کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

مقاله درباره عزاداری در شهر یزد

اختصاصی از کوشا فایل مقاله درباره عزاداری در شهر یزد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره عزاداری در شهر یزد


مقاله درباره عزاداری در شهر یزد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

نخل گردانی در یزد

نخل‌گردانی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد مراسم محرم و عزاداری در یزد محسوب می‌شود و در بیشتر نقاط استان یزد در روز دهم محرم بعد از بجاآوردن نماز ظهر عاشورا هیات‌های مختلف به زیر نخل رفته و با صدای یاحسین یاحسین، سه بار نخل را به دور کلک حسینیه می‌گردانند.

 

در خصوص پیدایش نخل و وجه تسمیه آن تحلیل‌ها و تفسیرهای مختلفی وجود دارد:1ـ نخل، برگرفته از خیمه مجمع حضرت موسی(ع) با اقتباس از تابوت عهد است. (صندوقی که خداوند بر مادر موسی (ع) فرستاد تا او را در آن قرار دهد، بعدها این تابوت به‌دست قوم او افتاد. از آن نگهداری کرده و از آن تبرک می‌جستند.) 2ـ نخل به قیام حضرت امام حسین(ع) اشاره دارد و می‌خواهد خاطره خیمه‌های حرم آن امام را در کربلا مجسم کند. 3ـ نخل یادآور گهواره دو گوشواره عرش مجید، یعنی حضرت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) است. 4ـ چون بدن مطهر و مقدس سالار شهیدان کربلا، حضرت امام حسین را بدون تشییع به خاک سپرده‌اند، شیعیان همه ساله به جبران، این رسم را تکرار می‌کنند و حجیم بودن نخل بیانگر عظمت و بزرگواری آن حضرت است. به‌طور کلی بزرگی و سنگینی این نخل‌ها گاهی چنان است که چند صدنفر مرد قوی باید آن را از زمین بردارند و بردوش گیرند و حمل کنند. در روزهای قبل از عاشورا اعضای هیات‌ها به تزئین نخل می‌پردازند. به این صورت که یک طرف از بدنه آنرا با آینه‌هایی کوچک و بزرگ آذین می‌بندند که نمایانگر نور افشانی پیکر حضرت امام حسین(ع) در آن است. طرف دیگر نخل روکش پارچه سیاهی دارد که شمایلی از درخت سرو به رنگ سبز در وسط قسمت سیاه پوش نصب شده است. در سراسر آن سر تیز دشنه‌ها یا شمشیر‌هایی فرو رفته که نمادی است از تیرها و زخم‌هایی که بر پیکر سرو مانند اما حسین وارد شد.در دو طرف دیگر به‌صورت قرینه، پرده سیاهی آویخته می‌شود که روی آن شکل شیر و بدن بی‌سرِ آغشته به خون نقاشی یا تکه‌دوزی شده است. درحالی‌که شیر بادهان خود بر آن بدن بوسه می‌زند و یا باقیمانده نوک دشنه‌ها و نیزه‌ها را از بدن مطهر خارج می‌کند. هنگام نخل گردانی یکی از سادات بر بلندای نخل قرار می‌گیرد و با صدای ضربات سنج و یاحسین نخل گردانان را هدایت می‌کند. گفتنی است در بیشتر محله‌های شهر یزد (شاه ابوالقاسم، بعثت، خیرآباد و...) نخل‌ها را آذین می‌بندند و در عصر عاشورا بعضی از آنان را در مسافت طولانی به حرکت در می‌آورند.

حسینیه تاریخی شاه ولی مراسم سنتی ویژه خود را در ماه محرم آغاز می کند. سال هاست که مراسم نخل برداری، از ویژگی های منحصر به فرد مراسم محرم و عزاداری در یزد محسوب می شود و در اکثر نقاط استان یزد در روز دهم محرم، بعد از به جا آوردن نماز ظهر عاشورا هیات های مختلف به زیر نخل رفته و با صدای حسین حسین سه بار نخل را به دور کلک حسینیه می گردانند دو نخل قدیمی واقع در میدان امیر چخماق و بعثت یزد و دو نخل در محله گرمسیری و شاه ولی شهرستان تفت قرار دارند که این 4 نخل در ظهر عاشورا آذین بندی می شوندنخل حسینیه شاه ولی شهرستان تفت قدیمی ترین نخل شناخته شده استان است که جزیی از مجموعه شاه ولی شامل مسجد، بقعه، بازار، آب انبار، مدرسه و نخل است. این مجموعه در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده و متعلق به قرن نهم هجری است. در منابع تاریخی نیز به پارچه سیاه پوشی اشاره شده که توسط علی اصغر گرجی در سال 1229 هجری قمری وقف شده است. وزن این نخل تقریبا 2500 کیلوگرم و بلندی آن 9 متر است که اخیرا توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان یزد مورد مرمت قرار گرفته است. برخی معتقدند نخل اقتباس از خیمه حضرت موسی (ع) است یا به تابوت عهد ، صندوقی که خداوند بر مادر موسی (ع) نازل کرد تا حضرت موسی (ع) را در آن قرار دهد، انتساب دارد. بعدها این تابوت به دست قوم وی افتاد که از آن نگهداری و بدان تبرک می جستند. برخی دیگر عقیده دارند نخل به قیام حضرت امام حسین(ع) اشاره دارد و می خواهد خاطره خیمه های حرم آن امام را در کربلا مجسم کند با تشکر از آقای اردوان روزبه این مطلب از وبلاگ ایشان اخذ شده است.

 به دلیل مناسبت محرم مجددا مطلب مربوط به حسینیه شاه ولی روی وبلاگ قرار میگیرد.

