کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

تحقیق درباره دکتر محمد معین 4ص

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق درباره دکتر محمد معین 4ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

دکتر محمد معین

نهم اردیبهشت ماه 1297 هجری شمسی درخانواده ای از علمای روحانی رشت، پسربچه ای پا به دنیا گذاشت. اوکه اولین فرزند خانواده بود توسط جد پدریش شیخ محمد تقی معین العلما (محمد) نام گذاری شد. خانه آن دریکی ازمحلات اصلی رشت قرارداشت وهمراه با جد پدری وعمویش (حسن) دراین خانواده زندگی می کردند.

محمد پدرش را خیلی کم می دید چون (شیخ ابوالقاسم) طلبه علوم دینی بودوسخت مشغول آموختن علوم قدیمه ودینی نزد پدرش ودیگر مدرسان مشهور شهر رشت بود. تنها چیزی که از پدر درخاطرمحمد نقش بسته بود عادت بعد از نماز پدرش بودکه سر انگشت های دو دست را باهم تماس می داد ودرحالی که به آن خیره می شد وزیرلب جملاتی را زمزمه می کرد. محمد ازاین کار چیزی سر درنمی آورد اما سعی می کرد مثل او چهارزانو بنشیند وکارهایش را تقلید کند وبعدها فهمید که پدرش درتعقیبات نماز آیه الکرسی را می خواند. مدتی بودکه وضعیت گیلان آشفته بود وخانواده معین هم نیز به هم خورده بودند وبعد ازکسالتی که مادر محمد عارض شده بود پدر او نیز به شدت مریض شد واو را به خانه نزدیکان بردند وشب 13 شعبان بود که محمد را به نزد پدرش بردند ودراین شب کنار پدر ماند وفردا یعنی درروز14 شعبان که ناگهان خبر ناگواری از منزلشان رسید وهمه چیز را برهم زد. مادرش بطور ناگهانی فوت کرده بودولی محمد به درستی نمی دانست چه اتفاقی افتاده است. واما می دید که با این خبر حال پدر بدتر شد. ودرست 5 روز دیگر محمد از صدای ناگهانی گریه وزاری اقوامش متحیر شد. وصدا از اتاقی درآمد که پدرش درآن خوابیده بود ووقتی که به داخل اتاق دوید دید که روی پدرش را با پارچه سفید پوشانده وپدرش آرام خوابیده بود.واز همهمه وگریه وزاری مردم توانست کسی را ببیند که او را صدا می زند. محمد محمد ویک دفعه کسی او را بغل گرفت وبوسید وگفت: محمد جان چه زود یتیم شدی.

وبعد از مرگ پدرومادر مراقبت او را برادر کوچکش علی که جد پدریش (شیخ محمد تقی معین العلما) برعهده گرفت ومحمد پسربچه ای کنجکاو وبا استعدادی بود وچیزهای زیادی درزیر سایه پدربزرگ یاد گرفت. ووقت مدرسه گرفتن محمد شد که درآن ایام مدرسه امروزی نبود واین پدربزرگ بودکه او را به مکتب فرستاد وسخت گیری استادها دل خوشی برای معین نبود. از اینکه هم مکتبی های او را به فلک می بستند بسیار ناراحت می شد. البته اوضاع رشت به دلیل قیام جنگلیها وسنگر بندی انگلیسی ها دراطراف شهر آنچان به هم ریخته بود که مکتب ها تعطیل شد.

وبعداز سرکوبی قیام جنگلی ها وشهادت میرزا کوچک خان شعله انقلاب گیلان رو به خاموشی گذاشت و از سوی سپاهان دولت به ظاهر امنیت برقرار شده و زندگی شهرها روال عادی خود را پیدا کرد. و محمد دوباره به مکتب رفت و اما بیشتر از کتابخانه پدربزرگش چیزی می آموخت تا از مکتب. در همین دوران بودکه صرف و نحو عربی وقسمتی از علوم قدیمی را نزد پدربزرگش و مرحوم سید مهدی رشت آبادی قرار گرفت. و بعد از تعطیل شدن مکتب به مدارس امروزی مجدد در کلاس سوم ابتدایی پذیرفتند و او تا کلاس ششم در همان مدرسه (دبیرستان اسلامی امروزه) درس خواندو در سال 1304 هـ .ش موفق به اخذ تصدیق نامه نهایی دوره ابتدایی شد.

