کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

مقاله درباره ناصر خسرو قبادیانی

اختصاصی از کوشا فایل مقاله درباره ناصر خسرو قبادیانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره ناصر خسرو قبادیانی


مقاله درباره ناصر خسرو قبادیانی

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:29

حکیم ناصر بن خسرو بن حارث القبادیانی بلخی مروزی ، ملقب به حجت، قبادیان از نواحی بلخ  394  ـ 481ق یمگان بدخشان  ، شاعر و نویسنده، متکلم و فیلسوف، جهانگرد و مبلغ اسماعیلی ایرانی. گویا از خانواده محتشمی که به کارهای دولتی و شغل دیوانی می پرداختند، برآمد و در بلخ (در استان بلخ در شمال افغانستان امروز) دارای ثروت و املاکی بوده است. از کودکی به فراگیری دانش ها و فنون و ادبیات پرداخت و قرآن را از بر کرد و کمابیش در همه  دانش های متداول عقلی و نقلی، مانند ریاضیات و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام و حکمت متألهین استادی یافت. ناصرخسرو بهمراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشته است. وی از آیات قرآن در آثار خویش برای اثبات عقاید خویش استفاده کرده است.در جوانی به دربار شاهان و امیران راه یافت و به گفته خودش « بارگاه ملوک عجم و سلاطین را چون سلطان محمود غزنوی  (389  ـ  421) و پسرش مسعود  (421  ـ432) » دیده است. در کارهای دیوانی دبیر پیشه و متصرف «در اموال و اعمال سلطانی» بود و عنوان «ادیب» و «دبیر فاضل» داشت و با پادشاهان وقت و وزرای برجسته هم مجلس و هم پیاله بود. گویا در آغاز در بلخ در خدمت غزنویان به سر می برد ولی پس از افتادن آن شهر به دست سلجوقیان  (432) به خدمت آنان درآمد و به مرو، مقر حکومت ابوسلیمان چغری بیگ بن داود بن مکائیل بن سلجوق  (451) رفت و در درگاه او نیز مقامی در خور یافت. ظاهراً در دوره خدمتش نزد غزنویان یا سلجوقیان به هند و سند و ترکستان سفر کرد (شاید به قصد آشنایی با ملل و ادیان و مذاهب گوناگون). از جوانی شعر می سرود و همچون بیشتر شاعران زمان به باده نوشی و عشق ورزی و گفتن اشعار مدح و غزل و هزل می گذرانید و شاعر و دبیر ملازم دربار بود. رفته رفته از این نوع زندگی سرخورد و در پی یافتن حقیقت برآمد ولی پاسخ هایی که به پرسش های بی شمار وی درباره راز خلقت و حکمت شرایع در ظاهر تنزیل و طریقه ظاهریان داده می شود. وی را قانع و مجاب نساخت. در  437  که در جوزجانان از توابع بلخ بود یک ماه پیوسته شراب می خورد تا آنکه شبی در خواب دید که یکی وی را گفت: «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند اگر بهوش باشی بهتر، من جواب گفتم که حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند، جواب داد که بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد، حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را به افزاید. گفتم که من این را از کجا آرم؟ گفت جوینده یابنده باشد و پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت.» پس از این خواب، ناصر خسرو دستخوش تحول روحی شدیدی شد و ترک شراب گفت و نخست به مرو رفت و از شغل دیوانی کناره گرفت و آنگاه رهسپار سفر حج شد  (23  شعبان  437) و از راه نیشابور و سمنان و ری و قزوین به آذربایجان رفت و در تبریز، قطران شاعر را دید و از آنجا از راه مرند و خوی و وان و اخلاط و بتلیس و میافارقین و آمد و حران به سرزمین شامات رسید و در هنگامی که هنوز ابوالعلای معری  (363  ـ  449) زنده بود، وارد شهر معره النعمان شد. از معره النعمان به طرابلس و صیدا و فلسطین رفت و در  5  رمضان  438  به بیت المقدس رسید و از آنجا رهسپار مکه شد و پس از گزاردن حج به بیت المقدس بازگشت  (5  محرم  439). آنگاه از راه خشکی به طینه و از آنجا با کشتی به تونس و از تونس به مصر رفت. در مصر سه سال به سر برد و به مذهب اسماعیلی گروید و به خدمت خلیفه فاطمی المستنصربالله ابوتمیم معد بن علی  (427  ـ487) رسید.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره ناصر خسرو قبادیانی