مباحث تاریخى و فرهنگى عاشورا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

● منبع: خبرگزاری - فارس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمایش‏هاى غم‏انگیز

فردریک ریچاردز در شمار سیاحانى است که با داشتن مهارت فراوان در فن نقاشى و ذوق نویسندگى و شاعرى مشاهدات خود را با بیانى لطیف و دقیق در کتابى تحت عنوان یک مسافر ایرانى شرح مى‏دهد، او مى‏نویسد در ماه محرم، عزادارى در یزد با چنان شور و حرارتى برگزار مى‏شود که بعضى اوقات به یک اضطراب و التهاب مذهبى مبدّل مى‏گردد، در میدان یزد که مقابل مدخل اصلى بازار واقع شده، چوب بست بزرگى تعبیه گردیده که نماینده یک نوع تابوتى است به نام نخل که هر سال آن را با شال و آینه مى‏پوشانند، این دستگاه عجیب و غریب به وسیله صدها تن مرد، دور میدان حمل مى‏شود، این مردان در زیر نخل اجتماع مى‏کنند تا ثواب حرکت دادن آن نصیبشان شود. در طى مراسم محرم در ایران، سلسله‏اى از نمایش‏هاى غم‏انگیز در کوچه و خیابان به اجرا در مى‏آید که همه آنها با خاطره مصیبت بزرگى که در دهم محرم یا عاشورا اتفاق افتاده، پایان مى‏پذیرد. در روز عاشورا صحنه‏هاى زیادى به معرض نمایش گذاشته مى‏شود حرکت کاروان کوچک از مکّه و ورود آنها به کربلاو جنگیدن آنها و سرانجام شهادت و اسارت زن‏ها و کودکان امام حسین(ع) توسط هنرپیشگان در نهایت اخلاص نشان داده مى‏شود، قبل از این مراسم نوحه مى‏خوانند و عدّه‏اى به زنجیر زدن و سینه زنى مشغولند. البته در شهر یزد کمتر تعزیه برگزار مى‏شود اما احساسات مذهبى مردمان این دیار جدى‏تر از اغلب شهرهاى ایران است. مجالس وعظ و روضه خوانى احساسات مذهبى مردم را تحریک مى‏کند و موجب مى‏شود که آن‏ها در حالت هیجان و از خودبیخود شدن زنجیر بزنند.(1)

اوژن اوبن که در در سال 1285 هجرى به ایران آمده است در سفر نامه‏اش مى‏نویسد: عاشورا بزرگترین روز ماتم و عزادارى است، از صبح زود دسته‏ها در چهارگوشه شهر تشکیل شده و به سوى بازار سرازیر مى‏شوند پیش از تجمع در سبزه میدان، ابتدا همه آنها طبق سنت مرسوم به امامزاده زید تهران سرى مى‏زنند، انبوه جمعیت، سراسر میدان، پشت بام‏ها و بالاى دیوارهاى خانه‏هاى مجاور را از سپیده صبح اشغال کرده‏اند، دسته‏ها از راسته‏ها و راهروهاى مختلف بازار به این میدان روى مى‏آورند هر دسته با علامت مخصوص در حرکت است. پنجه حضرت عباس، پرچم‏هاى سبز و سیاهى که به هم گره خورده‏اند یا علم‏ها و کتل‏هایى که بر بالاى آنها پره‏ها و تیغه‏هاى فلزى نصب کرده‏اند احتمالاً نهادهاى تشیع به شمار مى‏روند، اسبان سیاه پوش نشانه‏اى از اسبان حسین، فرزندان و برادرانش و اسبى خون آلود با کبوترى بر پشت آن که یادآور صحنه‏اى از شهادت امام سوم است، سینه زن‏ها با آهنگى موزون بر سینه مى‏زنند به طورى که جاى ضربان سرخ مى‏شود، عده‏اى زنجیر مى‏زنند و گروهى بر سرهاى خود گل مالیده‏اند. شعارها همراه با نوحه خوان تکرار مى‏گردد. شیعیان تنها به شنیدن مرثیه قانع نیستند و علاقه شدیدى دارند تا با اجراى نمایش‏هاى صحنه هایى از مصائب رهبران مذهبى را مجسّم و خوب درک و لمس کنند.(2)

 

نوحه‏هاى سوزناک‏

دکتر ویلز که در زمان ناصرالدین شاه قاجار در شیراز بسر مى‏برده خاطرنشان مى‏نماید: در سراسر محرم اغلب شیعیان به احترام امام حسین(ع) در تمامى برنامه‏هاى عزادارى و سینه زنى شرکت مى‏کردند و لباس اکثریت آنان سیاه بود، غالب مردم حتى چند روز از آغاز محرم ملبس به این جامه مى‏گردند و تا هفته‏ها بعد از خاتمه محرم همچنان سیاهپوش هستند، قبل از شروع تعزیه فردى روحانى بالاى منبرى که در کنار صحنه رو به جمعیت قرار داده شده بود رفت و شروع به موعظه و شرح مصیبت حسینى و دلیل مقاومت امام مسلمین و قیام او بر علیه ستمگر زمان نمود. صدایش کاملاً رسا و جملاتش مؤثر، قاطع و گرم و اثر گذار بود، به محض ذکر نام حسین، ناگهان فریاد حاضران بلند شد و سینه زنان، ماتم سرایى مى‏کردند. صداى «حسین جان حسین جان» صادقانه و توأم با ناله و اشک آنان ولوله شگفتى ایجاد کرد. در این میان نوحه‏خوانى با تجربه که صداى گیرایى داشت به بالاى چهارپایه‏اى رفت و شروع به مرثیه سرایى نمود، سینه زنان عاشق حسین(ع) هم ضمن حلقه زدن به دورش، هم آهنگ و همراه با تکان دادن دست راست او، شروع به نواختن ضربه هایى محکم بر سینه هاى عریان خود کردند، با وجود سرخ شدن سینه‏ها ذوق زده همچنان مشغول عزادارى بودند.صحنه آن چنان منقلب کننده و هیجان‏انگیز گشت که حتى اروپائیان حاضر در مجلس هم عنان اختیار از دست دادند و تحت تأثیر این همه خلوص و آشفتگى، افسرده خاطر شدند پس از آن تعزیه آغاز شد، همه صحنه‏ها مهیّج و منعکس کننده ظلمى بى‏نظیر از سوى ظالم و مقاومتى تحسین برانگیز از طرف امام مظلوم بود.(3)


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره عزاداری در شهر یزد

مقاله درباره نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام (قبل از صفویه)

اختصاصی از کوشا فایل مقاله درباره نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام (قبل از صفویه) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام (قبل از صفویه)


مقاله درباره نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام (قبل از صفویه)

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:8

نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام (قبل از صفویه)

 

 

منابع مقاله:

مجله مشکوة، شماره 84 و 85، اصغر فروغی؛

صفحه: 1

 

 

 

اشاره

بدون تردید مراسم عزاداری و روضه‏خوانی در تبیین و تقویت مذهب شیعه و گسترش آن در اعماق جامعه و نفوذ آن در قلبها نقش بسزایی داشته است. همچنین سلاطین صفویه به عنوان زمامدار و روحانیون به عنوان متولّی مذهب، در برگزاری آن مؤثر بوده‏اند، ولی با توجه به سابقه دیرین مراسم عزاداری در ادوار پیشین و اهتمام مردم به ویژه شیعیان در اقامه آن، نمی‏توان صفویه را آغازگر این مراسم دانست و آن را وارداتی و گرته‏برداری از غرب تلقی نمود؛ چنان که برخی را عقیده بر این است(1). مقاله حاضر نگاهی دارد به تاریخچه و پیشینه عزاداری در اسلام و چگونگی رسمی شدن آن در عهد آل بویه.