و در سال 1305 در میان مردم شوروشوقی ایجاد شد و اداره جدیدی افتتاح شد به نام اداره احصائیه که به مردم شناسنامه یا سجل می داد و به خاطر لقب پدر بزرگ او معین العلما بود محمد به اسم معین لقب گرفت محمد را کلاس اول متوسط را نیز در همان مدرسه خواند و بعد به مدرسه متوسطه نمره دولتی رشت منتقل شد. پس ز دو سال توانست شهادت نامه اول متوسطه را دریافت کرد و اداره معارف گیلان هر سال دو سه نفر از شاگردان ممتاز را انتخاب می کرد و برای تهران با هزینه دو تومان می فرستاد. و محمد بخاطر این که سال چهارم را با معدل ممتاز نماز کرد. بود جزء همین گروه شد. و او به تهران رفت و در مدرسه عالی دارلمعلمین تهران نام نویسی کرد و مدت این دوره 3 سال بود و او دانشجویی صبور و پر استعداد و در کارخود خیلی دقیق بود و به طوری که در سال سوم به زبان فرانسوی مسلط شد و در حضور استاد فرانسوی درباره (لردبایرون) شاعر مشهور انگلیسی قرن نوزدهم سخرانی کرد و در خردادماه 1313 با ارائه رساله ای به زبان فرانسه در موصوع شعر (لونکت دولیل و مکتب پاراناس) موفق به اخذ درجه لیسانس در ادیبان و فلسفه با نمره ممتاز شد. و بعد از اخذ لیسانس در سال 1314 به مدت 6 ماه به سربازی رفت و در دانشکده افسری احتیاط در درجه افسر وظیفه بود و در مهرماه به دبیرستان شاهپور اهواز به استان خوزستان فرستاده شد. و بعد از سه ماه در کاردانی ولیاقت در آن سن و سال کم به ریاست دانشسرای شبانه روزی منصوب شد. و بعد از چندی به صورت مکاتبه ای در رشته روانشناسی انیستیتو روانشناسی بروکسل (بلژیک) نام نویسی کرد و در فنون مختلفی مثل: خط شناسی قیافه شناسی و مغز شناسی قرار گرفت و موفق به مدرک فارغ التحصیلان شد.

محمد معین توانست رساله (حافظ شیرین سخن) روانشناسی تربیتی نوشته علی الجارم و مصطفی امین را از عربی و (ایران از آغاز تا اسلام) و همچنین نوشته پروفسور گریشمن می کردند آشنا کند. و محمد معین در سال 1318 از اهواز به تهران انتقال یافت ادبیات موفق شد شرکت کند وبعد از مدتی در یک جلسه از استادان درباره ادبیات ایران باستان و غیره مورد سؤال قرار رگرفت و به تمام آنها جواب قانع کننده ای داد و همچنین از طرف استاد راهنمایی او یعنی ملک الشعرای بهار پرسش هایی شد. و بعد از چند دققیه برای نتیجه جلسه تعطیل شد. و بعد از چند دقیقه جلسه برگزار شد و رئیس هیئت نظارت نتیجه رأی را چنین اعلام کرد. ‹‹رساله آقای محمد معین از هر حیث قابل تمجید و تحسین تشخیص داده شده و آقای معین در زبان فارسی و ادبیات آن دکتر شناخته شده و به آن تبریک می گوییم.

و پس از گرفتن دکترا ابتدا به عنوان دانشیار و سپس استاد کرسی دانشکده ادبیات و دانشسرای عالی برگزیده شد و درحالی که مشغول کارهای پژوهشی خود بود تدریس در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران را نیز برعهده گرفت.

دکتر معین از سال 1317 در اهواز کار تصحیح برهان قاطع را شروع کردو بعد از پشتکارهای طاقت فرسا توانست بعد از 12 سال تمام کندو بعد از انتشار برهان قاطع سیل نام های تشکرآمیزی از سوی ایران شناسان و دانشگاه های خارجی که از او برای سخنرانی و یا تدریس دعوت کردند. و یک بار به دعوت دانشگاه هاروار برای بازدید از مؤسسات فرهنگی و علمی به آمریکا رفت و بعد از مدتی به کتابخانه های لندن و پاریس رفت.

در سال 1342 چاپ فرهنگ فارسی شروع شد و همزمان با چاپ فرهنگ از دکتر معین برای تدریس و سخنرانی در نیمه دوم سال تحصیلی دانشگاه پرینستون آمریکا دعوت شد. بعد از مدتی دکتر معین خبر رسید که در ترکیه کنفرانسی تحت عنوان میراث مشترک فرهنگی از طرف سازمان عمران منطقه ترکیه برگزار خواهد شد. و دکتر معین از سوی دولت مأموریت یافت و به ترکیه رفت و به منظور شناساندن ایران به شرکت کنندگان کنفرانس هایی ترتیب بدهد.

دکتر معین همراه با استاد مجتبی مینوی و دکتر نصر به ترکیه رفت و طی10 روز سخنرانی متعددی در موضوع مختلف به زبان انگلیسی برای شرکت کنندگان ایراد کرد.

و بعد از انجام کنفرانس دکتر معین در هشتم آذر ماه به تهران برگشت ودکتر معین با این که به دلیل فعالیت های متعددی در کنفرانس بسیار خسته بود بدون هیچ استراحتی در جلسه مدافعه یکی از دانشجویان به دانشگاه تهران رفت.

و هنوز بانگ الله اکبر از منازه ای مسجد دانشگاه تهران برنخواسته بود که حادثه ای در اتاق مدیران گروه ادبیات فارسی همه را شوکه داد و دکتر معین درحالی که می خواست موافقت خود را با پذیرفتن یافتن پایان نامه تحصیلی یکی از دانشجویان دوره دکترای اعلام کند و یکباره به کف اتاق افتاد و بی هوش شد.

و بلافاصله او را به بیمارستان آریا رساندند و بستری کردند و پزشکان بعد از بررسی و عکسبرداری ضایعه ای که در مغز دکتر به وجود آمده بود و تصمیم اما متأسفانه هنگام تزریق ماده رنگی و دکتر معین به حالت اغما رفت و عدم خروج دکتر معین از حالت اغما باعث شد تا در 14 مرداد 1346همراه همسرش به بیمارستان (توتردام فرترال) از مهمترین بیمارستان های کانادا اعزام شود طی 3 ماه بستری شدن در بیمارستان سه عمل جراحی بر روی مغز وی صورت گرفت ولی هیچ نتیجه ای بدست نیاوردند.

