کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

مقاله درباره عارف قزوینی

اختصاصی از کوشا فایل مقاله درباره عارف قزوینی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره عارف قزوینی


مقاله درباره عارف قزوینی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 فرمت فایل:word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  تعداد صفحات:27

خیلی متأسفم از اینکه دوره عمر به تأسف گذشته خود را که از شدت پریشانی و بدبختی همیشه میل داشته ام فراموش کرده باشم به اختصار هم ننوشته که پس از مرگ من چهار نفر از دوستان یا علاقمندان به این آب و خاک یا اشخاص بدبخت و بد زندگانی مانند من بدانید از دست زندگی به من چه گذشته است، خدایا وجدان خود را به شهادت می طلبم که آنچه را می نویسم عین حقیقت است. پس اگر در غزلی گفته شده است:

محیط گریه و اندوه و غصه و محنم                 کسی که یک نفس آسودگی ندید منم

دروغ نگفته یا اینکه اگر در غزل دیگری دلتنگی و شکایت به این زبان کرده:

به مرگ دوست مرا میل زندگانی نیست       ز عمر سیر شدم مرگ ناگهانی نیست!

تحقیقا" پاس شرافت دوستی را منظور داشته آن چه گفته ام خلاف نبوده است. به همان عالم محبت که خط سیرم از اول عمر در این عالم بوده و همیشه او را محترم و مقدس داشته ام، قسم که زندگانی نه چنان در دوره زندگی بر من تنگ گرفته که تنها می خواستم از تاریخ یک چنین زندگی ننگین کسی مطلع نشود بلکه میل داشتم چند غزل ناقص هم به کلی از بین رفته به هیچ وجه از من در صفحه تاریخ ایران که این اوقاتش اسباب شرمندگی آیندگان است باقی نماند و شاهدم این شعر است:

خوشم که هیچ کس از من دگر نشاند ندهد                    به کوی عشق نشان،به زبی نشانی نیست در این مدت یا به واسطه لاابالی بودن یا به جهت همین عقیده که نوشته شد هر کدام از دوستان خواستند اشعار پراکنده مرا که ده یک آن دست آمدنی نیست جمع کنند حاضر نشده ولی در اسلامبول برای قولی که به حضرت آقای رضا زاده شفق داده صرفنظر از عالم محبت وارداتی که به ایشان داشته و تا زنده ام خواهم داشت او را چنان شناخته ام که ایران باید سالها به وجود یک چنین فرزند افتخار کند، این است بر سر قول خود ایستاده حتی الامکان ساعی خواهم  بود قولی که به حضرتشان داده خلاف آن نکنم، پس همین است که مرا وا داشته است با پریشان خیالی که سالهاست دست از خصوصیت من بر نداشته و من هم دوستی او را مغتنم می شمارم که با هزار عیبی که از برایم شمرده می شود من جمله بد اخلاقی است بی حقوقم نگویند با او همراهی کرده تا اینقدر هم جلوگیری از زبان تندگویان کرده باشم.

شروع می کنم به مختصری از تاریخ زندگانی خود همین را مقدمه ساخته، برای آنچه ساخته شده است به جمع آوری آن پردازم در ابتدا نیز معذرت می خواهم از آن چیزی که معذرت خواستنی نیست و آن این است که اگر نتوانستم، از عهده تعیین روز و شب یا ساعت، یا دقیقه ای که از کتم عدم قدم به عرصه وجود گذاشته به خوبی برآیم تقصیری از برایم نخواهد بود برای اینکه:

بر هر که بنگری به همین درد مبتلاست

 اغلب مردم این مملکت از تاریخ تولد خود بی خبرند بدبختانه یک ملتی که از تاریخ ملیت و قومیت خود بی اطلاع باشد چه اهمیتی خواهد داشت اگر تاریخ تولد خود را نداند مکرر دیده و شنیده شده است که از یک مرد هفتاد ساله سؤال شده است: از عمر شریف چه می گذرد؟ در جواب گفته است: وقتی که خاقان مغفور به تخت نشست و تاج سلطنت بر سرگذشت من پنج ساله بودم، یا اینکه در سفر اول شاه شهید تازه عروسی کرده بودم. همچنین اگر از مادری بپرسند: پسرت چند سال دارد؟ خواهد گفت این گل سرخ که بیاید پا به چهارده خواهد گذاشت. پس من هم از روی همین پر گرام  آباء و اجدادی ممکن است تاریخ خود را معین کنم.