نگاهی گذرا به عزاداری در اسلام

عزاداری برای شهدا در اسلام سابقه‏ای دیرین دارد و از اخبار برمی‏آید که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز آن را تأیید کرد و در برگزاری آن همت می‏گماشت. ابن هشام می‏نویسد بعد از تمام جنگ اُحد که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به خانه خود می‏رفت، عبورش به محله بنی عبدالاشهل و بنی ظفر افتاد و صدای زنان آنها ـ که بر کشتگانشان گریه می‏کردند ـ به گوش آن حضرت خورد و موجب شد که اشک بر صورت او نیز جاری گردد و در پی آن بفرماید: ولی کسی نیست که بر حمزه بگرید!

سعد بن معاذ و اسید بن حضیر (رؤسای قبیله بنی عبدالاشهل) پس از آگاهی از این موضوع، و زمانی که به خانه‏های خود باز گشتند، به زنان قبیله‏شان دستور دادند لباس عزا بپوشند و به درِ مسجد بروند و در آنجا برای حمزه اقامه عزا و ماتم کنند. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله که صدای گریه آنها را شنید، از خانه خویش (که جنب مسجد بود) بیرون آمده (از آنها سپاسگزاری کرد و) فرمود: «به خانه‏های خود بازگردید، خدایتان رحمت کند که به خوبی مواسات خود را انجام دادید»(2).

پیامبر در شهادت جعفر طیار نیز هم خود گریست و هم برای عزاداران که در خانه او گرد آمده بودند طعام تهیه کرد(3). بنابر روایت ابن سعد، اندوه و افسردگی پیامبر برای شهدای جنگ موته چندان زیاد بود که اصحاب نیز به شدت اندوهگین و افسرده شدند(4).

هنگامی که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رحلت کردند، مردم مدینه، از زن و مرد، به گریه و ندبه پرداختند و بنا بر قول عثمان بن عفان «برخی از اصحاب چنان اندوهگین شدند که چیزی نمانده بود به وهم دچار آیند»(5). و بنا بر نقل عایشه زنان به عزاداری پرداختند و به سینه و صورت خود می‏زدند(6).

در شهادت علی علیه‏السلام فرزندان آن حضرت و مردم کوفه به شدت می‏گریستند(7) و هنگامی که امام حسن علیه‏السلام به شهادت رسید، برادرش محمّد حنفیه مرثیه و نوحه‏سرایی کرد(8).

با شهادت امام حسین علیه‏السلام و یارانش در محرم 61ق عزاداری وارد مرحله‏ای جدید شد و در گستره‏ای وسیع‏تر از جهان اسلام برگزار گردید، با این تفاوت که دیگر تنها گریه و ندبه برای از دست دادن عزیز یا عزیزان نبود، بلکه از یک سو به ابزاری قاطع برای مبارزه با ستمگران و غاصبان تبدیل شد و از سوی دیگر تبیین‏کننده، حافظ و حامل اسلام راستین گردید. از این رو ائمه طاهرین در اقامه و اشاعه آن از هیچ کوششی دریغ نکردند، چنان که خانواده امام حسین علیه‏السلام همچون زینب و امّ کلثوم و امام سجاد علیه‏السلام برای شهدای کربلا به نوحه‏سرایی پرداختند، به طوری که کوفیان که در قتل امام حسین علیه‏السلام و یارانش نقشی مستقیم داشتند، در کوی و بازار عزاداری می‏کردند.

سید بن طاووس در این باره می‏نویسد:

«زنها گیسو پریشان کردند و خاک بر سر پاشیدند و چهره‏های خویش را خراشیدند و سیلی به صورت زدند و فریاد «واویلا» و «واثبوراه!» بلند نمودند. مردها گریستند و موهای محاسن خود را کندند. هیچ موقعی دیده نشده بود که مردم بیش از آن روز، گریه کرده باشند»(9).

بنابر روایت مقاتل، زنان و مردان قبیله بنی اسد به هنگام دفن اجساد شهدا و بعد از آن نوحه‏سرایی و عزاداری می‏کردند(10) و بنابر روایتی اهل بیت امام حسین علیه‏السلام به عزاداری اشتغال داشتند(11). مردم مدینه هم به ویژه بنی هاشم همین که از شهادت امام حسین علیه‏السلام آگاه شدند به گریه و ندبه‏ای پرداختند که تا آن هنگام کسی ندیده و نشنیده بود(12).

امام سجاد علیه‏السلام که در دوران خفقان اموی به سر می‏برد، برای حفظ واقعه خونبار کربلا و انتقال آن به نسلهای بعد از ابزار گریه بهره گرفت. از امام صادق علیه‏السلام روایت شده است:

«زین العابدین علیه‏السلام چهل سال در مصیبت پدرش گریه کرد، در حالی که روزها روزه‏دار و شبها به عبادت بیدار بود و چون وقت افطار می‏رسید، خدمتگزارش آب و غذا در برابر او می‏نهاد و می‏گفت: «آقاجان! میل فرمایید».

آن حضرت می‏گفت: «چگونه غذا بخوریم، در صورتی که فرزند رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله گرسنه کشته شد؟ و چگونه آب بنوشیم در صورتی که فرزند رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله لب تشنه کشته شد؟» و پیوسته این سخن را می‏گفت و می‏گریست، تا آب و غذا با اشک چشمش مخلوط می‏شد. همواره بر این حال بود، تا از دنیا رفت»(13).

از عملکرد امام سجاد علیه‏السلام و سفارشهای ایشان و سایر ائمه درباره گریه برای امام حسین علیه‏السلام و یارانش(14) برمی‏آید که برگزاری مجالس عزاداری و گریه از مؤثرترین ابزاری بوده که می‏توانسته با توطئه‏های بنی امیه برای محو آثار مادی و معنوی قیام کربلا مقابله کند. ابو ریحان بیرونی می‏نویسد:

«بنی امیه در این روز لباس نو پوشیدند و زیب و زیور کردند و سرمه به چشم خود کشیدند و این روز را عید گرفتند و عطرها استعمال کردند و مهمانیها و ولیمه‏ها دادند و تا زمانی که ایشان بودند، این رسم در توده مردم پایدار بود»(15).

این معنی از زیارت عاشورا نیز معلوم می‏شود: «هذا یومٌ فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین صلوات اللّه‏ علیه».

