کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

تحقیق شاعر بزرگ عرب در ایران

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق شاعر بزرگ عرب در ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

شاعر بزرگ عرب در ایران

آدونیس

 

متولد شب توفانى؛ دنباله شعر عرب در شبى توفانى در ژانویه سال ۱۹۳۰ میلادى در روستاى «قصابین» به دنیا آمد. روستایشان آنقدر محروم بود که تا سیزده سالگى اتومبیل و رادیو ندیده بود. پدرش احمد گرچه روستایى فقیر و ساده اى بود اما کتابخوان بود و شناخت خوبى از زبان و شعر عربى و دین اسلام داشت. از پدر زبان آموخت و در دوازده سالگى اشعار کلاسیک عرب را به خوبى مى خواند. امروز هم که شعر عرب وامدار حضور آدونیس است، با سربلندى در جواب این سئوال مهدى یزدانى خرم خبرنگار ادبى شرق که مى پرسد آیا خود را وارث شعر جاهلى عرب مى داند، مى گوید: «خودم را دنباله شعر جاهلیت مى دانم نه وارث آنها، من وارث قرائت خاصى از شعر جاهلیت عرب هستم. » در چهارده سالگى بود که آموخته هاى پدر «على احمد سعید» را به سوى آدونیس شدنش رهنمون کرد. در آن سال یک مامور دولتى که به روستاى آنها آمده بود، از شعرخوانى این نوجوان خوشش مى آید و از او مى خواهد که چند روز بعد براى خواندن شعرى در محضر رئیس جمهور وقت سوریه به شهرى در آن نزدیکى برود. على احمد سعید، پاى پیاده به آن شهر مى رود و شعر زیبایى مى خواند. همان واقعه سبب مى شود که در سال ۱۹۴۴ با خرج دولت وارد مدرسه اى فرانسوى شود و دو سالى در آن مدرسه درس بخواند. تا اینکه سوریه استقلال خود را به دست مى آورد و او به مدرسه دیگرى مى رود. پس از آن است که دیپلم مى گیرد و سپس در دانشگاه هایى در دمشق و بیروت موفق به ادامه تحصیل تا مقطع دکتراى  فلسفه مى شود. بعد از دوره اى کارهاى سیاسى در سال ۱۹۵۶ میلادى با همسرش به لبنان مى رود و از سال ۱۹۸۶ تا به حال در پاریس و ژنو زندگى کرده است. او علاوه بر تدریس در دانشگاه سوربن فرانسه و دانشگاهى در ژنو، در یونسکو نیز به عنوان فرستاده اى از کشورهاى عربى مشغول به کار است. من خائن نیستم، شاعرم از دنیاى عرب چیزى در ظواهر آدونیس نمى بینید. سیگار برگش در دست است و هرازگاهى آن را مى گیراند. غذایش را هم با چنگال و کارد مى خورد. (هر چند غذا چلوکباب است) اما اصرار دارد که بگوید شاعرى عرب است.

از آدونیس ترک وطن کرده مى پرسیم که آیا چنین رفتارى نزد روشنفکران عرب، نوعى خیانت به وطن شناخته نمى شود؟ او مى گوید: «به اعتقاد من کلمه اى مانند خیانت هیچ کاربردى نمى تواند در ادبیات و آفرینش داشته باشد. براى اینکه خیانت یک مفهوم قانونى است و آفرینش ادبى و هنرى بنا به تعریف رفتارى خلاف قانون است. به اعتقاد من باید از کاربرد این کلمه براى نوشتن خوددارى کرد. این را هم اضافه کنم که کسى که مى خواهد بنویسد باید خوب خیانت کند. براى اینکه اگر بخواهید وفادارى خود را به حقیقت اثبات کنید، چاره اى جز خیانت به واقعیت ندارید. »آیا نظر مخاطبان آدونیس در این بین برایش اهمیتى دارد؟ او مى گوید: «نظر هیچ کس براى من مهم نیست. » (در بخشى که از نوبل مى گوید چنین دیدگاهى را که کمى شاعرانه نیز هست بیشتر درک مى کنید. )درباره مفهوم هجرت نیز مى گوید: «ما دو نوع هجرت داریم. یکى سیاسى است و یکى اختیارى. در مورد من تبعیدم خودخواسته و اختیارى بود. هجرت دیگرى هم داریم که به نظر من مهم تر است و آن هجرت درون زبان و فرهنگ خودمان است که بین ما مسلمان ها و جهان عرب شیوع بیشترى دارد. تا وقتى که نویسنده نتواند آنچه را که مى خواهد به طور کامل و اساسى در زبان خود بیان کند، در تبعید است. سیاست تنها جلوه اى از آن است. » «ونوس فورى _ قطا» خانم شاعرى که از مترجمان شعر آدونیس به زبان فرانسه است، مى گوید: «آدونیس در کلاس هاى درسش مى گوید شاعرى که در میراث فرهنگى خود غوطه ور مى شود، هرگز این میراث را انکار نمى کند ولى مى آید و این میراث را با کار خودش نو مى کند و آن را شخصى مى کند. براى کسى که کار خلاقه انجام مى دهد، سنت چیزى مثل تخته سنگ نیست که یا باید آن را گرفت، یا که رهایش کرد. سنت براى ذهن آفریننده یک قرائت است. »خانم ونوس که مقیم پاریس است و به زبان فرانسه شعر مى گوید، با مثالى نشان مى دهد که هجرت از زادگاه تنها گریبان آدونیس را نگرفته


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق شاعر بزرگ عرب در ایران

شاعر بزرگ عرب در ایران

اختصاصی از کوشا فایل شاعر بزرگ عرب در ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

شاعر بزرگ عرب در ایران

آدونیس

 