تحقیق درباره زندگی نامه ناصر خسرو 12 ص

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق درباره زندگی نامه ناصر خسرو 12 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

زندگی نامه

ناصر خسرو شاعر قرن پنجم هجری به سال 394 ه.ق در قبادیان از نواحی بلخ زاده شد وی دوران جوانی را به خوش و کامرانی گذراند و در دربار محمود و مسعود غزنوی و مدتی بعد در دربار چغزی بیگ سلجوقی دیوانی کرد در حدود چهل سالگی تحولی در اندیشه ی او روی داد و به تعبیر فرد او از خواب چهل ساله بیدار شد. در جستجوی موفقیت از شهری به شهری دیگر رفت و با صاحبان مذاهب گوناگون به گفت و گو پرداخت و سرانجام به قاهره رسید و با تبلیغ « موید فی الدین» مقرب خاص خلیفه فاطمی مستنصر به مذهب اسماعیلی گروید و از سوی خلیفه لقب « حجت خراسان » یافت. و مأمور تبلیغ مذهب اسماعیلی در شهر خراسان گردید و پیش از این او پیرو مذهب حنفی بود. آن گاه به بلخ بازگشت و به تبلیغ پرداخت اما نقیهان اهل سنت با او به مخالفت پرداختند و سرانجام به یمگان پناهنده شد و سال ها در آن دره محصور بود تا آن که به سال 481 یا 471 ه.ق در گذشت.

فلسفه: دیوان ناصر سرشار از موضوعات حکمی و فلسفی است. مشرب فلسفی او حکمت قدیم مخصوصاً فلسفه مشایی – نو افلاطونی است با تمایل به شیوه تفکر عرفا. وی دین و فلسفه را با یکدیگر پیوند می دهد اما در عین حال در عقاید و احکام دین استوار است وی به عقل کلی و نفس کلی معتقد است و به طور کلی منظومه فکری او در قصیده « دو گوهری» (ق 37) در بیان جان و خرد یا نفس و عقل گسترده است

