کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

دانلود مقاله تبار اقتصاد دولتی

اختصاصی از کوشا فایل دانلود مقاله تبار اقتصاد دولتی دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود مقاله تبار اقتصاد دولتی


دانلود مقاله تبار اقتصاد دولتی

 

 

 

 

 

 

 


فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:20

چکیده:

نتیجه بحران اقتصادی دهه 30 و بیکاری فراگیری که در تمامی دنیا گریبان دولت های شب رو کلاسیکی را گرفته بود برآمدن کینز، انزوای کلاسیک ها و بازگشت دولت به عرصه سیاستگذاری اقتصادی بود، از سوی دیگر موفقیت چشمگیر سیاست های اقتصادی در شوروی که چشم دنیا را به خود خیره کرده بود هم مزید بر علت شد تا به تدریج کارآمدی اقتصاد بازار مورد سؤال قرار گیرد. از سوی دیگر دولت ها زمان را برای ارضای میل همیشگی خود یعنی ورود به عرصه اقتصاد مناسب ببینند و بدین ترتیب احزاب سوسیالیستی و دولت های رفاه توانستند بر اریکه قدرت نشینند و عنان کار در اختیار گیرند. اما در این بین کشمکشی درگرفت میان سینه چاکان اقتصاد بازار و طرفداران اقتصاد دولتی. به هر ترتیب مخالفان اقتصاد دولتی برای پیروزی در این مجادله از سلاحی که خود به تیر آن گرفتار آمده بودند، استفاده کردند و اقتصاد دولتی را به ناکارآمدی متهم کردند.
این جریان تا به امروز نیز ادامه دارد، اما در این سوی دنیا وضعیت به گونه ای دیگر بود و کمبود منابع اساسا مجال چنین کشمکشی را نمی داد. مسئله کشورهایی همانند ایران چیز دیگری بود.در ادامه نیز با شکل گیری دولت مدرن و شروع به کار سلسله پهلوی و دیدگاه شخص رضاشاه در فراهم آوردن مقدمات رشد ایران، این وضعیت با شدت بیشتری ادامه یافت، منتها اتفاق دیگر نهادینه شدن اقتصاد دولتی و رشد روزافزون آن در ایران بود. نبود زیرساخت های اقتصادی و تضعیف حکومت قاجار و نیز هجمه استعمارگران اساسا عرصه را بر بخش غیر دولتی ایران تنگ تر کرد.ضعف بخش دولتی و غیر دولتی از یک طرف و هجوم استعمارگران از سوی دیگر اثرش را بر بخش غیر دولتی اقتصاد ایران بر جای گذاشت. حضور دیرینه دولت در اقتصاد ایران غیر دولتی ها را آنچنان تضعیف کرده بود که دیگر توان مقابله با نظرات مخالف را نداشتند.
در بررسی نقش دولت در اقتصاد ایران با سعید لیلاز به گفت وگو نشسته ایم.
*****
اقتصاد دولتی به معنای دخالت دولت در امور اقتصادی و برنامه  ریزی اقتصادی در ایران از چه زمانی ایجاد شد؟
سابقه نقش غالب دولت در اقتصاد ایران به گذشته  های دور برمی  گردد. همان  طور که مارکس در نظریه ساختار تولید آسیایی  توضیح داده است ایران یک کشور صحرایی با اقلیم نسبتا خشک بود که در آن اولا آب برای کشاورزی بسیار سخت پیدا می  شد و کنترل مسائل آب و آبیاری باید با قوه قاهره دولت سامان می  یافت و ثانیا از آنجا که اقتصاد ایران نمی  توانست به میزان زیادی روی روستاها تکیه کند، شهرهای بسیار بزرگی از همان اوایل ظهور اسلام در ایران شکل گرفته بود که اساس زندگی  این شهر ها بر صنایع شهری و بازرگانی استوار بود. اساسا ایران یک کشور بازرگانی بوده است. حیات اجتماعی متکی بر روابط بازرگانی به ویژه در آن ایام مستلزم تأمین امنیت راه  ها بود و این کار تنها از دولتی قدرتمند برمی  آمد. یعنی سابقه این دست کم به سه هزار سال پیش بازمی  گردد. این روند در این سرزمین ادامه پیدا می  کرد و برخلاف اروپا رشد اقتصادی ناشی از انتقال ارزش افزوده بخش کشاورزی به شهر سرازیر نمی شود و در صنعت به کار گرفته نمی شد.