بدین‏سان شیعیان بنابر توصیه و تأکید ائمه طاهرین برای بزرگداشت عاشورا و حفظ آثار آن در کربلا از هیچ کوششی فروگذار نکردند، بدان معنی که ایام عاشورا را به سوگواری می‏پرداختند و امام حسین علیه‏السلام و یارانش را در کربلا زیارت می‏کردند. توابین که در سال 65ق قیام کردند، قبل از ورود به صحنه نبرد، به زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام و یارانش رفتند و یک روز و یک شب گریه و زاری و تضرع بسیار نمودند، چنان که بنابر نقل طبری، کسی تا آن روز چنان گریه‏ای ندیده بود.

از روایت ابن قولویه برمی‏آید که در زمان امام صادق علیه‏السلام مردم اطراف کوفه و نواحی دیگر، از زن و مرد، برای زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام و یارانش به کربلا می‏رفتند و به قرائت قرآن، ذکر مصائب و نوحه‏گری و مرثیه‏سرایی می‏پرداختند(16).

در ایام فترت پایان امویان و آغاز عباسیان بر تعداد زائران و عزاداران امام حسین علیه‏السلام و یارانش افزوده شد، چنان که به سرعت کربلا به کانون مبارزه علیه ستمگران تبدیل شد؛ مبارزانی که شیوه جهاد را در مکتب اهل بیت آموخته و از شهدای کربلا الگوهای عملی و عینی انتخاب کرده بودند. این وضع برای متوکل خلیفه عباسی ـ که ضدّ شیعه بود ـ قابل تحمّل نبود؛ از این رو نه تنها دستور به ویرانی مشاهد و قبور شهدا داد (336ه ق)، بلکه به منظور محو آثار آن، سرزمین کربلا را به آب بست و شخم زد و زراعت نمود و مردم را از زیارت منع کرد(17)، امّا از آنجایی که نور خدا خاموش شدنی نیست، متوکل به سزای اعمال خود رسید و کربلا مجددا احیا شد و پناهگاهی برای عاشقان اهل بیت گردید که از اقصی نقاط به آنجا می‏رفتند.

از منابع برمی‏آید که گروهی از پیروان احمد بن حنبل که خود را سلفیه می‏نامیدند و رهبرشان محمّد بربهاری بود در گذرگاهها کمین می‏کردند و زائران و عزاداران شیعه را مورد آزار و اذیت قرار می‏دادند و این‏از بیانیه خلیفه الراضی باللّه‏ ـ که علیه این فرقه صادر شده ـ به خوبی پیداست. راضی در بخشی از این بیانیه خطاب به آنها می‏نویسد:

«دیگر ناسزاگویی شما به نیکان است، نسبت دادن شما شیعیان اهل بیت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را به کفر و گمراهی، در کمین نشیتن برای شکنجه و آزار ایشان در هر کوی و برزن، دیگر؛... بدگویی شما از زیارت کردن گور پیشوایان صلوات اللّه‏ علیهم و سرزنش کردن زائران و بدعتگذار نامیدن ایشان است»(18).

این بیانیه، حاکی از این است که گرچه در نیمه اول قرن چهارم، خلفا بر خلاف عهد متوکل، محدودیتهایی برای شیعیان در انجام مراسمشان قائل نبودند، لیکن دیگر فرق مسلمانان به ویژه حنابله به آزار و اذیت آنها می‏پرداختند و احتمالاً این وضع تا سلطه آل بویه بر بغداد (332ق) ادامه داشت و از آن پس که شیعیان به سبب حاکمیت آل بویه قوت گرفتند ـ گر چه باز هم به سبب اکثریت اهل سنت در بغداد برای برگزاری مراسم عزاداری با مشکلاتی روبه‏رو بودند ـ با حمایت حکومت، مراسم عزاداری را به صورت علنی در کوچه و بازار انجام می‏دادند.

آگاهی مردم ایران از واقعه کربلا

متأسفانه مورخان از بازتاب واقعه کربلا در شهرهای ایران اطلاعی نمی‏دهند، جز اینکه مؤلف تاریخ سیستان می‏نویسد:

«چون این خبر به سیستان آمد، مردمان سیستان گفتند نه نیکو طریقتی برگرفت یزید که با فرزندان رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله چنین کردند، پاره‏ای شورش اندر گرفتند»(19).

به احتمال زیاد طبق معمول، یزید خبر این پیروزی را به سرتاسر امپراتوری جهت آگاهی والیان ارسال کرده است و شاید واکنشهایی هم صورت گرفته که خبر آن به ما نرسیده است. طبری از شورش مردم ری به رهبری فرخان رازی به سال 64ق خبر می‏دهد(20)، ولی گمان نمی‏رود که این قیام در ارتباط با واقعه کربلا باشد، ولی عکس العمل گسترده مردم ایران را می‏توان در قیام مختار مشاهده کرد. بنابر روایت دینوری حدود بیست هزار تن از سپاهیان او موالی ایرانی بودند(21). قیامهای علویان به‏ویژه زید بن علی و فرزندش یحیی و ارتباط مردم ایران با آنها به ویژه خراسان، گرگان و ری، از دیگر مواردی است که ایرانیان را با واقعه کربلا آشنا کرد(22). نقش داعیان عباسی در آگاهی ایرانیان از جنایات بنی امیه را نمی‏توان نادیده گرفت، آنها برای برانگیختن احساسات مردم، فهرستی از مظالم بنی امیه را نسبت به خاندان پیامبر تهیه کرده که در رأس آنها واقعه کربلا بود و به آگاهی آنها می‏رساندند(23).

حضور امام رضا علیه‏السلام در خراسان (200-202ق) و اهتمام آن حضرت در برگزاری مراسم عاشورا از مهم‏ترین عوامل انتقال فرهنگ عاشورا به ایران بود و متعاقب آن، سادات که به سبب حضور امام در خراسان به این خطه مهاجرت کردند و با شهادت آن حضرت، در اقصی نقاط در ویژه صفحات شمالی ایران؛ یعنی طبرستان و مازندران پراکنده شدند(24)، مردم ایران را با واقعه کربلا و مراسم آن آشنا نمودند. با تشکیل حکومت علویان در طبرستان (250ق) رفته رفته مراسم عاشورا به صورت یک فرهنگ بومی درآمد. در این میان نباید نقش شهرهای شیعه‏نشین از جمله قم(25)، ری، سبزوار و نیشابور را در انتقال و توسعه این مراسم در ایران نادیده گرفت.