اسمم ابوالقاسم تولدم در قزوین پدرم ملا هادی وکیل، می توانم بگویم نطفه من به بدبختی بسته شده است برای اینکه از زمان طفولیت که در کنف حمایت و تربیت پدر و مادر زندگی می کردم به جهت خصومتی که ما بین پدر و مادرم از اول عمر بوده است من و سایر برادرهای بدبختم همیشه مثل این بود که در میان دو ببر خشمگین زیست و زندگی می کنیم چون می دانم بیشتر پدر و مادرها در ایران به واسطه آشنا نبودن از بدو زناشوئی اخلاقشان به همدیگر، همه در یک ردیف هستند، اولادهای زبر دست این پدر و مادرها را همچون با خود شریک و همدرد می دانم از شرح آن خودداری کرده واگذار به درد دل و ذوق ایشان و خوانندگان می کنم. یاد ندارم تاکنون اسم پدرم را بخیر و خوبی برده یا اینکه از برای او طلب آمرزش کرده باشم و تمام بدبختیهای خود را در دوره زندگانی از او می دانم. برای یک ساعت خوشی که در واقع بدترین ناخوشیها بوده است که سعدی می فرماید:

به رغبتی شهوت انگیختن                             به رغبت بود خون خود ریختن

مرا یک عمر دچار زندگانی ننگینی کرده است که هر ثانیه آن مرگ مجسمی است در این محیط مسموم خاصه در دوره ای که ننگین کننده دوره های زندگانی بشر است. پدرم دارای شغل وکالت بود، من از طفولیت حس کرده بودم که این اسم اسباب نفرت مردم است، پس از عمری تجربه که از اوقات کودکی این اسم ننگین در گوش و مغزم جای گرفته است حالا خوب فهمیده ام که هر که دارای این شغل شد از هیچ گونه خیانتکاری مضایقه نخواهد کرد مثل اینکه بیشتر اشخاص خائن به این آب و خاک مردمانی بوده اند که خود را نماینده و وکیل ملت معرفی کرده خصوصا در این دوره که دوره چهارم مجلس است که همه می دانند خیانتی که در این دوره به  دست وکلای دروغی یا وکلای کاندید های سفارت انگلیس یا اشرف ..... به این مملکت ستمدیده شده از اول انقلاب ایران تاکنون در هیچ دوره ای نشده است. من و هر ایرانی علاقمند به ایران می دانیم رئیس الوزرائی قوام السلطنه بعد از آن جنایت و خیانت به این آب و خاک و آن خیانتکاریها که فی الواقع تاریخ یک ملتی را لکه دار کرده، به مراتب ننگین تر از حرکات اسمعیل آقا است. باعث کشته شدن سردار با افتخار ایران کلنل محمد تقی خان نیز همه می دانند قوام السلطنه شد.

برای یک خیانتی که از پدرم نسبت به مادر خود دیدم چون وکیل بود با اینکه پدر من است از مرده او هم صرفنظر نمی کنم که مردم بدانند مرده وکیل خائن به وطن را ولو اینکه پدر انسان هم باشد باید از قبر بیرون کشید و یا همان نفط شمال که در باب آن هم دارند هزار قسم خیانت به ایران می کنند آتش زد تا کرسی نشینان آینده تکلیف خود را بدانند. برادر مادرم دارای چهار شاهی مال بود، دو نفر صغیر داشت که آنها را به مادر من سپرد که پس از خودش با آنچه از او باقی مانده صغیرهای او را اداره کند این مال را پدرم به حیله های شرعی از این زن بیچاره بدبخت انتقال گرفته و حال آن دو نفر صغیر چه شد؟ خدا می داند! اثر همین مال حلال بود که مرا باعث و بر همزن آشیانه پدر و بدبخت کننده سه نفر دیگر کرد. کار به جائی کشید که من نخواستم بفهم روزگار برادرهای من به کجا کشید، به آن کسی که فردوسی می گوید:

« ندانم چه ای هر چه هستی توئی»


