کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

مقاله پست مدرنیسم و برنامه ریزی تعلیم و تربیت 34 ص

اختصاصی از کوشا فایل مقاله پست مدرنیسم و برنامه ریزی تعلیم و تربیت 34 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله پست مدرنیسم و برنامه ریزی تعلیم و تربیت 34 ص


مقاله پست مدرنیسم و  برنامه ریزی  تعلیم و تربیت 34 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

پست مدرنیسم و برنامه ریزی (تعلیم و تربیت)

پست مدرنیسم و تعلیم و تربیت

صحبت از پست مدرنیسم چنان شایع شده است که در هر حوزه به چند موضوع یا عنوان بر میخوریم که هر یک به گونهای به آن پیوسته است مانند معماری، هنر، موسیقی، فلسفه، علوم اجتماعی، تعلیم و تربیت، سیاست، تاریخ، صنعت، دین، اقتصاد، فرهنگ و دیگر حوزههای دانش بشری.

پست مدرنیسم اصطلاحی است که به گونهای فزاینده بر گرایشهای فرهنگی – اجتماعی و فکری معین دلالت دارد (مارشال و پیترز، ۱۹۹۴). این موضوع که از مسألههای بحث برانگیز امروزی شمرده میشود، در محافل علمی و غیر علمی بسیار مطرح است.

صحبت از پست مدرنیسم چنان شایع شده است که در هر حوزه به چند موضوع یا عنوان بر میخوریم که هر یک به گونهای به آن پیوسته است مانند معماری، هنر، موسیقی، فلسفه، علوم اجتماعی، تعلیم و تربیت، سیاست، تاریخ، صنعت، دین، اقتصاد، فرهنگ و دیگر حوزههای دانش بشری.

بر پایهٔ بررسیهای لش (۱۹۹۰) مقالات و پژوهشهای بسیار در زمینهٔ پست مدرنیسم نوشته شده به گونهای که به تعبیر وی، پست مدرنیسم، دیگر خلاف غرب است. در کشور ما در این زمینه کتابها و مقالات اندک است و بیشتر کارهای انجام گرفته، ترجمهٔ اثرهای مؤلفان غربی است؛ به ویژه به علت تازه بودن موضوع، پژوهشها و نوشتهها در زمینهٔ پست مدرنیسم و ارتباط آن با تعلیم و تربیت ناچیز است.

البته نمیباید فراموش کرد که خاستگاه اصلی پست مدرنیسم، جهان غرب است و خود، معلول شرایط فکری، فرهنگی – اجتماعی و اعتقادی مغرب زمین است.

اما در جامعهٔ ما که بخشهایی از آن، هنوز به عصر روشنگری یا مدرنیسم نرسیده و مدرنیته را درک و جذب نکرده است، سخن گفتن از پست مدرنیسم و ارتباط آن با تعلیم و تربیت به چه کار میآید؟

پاسخ اینکه: اگر چه جریان پست مدرنیسم بیشتر در کشورهای به اصطلاح پیشرفته است، اما در اندازههای گوناگون در سرتاسر جهان پراکنده شده است، بنابراین «برای همهٔ ما دست کم فکر کردن دربارهٔ این جریان تاریخی ضروری است.»(باقری، ب ۱۳۷۵). در برخی موارد مشاهده میشود بسیاری از برداشتها از پست مدرنیسم در جامعهٔ ما نه فقط باعث جهش به فراسوی مدرنیسم نمیگردد که به نفی دستاوردهای آن عقب ماندگی و واپس گرایی میانجامد.

به نظر میرسد پرداختن به این موضوع و چالشهای پیوسته به آن، بخشی مهم از نیازهای فکری، اجتماعی و تربیتی کنونی جامعهٔ ماست که به عنوان عضوی از جامعه جهانی، با دیگر ملل در تعامل فکری، فرهنگی و سیاسی است. نگارنده در این گفتار، بر آن است تا به ارتباط پست مدرنیسم و تعلیم و تربیت، و پرسشهای طرح شده در این زمینه پاسخ دهد. از این رو، نخست به بررسی مدرنیسم میپردازد، سپس پست مدرنیسم را توضیح خواهیم داد و به بررسی ویژگیها، کاربردها و انتقادات دربارهٔ آن خواهد پرداخت. در گام بعدی،دربارهٔ دلایل تعلیم و تربیتی پست مدرنیسم بحث خواهد کرد و در نهایت از سخنان گفته شده نتیجهگیری خواهد شد.