در حالی که در اروپا به دلیل فراوانی آب و این که تقریباً در اکثر نقاط آن کشاورزی امکان  پذیر بود، اولا آن سلطنت مطلقه  ای که در شرق بود وجود نداشت، یعنی همیشه امیرنشین  ها یا فئودال  ها یا دوک  ها یا بارون  ها در قلعه  های کوچکی زندگی می  کردند و زمین  هایی داشتند و رعایایی. اینان ارزش افزوده  ای را که ایجاد می شد جمع می  کردند و به شهرها می فرستادند. شهر هایی که از ابتدای قرن 11 و 12 میلادی شروع به شکل  گیری کردند.
چون ما در ایران بخش کشاورزی مقتدری را نداشتیم که ارزش افزوده چشمگیری داشته باشد، دائما نیاز بر این بود که دولت  های قاهره مستبدی باشند که هم امنیت راه  ها را تضمین کنند و هم آب را قدرتمندانه تقسیم کنند. خود این استبداد حاکم نقش مهمی در جذب آن ارزش افزوده ناچیز بخش کشاورزی به شهر داشت. یعنی ارزش افزوده بخش بازرگانی و کشاورزی در شرق به مانند تجربه اروپا تحت عنوان مالکیت خصوصی به شهر نمی رفت، بلکه به انحای مختلف راهی قصر پادشاهان می شد.
این ارزش افزوده  ای صرف چه کارهایی می  شد، آیا به سوی سرمایه  گذاری و کارهای اقتصادی هدایت می  شد؟
خیر. ایران با تلاطم  های سیاسی طولانی روبه  رو بود و دائما یا سلسله  ها در داخل خود علیه همدیگر قیام می  کردند و یا همدیگر را سرنگون می  کردند. ارزش افزوده  هایی که توسط یک سلسله جمع  آوری می  شد، با قدرت یافتن سلسله بعدی نابود می  شد.
می  گویند وقتی سلطان محمود غزنوی به اواخر عمرش رسید، دستور داد تمام خزانه سلطنتی را که معادل 60 هزار بار شتر انواع پارچه  های زربفت و طلا و جواهر می  شد جمع کردند و آن  ها را از جلوی چشمانش عبور دادند. سلطان محمود به گریه افتاد و وقتی دلیل گریه  اش را از او پرسیدند، گفت من این همه مال را بگذارم و کجا بروم.
هیچ شاهدی وجود ندارد که وقتی یک پادشاهی می  مرد، اموالی که جمع  آوری کرده بود، بعدها به کجا می  رود.
یعنی نه تنها در ایران ارزش افزوده  ای تشکیل نمی شد، بلکه این ارزش افزوده توسط دولت جمع و نابود می  شد. اگر دقت کنید می  بینید که مصادره در ایران سابقه 3 هزار ساله دارد. به هر حال این ماجرا در قالب نیاز بازرگانی به امنیت و کنترل دولت بر آب ادامه پیدا کرد و نقش دولت را در ایران قاهر   کرد.
این وضعیت ادامه داشت تا اواخر قرن 19 میلادی که عنصر آب تبدیل به عنصر نفت شد. ساختار اقتصادی ما تا اواخر قرن 19 میلادی هم به دلیل ساختار اقلیمی و اجتماعی و اقتصادی که گفتم و هم به دلیل حملات متعدد بیگانگان به ایران و آسیب  های جدی که به ایران وارد  شد، یک ساختار غیر تولیدی بود.
