باشیم .
مولانا نیز در عرفان ، کمال عشق را فنا شدن می داند :
بمیرید ، بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
یادها ، مکانها ،مذاهب و لحظه تجربیات شهوت و لذت شراب همه را می بیند و آنها را در زمین باقی می گذارد چون آنها راهی به سوی سراشیبی سقوط دارند . و نظرش به سوی اشراق است


دانلود با لینک مستقیم

دانلود تحقیق در مورد سهراب سپهری

اختصاصی از کوشا فایل دانلود تحقیق در مورد سهراب سپهری دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود تحقیق در مورد سهراب سپهری


دانلود تحقیق در مورد سهراب سپهری

 

 

 

 

 

 

 

 

بخشی از متن اصلی :

فهرست

 

پیشگفتار

سپری در یک نگاه

سایبان آرامش ما

بررسی اشعار سپهری

نگاهی بر آثار سپهری نقاش

پایان کبوتر

 

 

پیشگفتار

در این ده دوازده سالۀ واپسین بی گمان هیچ شاعری برازندۀ سپهری آوازه نگرفته است بسیاری کسان مضمون شعرهای او را راهنما و فلسفه زندگانی خود قرار داده اند؛ بسیاری دیگر به تقلید از او شعرهای کم مایه گفته اند اما ابنیه به هیچ رو به پایه شعری او نرسیده اند. چند تنی به شیوه او با رنگ های محدود و طرح های سیال چینی وار نقاشی می کنند و سلسله درازآهنگی ازنقاشان جوان شیفته رسم و روش او در راهند. برخی دیگر با الهام از شعرهای او نمایشنامه های عرفانی پرداخته اند. عبارت هایی از شعرهای او بر فیلم و تئاتر های گوناگون نهاده شده است. بسیاری دیگر مقاله ها با کتاب های خود را با تفال کردن از پاره ای از شعر او آغاز نمی کنند. راستی راز این کشش همدیگر در کجاست؟ چرا از میان شاعرانی که از طبیعت می گویند از شهر گریزی دم می زنند و هر یک به نحوی کبادۀ عرفان و درون تابی می کشند تنها سپهری بر قله ایستاده است ؟ اگر طبقه متوسط شهری گریزان از کشاکش ها و ستیزه های یک دو دهه اخیر در جستجوی پناهگاهی آرام و بی دغدغه به پاستورالیسم درون نگری ، فردنگری و اجتماع گریزی روی می آورد و شاعری را می جوید که نهان های درون اور ا بیان می کند و آن که او می خواهد. چرا تنها به سراغ سپهری می روی؟آیا سپهری همان است که اینان می جویند و به میل خود تفسیر می کنند یا افزون بر این درکار او ارزشهای هنری و ادبی پایداری نهفته است که پیرو پسندهای زمانه نیست؟ اساس شعر نقاشی سپهری که حتی کمتر تاثیری از شعر و نقاشی ایرانی نپذیرفته است می تواند در این هویت گریزی بیاید و ثابت کند که در جهان امروز هویت مستقل و به خود پاینده و بیرون از جهان با معاصر بودن سازگار است و معنا ندارد؟ راستی با کدام معیار می توان ثابت کرد که اگر روزی شعرهای سپهری (و نیز نقاشی او ) کارکردهای زمان مند امروزین خود را از دست بدهد، کارکردها و گوهرهای همیشگی و فارغ از زمان آن پابرجا خواهند ماند و تابع رسم روز نیست؟ ایا سپهری تنها بر سنت شعری و فکری آسیای خاوری رفته است با خود نیز چیزی بر آن افزوده است؟

تبارشناسی شعر و هنر سپهری به کجا می رسد؟ کدام بخش از زندگی شعری سپهری سست و کلام نیرومند است .