رسمی شدن مراسم عاشورا در عهد آل بویه

مورّخان محلّی طبرستان، دیلمستان و مازندران، همچون ابن اسفندیار و ظهیرالدین مرعشی به رغم سابقه دیرین مذهب شیعه در این خطه و حضور سادات و حکومت علویان، از برگزاری مراسم عاشورا در این مناطق خبری نمی‏دهند، در حالی که به نظر ما نمی‏توان جامعه شیعه را بدون اهتمام به برگزاری این مراسم تصور کرد. بنابراین قدر مسلّم، این مراسم در صفحات شمالی ایران، به رغم فراز و نشیبهایی که داشته، پیوسته برگزار می‏شده است؛ زیرا شیعیان این نواحی به همراه سادات علاقه‏ای ویژه به امام حسین علیه‏السلام و شهدای کربلا داشتند. ظهیرالدین مرعشی می‏نویسد:

«آورده‏اند که داعی کبیر حسن بن زید روزی به دیوان عطا نشسته بود و هر سو انعام خدم می‏داد. شخصی را نام برآمد. از بنی عبدالشمس پرسید: از کدام فخذ است؟ گفتند از معاویه. چون تفحص کردند، از اولاد یزید بود. سادات شمشیرها کشیدند تا آن شخص را بکشند جهت خون حسین بن علی و اولادش. او را عطا کرد و بدرقه نمود و از طبرستان بیرون کرد»(26).

این مطالب، بیانگر میزان آگاهی، علاقه و اهتمام مردم نسبت به واقعه کربلاست و گر چه ما مدرکی برای ارائه نداریم، لیکن از شواهد و قراین برمی‏آید که بزرگداشت عاشورا به صورت فرهنگ عمومی مردم این نواحی درآمده بود، چنان که فرزندان بویه با این مراسم در دیلم آشنا شدند و همچون سایر مردم در برگزاری آن اهتمام می‏ورزیدند و میزان باور و اعتقاد آنها به مراسم چنان بود که پس از در اختیار گرفتن حکومت ـ به رغم همه مشکلاتی که در سر راه خود داشتند ـ آن را در سراسر قلمروشان بسط دادند. ابن اثیر در حوادث سال 352ق می‏نویسد:

«در دهم ماه محرم سال جاری معزّالدوله به مردم دستور داد که دکانها و اماکن کسب را ببندند و تعطیل کنند و سوگواری نمایند و قباهای سیاه مخصوص عزا بپوشند و زنان نیز موی خود را پریشان و گونه‏ها را سیاه کنند و جامه‏ها را چاک بزنند و در شهر بگردند و بگریند و بر سر و رو و سینه بزنند و ندبه حسین بن علی رضی اللّه‏ عنهما را بخوانند. مردم همه آن کار را کردند و سنیان انکار نکردند؛ زیرا یارای منع نداشتند که عده شیعیان فزون‏تر و سلطان هم همراه آنها بود»(27).

درباره رسمی شدن مراسم عاشورا در زمان آل بویه، تذکر چند نکته ضرور به نظر می‏رسد:

اوّلاً، با توجه به اینکه آل بویه با این مراسم در دیلم آشنا شدند، به‏خوبی برمی‏آید که ایرانیان با حفظ ماهیت مراسم عاشورا، آن را با ظرافت خاصی با آداب و رسوم بومی خود ـ که چندان هم با سبک و روش عزاداری در عراق و حجاز تفاوت نداشت ـ برگزار می‏نمودند.

ثانیا، با توجه به اینکه از سلطه آل بویه بر بغداد به سال 334ق تا برگزاری مراسم عاشورا به سال 352ق حدود دو دهه طول کشید، می‏توان نتیجه گرفت که معزّالدوله طی این مدت به مطالعه چگونگی برگزاری این مراسم مشغول بوده، تا مخالفت اهل سنت به ویژه حنابله را ـ که موافق برگزاری چنین مراسمی نبودند ـ به حداقل برساند. بنابر روایت مورخان، این مراسم به رغم فراز و نشیبهایی که داشت، در دوره اوج قدرت آل بویه ـ یعنی تا پایان سلطنت عضدالدوله (372ق) ـ با جدیت برگزار می‏گردید و بعد از آن ـ یعنی در دوران ضعف آل بویه ـ به صورت پراکنده اجرا می‏شد(28). اهل سنت همین که دریافتند شیعیان در برگزاری مراسم عاشورا مُصر و جدی هستند و فشارها و اعتراضهای آنها به جایی نمی‏رسد، با آن به مقابله فرهنگی پرداختند و در مقابل روز عاشورا، روز هجدهم محرم، یعنی روز قتل مصعب بن زبیر را علم کردند. ابن اثیر در حوادث سال 389ق می‏نویسد: مردم باب البصره در رقابت با مردم کرخ، هشت روز بعد از روز عاشورا را به ماتم نشسته گفتند: مصعب بن زبیر در آن روز کشته شد(29).

بنابر روایت ابن کثیر در همین سال گروهی از جهال اهل سنّت، روز دوازدهم محرم ـ که روز قتل مصعب بن زبیر بود ـ همانند شیعیان برای او عزاداری می‏کردند و باز هم همانند شیعیان به زیارت او می‏رفتند(30).

از روایت ابن اثیر برمی‏آید که اهل سنت علاوه بر اقدامات یاد شده، برای مقابله با شیعیان از صحنه‏های نبرد مورد نظر خویش شبیه سازی می‏کردند. او در حوادث سال 363ق می‏نویسد:

«فتنه‏ای بزرگ میان سنّی و شیعه برخاست و اهل محله سوق الطعام که از پیروان تسنّن بودند، زنی را سوار شتر کردند و او را عایشه نام نهادند. یکی از آنان خود را طلحه و دیگری خود را زبیر نامید. این گروه با گروه دیگر (شیعه) به جنگ پرداختند و می‏گفتند ما با اصحاب علی بن ابی طالب جنگ می‏کنیم»(31).

به احتمال زیاد، شیعیان محله کرخ صحنه‏های واقعه کربلا را شبیه‏سازی کردند و شبیه‏سازی جنگ جمل از سوی اهل تسنّن، واکنشی در برابر آن بوده است.

یکی از مهم‏ترین عوامل اختلاف میان شیعه و سنی همانا برگزاری مراسم سوگواری عاشورا بود که معمولاً به جنگ و خونریزی می‏انجامید و آرامش و امنیت بغداد را بر هم می‏زد، چنان که خلفا ناچار می‏شدند از انجام مراسم سوگواری اهل سنّت و شیعه جلوگیری کنند(32). البته با توجه به اینکه مراسم عاشورا به صورت فرهنگ عمومی و پایدار درآمده بود، جلوگیری از انجام آن برای مدت طولانی ممکن نبود و در واقع حکومت هم تصمیمی برای لغو کردن آن نداشت و اگر در مقاطع خاصی از آن ممانعت می‏کرد، تنها برای جلوگیری از اغتشاش و ایجاد آرامش بود. سلاطین آل بویه چنان به برگزاری این مراسم تعلق خاطر داشتند که اگر ایام عزاداری عاشورا با جشن مهرگان مصادف می‏شد، جشن را به تأخیر می‏انداختند(33).