متولد شب توفانى؛ دنباله شعر عرب در شبى توفانى در ژانویه سال ۱۹۳۰ میلادى در روستاى «قصابین» به دنیا آمد. روستایشان آنقدر محروم بود که تا سیزده سالگى اتومبیل و رادیو ندیده بود. پدرش احمد گرچه روستایى فقیر و ساده اى بود اما کتابخوان بود و شناخت خوبى از زبان و شعر عربى و دین اسلام داشت. از پدر زبان آموخت و در دوازده سالگى اشعار کلاسیک عرب را به خوبى مى خواند. امروز هم که شعر عرب وامدار حضور آدونیس است، با سربلندى در جواب این سئوال مهدى یزدانى خرم خبرنگار ادبى شرق که مى پرسد آیا خود را وارث شعر جاهلى عرب مى داند، مى گوید: «خودم را دنباله شعر جاهلیت مى دانم نه وارث آنها، من وارث قرائت خاصى از شعر جاهلیت عرب هستم. » در چهارده سالگى بود که آموخته هاى پدر «على احمد سعید» را به سوى آدونیس شدنش رهنمون کرد. در آن سال یک مامور دولتى که به روستاى آنها آمده بود، از شعرخوانى این نوجوان خوشش مى آید و از او مى خواهد که چند روز بعد براى خواندن شعرى در محضر رئیس جمهور وقت سوریه به شهرى در آن نزدیکى برود. على احمد سعید، پاى پیاده به آن شهر مى رود و شعر زیبایى مى خواند. همان واقعه سبب مى شود که در سال ۱۹۴۴ با خرج دولت وارد مدرسه اى فرانسوى شود و دو سالى در آن مدرسه درس بخواند. تا اینکه سوریه استقلال خود را به دست مى آورد و او به مدرسه دیگرى مى رود. پس از آن است که دیپلم مى گیرد و سپس در دانشگاه هایى در دمشق و بیروت موفق به ادامه تحصیل تا مقطع دکتراى  فلسفه مى شود. بعد از دوره اى کارهاى سیاسى در سال ۱۹۵۶ میلادى با همسرش به لبنان مى رود و از سال ۱۹۸۶ تا به حال در پاریس و ژنو زندگى کرده است. او علاوه بر تدریس در دانشگاه سوربن فرانسه و دانشگاهى در ژنو، در یونسکو نیز به عنوان فرستاده اى از کشورهاى عربى مشغول به کار است. من خائن نیستم، شاعرم از دنیاى عرب چیزى در ظواهر آدونیس نمى بینید. سیگار برگش در دست است و هرازگاهى آن را مى گیراند. غذایش را هم با چنگال و کارد مى خورد. (هر چند غذا چلوکباب است) اما اصرار دارد که بگوید شاعرى عرب است.

از آدونیس ترک وطن کرده مى پرسیم که آیا چنین رفتارى نزد روشنفکران عرب، نوعى خیانت به وطن شناخته نمى شود؟ او مى گوید: «به اعتقاد من کلمه اى مانند خیانت هیچ کاربردى نمى تواند در ادبیات و آفرینش داشته باشد. براى اینکه خیانت یک مفهوم قانونى است و آفرینش ادبى و هنرى بنا به تعریف رفتارى خلاف قانون است. به اعتقاد من باید از کاربرد این کلمه براى نوشتن خوددارى کرد. این را هم اضافه کنم که کسى که مى خواهد بنویسد باید خوب خیانت کند. براى اینکه اگر بخواهید وفادارى خود را به حقیقت اثبات کنید، چاره اى جز خیانت به واقعیت ندارید. »آیا نظر مخاطبان آدونیس در این بین برایش اهمیتى دارد؟ او مى گوید: «نظر هیچ کس براى من مهم نیست. » (در بخشى که از نوبل مى گوید چنین دیدگاهى را که کمى شاعرانه نیز هست بیشتر درک مى کنید. )درباره مفهوم هجرت نیز مى گوید: «ما دو نوع هجرت داریم. یکى سیاسى است و یکى اختیارى. در مورد من تبعیدم خودخواسته و اختیارى بود. هجرت دیگرى هم داریم که به نظر من مهم تر است و آن هجرت درون زبان و فرهنگ خودمان است که بین ما مسلمان ها و جهان عرب شیوع بیشترى دارد. تا وقتى که نویسنده نتواند آنچه را که مى خواهد به طور کامل و اساسى در زبان خود بیان کند، در تبعید است. سیاست تنها جلوه اى از آن است. » «ونوس فورى _ قطا» خانم شاعرى که از مترجمان شعر آدونیس به زبان فرانسه است، مى گوید: «آدونیس در کلاس هاى درسش مى گوید شاعرى که در میراث فرهنگى خود غوطه ور مى شود، هرگز این میراث را انکار نمى کند ولى مى آید و این میراث را با کار خودش نو مى کند و آن را شخصى مى کند. براى کسى که کار خلاقه انجام مى دهد، سنت چیزى مثل تخته سنگ نیست که یا باید آن را گرفت، یا که رهایش کرد. سنت براى ذهن آفریننده یک قرائت است. »خانم ونوس که مقیم پاریس است و به زبان فرانسه شعر مى گوید، با مثالى نشان مى دهد که هجرت از زادگاه تنها گریبان آدونیس را نگرفته


دانلود با لینک مستقیم


شاعر بزرگ عرب در ایران

دانلود مقاله کامل درباره چند شاعر و عارف 45 ص

اختصاصی از کوشا فایل دانلود مقاله کامل درباره چند شاعر و عارف 45 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 46

 

ای برادر،

در این اشارات،زبده حقایق حکمت را بر تو ایثار کردم

پس این (گنج معرفت) را از دسترس جاهلان(وبیخردان)

و افرادی که آن را ب خاطر هدفهای ناچیز طلب می کنند

وآنها که از هوش وذکاوت وجرات وشجاعت بهره ای نبرده اند،

وآنان که میلشان به جانب اکثریت است،

یا از سوفسطلائیان وفیلسوفان ملحد تبعیت می کنند، دورنگهدار،

اما هرگاه جوینده ای روشن ضمیر وبا همت یافتی که از وساوس شیطانی برکنار مانده وحق را به چشم رضا واخلاص می نگرد، این حقایق را بر روی عرضه کن.