این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت word در اختیار شما قرار می‌گیرد

تعداد صفحات : 17


دانلود با لینک مستقیم

تباین و تنش در ساختار شعر سهراب

اختصاصی از کوشا فایل تباین و تنش در ساختار شعر سهراب دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

تباین و تنش در ساختار شعر سهراب


تباین و تنش در ساختار شعر سهراب

 

 

 

 

 

 

 

بخشی از متن اصلی :

شعر کوتاه «نشانی» در زمره‌ی معروف‌ترین سروده‌های سهراب سپهری است و از بسیاری جهات ‏می‌توان آن را در زمره‌ی شعرهای شاخص و خصیصه‌نمای این شاعر نامدار معاصر دانست. این شعر ‏نخستین بار در سال 1346 در مجموعه‌ای با عنوان حجم سبز منتشر گردید که مجلد هفتم (ماقبل ‏آخر) از هشت کتاب سپهری است. همچون اکثر شاعران، سپهری با گذشت زمان اشعار پخته‌تری ‏نوشت که هم به‌لحاظ پیچیدگیِ اندیشه‌های مطرح شده در آن‌ها و هم از نظر فُرم و صناعات ادبی، ‏در مقایسه با شعرهای اولیه‌ی او (مثلاً در مجموعه‌ی مرگ رنگ یا زندگی خواب‌ها) در مرتبه‌ای ‏عالی‌تر قرار دارند. لذا « نشانی» را باید حاصل مرحله‌ای از شعرسراییِ سپهری دانست که او به مقام ‏شاعری صاحب‌ سبک نائل شده بود

از جمله به دلیلی که ذکر شد، بسیاری از منتقدان ادبی و محققانِ شعر معاصر « نشانی» را در ‏زمره‌ی اشعار مهم سپهری دانسته‌اند و بعضاً قرائت‌های نقادانه‌ای از آن به دست داده‌اند. برای مثال، ‏رضا براهنی در کتاب طلا در مس به منظور ارزیابی جایگاه سپهری در شعر معاصر ایران از «نشانی» ‏با عبارت « بهترین شعر کوتاه سپهری» یاد می‌کند (514) و در تحلیل نقادانه‌ی آن به‌منزله‌ی « یک ‏اسطوره‌ی جست‌ وجو» (515) می‌نویسد: «”نشانی“ از نظر تصویرگری و از نظر نشان دادن روح ‏جوینده‌ی بشر، یک شاهکار است» (519). ایضاً سیروس شمیسا هم در کتاب نقد شعر سهراب ‏سپهری اشاره می‌کند که: « یکی از شعرهای سپهری که شهرت بسیار یافته است، شعر ”نشانی“ از ‏کتاب حجم سبز است که برخی آن را بهترین شعر او دانسته‌اند»، هرچند که شمیسا خود با این ‏انتخاب موافق نیست (263).‏

صَرف نظر از دلایل متفاوتی که منتقدان و محققان برای برگزیدن «نشانی» به‌عنوان بهترین ‏شعر سپهری برشمرده‌اند، نکته‌ی مهم‌ تر این است که همگیِ ایشان تفسیری عرفانی (یا متکی به ‏مفاهیم عرفانی) از این شعر به دست داده‌اند. برای مثال، براهنی در تبیین سطر اول شعر («خانه‌ی ‏دوست کجاست؟») استدلال می‌کند که «خانه وسیله‌ی نجات از دربه‌ دری و بی هدفی است؛ و ‏دوست، عارفانه‌اش معبود، عاشقانه‌اش معشوق، و دوستانه‌اش همان خود دوست است. و یا شاید ‏تلفیقی از سه: یعنی هم معبود و معشوق و هم محبوب» (516). لذا « رهگذر» در این شعر « راهبر ‏است و نوعی پیر مغان است که رازها را از تیرگی نجات می‌دهد» (همان‌جا) و « گل تنهایی » ‏می‌تواند « گل اشراق و گل خلوت کردن معنوی و روحی » باشد (518). شمیسا نیز با استناد به ‏مفاهیم و مصطلحات عرفانی و با شاهد آوردن از آیات قرآن و متون ادبیِ عرفانی از قبیل مثنوی و ‏گلشن راز و منطق الطیر و اشعار حافظ و صائب، « نشانی » را قرائت می‌کند.