از گزارشهای منابع به خوبی برمی‏آید که مراسم سوگواری عاشورا به رغم محدودیتهایی که از جانب اهل سنت ایجاد می‏شد، تا پایان حکومت آل بویه (447ق) و بعد از آن در عهد سلجوقیان به حیات خود ادامه داد(34) و این امر طبیعی به نظر می‏رسید؛ زیرا این مراسم حدود یک قرن بود که به صورت علنی برگزار می‏شد و جزء فرهنگ و اعتقادات مسلّم شیعیان شده بود. علاوه بر این، مذهب شیعه در ایران و عراق توسعه یافته بود و شیعیان جمعیت قابل توجهی از مردم ایران به‏شمار می‏آمدند که هر حکومتی نمی‏توانست نسبت به اعتقادات و آداب و رسوم مذهبی آنها بی‏تفاوت باشد. مدارکی دال بر ممانعت سلجوقیان از برگزاری مراسم عاشورا در دست نیست و حتی بالعکس از شواهد و قرائن برمی‏آید که سلاطین سلجوقی از دوستداران ائمه شیعه بودند و حتی ملکشاه در سال 479ق به زیارت کاظمین، نجف و کربلا رفت(35). بنابر این روایت ابن کثیر در احسن القصص ـ که می‏نویسد: «این رسم تا اوایل سلطنت طغرل سلجوقی در بغداد و شهرهای دیگر ایران معمول بوده است»(36) ـ نمی‏تواند دارای اعتبار باشد، زیرا شواهدی در دست است که در قرن پنجم و ششم در بسیاری از شهرهای ایران، مراسم سوگواری عاشورا نه تنها توسط شیعیان برگزار می‏شد، بلکه علمای اهل سنّت نیز با حزن و اندوه فراوان آن را برگزار می‏کردند.

نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل قزوینی رازی در کتاب خود النقض که در سال 560ق تألیف کرده درباره اهتمام و توجه علمای سنی به ویژه حنفیان و شافعیان در سوگواری روز عاشورا می‏نویسد:

«خواجه بومنصور ماشاده به اصفهان ـ که در مذهب سنّت در عهد خود مقتدا بوده است ـ هر سال این‏روز این تعزیت به آشوب و نوحه و غریو داشته‏اند و هر که رسیده باشد، دیده و دانسته باشد و انکار نکند. و آنگه بغداد که مدینة السلام و مقر دارالخلافه است، خواجه علی غزنوی حنیفی دانند که این تعزیت چگونه داشتی! تا به حدی که به روز عاشورا در لعنت سفیانیان مبالغتی می‏کرد... و تعزیت حسین هر موسم عاشورا به بغداد تازه باشد با نوحه و فریاد. و امّا به همدان اگر چه مشبه را غلبه باشد برای حضور رایت سلطان و لشکر ترکان، هر سال مجد الدین مذکّر همدانی درمراسم عاشورا این تعزیت به صفتی دارد که قُمیان را عجب آید، و جواجه امام نجم بُلمعالی بن ابی القایم بُزاری به نیسابور ـ با آنکه حنفی مذهب بود ـ این تعزیت به غایت کمال داشتی و دستار بگرفتی و نوحه کردی و خاک پاشیدی و فریاد از حد بیرون کردی، و به ری ـ که از امّهات بلاد عالم است ـ معلوم است که شیخ ابوالفتوح نصرآبادی و خواجه محمود حدادی حنفی و غیر ایشان در کاروانسرای کوشک و مساجد بزرگ، روز عاشورا چه کرده‏اند؟! از ذکر تعزیت و لعنت ظالمان، و درین روزگار آنچه هر سال خواجه امام شرف الائمه ابونصر الهسنجانی کند در هر عاشورا به حضور امرا و ترکان و خواجگان و حضور حنفیان معروف، و همه موافقت نمایند و یاری کنند، و این قصه خود به وجهی گوید که دگران خود ندانند و نیارند گفتن، و خواجه امام بومنصور حفده ـ که در اصحاب شافعی معتبر و متقدّم است ـ به وقت حضور او به ری دیدند که روز عاشورا این قصه بر چه طریق گفت و حسین را بر عثمان درجه و تفضّل نهاد، و معاویه را باغی خواند در جامع سرهنگ، و قاضی عمده ساویی حنفی ـ که صاحب سخن و معروف است ـ در جامع طغرل با حضور بیست هزار آدمی این قصه به نوعی گفته و این تعزیت به صفتی داشت از سر برهنه کردن و جامه دریدن که مانند آن نکرده بودند، و مصنّف کتاب ـ اگر رازی است ـ دیده باشد و شنوده، و خواجه تاج شعری حنفی نیسابوری روز عاشورا بعد از نماز در جامع عتیق دیدند که چه مبالغت کرد. در سنه خمس و خمسین و خمس مائة به اجازت قاضی با حضور کبرا و امرا.

پس اگر این بدعت بودی، چنان که خواجه مجبر انتقالی گفته است، چنان مفتی رخصت ندادی و چنین ائمه روا نداشتندی. و اگر خواجه انتقالی به مجلس حنفیان و شیعیان نرفته باشد، آخر به مجلسِ شهابِ مشّاط رفته باشد که او هر سال که ماه محرم درآید، ابتدا کند به مقتل عثمان و علی و روز عاشورا به مقتل حسین بن علی آورد تا سال پیرار به حضور خاتونانِ امیران و خاتونِ امیر اجل این قصه به وجهی گفت که بسی مردم جامه‏ها چاک کردند و خاک پاشیدند و عالم سر برهنه شد و زاریها کردند که حاضران می‏گفتند: «زیادت از آن بود که به زعفران جای کنند شیعت»(37).