دو گوهر

بالای هفت چرخ مدور دو گوهرند کز نور هر دو عالم و آدم منورند

اندر مشیمه ی عدم از نطفه ی وجود هر دو مصورند ولی نا مصورند

محسوس نیستند و نگنجند در حواس تایند در نظر که نه مظلم و نه اندرند

پروردگار دایه قدسند در قدم گوهر نیند اگرچه به اوصاف گوهرند

گویند هر دو هر دو جهانند از این قبل در هفت کشورند و ، نه در هفت کشورند

این روح قدس آمد و، آن ذات جبرئیل یعنی فرشتگان پرانند ، و بی پرند

بی بال در نشیمن سفلی گشاده پر بی پر بر آشیانه ی علوی همی پرند

با گرم و سرد عالم و، خشک و تر جهان چون خاک و آب و همنفس باد و آذرند

در گنج خانه ازل و مخزن ابد هر دو نه جوهرند ولی نام جوهرند

هم عالمند و آدم و هم دوزخ و بهشت هم حاضرند و غایب و ، هم زهر و شکرند

و به ز نور تا به ظلمت، و ز اوج تا حضیض وز باختر به خاور وز بحر تا برند

هستند و نیستند و ، مانند و آشکار زان بی توأند و ، با تو به یک خانه اندرند

در عالم دوم که بود کارگاهشان ویران کنندگان بناو، بنا گرند

روزی دهان پنج حواس و چهار طبع خوالگیران نه فلک و هفت اخترند

وز مشرفان ده اند به گرد سرای شان زان پنج اندرون وف از آن پنج بر درند

وز مشرفان ده اند به گرد سرای شان زان پنج اندرون و،از آن پنج بردرند

خوانند به تو نامه ی اسرار بی حروف دانند کرده های تو بی آنکه بنگرند

بی آنکه هست هر دو جهان ملک این و آن نفس تو را اگر تو بخواهی مسخرند

گفتارشان بدان و گفتار کار کن تا از خدای عزو جل و حیث آورند

بنگر به سایرات فلک را که بر فلک ایشان ز حضرت ملک العرش لشکرند

بی دانشان اگر چه نکوهش کنند شان آخر مد بران سپهر مدورند

چندین هزار دیده و گوش از برای چیست؟ زیشان ز حضرت ملک العرش لشکرند

گوئی مرا که گوهر دیوان ز آتش است دیوان این زمان همه از گل مخرند

جز آدمی نزد ز آدم در این جهان و اینها از آدمند چرا جملگی خرند؟

دعوی کنند چه که ابراهیم زاده ایم؟ چون ژرف بنگری همه شاگرد آزرند

در بزمگاه مالک ساقی ریانیند این ابلهان که در طلب جام کوثرند

هان تا از ان گروه نباشی که در جهان چون گاو می خورند و چون گرگان همی درند

یا کافری به فاعده یا مؤمنی به حق همسایگان من نه مسلمان نه کافرند

ناصر غلام و چاکر آن کس که این بگفت جان و خرد رونده بر این چرخ اخضرند

این قصیده در واقع پاسخ مبسوط است به قصیده ی ( جان و خرد رونده برین چرخ اخترند)

که بعضی گوینده آن را کسانی دانست اند و «دو گوهر»در شعر ناصر همان « جان و خرد» است سراسر


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره زندگی نامه ناصر خسرو 12 ص

دانلود تحقیق زندگی نامه ناصر خسرو 12 ص