وبعد از چهارونیم سال گذشت. و بی آنکه دکتر برای لحظه ای بتواند کسی را بشناسد و یا کلمه ای بر زبان آورد و سرانجام در خاموشی و تنهایی، بزرگ مرد لغت و سخن در نیم روز گرم سیزدهم تیرماه 1350چشم از جهان فانی فروبست.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره دکتر محمد معین 4ص

تحقیق درباره خواجه شمس الدین محمد شیرازی

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق درباره خواجه شمس الدین محمد شیرازی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

خواجه شمس الدین محمد شیرازی  شاعر و حافظ قرآن، متخلص به حافظ و معروف به لسان الغیب از بزرگترین شاعران غزلسرای ایران و جهان به شمار می رود. حافظ را نمی توان از سنخ شاعران تک بعدی و تک ساحتی محسوب و تفکر شاعرانه اش را تنها به یک وجه خالص تفسیر و تاویل کرد.

شعر حافظ دارای ابعاد گوناگون و متنوع سرشار از راز و رمز و پرسش از حقیقت هستی است.

 

 صبحدم از عرش می آمد خروشی، عشق گفت

قدسیان گویی که شعر حافظ از  بر می کنند

خواجه شمس الدین محمدبن محمد حافظ شیرازی، از بزرگترین شاعران نغزگوی ادبیات فارسی است. حافظ در اوایل قرن هشتم ه‍.ق- حدود سال 727- در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش بهاءالدین، بازرگان و مادرش اهل کازرون بود. پس از مرگ پدر، شمس الدین کوچک نزد مادرش ماند و در سنین نوجوانی به شغل نانوایی پرداخت. در همین دوران به کسب علم و دانش علاقه مند شد و به درس و مدرسه پرداخت. بعد از تحصیل علوم، زندگی او تغییر کرد و در جرگه طالبان علم درآمد و مجالس درس علمای بزرگ شیراز را درس کرد. او به تحقیق و مطالعه کتابهای بزرگان آن روزگار- از قبیل کشاف زمخشری، مطالع الانظار قاضی بیضاوی و مفتاح العلوم سکاکی و امثال آنها- پرداخت. همچنین در مجالس درس قوام الدین ابوالبقاء عبدالله بن محمود بن حسن اصفهانی شیرازی نیز حضور داشت.

حافظ- همچنانکه از تخلص او برمی آید- قرآن را از حفظ داشت و به چهارده شکل (قراآت هفتگانه) می خواند. حافظ دارای زن و فرزندان بود. در غزلیاتش به مرگ یکی از فرزندانش اشاره کرده است:

دلا دیدی که آن فرزانه فرزند                  چه دید اندر خم این طاق رنگین؟

به جای لوح سیمین در کنارش                فلک بر سر نهادش لوح سیمین

حافظ به سفر علاقه ای نداشت و چون دلبستگی خاصی به شیراز داشت تقریبا تا آخر عمر از شیراز خارج نشد و تنها یکبار به شهر یزد سفر کرد ولی به خاطر ملالت از یزد و یزدیان به شیراز بازگشت:

دلم از وحشت سکندر بگرفت                    رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

همچنین به دعوت سلطان محمود دکنی راهی دکن شد ولی در جزیره هرمز گرفتار طوفان گردید و به همین دلیل سفر خود را آغاز نکرده به پایان برد و به شیراز بازگشت.

حافظ مردی بود ادیب، عالم به علوم ادبی و شرعی و آگاه از دقایق حکمی و حقایق عرفانی. استعداد خارق العاده او در تلفیق مضامین و آوردن صنایع گوناگون بیانی در غزل او را سرآمد شاعران زمان خویش و حتی تمامی شاعران زبان فارسی کرده است. او بهترین غزلیات مولوی، سعدی، کمال، اوحدی، خواجو و سلمان را استقبال کرده است اما دیوان او به قدری از بیتهای بلند و غزلیات عالی و مضمونهای نو پر است که این تقلیدها و تأثرها در میان آنها کم و ناچیز می نماید. علاوه بر این، مرتبه والای او در تفکر عالی و حکمی و عرفانی و قدرتی که در بیان آنها به فصیح ترین و خوش آهنگ ترین عبارات داشته، وی را به عنوان یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین شاعران ایران قرار داده و دیوانش را مورد قبول خاص و عام ساخته است.

این نکته را نباید فراموش کرد که عهد حافظ با آخرین مراحل تحول زبان فارسی و فرهنگ اسلامی ایران مصادف بود. از این روی زبان و اندیشه او در مقایسه با استادان پیش از وی به ما نزدیک تر است و به این سبب است که ما حافظ را بیشتر از شاعران خراسان و عراق درک می کنیم و سخن او را بیشتر می پذیریم.

از دیگر نکات اشعار او، توجه خاص او به استفاده از صنایع مختلف لفظی و معنوی است به نحوی که کمتر بیتی از او می توان یافت که خالی از نقش و نگار صنایع باشد. اما چیره دستی او در به کار بردن الفاظ و صنایع به حدی است که صنعت در سهولت سخن او اثری ندارد و کلام او را متکلف نمی نماید.

برخلاف اطلاعات حافظ از دقایق عرفانی و اشارات مکرر او به نکات عرفانی، حافظ پیرو طریقتی خاص نبوده است بلکه به عقیده بسیاری، خود او به تنها مراحل سلوک و کمال را طی کرده و به درجاتی نیز رسیده است.