این مطالب، بیانگر تعاملی است که در اثر گذشت زمان بین شیعه و سنی درباره برگزاری مراسم عاشورا حاصل شده بود، چنان که برخلاف عهد آل بویه، نه تنها اهل سنّت با شیعیان معارضه‏ای نداشتند، بلکه خود هم ـ به رغم اختلاف عقیده‏ای که با شیعیان داشتند ـ به تأسی از علمای خود به عاشورا تعلق خاطر ویژه‏ای پیدا کردند. البته در عهد آل بویه هم همه فرق اهل سنّت با برگزاری مراسم عاشورا مخالفتی نداشتند و هرگاه که مورّخان از مخالفان و معارضان این مراسم صحبت می‏کنند، از جهال اهل سنّت یاد می‏کنند که عمدتا از حنابله بودند. آنها در این دوره هم کم و بیش به مخالفت خود ادامه دادند، امّا با توجه به کثرت شافعیان و حنفیان در ایران ـ که با این مراسم مخالفتی نداشتند ـ مخالفت حنابله نمی‏توانست مانعی برای برگزاری مراسم عاشورا باشد. از این رو در اکثر شهرهای ایران و عراق، اعم از اینکه سنی بودند یا شیعه، در ایام عاشورا مراسم سوگواری برگزار می‏شد؛ چنان که به صورت یک فرهنگ اسلامی ـ ایرانی درآمد و باگذشت زمان که بر تعداد شیعیان ایران افزوده شد و حساسیتهای بین شیعه و سنی کاهش یافت، این مراسم حضور بیشتری در زندگی مذهبی مردم ایران پیدا کرد؛ چنان که حتی بعضی از علمای اهل سنت برای پاسخگویی به نیاز مردم مبادرت به مقتل‏نویسی نمودند، به عنوان نمونه، ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری (467-538ق) ـ ایرانی و یکی از آخرین متکلّمان معروف ـ کتابی در پند و اندرز به نام اطواق الذهب فی المواعظ و الخطب نوشت که در آن توضیح داده که بنا به سنن مذهبی، هر کس برای حسین علیه‏السلام بگرید، یقینا در قیامت با او محشور خواهد شد. او می‏افزاید که هرکس در پیش خود بگرید و باعث گریه دیگران شود از خوبان است. بنا به گفته او «هر کس که خویش را همانند (تشبیه) دسته‏ای سازد در زمره همان دسته است» و همان قدر و ارزش به او خواهد رسید؛ یعنی او زمینه نظری «تقلید» را مهیا ساخت و به عملی که از هر طریق موجب گریه گردد ارزش و اهمیت بخشید(38).

«مقتل خوانی» (روایت قصص شهادت) یا نقل توصیفی واقعه حزن‏انگیز کربلا از اسبابی است که تا اندازه‏ای از نظرات زمخشری الهام یافت... کار بی‏سابقه زمخشری در زمینه تشبه در مقتل‏نگاری و مقتل‏خوانی یا، به دیگر سخن، روضه خوانی توسط دیگران دنبال شد. یکی از شاگردان او به نام ابوالمؤید موفق خوارزمی (م 568ق) احادیث و قصص مذهبی در وصف فضایل پیامبر و خاندان او را گردآوری و تدوین کرد. او حماسه‏نامه‏ای درباره شهادت امام حسین علیه‏السلام نوشت که شهادت حسین علیه‏السلام به روایت خوارزمی نام دارد (مقتل خوارزمی).

در ابتدای قرن هفتم، با رویکرد محمّد خوارزمشاه به سادات حسینی، در برگزیدن علاء الملک ترمذی(39) از سادات حسینی خراسان به عنوان خلیفه، تا حدود زیادی نفوذ معنوی خلفای عباسی ـ که حامی مذهب سنّت بودند ـ رو به کاهش گذاشت و سرانجام در نیمه دوم قرن هفتم در سال 656ق با سقوط بغداد و حاکمیت یافتن ایلخانان در ایران و عراق، مذهب اهل سنّت با بحران جدی روبه‏رو شد. از این رو فرصت مناسبی برای توسعه تشیع و برگزاری شعائر و مراسم مذهبی آن فراهم گردید و با روی خوش نشان دادن غازان خان به شیعیان و سرانجام با رسمی شدن مذهب تشیع در مدت

کوتاهی در زمان اولجایتو قطعا مراسم عزاداری که از مهم‏ترین عوامل انسجام شیعیان و رسوخ مذهب به توده‏ها بود عمومیت یافت و به صورت مراسم عادی درآمد و این از آنجا معلوم می‏شود که برای مورّخان این دوره، بر خلاف دوره‏های قبل، این مراسم چندان تازگی نداشته که نظرشان را جلب کند و به ضبط آن اهتمام ورزند.

بنابر نقل معین الدین اسفزاری، مردم هرات پایتخت تیموریان، در نیمه دوم قرن نهم با فرا رسیدن ماه محرم به برگزاری مجالس سوگواری برای امام حسین علیه‏السلام اهتمام می‏ورزیدند و حتی شاهزادگان و امرا نیز به برگزاری مجالس عزا همت می‏گماشتند(40). از این رو ملاحسین واعظ کاشفی (م910ق) روضة الشهداء را نگاشت که اولین مقتل به زبان فارسی بود و اندکی بعد در زمان صفویه، از مهم‏ترین مقاتلی بود که در تمام محافل و مجالس عزاداری خوانده می‏شد.

 

 

1 ـ بنگرید به: علی شریعتی، تشیّع علوی و تشیّع صفوی، کتابخانه دانشجویی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، 1352ش، ص 206-205.

2 ـ عبدالملک ابن هشام حمیری، سیرة النبویه، ترجمه سید هاشم رسولی، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، ج 4، ص 122.

3 ـ همان، ج 2، ص 252.

4 ـ محمّد بن سعد کاتب واقدی، طبقات کبیر، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نو، 1369ش، ج 2، ص 162.

5 ـ همان، ج 2، ص 368.

6 ـ ابن هشام، سیرة النبویه، ج 2، ص 428.

7 ـ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، چاپخانه احمدی، 1368ش، ج 1 و 2، ص 211، 220 و 223.

8 ـ ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش، ج 2، ص 3.

9 ـ سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، مهر 1378ش، ص 179، 186 و 187.

10 ـ بنگرید به: شهرستانی، عزاداری حسین علیه‏السلام از زمان آدم تا زمان ما، انتشارات حسینیه عمادزاده، بی‏تا، ص 75.

11 ـ سید بن طاووس، اللهوف، ص 223.