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره عارف قزوینی

تحقیق درمورد عارف بجنوردی 11 ص

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق درمورد عارف بجنوردی 11 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

عارف بجنوردی

عارف بجنوردم و ثنای تو گویم

ای چمن آرای باغ دانش و عرفان

نامه مدح و ثنا به حضرتت آرم

ران ملخ می برم به نزد سلیمان

در برابرارباب ذوق گفته عارف

نقل همان زیره بردن است به کرمان

اهل خراشایم وز خطه جاجرم

عارف بجنوردم ودیار خراسان

«سید مرتضی رضوی نژاد» متخلص به «عارف» در سال 1284 هجری شمسی در روستای خراشا از توابع جاجرم از محال بجنورد چشم به جهان گشود. خواندن و نوشتن و قرآن را نزد جد پدری اش «میرزا هدایت» که مکتب دار آبادی بود, آموخت. عارف برای ادامه تحصیل به مشهد رفت و در مدرسه نواب شروع به تحصیل نمود. عارف برای مدتی مدیریت مدرسه ای را در چناران مشهد به عهده گرفت. سرانجام پس از چند سال دوری از بجنورد, به شهر خود بازگشت و به معلمی پرداخت. عارف پس از چندی از کار معلمی دست کشید و بقیه عمر را درویش وار بدور از آوازه طلبی, در سرودن و گاه نوشتن گذراند. عارف بجنوردی فوق العاده به بجنورد علاقه داشت و در قالب شعر اشاراتی به این موضوع دارد. عارف بجنوردی تسلط به دستور زبان فارسی و عربی و آشنایی کامل به قرآن و مضامین حکمی که در اشعار او مشهود می باشد است. عارف برای سروده هایش اهمیت قائل نبود و انها را بر روی تکه های متفرقه کاغذ و پاکت سیگار یادداشت می کرد و یا به حافظه می سپرد. هنگامی که حالی خوش داشت و شعری قرائت می کرد و اهل ذوق شعری از ایشان تقاضا می نمودند خودداری کرده و حتی اجازه نمی داد که هنگام قرائت شعر, شعرش یادداشت شود. عارف در سال 1353 هجری شمسی در سن 69 سالگی درگذشت.

نمونه ای از اشعار عارف بجنوردی:

من که اندر شمار اوباشم

عارف مست و رند و قلاشم

از گدایان خانه بردوشم

لاابالی و ساتکین نوشم

صوفی جرعه نوش و درویشم

خرقه پوشی است مسلک و کیشم

از قلندروشی ابا نکنم

زهد نفروشم و ریا نکنم

رهسپار ره خراباتم

بر بسته از خرافاتم

سالک مسلک طریقم من

همدم باده رحیقم من

ساتکین را کشند در دم

عارف نکته سنج بجنوردم.

عروة الوثقی

ساقی بده آن ساغر یاقوت روان را                            

یاقوت روانم بده و قوت روان را

یاقوت روان ، قوت روان ، قوّت جان را

زان قوّت جان تازه کنم طبع روان را

با حُسن بیان نادره نظمی کنم انشا

من مادح اولاد علی هستم و بودم

جز مدحتشان لب به ثنایی نگشودم

زین دوده نسب داده خداوند وَدودم1

زانسیّه ی حوراء بود اصل وجودم

یعنی که بود جدّه من حضرت زهرا

آن اختر تابنده افلاک محدّد2

درج گهر یازده لؤلؤی ممجّد3

دردانه فرزانه گنجینه احمد


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد عارف بجنوردی 11 ص

عارف بجنوردی 11 ص

اختصاصی از کوشا فایل عارف بجنوردی 11 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

