کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

مقاله ناسیونالیسم و اقلیت های مذهبی

اختصاصی از کوشا فایل مقاله ناسیونالیسم و اقلیت های مذهبی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله ناسیونالیسم و اقلیت های مذهبی


مقاله ناسیونالیسم و اقلیت های مذهبی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 فرمت فایل:word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  تعداد صفحات:16

بیش از 95 درصد مردم ایران مسلمانند و در طول چندین قرن این خصیصه مهم کشور ایران بوده است زرتشتیان ، پیروان مسیحسیت و یهودیان اقلیت های بسیار کوچک مذهبی ایران را تشکیل می دهند و در طی قرون متمادی نسبت به آنها مدارا شده است . البته مواردی از خشونت و تبعیض مذهبی وجود داشته اما در مجموع ایرانیان آن چنان رفتار کرده اند که ر مقایسه با ملت های دیگر جایی برای شرمساری و سر افکندگی باقی نمی ماند .

باپیدایش ناسیونالیسم ایرانی در این مدارا و تساهل همدگرگونی ایجاد شده است این دگرگونی اجتناب ناپذیر بوده است . ناسیونالیسم چنین ایجاب می کند که پیروان آن احساس یگانگی کنند و این احساس در میان اکثریت شیعه آسان تر است تا در میان یهودیان ، مسیحیان و زتشتیان که وضعیت خاص خود است و می تواند ر میان پیروان ادیان و مذاهب مختلف وفاداری مشترک ایجاد کند . وانگهی احساسات ناسیونالیستی به صورت عریان و مجرد وارد ایران نشد . این اندیشه با پوشش لیبرالی غربی به ایران وارد گردید و لیبرالیسم غربی خواهان آن بود که به حق فرد در مورد باورهای مذهبی اش احترام گذاشته شود . قدر مسلم اینکه با آمدن ناسیونالیسم به ایران وضعیت اقلیت های مذهبی دستخوش تغییر می شد اما تعیسین سمت و سوی چنان تغییری به راحتی قابل پیش بینی نبود .

 ارمنی ها

  در بررسی مساله پیدایش ناسیونالیسم ایرانی متوجه می شویم که ارمنیان هم در رویارویی با این ناسیونالیسم  تقریباً همان مشکل کردها را داشتهاند اینها هم مثل کردها در دو سوی مرز شمال و غربی ایران زندگی می کرده اند. دارای تاریخ ، مذهب ، زبان و فرهنگ متمایز خاص خود بوده اند ، و تحول ناسیونالیسم ایرانی با تحول ناسیونالیسم ارمنی همزمان بوده و تقارن داشته است . بر خلاف مورد کردها ، نیروهایی که خواهان جدایی ارمنیان از ایران بودند به مراتب قوی تر از نیروهای تجزیه طلب کرد عمل می کردند . ارمنی ها بر خلاف کردها تاریخی طولانی و پر افتخار داشته اند ، تاریخ آنان زائده تاریخ ایران به شمار نمی رود . فرهنگ ایران متمایز می شود . به علاوه بخش بزرگی از جمعیت ارمنی ایران – بر خلاف کردان تحصیل کرده اند با غرب تماس داشته و آمادگی بیشتری برای پذیرش ناسیونالیسم دارند در نتیجه ناسیونالیسم ارمنی از شالوده حمایتی گستره تری برخوردار بوده است .   


دانلود با لینک مستقیم


مقاله ناسیونالیسم و اقلیت های مذهبی

مقاله درباره تاثیر ناسیونالیسم بر شاعران و نویسندگان ایران زمین

اختصاصی از کوشا فایل مقاله درباره تاثیر ناسیونالیسم بر شاعران و نویسندگان ایران زمین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره تاثیر ناسیونالیسم بر شاعران و نویسندگان ایران زمین


مقاله درباره تاثیر ناسیونالیسم بر شاعران و نویسندگان ایران زمین

 لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

 تعداد صفحات:9

 

(( تفکر هرگز یک فعالیت جدابافته و بدور از تاثیرهای زندگی گروهی نیست. از همین روی ، تفکر را باید در چهارچوب زمینه اجتماعی اش در نظر گرفت. ))                                                                                                          لوئیس کوزر

شاعر اجتماعی کیست؟

شاعر اجتماعی کسی است که بر کلیه جریانهای زمانی و مکانی خود وقوف دارد. یعنی مذهب ، سیاست ، جامعه شناسی ، تاریخ و غیره. چنین شاعری قدرت تجزیه و تحلیل مسائل را داشته و خود را جدا از مردم و اجتماعش نمی داند. (( باباطاهر درد زمانه خودش را شناخته بود ، خودش سوته دل بود و سوته دلان را خبر می کرد تا گرد هم آیند و غمها وانمایند. )) ۷ شاعر اجتماعی باید به دنبال (( درمان باشد نه تسکین ، به دنبال تفهیم باشد نه تسکین ، طبیب غمخوار باشد نه دلقک بیعار. )) ۸ و به یاری حقیقت هایی
می رود که نیازمند پناه اند و حنجره ای را طلب می کنند که فریادشان را به گوش اهلش برسانند. (( وقتی درست حرف زدی و حرف دلت ، شرفت ، مسولیتت و حرف مردم خود را زدی و حرف تقاضای تاریخ انسانی و شرفمند و پیشرو زمانه ات را زدی ، آن وقت احتمالا بل
یقینا مردم زمانهای بعد هم تو را به عنوان یک سند می شناسند ، یک شاخص. )) ۹ شاعر
وقتی به این نقطه می رسد می داند در کجای زمین ایستاده است و ستا ینده کدامین
معانی و اوضاع است.

شاعر اجتماعی وابسته به یک حزب و مبلغ یک تفکر ایدئولوژی نیست ، زیرا در غیر این
صورت شعر را که باید در خدمت کل جامعه و خیر تک تک اعضای آن باشد در خدمت گروهی خاص و اهداف ویژه ای در می آورد. چنین رویه ای آزادی را از شاعر گرفته و او را ملزم به  چرخش در یک دایره بسته می کند. (( وقتی که ما از یک آرمان سیاسی حمایت می کنیم می توانیم دچار اشتباه و فریب بشویم و به این ترتیب این اشتباه و فریب را به دیگران منتقل کنیم. )) ۱۰ بنابراین التزام شاعر باید (( فارغ از سیاست و تنها در راه تعالی انسان باشد. )) ۱۱ چنین رویه ای را می توانیم در اشعار شاعرانی چون شاملو ، خوئی ، سپانلو ، اخوان و
نظایر آنها ببینیم. (( دوران کمال شعر اخوان ، دو دهه سی و چهل است و عجیب اینکه در
این دوران است که شاعر با اینکه علایق سیاسی چپ و ناسیونالیستی داشته است ، شعر
سیاسی محض در اشعار او کمتر می یابیم. حتی قصیده غرایی که در ستایش دکتر مصدق
سروده و شاید در زمره سیاسی ترین اشعار او باشد ، از شعار خالی است. این امر عجیب
نیست ، زیرا در شعر بر خلاف آنچه معمولا تصور می کنند ، مراد و مقصود شاعر بیان
نمی شود و اگر شد ، قاعدتا می بایست شعر شاعر سراسر آکنده از مطالب و مضامین
ایدئولوژیک و سوسیالیسم و ناسیونالیسم باشد. )) ۱۲