دیوان کلیات او مرکب است از غزلیات، چند قصیده، قطعه، رباعی و دو مثنوی کوتاه با نامهای «آهوی وحشی» و «ساقی نامه».

از نکات قابل توجه درباره دیوان حافظ، رواج "فال گرفتن"- تفأل- از آن است که سنتی تازه نیست و از دیرباز درمیان آشنایان شعر او متداول بوده است و چون در هر غزلی از دیوان حافظ می توان- به هر تأویل و توجیه- بیتی را حسب حال فال گیرنده یافت، او را «لسان الغیب» لقب داده اند.

حافظ با توان شاعری بسیار داستان‌های قرآنی را با اشاره‌های ظریف در شعرش بیان می‌کند اما به واقع او ناظم شعر نیست که به بیان روایی داستان بپردازد بلکه شاعری تواناست که با تخییل و شناخت عمیق بسیاری از مسایل قرآنی و اجتماعی را در قالب شعر ارائه می‌دهد. نگاه حافظ به جهان هستی نگاهی فراگیر است به گونه‌ای که تمام مسایل مادی و معنوی را با بیانی شیرین و محکم و با بکارگیری استعاره و تشبیه، ایهام و مجاز و سایر صناعات ادبی بیان می‌کند.  زمانی که با شاعری چون حافظ رو به رو هستیم در واقع با جهانی سرشار از ظرافت و معنا رو به روییم. گسترگی معنایی در شعر او به حدی است که هر کس از دیدگاه خویش مفاهیم ذهنی متناسب با تفکر خود را در شعرش پیدا می ‌کند و نظری خاص درباره او ارائه می‌دهد.‌اصطلاحات عرفانی که در شعر حافظ بکار برده می‌شود، در اثر آگاهی کامل و شناخت معنایی صحیح است اما به واقع حافظ قبل از اینکه عارف باشد شاعری بزرگ و تواناست و تفکر شاعرانه‌اش بر عرفان او برتری دارد. حافظ دیدگاه عارفانه و امیدوار کننده دارد و عرفان به مفهوم واقعی کلمه در اشعار او نمایان است و در شعرش همواره امید به آینده‌ای روشن را نوید می‌دهد به گونه‌ای که مخاطب با مطالعه اشعارش به نوعی لذت معنوی دست می‌یابد.حافظ شاعری است که در قرن حاکمیت زهد و ریا و خفقان، شعری فراگیر و رندانه دارد و از همه مسائل جهان هستی با بیانی ظریف و رندانه سخن می‌گوید و همواره از تظاهر و تزویر دوری می جوید و شعر برایش جنبه‌ای متعالی و آرمانی دارد. اشعار حافـظ شیـرازی‎ بـا الـهـام‎ از تعالیم‎‎ ناب‎ اسلامی‎‎ و مفاهیم گرانقدر قرآنی سروده‎‎ شده است‎ و همگـی‎ ایـن‎ اشعـار حـاوی‎ کنایات‎‎‎ و استعارات زیبا و بی‎ نظیر است. این‎‎‎ شاعر پرآوازه‎ ایران زمین در سال‎ 791 یا 792 هجری‎‎ قمـری دارفـانـی‎ را وداع گفت‎. روحش شاد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره خواجه شمس الدین محمد شیرازی

مقاله درباره عبدالله

اختصاصی از کوشا فایل مقاله درباره عبدالله دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

خواهم که شوم معتکف کوی محمد بر دیده نهم تربت خوش بوی محمد

ای اهل نظر کن نظر از روی حقیقت تا آنکه به بینی همه جا روی محمد

در دیر و حرم رفتم و دیدم که به صد ناز در گوش رسد بانگ هیاهوی محمد

افتاد گذارم ز قضا سوی گلستان دیدم که زهر طرف رسد بوی محمد

دل برده ز کف و ز سر مردان خدا هوش مستانه صف نرگس جادوی محمد

در عالم توحید به تحقیق ندیدم مردی به یدو خلق خوش و خوی محمد

دل گشته ز شوق رخ آن شمع دل افروز آشفته تر از طرة گیسوی محمد

ژولیده مخور غم که شود درد تو درمان از نگهت جان پرور و از بوی محمد

 