عارف بجنوردی

عارف بجنوردم و ثنای تو گویم

ای چمن آرای باغ دانش و عرفان

نامه مدح و ثنا به حضرتت آرم

ران ملخ می برم به نزد سلیمان

در برابرارباب ذوق گفته عارف

نقل همان زیره بردن است به کرمان

اهل خراشایم وز خطه جاجرم

عارف بجنوردم ودیار خراسان

«سید مرتضی رضوی نژاد» متخلص به «عارف» در سال 1284 هجری شمسی در روستای خراشا از توابع جاجرم از محال بجنورد چشم به جهان گشود. خواندن و نوشتن و قرآن را نزد جد پدری اش «میرزا هدایت» که مکتب دار آبادی بود, آموخت. عارف برای ادامه تحصیل به مشهد رفت و در مدرسه نواب شروع به تحصیل نمود. عارف برای مدتی مدیریت مدرسه ای را در چناران مشهد به عهده گرفت. سرانجام پس از چند سال دوری از بجنورد, به شهر خود بازگشت و به معلمی پرداخت. عارف پس از چندی از کار معلمی دست کشید و بقیه عمر را درویش وار بدور از آوازه طلبی, در سرودن و گاه نوشتن گذراند. عارف بجنوردی فوق العاده به بجنورد علاقه داشت و در قالب شعر اشاراتی به این موضوع دارد. عارف بجنوردی تسلط به دستور زبان فارسی و عربی و آشنایی کامل به قرآن و مضامین حکمی که در اشعار او مشهود می باشد است. عارف برای سروده هایش اهمیت قائل نبود و انها را بر روی تکه های متفرقه کاغذ و پاکت سیگار یادداشت می کرد و یا به حافظه می سپرد. هنگامی که حالی خوش داشت و شعری قرائت می کرد و اهل ذوق شعری از ایشان تقاضا می نمودند خودداری کرده و حتی اجازه نمی داد که هنگام قرائت شعر, شعرش یادداشت شود. عارف در سال 1353 هجری شمسی در سن 69 سالگی درگذشت.

نمونه ای از اشعار عارف بجنوردی:

من که اندر شمار اوباشم

عارف مست و رند و قلاشم

از گدایان خانه بردوشم

لاابالی و ساتکین نوشم

صوفی جرعه نوش و درویشم

خرقه پوشی است مسلک و کیشم

از قلندروشی ابا نکنم

زهد نفروشم و ریا نکنم

رهسپار ره خراباتم

بر بسته از خرافاتم

سالک مسلک طریقم من

همدم باده رحیقم من

ساتکین را کشند در دم

عارف نکته سنج بجنوردم.

عروة الوثقی

ساقی بده آن ساغر یاقوت روان را                            

یاقوت روانم بده و قوت روان را

یاقوت روان ، قوت روان ، قوّت جان را

زان قوّت جان تازه کنم طبع روان را

با حُسن بیان نادره نظمی کنم انشا

من مادح اولاد علی هستم و بودم

جز مدحتشان لب به ثنایی نگشودم

زین دوده نسب داده خداوند وَدودم1

زانسیّه ی حوراء بود اصل وجودم

یعنی که بود جدّه من حضرت زهرا

آن اختر تابنده افلاک محدّد2

درج گهر یازده لؤلؤی ممجّد3

دردانه فرزانه گنجینه احمد

محبوبه حق جفت علی دخت محمد

مرآت خداوند تبارک و تعالی

ای روی تو سرسبزی گلزار امامت

گلدسته ی عصمت ، شجر باغ کرامت

مرضیه لقب ، شافعه روز قیامت

دارند محبّان تو در حشر علامت

حبّ تو مرآنان را نقشی است به سیما


دانلود با لینک مستقیم


عارف بجنوردی 11 ص

مقاله چند شاعر و عارف

اختصاصی از کوشا فایل مقاله چند شاعر و عارف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله چند شاعر و عارف


مقاله چند شاعر و عارف

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:46

در این اشارات،زبده حقایق حکمت را بر تو ایثار کردم

پس این (گنج معرفت) را از دسترس جاهلان(وبیخردان)

و افرادی که آن را ب خاطر هدفهای ناچیز طلب می کنند

وآنها که از هوش وذکاوت وجرات وشجاعت بهره ای نبرده اند،

وآنان که میلشان به جانب اکثریت است،

یا از سوفسطلائیان وفیلسوفان ملحد تبعیت می کنند، دورنگهدار،

اما هرگاه جوینده ای روشن ضمیر وبا همت یافتی که از وساوس شیطانی برکنار مانده وحق را به چشم رضا واخلاص می نگرد، این حقایق را بر روی عرضه کن.

چنانکه از مطالب ما قبل مباحث بر او روشن گردد.

واز او در پیشگاه خداوند عهد وپیمان گیر که در اشاعه آنچه می آموزد طریق تو را اختیار کند.