چنانکه از مطالب ما قبل مباحث بر او روشن گردد.

واز او در پیشگاه خداوند عهد وپیمان گیر که در اشاعه آنچه می آموزد طریق تو را اختیار کند.

پس اگر این علوم را به گوش نااهل رساندی وضایع گردانیدی،

خداوند بین من وتو حاکم خواهد بود، واو به داوری کافی است.

از اشارات وتنبیهات بوعلی سینا

ترجمه دکتر حسین الهی قمشه ای

شرح رباعیات خیام

آسانا یوگانندا

ترجمه دکتر حسین الهی قمشه ای

سالها پیش در هندوستانیک شاعر کهنسال ایرانی را ملاقات کردم که به من گفت شعر پارسی اغلب دارای دومعنی ظاهری و باطنی است و به یاد دارم که از شرح او در بیان معنی دوگانه چندین قطعه شعر فارسی چه لذت وابتهاجی در خاطر من حاصل گردید.

یک روز هنگامی که با تمرکزی عمیق رباعیات خیام را از نظر می گذرندم ناگهان احساس کردم که دیوارهای معنی ظاهر پیش رویم فرو ریخت وقله زرین گنجهای روحانی عظیم و گسترده در پیش چشم من هویدا گردید.

گویی یک قانون اسرارآمیز الهی از آثار معنوی وروحانی در روی زمین حراست می کند چنانکه رباعیات خیام را با وجود قرنها سوءتعبیر همچنان حفظ کرده است.

عمرخیام در سرزمین خویش پیوسته به عنوان عارف و معلمی بلند مرتبه شناخته شده ورباعیات وی به عنوان کتاب مهم و مقدس صوفیان مورد احترام بوده است.

پرفسور چارلز.اف.هورن .در مقدمه ای بر رباعیات خیام که در جلد هشتم از سری کتب مقدمه وادبیات کلاسیک قشری طبع گردیده می نویسد: ایه تاسف است که خیام در نظر بسیاری از خوانندگان مغرب زمین به عنوان یک شاعر ملحد وشهوت طلب و یک مست لایغل که تنها شوق او شرب خمر وبرخورداری از لذات دنیوی است شناخته شده است. و این همان اشتباه رایجی است که به طور کلی در باب تصوف رخ داده است.

در حقیقت غرب خیام را (با قیاس به نفس) از دیدگاه خودنگریسته است واگر ما بخواهیم ادبیات شرق را آنچنانکه هست دریابیم یابد ببنیم مردم آن کشورها خود چه دریافتی از آثار ادبی خویش دارند، برای غریبان شاید مایه تعجب باشد اگر بشنوند که در ایران بحث و جدالی در حقیقت معانی رباعیات خیام وجود ندارد و همه به اتفاق او را یک شاعر بزرگ متدین می شناسند.

سوالی که اغلب طرح می شود این است که پس از اینهه مدح وثنای شراب وعشق د ررباعیات چیست؟پاسخ این است که این الفاظ ونظایر ان استعارات وکنایاتی است که در زبان صوفیان معانی خاص دارد واز جمله شراب و مستی کنایه از لذت روحانی است و عشق پیوند درستی و اخلاص و ارادت وبندگی انسان در پیشگاه معشوق ازل است.

خیام دانش ومعرفت خود را به جای آشکار کردن در پرده های گوناگون مستور داشته (و پرده از اسرار نهان برنداشته است) و تصور غریبان از خیام به عنوان مردی بیکاره و عیاش تصوری باطل وبیهوده است. زیرا اینهمه خرد وحکمت د رباعیات با آن درجه از کم عمقی و ظاهر پرستی در تناقض آشکار است.

خیام وسایر شاعران متصوف تشبیهات واستعارات رایج زمان را به کار گرفته و صورت لذات عادی دنیوی را برای بیان لذات متعالی حیات معنوی استخدام کرده اند تا عامه مردمان را به سبب این مشابهت لفظی از استغراق در لذات حقیقی آسمانی منتقل کنند ووجه استفاده ازاستعاره شراب وغیره این است که چون شخص با نوشیدن این شراب مجازی غمها و مصائب غیرقابل تحمل زندگی را بطورموقت از یاد می برد مکتب عرفان شهدی لذت بخش عرضه می کند و آن شراب معرفت الهی وشهد شهود جمال ازلی است که چنان وجد ومستی وقدرت وشجاعتی می آفریند که رنگ غم واندوه را به کلی و برای همیشه از صفحه دل پاک می کند.

و بی تردید نامعقول تصور کنیم که خیام اینهمه رباعیات نغز و دلاویز را صرفا برای آن سروده است که به مردم بگوید برای فرار از غمها حواس خود را با خوردن شراب تخدیر کنید.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره چند شاعر و عارف 45 ص

دانلود مقاله کامل درباره مقایسه عمر خیام،ابن فرید،حافظ و دو شاعر قرن 21 مکزیک 34 ص

اختصاصی از کوشا فایل دانلود مقاله کامل درباره مقایسه عمر خیام،ابن فرید،حافظ و دو شاعر قرن 21 مکزیک 34 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

مستی‌ای که واژه را الهی می‌سازد

(مقایسه عمر خیام،ابن فرید،حافظ و دو شاعر قرن 21 مکزیک)

کسی که بدون بهره از شیدایی به خود جرأت می‌دهد شعر بسراید و می‌اندیشد، با سرودن شعر به کمک قالب‌های فنی می‌تواند شاعر باشد، بالطبع  از یک شاعر واقعی فرسنگ‌ها فاصله دارد. از این رو شعر فرهیختگان همیشه در سایه آن چیز ناشناخته ای است که  جنون الهی از آن  برون می‌تراود.