در تاریخ آمده که پس از داستان ذبح عبد الله و نحر یکصدشتر،عبد المطلب،عبد الله را برداشته و یک سر بخانه وهب بن‏عبد مناف...که در آنروز بزرگ قبیله خود یعنى قبیله بنى زهره‏بود آورد و دختر او آمنه را که در آنروز بزرگترین زنان قریش ازنظر نسب و مقام بود به ازدواج عبد الله در آورد (1) . و یکى از نویسندگان این کار را در آنروز-و بلا فاصله پس ازداستان ذبح-غیر عادى دانسته و در صحت آن تردید کرده است، ولى بگفته برخى با توجه به خوشحالى زائد الوصفى که از نجات‏عبد الله از آن معرکه به عبد المطلب دست داده بود،و عبد المطلب‏مى‏خواست‏با اینکار زودتر ناراحتى خود و عبد الله را جبران کرده‏باشد،اینکار گذشته از اینکه غیر عادى نیست، طبیعى هم بنظرمى‏رسد. 100 و البته این مطلب طبق گفته ابن اسحاق است که در سیره ازوى نقل شده،ولى طبق گفته برخى دیگر این ازدواج یک سال‏پس از داستان ذبح عبد الله انجام شده است، (2) و دیگر این بحث‏پیش نمى‏آید. یک داستان جنجالى در اینجا باز هم یک داستان جنجالى در تاریخ آمده که‏برخى از نویسندگان حرفه‏اى هم آنرا پر و بال داده و بصورت‏مبتذل و هیجان انگیزى در آورده و سوژه‏اى بدست‏برخى دشمنان‏مغرض اسلام داده و از اینرو برخى از سیره نویسان در اصل آن‏تردید کرده و آنرا ساخته و پرداخته دست دشمنان دانسته‏اند. و البته این داستان بگونه‏اى که در سیره ابن هشام نقل شده‏مخدوش و مورد تردید است،ولى بر طبق نقل محدث بزرگوار مامرحوم ابن شهر آشوب و برخى از ناقلان دیگر،قابل توجیه بوده ووجهى براى رد آن دیده نمى‏شود. آنچه را ابن هشام از ابن اسحاق نقل کرده اینگونه است که‏گوید: «هنگامى که عبد المطلب دست عبد الله را گرفته بود و ازقربانگاه باز مى‏گشت،عبورشان به زنى از قبیله بنى اسد بن‏عبد العزى بن قصى بن کلاب افتاد که آن زن کنار خانه کعبه‏بود و خواهر ورقة بن نوفل بوده (3) و هنگامى که نظرش به صورت‏عبد الله افتاد بدو گفت:اى عبد الله کجا مى‏روى؟پاسخ داد: بهمراه پدرم!زن بدو گفت:من حاضرم بهمان تعداد شترى که‏براى تو قربانى کردند به تو بدهم که هم اکنون با من درآمیزى!عبد الله گفت:من بهمراه پدرم هستم،و نمى‏توانم بااو مخالفت کرده و از او جدا شوم...!»ابن هشام سپس داستان ازدواج عبد الله را با آمنه بهمانگونه که‏ذکر شد نقل کرده و سپس مى‏نویسد: «گفته‏اند:پس از آنکه عبد الله با آمنه هم بستر شد،و آمنه به‏رسول خدا حامله شد،عبد الله از نزد آمنه بیرون آمده نزد همان‏زن رفت و بدان زن گفت:چرا اکنون پیشنهاد دیروز خود راامروز نمى‏کنى؟آن زن پاسخ داد:براى آنکه آن نورى که‏دیروز با تو بود امروز از تو جدا شده،و دیگر مرا به تو نیازى‏نیست!و آن زن از برادرش ورقة بن نوفل-که به دین نصرانیت‏در آمده بود و کتابها را خوانده بود-شنیده بود که در این امت،پیامبرى خواهد آمد...» (4) ابن هشام سپس داستان دیگرى نیز شبیه بهمین داستان از زن‏دیگرى که نزد آمنه بوده نقل مى‏کند که آن زن نیز قبل از ازدواج‏عبد الله با آمنه از وى خواست‏با وى در آمیزد ولى عبد الله پاسخ اورا نداده بنزد آمنه رفت و پس از هم بستر شدن با آمنه بنزد آنزن‏برگشت و بدو پیشنهاد آمیزش کرد ولى آنزن نپذیرفت و گفت: دیروز میان دیدگان تو نور سفیدى بود که امروز نیست... (5) البته نقل مذکور نه تنها با شان جناب عبد الله بن عبد المطلب-که در ایمان و عفت او جاى تردید نیست-مناسب نیست، بلکه‏با شیوه هیچ مرد آزاده و با کرامتى که پاى بند مسائل خانوادگى وعفت عمومى باشد سازگار نخواهد بود،و ما هم نمى‏توانیم آنرابپذیریم،و با دلیل عقلى و نقلى آنرا مردود مى‏دانیم،اگر چه‏دیگر سیره نویسان نیز نوشته و نقل کرده باشند! اما بر طبق نقلى که مرحوم ابن شهر آشوب و دیگران‏کرده‏اند (6) داستان اینگونه است: «کانت امراة یقال لها:فاطمة بنت مرة قد قرات الکتب،فمر بهاعبد الله ابن عبد المطلب،فقالت:انت الذی فداک ابوک بماة من الابل؟قال:نعم،فقالت:هل لک ان تقع علی مرة و اعطیک‏من الابل ماة؟فنظر الیها و انشا: اما الحرام فالممات دونه و الحل لا حل فاستبینه فکیف بالامر الذی تبغینه و مضى مع ابیه فزوجه ابوه آمنة فظل عندها یوما و لیلة،فحملت‏بالنبی صلى الله علیه و آله،ثم انصرف عبد الله فمر بها فلم‏یر بها حرصا على ما قالت اولا،فقال لها عند ذلک مختبرا: هل لک فیما قلت لی فقلت:لا؟ قالت: قد کان ذاک مرة فالیوم لافذهبت کلمتا هما مثلا! ثم قالت:ای شی‏ء صنعت‏بعدی؟قال:زوجنی ابی آمنة فبت‏عندها،فقالت: لله ما زهریة سلبت ثوبیک ما سلبت؟و ما تدری‏ثم قالت:رایت فی وجهک نور النبوة فاردت ان یکون فی و ابى‏الله الا ان یضعه حیث‏یحب،ثم قالت: بنی هاشم قد غادرت من اخیکم امینة اذ للباه یعتلجان کما غادر المصباح بعد خبوه فتائل قد شبت له بدخان و ما کل ما یحوى الفتى من نصیبه بحرص و لا ما فاته بتوانی و یقال:انه مر بها و بین عینیه غرة کغرة الفرس.» که خلاصه ترجمه‏اش چنین است که گفته‏اند:در مکه زنى‏بود به نام: «فاطمه دختر مرة‏»،که کتابها خوانده و از اوضاع‏گذشته و آینده اطلاعاتى بدست آورده بود،آن زن روزى عبد الله‏را دیدار کرده بدو گفت:توئى آن پسرى که پدرت صد شتر براى‏تو فدا کرد؟ عبد الله گفت:آرى. فاطمه گفت:حاضرى یکبار با من هم بستر شوى و صد شتربگیرى؟ عبد الله نگاهى بدو کرده گفت: اگر از راه حرام چنین درخواستى دارى که مردن براى من‏آسان‏تر از اینکار است،و اگر از طریق حلال مى‏خواهى که‏چنین طریقى هنوز فراهم نشده پس از چه راهى چنین درخواستى‏را مى‏کنى؟ عبد الله رفت و در همین خلال پدرش عبد المطلب او را به‏ازدواج آمنه در آورد و پس از چندى آن زن را دیدار کرده و ازروى آزمایش بدو گفت:آیا حاضرى اکنون به ازدواج من درآئى‏و آنچه را گفتى بدهى؟ فاطمه نگاهى بصورت عبد الله کرد و گفت:حالا نه،زیراآن نورى که در صورت داشتى رفته،سپس از او پرسید:پس از آن گفتگوى پیشین تو چه کردى؟ عبد الله داستان ازدواج خود را با آمنه براى او تعریف کرد،فاطمه گفت:من آن روز در چهره تو نور نبوت را مشاهده کردم ومشتاق بودم که این نور در رحم من قرار گیرد ولى خدا نخواست،و اراده فرمود آنرا در جاى دیگرى بنهد،و سپس چند شعر نیزبعنوان تاسف سرود.و گفته‏اند:هنگامى که عبد الله بدو برخوردسفیدى خیره کننده‏اى میان دیدگان عبد الله بود همانند سفیدى‏پیشانى اسب.... و همانگونه که مشاهده مى‏کنید تفاوت میان این دو نقل‏بسیار است،و بدینصورت که در نقل مرحوم ابن شهر آشوب است‏منافاتى هم با مقام شامخ جناب عبد الله ندارد،و براى ما نیز نقل‏مزبور قابل قبول و پذیرش است،و دلیل بر رد آن نداریم. پى‏نوشتها: 1-سیره ابن هشام ج 1 ص 156. 2-تاریخ پیامبر اسلام تالیف مرحوم آیتى ص 47. 3-در پاورقى سیره آمده که نامش رقیه بوده. 4-سیره ابن هشام ج 1 ص 157-155. 5-سیره ابن هشام ج 1 ص 157-155. 6-مناقب آل ابیطالب-ط قم-ج 1 ص 26.و پاورقى سیره ابن هشام ج 1 ص 156.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره عبدالله