● مدرنیسم یا عصر روشنگری

اصطلاح مدرن از واژهٔ لاتین «مدو» مشتق شده است؛ معنای آن چنین است:«به روز بودن»؛ «آنچه رایج است، و از چیزی که در گذشته رایج بوده است،کاملا متمایز» (کوهن، ۱۹۹۶).

مدرنیسم معرف چند دوره از تاریخ اروپا – سدههای ۱۷ و ۱۸ میلادی – است که در آنها آگاهی از عصر جدید شکل میگیرد (هولاب، ۱۹۹۰ / بشیریه، ۱۳۷۸).

کانت یکی از برجستهترین اندیشمندان این عصر است. به نظر او برای دستیابی به این روشنگری (مدرنیسم) به هیچ چیز نیاز نیست مگر آزادی؛ یعنی، کاربرد عقل خویش در امور همگانی، به تمام و کمال. نزد کانت، کاربرد عقل به دو گونه است: عمومی و خصوصی. کاربرد خصوصی آن است که کسی مجاز باشد در سمت اداری یا مدنی معین که به وی سپرده شده از عقل خود بهره ببرد. این نوع کاربرد چندان به پیشرفت روشنگری پیوسته نیست. اما کاربرد عمومی، آن است که کسی در مقام «اهل علم»، برابر جماعت خوانندگان از عقل بهرهبرد، این کاربرد به پیشرفت روشنگری میانجامد (کانت ، لیسینگ، هردر و همکاران، ۱۹۹۲/آرین پرو، ۱۳۷۷).

مهمترین ویژگیهای این عصر یا دوره چنین است:

الف) فاصله گرفتن از گذشته (دور شدن از سنت):

با پدیدار شدن انقلاب صنعتی، غربیها اعلام کردند ارزشها، عقاید مذهبی و سنتها مانع پیشرفت بشریت است. بنابراین، برای رسیدن به پیشرفت و تمدن متعالی، میباید از عقاید مذهبی و سنت دور بود (گنون، ۱۹۵۶/دهشیری، ۱۳۷۸).

ب) خردگرایی:

قرن هجدهم عصر «خرد» نیز هست. در این برهه، خرد دیگر فرآوردهٔ جمع تصورات فطری نیست که پیش از تجربه به انسان ارزانی شده باشد و ذرات مطلق اشیاء را آشکار کند. در عصر مدرنیسم، به خرد بیشتر به عنوان یک امری اکتسابی مینگریستند تا میراث. در حقیقت، خرد، نیروی عقلی اصیل است که بشر را در کشف و تعیین حقیقت راهنمایی میکند؛ همین تعیین حقیقت، هسته و پیش فرض بایسته برای هر گونه تعیین واقعی است. مهمترین کار خرد پیوند امور به یکدیگر یا جدا کردن آنها از هم است.

ج) گسترش تفکر انتقادی:

دوران مدرنیسم عصر انتقاد نیز خوانده میشود؛ زیرا در این دوره،نقد با آفرینندگی چنان در آمیخت که مستقیما به خلاقیت بدل شد. بدین سان، هدف روشنفکری، تغییر دادن شیوهٔ اندیشیدن بوده است؛ یعنی، جایگزین کردن اندیشهٔ تحلیلی انتقادی به جای اندیشهٔ اسطورهای.

د) روش شناسی جدید در فلسفه:

در عصر مدرنیسم، فلسفه ایدهآل خود را به پایه الگوهای علوم طبیعی زمان معاصر خود میآفرید. کوشش برای حل مسائل مرکزی روش نوین فلسفی، بیشتر استناد به قواعد


دانلود با لینک مستقیم


مقاله پست مدرنیسم و برنامه ریزی تعلیم و تربیت 34 ص

مقاله مدرنیسم

اختصاصی از کوشا فایل مقاله مدرنیسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله مدرنیسم


مقاله مدرنیسم

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:43

پیشگفتار

این تحقیق به صورت یک مجموعه مختصر ارائه شده است که مباحث تقریبا به صورت ناگسسته عرضه شده ولی به علت جالب بودن بعضی مطالب درصدد مطرح کردن آنها برآمدم.