این مفهوم را که یکی از پایه‌های فلسفه جهان بیان کرده، مهر تأییدی است بر این باور که برای ورود به عوالم شیدایی ـ به عنوان راهی برای رسیدن به الهام برای آفرینش و آزادی ـ روحی گشوده نیاز است تا بدین طریق به الهام شعری دست یافت. تصوف یا به عبارتی جریان عرفان اسلامی، فراتر از هر ایدئولوژی‌ای، به سوی شکل اساسی از ژرف‌اندیشی گام بر می‌دارد. در این‌جا شاعر تنها تلاشش به کارگیری زبان در شعر نیست. بلکه خود را نیز با آن در می‌آمیزد. 

قریب هزار سال پیش شاعری صوفی، تصوف را فرا‌زمینی تصویر می‌کند. چون هدف و نهایت آن را می‌توان به عنوان یک حکمت متعالیه از حقایق برتر تعریف کرد که بیشتر با تجارب حسی قابل قیاس‌اند تا شناختی که از ذهن حاصل می‌شود. در این میان پرسشی مطرح می‌شود: پس آن‌گاه خردی که با شناخت از دست می‌دهیم کجا قرار دارد؟

معنای غایی تصوف، قدسیت است، اما قدسیتی خلق شده و‌ خاص. حتی برعکس مثال قدسیت malamali که عدم پذیرش را بر می‌انگیزد. قدسیت شاعر سبک اوست. هم‌چون تائوئیسم و ذن. صوفی رابطه‌ای بین کشف عرفانی و الهام شعری برقرار می‌کند و فضای متافیزیکی لازم را برای فهم آن پدید می‌آورد.

گزاره‌ای الهی "حکمت بازگشت" را بیان می‌کند ”‌به راستی ما خدائیم و به او باز می‌گردیم". صوفیان به این کشش (تلاش برای غوطه‌ور شدن در هر آن‌چه مطلق است) یا سیر به سوی ذات قدسی از دو مسیر زهد دست یافته‌اند: ژرف‌اندیشی (مراقبه) و شعر (چشمان ژرف‌اندیش).

برای صوفی، عبادت شعر و قلب مرکز شناخت است. او در مورد حالت حیرانی، خاموشی‌گزینی و حیرتی که نوآموزان در پی آن‌اند می‌گوید: "روحت را آرام کن و شنا بیاموز." به بیانی دیگر "ذهنت را همان‌گونه که روحت را رها می‌کنی (در الهام) رها کن و سپس از آن‌که چند گامی برداشتی می‌توانی حرکت ناگهانی شهود را لمس کنی، چون جسمی در آب که حرکات ناگهانی عضوهایش را رها می‌کند، بی آن‌که به چیزی چنگ زند:

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد  هر که بی روزی است روزش دیر شد (مولانا)

این حالت خاص تنها در لحظه شاعرانه - شهود لحظه - جای می‌گیرد؛ لحظه‌ای که با رقص (سماع) در سلک درویشان خیرو واگوس (Derriches Girivagos) جسمانیت می‌یابد.

 

استحاله‌ی جوهری شراب به نور

پیش از آن‌که جهانی، تاکستانی، خوشه و دانه انگوری باشد‌، روح ما مست از شراب جاودانه بود.

ابن فرید

"شاعر همانند یک روحانی مسیحی است. اما تفاوتی نیز با او دارد: برای آن‌که کلمه مقدس شود و استحاله جوهری نان و شراب در جسم و خون مسیح پدید آورد، بایستی آن‌کس که کلمه را بر زبان می‌آورد روحانی باشد، یعنی کسی که پیش از این تقدیس شده، یا از سوی فردی دیگر امر به پیشکش کردن قربانی در عشای ربانی شده ‌است. منزلت روحانی پیش از بیان کلمه وجود دارد و از این رو با به زبان رانده شدن آن از سوی او کلمه مقدس می‌شود، کلمات شخصی که مقدس نشده با آن‌که همان کلمات‌اند اما استحاله جوهری پدید نمی‌آورد."

بیان کلمه نیز‌، شاعر را نیز به آن‌چه گفتیم بدل می‌کند. سپس می‌توان گفت که شاعر از طریق کلمه بیان می‌شود و از این رو اگر کسی که شاعر نبوده این کلمات یا کلمات مشابه را به زبان می‌آورد او نیز شاعر خواهد شد. به بیان دیگر زبان، زبان شعر نیست. نه صرفا چون یک شاعر آن را سروده، بلکه از آن‌رو این‌گونه است که به یک زبان شاعرانه بیان می‌شود. و این زبان شعر است که شاعر آن را بازآفرینی و بیان می‌کند. زبانی که خالق زیبایی است. در این‌جا نیز یک استحاله جوهری آَشکار وجود دارد؛ آن‌چه زیبا نبود در قامت کلمه زیبایی می‌یابد. پس دور از ذهن نیست که شاعر برای بیان استحاله جوهری که کلمه پدید آورنده آن است به پس زمینه فرهنگ مسیحی دست یازد.

تفاوت برجسته دیگر بین روحانی و شاعر این است که روحانی یک بار برای همیشه تقدیس می‌شود. تقدیس شدن به او شخصیتی اعطا می‌کند و نشانی بر او می‌گذارد که هیچ چیز و هیچ کس قادر به زدودن آن نیست. کلام او همیشه مقدس است هر چند خود به تقدیس خویش پشت کند. شاعر هیچ‌گاه تقدیس نمی‌شود و بایستی برای سرودن شعر هر بار توانایی‌های خلاقانه خود را نشان دهد.

در سنت مذهبی، استحاله جوهری تکرار شرعی و عبادی شام آخر است. کافی است کشیش کلمات کلیدی را در شرایط معین برای مناسک و با هدف متبرک کردن برای آن‌که تقدیس یا استحاله جوهری نان و شراب در کالبد و خون مسیح پدید آید بیان کند. آفرینش شاعرانه، بر عکس، نه یک آیین و نه زاییده آن است بلکه بیشتر مبارزه‌ای است از راه زبان. مبارزه‌ای تا آخرین نفس و همیشه ماندگار برای بیان آن‌چه غیر قابل بیان است.

