کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

نگاهی به تاریخچه ثبت احوال در استان مرکزی

اختصاصی از کوشا فایل نگاهی به تاریخچه ثبت احوال در استان مرکزی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 2

 

نگاهی به تاریخچه ثبت احوال در استان مرکزی

 

چکیده : طبق اسناد موجود، پس از هفت سال از شروع فعالیت سازمان ثبت احوال کشور، ثبت احوال استان مرکزی فعالیت خود را در سال ‪ ۱۳۰۴‬آغاز کرد.اولین شناسنامه استان مرکزی در تاریخ ‪ ۲۹‬شهریورماه ‪ ۱۳۰۴‬هجری شمسی برای دختری به نام "طوبی خانم طهماسبی" در اراک صادر شده است

 

ازاین تاریخ تاکنون، بیش از سه‌میلیون و ‪ ۸۰۰‬هزار سند ولادت در این استان تنظیم شده که از این تعداد، سه میلیون سند فعال و در قید حیات است و بقیه در قید حیات نیستند.

بر اساس آخرین اطلاعات موجود ثبت‌احوال استان مرکزی، ازمجموع اسناد فعال، یک میلیون و ‪ ۳۶۰‬هزار نفر در این استان سکونت دارند و بقیه به استانهای دیگر مهاجرت کرده‌اند.

همچنین براساس اسناد موجود، ثبت احوال کشور فعالیت خود را باصدور اولین شناسنامه در تاریخ سوم دی ماه ‪ ۱۲۹۷‬برای دختری به نام "فاطمه ایرانی" در تهران آغاز کرده است.

از این تاریخ تاکنون، ‪ ۹۲‬میلیون سند ولادت در کشور تنظیم شده که از این تعداد ‪ ۶۹‬میلیون سند فعال و صاحبان آنان در قید حیات هستند.

ازابتدای آغاز فعالیت ثبت‌احوال استان مرکزی تاکنون، بیشترین نام انتخاب شده‌از چهارده معصوم(ع)، با ‪ ۱۲۰‬هزار و ‪ ۷۷۲‬نام مربوط به "فاطمه"، ‪ ۸۱‬هزار و ‪ ۹۵۰‬نام "زهرا"، ‪ ۶۹‬هزار و ‪ ۱۲‬نام "محمد"، ‪ ۵۸‬هزار و ‪ ۳۷۱‬نام "علی"، ‪۴۴‬ هزارو ‪ ۳۲۶‬نام "حسین"، ‪۳۱‬هزار و ‪ ۶۱۷‬نام "مهدی"، ‪ ۲۷‬هزارو ‪ ۵۸۲‬نام "رضا"، ‪ ۲۶‬هزار و ‪ ۱۸۷‬نام "حسن" است.

همچنین، ‪ ۱۱‬هزار و ‪ ۳۳‬نام "زینب"، نه هزار و ‪ ۵۳‬نام "جواد"، پنج هزار و ‪ ۲۶۳‬نام "جعفر"، چهار هزار و ‪ ۹۵۱‬نام "سجاد"، سه هزار و ‪ ۴۵۸‬نام "تقی" دو هزار و ‪ ۳۱۱‬نام "کاظم"، دوهزار و ‪ ۲۶۱‬نام "صادق"، یک هزار و‪۴۵۶‬نام "باقر" و ‪ ۸۵۷‬نام "نقی" نامگذاری شده است.

براساس آخرین اطلاعات موجود، بیشترین نام انتخاب شده‌از چهارده معصوم(ع)، از آغاز فعالیت ثبت احوال کشور، با سه‌میلیون و‪ ۶۸۳‬هزار و ‪۷۸۳‬نام "فاطمه"، دو میلیون و ‪ ۴۷۶‬هزار و ‪ ۷۶۴‬نام "زهرا"، دو میلیون و ‪ ۳۳۵‬هزار و ‪ ۵۰۱‬نام "محمد"، دو میلیون و ‪ ۱۰۷‬هزار و ‪ ۵۶۰‬نام "علی"، یک میلیون و ‪ ۶۰۷‬هزار و ‪ ۹۰۷‬نام "حسین"، یک میلیون و ‪ ۲۱۸‬هزار و ‪ ۹۶۵‬نام "مهدی"، یک میلیون وچهار هزار و ‪ ۹۴‬نام "حسن" و ‪ ۹۵۶‬هزار و ‪ ۵۳۳‬نام "رضا" است.