با توجه به روندی که شما در مورد آن صحبت کردید، اگر بخواهیم مشخصا در مورد زمان حکومت سلسله قاجار بحث کنیم، آیا تغییر و تحولی در این زمان رخ می دهد یا ساختاری که شرح دادید، تداوم می  یابد؟
وقتی دوره قاجاریه را مرور می  کنیم می  بینیم که دولت معادن طلا و نقره را دولتی فرض می  کرده، چراکه پادشاهان قاجار به طلا و نقره علاقه داشته  اند و آن را از آن خود می  دانستند، منتها چون اساسا از اهمیت نفت باخبر نبودند، امتیاز نفت را به خارجی  ها داده بودند. این باعث می  شد که قراردادهای بسیار ارزانی بسته بودند و درواقع نفت را مجانی به خارجی  ها می  دادند، این روند تا تشکیل اولین دولت نوین در تاریخ ایران یعنی رضاشاه ادامه داشت.
در این زمان نفت جای آب و بازرگانی را می  گیرد و چون معادن نفت متعلق به دولت بود ، باز هم نقش دولت در اقتصاد پررنگ  می  شود. رضاشاه سعی در نوسازی جامعه ایران داشت. خدمات سربازی اجباری را پایه  گذاری می  کند، دادگستری نوین ایجاد می  کند، شهرداری  ها را سامان می  دهد. به طور کلی سعی می  کند تا یک کشور قرن بیستمی را ایجاد کند و این به منابع احتیاج دارد. این منابع برای بازسازی اقتصاد ایران که از یک فئودالیسم و ناهنجاری 2500 ساله رنج برده بود و هرگز از عواقب حمله مغول تا اواخر دوره قاجاریه کمر راست نکرد، بسیار سنگین بود.
رضاشاه به واسطه همین فشار و نیاز زیاد به منابع، به دولتی بودن اقتصاد ایران بیش از پیش دامن زد و برای منابع موردنیازش بازرگانی خارجی را دولتی کرد. قند و شکر، کبریت و دخانیات را در انحصار دولت درآورد. بدین ترتیب تعداد زیادی انحصارات دولتی پدید آمد تا دولت بتواند از طریق این انحصارات هزینه  های مربوط به بازسازی کشور را بپردازد. ما وقتی جوان بودیم باور نمی  کردیم که دولت بتواند با عوارض قند و شکر راه  آهن سراسری ایران را ایجاد کند.
ولی واقعا از طریق انحصار در قند و شکر و عوارض هزینه  های سازندگی تأمین شده اما این عمل منجر به این شد که اقتصاد ایران به دولتی  ترین حد خود برسد.
این انحصارات حتی در بعد از جنگ جهانی دوم و سرنگونی رضاشاه هم ادامه داشت و لغو نشد تا سال 1327 که یک موج جهانی برای برنامه  ریزی در کشورهای جهان سوم ایجاد شد و اصطلاحات توسعه  نیافتگی و... از همین زمان مورد استفاده قرار گرفت.
ارتباط دولت رضاشاه با بخش خصوصی بازرگانی و صنعتی چگونه بود؟
ببینید در تمام 57 سال قبل از پیروزی انقلاب رفتار حکومت پهلوی با بخش خصوصی کمابیش رفتار یکسانی بوده است، البته باید به این نکته هم توجه کرد که در ابتدای حکومت رضاشاه بخش خصوصی به معنای مستدل و مصطلح وجود نداشت.
به هر حال قسمی از بازاریان در مجلس موسسان از او حمایت کردند.
آن  ها یک بورژوازی ملی بسیار ضعیفی بودند که بیشتر هم در بخش  های تجاری و بخش  های کوچک اقتصاد فعال بودند. تعداد افرادی مثل حاج امین  الضرب بسیار محدود بود. البته در جریان نوسازی صنعتی و بازرگانی اقتصاد ایران این بورژوازی تقویت نشدد و شواهد روشنی از این که یک طبقه جدید بورژوازی در ایران شکل بگیرد و علاقه  ای برای فعالیت  های صنعتی شدن در ایران داشته باشد، نداریم.