 نماد شراب به عنوان صنعت ادبی و به عنوان دریچه‌ای برای ورود به عالم شعر در زبان شاعران شرقی اهمیت دارد. شاعرانی که برای تعالی روح، آن را جسمانی و نمادین استفاده می‌کردند. برای فهم این موضوع 3 شاعر شرقی را با دو شاعر مکزیکی مقایسه می‌کنم.  

عمر خیام ( 1131 ـ 1048)

وی در نیشابور از سرزمین پارس به دنیا آمد. این ریاضی‌دان و منجم صنعت ادبی تصوف را برای آفرینش رباعی‌های خود به کار گرفت. او از نماد شراب برای بیان اندیشه‌هایش بهره می‌گرفت. از آن جایی که خیام را فردی حکیم بر می‌شمردند زندگی‌اش عجین با اصول محض اخلاقی بود و به شدت بر این باور بود که آرامش روحی با احترام به اصول اخلاقی به دست می‌آید. خیام (در شعر خود‌) تمامی موضوعات همچون علم و شناخت اخلاق و رفتار فردی‌، مذهب و الهیات، چگونگی شاد زیستن، احساس دلتنگی نسبت به گذشته، لذت از زندگی پیش از مرگ، مبدأ و مقصد را گرد هم می‌آورد.

تا کی عمرت به خود پرستی گذرد؟

یا در پی نیستی و هستی گذرد؟

می‌خور؛ که چنین عمر که مرگ از پی اوست

آن به که به خواب یا به مستی گذرد.

 مستی که خیام به دفعات در شعر خود به آن اشاره می کند صنعت ادبی است که هدف از آن نشان دادن حالت سرخوشی و لذتی است که وجود آن برای تحمل یک‌نواختی پیوسته زندگی ضروری است.

می خوردن و شاد بودن آیین من است،

فارغ بودن ز کفر و دین، دین من است

گفتم به عروس دهر "کابین تو چیست؟"

گفتا : "دل خرم تو کابین من است."

رباعیات، ما را به این درک می‌رساند که در ذهن یک انسان درخششی که از پرتو‌افکنی اندیشه‌های اوست با آشفتگی که زاییده جنون مستی است یک‌جا قابل جمع نیستند.

از سوی دیگر او پند مصرانه خود برای خو گرفتن به لذت‌های سالم را با الهام از یک فهم از حیات عینی بشری نشان می‌دهد و دل به آن نبسته که نتواند آن را توجیه کند، اما اطمینان دارد که زمان حال عظیم‌ترین گنجینه‌ای است که هر انسان با به دنیا آمدن از آن برخوردار می‌شود.

چون عهده نمی‌شود کسی فردا را

حالی، خوش دارد این دل پر سودا را

می نوش به ماهتاب ای ماه! که ماه،

بسیار بتابد و نیابد ما را.

بسیاری از پژوهشگران از اثر عمر خیام چنین استنباط می‌کنند که او انسانی شکاک و طنز‌پرداز بود که معنای زندگی را نمی‌یافت. پروین زارازوند پژوهشگر و مترجم‌، از یافته‌های خود به هنگام برگردان رباعیات سخن می‌گوید: "بدبینی که به خیام نسبت می‌دهند تنها حالت روحی کسانی است که در نمی‌یابند هستی برای انسان خلق نشده است." خیام ما را به این فکر و پذیرش وا می‌‌دارد که جایی بسیار کوچک در فضا و زمان اشغال می‌کنیم. اما در عین حال برای ما پرده از این که خوشبختی چیست بر می‌دارد و راه رسیدن به آن را به ما نشان می‌دهد.

و حال امروز هنگامی که می‌اندیشیم تنها در بخشی از هستی که می‌توانیم رؤیتش کنیم، در سیاره‌ای ساکنیم که در مدار یکی از صدها میلیارد ستاره‌های کهکشانی قرار دارد که صدها میلیارد کهکشان نظیر آن را رصد کرده‌اند و این که تمدن ما می‌تواند به لطف کثرت جهان‌ها، بی‌نهایت تمدن نظیر خود داشته باشد، آن‌گاه دیگر بدبین نیستیم بلکه منصفیم.

ز آن کوزه می که نیست در وی ضرری

پر کن قدحی؛ بخور؛ به من ده دگری.

ز آن پیشتر‌، ای صنم! که در رهگذری؛

خاک من و تو کوزه کند کوزه‌گری.

 ابن فرید (1235 ـ 1181)

او به برجسته‌ترین شاعر عارف عرب و مشهورترین شاعر صوفی در غرب معروف است. اثر او: قصیده‌ای برای شراب (قصیده شراب) با ما از مستی بدون شراب سخن می‌گوید.

با شراب معشوقم را به یاد می‌آورم.

آن قدر نوشیدم تا مست شدم

آن هنگام که هنوز تاکستانی نبود.

تنها اگر شراب ننوشید مرتکب گناه می‌‌شوید. در دنیا کسی که هوشیار زندگی می‌کند، جای مناسبی برایش وجود ندارد. پس آگاهی کسی که مست نمی‌میرد زایل می‌گردد. استعاره مستی از این سفر روح از پراکندگی و اندوه تا شناخت حقیقی (الهی) و از مستی فراتر از صورت گذرا سخن می‌گوید. مراتب و صور هر چه باشد تهی کردن قلب و بریدن از دلبستگی‌های دنیا، طریق


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره مقایسه عمر خیام،ابن فرید،حافظ و دو شاعر قرن 21 مکزیک 34 ص

پایان نامه بررسی سروده های زنان شاعر اندلس

اختصاصی از کوشا فایل پایان نامه بررسی سروده های زنان شاعر اندلس دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

پایان نامه بررسی سروده های زنان شاعر اندلس


پایان نامه بررسی سروده های زنان شاعر اندلس

 

 

 

 

 

 

 

 


فرمت:word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:165

 

فهرست مطالب:

بخش اول :