در یک جمع بندی باید گفت که شاعر اجتماعی در درجه نخست باید شاعر به معنای اخص
آن باشد ، به گونه ای که (( هویت هنری خود را ثابت کند )) ۱۳ و سپس طبق گفته
مایاکوفسکی (( برای نوشتن از اجتماعش سفارش قبول کند. )) ۱۴یعنی یعد از آشنایی با
زیروبم شعر و شاعری و آراسته شدن به فنون آن پاسخ شایسته ای به سفارش اجتماعش
بدهد

تاثیر ناسیونالیسم بر نوسیندگان ایرانی

«ایران نو» ارگان حزب دموکرات و مهمترین و معتبرترین روزنامه تهران در دوره مشروطه دوم بود. انتشار این روزنامه به صورت مستقل در ۲ شهریور ۱۲۸۸ آغاز شد و چندین سوسیال دموکرات برجسته که به حزب دموکرات وابسته بودند آن را اداره می کردند.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره تاثیر ناسیونالیسم بر شاعران و نویسندگان ایران زمین

تحقیق و بررسی در مورد تاثیر ساخت قدرت بر تشدید ناسیونالیسم قومی در دوره جمهوری اسلامی ایرن

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق و بررسی در مورد تاثیر ساخت قدرت بر تشدید ناسیونالیسم قومی در دوره جمهوری اسلامی ایرن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 91

 

مقدمه:

امروزه بحث ایجاد وحدت و همگرایی ملی یکی از مسائل مهمی است که کشورهای دارای تنوع قومی با ان روبرو هستند.درگذشته با توجه به شیوه خاص حکومت داری بحث وحدت ملی به معنای امروز وجود نداشت. در هیچ یک ازامپراتوریهای قدیمی رابطه مردم وشاه رابطه دولت-ملت به معنای امروز نبوده است. دولت-ملت پدیده جهان مدرن است که برپایه نظریه قرارداداجتماعی شکل گرفته ودولت آن، شکلی از قدرت است که یک ملت آن را بنیان گزاری کرده است.

با رونداستعمار و همچنین با جهانگیرشدن و نفوذ اندیشه وتمدن غربی،مفهوم این شکل از دولت در جهان سوم نیز گسترش یافت و باعث بوجود آمدن دولتهای جدید از دل امپراتوریهای قدیمی ومستعمارات شد.بدلایل مختلف،همچون وارداتی بودن این تفکر و همچنین نبود زیرساختهای فرهنگی مناسب برای پذیرش ان، بزرگترین دغدغه این کشورها همواره ایجاد انسجام، وحدت و همگرایی ملی بوده است.

دراواخر قرن نوزدهم با نفوذ اندیشه های غربی درایران ما شاهد شکل گیری اندیشه های ناسیونالیستی در میان روشنفکران و بعضی نخبگان دربار،مثل امیرکبیر یا عباس میرزا هستیم.اما بدلایل مختلف ازجمله ضعف حکومت مرکزی، ناارامیها و جدائی طلبی های قومی دراواخرحکومت قاجار وجود داشته است. ضعف حکومت مرکزی باعث می شد تا وحدت ملی همواره بصورت یک آرزو درمیان ملی گرایان باقی بماند.آرزویی که با روی کارآمدن دولت رضا شاه امید میرفت به واقعیت تبدیل شود، یعنی حکومت مقتدر مرکزی که توانائی غلبه بر جدائی طلبیهای قومی،قبیله ای را داشته باشد.

رضا شاه با تکوین ساخت دولت مطلقه سعی کرد با تکیه بر ناسیونالیسم ملی«که تاکید خاص برشکوه وتاریخ ایران باستان داشت»دولت-ملت به معنای مدرن آن را جایگزین امپراتوری درهم ریخته قدیم کند.این پروزه ، که برپا کردن دولت مدرن برای پدید آوردن ملت مدرن ایران بود،کاری بسیارسخت ودشواربه نظر می رسید.

برای به ثمر رسیدن این خواسته،دولت رضاشاه دست به اقدامات گوناگون زد ازجمله:ایجاد ارتش مدرن،بوروکراسی ،سرکوب ویکجانشینی ایلات درقالب طرح تخته قاپوکردن،تبلیغ وایجاداحساس ناسیونالیسم ملی و..... ،ولی در حقیقت همانطور که دکتر احمدی نیز اشاره کرده است این اقدامات سبب انحصار قدرت دردست حکومت مرکزی و کاهش مشارکت قومیتها در قدرت و دوری بیگانگی اقوام ایرانی ازحکومت مرکزی ،وبطورکلی دولت شد.که خود عامل مهمی درایجاد واگرایی قومی و سیاسی شدن قومیتهای گوناگون بوده است.

باتوجه به این پیشینه ما شاهد رخداد انقلاب اسلامی درایران هستیم که اندیشه نوینی به نام جمهوری اسلامی رابه واقعیت تبدیل می کند.شکل تازه ائی از قدرت بر پایه اصل ولایت فقیه،اسلام ،و.... این عوامل و همچنین علاقه خودم به مسائل ایران که در گذشته نیز درقالب تحقیقی به نام تاثیر روی کارآمدن رضاشاه بر آداب وعقاید مردم ایران به آن پرداخته ام، باعث شد تا من در این تحقیق بدنبال پاسخ این سوال باشم که ساخت قدرت دردوره جمهوری اسلامی چه تاثیری بر سیاسی شدن قومیتها داشته است.

باید توجه داشت"که نیرو وعواملی که بر وحدت ملی تاثیر می گزارند را می توان دردو الگو مقا یسه کرد.در الگوی اول برمبنای عوامل درون زا و برونزا ودر الگوی دوم بر مبنای عوامل روبنایی وزیر بنایی:درالگوی اول عواملی نظیر استعمار،تهدیدات بیرونی،دارای ماهیتی برونزامی باشند وعواملی نظیر تارخ مشترک،وحدت سرزمینی،فرهنگ مشترک،دین،قومیت ونژاد درون زاهستند،ودر الگوی دوم عواملی نظیر موقعیت،وحدت سرزمینی،فرهنگ مشترک ،تاریخ، زبان، دین نقش بنیادین دارد وعواملی نظیر ناسیونالیسم، ساختار سیاسی،تهدیدات بیرونی،استعمار،ایدولوژی،قدرت دولت مرکزی،نقش روبنایی دارد

دراین تحقیق سعی می شود الگوی دوم که عوامل روبنایی را وزیربنایی را مدنظر دارد مورد توجه قرار گیرد.بنابراین سعی می شود دراین تحقیق تاثیر ساخت قدرت به عنوان عاملی که بر عوامل رو بنائی و زیربنائی تاثیرگزاری مهمی دارد مورد توجه قرارگرفته و همچنین بطور خاص تاثیر این ساخت قدرت بر ناسیونالیسم قومی مورد بررسی قرار گیرد. البته لازم به ذکر است که در این تحقیق به مطالعه موردی تمام اقوام نمی پردازیم بلکه سعی می شود اقوامی که در دوران معاصر گرایش ناسیونالیستی دارند موردتوجه قرار گیرد.