همچنین، پس‌از این اسامی، ‪ ۳۶۲‬هزارو ‪ ۳۹۲‬نام "جواد"، ‪ ۲۳۵‬هزار و ‪ ۴۴۳‬نام "سجاد"، ‪ ۲۰۷‬هزار و ‪ ۷۹۲‬نام "جعفر"، ‪ ۱۴۰‬هزار و ‪ ۴۱۸‬نام "صادق"، ‪ ۱۱۷‬هزار و ‪ ۲۶‬نام "کاظم"، ‪ ۶۵‬هزار و ‪ ۷۷۱‬نام "تقی"، ‪۵۳‬هزار و ‪ ۶۹۶‬نام "باقر" و ‪۲۶‬ هزار و ‪ ۸۲۷‬نام "نقی" نامگذاری شده است.

سوم دی ماه سالروز تاسیس ثبت احوال است که امسال فعالیت این سازمان در کشور ‪ ۹۰‬ساله و در استان مرکزی ‪ ۸۳‬ساله شد


دانلود با لینک مستقیم


نگاهی به تاریخچه ثبت احوال در استان مرکزی

مقاله درباره نگاهی برساختمان فرهنگسرای نیاوران

اختصاصی از کوشا فایل مقاله درباره نگاهی برساختمان فرهنگسرای نیاوران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره نگاهی برساختمان فرهنگسرای نیاوران


مقاله درباره  نگاهی برساختمان فرهنگسرای نیاوران

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

مقالة:

نگاهی برساختمان فرهنگسرای نیاوران

فهرست:

فرهنگسرای نیاوران

معماری فرهنگسرای نیاوران

کتابخانه تخصصی هنر نیاوران از اجزای ساختمان فرهنگسرا

ادغام فرهنگسراى نیاوران، زمین فوتبال، کاخ و پارک نیاوران

بازگشایى کوشک احمدشاهى در کاخ نیاوران در کنار ساختمان فرهنگسرا

بازگشایى کتابخانه تاریخى کاخ نیاوران وابسته به فرهنگسرا

نمایش طرح‌های مبلمان شهری36 کشور در فرهنگسرای نیاوران

فرهنگسرای نیاوران

این فرهنگسرا در سال 1357 با مساحت تقریبی 3500 متر مربع در شمال شرقی تهران در محله نیاوران ایجاد شد و دارای کتابخانه , نگارخانه و نمایش خانه بود . پس از پیروزی انقلاب اسلامی , این فرهنگسرا به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی واگذار شد و تا سال 1364 علاوه بر فعالیتهای هنری به انتشار کتاب و تفسیر و ترجمه قرآن نیز پرداخت . در سال 1364 مرکز آموزش هنر در این فرهنگسرا پایه گذاری شد . از سال 1370 فعالیتهای فرهنگسرا چنین بوده است : برگزاری سمینار , کنفرانس و نمایشگاه.

معماری فرهنگسرای نیاوران

برگزیدگان طرح جایزه ملی نخستین مسابقه بین‌المللی معماری فرهنگسرای نیاوران معرفی می‌شوند.

برگزیدگان طرح جایزه ملی نخستین مسابقه بین‌المللی معماری فرهنگسرای نیاوران معرفی می‌شوند.

به گزارش سرویس معماری پایگاه خبری هنر ایران مرتضی اسماعیلی، مدیر طرح جایزه ملی با اعلام این خبر گفت: گروه صنعتی ملی با هدف رشد فرهنگ معماری، طرح این جایزه را به اجرا درآورد.