موقعیت جغرافیایی و تاریخی سرزمین اندلس

1-1 واژه‌ی اندلس …………………………………………………………………………………….. 5-4

2-1 جغرافیای اندلس ……………………………………………………………………………………. 5

3-1 نگرشی کوتاه به تاریخ اندلس ………………………………………………………………… 8-7

4-1 فتح اندلس به دست مسلمین …………………………………………………………………….. 8

بخش دوم

1-2 شعراندلس ………………………………………………………………………………………….. 12

2-2 مراحل شعر اندلس ……………………………………………………………………………….. 13

3-2 ویژگی‌های شعر اندلسی…………………………………………………………………………. 17

4-2 مضامین شعری در اندلس ………………………………………………………………………. 20

5-2 موشح و زجل ……………………………………………………………………………………… 26

6-2 زجل در ادب اندلسی…………………………………………………………………………….. 29

بخش سوم

1-3 جایگاه اجتماعی و فرهنگی زن در اندلس …………………………………………………… 31

2-3 زن و علوم گوناگون ……………………………………………………………………………… 32

3-3 نقش زنان در ادبیات اندلس ……………………………………………………………………. 38

4-3 زن و هنر …………………………………………………………………………………………… 41

5-3 نقش زنان اندلس در سیاست …………………………………………………………………… 45

بخش چهارم :

مشهورترین زنان شاعر اندلس

1-4 شاعر قرن دوم

حسانه التمیمیه …………………………………………………………………………………………… 49

2-4 شاعران قرن‌های سوم و چهارم ………………………………………………………………… 55

قمر …………………………………………………………………………………………………………. 56

عائشه بنت احمد القرطبیه ……………………………………………………………………………… 58

حفصه بنت حمدون الحجاریه ………………………………………………………………………… 61

أنس القلوب ……………………………………………………………………………………………… 63

مریم بنت یعقوب الأنصاریه …………………………………………………………………………… 67

3-4 شاعران قرن پنجم ………………………………………………………………………………… 70

الغسانیه البجانیه ………………………………………………………………………………………….. 71

زینت المریه ………………………………………………………………………………………………. 74

اعتماد الرمیکیه …………………………………………………………………………………………… 75

بشینه بنت المعتمد ………………………………………………………………………………………. 78

العبادیه …………………………………………………………………………………………………….. 84

غایه المنی ………………………………………………………………………………………………… 86

ام الکرام بنت المعتصم بن صمادح ………………………………………………………………….. 88

أمه العزیز…………………………………………………………………………………………………… 90

صفیه بنت عبدالله الرّیی…………………………………………………………………………………. 92

ام العلا بنت یوسف …………………………………………………………………………………….. 93

ولاده بنت المستکفی…………………………………………………………………………………….. 96

مهجه بنت التیانی القرطبیه ……………………………………………………………………………. 104

عتبه ………………………………………………………………………………………………………. 105

4-4 شاعران قرن ششم و هفتم …………………………………………………………………….. 106

حفصه بنت الحاج الرکونیه …………………………………………………………………………… 107

حمده بنت زیاد بن بقی العوفی …………………………………………………………………….. 118

نزهون بنت القلاعی غرناطیه ………………………………………………………………………… 122

شلبیه الأندلسیه …………………………………………………………………………………………. 129

هندکنیز أبی محمد عبدالله بن مسلمه الشاطبی …………………………………………………… 132

أسماء العامریه ………………………………………………………………………………………….. 133

أم الهناء بنت القاضی …………………………………………………………………………………. 134

قسمونه بنت اسماعیل الیهودی ……………………………………………………………………… 135

ام السعد بنت عصام الحمیری ………………………………………………………………………. 137

سلمی بنت القراطیسی ………………………………………………………………………………… 138

کلید تمرکز زنان شاعر اندلس ………………………………………………………………………. 140

نتیجه گیری………………………………………………………………………………………………. 142

فهرست منابع و مآخذ ………………………………………………………………………………… 148

چکیده عربی ……………………………………………………………………………………………. 156

چکیده انگلیسی…………………………………………………………………………………………. 157

چکیده :

اندیشه تألیف این موضوع زمانی در فکرم شکل گرفت که احساس نمودم بررسی حرکت و جنبش ادبی زنان اندلس نیاز بیشتری به تحقیق و پژوهش دارد. بنابراین این موضوع یعنی «سروده­های زنان شاعر اندلس» را برای رساله خودانتخاب کردم.

این رساله شامل بخش­های زیر است:

– بخش اول شامل شرایط جغرافیایی و تاریخی این سرزمین است.

– بخش دوم شامل شعر اندلسی، ویژگی­ها وتفاوت­های آن با شعر شرقی، فنون شعری از قبیل (وصف، غزل، فخر، مجون، حکمت، موشح و زجل و…) است.

– بخش سوم به پنج گفتار اختصاص دارد. در این بخش سعی شد تا جایگاه اجتماعی و فرهنگی زن در اندلس، زن و علوم گوناگون، نقش زن در ادبیات اندلس، زن و هنر و نقش زنان اندلس در سیاست رامعرفی کنم.

-بخش چهارم که مهمترین بخش این تحقیق را دربر می­گیرد به «بررسی سروده­های زنان شاعر اندلس» اختصاص دارد. در این بخش سعی کردم تعداد سی تن از زنان شاعر را که آزاد و یا کنیز بوده­اند معرفی ­کنم و این شاعران را برحسب قرونی که در آن می­زیسته­اند، دسته­بندی نمایم.

در بخش نتیجه­گیری هم به اغراض مختلف شعری از قبیل غزل، مدح، رثا، هجا، فخر، موشح و … پرداختم.

از مجموعه شعر زنان اندلس به دست می­آید که بیشتر اشعارشان در زمینه غزل بوده است، که گاهی این غزل­ها عفیف و گاهی غیرعفیف بوده­اند.