این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت word در اختیار شما قرار می‌گیرد

تعداد صفحات : 16


دانلود با لینک مستقیم

دانلود مقاله نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب

اختصاصی از کوشا فایل دانلود مقاله نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود مقاله نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب


 دانلود مقاله  نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب

 دانلود مقاله  نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات22 

 نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب

 
پیرامون اثر گرانسنگ حکیم توس ـ شاهنامه سترگ ـ سخن بسیار گفته‌اند و شنیده‌ایم و جای سخنهای بسیار دیگر نیز هنوز خالی‌ست، نگاه متفاوت آقای قائم‌پناه به یکی از داستانهای محوری شاهنامه که می‌تواند سرفصلی برای نگاههای عمیق‌تری از این منظر باشد ما را مجاب به درج این مقاله می‌کند.
شاید در میان ایرانیانی که سر و سودای مطالعه دارند و علی‌الخصوص در وادی ادبیات فارسی قدم‌زنان تفرجی کرده و می‌کنند کمتر کسی را بتوان یافت که بی‌خبر باشد از اظهارنظر حکیم طوس، فردوسی نسبت به سرودة ارزشمند خویش (شاهنامه) که فرمود:
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
به راستی شاهنامه کاخی بس بلند و بزرگ است که در طول تاریخ هستی خویش، نظر بزرگان و معماران عرصة علم و خرد را همواره به خود معطوف داشته است اما هنوز هم کسی نتوانسته است همه زوایای آن را یک‌جا در حلقة عدسی دوربین دیدگان خویش به مشاهده بنشیند و به بیان دیگر کسی موفق نشده تمام زوایای آن را زیر سیطرة دید خویش درآورد، به تعبیر نگارنده، شاهنامه چون عروس حماسی است که تاکنون به حجلة زفاف هیچ دامادی درنیامده است. اما از آنجا که پری‌روی تاب مستوری ندارد، او نیز هرازگاهی از لابه‌لای حجاب محمل خویش سرک کشیده و گوشة چشمی به خواستگاران و
 
طالبانش نشان داده است، لذا هر خواستگار و طالبی نیز فقط توانسته است از منظر و مقامی که خود بر آن واقف بوده شاهد کمان ابروی وی یا تیر مژگانش باشد و آن را تماشا و توصیف کند. بر این اساس تلاش نگارندة این سطور نیز بر آن است تا از منظر و خاستگاه عارفان نگاهی به داستان رستم و سهراب، همچنین مرگ رستم بیندازد. امیدا که به حول و قوة الهی از عهدة کار (حداقل در حد توان خویش) برآید.
ابتدا لازم می‌دانم این مهم را با طرح چند پرسش آغاز کنم:
اولا‌ً اینکه چطور می‌شود قبول کرد مردی که آزار موری را برنمی‌تابد، چنان‌که در مقام انذار فریاد می‌زند:
میازار موری که دانه‌کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
راضی می‌شود که پدر را به مرگ فرزند خویش آن هم به صورتی که خود قاتل فرزند باشد بیازارد؟ آیا عذاب روحی این موضوع برای پدر چندین برابر‌ِ آزار مور نیست؟
و آیا عذاب وجدانی، که از خواندن چنین صحنه‌ای به خواننده دست می‌دهد بیش از عذاب وجدانی که از آزار موری به انسان دست می‌دهد نیست؟ یا آیا درد و رنجی که از مرگ برادر به دست برادر در دل و جان انسان می‌پیچد بسی سنگین‌تر و شدید‌تر از درد و رنجی که از آزار و مرگ یک مور به انسانی دست می‌دهد نیست؟
راستی چه شده است شاعری که انسان را از آزار مور برحذر می‌دارد و پرهیز می‌دهد، پدری را که قاتل فرزندش شده لعن و نفرین نمی‌کند و به دشنام برادری که برادرش را در چاهی پر از تیغ و سنان می‌اندازد نمی‌آغازد!؟ عجبا! تیغ نقد و انتقاد شاعر چرا کند شده است!؟ آیا علت، این بوده که شاعر داستان‌ِ رستم و سهراب و مرگ وی را صرفا‌ً داستان و افسانه تلقی می‌کرده؟ یا اینکه این داستان لباس رمزی است بر قامت‌ِ حقیقتی که شاعر لطفی در