در این تحقیق هفت مبحث بررسی شده که برای تعریف کلی از مدرنیته و رابطه آن با سنتهای قدیم بحثی با عنوان معمای مدرنیته ذکر شده است . مطالب دیگر به ترتیب : رابطه مدرنیته با متافیزک ومقوله انسان گرایی آن بازاندیشی مدرنیت، مدرنیت وابعاد نهادی آن ،درآمدی بر معنای اصطلاح جهان سوم که هر انسانی بارها و بارها بآ آن برخورد می کند و بی آنکه به معنی آن بپردازد از کنارش عبور کرده است ، جهانی شدن مدرنیت واینکه تحولی همه گیر است و در پایان چکیده ای از مطالب آورده شده است.

در روزگار مدرن یعنی دوره همخوانی با قالبهای تکنولوژیک ، چیزی مهمتر از این نیست که آدمی دریابد که خویشتن او چند پاره شده فرد ابزاری اش راه را بر پیشرفت حقیقی او بسته است و الگویی یکة خرد باوری اش هیچ نیست مگر ابزار به بند کشیدن او این مبارزه یعنی آگاهی از شرایط تحقق آزادی و برانگیختن شور فردیت در هر کس.


معمای مدرنیته

تعریفهایی که از مدرنیته ارائه شده اند چندان فراوان متنوع وحتی با هم متضادند که اگر بگوییم این واژه ی بسیار رایج در علوم اجتماعی تاریخ نگاری وفلسفه ی امروز یکی از مبهم ترین اصطلاح ها نیز به شمار می آید حرف تازه ای پیش نکشیده ایم. تاکنون هیچ کس نتوانسته تعریفی یکه نهایی و کامل و قطعی از واژه مدرن و از مفاهیمی که همراه با آن مطرح می شوند همچون مدرنیته مدرنیزاسیون و پسامدرن ارائه کند و به نظر می رسد که حتی ارائه یک تعریف براساس فصل مشترک تعریفهای موجود ازمدرنیته نیز ممکن نباشد.

واژه مدرن که در تمام زبانهای اروپایی و در بسیاری از زبانهای دیگر از جمله در فارسی امروزی ما رایج شده لفظ لاتینی modemus است که خود از قید mode مشتق شده است. در زمان لاتین معنای mode«این اواخر، به تازگی ، گذشته ای بسیار نزدیک بود. به گمان بعضی از تاریخ نگاران لفظ moderni را رومیان در اواخر سده‌ی پنجم در مورد ارزشها و باورهای پذیرفته شده قدیمی که با لفظ مورد ارزشها وباورهای مشکوک جدید به کار می بردند ارزشهایی که در تقابل بودند با باورهای پذیرفته شده قدیمی که با لفظ antiqui مشخص می شدند.

بسیاری از مردم که واژه مدرن را درگفتار هر روزه خود به جای چیزی نو به کار می‌برند در اصل مقصودشان همان چیزی نو امروزی است که جایگزین چیزهای کهنه و غیر قابل قبول شده است. از نظر شماری از نظریه پردازان علوم اجتماعی نیز ،مشروعیت مدرن بودن یا مدریته از پیکارش با سنت ها نتیجه می شود و عقیده دارند که مدرنیته یعنی منش شیوه زندگی امروزی جدید که به جای منش کهن زیستن نشسته و انرا نفی کرده باشد شارل بودلر این تعریف از مدرنیته را نادقیق می داند. مدرن بودن به گمان او یعنی درک این واقعیت که چیزهایی از زندگی کهنه در زندگی نو باقی مانده اند وما باید با آنها بجنگیم. مدرنیته یعنی در حال جنگ بودن با سنت ها و باورهای کهنه ای که همراه شده اند با آنچه ما شیوه تازه زیستن می نامیم آن هم نه در شکلهای قدیمی خودبلکه در شلکهای امروزی که بازشناختن شان گاه کار بسیار دشواری است.