مقاله درباره حضرت محمد

اختصاصی از کوشا فایل مقاله درباره حضرت محمد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

حضرت محمد (ص)

زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نکاتى است که اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسیارى از خط مشى‏ها و سیاست‏هاى اصولى در حوزه‏هاى مختلف علمى، معرفتى، اجتماعى، سیاسى، دفاعى و... شناسایى خواهد شد. بررسى دقیق و همه جانبه ابعاد مختلف زندگى این بزرگان، مخصوصا با شیوه‏هاى جدید و بابهره‏گیرى از آخرین دستاوردهاى علمى، از ضرورت‏هاى جوامع اسلامى است.

یکى از حساس‏ترین و سرنوشت‏سازترین حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است. مورخان، این غزوه را بیشتر از آن جهت‏با اهمیت مى‏دانند که آخرین صحنه تهاجم دشمن به نیروهاى اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعى مسلمین بود. اما آن‏چه کمتر در منابع تاریخى مورد توجه قرار گرفته، مدیریت این حادثه سرنوشت‏ساز و مهم است.

مدیریت پیامبر اکرم(ص) در جریان این غزوه ابعاد مختلفى دارد. در مقاله حاضر کوشش شده‏است، در حد امکان یکى از اقدامات مدیریتى پیامبراکرم(ص) در جریان یکى از تدابیر آن حضرت یعنى «حفرخندق‏» مورد بحث و بررسى قرار گیرد. البته مقاله حاضر به مدیریتى که رسول الله(ص) در جریان حفر خندق اعمال فرمودند محدود نمى‏شود، بلکه موضوع اداره و بهره‏گیرى کامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مى‏گیرد.