عریانی آن نمی‌دیده و یا بیان صریح آن را صلاح نمی‌دانسته، به علت اینکه معتقد بوده که در عصر وی:
هنر خوار شد، جادویی ارجمند
نهان راستی، آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز
ز نیکی نرفتی سخن جز به راز
به نظر نگارنده در این نکته جای بسی تأمل است. و از طرف دیگر چگونه می‌شود باور کرد که فرد جوانمرد و مؤمنی چون رستم که در هیچ کاری بدون ذکر نام خدا مشغول و فارغ نمی‌شود ناجوانمردانه قاتل فرزندش شود؟ و یا چطور می‌توان باور کرد رستمی که در هر امری ابتدا ستایش حق می‌‌گوید و بر او سجده می‌کند (که سجده خود نماد نماز در پیشگاه حق است.) با شکستن پیمان و به کار بستن خدعه، رقیبش را از میان بردارد؟ آیا در ستایش و نمازش اخلاصی نبوده است؟ آیا نماز او از آن نمازهایی نبوده که رسول حق فرمودند: «الصلوة معراج المؤمن» نماز نردبان عروج مؤمن است. و یا بالاتر که حضرت حق فرمودند: «إن‌َّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر»? نماز بازدارندة از زشتیها و ناپسندیهاست. و یا اینکه رستم از آنهایی نبود که به قول شیخ محمود شبستری خودساخته و خودباخته باشد تا نمازش سرشار از عطر و بوی حضور شود چنان‌که فرمود:
تو تا خود را به کل‍ّی در نبازی
نمازت کی شود هرگز نمازی
البته باید اقرار نمود که رستم مثل کسانی نبوده که نماز را برای شانه خالی کردن از زیر بار تکلیف و مسئولیت بهانه ساخته و کارش را ترک کند، نه، رستم نیز چون سعدی شیرازی طاعت را به جز خدمت به خلق نمی‌دانست. همین نکته‌های ظریف و همین پرسشهای دقیق است که انسان را بر آن می‌دارد تا بپذیرد که قسمتهایی از شاهنامه نیز به سبک و سیاق گفته‌ها و باورهای عارفان بر سبیل رمز و کنایه سروده شده است و لذا باید گفت: اینکه جناب آقای دکتر محمودی بختیاری شاهنامه را آبشخور عارفان خوانده و بر این اساس کتابی تألیف نموده‌اند، سخنی به گزاف وناحق نگفته و به همین دلیل بنده معتقدم که اگر از منظر عرفان به داستان رستم نظر افکنیم، نتیجه می‌گیریم که با توجه به مطالب فوق‌الذکر می‌توان ادعا کرد که در داستان رستم و سهراب نیز سهراب، نماد نفس رستم است نه فرزند حقیقی وی و از آنجا که خداوند متعال فرموده‌اند: «ا‌ِن‌َّ النفس لا‌َم‍ّاره‌ٌ بالسوء»1 نفس اماره [هر لحظه] انسان را به کارهای زشت و ناروا وامی‌دارد. و از باب اینکه صادق اهل بیت(ع) فرمودند: «طوبی ل‍ِعبد‌ٍ جاهد لله نفسه‌ُ و هواه‌ُ و م‍َن هزم ج‍ُند نفسه‌ِ و هواه‌ُ ظ‍َف‍ِر‌َ برضا الله»2 یعنی خوشا به حال عبدی که برای خدا و تقر‌ّب به حضرتش همیشه در مقام جهاد و ستیز با نفس باشد و هرگز از او غافل نشود و عنان و سلسلة اختیار خویش را از کف نداده و نگذارد که نفس و خواسته‌هایش بر او چیره شوند. بلکه او غالب و نفس مغلوب او باشد و آنکه توفیق جهاد با نفس یا‌فت و سپاه نفس اماره را مغلوب خود ساخت رضای الهی را کسب کرده است چنان‌که پیامبر اکرم(ص) نیز فرمودند: «طوبی لم‍َن کان عقل‍ُه‌ُ امیرا‌ً و نفسه‌ُ اسیرا‌ً»3 یعنی خوشا به حال آن که عقلش در مملکت جانش امیر است و نفسش اسیر.» گفتنی است با توجه به همین آیات و روایات موجود که نمونه‌هایی از آنها ذکر شد، عارفان علاوه بر اینکه سالکان و رهروان طریق حق را همواره به مبارزة با نفس فرا خوانده و تحریک کرده‌اند، در خارج از وجود خویش نیز برای نفس نمادهایی را بیان کرده‌اند که تعداد قابل توجهی از آنها را محقق بزرگ آلمانی خانم آن ماری شیمل در کتاب خود «ابعاد عرفانی اسلام» فراهم آورده که می‌توان به طور خلاصه از جملة آنها این موارد را برشمرد. 1- سگ سیاه 2-روباه جوان 3- موش 4- زن نافرمان وگول‌زن 5- اسب یا استر چموش 6- شتر سرکش و نافرمان 7- خوک 8- فرعون 9- ابرهه 10 مار 11- شیطان 12-اژدها، حال چه می‌شود اگر سیزدهمین آنها را هم سهراب بنامیم و بدانیم.