از شهریور 85 پس از انتشار فراخوان این مسابقه 120 طراح معمار و گروههای معماری از 36 کشور دنیا 103 طرح به دبیرخانه مسابقه ارسال کردندکه گویای یک استقبال بی‌نظیر از این رویداد است.

از میان آثار رسیده به دبیرخانه 87 طرح به مرحله داوری راه یافتند که پنجم اردیبهشت 10 طرح برتر و 10 طرح تقدیرشده جوایز خود را دریافت می‌کنند.

مدیر طرح جایزه ملی مهندس ایرج کلانتری را رییس هیأت داوران و محمدرضا جودت، دکتر علی


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره نگاهی برساختمان فرهنگسرای نیاوران

نگاهی به مکاتب شرق

اختصاصی از کوشا فایل نگاهی به مکاتب شرق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

نگاهی به مکاتب شرق‏شناسی در اروپا

اولین اقدامات اروپاییان برای مطالعه درباره سرزمین‏های شرقی به خصوص شرق اسلامی به قرن‏های سیزدهم و چهاردهم میلادی همزمان با نهضت ترجمه متون اسلامی به زبان‏های اروپایی بازمی‏گردد که با تأسیس دانشگاه‏های اختصاصی از قرن هجدهم میلادی این مطالعات به صور ت آکادمیک درآمدند. مطالعات شرق‏شناسی در کشورهای مختلف اروپایی، با توجه به انگیزه‏ها و اهداف مختلف سیاسی، مذهبی و علمی، خصلت و خصوصیات گوناگونی داشته است که بر این اساس می‏توان آن را به مکاتب متفاوت تفکیک کرد. مقاله حاضر که ترجمه بخشی از نوشتار دکتر فتح ا لله الزیادی در کتاب «تاریخ الاستشراق الاروبی» است، به این مقوله پرداخته است.

●مقدمه‏

تصور بر این است که شرق‏شناسی علی‏رغم این که در محیطهای گوناگون و متعدد صورت گرفته ماهیتی واحد و خصلت‏هایی مشترک دارد و اهداف و انگیزه‏ها و اسباب آن را می‏توان بر هر یک از شرق شناسان و فعالیت‏هایشان در هرجایی تطبیق داد. زیرا شرق‏شناسی پدیده‏ای غربی با ماهیتی تکاملی است که اگر چه برخی رویکردها و گرایش‏های آن متفاوت هستند، ولی رشته‏های مطالعاتی مختلف آن با یکدیگر توافق دارند. امّا این تصور چندان درست نمی‏نماید. زیرا در عمل مشاهده می‏کنیم مطالعات شرق‏شناسی به لحاظ اهداف و انگیزه‏ها، ماهیت، محتوا و... تفاوت‏هایی با یکدیگر دارند و برای شناخت دقیق‏تر این پدیده لازم است آن را در قالب مکتب‏هایی تقسیم بندی کرد. البته این کار به سبب کم بودن منابع و مصادر قابل دسترس بسیار دشوار است و حتی کسانی که تاریخ شرق‏شناسی را رقم زده‏اند به آن راه نیافته‏اند و اغلب تحق یقاتشان را به بررسی انتقادی و تحلیلی فعالیت‏های شرق شناسان متمرکز کرده‏اند. در این میان برخی هم به دسته بندی مکاتب شرق‏شناسی توجه نموده‏اند مثلاً بعضی از محققان، شرق شناسان را در سه مکتب جای داده‏اند.

۱. مکتبی که به مباحث قرآنی اختصاص دارد.

۲. مکتبی که به پیامبر اسلام مربوط است.

۳. مکتبی که به تاریخ عربی - اسلامی اختصاص یافته است.۲

البته این تقسیم بندی قابل اعتماد نیست، زیرا به شرق‏شناسی از این منظر که فقط مربوط به اسلام و مسلمانان است، نگریسته است و این پذیرفتنی نیست، زیرا شرق‏شناسی حوزه‏ای وسیع‏تر است که همه فعالیت‏هایی را که به شرق مربوط می‏شود، در بر می‏گیرد خواه اسلامی باشد ی ا غیر اسلامی، دینی باشد یا زبان‏شناسی و یا هر گونه‏ای دیگر.