دانلود با لینک مستقیم

پایان نامه کنکاشی در تبار فلسفه یونان - 223 صفحه وورد

اختصاصی از کوشا فایل پایان نامه کنکاشی در تبار فلسفه یونان - 223 صفحه وورد دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

پایان نامه کنکاشی در تبار فلسفه یونان - 223 صفحه وورد


پایان نامه کنکاشی در تبار فلسفه یونان - 223 صفحه وورد

 

 

 

 

 

 

 

یونان باستان در آئینه تاریخ

 

جغرافیا: یونان Hellade-Greece ـ هلّاد ـ گریس، (یونان فعلی) کشوری پادشاهی در جنوب شرقى اروپا و جنوب غربى شبه جزیره بالکان و مشتمل بر جزایر پراکنده ی در دریای اژه و دریای ایونی که 13200 کیلومتر مربع مساحت و بیش از 9360000 تن سکته دارد ازاین تعداد حدود 7 میلیون تن پیرو کلیسای ارتدکس یونان هستند. این کشور از شمال به آلبانی ، یوگسلاوی و بلغارستان از شمال غربى به ترکیه اروپائی از شرق به دریای اژه ، از جنوب به دریای مدیترانه و از مغرب به دریای ایونی محدود است و خود به شکل شبه جزیره ای با شکل نامنظم می باشد که سواحل بریده عمیق دارد پایتخت آن آتن است.یونان در قدیم به مناطقی تقسیم شده بود که هر یک زمانی مملکت مستقلّی بوده اند مانند تراکیه ، مقدونیه ، اپیر ، تسالی، پلوپونز))[1] 

امّا یونان باستان شبه جزیره نسبتاً کوچک که در جنوب شرقى اروپا قرار دارد که محل زندگی چندین قبایل بوده است مهمترین آنها عبارت از چهار قبیله بزرگ بوده اند که 1- میسنه ای 2- دریان 3- ایونیان 4- آئولیان را شامل می شد.

هنگام حمله کوروش کبیر به آن سرزمین قبیله­ای که ایرانیها با آن برخورد نمودند ایونی نام داشت و لذا این سرزمین در ایران به یونان شهرت یافت. رومیها بیشتر با قبیله گریس برخورد داشتند لذا نزد آنان سرزمین مذکور به گریس شهرت یافت ، غربى های معاصر به پیروی از رومیها به آن سرزمین گریس GRRice می گویند.

بیشتر سرزمین یونان را کوه و دمن فراگرفته است لذا فقط یک پنجم آن قابل کشت بوده و مابقی صلاحیت استفاده را ندارد. به علت آنکه اطراف یونان را دریا فراگرفته است از هوائی نسبتاً مطبوع برخوردار است که زندگی در این منطقه را آسان تر می نماید.

معادن این سرزمین شامل سنگ سفید ، آهک ، برنز و کمی نقره است. بخاطر مجاورت با دریا صنعت ماهی گیری در این کشور از منابع اقتصادى پر اهمیت تلقی می گردیده و نیز مبادلات تجارى و اقتصادى موجب مبادلات فرهنگى و فکرى بوده است امّا نویسندگان مغرب زمین برای آنکه یونان را مبدأ تمدن غرب قرار داده اند لذا در داوریهای خویش نسبت به یونان باستان راه مبالغه را پیش گرفته اند بطوریکه حتی جزایر اطراف دریای اژه را مثل کرت که پایتخت آن کنوسوس بوده و جزیره اوبه و جزایر شمالی آن مثل اسکوروس و کیوس را جزو یونان باستان محسوب می نمایند در صورتی که این جزایر قبل از آمدن قبایل مهاجر مذکور یونانی صاحب تمدن بوده اند فرهنگ و تمدن آنها کاملاً صبغه ای شرقى داشت ، حتی افلاطون در کتاب مهمانی (شماره 82) ایونیا را نیز بخاطر مخالفت با همجنس بازی شرق زده می نامد. پس یونان باستان متشکل از دولتشهرهای کوچک بود که اتحاد سیاسى نداشته و تحت حکومت مرکزی نبودند و یکی از عوامل این أمر وضعیت ناهمگون جغرافیائی بوده است.