گفتنی است که فرضیه اصلی در این تحقیق ،ساخت قدرت متمرکزدر دوره جمهوری اسلامی باعث کاهش مشارکت اقلیت های قومی در قدرت و کاهش مشارکت باعث تشدید ناسیونالیسم قومی در ایران شده است،می باشد.

در این تحقیق از ارشادات و راهنمایی های استاد گرانقدر خود جناب دکتر سعید گازرانی که با گشاده رویی مرا راهنمایی کرده اند،بهره فراوان بردم که در اینجا بر خود لازم می دانم که از صمیمیت و نظرات بلند نظرانه ایشان تشکر کنم ضمن اینکه مسئولیت هر گونه نارسایی و اشتباه در این تحقیق تنها متوجه خودم می باشد.

آرش امیری

دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی

دانشگاه آزاد اسلامی

واحد مشهد


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد تاثیر ساخت قدرت بر تشدید ناسیونالیسم قومی در دوره جمهوری اسلامی ایرن

مقاله ناسیونالیسم

اختصاصی از کوشا فایل مقاله ناسیونالیسم دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مقاله ناسیونالیسم


مقاله ناسیونالیسم

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:170

فهرست مطالب:

فصل اول   ۱
ناســیونالیسـم   ۱
۱- تعریف دولت و عناصر آن   ۱
۲- تعریف ملّت و عناصر آن   ۳
۳-  ناسیونالیسم   ۴
۳-۱  تاریخچه‌ی ناسیونالیسم   ۵
الف- ناسیونالیسم و روند دولت- ملّت‌سازی (دولت مطلقه)   ۵
ب- ناسیونالیسم و جامعه مدنی   ۸
پ- ناسیونالیسم و انقلاب کبیر فرانسه   ۹
ت-  تأثیر آمریکا و آلمان در روند ملّی‌گرایی و ناسیونالیسم   ۱۱
ث- ناسیونالیسم و دولت مدرن   ۱۱
ج- ناسیونالیسم و استعمار   ۱۲
۳-۲   انواع ناسیونالیسم   ۱۴
الف- ناسیونالیسم لیبرال   ۱۴
ب- ناسیونالیسم محافظه‌کار   ۱۵
پ- ناسیونالیسم توسعه‌طلب   ۱۵
ت- ناسیونالیسم ضداستعماری   ۱۶
ث- ناسیونالیسم باستانگرا   ۱۶
ج- ناسیونالیسم افراطی(ناسیونالیسم اَبَر افراطی)   ۱۷
۳-۳   ناسیونالیسم در عصر جهانی شدن   ۲۱
فصل دوم   ۲۴
ناسیونالیسـم در ایران   ۲۴
۱-  فرآیند دولت ‌سازی در ایران   ۲۴
۱-۱   نظریات شکل‌گیری ساخت قدرت در ایران   ۲۴
۱-۲   ویژگی‌های ساخت قدرت در ایران   ۲۶
۲-  فرآیند ملّت سازی در ایران   ۲۹
۳-  تاریخچه ناسیونالیسم در ایران   ۳۲
۳-۱   ناسیونالیسم در ایران پیش از اسلام   ۳۲
۳-۲   ناسیونالیسم در ایران پس از اسلام   ۳۵
الف-  نهضت شعوبیه و تأثیر آن بر جنبش ناسیونالیستی در ایران پس از اسلام   ۳۶
۳-۳   ناسیونالیسم در دوران قاجار   ۳۹
۳-۴   ناسیونالیسم دوران پهلوی   ۴۳
فصل سوم   ۴۹
دوران رضاشــاه   ۴۹
۱-   قدرت یابی رضاشاه   ۵۰
۱-۱   انقلاب مشروطه و مقدمات ظهور رضاخان   ۵۰
۱-۲   ناکامی انقلاب مشروطه و خطر تجزیه‌ی ایران   ۵۲
۱-۳   پشتیبانی روشنفکران از رضاخان   ۵۴
۱-۴   حمایت سیاسیون و علما از رضاخان   ۵۵
۲-   سیاست‌ها ساختارهای حکومت رضاشاه   ۵۸
۲-۱   دولت مطلقه   ۵۸
الف- ارتش نیرومند   ۵۸
ب- دیوانسالاری نیرومند   ۶۰
۲-۲   ناسیونالیسم گذشته‌گرا   ۶۲
الف- تأسیس فرهنگستان و تأکید بر فارسی سره   ۶۲
ب- تأسیس سازمان پرورش افکار‌   ۶۴
پ- جشن هزاره فردوسی   ۶۶
ت- باستان‌شناسی و تاریخ‌نگاری:   ۶۷
ث- تغییر تقویم و اسامی شهرهای ایران   ۶۹
ج- اتّحاد رضاشاه با هیتلر   ۷۰
۲-۳   تجددگرایی اقتدارگرایانه   ۷۳
الف- آموزش و پرورش   ۷۳
ب- زنان   ۷۶
پ- ایلات و عشایر   ۷۷
ت- نوسازی اقتصادی و فرهنگی کشور   ۷۹
۲-۴    جدایی دین از سیاست و محدود کردن قدرت روحانیّت   ۸۰
۳-  از اقتدارگرایی تا خودکامگی   ۸۲
فصل چهارم   ۸۵
دوران محمدرضاشاه   ۸۵
۱-  آغاز حکومت و پیشروی به سوی قدرت (۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲)   ۸۶
۱-۱  سقوط رضاشاه و روی کارآمدن محمدرضاشاه   ۸۶
۱-۲   به سوی برقراری دیکتاتوری   ۸۸
۱-۳  مسئله نفت و ناسیونالیسم منفی مصدّق   ۸۹
۱-۴   کودتای ۲۸ مرداد و شکست نهضت ملّی   ۹۲
۱-۵    تثبیت قدرت شاه و تحکیم روابط با آمریکا   ۹۳
۲-    ناسیونالیسم افراطی و انقلاب اسلامی   ۹۵
مرحله اوّل:  ناسیونالیسم مثبت شاه (از ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲)   ۹۵
۲-۱   سیاست ناسیونالیسم مثبت   ۹۵
۲-۲   ناسیونالیسم عظمت‌طلبانه و باستان‌گرایانه   ۹۶
۲-۳   اعتقاد به حمایت الهی (فرّه ایزدی)   ۹۷
۲-۴    اصلاحات شبه مدرنیستی (انقلاب سفید)   ۹۸
۲-۵   تضعیف روحانیت و قیام ۱۵ خرداد   ۱۰۴
مرحله دوّم: اوجگیری ناسیونالیسم افراطی و سیاست‌های عظمت‌طلبانه (۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷)   ۱۰۵
۲-۶   ارتش، تکیه‌گاه قدرت شاه   ۱۰۵
۲-۷  سیاست مستقل ملی و عظمت‌طلبی در روابط خارجی   ۱۰۹
۲-۸   جشن تاجگذاری و جشن‌های ۲۵۰۰ ساله   ۱۱۳
۲-۹   ناسیونالیسم افراطی، تشدید تفکر حمایت الهی و باستانگرایی   ۱۱۴
۲-۱۰   تملق و غرور   ۱۱۸
۲-۱۱    حزب رستاخیز ملّت ایران   ۱۲۱
۲-۱۲   ساواک و سرکوب سیاسی   ۱۲۴
۲-۱۳   ناسیونالیسم افراطی و تضعیف فرهنگ مذهبی جامعه   ۱۲۷
۳-   به حاشیه راندن روحانیّت و تضعیف فرهنگ مذهبی   ۱۲۸
۳-۱  مداخله در بحث مرجعیّت   ۱۲۹
۳-۲  سرکوب قیام ۱۵ خرداد   ۱۲۹
۳-۳   محدود کردن قدرت روحانیّت و تضعیف اقتصادی آن   ۱۳۰
۳-۴    تقویت فرهنگ شاهنشاهی در تقابل با فرهنگ اسلامی   ۱۳۱
۳-۵   مخالفت روحانیّون با سیاست‌های مذهبی شاه   ۱۳۳
۴-   بحران‌های اقتصادی- اجتماعی ناشی از سرمایه‌داری وابسته   ۱۳۴
۴-۱   درآمدهای نفتی و رشد سرمایه‌داری وابسته در ایران   ۱۳۴
۴-۲    توسعه صنعتی در جهت رشد سرمایه‌داری وابسته   ۱۳۵
۴-۳   بحران‌های اقتصادی- اجتماعی   ۱۳۷
۵٫  توسعه‌ی ناموزون   ۱۴۰
۵-۱    توسعه‌یافتگی اقتصادی   ۱۴۰
۵-۲    توسعه نیافتگی سیاسی   ۱۴۶
۵-۳  توسعه ناموزون و شرایط شکننده   ۱۵۰
۶-   انقلاب اسلامی و سقوط رژیم پهلوی   ۱۵۲
۶-۱   تشدید وابستگی به آمریکا   ۱۵۲
۶-۲   وضعیت طبقات و گروه‌های اجتماعی در آستانه انقلاب اسلامی   ۱۵۴
۶-۳    بحران اقتصادی- اجتماعی   ۱۵۸
۶-۴    فرجام کار   ۱۶۱
نتیجه‌گیری   ۱۶۵