جهان امروز این اصل را به عنوان اصل اساسی پذیرفته است که سکون وتکرار و رجوع به گذشته اصل نیست بلکه حرکت و تغییر و پیشرفت اصل است.حقیقت بی‌زمان ومکان و مطلق موهوم است و اصل با واقعیت متغیر نسبی موجود درزمان و مکان است. بدین ترتیب است که دنیای امروز را غوغای ترقی و پیشرفت فراگرفته است.

موج درگیری میان قدیمی ها و مدرن ها در قرون وسطی تشدید می شود. نویسندگانی را می یابیم که بر مدرنیسم زمانه شان نسبت به عصر کهن پای می فشرند.مشهورترین مجادله ای که میان قدیمی ها و مدرن ها جریان داشت درپایان قرن هفدهم و آغاز قرن هجدهم شروع می‌شود. مدرنیت به شیوه هایی از زندگی یا سازمان اجتماعی مربوط می شود که از سده هفدهم به بعد دراروپا پیدا شد و به تدریج نفوذی کم و بیش جهانی پیدا کرد. این تعریف مدرنیت را به یک دوره زمانی و یک جایگاه جغرافیایی اولیه مربوط میسازد ولی در ضمن ویژگیهای عمده اش را در جعبه سیاه سربسته باقی می گذارد.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله مدرنیسم

َپست مدرنیسم و نسبی گرایی سیاسی

اختصاصی از کوشا فایل َپست مدرنیسم و نسبی گرایی سیاسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

َپست مدرنیسم و نسبی گرایی سیاسی

از هنگامیــکه فلسفه بــزرگترین فیلسوف آلمــان، یعنی امانوئل کانت         (Immanuel Kant)، و به همراه آن فلسفه تاریخ او، به عنوان فلسفه ای کهنه و قدیمی کنار گذاشته شد، مدت زمان زیادی می گذرد. شخصیت بسیار برجسته روشنفکرانه و اخلاقی کانت خاری در چشم مقلدان بی اهمیت و غیر خلاق او بود. در هر صورت، فیشته (Fichte)، و بعدها هگل (Hegel) تلاش کردند با معرفی کانت، به عنوان پیشاهنگ خویش، مشگل خود را حل کنند. ولی کانت نه تنها (هرگز) پیشاهنگ مکتب رمانتیسم (آنها) نبود، بلکه از مخالفانش بود. کانت آخرین فیلسوف بزرگ از جنبشی است که خود را جنبش روشنگری می نامد و از آن زمان تاکنون همواره مورد توهین و فحاشی بوده است. کانت در یک مقاله جالب، تحت عنوان «روشنگری چیست»، می نویسد:« روشنگری یعنی خروج انسان از قیمومیت خود کرده. و قیمومیت یعنی اینکه انسان نتواند بدون هدایت و راهنمایی فرد دیگری خرد خویش را بکار گیرد. این قیمومت به این دلیل خود کرده است، که علت آن نه در نقض یا کمبود عقل انسان [مقلد]، بلکه در ضعف تصمیم گیری و شجاعت آن فردِ مقلدی نهفته است که نمی خواهد بدون راهنمایی دیگران از عقل خود استفاده کند. بنابراین، شعار روشنگری این است: «شهامت داشته باش و از خرد خویش استفاده کن» کانت اینگونه می اندیشد. و این بخش از مقاله او آشکارا نشان می دهد اساسی ترین ایده روشنگری، از نظر او، چه چیزی بوده است. برای او، خودرهایی از راه کسب دانش، ایده ا ساسی و محوری جنبش روشنگری است. هر چند کانت خودرهایی از راه کسب دانش را یکی از مهمترین و با اهمیت ترین وظائف زندگی خویش می دانست، و هر چند معتقد بود که هر انسانی دارای چنین وظیفه ای است، مگر دارای عقل لازم برای انجام اینکار نباشد، اما او از اینکه معنا و مفهوم زندگی را فقط و عمدتاً در یک وظیفه عقلانی (روشنگرانه)، یعنی خودرهایی انسان از راه کسب دانش خلاصه کند، فرسنگها فاصله داشت. کانت برای نقد خردِ ناب، و یا برای پی بردن به این که انسان موجودی صرفاً عقلانی نیست، و دانش عقلاً کسب شده هرگز نمی تواند به معنای عالی ترین و بالاترین ارزش و معیار زندگی برای او باشد، هیچ نیازی به [فیلسوفان] و رمانتیست هایی [چون فیشته و هگل] نداشت. او یک چندگرا [پلورالیست] بود. کانت فیلسوفی بود که برای اهدافی متعدد و گوناگون و انسانی، و در نتیجه برای یک جامعه چندگرا، یا یک نظام اجتماعی باز و با این شعار مبارزه می کرد: «جرأت بکن که آزاد باشی [زندگی کنی]، و به آزادی و تفاوت ها و اختلاف های خود با دیگران توجه کن، زیرا شرف و حیثیت انسان در آزادی و در استقلال او است».با این وجود، برای او تربیت عقلانی (روشنگرانه)، یعنی خودرهایی انسان از راه کسب دانش، از نظر فلسفی، وظیفه ای ضروری است. وظیفه ای که تمام انسانها را، در هر جایی باشند، فوراً به عمل فرا می خواند. زیرا [از نظر کانت] ما فقط از راه کسب دانش می توانیم ذهن خود را از بنده گی ایده های غلط، پیش قضاوتی و ُبت پرستی ها رها سازیم. و هر چند مفهوم زندگی ما مطمئناً در تنها وظیفه خودرهایی خلاصه نمی شود، امـا خـودرهایی ما می تواند در معنا دادن به زندگی ما بطور قطعی نقشی اساسی داشته باشد.