یونان باستان با مرکزیت آتن شهرت دارد و به هیچ وجه شامل جزایر کنار دریای اژه نمی شده است زیرا این جزایر حتی مقام استادى را برای یونانی ها از حیث تفکر و تمدن داشتند، زمانی که قبائل یونانی پس از غارت گری ها و چپاول و ویرانگری در آن مناطق سکنی گزیدند جزایری مثل کرت به عنوان نمادى از تمدن مشرق زمین بر دروازه غرب می درخشید. به اتفاق مورخین شرقى و غربى تمدن یونان محصول تمدن کرت محسوب می شد.

ارکان جغرافیائی یونان باستان عبارت بودند از :

  • پلوپونز ـ شامل فلات مرکزی متشکل از جنگلهای بلوط و دره­های مرتفع که مانع وحدت سیاسى کشور بودند.
  • یونان شمالی ـ که شامل جلگه تسالی و رودخانه اسپرکیوس بود.
  • یونان مرکزی که بوسیله دو خلیج کرنت و سارونیک از پلوپونز جدا شده بود که شهر معروف یونان آتن و الوزیس در این ناحیه قرار داشتند.

      یونان باستان از نظر جغرافیائی محدود به آتن بود، اگرچه گاهی شهرهای کوچک دیگر به عنوان متحد آن به آنها می پیوسته­اند اما آنها نیز به علّت خود خواهی و منفعت طلبی آتنی ها و پیمان شکنی های آنها مجبور به کناره گیری می­گردیدند، این خودخواهی­ها را راداکریشنا یکی از استادان فلسفه در حوزه علمیه مسیحی آکسفورد انگلیس و رئیس جمهور أسبق هند چنین بیان می کند: "هیچ یک از شهرهاى یونان حاضر به تبعیّت از شهرهاى دیگر نبود یونانیان نتوانستند وفادارى وسیع­ترى نسبت به یگانگی تمام یونانستان به وجود آورند و قادر نشدند گرد هم آیند و همکارى نمایند بلکه عمر خود را در منازعات بین خودمختارى هاى محلى به سر بردند"[2]

     تاریخ: آتن مرکز یونان باستان محل مورد نظر غربى­ها که از آن به عنوان شهرى ایده آل یاد می کنند شهرى است به روایت تاریخ تجاوزگر، مکّار، و مادّیگرا که به هیچ وجه اصول اخلاقى در آن مراعات نمی شود به روایت تاریخ: ((ساختار اجتماعى یونان یعنی قطعه خاک کوچکی که آتن مرکز آن است طبق آمارهاى تاریخى، جمعیت یونانی در حدود 350 هزار نفر بوده و بقیه جمعیت را خارجیان مقیم و بردگان که تعداد آنان را 360 هزار نفر نوشته­اند تشکیل می­دادند در زمان استقلال یونان که بیش از نود سال ادامه نداشت بین بیست و دو تا چهل و سه هزار نفر متغیّر بود.)) [3]

ارسطو در کتاب سیاست از دادن حق تابعیّت و شهروندى به پیشه­وران و صنعتگران منع می کند و کشاورزان و صنعتگران را جزو کالاها محسوب می نماید. ارسطو پیر مردان و زنان و کودکان را نیز شهروند نمی داند ، این تفکّر در تمام یونان باستان حاکم بوده است چنانچه مونتسکیو می گوید:((تجارت، کشاورزی و صنعت را یونانیان از پیشه­های پست و مخصوص غلامان و بردگان می­شمردند و لذاست که افلاطون در کتاب قوانین خود دستور می دهد هر فردى را که به تجارت بپردازد تنبیه کنند))[4]این طرز تفکّر مخصوص یونان است و در جوامع شرقى صنعتگری و کشاورزی جزو کارهای والا محسوب می گردید چنانچه کنفسیوس فیلسوف چین در جواب کسیکه از کشاورزی و صنعتگرى سوال می کند می گوید:(( این مرد (کشاورز) براستی آزاده است زیرا براى کارهاى دستى و کشاورزى ارزش وفضیلت اخلاقى قائل است.))[5]