 

چکیده:

مفهوم دولت[1] تا سده‌ی شانزدهم رواج سیاسی نیافت. نخستین کاربرد آن در بحث عملی به نیکولو ماکیاولی[2] (1527-1469) نسبت داده می‌شود. مفهوم دولت نو در بخش عمده‌ی اروپای سده‌های میانه، به تدریج پدیدار شد، در آن زمان دولت را با اقتدار عالی برابر می‌دانستند. متفکّران و پژوهشگران سیاسی در مورد تعریف دولت توافق نظر ندارند و این اختلاف نظر بیش از هر چیز به گوناگونی اندیشه‌ها در مورد سرشت دولت که بر تعریف‌ها اثر می‌گذارد، مربوط است. باید گفت که روی هم رفته سه گونه تعریف از دولت وجود دارد: تعریف فلسفی، تعریف سیاسی و تعریف حقوقی.

1-1 تعریف فلسفی: دارای یک هدف اصلی است: که ویژگی‌های ضروری و بسنده‌ی دولت کمال مطلوب، دولت خوب، یا دولت کامل را توصیف می‌کند از لحاظ فلسفی سه مکتب وجود دارد:

الف- دولت برای ایجاد هماهنگی میان اجزای گوناگون و ضروری جامعه وجود دارد. این نظریه به فیلسوفانی مانند افلاطون، ارسطو، آباء کلیسا- از جمله آکوئیناس- و همچنین سیسرون تعلق دارد.

    دولت در نتیجه‌ی یک «قرارداد اجتماعی» به وجود آمده است. این نظریه به فیلسوفانی مانند هابز، و روسو تعلق دارد.

پ- دولت در نتیجه مبارزه میان نیروهای متضّاد اجتماعی پدیدار شده است. مارکس و پیروان او این نظر را ارائه کرده‌اند.

1-2 تعریف سیاسی: در این نظر گفته می‌شود که جامعه از صورت بندی‌های بسیار ساده تا بسیار پیچیده، بر پایه‌ی تغییرات در نظام تولید، رشد می‌یابد؛ زیرا انسان نیازهای اساسی دارد که بدون تولید کردن تأمین نمی‌شود. در جریان این تولید، گروه‌ها و طبقات اجتماعی و اقتصادی پدیدار شدند. مارکس و انگلس عقیده داشتند که در روند پیدایش طبقات، کار انسان از او بیگانه شد و انسان پیوسته می‌کوشد تا بر خودبیگانگی مادی و معنوی فائق آید.

1-3 تعریف حقوقی: دولت آن واحدی است که باید این ویژگی‌ها را داشته باشد:

سرزمین، ملّت(جمعیّت)، حاکمیت(انحصار قدرت)، حکومت.

قبل از پرداختن به عناصر بنیادی دولت، به تعریف جامعی از دولت می‌پردازیم که «ژرژ بوردو»[3]از سیاست‌شناسان بنام فرانسه بیان کرده است: «دولت، «قدرت نهادینه» است. زیرا دولت نهادی است که از طریق سازمان‌های خود به حاکمیّت ملّی تبلور می‌بخشد و اداره‌ی امور همگانی را بر عهده می‌گیرد، بدون آنکه جنبه شخصی یا گروهی داشته باشد» (نقیب‌زاده، 1380: 179).

دولت به عنوان مجموعه‌ای بسیار پیچیده که بر تمامی نظام اجتماعی انسان تسلّط دارد، بر بنیادهایی استوار است که بدون این عناصر نمی‌تواند پیوندی ارگانیک متعادل و یکپارچه به وجود آورد و این عناصر عبارتند از:

سرزمین: ژان گاتمن[4] این تعریف را از سرزمین در رابطه با «حاکمیت» حکومت ارائه داده است: سرزمین بخشی از جلوه‌گاه جغرافیایی است که با ادامه فیزیکی قلمرو یک حکومت برابری پیدا می‌کند. این مفهوم گستره فیزیکی و حمایت سیاسی است که یک ساختار حکومتی به خود می‌گیرد. این مفهوم، پهنه فیزیکی یک سیستم سیاسی را معرفی می‌کند که در حکومتی ملّی[5] و یا در بخشی از آن که از گونه‌ای اقتدار برخوردار باشد، قوام می‌گیرد (مجتهدزاده، 1381: 38-39).