پس اگر این علوم را به گوش نااهل رساندی وضایع گردانیدی،

خداوند بین من وتو حاکم خواهد بود، واو به داوری کافی است.

از اشارات وتنبیهات بوعلی سینا

ترجمه دکتر حسین الهی قمشه ای


شرح رباعیات خیام

آسانا یوگانندا

ترجمه دکتر حسین الهی قمشه ای

سالها پیش در هندوستانیک شاعر کهنسال ایرانی را ملاقات کردم که به من گفت شعر پارسی اغلب دارای دومعنی ظاهری و باطنی است و به یاد دارم که از شرح او در بیان معنی دوگانه چندین قطعه شعر فارسی چه لذت وابتهاجی در خاطر من حاصل گردید.

یک روز هنگامی که با تمرکزی عمیق رباعیات خیام را از نظر می گذرندم ناگهان احساس کردم که دیوارهای معنی ظاهر پیش رویم فرو ریخت وقله زرین گنجهای روحانی عظیم و گسترده در پیش چشم من هویدا گردید.

گویی یک قانون اسرارآمیز الهی از آثار معنوی وروحانی در روی زمین حراست می کند چنانکه رباعیات خیام را با وجود قرنها سوءتعبیر همچنان حفظ کرده است.

عمرخیام در سرزمین خویش پیوسته به عنوان عارف و معلمی بلند مرتبه شناخته شده ورباعیات وی به عنوان کتاب مهم و مقدس صوفیان مورد احترام بوده است.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله چند شاعر و عارف

شیخ نجم الدین رازی

اختصاصی از کوشا فایل شیخ نجم الدین رازی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

ابوالجناب احمد شیخ نجم الدین کبری خیوقی خوارزمی، عارف بزرگ ایرانی در قرن ششم و هفتم هجری، در سال 540هجری تولد یافته است.

در کودکی علوم مقدماتی را فرا گرفته و در کسب حدیث و علوم قرآنی و علوم باطن به سیاحت بلاد رفته و در نیشابور از ابوالمعالی فراوی، و در همدان از حافظ ابوالعلاء، و در اسکندریه از ابوطاهر سلفی حدیث شنیده است. عبدالعزیز بن هلال، ناصر بن منصور، شیخ سیف الدین باخرزی و دیگران از او حدیث روایت کرده اند. خرقه ارشاد از شیخ اسماعیل قصری گرفته و نسبت طریقت از طریق شیخ عمار یاسر بدلیسی یافته است.

به شیخ نجم الدین کبری لقب طامةالکبری و شیخ ولی تراش نیز داده اند.

شاگردان و خلفای شیخ نجم الدین کبری، از قبیل، شیخ فریدالدین عطار، باباکمال جندی، شیخ رضی الدین علی لالا، شیخ سعدالدین محمد حمویی، شیخ نجم الدین رازی، مجدالدین بغدادی و بهاء ولد از اعاظم طریقه کبراویه و بزرگان دیگر همه از اکابر طریقه ارشاد و تصوف میباشند.

سلسله کبراویه در قرن ششم و هفتم هجری قدرت روزافزون داشتند. و از این رو یا علت های دیگر، سلطان محمد خوارزمشاه با ایشان دشمنی فراوان داشت؛ تا آن جا که دستور داد تا شیخ مجدالدین بغدادی از بزرگان و خلیفگان و پیروان شیخ نجم الدین کبری را در جیحون انداختند. خود او نیز در ضمن حمله به خوارزم بدست لـشـکـر مـغـول به سال 618 هجری (در سن هفتاد و هشت سالگی) به شهادت رسید.

درباره قتل او نقل کرده اند که «چون چنگیزخان آوازه شیخ نجم الدین شنیده بود به وی پیغام فرستاد که من خوارزم را قتل عام خواهم کرد. آن بزرگ باید از میان ایشان بیرون رود و به ما پیوندد. شیخ رحمةالله علیه در جواب گفت که هفتاد سال با تلخ و شیرین روزگار در خوارزم با این طایفه بسر برده ام، اکنون که هنگام نزول بلاست اگر بگریزم از مروت دور باشد.»