در حالی که افلاطون کارکردن را ننگ می­داند و آن را مخصوص بردگان می شمارد کتاب مقدّس هندوها گیتا می گوید:((آنچه را تکلیف تو است ای ارجونا انجام ده که کار کردن به از کار نکردن است چه حتّی سلامت تن بی کار کردن میسّر نگردد.)) [6]یونان که همان آتن بوده باجغرافیایی چنان کوچک و جمعیت فوق به اندازه یک شهر معمولی از کشورهای شرق باستان محسوب می گردیده. آتنی که جمعیت آزاد آن چهل و سه هزار نفر بوده و آنها هم تجارت و صنعتگری و کشاورزی را ننگ و پست می شمردند و از آن سه (کشاورزی، تجارت و صنعت که سه رکن اساسى هر تمدّنی محسوب می شوند) پرهیز می­نمودند و به بردگان می سپردند. آیا می توانسته بقول یونان زده ها تمدّنی را پی ریزی نماید که هیچ ملّتی نتوانست مثل آنرا پی ریزی کند. این مطلب گویای آن است که تبلیغات دروغین چه نقش بسزائی در بزرگ نمائی ها اجرا می کند . تمدّن در حقیقت میراث مشترک همه نژاد های بشری است که دست بدست می گردد ، ملّت های کوشا تر تمدّن آفرین ترند ، این  در انحصار هیچ نژادى نیست ، بلکه بستگی به سعی و کوشش دارد{که لیس للانسان الا ما سعی} قبل از یونان تمدّن های عظیم ایران، هند و چین وجود داشته اند، در همسایگی یونان تمدّنهای سومر، کرت، بابل،آشور و مصر در اوج شکوفائی قرارداشتند، که یونانیان افتخار شاگردى این تمدّنهای عظیم وکهن را دارا بودند. به قول ویل دورانت: اکثر یونانیان گمان می بردند که بسیاری از تمدّن ایشان از آن مصر است و موافق روایات یونانی بانیان بعضی از شهرهای یونان کسانی بودند که یا مانند کادموس و دانائوس از مصر می آمدند،یا فرهنگ مصری را از طریق فنیقیّه یا کُرت به یونان آوردند“[7] عملکردهای ملل بستگی به اعتقادات آنها دارد اگر مادّیگرا باشند مادّیگرائی منجر به منفعت طلبی و در نتیجه اصطکاک منافع افراد یا گروههای مختلف می­گردد و در نهایت ظلم و بی عدالتی و خونریزی را در پی دارد چنانچه ((یونانی ها مردمی مادى گرا بودند که تمام مردم جزایر را تار و مار کردند و تمدّنهای با ارزشی را که آموزگار آنها بودند مانند تمدّن کرت و تروآ نابود کردند.))[8] ادّعای مهد آزادی بودن یونان باستان دروغی بیش نیست زیرا وقتی پیرمردان و زنان و کودکان و کشاورزان و صنعتگران و تاجران و خارجیان و بردگان  شهروند محسوب نشوند دیگر آزادی برای چه کسانی معنی دارد ؟

نیز آزادی بیان در آنجا به هیچ وجه وجود نداشته است کما اینکه سقراط بخاطر اظهار نظریّات خود محکوم به مرگ گردید افلاطون تبعید شد و ارسطو فرار را بر قرار ترجیح داد حتیّ افلاطون مخالف آزادی بیان است  او می گوید (( ما باید در اعتقادمان راسخ باشیم و تنها اشعاری را به مدینه ی فاضله ی خود راه دهیم که در مورد خدایان و درستایش مردان نامور باشند )) [9]

از نکات جالب توجّه آن است که رشد و گسترش، بعضى از مکاتب فلسفى مدیون پیوند آنها با قدرت­هاى زمان بوده است، چنانکه افلاطون در خدمت شاه سیراکیوز در آمد، ارسطو در دربار فیلیپ رشد نمود و به خدمت اسکندر درآمد. هگل به خدمت رژیم خود کامه­ی  اتریش در آمد. هایدگر به خدمت هیتلر در آمد و مارتین بابر و ژان پل سارتر رسماً صهیونیست بودند و از جنایات صهیونیست ها حمایت می نمودند و بابر حتّی به فلسطِین رفت تا در جنگ داخلی به اسرائیلی ها کمک نماید. فرانسیس بیکن، تامس هابز، استوارت میل، برتراندراسل از خادمان دربار بریتانیا بودند و از استعمار انگلیس بطور رسمی حمایت نمودند.   