ملّت: اندیشه‌ی ملّت در انقلاب فرانسه اعتبار خاصی پیدا کرد و دولت‌ها به اعتبار نمایندگی ملّت خود قدر و قیمت پیدا کردند. وطن‌پرستی و ملّت‌‌خواهی از قدیم در ژرفای اندیشه انسان‌ها وجود داشته است و ادبیّات همه‌ی کشورها جلوه‌های زیبایی از آن را به نمایش گذاشته‌اند. امّا دولت‌های امروز که به «دولت- ملّت» هم مشهورند عنصر دوم خود را از انقلاب فرانسه به بعد باز یافتند، هر دولتی که صاحب ملّتی یکپارچه، همبسته و متّحد باشد از قدرت و قوام و پشتوانه عظیمی برخوردار است.

حاکمیّت: بر قدرت قانونی بالاتر و برتری دلالت می‌کند که هیچ قدرت قانونی دیگری، برتر از آن وجود ندارد. «حاکمیت دو جنبه دارد:

جنبه‌ی اوّل آن، برتری داخلی دولت در سرزمین خویش است و مفهوم جنبه‌ی دوّم آن، این است که دولت استقلال خارجی کامل داشته و از مداخله‌ی دولت و یا قدرت سیاسی دیگری مانند سازمان‌های بین‌المللی بری است» (طاهری، 1378: 82).

در عین حال باید اذعان کرد که مفهوم حاکمیّت جنبه اطلاق خود را از دست داده است. وابستگی متقابل اقتصادی، وجود نیروهای فراملّی و مداخله سازمان‌های بین‌المللی حاکمیّت دولت‌ها را تضعیف کرده است.

حکومت: اگر مسأله‌ی حاکمیّت حل شود سازمانی لازم است تا به این حاکمیّت عینیّت بخشد. آن سازمان، حکومت است که با اراده‌ی مردم و تأیید آن‌ها شکل می‌گیرد. سه عنصر دیگر حالتی تأسیسی دارند و وظیفه‌ای بر عهده‌ی آن‌ها نیست. «تنها حکومت است که به عنوان عنصر زنده، کار تدوین استراتژی، برنامه‌ریزی و انجام وظایف دولت را بر عهده دارد و در نتیجه بصورت چشم‌گیرترین عنصر دولت در عرصه‌ی زندگی یک ملّت جلوه‌گر می‌شود و باید از کارآیی بالایی برخوردار باشد» (نقیب‌زاده،1380: 182-185).

 

2- تعریف ملّت و عناصر آن

کلمه‌ی «ملّت»[6] که از قرن سیزدهم باب شده، از واژه ای به معنی متولّد شدن[7] مشتق شده است. این کلمه در شکل «نیشن»، اشاره به گروهی از مردم داشت که بر مبنای اصل و نسب یا محلّ تولّد، با یکدیگر پیوند داشتند. بنابراین کلمه‌ی «ملّت» در کاربرد اوّلیه آن، دلالت بر یک نسل از مردم یا یک گروه نژادی داشت، امّا فاقد اهمیّت سیاسی بود. فقط در اواخر قرن هجدهم بود که این واژه بار سیاسی یافت.

در دایره‌المعارف ناسیونالیسم، ملّت این گونه تعریف می‌گردد: «ملّت اجتماعی متصوّر و مفروض است که اعضایش، برپایه‌ی اسطوره‌های جغرافیایی و دنیای جغرافیایی مشترک، به آن احساس تعلّق می‌کنند، و نیز اجتماعی سیاسی و سرزمینی از منافع است که اعضایش تجهیز شده‌اند تا از راه کسب حاکمیّت بیشتر بر مکانی که خانه یا وطن خود می‌دانند، کنترل آینده خویش را به دست گیرند» (ماتیل، 1383: 365).

گروهی معتقدند هر ملّتی دارای خصوصیاتی می‌باشد از قبیل محلّ زندگی، نژاد، مذهب، زبان، مشی سیاسی و وفاداری به یک سازمان سیاسی خاص، رسوم و آداب مشترک که این عوامل را می‌توان عناصر متشکله «ملّت» دانست. همین عوامل هستند که باعث تشخیص ملیّت‌های مختلف از یکدیگر می‌باشند، ولی ضروری‌ترین عامل تشکیل‌دهنده ملیّت اراده متحّدی است که بین افراد آن ملیّت به‌وجود می‌آید و صرف وجود همین اراده است که ناسیونالیسم را به وجود می‌آورد (انصاری، 1345: 11).

با توجه به تعریف ملّت، عناصر تشکیل‌دهنده آن با تعریفی اجمالی از هر یک در ذیل ارائه می‌گردد:

زبان: یکی از عناصر مهمّی که در وحدت یک گروه انسانی مؤثر است، زبان است. اکثر کشورهایی که در جهان امروز وجود دارند، هر کدام دارای یک زبان مشترک هستند که ساکنان آن کشور بدان تکّلم می‌کنند. درپاره‌ای از موارد، گروه‌های جدایی ‌طلب، تجزیه طلب، از زبان به عنوان سمبل آرزوهای ناسیونالیستی و میهن‌خواهی استفاده می‌کنند که به این گونه زبان‌ها، زبان‌های سیاسی می‌گویند.

نژاد: عنصر مهمّ دیگر که در پیدایش ملّت مؤثر دانسته شده است، نژاد است. در این زمینه بعضی از اندیشمندان معتقد به برابری نژادی نیستند، بلکه معتقدند برخی از آنها بر برخی دیگر برتری دارند.

مذهب: مذهب نیز از جمله عوامل تشکیل‌دهنده‌ی اجتماعات است و قبل از گسترش مدرنیته، تقسیم جهان بر پایه این عامل استوار بود، که پس از آن نقش عامل مذهب در تشکیل اجتماعات کم‌رنگ‌ تر شد.

سرزمین یا محدوده جغرافیایی: عنصر دیگری که در تشکیل ملّت سهم نسبتاً زیادی دارد، محدوده جغرافیایی است. وحدت سرزمین نقش فراوانی در وحدت ملّت دارد.

تاریخ و فرهنگ: تاریخ و فرهنگ ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند، به نحوی که رویدادهای تاریخی باعث ایجاد روحیّات و آداب و رسوم خاصّی در بین مردم می‌شوند و تأثیر فراوانی در ایجاد و استحکام پیوند‌های آنها دارند، زیرا نوعی حافظه تاریخی مشترک پدید می‌آورد که انسان‌ها، همواره بدان رجوع می‌کنند.

روابط اقتصادی و عامل تاریخی: عنصر دیگری که در تشکیل ملّت نقش دارد، روابط اقتصادی در میان افراد یک جامعه است و صرف وجود مردمانی خاص در قلمروی معین نیست که یک ملّت را پدید می‌آورد بلکه مراودات و ارتباطات بین این افراد نیز در تشکیل ملّت مؤثر می‌باشند، و بالاخره علاوه بر تمام عواملی که تاکنون به آن پرداخته شد، نقش عامل سیاسی نیز در فرآیند ملّت ‌سازی بسیار قوی است تا جایی که در پاره‌ای از موارد نقش سایر عناصر متشکله ملّت از قبیل زبان، نژاد، مذهب و … تحت‌الشعاع این عامل واقع می‌‌شود. تفاوت در عناصر فوق سبب پیدایش ملّیت‌های مختلف می‌گردد (قمری،1380: 10-19).