در اینجا از اصطلاح «معنا یا مفهوم زندگی» استفاده کردم، و از آنجائیکه موضوع صحبت من معنا یا مفهوم تاریخ است، ضروری می دانم به همانندی این دو اصطلاح - یعنی «معنا یا مفهوم زندگی» و «معنا یا مفهوم تاریخ» - اشاره ای بکنم. ابتداء لازم می دانم که تذکری درباره معانی متفاوت لغت «معنا یا مفهوم»، در اصطلاح بکار رفته «معنا و مفهوم زندگی»، بدهم. این اصطلاح (برخی اوقات) به گونه ای مورد استفاده قرار می گیرد، که گویا منظور از آن معنا یا مفهومی ویژه و نهفته در بطن زندگی می باشد، مانند معنای باطنی یا پنهانیِ نهفته در یک قطعه شعر. اما حکمتِ زندگی یک شاعر یا فیلسوف به ما می آموزد که اصطلاح «معنا یا مفهوم زندگی» را باید بگونه ای دیگر فهمید: به این معنا که مفهوم زندگی نه امری پنهانی و فطری نهفته در طبیعت ما است که باید توسط ما کشف شود، بلکه زندگی همان معنایی را دارد که ما خود آن را به زندگی امان می دهیم. ما می توانیم از راه ِاعمالی که انجام می دهیم، از راه کار و تلاش امان، از راه مؤثر بودنمان، از راه نوع نگاهی که به زندگی یا به انسانهای دیگر یا به پیرامون و دنیا داریم، به زندگی امان معنا و مفهوم بدهیم. یعنی معنای زندگی را انسان تعیین می کند، و نه بر عکس.و بدین ترتیب، پرسش درباره معنا و مفهوم زندگی تبدیل به پرسشی اخلاقی و مربوط به علم اخلاق می شود. این پرسش را می توان اینگونه طرح کرد: من چه کارها و وظائفی را باید به عهده بگیرم تا زندگی ام دارای معنا و مفهوم باشد؟ یا به زبان کانت: « چه باید بکنم؟» ایده های کانت درباره آزادی و استقلال [فرد]، و نیز ایده او درباره چندگرایی [پلورالیسم] اجتماعی، که در اساس و گوهرش فقط توسط ایده تساوی همه انسانها در برابر قانون، و نیز توجه به آزادی انسانهای دیگر، محدود می شود، بخشی از پاسخ به این پرسش است. اینها ایده هایی هستند که همچون ایده خودرهایی از راه کسب دانش می توانند کمکی در راه معنا بخشیدن به زندگی ما بکنند.اصطلاح «معنا و مفهوم تاریخ» نیز مشابه همین است. در اینجا نیز اکثراً به معنا و مفهومی پنهان، و اسرارآمیز و نهفته در روند تاریخ جهانی، یا به گرایش و روند تکاملی و پنهانِ نهفته در تاریخ، یا به هدفی غایی، که گویا تاریخ سیاسی جهان در حال حرکت به سوی آن است و ما را نیز به همراه خود خواهد برد، فکر می شود. و من فکر می کنم در اینجا نیز پاسخ ما باید پاسخی مشابه با معنا و مفهوم زندگی باشد: یعنی، ما به جای پرسش درباره معنا و مفهوم گویا پنهان و نهفته در «فطرت» تاریخ، باید خودمان به تاریخ معنا و مفهوم بدهیم [یعنی ما باید هم زندگی و هم تاریخ را بسازیم. و نه اینکه در پی کشف معنای پنهان آن باشیم، زیرا معنای پنهانی و گویا نهفته در فطرت آنها وجود خارجی ندارد]. ما باید برای تاریخ سیاسی وظیفه ای تعیین کنیم، و از این راه [وظیفه ای] برای خود در نظر بگیریم. ما به جای پرسش درباره معنا یا هدف درونی و پنهان، یا نهفته در تاریخ سیاسی جهان، باید از خود سئوال کنیم که کدام یک از اهداف سیاسی تاریخ جهان هم انساندوستانه هستند و هم قابل تحقق. [انسان سازنده زندگی و تاریخ است و نه برعکس].