برخی از آن نیز در سرودن مدح به شهرت رسیده­اند. چنانکه می­بینیم تعدادی از این زنان مدح رابه منظور تکسب، و برخی دیگر برای مدح و ستایش امرا و خلفا، و برخی دیگر از این شاعران که کنیز بوده­اند برای آزاد شدن سروده­اند. زنان شاعر اندلس در میدان هجا نیز کمتر از مردان نبوده­اند و هجای گزنده و زشت­تری نسبت به مردان سروده­اند. رثاء، که نوعی نوحه سرایی و گریه­و زاری است یکی دیگر از موضوعات شعری است که زنان اندلس به آن پرداخته، و در آن عواطف و احساسات زنان اندلسی را به تصویر کشیده­اند. برخی از این زنان شاعر به اصل ونسب، زیبایی وخوش خطی خود افتخار کرده و اشعاری در زمینه فخر سروده­اند. آنان در سرودن موشح نیز چون مردان به رقابت پرداخته­اند واشعاری در این خصوص سروده­اند.

لازم به ذکر است که برخی از زنان شاعر اندلس در عرصه شاعری گوی سبقت رااز مردان ربوده­اند و در بسیاری از فنون شعری به مقام و درجات والایی رسیده­اند که دلالت بر طبع و ذوق فراوان شعری این شاعران دارد.

مقدمه:

ستایش خداوندی را سزا است که سرانجام خلقت و پایان کارها به اوباز می­گردد. خدا را بر احسان بزرگش، و برهان آشکار، و فراوانی فضل و برآنچه بدان برما منت نهاده است می­ستائیم، ستایشی که حق او را اداء کند، و شکری را که سزاوار او باشد بجا آورد.به پاداش اخروی ما را نزدیک گرداندو موجب فراوان نیکی و احسان او گردد. از خدا یاری می­طلبیم، یاری خواستن کسی که به فضل او امیدوار، و به بخشش او آرزومند، و به دفع زیانش مطمئن و به قدرت او معترف است و به گفتار و کردار پروردگار اعتقاد دارد.

پس از ثنای پروردگار، انگیزه خودرا از انتخاب این موضوع اختصاراً بیان می­کنم. اندیشه تألیف این موضوع زمانی در فکرم شکل گرفت که احساس نمودم بررسی حرکت و جنبش ادبی زنان اندلس نیاز بیشتری به تحقیق و پژوهش دارد، در نتیجه در پاسخ به ندای درونی و ارضای حس کنجکاوی خویش لازم دیدم که نگاهی به ادبیات این خطه بیندازم، زیرابرخی از مطالب برایم مبهم ومجهول مانده بود بخاطر اینکه آنگونه که شایسته آن است مورد توجه محققان واقع نشده بود، اگرچه آثار برخی از این زنان شاعر در کتابهایی که به آثار منثور و منظوم زنان اختصاص دارد آمده است، اما شعر زنان اندلسی به شکل خاص و جامع جمع­آوری نشده بود. معرفی سی تن از زنان شاعر وادیبی که در اعصار مختلف اندلس می­زیسته­اند مرا به سوی این موضوع یعنی «سروده­های زنان شاعر اندلس» سوق دادو در درونم شوق و اشتیاقی برای تحقیقی بوجودآورد و نظرم را بر این موضوع متمرکز کرد که در این رهگذر اشعار و آثار پراکنده آنان در کتاب­های گوناگون، دریچه­ای بود که من از درون آن توانستم تا حدی سیماو سیرت آنان را مشاهده و بررسی کنم. شیوه تحقیق من متکی بر بررسی متون و کتابهای تاریخی بوده که در کتابخانه­های بزرگ ایران موجود بوده است.

قبل از پرداختن به موضوع «سروده­های زنان شاعر اندلس» لازم بود که نگاهی گذرا به تاریخچه این سرزمین داشته باشم، و اندلس رااز نظر جغرافیایی و تاریخی معرفی کنم. بنابراین تحقیق موردنظر از بخشها و گفتارهای زیر تشکیل شده است:

– بخش اول شامل شرایط جغرافیایی وتاریخی این سرزمین است.

– بخش دوم شامل شعر اندلسی، ویژگی­ها و تفاوت­های آن با شعر شرقی، فنون شعری از قبیل (وصف، غزل فخر، مجون، حکمت، موشح و زجل) می­باشد.

-بخش سوم به پنج گفتار اختصاص دارد. در این بخش سعی شد تا جایگاه اجتماعی و فرهنگی زن در اندلس، زن و علوم گوناگون، نقش زن در ادبیات اندلس، زن و هنر و نقش زنان اندلس در سیاست را معرفی کنم.

– بخش چهارم که مهمترین بخش این تحقیق را دربر می­گیرد به «بررسی سروده­های زنان شاعر اندلس» اختصاص دارد. در این بخش سعی کردم تعداد سی تن از زنان شاعر را که آزاد و یا کنیز بوده­اند معرفی کنم و این شاعران را برحسب قرونی که در آن می­زیسته­اند، دسته­بندی نمایم.

لازم به ذکر است که سال ولادت برخی از شاعران مشخص نبوده و منابع تاریخی در مورد اینکه این شاعران در چه قرنی می­زیسته­اند مطلبی ذکر نکرده­اند، برای دسته­بندی این شاعران از شواهد و قرائنی استفاده شده تامشخص شود آنان در چه قرنی می­زیسته­اند، و سپس آنها را دسته­بندی نمودم. شماری از این شاعران در شعرشان به سن خود اشاره کرده­اند، و برخی دیگر را با توجه به اشاره­ای که به خلفاء و امراء و یا صاحبان خود داشته­اند سال آنها شناسایی شد.

این زنان در بسیاری از فنون شعری که نمونه­هایی از آن باقی است، شعر سروده­اند. و مانند مردان در اغراض مختلف چون غزل، مدح، رثاء، فخر، اعتذار، شکوه و موشح و… شرکت نموده­اند. و از این طریق احساسات خودرا نشان داده­اند و من این اغراض را در بخش نتیجه­گیری ذکر کردم.