 3- ناسیونالیسم

پس از بحث‌هایی که راجع به ملّت و عناصر تشکیل‌دهنده‌ی آن شد، در این‌جا به تعاریف ناسیونالیسم پرداخته می‌شود. باید توجّه داشت که درباره‌ی مفهوم ناسیونالیسم هنوز تعریف دقیق و واحدی ارائه نشده است و صاحب‌ نظران در این مورد هم‌نظر نیستند و یکی از دلایل مهمّی که باعث شده تا تعریف واحدی در این مورد وجود نداشته باشد، تغییر مفهوم ناسیونالیسم با توجه به تحوّلات تاریخی است.

دایره‌المعارف بین‌المللی علوم اجتماعی ناسیونالیسم را چنین تعریف کرده است:

« ناسیونالیسم نوعی عقیده سیاسی است که زمینه یکپارچگی جوامع جدید و مشروعیّت ادّعای آن‌ها برای داشتن اقتدار را فراهم می‌آورد. ناسیونالیسم وفاداری اکثریت مردم را متوجّه یک دولت- ملّت می‌نماید. خواه این دولت- ملّت موجود باشد و خواه این که به صورت یک خواسته باشد. دولت- ملّت نه تنها به عنوان یک شکل ایده‌ال «طبیعی» یا «عادی» از نظام سیاسی مورد نظر واقع می‌شود، بلکه به عنوان یک چارچوب ضروری برای تمام فعّالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مورد نظر قرار می‌گیرد» (قمری، 1380 : 17).

در کتاب «دانشنامه سیاسی» ناسیونالیسم به صورت ذیل تعریف شده است:

ناسیونالیسم، به عنوان آگاهی گروهی، حس همبستگی و یگانگی پدید می‌آورد که از اشتراک در عواملی مانند زبان، ارزش‌های اخلاقی، دین، ادبیات، سنّت‌های تاریخی، تاریخ، نمادها و تجربه‌های مشترک سرچشمه می‌گیرد. ناسیونالیسم همچنین احساس مسئولیت در برابر سرنوشت ملّی و وفاداری به ملّت را در بر دارد که بر دیگر وفاداری‌ها (مانند وفاداری به خانواده) مقدّم است (آشوری، 1370: 320).

و در تعریفی عام‌تر می‌توان «ناسیونالیسم» را به صورت ذیل تعریف کرد:« ناسیونالیسم یعنی وحدت نظر و شرکت در مرام و آرزوی گروهی از مردم بر اساس خصایص ملّی و نژادی برای تشکیل یک حکومت واحد و مقتدر» (بیگدلی، آبان1383: 67).

3-1 تاریخچه‌ی ناسیونالیسم

الف- ناسیونالیسم و روند دولت- ملّت‌سازی (دولت مطلقه)

ناسیونالیسم زمانی مفهوم دارد که تفکّر یا تصوّری از ملّت داشته باشیم. پس باید ابتدا چگونگی شکل‌گیری ملّت و سپس رابطه‌ی آن را با کلمه ناسیونالیسم دریابیم. ملّت یک پدیده‌ی تاریخی سیاسی است یعنی در مرحله‌ای از تاریخ پیدایی انسان در روی زمین و به نیروی انگیزه‌هایی که بیشتر سیاسی بوده کم‌کم سازمان یافته است. «اصلی‌ترین معنای ملّت که بیش از هر معنای دیگر این واژه تبلور یافته، معنای سیاسی آن است» (هابزبام، 1382: 30).

ملّت به مفهومی که امروز ما با آن آشناییم، یعنی ملّت-کشور، واقعیت تازه‌ای است که در گذشته‌های دور وجود نداشته است بلکه بعدها همگام با رشد بورژوازی اروپا جان می‌گیرد و عنصرهای پدید آورنده آن روشن‌تر و دقیق‌تر می‌شود. پیدایی ملّت‌ها تحت تأثیر انگیزه‌های بی‌شمار در درازی سده‌ها به کندی پدید آمده است. ملّت‌ها با مفهومی که امروز با آن آشنایی داریم، در عصر جدید شکل می‌گیرند. این روزگار را دوره «تجدید حیات» «رنسانس» می‌نامند و این دوره از آن نظر دوره «تجدید حیات» نامیده شده است که بازگشتی به اصول قبل از پیدایش مسیحیت است.

عصر جدید، عصر انقلاب فرهنگی است که حدوداً میان سالهای 1450 و 1520 میلادی روی داده است. هدف اصلی این انقلاب سازگار کردن انسان با دگرگونی‌های محیط است تا بتواند از دست‌آوردهای مادّی و معنوی دنیوی بهره گیرد (ابوالحمد، 1376: 118).


دانلود با لینک مستقیم

پایان نامه تاثیر ساخت قدرت بر تشدید ناسیونالیسم قومی(رشته علوم سیاسی)

اختصاصی از کوشا فایل پایان نامه تاثیر ساخت قدرت بر تشدید ناسیونالیسم قومی(رشته علوم سیاسی) دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

پایان نامه تاثیر ساخت قدرت بر تشدید ناسیونالیسم قومی(رشته علوم سیاسی)


پایان نامه تاثیر ساخت قدرت بر تشدید ناسیونالیسم قومی(رشته علوم سیاسی)

 

 

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:90

فهرست مطالب:

مقدمه:   ۱
بهره اول   ۵
مفاهیم   ۵
فصل اول   ۶
قومیت و قوم گرایی   ۶
سیری در نظریه های ناسیونالیسم قومی:   ۶
کهن گرایان:   ۸
ابزار گرایان:   ۸
گروه قومی:   ۱۰
تفاوت میان قومیت و ملیت :   ۱۲
اقلیت قومی:   ۱۳
عوامل پیوند درونی اقوام :   ۱۵
علل سیاسی شدن گروههای قومی:   ۱۷
خواسته های سیاسی گروههای قومی:   ۱۹
راهکارهای کاهش احساس ناسیونالیستی میان گروههای قومی:   ۲۰
فصل دوم   ۲۲
ساخت قدرت   ۲۲
متمرکز:   ۲۲
حکومت فدرال :   ۲۳
نظام دینی :   ۲۴
نظام پوپولیستی:   ۲۴
بررسی قومیت گرایی در ایران   ۲۶
فصل سوم   ۲۷
بررسی کلی قومیت وقومیت گرایی در ایران   ۲۷
علل وجود اقوام گوناگون در ایران :   ۲۷
قومیت یا قبیله گرایی در ایران:   ۲۹
رابطه گروههای قومی با دولت مرکزی قبل از انقلاب اسلامی ایران:   ۳۱
بررسی گروه های قومی در ایران   ۳۶
جغرافیا:   ۳۶
خاستگاه نژادی:   ۳۶
ویژگیهای فرهنگی:   ۳۷
مذهب:   ۳۸
زبان:   ۳۹
رابطه با مرکز:   ۴۰
جغرافیا:   ۴۰
خاستگاه نژادی:   ۴۰
فرهنگ:   ۴۱
مذهب:   ۴۱
زبان:   ۴۲
قوم بلوچ.   ۴۲
جغرافیا:   ۴۲
خاستگاه نژادی:   ۴۳
فرهنگ:   ۴۴
زبان :   ۴۵
رابطه با مرکز:   ۴۵
قوم ترکمن.   ۴۶
جغرافیا:   ۴۶
خاستگاه نژادی:   ۴۶
مذهب:   ۴۷
زبان:   ۴۸
رابطه با مرکز:   ۴۸
بهره سوم   ۵۰
تاثیر ساخت قدرت بر ناسیو نالیسم قومی   ۵۰
فصل اول   ۵۰
ساخت قدرت در جمهوری اسلامی ایران   ۵۰
ویژگیهای ساخت قدرت در دهه اول انقلاب.   ۵۱
ویژگی های ساخت قدرت در مابین سالهای ۱۳۶۸تا۱۳۷۶٫   ۵۲
ویژگیهای ساخت قدرت در دوران اصلاحات .   ۵۵
قومیت گرایی در دوره جمهوری اسلامی   ۵۷
کردستان.   ۵۷
خواسته  های سیاسی قوم کرد:   ۵۷
برخوردهای غیر خشونت آمیز:   ۵۹
برخورد های خشونت آمیز:   ۶۰
شمای کلی:   ۶۳
آذربایجان.   ۶۳
خواستهای سیاسی:   ۶۳
عوامل تاثیر گذار بر بر تشدید درگیریها:   ۶۴
درگیری های شکل گرفته در منطقه:   ۶۷
بلوچستان:   ۶۸
مقاومت در برابر انقلاب:   ۶۸
گروه های درگیر و خواستهای آنان:   ۶۹
شکل گرفتن درگیریها:   ۷۱
ترکمن صحرا:   ۷۲
زمینه های تاریخی نارضایتی:   ۷۲
خواستهای سیاسی:   ۷۳
درگیریهای صورت گرفته در منطقه:   ۷۳
نتیجه گیری:   ۷۵
کتابنامه   ۸۰
مقاله ها   ۸۴

مقدمه:

 امروزه بحث ایجاد وحدت و همگرایی ملی یکی از مسائل مهمی است که کشورهای دارای تنوع قومی با ان روبرو هستند.درگذشته با توجه به شیوه خاص حکومت داری بحث وحدت ملی به معنای امروز وجود نداشت. در هیچ یک ازامپراتوریهای قدیمی رابطه مردم وشاه رابطه دولت-ملت به معنای امروز نبوده است. دولت-ملت پدیده جهان مدرن است که برپایه نظریه قرارداداجتماعی شکل گرفته ودولت آن، شکلی از قدرت است که یک ملت آن را بنیان گزاری کرده است.

با رونداستعمار و همچنین با جهانگیرشدن و نفوذ اندیشه وتمدن غربی،مفهوم این شکل از دولت در جهان سوم نیز گسترش یافت و باعث بوجود آمدن دولتهای جدید از دل امپراتوریهای قدیمی ومستعمارات شد.بدلایل مختلف،همچون وارداتی بودن این تفکر و همچنین نبود زیرساختهای فرهنگی مناسب برای پذیرش ان، بزرگترین دغدغه این کشورها همواره ایجاد انسجام، وحدت و همگرایی ملی بوده است.

دراواخر قرن نوزدهم با نفوذ اندیشه های غربی درایران ما شاهد شکل گیری اندیشه های ناسیونالیستی در میان روشنفکران و بعضی نخبگان دربار،مثل امیرکبیر یا عباس میرزا هستیم.اما بدلایل مختلف ازجمله ضعف حکومت مرکزی، ناارامیها و جدائی طلبی های قومی دراواخرحکومت قاجار وجود داشته است. ضعف حکومت مرکزی باعث می شد تا وحدت ملی همواره بصورت یک آرزو درمیان ملی گرایان باقی بماند.آرزویی که با روی کارآمدن دولت رضا شاه امید میرفت به واقعیت تبدیل شود، یعنی حکومت مقتدر مرکزی که توانائی غلبه بر جدائی طلبیهای قومی،قبیله ای را داشته باشد.

رضا شاه با تکوین ساخت دولت مطلقه سعی کرد با تکیه بر ناسیونالیسم ملی«که تاکید خاص برشکوه وتاریخ ایران باستان داشت»دولت-ملت به معنای مدرن آن را جایگزین امپراتوری درهم ریخته قدیم کند.این پروزه ، که برپا کردن دولت مدرن برای پدید آوردن ملت مدرن ایران بود،کاری بسیارسخت ودشواربه نظر می رسید.

برای به ثمر رسیدن این خواسته،دولت رضاشاه دست به اقدامات گوناگون زد ازجمله:ایجاد ارتش مدرن،بوروکراسی ،سرکوب ویکجانشینی ایلات درقالب طرح تخته قاپوکردن،تبلیغ وایجاداحساس ناسیونالیسم ملی و….. ،ولی در حقیقت همانطور که دکتر احمدی نیز اشاره کرده است این اقدامات سبب انحصار قدرت دردست حکومت مرکزی و کاهش مشارکت قومیتها در قدرت و دوری بیگانگی اقوام ایرانی ازحکومت مرکزی ،وبطورکلی دولت شد.که خود عامل مهمی درایجاد واگرایی قومی و سیاسی شدن قومیتهای گوناگون بوده است.

     باتوجه به این پیشینه ما شاهد رخداد انقلاب اسلامی درایران هستیم که اندیشه نوینی به نام جمهوری اسلامی رابه واقعیت تبدیل میکند.شکل تازه ائی از قدرت بر پایه اصل ولایت فقیه،اسلام ،و…. این عوامل و همچنین علاقه خودم به مسائل ایران که در گذشته نیز درقالب تحقیقی به نام تاثیر روی کارآمدن رضاشاه بر آداب وعقاید مردم ایران به آن پرداخته ام، باعث شد تا من در این تحقیق بدنبال پاسخ این سوال باشم که ساخت قدرت دردوره جمهوری اسلامی چه تاثیری بر سیاسی شدن قومیتها داشته است.