بنابراین، اولین تز من این است که ما باید از سخن گفتن درباره معنای [فطری] تاریخ پرهیز کنیم. در


دانلود با لینک مستقیم


َپست مدرنیسم و نسبی گرایی سیاسی

دانلود تحقیق کامل درباره مدرنیسم 27 ص

اختصاصی از کوشا فایل دانلود تحقیق کامل درباره مدرنیسم 27 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 43

 

پیشگفتار

این تحقیق به صورت یک مجموعه مختصر ارائه شده است که مباحث تقریبا به صورت ناگسسته عرضه شده ولی به علت جالب بودن بعضی مطالب درصدد مطرح کردن آنها برآمدم.

در این تحقیق هفت مبحث بررسی شده که برای تعریف کلی از مدرنیته و رابطه آن با سنتهای قدیم بحثی با عنوان معمای مدرنیته ذکر شده است . مطالب دیگر به ترتیب : رابطه مدرنیته با متافیزک ومقوله انسان گرایی آن بازاندیشی مدرنیت، مدرنیت وابعاد نهادی آن ،درآمدی بر معنای اصطلاح جهان سوم که هر انسانی بارها و بارها بآ آن برخورد می کند و بی آنکه به معنی آن بپردازد از کنارش عبور کرده است ، جهانی شدن مدرنیت واینکه تحولی همه گیر است و در پایان چکیده ای از مطالب آورده شده است.

در روزگار مدرن یعنی دوره همخوانی با قالبهای تکنولوژیک ، چیزی مهمتر از این نیست که آدمی دریابد که خویشتن او چند پاره شده فرد ابزاری اش راه را بر پیشرفت حقیقی او بسته است و الگویی یکة خرد باوری اش هیچ نیست مگر ابزار به بند کشیدن او این مبارزه یعنی آگاهی از شرایط تحقق آزادی و برانگیختن شور فردیت در هر کس.

معمای مدرنیته

تعریفهایی که از مدرنیته ارائه شده اند چندان فراوان متنوع وحتی با هم متضادند که اگر بگوییم این واژه ی بسیار رایج در علوم اجتماعی تاریخ نگاری وفلسفه ی امروز یکی از مبهم ترین اصطلاح ها نیز به شمار می آید حرف تازه ای پیش نکشیده ایم. تاکنون هیچ کس نتوانسته تعریفی یکه نهایی و کامل و قطعی از واژه مدرن و از مفاهیمی که همراه با آن مطرح می شوند همچون مدرنیته مدرنیزاسیون و پسامدرن ارائه کند و به نظر می رسد که حتی ارائه یک تعریف براساس فصل مشترک تعریفهای موجود ازمدرنیته نیز ممکن نباشد.