در بررسی سروده­های زنان اندلس با استفاده از منابع موجود که اشعار این زنان را به شکل پراکنده آورده­اند ابتدا این اشعار را هرچه که بود جمع­آوری نمودم و در هر مورد معنی کلی ابیات را پیش ازآنها آورده‌ام.( از ترجمه برخی ابیات به علت غیراخلاقی بودن پرهیز کردم)، اگر اختلافی در روایت شعرها بوده در پاورقی به آن اشاره نمودم.درباره شاعرانی که شعر بیشتری داشته­اند و ویژگی­های خاصی در شعر ایشان دیده می­شد به بخشی از این ویژگی­ها در پایان اشعارشان اشاره کردم.

نکته­ای که درپایان سخنم ضروری می­دانم این است که در تهیه و نگارش این رساله علاوه بر محدود بودن، پراکنده بودن آثار این شاعران است که بازحمت زیادو در حد توان آنها را از لابه لای کتاب­ها استخراج نمودم.

امیدوارم آنچه را که بازحمت و تلاش زیاد تهیه کردم مورد توجه اساتید محترم و مورد استفاده دانشجویان و علاقه­مندان قرار گیرد.ودر این رهگذر پذیرای صمیمانه راهنمائیها و تذکرات اساتید محترم هستم. باشد که به سهم خود در راه شناساندن بخشی از فرهنگ پربار جهان اسلام وصاحبان آنها قدمی هرچند کوچک برداشته باشم.

بخش اول: موقعیت جغرافیایی و تاریخی سرزمین اندلس

گفتار اول:

1-1- واژه ی اندلس

عرب واژه‌ی «اسپانیا» را برای شبه جزیره ای که به این نام معروف است به کار نمی برد ،‌بلکه به تمام سرزمینی که اسپانیا و پرتغال کنونی را در بر می گرفت، اطلاق می کردند. (حمیری، 1937، 1)

در مورد پیشینه ی واژه‌ی «اندلس» اقوال مختلفی وجود دارد. برخی می گویند: واژه‌ی اندلس از کلمه «انلوشیا» گرفته شده که اصل آن «فانلوشیا» بوده و به فندان ها نسبت داده شده است. (عسلی2،1408/239) بعضی دیگر می گویند واژه‌ی اندلس از نام یکی از نوادگان حضرت نوح موسوم به «اندلس بن یافث بن نوح»‌ گرفته شده است. (ابن اثیر، 1414، 3/205)

هم چنین در برخی از روایتهای عربی آمده است که اسپانیا از نام یکی از پادشاهان روم موسوم به «اشبان بن طیطش» گرفته شده است. این پادشاه به یاری افریقاییان بر اندلس غلبه یافت و از آن پس آنجا را «اشبانیه» خواندند. اما یهودیان اندلس معتقدند که این واژه (اشبانیه) از نام مردی بنام «اشبانس» که در این شهر به صلیب کشیده شد، گرفته شده است. (مقری،‌1968، 1/69؛ ابن اثیر ، 1414، 3/205)

ابن خلدون معتقد است که عرب ها این ناحیه (اندلس) را «اندلوش» می‌‌نامند، (ابن خلدون، 1413، 4/140)

ولی قول صحیح آنست که واژه‌ی اندلس از واژه‌ی وندال گرفته شده است که از نژاد ژرمن یا اسلاو می باشند و در اوایل سده‌ی پنجم (م) ، پس از تجزیه امپراطوری روم غربی مدتی در شبه جزیره ایبریا زندگی می‌کرده اند. (بستانی، بیتا، 471)

در مجموع می توان گفت: اعراب آن را اندلس و یونانیها آن را ایبریا و رومیها آن را اسپانیا می نامیدند. (ابن جلجل،‌1349، 1؛ کولان، 1980، 17)

2-1 جغرافیای اندلس

اندلس، از نظر موقعیت جغرافیایی، در جنوب غربی اروپا واقع شده است، که امروزه از بزرگترین استان های اسپانیا به شمار می آید. اندلس در جنوب کشور اسپانیا با وسعت 87570 کیلومتر مربع قرار گرفته است. در سال 1833 میلادی از نظر تقسیمات کشوری به 8 شهرستان: به نامهای ألمریا ( آلمریا- المریه) ، گرانادا ( غرناطه)، جیان ، مالاگا ( مالقه) ، قادس، کورذووا ( قرطبه) ، ولبه و إشبیلیه تقسیم شده و در گذشته پایتخت آن إشبیلیه بوده است ( حجی، 1997، 35-36؛ لوکاس، بیتا، 1/367)

برخی از جغرافیا نویسان مسلمان، اندلس را در ضلع غربی اقلیم چهارم دانسته اند و برخی دیگر آن را از اقلیم پنجم به شمار آورده اند. اما به گفته ی صاعد اندلسی « بیشتر اندلس دراقلیم پنجم و بخش جنوبی آن را در اقلیم چهارم قرار گرفته است». ( مقری ، 1968، 1/129؛ صاعد، 1912، 63)

سواحل شمال و شمال غربی این کشور مجاور اقیانوس اطلس ( البحرالا خضر- البحر المحیط الرومی) نزدیک خلیج بسقایه است که شهر خیخون در آن واقع شده است. سواحل شرقی و جنوب شرقی این کشور مجاور دریای مدیترانه ( البحر الرومی البحر الشامی) است و سرزمین های « مرسیه» و « بلنسیه» در قسمت شرقی اندلس واقع شده اند که تا « طرطوشه» و از آنجا تا « اربونه» در قسمت شمال شرقی در کنار سرزمین فرنگ ادامه می یابد. ( اصطخری، 1368، 40؛ حجی، 1418، 36)

دراندلس سه رشته کوه در جهت شرقی- غربی میان دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس کشیده شده است که عبارتند از: رشته کوههای قرطبه ( سیرامورنا) و سیرانوادا ( شلیر)، جبال برانس. وهم چنین رشته کووهای جبل ریه و کوههای البرت ( جبال پیرنه) که در قسمت شمالی اندلس به « جلیقیه» که سرزمینی مسیحی نشین است، منتهی می گردد. ( مقری، 1968، 1/140-143، 147-148)

 


دانلود با لینک مستقیم