12

اشتراک بگذارید:

دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام (قبل از صفویه)

دانلود مقاله آسیب شناسی عزاداری

اختصاصی از کوشا فایل دانلود مقاله آسیب شناسی عزاداری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

آسیب شناسی عزاداری

الف- جایگاه مراسم عزاداری 

عزاداری و برپایی مراسم ماتم در سوگ خوبان و اولیاء خدا امری است که ریشه در قرآن و سیره نبوی(ص) و سیره امامان(ع) دارد. این عزاداری ها مصداق مودت اهل بیت(ع) است.(1)  مصداق تعظیم شعائر الهی است.(2) مصداق فریاد مظلوم علیه ظالم است (3) و در سیره نبی اکرم(ص) داریم که حضرت در سوگ شهدای احد و به ویژه حمزه سید الشهداء عزا گرفت و ترغیب به عزاداری بر حضرت کرد. نیز در سوگ شهادت حضرت جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه عزا گرفت. برپائی مجلس عزا  را عیب نمی دانست و با آن برخورد نمی کرد. راوی گوید: یکی از بستگان پیامبر اکرم(ص) از دنیا رفت، زن‌ها جمع شدند و مجلس عزا برای او برپا کردند. عمر برخاست آنها را از این کار نهی کرد و آنها را طرد نمود. پیامبر(ص) فرمود: عمر، رهایشان کن که چشم، گریان و قلب، مصیبت دیده و داغ تازه است. (4) شنیدنی است که پیامبر اکرم(ص) برای امام حسین(ع) در روز اول ولادتش مجلس عزا گرفت. (5) در منزل ام سلمه در دوره کودکی برای امام حسین مجلس عزا گرفت. (6) در منزل عایشه برای حضرت امام حسین(ع) مجلس عزا گرفت.(7) در خانه امام علی(ع) برای حضرت مجلس عزا گرفت.(8) بنابراین اگر بگوئیم بنیانگزار عزاداری بر سید و سالار شهیدان، حضرت نبی اکرم(ص) و امامان(ع) بوده است سخنی به گزاف نگفته‌ایم

در سیره امامان(ع) هم برنامه ای که هرگز در هیچ شرایطی ترک نشد برپائی عزا بر سالار شهیدان امام حسین(ع) بود. امام سجاد(ع) پس از امام حسین(ع) تا زنده بود در هر مجلس از داغ حسین می گفت و در حقیقت مجلس عزا برپا می کرد. امام باقر(ع) هم در شرایط سخت و خفقانی دستور می داد روز عاشورا عزای امام حسین را برپا کنند. مالک جهنی می گوید امام باقر(ع) در روز عاشورا فرمود: همه برای امام حسین(ع) گریه کنند و اهل خانه را دستور به گریه بر حضرت می داد.(10) همین سیره را حضرت امام صادق(ع) و امامان دیگر(ع) داشتند. آنها بر این امر اصرار داشتند که از رهگذر عزاداری و برپایی عزای سالار شهیدان چراغ پرفروز نهضت حسینی روشن بماند، که ماند.

مجالس عزای حسینی نه تنها نام سیدالشهداء(ع) را پرآوازه نگهداشته، بلکه سبب ماندگاری پیام اسلام عزیز شدند. بر این اساس است که احیاگر مکتب نجات بخش عاشورا در عصر حاضر حضرت امام خمینی(ره) بیشترین تاکیدها را بر برپائی عزاداری سید و سالار شهیدان داشتند: ملت ما قدر این مجالس را بدانند، این ها مجالسی است که زنده نگه می دارد ملت ها را(11) ملت ما را این مجالس حفظ کرده؛ بی خود نبود که رضاخان و مامورین ساواک تمام مجالس عزا را قدغن کردند.(12) مجالس عزا را با همان شکوهی که بیشتر انجام می گرفت و بیشتر از او حفظ کنید.(13) مجالس سوگواری ائمه اطهار(ع) را باید حفظ کنید اینها را باید حفظ کنید. اینها شعائر مذهبی ماست که باید حفظ شود.

با توجه به جایگاه رفیع عزاداری و گوهر ارزشمندی که در آن نهفته است بدیهی است که دشمنان تلاش گسترده در جهت تخریب و تحریف آن داشته باشند. در برهه ای از زمان که عباسی ها قدرتمند بودند در پی تخریب عزای سالار شهیدان بودند که عزاداران را دستگیر می کردند، شکنجه و اعدام می کردند و در برهه‌ای که قدرت مقابله نداشتند، در پی تحریف آن بودند تا جلوی تاثیر گذاری این سنت مبارک را بگیرند. با توجه به تاثیر ژرف فرهنگ عاشورا در پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی، دشمنان قسم خورده اسلام این بار در پی تحریف این فرهنگ بر آمدند تا تاثیر آفرینی آن را کمرنگ کنند. گزارش ذیل هشداری است برای همه آنان که در این رابطه تاثیر گذارند هم بانیان محترم، هم خطباء محترم، و هم مداحان محترم.

در بعضى از خوانندگان جلسات مداحى اطلاع پیدا کردم استفاده از مدح‏ها و تمجیدهاى‏ بى معناست که گاهى هم مضر است. فرض کنید راجع به حضرت اباالفضل صحبت مى‏شود بنا کنند از چشم و ابروى‏ آن بزرگوار تعریف کردن مثلاً قربون چشمت بشم، مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشم هاى‏ قشنگش بوده ... اینها سطح معارف دینى ما را پایین مى‏آورد معارف شیعه در اوج اعتلاست... ارزش اباالفضل ‏العباس به جهاد و فداکارى و اخلاص و معرفت او به امام زمانش است، به صبر و استقامت اوست، به آب نخوردن ‏اوست در عین تشنگى و بر لب آب بدون این که شرعاً و عرفاً هیچ مانعى وجود داشته باشد.

ب- آسیب‌ها 

آسیب‌هایی که در این عرصه قابل ذکر است بر دو قسم است: یکی آسیب محتوائی است و دیگر آسیب شکلی است اما آسیب‌های محتوایی عبارتند از:

  آسیب‌های محتوایی 

 - 1طرح یک جانبه سیمای معصومین 

طرح یک جانبه سیمای پیامبر(ص) و معصومین(ع) در مجالس عزا و شادی اهل بیت(ع) و تنها جنبه قداست و ملکوتی امامان را مطرح کردن و بس. توضیح آن که پیامبر و امامان دو جنبه دارند: یکی جنبه ملکوتی که در این نگاه معصوم‌اند، علم غیب دارند، ولایت تکوینی دارند و... و دیگر جنبه ملکی و زمینی "قل انما انا بشر مثلکم." ما باید در مجالس اهل بیت هر دو بعد را مطرح کنیم و تاکید بر بعد دوم داشته باشیم؛ آنها الگوی زندگی اند جنبه های الگویی زندگی اهل بیت مطرح شود اینست که سازنده است؛ از مناقب اهل بیت بگوئیم از انس آنها با خداوند، ارتباط صمیمی با مردم، گره گشایی از کار مردم، زهد، شجاعت و ... و دهها بعد دیگر. قرآن و روایات


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله آسیب شناسی عزاداری