اختصاصی از کوشا فایل دانلود تحقیق زندگی نامه ناصر خسرو 12 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دسته بندی : تاریخ و ادبیات

فرمت فایل :  Doc ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ ) Word


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 12 صفحه

زندگی نامه .
ناصر خسرو شاعر قرن پنجم هجری به سال 394 ه.
ق در قبادیان از نواحی بلخ زاده شد وی دوران جوانی را به خوش و کامرانی گذراند و در دربار محمود و مسعود غزنوی و مدتی بعد در دربار چغزی بیگ سلجوقی دیوانی کرد در حدود چهل سالگی تحولی در اندیشه ی او روی داد و به تعبیر فرد او از خواب چهل ساله بیدار شد.
در جستجوی موفقیت از شهری به شهری دیگر رفت و با صاحبان مذاهب گوناگون به گفت و گو پرداخت و سرانجام به قاهره رسید و با تبلیغ « موید فی الدین» مقرب خاص خلیفه فاطمی مستنصر به مذهب اسماعیلی گروید و از سوی خلیفه لقب « حجت خراسان » یافت.
و مأمور تبلیغ مذهب اسماعیلی در شهر خراسان گردید و پیش از این او پیرو مذهب حنفی بود.
آن گاه به بلخ بازگشت و به تبلیغ پرداخت اما نقیهان اهل سنت با او به مخالفت پرداختند و سرانجام به یمگان پناهنده شد و سال ها در آن دره محصور بود تا آن که به سال 481 یا 471 ه.
ق در گذشت.
فلسفه: دیوان ناصر سرشار از موضوعات حکمی و فلسفی است.
مشرب فلسفی او حکمت قدیم مخصوصاً فلسفه مشایی – نو افلاطونی است با تمایل به شیوه تفکر عرفا.
وی دین و فلسفه را با یکدیگر پیوند می دهد اما در عین حال در عقاید و احکام دین استوار است وی به عقل کلی و نفس کلی معتقد است و به طور کلی منظومه فکری او در قصیده « دو گوهری» (ق 37) در بیان جان و خرد یا نفس و عقل گسترده است دو گوهر بالای هفت چرخ مدور دو گوهرند کز نور هر دو عالم و آدم منورند اندر مشیمه ی عدم از نطفه ی وجود هر دو مصورند ولی نا مصورند محسوس نیستند و نگنجند در حواس تایند در نظر که نه مظلم و نه اندرند پروردگار دایه قدسند در قدم گوهر نیند اگرچه به اوصاف گوهرند گویند هر دو هر دو جهانند از این قبل در هفت کشورند و ، نه در هفت کشورند این روح قدس آمد و، آن ذات جبرئیل یعنی فرشتگان پرانند ، و بی پرند بی بال در نشیمن سفلی گشاده پر بی پر بر آشیانه ی علوی همی پرند با گرم و سرد عالم و، خشک و تر جهان چون خاک و آب و همنفس باد و آذرند در گنج خانه ازل و مخزن ابد هر دو نه جوهرند ولی نام جوهرند هم عالمند و آدم و هم دوزخ و بهشت هم حاضرند و غایب و ، هم زهر و شکرند و به ز نور تا به ظلمت، و ز اوج تا حضیض وز باختر به خاور وز بحر تا برند هستند و نیستند و ، مانند و آشکار زان بی توأند و ، با تو به یک خانه اندرند در عالم دوم که بود کارگاهشان

متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق زندگی نامه ناصر خسرو 12 ص

دانلود مقاله کامل درباره ناصر خسرو

اختصاصی از کوشا فایل دانلود مقاله کامل درباره ناصر خسرو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 2

 

با قامت فرتوتی و با قوت برنا

ای قبه‌ی گردنده‌ی بی‌روزن خضرا

ای مادر ما چونکه همی کین کشی از ما؟

فرزند توایم ای فلک، ای مادر بدمهر

پاکیزه خرد نیست نه این جوهر گویا

فرزند تو این تیره تن خامش خاکی است

تو مادر این خانه‌ی این گوهر والا

تن خانه‌ی این گوهر والای شریف است

مفرد بروم، خانه سپارم به تو فردا

چون کار خود امروز در این خانه بسازم

زیبا نشود گرچه بپوشیش به دیبا

زندان تو آمد پسرا این تن و، زندان

هرگز نشود ای پسر از دیبا زیبا

دیبای سخن پوش به جان بر، که تو را جان

بر ما که نبیندش مگر خاطر بینا؟

این بند نبینی که خداوند نهاده‌است

در بند مکن خیره طلب ملکت دارا

در بند مدارا کن و دربند میان را

بهتر بسی از ملکت دارا به مدارا

گر تو به مدارا کنی آهنگ بیابی

بر آرزوی خویش مگر مرد شکیبا

به شکیب ازیرا که همی دست نیابد

پیش آر ز فرقان سخن آدم و حوا

ورت آرزوی لذت حسی بشتابد

کس را مگر از روی مکافات مساوا

آزار مگیر از کس و بر خیره میازار

نه نیز به یکباره زبون باش چو خرما

پر کینه مباش از همگان دایم چون خار

وز بوی چنان سوخته شد عود مطرا

کز گند فتاده است به چاه اندر سرگین

بر راه خرد رو، نه مگس باش نه عنقا

با هر کس منشین و مبر از همگان نیز

تنها به صد بار چو با نادان همتا

چون یار موافق نبود تنها بهتر

بهتر ز ثریاست که هفت است ثریا

خورشید که تنهاست ازان نیست برو ننگ

با دهر مدارا کن و با خلق مواسا

از بیشی و کمی جهان تنگ مکن دل

سرما ز پس گرما سرا پس ضرا

احوال جهان گذرنده گذرنده است

بشنو سخن خوب و مکن کار به صفرا

ناجسته به آن چیز که او با تو نماند

چه زیر کریجی و چه در خانه‌ی خضرا

در خاک چه زر ماند و چه سنگ و، تو را گور

بنگر که نمانده است نه غمدان و نه صنعا

با آنکه برآورد به صنعا در غمدان

هشیار و خردمند نجسته است همانا

دیوی است جهان صعب و فریبنده مر او را

چون مست مرو بر اثر او به تمنا

گر هیچ خرد داری و هشیاری و بیدار

زنهار که تیره نکنی جان مصفا

آبی است جهان تیره و بس ژرف، بدو در

از راه سخن بر شود از چاه به جوزا

جانت به سخن پاک شود زانکه خردمند

فخر آنکه نماند از پس او ناقه‌ی عضبا

فخرت به سخن باید ازیرا که بدو کرد

مرده به سخن زنده همی کرد مسیحا

زنده به سخن باید گشتنت ازیراک

در عالم کس بی سخن پیدا، پیدا

پیدا به سخن باید ماندن که نمانده‌است

ناگفته سخن به بود از گفته‌ی رسوا

آن به که نگوئی چو ندانی سخن ایراک

بیهوده مگو، چوب مپرتاب ز پهنا

چون تیر سخن راست کن آنگاه بگویش

والا به سخن گردد مردم نه به بالا

نیکو به سخن شو نه بدین صورت ازیراک

هرچند فزون کرد سپیدار درازا

بادام به از بید و سپیدار به بار است

پیدا به سخن گردد بیدار ز شیدا

بیدار چو شیداست به دیدار، ولیکن

پر گوهر با قیمت و پر لل لالا

دریای سخن‌ها سخن خوب خدای است

تاویل چو للست سوی مردم دانا

شور است چو دریا به مثل صورت تنزیل

غواص طلب کن، چه دوی بر لب دریا؟

اندر بن دریاست همه گوهر و لل

چندین گهر و للوء، دارنده‌ی دنیا؟

اندر بن شوراب ز بهر چه نهاده است

«تاویل به دانا ده و تنزیل به غوغا»

از بهر پیمبر که بدین صنع ورا گفت:

زیرا که ندیده است ز تو جز که معادا

غواص تو را جز گل و شورابه نداده‌است

خرسند مشو همچو خر از قول به آوا

معنی طلب از ظاهر تنزیل چو مردم

مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا

قندیل فروزی به شب قدر به مسجد

بیرون نبرد از دل بر جهل تو ظلما

قندیل میفروز بیاموز که قندیل

برخوانی در چاه به شب خط معما

در زهد نه‌ای بینا لیکن به طمع در

ممن ز تو ناایمن و ترسان ز تو ترسا

گر مار نه‌ای دایم از بهر چرایند

زیرا که نشد وقف تو این کره‌ی غبرا

مخرام و مشو خرم از اقبال زمانه

و آشفته بسی گشت بدو کار مهیا

آسیمه بسی کرد فلک بی‌خردان را

بگذاشت همه پاک و بشد خود تن تنها

دارا که هزاران خدم و خیل و حشم داشت

زو خلق رها هیچ نه مولی و نه مولا

بازی است رباینده زمانه که نیابند

خلق از حکم عدل نه ملجا و نه منجا

روزی است از آن پس که در آن روز نیابد

هم ظالم و هم عادل بی‌هیچ محابا

آن روز بیابند همه خلق مکافات

پیش شهدا دست من و دامن زهرا

آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع

بدهد به تمام ایزد دادار تعالی


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره ناصر خسرو

دانلود تحقیق درباره ناصر خسرو

اختصاصی از کوشا فایل دانلود تحقیق درباره ناصر خسرو دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود تحقیق درباره ناصر خسرو


دانلود تحقیق درباره ناصر خسرو

 

 

 

 

 

 

 


فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:248

چکیده:

حکیم ناصر خسرو از شاعران بزرگ و فیلسوفان برتر ایران است که بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفه‌ی یونانی و حساب و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام تبحر داشت و در اشعار خویش به کرات از احاطه داشتن خود بر این علوم تأکید کرده است. ناصرخسرو بهمراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشته است. وی از آیات قرآن در آثار خویش برای اثبات عقاید خویش استفاده کرده است.
زندگینامه
ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرخسرو، در سال ۳۹۴ در روستای قبادیان در بلخ (در استان بلخ در شمال افغانستان امروز) در خانواده‌ی ثروتمندی چشم به جهان گشود.
 بگذشت ز هجرت پس سیصد نود و چار     بنهاد مرا مادر بر مرکز اغبر
(اغبر= غبارآلود، مرکز اغبر = کره زمین)
در آن زمان پنج سال از آغاز سلطنت سلطان محمود غزنوی میگذشت. ناصرخسرو در دوران کودکی با حوادث گوناگون روبرو گشت و برای یک زندگی پرحادثه آماده شد: از جمله جنگهای طولانی سلطان محمود و خشکسالی بی سابقه در خراسان که به محصولات کشاورزان صدمات فراوان زد و نیز شیوع بیماری وبا در این خطه که جان عده ی زیادی از مردم را گرفت.
ناصرخسرو از ابتدای جوانی به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از بر کرد. در دربار پادشاهان و امیران از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی به عنوان مردی ادیب و فاضل به کار دبیری اشتغال ورزید و بعد از با شکست غزنویان از سلجوقیان، ناصرخسرو به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام به حرفه دبیری خود ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر به ناصرخسرو مروزی شهرت یافت.
     همان ناصرم من که خالی نبود            ز من مجلس میر و صدر وزیر
نخواندی به نامم کس از بس شرف            ادیبم لقب بود و فاضل دبیر
            به تحریر اشعار من فخر کرد                همی کاغذ از دست من بر حریر
وی که به دنبال سرچشمه حقیقت میگشت با پیروان ادیان مختلف از جمله مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و مانویان به بحث و گفتگو پرداخت و از رهبران دینی آنها در مورد حقیقت هستی پرس و جو کرد. اما از آنچا که به نتیجه ای دست نیافت دچار حیرت و سرگردانی شد و برای فرار از این سرگردانی به شراب و میگساری و کامیاری های دوران جوانی روی آورد.
در سن چهل سالگی شبی در خواب دید که کسی او را میگوید «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر» ناصرخسرو پاسخ داد «حکما چیزی بهتر از این نتوانستند ساخت که اندوه دنیا ببرد» مرد گفت «حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهشی و بی خردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیفزاید.» ناصرخسرو پرسید «من این از کجا آرم؟» گفت «عاقبت جوینده یابنده بود» و به سمت قبله اشاره کرد. ناصرخسرو در اثر این خواب دچار انقلاب فکری شد، از شراب و همه لذائذ دنیوی دست شست، شغل دیوانی را رها کرد و راه سفر حج در پیش گرفت. وی مدت هفت سال سرزمینهای گوناگون از قبیل ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیرة العرب، قیروان، تونس، و سودان را سیاحت کرد وسه یا شش سال در پایتخت فاطمیان یعنی مصر اقامت کرد و در آنجا در دوران المستنصر بالله به مذهب اسماعیلی گروید و از مصر سه بار به زیارت کعبه رفت.
ناصر خسرو در سال ۴۴۴ بعداز دریافت عنوان حجت خراسان از طرف المستنصر بالله رهسپار خراسان گردید. او در خراسان و به‌خصوص در زادگاهش بلخ اقدام به دعوت مردم به کیش اسماعیلی نمود، اما برخلاف انتظارش مردم آنجا به دعوت وی پاسخ مثبت ندادند و سرانجام عده‌ای تحمل او را نیاورده و در تبانی با سلاطین سلجوقیان بر وی شوریده، و از خانه بیرونش کردند. ناصرخسرو از آنجا به مازندران رفت و سپس به نیشابور آمد و چون در هیچ کدام از این شهرها در امان نبود به طور مخفیانه میزیست و سرانجام پس از مدتی دربدری به دعوت امیر علی بن اسد یکی از امیران محلی بدخشان که اسماعیلی بود به بدخشان سفر نمود و بقیه‌ی ۲۰ تا ۲۵ سال عمر خود را در یمگان بدخشان سپری کرد.
 پانزده سال بر آمد که به یمگانم    چون و از بهر چه زیرا که به زندانم