امام خمینی (ره)

نزدیک به نود سال قبل شهر خمین صحنه نزاع و درگیری خوانین محلی بود که کشمکش آنها بر سر تصاحب املاک، مال و جان رعایا را به مخاطره انداخته بود. در این میان آقا سید مصطفی مایه آرامش برای اهالی و مانع بزرگی برای زورگویان دولتی و خوانین بود. او به مقابله با ستمگری‌ها برخاست و خانه خود را با دیوارهای بلند و برج‌های متعدد سنگر دفاع از اهالی شهر قرار داد. توطئه‌ها بالا گرفت از این رو آقا سید مصطفی برای شکایت از خوانین ستمگر دیار خود راهی اراک شد اما در میان راه توسط عوامل خوانین محلی خلع سلاح گشته و به شهادت رسید. این در حالی بود که روح الله کوچکترین فرزندش پنج ماهه بود. او که در روز ولادت حضرت زهرا (مصادف با سال 1281 ه.ش) چشم به جهان گشوده بود یادگار کوچک پدر شد.صاحبه خانم خواهر آقا سید مصطفی به خانه برادر نقل مکان کرد و به همراه همسر وفادار او کمر به تربیت فرزند او بست. بانو صاحبه زنی با تقوا و شجاع بود. پس از چندی به خونخواهی برادر روانه تهران گشت و با تلاش و پیگیری بسیار موفق به گرفتن حکم قصاص قاتل برادر شد و سرانجام پس از دو سال در اردیبهشت ماه 1284 قاتل آقا سید مصطفی در میدان بهارستان تهران به دار آویخته شد. ماجرای مرگ پدر برای روح الله که او را به خاطر نمی‌آورد حماسه‌ای بود از شهادت و ایستادگی در برابر ظلم و ستم خوانین و حکام وقت و دفاع از محرومین و مستضعفین تا حد ایثار جان. نفرت و انزجار روح الله از روابط ظالمانه اقتصادی- اجتماعی تا دهها سال پس از آن ادامه داشت و بعدها مبانی نظری پیدا کرد و به صورت اصل بدون چون و چرای دفاع از مستضعفین در برابر مستکبرین جلوه نمود.روح الله پانزده ساله بود که دو مصیبت او را ماتم‌زده کرد. اول فوت عمه مهربان و فداکار و پس از آن وفات مادر مهربانش که او را غرق در اندوه و غم نمود.

روح الله، تحصیل و ازدواج

در سال 1339 روح الله که جوانی نوزده ساله بود برای ادامه تحصیل در حوزه آیت الله حایری راهی اراک شد و پس از مدتی به قم عزیمت کرد. استادان ایشان را در طول دوران تحصیل تا چهارده نفر ذکر کرده‌اند که از میان آنها آیت الله حایری و آیت الله شاه‌آبادی به دلیل شخصیت خاص معنوی بسیار بارز بودند.سال هزار و سیصد و هشت بود که روح الله با وساطت یکی از دوستان خود از دختر آقای ثقفی یکی از طلاب حوزه علمیه خواستگاری نمود. گرچه آقای ثقفی شخصاً با این ازدواج موافق بود پاسخ را منوط به نظر دخترش نمود اما دختر ایشان بنابر برخی ملاحظات در تصمیم به ازدواج مردد بود به همین دلیل خواستگاری ده ماه به طول انجامید. سرانجام بر اثر خوابی که دختر دید و بعداً نیز تعبیر شد همگی به این نتیجه رسیدند که این ازدواج مقدر و مورد رضایت اهل بیت (ع) است. از این رو تردیدها برطرف شده و ازدواج صورت گرفت. در سال 1316 روح الله الموسوی الخمینی که سی و شش سال داشت از استادان و مدرسین فاضل و به نام حوزه علمیه قم بود و طلاب جوان آرزوی روزی را می‌کشیدند که در مجلس درس ایشان حضور پیدا کنند

علم و دانش :

خداوند انسان را آفریده و از یک طرف به او توانایی تعقّل واندیشیدن را داده و از طرف دیگر انگیزه ها و اسباب خواسته های نفسانی و حیوانی را در اختیارش قرار داده است. وبه همین خاطر دو نیروی درونی عقلانی و خیر خواهی، نفسانی و شرارت، هر یک او را به طرف خویش می کشانند. ودر همین ارتباط است که اسلام به نقش و منزلت علم در جهت تقویت جنبۀ عقلانی وخیرخواهی انسان اشاره نموده ومی فرماید:(تنها آگاهان و دانشمندانند که براستی از خداوند می ترسند ) -«فاطر:28» بدین معنی که تنها عالمان و آگاهانی که به مقام و منزلت خداوند آگاهی راستینی دارند، هراس ( انحراف از دین او را) در دل دارند. زیرا آگاهی حقیقی خشیت را در پی دارد.قرآن در حرمت نهادن به علم و علما و بلندی بخشیدن منزلت صاحبان علم و اندیشه پیشگام و پرچمدار همۀ کتابهای ادیان آسمانی است.همچنین خداوند متعال در جای دیگر می فرماید: (بگو: آیا آنهایی که می دانند و آنهایی که نمی دانند مساویند؟ این تنها اندیشمندانند که متذکر می شوند) «زمر:9»اسلام رفتن به دنبال کسب علم ودانش را یکی از واجبات به شمار می آورد، و اوّلین آیاتی از قرآن که نازل شده اند با «خواندن و قلم و علم» آغاز شده است.احادیث نبوی همۀ آیات قرآنی را که به جایگاه علم و منزلت علما مربوط می شود مورد تأکید قرار میدهند. از رسول خداصلی الله علیه وسلم روایت شده است: ( چنانچه خداوند به کسی ارادۀ خیر داشته باشد او را در دین آگاه می سازد.) «رواه البخاری و مسلم»(1037)و از ابوهریره روایت شده است که: (هرگاه عمر انسان خاتمه پیدا نماید، کار وعمل او بجز در سه مورد پایان می پذیرد: یکی صدقه واحسانی که ادامه پیدا کند ، دوم : علمی که مورد استفاده قرار بگیرد، سوم:


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره حضرت محمد

مقاله درمورد سیاست جنایی اسلام 45 ص

اختصاصی از کوشا فایل مقاله درمورد سیاست جنایی اسلام 45 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 67

 

دکتر سید محمد حسینی

عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران

چکیده : (سیاست جنایی ) در مفهوم موسع و حقوقی - اجتماعی خود(در مقابل مفهوم مضیق و معادل (سیاست کیفری ) )در دهه های اخیر مطرح و کم و بیش در کشورهای اروپای قاره ای به عنوان یک دیسیپلین (رشته آموزشی - پژوهشی ) نوین مورد قرار گرفته است. از جمله مطالعاتی که در این قلمرو به عمل آمده عبارت است از این که ،این مقوله ، با بذل توجه به (عناصر نامتغیر) موجود درهر سیاست جنایی (جرم -انحراف وپاسخ دولتی - پاسخ اجتماعی )و (روابط) اساسی و فرعی موجود بین این عناصر، (تحلیل ساختاری ) و (مدل بندی ) شده است. در این روش بررسی ، (جرم ) به عنوان نقض هنجارهای لازم الاتباع غالبا" حقوقی (نرماتیویته - باید بودن ) و (انحراف ) بعنوان نقض هنجارهای غالب اجتماعی یا حالت عدم تطابق با میانگین رفتاری (نرمالیته - وضعیت غالب موجود رفتاری ) تعریف شده است. با توجه به فراگیر بودن هنجارهای حقوقی (احکام خمسه تکلیفیه ) در اسلام ، برای مطالعه سیاست جنایی اسلام تقسیم رفتارهای ناقض هنجار به (جرم ) و (انحراف ) - در مفاهیم یادشده چندان عملی نمی باشد. با این وجود، در نظام هنجاری اسلام رفتارهای کنترل شده از رفتارهای آزاد متمایز می باشند.

از اینرو، نگارند این مقاله ، در راستای بررسی (سیاست جنایی اسلامی ) براساس روش تحلیل ساختاری ، تقسیم بندی رفتارها را بر پایه تفکیک (منطقه کنترل شده رفتاری ) و (منطقه آزاد رفتاری ) در سیاست جنایی اسلام مناسب و عملی تشخیص داده و در صدد ارائه یک الگو و کادر مطالعاتی برای بررسی دو عنصر نخستین از عناصر سیاست جنایی اسلام برآمده است. از آنجا که مقصود از (مقصود کنترل شده رفتاری ) منطقه ای است که نقض هنجار در آن توسط فرد حائز شرایط مسئولیت کیفری با ضمانت اجرای - اصولا"- کیفری مواجه می شود، در این کنکاش ، منطقه کنترل شده رفتاری در اجتماع سه منطقه (الزام ) و (مسئولیت ) و (کیفر) دیده شده است. دراین راستا، در این نوشته به عناصر،ارکان و نیز مسائل و موضوعات مربوط به هر یک از مناطق سه گانه تشکیل دهنده منطقه کنترل شده رفتاری در سیاست جنایی اسلام که باید در آموزش و پژوهش این بخش از سیاست جنایی اسلام بدانها پرداخته شوداشاره شده است ، با این مقصود که این کنکاش چهارچوب و الگویی برای آموزش و پژوهش تفصیلی موضوع و زوایای مختلف آن فراهم آورد.

واژگان کلیدی :

الزم ، مسئولیت ، کیفر، کیفرزدایی ، اختلاف آراء، تغییر، تنوع ، انعطاف پذیری .

بسترسخن

دینایی غرب در طول تاریخ ناهمگون خود دو نظام هنجاری متضاد و دو دیدگاه کاملا" متغایر به خود دیده است : توتالیتاریسم جاهلی پایی و شاهی که تا دو قرن پیش حاکم بود و هرکس (حتی صغار و مجانین واحیانا" حیوانات ) را انجام هر کاری ناخوشایند حاکمان ، بدون تعریف و تحدید قانونی ، سرمی کوفت ، و انارشیسم وبی هنجاری ، یا در شکل ظاهر فریب آن ، (الغاگرایی ) مطلق که در دهه های پایان قرن بیستم میلادی از جایگزینی واژه های جرم ، مجرم ومجرمیت با تعابیری چون (عمل قابل تاسف ) ، (رفتارهای نامطلوب ) ، (اشخاص درگیر)و (موقعیت های مسئله دار) و نیز از حذف جزا و حتی قضا سخن گفت .

با توجه به بیگانگی اینگونه تئوری های نافی هنجاروهنجارمندی حقوقی یا ردکننده مطلق جرم انگاری و کیفررسانی پاره ای ازهنجار شکنی ها از واقعیت های اجتماعی ، چنین نظریه هایی بیشتر به هذیان گویی های منقطع از واقعیت های عینی به نظر می رسد که بیشتر عکس العمل تفریطی نامعقول در مقابل افراط های جاهلی قرون گذشته اروپاییان به شمار می آید. چرا که وجود هنجارهای لازم الاتباع و وجود نقض این هنجارها توسط بخشی از افراد جامعه ، چنانکه ضرورت وجودی پاسخ کیفری جامعه به پاره ای از این هنجارشکنی ها(به عبارت دیگر، وجود جرم و مجازات ) لازمه حیات اجتماعی بشر بوده و


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درمورد سیاست جنایی اسلام 45 ص