تألیف های نجم الدین کبری بشرح زیر است:

رساله الخائف الهائم عن لومة اللائم، رساله فواتح الجمال و رساله منهاج السالکین سخنانم را در این مبحث کوتاه خلاصه می کنم ابتدا گزارشی مختصر درباره شرح حال و زندگانی نجم الدین رازی معروف به نجم دایه عرضه خواهم کرد؛ سپس درباره صحت انتساب این تفسیر به این مفسر و چند و چونهایی که در این باره بوده و تأثیرهایی که این تفسیر بر کتاب‏های تفسیری پس از خود گذاشته سخنانی به میان خواهد آمد و در پایان نیز اندکی درباره نگرش حاکم بر این تفسیر و آرای عرفانی نجم دایه در این تفسیر مطالبی عرضه خواهد شد.

نجم رازی از نویسندگان پرکار نیمه دوم قرن ششم و نیمه اول قرن هفتم هجری است و پرکار بودنش از این جهت است که هم به عربی و هم به فارسی کتاب نوشته است؛ یعنی هم در نثر تجربه‏های موفقی داشته و هم در نظم. یکی از کتاب‏های بسیار معروف او ـ که شاید نام او به واسطه این کتاب شناخته شده باشد ـ کتاب «مرصاد العباد من المبداء الی المعاد» است که یک دوره عرفان نظری به فارسی و به نثر روان و مرسل است. این کتاب سال هاست مورد توجه اهل تحقیق و مورد استناد در مباحث عرفانی بوده و به عنوان کتاب درسی در دانشگاه‏ها مورد استفاده بوده است.

کتاب دیگر نجم الدین که آن را به فارسی نگاشته «رساله عقل و عشق» است که به شکلی بسیار زیبا نزاع میان عقل و عشق را از آغاز پیدایش عقل و آغاز شکل‏گیری عشق در نهاد آدمی بررسی می‏کند و به نیکی از عهده آن بر آمده است. «مرموزات اسدی» نام دیگر اثر اوست که همه این کتابها چاپ شده و کتاب اخیر (مرموزات اسدی) را جناب آقای دکتر شفیعی کدکنی تصحیح کرده‏اند. «مرموزات اسدی» کتابی است در بیان مباحثی از عرفان عملی و نظری و اشعاری پراکنده نیز دارد. او همچنین دو کتاب به زبان عربی دارد یکی به نام «منارات السائرین» که به تازگی در کویت به چاپ رسیده است و آخرین کار ـ که خاتمه فعالیتهای پژوهشی او بوده است ـ همین تفسیری است که درباره آن سخن خواهیم گفت یعنی کتاب «بحرالحقایق و المعانی فی تفسیر سبع مثانی».

در ری به سال 618ـ617 هجری قمری حمله مغول رخ می‏دهد و مجبور به ترک دیار و خانمان خویش می‏شود و از راه اربیل به سوی عراق و از آنجا به شامات می‏گریزد. دو ـ سه سالی در شام قدیم زندگی می‏کند و برای دومین بار تحریری از مرصادالعباد خویش را به علاءالدوله علاءالدین کیقباد، پادشاه سلجوقی، هدیه می‏کند. نجم‏الدین نیمه دوم و تقریباً سی سال انتهایی عمر خود را در بغداد سپری می‏کند. مفسر تهرانی پس از حمله مغول در بغداد است و در کنجی خودخواسته نشسته و به نوشتن تفسیر قرآن و تأویلات خود بر قرآن مشغول است. متأسفانه کتابهای تاریخی و منابع و مآخذ ایرانی درباره این مفسر که بیشتر عمر خود را در آن سوی مرزها یعنی در بلاد عرب بوده است، ناقص است. یعنی ما برای به دست آوردن اطلاعاتی درباره او باید به منابع عربی رجوع کنیم. قدیمی‏ترین منابعی که از تاریخ اسلام برای دستیابی به اطلاعاتی درباره او به ما کمک می‏کند دو کتاب بسیار مهم در تاریخ اسلام است، یکی از شمس‏الدین ذهبی مفسر مشهور قرن هشتم که کتابی به نام «تاریخ الاسلام» دارد که چاپ آن چند سالی است که به اتمام رسیده و بیش از 53 جلد است و یکی دیگر کتاب «الوافی بالوفیات» نوشته صلاح الدین


دانلود با لینک مستقیم


شیخ نجم الدین رازی