مونتسکیو نویسنده کتاب روح القوانین که از بزرگترین فلاسفه سیاسى غرب است و کتاب او از کتب مرجع در علم سیاست و محافل علمی (استاندارد) است  در کتاب خویش به وصف مردم یونان می پردازد و می گوید: یونانی های اوّلیّه همگی دزد دریائی بودند.[10] سیسرون که از دانشمندان معروف و قانونگذار روم باستان است در نامه ای که درباره وظائف حکمرانان به برادر خود نوشته است .وی را از رفاقت با یونانیان برحذر داشته و نیز در جای دیگر اعلام کرده است که یونانیان دارای منشی استوار نیستند و به جای رعایت اصول ، اسیر منافع آنی خویشند.[11] آ .آر ریچی استاد فلسفه علوم می گوید: ((یونانیان دروغگویان آراسته ای بودند همچون قهرمان ملّی شان ادیسه))[12] سیّد امداد امام محقق ونویسنده هندی در وصف مردم یونان می گوید:آنان معتقد به بهشت نبوده و به انواع و اقسام خدایان اعتقاد داشتند بعضی از خدایان آنان ، زنان چوپان را در بیابان به زور مورد تجاوز جنسی قرار می دادند ، یونانیان زنان خویش را در اختیار یکدیگر قرار می دادند که رسم مذکور در هیچ ملّت شایسته ای وجود نداشته است نزد یونانی ها، دزدی  وقتی که موجب دستگیری شود جرم محسوب می شد در غیر این صورت به عنوان زرنگی قابل ستایش بود“[13] طبق شهادت تاریخ مردم یونان دروغگو، فریبکار، پیمان شکن و سودجو و مادّیگرا بودند و معتقد به هیچ اصلی از اصول اخلاقی نبودند و این ریشه در اعتقادات آنها داشت زیرا بتهایی را که آنها مورد پرستش قرار می دادند ، آن بتها مظهر لذّت گرایی ،منفعت جویی و مادّیت بودند و مظهر همه آن صفاتی بوده اند که نزد مردمان مشرق زمین باستان و معاصر رذایل اخلاقی نامیده می شوند فلاسفه نیز بطوریکه در صفحات آتی خواهد آمد بدلیل آنکه همان بتها را می پرستیدند مادّیگرا و سود طلب بوده اند در وصف این مردمان یونانی ویل دورانت  مورّخ غرب می گوید :طرفداری ازمنافع شخصی اخلاق مردم آتن را تا­حدى نابودکرد تا بالاخره­شهر­ را طعمه اسپارتیان­سخت و­خشن ساخت"[14]