واژه مدرن که در تمام زبانهای اروپایی و در بسیاری از زبانهای دیگر از جمله در فارسی امروزی ما رایج شده لفظ لاتینی modemus است که خود از قید mode مشتق شده است. در زمان لاتین معنای mode«این اواخر، به تازگی ، گذشته ای بسیار نزدیک بود. به گمان بعضی از تاریخ نگاران لفظ moderni را رومیان در اواخر سده‌ی پنجم در مورد ارزشها و باورهای پذیرفته شده قدیمی که با لفظ مورد ارزشها وباورهای مشکوک جدید به کار می بردند ارزشهایی که در تقابل بودند با باورهای پذیرفته شده قدیمی که با لفظ antiqui مشخص می شدند.

بسیاری از مردم که واژه مدرن را درگفتار هر روزه خود به جای چیزی نو به کار می‌برند در اصل مقصودشان همان چیزی نو امروزی است که جایگزین چیزهای کهنه و غیر قابل قبول شده است. از نظر شماری از نظریه پردازان علوم اجتماعی نیز ،مشروعیت مدرن بودن یا مدریته از پیکارش با سنت ها نتیجه می شود و عقیده دارند


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره مدرنیسم 27 ص

تحقیق درمورد پست مدرنیسم

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق درمورد پست مدرنیسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 29

 

پست مدرنیسم

 مترجم:میلاد حامی‌‌‌احمدی

پروفسور مری کلاجز، دانشیار بخش انگلیسی دانشگاه کلورادو         

پست مدرنیسم واژه یا به بیان دقیقتر، مجموعه عقاید پیچیده ای است که به عنوان حیطه‌‌‌‌ای از مطالعات آکادمیکی از اواسط دهه 80 پدیدار گشته‌‌‌است. توصیف پست مدرنیسم دشوار به نظر می‌‌‌‌رسد، زیرا مفهومی است که در انواع گسترده‌‌‌‌‌ای از دیسیپلین‌‌‌‌ها و حیطه‌‌‌‌های مطالعالتی از قبیل:هنر معماری، موسیقی، فیلم، ادبیات، جامعه‌‌‌شناسی، ارتباطات، مد و تکنولوژی نمایان شده‌‌‌است. دشوار است که این مفهوم را در زمان یا تاریخ خاصی جای دهیم، زیرا زمان دقیق ظهور پست مدرنیسم مشخص نیست. شاید آسانترین راه برای آغاز اندیشیدن در مورد پست مدرنیسم، اندیشیدن در مورد مدرنیسم باشد، جنبشی که بنظر می‌‌‌رسد پست مدرنیسم، از آن ظهور کرده‌‌‌است. مدرنیسم، دو گونه تعریف دارد که این دو جنبه به درک پست مدرنیسم، مرتبط می شود. اولین جنبه یا تعریف از مدرنیسم، از یک جنبش زیبایی شناختی که بطور کلی مدرنیسم نامیده‌‌‌می‌‌شد، نشات می‌‌‌‌گیرد. این جنبش تماما با اندیشه‌‌های غربی قرن بیستم در مورد هنر همسان است. (گویا علائم در حال ظهور آن را، می‌توان در قرن نوزدهم هم یافت)همان طور که می‌‌دانید، مدرنیسم جنبشی است در هنرهای تجسمی، موسیقی، ادبیات، و نمایشنامه‌‌‌‌نویسی که معیارهای سنتی را در پاسخ به این پرسش که ((هنر چگونه باید شکل بگیرد، استفاده گردد، و چه معنایی داشته‌باشد؟)) نادیده می‌گیرد.