دانلود با لینک مستقیم

دانلود پایان نامه مرگ اندیشی از دیدگاه فروغ فرخزاد و سهراب سپهری

اختصاصی از کوشا فایل دانلود پایان نامه مرگ اندیشی از دیدگاه فروغ فرخزاد و سهراب سپهری دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود پایان نامه مرگ اندیشی از دیدگاه فروغ فرخزاد و سهراب سپهری


دانلود پایان نامه مرگ اندیشی از دیدگاه فروغ فرخزاد و سهراب سپهری

یکی از مسائلی که ذهن آدمی رادر طول تاریخ همیشه به خود مشغول داشته،مرگ است . مسأله ی مرگ بیشتر به عنوان یک «دغدغه »و «نگرانی خاطر »و گاه به شکل «معما»یی لاینحل آدمی رابه فکرواداشته است.عکس العمل آدمی در برابرآن متفاوت و متناسب با بافتهای فرهنگی جوامع، مذاهب و مکاتب و نیز تصور انسان از دنیا و خدابوده است .
در تحلیل مسألهی مرگ بایدبه تحلیل موارددیگری چون روح،جسم،دنیای ماوراءحس مسائلی ازاین قبیل پرداخت .که البته برداشت جوامع ومذاهب مختلف،از این مسائل متفاوت و گاه مخالف با یکدیگرمی باشد.و مابه فراخوار حوصله ی این مقدمه ،برخی از آنها را مطرح می کنیم:
«علم مطالعه مرگthanatology موضوعاتی گوناگون،مثل انسان شناسی فرهنگی،
تصور روح،آیین خاکسپاری و اعمال تمدنهای اولیه و موقعیت گورستانها در
قرون وسطی...را مورد تحفص قرار می دهد »(دایره المعارف بریتانیکا).
مرگ از نظر زیستی ودرمانگاهی«توقف برگشت ناپذیر گردش خون»می باشد (همان). واین حالت معیاری عملی و مستقل برای از دست دادن برگشت نا پذیرکار کردارگانیسم به عنوان یک کل را فراهم می آورد.
از نظرلغوی بیشتر فرهنگ لغت ها«مرگ»را به عنوان «انقراض یاتوقف زندگی »یا به عنوان «پایان یافتن بودن»معنا می کند(همان). مشکلاتی که در تعریف مرگ وجود دارد ناشی از موانعی است که در تعریف زندگی با آن روبرو هستیم.
 در تعریفی دیگر از مرگ آمده است که «مرگ صفتی وجودی است که بر ضد حیات و زندگی خلق شده است» (جرجانی).
   مرگ از نظر مذاهب و مکاتب گوناگون
در « اسلام » مرگ واقعیت دارد و حتمی می باشد1 و ازآن به «اجل ٌمسمی»تعبیر شده است .
در اسلام ،مرگ نه تنها پایان نیست بلکه شروعی تازه می باشد؛ شروع تازه و تجربه ای تازه از یک زندگی جدید در دنیایی که قابل مقایسه با دنیای فانی نیست.اسلام،مثل ادیان الهی دیگر به وجود جهان ماوراءمادی اعتقاد دارد. قرآن دنیای ماده را سرای فانی و دنیای ماوراءماده راسرای باقی
 می نامد:«ان الدار الآخره لهی  الحُیُوان» (عنکبوت/64).
در قرآن ،جهان باقی و مقام ومرتبه آدمها در آن توصیف شده است و این سخنان نشان
می دهد که آن جا «زندگی»هست .یک زندگی روحانی وتمام ناشدنی و ابدی،در احادیث مختلف از پیامبر اکرم و ائمه، «تفکر به مرگ و غفلت نکردن از آن» مورد تأکید واقع شده است. پیامبر در حدیثی می فرماید :«الناسْ نیامّ فاذا ماتوا انتبهوا» (فروزانفر،81:1347 ).          
در نظر ایشان زندگی این دنیا چونان یک خواب است و زندگی اخروی بیداری و هوشیاری کامل می باشد. در تواریخ آمده است که پیامبر بعد از جنگ اُحد به سراغ کشته های دشمن رفته و با آنها حرف می زند ودر باره تحقق وعده الهی از آنها  سؤال می کند؛عده ای از پیامبر (ص)می پرسند که مگر  آنها می شنوند؟و پیامبر در جواب می فرماید:«آنها اکنون از شما شنوا ترند». می بینیم که از نظر اسلام کسی که می میرد زندگی اش با این مردن به پایان نر سیده است. بلکه این فقط جسم است که به ظاهر، ضربات مرگ را پذیرفته اما روح فارغ از تن ،به زندگی ادامه می دهد . گاه مرگ وسیله ی آزمایش صدق ادعای ایمان به آخرت قرار می گیرد: «فتمنّوالموت ان کنتم صادقین» 2(بقره/94 ).
ائمه ی  بزرگوار ما نیز ازمرگ،تصویری زیبا وخواستنی در احادیث کشیده اند. مرگ در نظر این بزرگواران در حکم پلی است که مؤمن را به آسایش و قرب خداوندی می رساندو کافر را به عذاب
می رساند . امام صادق (ع)در حدیثی می فرماید :مرگ برای مؤمن مثل بیرون آوردن لباس کهنه از تن وپو شیدن لباس تازه بر تن می باشد. از طرفی در اسلام ،ما با «مرگ طلبی» و «اشتیاق به مرگ »برای ورود به جهان دیگر و در حقیقت قرب و وصال خداوند روبرو هستیم. یکی از ده فروع دین جهاد در راه خداوند می باشد که علی (ع)آن را دری از درهای بهشت می داند که خداوند فقط برای خواص خویش باز می کند.3