 راداکریشنا استاد دانشگاه آکسفورد و نویسنده هندی می گوید: یونانیان از نظر نبوغ دینى و اخلاق مقام بلندى نداشتند ما در آنان عشقی برای عالم ازل یا تألّم شدیدى در مقابل بی عدالتی مشاهده نمی کنیم، جهت عمده دین یونانیان عبادت خدایان (المپیاد) بود که در اصل عبارت بودند از قوای طبیعت هر چند به تدریج مظاهر صفات انسانی گردیدند"[15] در وصف این مردم در تاریخ چنین می خوانیم: مردم آتن بندرت نسبت به کسى جز فرزندان خود عطوفت و همنوعی ابراز می دارند از وجدان خود چندان آزار نمی بینند و هرگز در فکر آن نیستند که همسایه را چون خویشتن دوست بدارند. مردمان شکایت از این دارند که کاسبان آتن اجناس تقلبی می فروشند و هر گاه فرصتی پیش آید از دروغ گفتن پرهیزی ندارند سیاستمداران از کاسبان چندان بهتر نیستند ، در میان یونانیان آداب اجتماعی و مذهب اعمال فاتحان را محدود نمی کند حتّی در جنگهای داخلی رسم معمول آن است که شهر مغلوب را غارت کنند زخمیان را بکشند زندانیانی را که فدیه نمی پردازند و نیز اسیران غیر نظامی را به قتل رسانند و یا برده کنند شهرها ودر­ختان میوه و محصولات زراعتی را بسوزانند هر چه را که زنده است معدوم سازند و تخمی باقی نگذارند که در آینده سر برآورد"[16]  در حالی که دروغ را در یونان علامت زرنگی و زیرکی می­دانستند در مشرق زمین دروغگوئی از کارهای زشت به شمار می آمده چنانکه هرودت مورّخ یونانی نیز به آن اشاره دارد و می گوید: هر عملی که ارتکاب آن منع شده صحبت کردن از آن نیز ممنوع است به عقیده پارسها بدترین و ننگ­ترین کارها دروغ گفتن است"[17] در حالی که بیشترین جمعیت یونان را بردگان تشکیل می دادند آریانوس مورّخ یونانی در مورد وضعیّت بردگی در هند می گوید: این مسئله بسیار بزرگی است که تمام ساکنان هند آزادند و هیچ فردى برده نیست" [18]- ویل دورانت در مورد اوصاف مردم هند از قول یک سفیر یونان باستان که به هند رفته بود مىگوید:" آنان چنانکه باید زندگی سعادتمندانه­ای دارند چون ساده رفتار و میانه رواند، هرگز شراب نمی­خورند مگر در مراسم قربانی، سادگی قوانین و پیمان هایشان با این حقیقت ثابت می شود که بندرت کارشان به دادگاه می­کشد اماناتشان را نزد یکدیگر می­گذارند و به یکدیگر اعتماد دارند. " [19]

 او از اینکه امانات پیش هم می­گذارند و به یکدیگر اعتماد دارند تعجّب می کند. مونتسکیو از بزرگ­ترین فلاسفه غرب در مورد قضاوت و عدالت یونانی­ها می نویسد: "یونانیان برای انتقام کشیدن از ستمگران یا از اشخاصی که سوء ظن به ستمگری آنان می­برند حدى قائل نشدند گاهی اولاد آنها را به قتل می­رساندند و گاهی پنج تن از نزدیک­ترین خویشاوندان آنها را"[20] چنانچه ملاحظه شد یونانیان نزد تمام مورّخان جهان اعم ّ از غربى و شرقى افرادى طمعکار، مادّیگرا و منفعت طلب بودند در شهوت پرستی و سودجوئی معتقد به هیچ قانون و قاعده ای نبودند.


[1] حرف-ى/فرهنگ معین

[2] ص7 ادیان شرق وفکر غرب – راداکریشنا

[3] ص45 یونان باستان یا دروغ بزرگ – احمدکریمی

[4] ص140 –روح القوانین

[5]ص43- مکالمات کنفوسیوس-ت- ایرانشهر

 

[6] گفتار سوّم – گیتا

2ص84 یونان باستان – ویل دورانت

 

 

[8] ص40 یونان باستان- احمدکریمی

2ش605/جمهوری

 

 

[10] ص 548 – روح القوانین- مونتسکیو- ت- على اکبرمهتدى

2ص194-تاریخ اندیشه اجتماعی-بارنز وبکر-ت-جوادیوسفیان

3همان

4 کاشف الحقایق /سید امدا امام 1982  ترقی اردو بیورو نئی دهلی

 

 

 

[14] ص10تاریخ فلسفه- ویل دورانت

2ص5 ادیان شرق وفکرغرب-راداکریشنا

   

 

[16] ص 69 تا 73 یونان باستان –فتح الله محبتائی

[17] ص220 تاریخ هرودت-ت- دکترهادى هدایتی

3همان

4ص507 مشرق زمین- ویل دورانت

 

 

 

3ص355  روح القوانین- مونتسکیوش


دانلود با لینک مستقیم