در دوران اوج گیری مدرنیسم یعنی بین سالهای 1910 تا 1930 چهره‌‌های شاخص ادبیات مدرن مانند وولف، جویس، الیوت، استیونز، پروست، مالارمه و رایک، به عنوان پایه‌‌‌گذاران مدرنیسم قرن بیستم، به توصیف مجدد این امرکه «شعر و داستان باید چگونه باشد و چه کاری می‌‌تواند انجام دهد؟»، کمک شایانی نموده‌‌اند.از دیدگاه ادبی ویژگیهای شاخص مدرنیسم عبارتند از:1ـ تاکید برامپرسیونیسم (تأثرگرایی)* و ذهنیت در نوشتار و هنرهای تجسمی و تاکید بیشتر بر چگونگی وقوع امر دیدن یا خواندن یا حتی ادارک در ذات خود، تا تاکید بر روی آنچه ادراک می‌‌گردد. نمونه این امر می‌‌تواند، جریان سیال ذهن در نوشتن باشد2ـ جنبشی به دور از واقع‌‌‌نگری آشکار که توسط راوی سوم شخص دانای کل و دیدگاههای روایی ثابت و جایگاههای مشخص اخلاقی پدید می‌‌آید. داستانهای ویلیام فاکنر که دارای چند راوی هستند نمونه‌‌‌ای از این گونه مدرنیسم هستند.3ـ تمایز ژانرهایش مبهم است، بنابراین شعر بیشتر نثروار (مانند آثار تی اس الیوت یا ای کامنیگز) و نثر بیشتر شعر گونه است (مانند آثار وولف و جویس)4ـ تاکید بر روی اشکال مجزا، روایتهای ناپیوسته و کولاژهایی* از موضوعات مختلف که اتفاقی به نظر میرسد5- گرایشی به سمت انعکاس‌‌‌‌پذیری یا ناخود‌‌‌آگاه که مرتبط با محصول آثار هنری است. بنابراین هر قطعه توجه ما را به جایگاه خاص خودش به عنوان یک دستاورد یا مانند چیزی که توسط روشهای گوناگون ساخته شده و بکار می‌رود، جلب می‌‌کند.6ـ رد زیبایی شناختی  بسیط رسمی، به جانبداری از طرحهای مینیمالیستی* (کمینه‌‌‌‌ای) مانند اشعار ویلیام کارلوس ویلیامز و رد تئوریهای رسمی زیبا‌‌شناختی در مقیاسی گسترده به جانبداری از کشف و شهود در خلق اثر.7- رد تمایزات میان فرهنگهای والا و پایین و عامه‌‌‌پسند در گزینش موادی که سابقاً هنر را شکل می‌‌داد و هم در روشهای نمایش، توزیع و کاربر هنر.پست مدرنیسم هم مانند مدرنیسم از بیشتر این عقاید پیروی می‌کند در حالیکه منکر مرز‌‌‌بندی میان اشکال والا و پایین هنر و تمایزات ثابت ژانری است و تاکیدش بر تقلید *، نقیضه*، کنایه و فکاهی بودن است. هنر و اندیشه پست مدرن از انعکاس‌‌‌پذیری، ناخود‌‌آگاهی، از هم گسیختگی و ناپیوستگی (به خصوص در ساختار‌‌‌ های روایی)، ابهام و تقارن زمانی حمایت کرده و بر موضوعاتی عاری از مفاهیم انسانی و فاقد ساختار و ثبات تاکید می‌‌ورزد.این گونه بنظر میرسد که پست مدرنیسم در این روشها بسیار شبیه مدرنیسم است، با این حال درباب نگرش , مدرنیسم با بسیاری از این گرایشات متفاوت است.به عنوان مثال مدرنیسم به این سو گرایش دارد که نمایی پراکنده از ذهنیت انسان و تاریخ نشان دهد («زمین هرز » ‌‌‌الیوت یا  «به سوی فانوس دریایی»  وولف را به خاطر بیاورید)، اما این پراکندگی را به عنوان امری تراژیک مینمایاند، چیزی که به عنوان یک نقصان، باید بر آن تاسف خورد و برایش سوگواری کرد..بسیاری از آثار مدرن در تلاشند تا از این ایده دفاع کنند که آثار هنری می‌‌تواند سبب ایجاد وحدت، انسجام و معنا در زندگی گردد، امری که در زندگی مدرن امروز، بیش از هر چیزی گم شده‌‌است و هنر همان کاری را می‌‌کند که بسیاری


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد پست مدرنیسم