     باید توجه داشت”که نیرو وعواملی که بر وحدت ملی تاثیر می گزارند را می توان دردو الگو مقا یسه کرد.در الگوی اول برمبنای عوامل درون زا و برونزا ودر الگوی دوم بر مبنای عوامل روبنایی وزیر بنایی:درالگوی اول عواملی نظیر استعمار،تهدیدات بیرونی،دارای ماهیتی برونزامی باشند وعواملی نظیر تارخ مشترک،وحدت سرزمینی،فرهنگ مشترک،دین،قومیت ونژاد درون زاهستند،ودر الگوی دوم عواملی نظیر موقعیت،وحدت سرزمینی،فرهنگ مشترک ،تاریخ، زبان، دین نقش بنیادین دارد وعواملی نظیر ناسیونالیسم، ساختار سیاسی،تهدیدات بیرونی،استعمار،ایدولوژی،قدرت دولت مرکزی،نقش روبنایی دارد

دراین تحقیق سعی می شود الگوی دوم که عوامل روبنایی را وزیربنایی را مدنظر دارد مورد توجه قرار گیرد.بنابراین سعی می شود دراین تحقیق تاثیر ساخت قدرت به عنوان عاملی که بر عوامل رو بنائی و زیربنائی تاثیرگزاری مهمی دارد مورد توجه قرارگرفته و همچنین بطور خاص تاثیر این ساخت قدرت بر ناسیونالیسم قومی مورد بررسی قرار گیرد. البته لازم به ذکر است که در این تحقیق به مطالعه موردی تمام اقوام نمی پردازیم بلکه سعی می شود اقوامی که در دوران معاصر گرایش ناسیونالیستی دارند موردتوجه قرار گیرد.

گفتنی است که فرضیه اصلی در این تحقیق ،ساخت قدرت متمرکزدر دوره جمهوری اسلامی باعث کاهش مشارکت اقلیت های قومی در قدرت و کاهش مشارکت باعث تشدید ناسیونالیسم قومی در ایران شده است،می باشد.

در این تحقیق از ارشادات و راهنمایی های استاد گرانقدر خود جناب دکتر سعید گازرانی که با گشاده رویی مرا راهنمایی کرده اند،بهره فراوان بردم که در اینجا بر خود لازم می دانم که از صمیمیت و نظرات بلند نظرانه ایشان تشکر کنم ضمن اینکه مسئولیت هر گونه نارسایی و اشتباه در این تحقیق تنها متوجه خودم می باشد.

 

فصل اول

قومیت و قوم گرایی

 

سیری در نظریه های ناسیونالیسم قومی:

       قبل از آن که به دو مکتب نظری راجع به ناسیونالیسم قومی بپردازیم لازم است تا ابتدا توضیح کوتاهی راجع به آن بدهیم.در مورد ناسیونالیسم قومی نظرهای گوناگونی مطرح شده است مثلاً برای مدرنیستها و همچنین ساختار گرایان شکلی از ناسیونالیسم به حساب آمده که حالت بومی به خود گر فته است (اسمیت ،1383:137).اما اگر بخواهیم به یک تصویر روشن از ناسیونالیسم قومی برسیم باید بگوییم که ریشه آن را باید در پیوندهای خویشاوندی پیدا کرد و بیشتر تکیه بر روابط خانوادگی دارد (اسمیت،1383:138).

       اما سوالی که مطرح می شود این است که براستی یک گروه قومی که احساس یا گرایش ناسیونالیستی دارند چه اهدافی را دنبال می کنند؟ به نظر می رسد که اهداف گروههای قومی متفاوت باشند اما بطور کلی سه هدف عمده را می توان بر شمرد اول اینکه درصدد ایجاد یک دولت مستقل و متحد که منشاء آن برگردد به آن گروه قومی ،دومین مورد این است که گروه قومی به دنبال کسب هویت مستقل می باشد و در آخر و سومین هدف ،چون ناسیونالیسم قومی آمال و آرزوهای خاص را ارئه می دهد این آمال و آرزوها می تواند در غالب مفاهیمی چون رهایی ،استقلال و وحدت قومی ظهور کند و برای گروهای قومی جذابیت داشته باشد (مقصودی ،1380:52).

     لازم است در ادامه به انواع ناسیونالیسم قومی نیز اشاره کنیم . بطور کلی ناسیونالیسم قومی به دو صورت یا شکل ظهور می کند یک نوع آن زمانی است که یک گروه قومی یا چند گروه در درون یک دولت وجود داشته باشند و خارج از بلوک قدرت قرار گیرند در این زمان ممکن است که این گروههای قومی خواهان استقلال و جدایی از دولت مرکزی باشند و بخواهند دولت-ملت مستقل تشکیل دهند گرایش آنها به عنوان ناسیو نالیسم قومی جداهی خواه شناخته می شود .

     اما اگر یک گروه قومی در چند کشور پراکنده باشند زمانی که بخواهند به عنوان یک کشور مستقل درآیند آن موقع ناسیونالیسم آنها به عنوان ناسیو نالیسم قومی الحاق گرایانه شناخته می شود ( مقصودی ،1380،:53 52).

     در پایان این قسمت باید خاطر نشان کنیم که در مورد ناسیونالیسم قومی دو قلمرو نظری وجود دارد یک قلمرو به ماهیت قومیت و ناسیونالیسم مربوط است و قلمرو دیگر مربوط به علل سیاسی شدن مسئله قومیتهاست ( احمدی ،1386:142)لا زم به ذکر است که مسائل مربوط به قلمرو اول را می توان در دو مکتب کهن گرایی و ابزارگرایی پیدا کرد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد اما قبل از آنکه وارد این بحث شویم و برای آشنایی مقدماتی لازم است بگوییم در حالی که کهن گرایان معتقدند که قومیت و و ناسیونالیسم پدیدههای کهنی هستند در مقابل ابزار گرایان نظر عکس آن را دارند و معتقدند که این پدیده ها محصول دوره جدید مخصوصاً چند قرن اخیر است(احمدی ،1386:143).

       کهن گرایان:

     ادوارد شیلز نخستین کسی بود که اصطلاح کهن گرایی را به کار برد اما در دهه 1950میلادی شخصی به نام کلیفورد گیرتز آن را رواج داد (احمدی ،1386:142).

     این مکتب ناسیونالیسم قومی را بر حسب ویژگیهای رفتاری ذاتی گروه قومی تفسیر می کند که در نزد برخی از صاحب نطران از مبنای زیست شناسی نیز بر خوردار است این مطلب را می توان این گونه معنی کرد که هویت یک گروه قومی از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد( دی سیسک،1379:40).

     از این مطالب می توان این گونه استنباط کرد که کهن گرایان بر طبیعی بودن ناسیو نالیسم قومی تاکید دارند یعنی خواسته ها آنان را طبیعی دانسته نه این که تحت شرایطی بوجود آمده باشند به عنوان مثال واکر کونور از برجسته ترین صاحب نظران مکتب کهن گرایی جنبه های سیاسی شدن گروهای قومی را به عنوان پدیده طبیعی حیات بشری میداند( احمدی ،1386:145).

       در پایان و برای جمع بندی باید بگوییم که که در مکتب کهن گرایی دو مطلب عمده وجود دارد اول آن که ملتها و ناسیونالیسم پدیده های کهنی هستند و دوم آن که طبیعی و جهان شمولند (احمدی ،1386:142) یعنی مخصوص یک منطقه و زمان خاص نیستند .

 


دانلود با لینک مستقیم