و تمام آثار خویش را در بدخشان نوشت و تمام روستاهای بدخشان را گشت. حکیم ناصرخسرو دربین اهالی بدخشان دارای شأن، مقام و منزلت خاصی است تا حدی که مردم او را به‌نام «حجت»، «سید شاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر»، «پیر کامل»، و غیره یاد می‌کنند. مزار وی در یمگان زیارتگاه است.
آثار ناصرخسرو
ناصرخسرو دارای تالیفات و تصنیفهای بسیار بوده است، چنانچه خود درین باره گوید:
منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن / زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا
آثار ناصرخسرو عبارت اند از:
•    دیوان اشعار فارسی
•    دیوان اشعار عربی (که متاسفانه در دست نیست). خود درباره دو دیوان فارسی و تازی چنین گوید:
بخوان هر دو دیوان من تا ببینی / یکی گشته باعنصری، بحتری
یا:
این فخر بس مرا که به هر دو زبان / حکمت همی مرتب و دیوان کنم
•    جامع الحکمتین - رساله ایست به نثر دری (فارسی) در بیان عقاید اسماعیلیان.
•    خوان الاخوان – کتابی است به نثر در اخلاق و حکمت و موغضه.
•    زادالمسافرین - کتابی است در بیان حکمت الهی به نثر روان.
•    گشایش و رهایش - رساله‌ای است به نثر روان فارسی، شامل سی پرسش و پاسخ آنها.
•    وجه دین - رساله ایست به نثر در مسائل کلامی و باطن و عبادات و احکام شریعت.
•    بستان‌العقول و دلیل المتحرین که از آنها اثری در دست نیست.
•    سفرنامه - این کتاب مشتمل بر مشاهدات سفر هفت ساله ایشان بوده و یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی به حساب می‌آید.
•    سعادت‌نامه - رساله ایست منظوم شامل سیصد بیت.
•    روشنایی‌نامه - این رساله نیز به نظم فارسی است.
به از کتابها و رساله‌های فوق کتابها و رساله‌های دیگری نیز به حکیم ناصرخصرو ونسبت داده شده‌اند که بسیاری از خاورشناسان که راجع به احوال و آثار ایشان تحقیق کرده‌اند در وجود آنها تردید کرده اند. نام این کتابها و رسالات عبارت است از: اکسیر اعظم، در منطق و فلسفه و قانون اعظم؛ در علوم عجیبه - المستوفی؛ در فقه - دستور اعظم - تفسیر قرآن - رساله در علم یونان - کتابی در سحریات - کنزالحقایق - رساله‌ای موسوم به سرگذشت یا سفرنامه شرق و رساله‌ای موسوم به سرالاسرار.
شخصیت ناصرخسرو
ناصرخسرو یکی از شاعران و نویسندگان درجه اول ادبیات فارسی است که در فلسفه و حکمت دست داشته، آثار او از گنجینه‌های ادب و فرهنگ ما محسوب می‌گردند. او در خداشناسی و دینداری سخت استوار بوده است، و مناعت طبع و بلندی همت و عزت نفس و صراحت گفتار و خلوص او از سراسر گفتارش آشکار است. ناصر در یکی از قصاید خویش میگوید که به یمگان افتادنش از بیچارگی و ناتوانی نبوده، او در سخن توانا است، و از سلطان و امیر ترس ندارد، شعر و کلام او سمحر حلال است. او شکار هوای نفس نمی‌شود، او به یمگان از پی مال و منال نیامده است و خود یمگان هم جای مال نیست. او بنده روزگار نیست، چرا که بنده‌ی آز و نیاز نیست، این آز و نیازند که انسان به درگاه امیر و سلطان می‌آورند و می‌مانند. ناصر جهان فرومایه را به پشیزی نمی‌خرد. (از زبان خود ناصر خسرو). او به آثار منظوم و منثور خویش می‌نازد و به علم و دانش خویش فخر می‌کند، این‌کار او گاهی خواننده را وادرا می‌کند که ناصر به یک شخص خود ستا و مغرور به خودپرست قلمداد کند.
علی دشتی در این باره می‌گوید: مردی است با مناعت طبع، خرسند فروتن، در برابر رویدادها و سختیها بردبار، اندیشه‌ورز، در راه رسیدن به هدف پای می‌فشارد. ناصر خسرو در باره خود چنین می‌گوید:
گه نرم و گه درشت چون تیغ/ پند است نهان و آشکارم
             با جاهل و بی خرد درشتم/      با عاقل نرم و برد بارم
ناصر در سفرنامه رویدادها و قضاها را با بیطرفی و بی غرضی تمام نقل می‌کند. اما زمانی‌که به زادگاهش بلخ می‌رسد و به امر دعوت به مذهب اسماعیلی مشغول می‌شود، ملّاها و فقه‌ها سد راه او شده و عوام را علیه او تحریک نموده، خانه و کاشانه‌اش را به‌نام قرمطی، غالی و رافضی به آتش کشیده قصد جانش می‌کنند، به این سبب در اشعار لحن او اندکی در تغییر می‌کند، مناعت طبع، بردباری و عزت نفس دارد اما نسبت گرایش به مذهب اسماعیلی و وظیفه‌ای‌ که به ‌وی واگذار شده بود و نیز رویارویی با علمای اهل سنت و با سلجوقیان و خلیفه‌گان بغداد که مخالفان سرسخت اسماعیلیان بودند، ستیز و پرخاشگری در وی بیدار می‌شود، به فقیهان و دین‌آموختگان زمان می‌تازد و به دفاع از خویشتن می‌پردازد.


دانلود با لینک مستقیم