مقدمه3
مرگ از نظر مذاهب و مکاتب گوناگون4
مرگ از نظر فلاسفه قدیم و جدید8
مرگ از نظر متکلمین14
مرگ از نظر عرفا15
مرگ در شعر سنتی18
مولوی18
فردوسی19
خیام20
سعدی21
حافظ22
سنایی23
مرگ در شعر معاصر23
مرگ از دیدگاه روان شناسی27
پی نوشت ها30
بخش اول:فروغ فرخزاد32
فصل اول:حوزه ی شخصی33
پیش گویی فروغ در مورد مرگ خویش50
پی نوشت ها61
فصل دوم :حوزه ی اجتماعی63
الف) «عصیان» ومسأله ی مرگ65
ب) روی کردی اجتماعی به «مرگ »در مجموعه «تولدی دیگر»71
1/ب) در آبهای سبز تابستان71
2/ب) دریافت72
3/ب) عروسک کوکی75
4/ ب) آیه های زمینی79
5/ب)دیدار در شب84
6/ب) ای مرز پر گهر89
ج)آغاز فصل سرد ونگرش اجتماعی به مرگ94
1/ ج) بعد از تو94
2/ ج) پنجره98
3/ج) دلم برای باغچه می سوزد99
پی نوشت ها102
فصل سوم :حوزه ی روان شناسی103
1- میل به تاریکی105
2- میل به تباهی106
3- میل به بازگشت به زهدان مادر112
علل گرایش به مرگ دردیوان فروغ116
1- فقر اقتصادی و روانی116
2-عدم وجود عدالت117
3-تعامل با افرادی که کشش به سوی مرگ دارند117
بخش دوم: سهراب سپهری119
فصل اول: حوزه ی شخصی120
دور نمایی از زندگی سپهری121
سهراب و نگرش او در باره ی مرگ124
فصل دوم : حوزه ی عرفانی135
ساده کردن مرگ وزندگی137
استقبال از مرگ139
مرگ ، بال وپرزندگی141
لزوم مرگ و بودن آن142
مرگ و حیرت143
« مسافر » و نگرش و تأمل در مرگ143
پی نوشت ها147
فصل سوم : حوزه ی اجتماعی148
پی نوشت158
فصل چهارم: حوزه ی روان شناسی159
نتیجه گیری و مقایسه ی نگرش سهراب و فروغ به مرگ169
فهرست منابع ومآخذ174
منابع انگلیسی179

 

شامل 180 صفحه فایل word


دانلود با لینک مستقیم