از کسان دیگری که به این امر توجه داشته‏اند نجیب العقیقی [نویسنده مصری ]است که فصلی از کتابش، المستشرقون، را در چاپ اوّل به این موضوع اختصاص داده بود و شرق‏شناسی را به دو مکتب منتسب کرده بود:

۱. مکتب سیاسی که در حوزه ادبیات به معنای کلّی آن تحقیق می‏کند.

۲. مکتب باستان‏شناسی که به آثار و ابنیه بازمانده از گذشته توجه دارد.۳

با این حال او در بقیه کتابش به بررسی شرق شناسان بر اساس تقسیمات کشوری و جغرافیایی پرداخته و البته به ویژگی‏ها و خصوصیات مناطق و محیطهای فعالیت این شرق شناسان توجه نداشته و فقط تلاش خود را به ذکر نام شرق شناسان و آثارشان متمرکز کرده است. به طوری که کتاب او عبارت است از فهرستی بزرگ، مشتمل بر نام شمار زیادی از مردانی که در حوزه شرق‏شناسی ظهور کردند. بدین ترتیب عقیقی به تقسیم بندی جغرافیایی روی آورده و از تقسیم اول خود صرف‏نظر نموده است. به طوری که چاپ بعدی کتاب وی فاقد فصلی خاصّ درباره مکاتب شرق‏شناسی و ت قسیم‏بندی آنهاست. در واقع جای دادن شمار زیادی از شرق شناسان که دارای نژادهای مختلف، زبان‏های متفاوت و گرایش‏های متنوع و اهداف متعدد بودند، در یک تقسیم منسجم کاری بس دشوار است و به نظر می‏رسد، تقسیم‏بندی آنان براساس تقسیمات جغرافیایی - کشوری - میسّرتر باش د. از این رو در ادامه به بررسی مکاتب شرق‏شناسی و ویژگی‏های آن‏ها در قالب همین تقسیم بندی خواهیم پرداخت.

●مکتب بریتانیا

انگلستان از دوران بسیار قدیم با مشرق زمین در ارتباط بود و این ارتباط به سالهای پیش از ظهور اسلام باز می‏گردد. به طوری که بعضی ذکر کرده‏اند، روابط ایرلندی‏ها با نواحی شرقی از نیمه قرن سوم میلادی آغاز گردید، یعنی زمانی که گروهی از راهبان جهانگرد مسیح ی در سفر خود به اراضی مقدس به مصر، سوریه و فلسطین وارد شدند. امّا با وجود این سفرهای قدیمی، نوشته‏های انگلیسی‏ها درباره شرق فقط در قرن اوّل هجری/هفتم میلادی ظاهر شدند یعنی زمانی که «ویلبلاد»۴ جهانگرد انگلیسی مطالبی درباره سفرش به سرزمین‏های عربی نوشت و ا ز آن پس دیگر زائران و تاجران و مسافران که به شرق سفر می‏کردند از وی پیروی کرده به نوشتن شرح سفرهایشان دست زدند.۵

شرق‏شناسی انگلیسی دارای ویژگی‏های خاصّی بود در واقع، شرق‏شناسی بریتانیایی برخاسته از انگیزه‏های ذاتی بود که در تماس و ارتباط دانشمندان انگلیسی با اندلس و صقلیه به منظور آموختن زبان عربی و آگاهی از فلسفه یونانی در خلال آثار ترجمه شده به عربی در این زمینه ، جلوه‏گر شد. این انگیزه‏ها به تدریج به انگیزه‏های دینی تغییر یافتند که هدف آنها فعال‏سازی نهضت اعزام هیئت‏های تبشیری همراه با آموختن زبان عربی و برخی علوم دینی بود و در نهایت در شرق‏شناسی انگلیسی انگیزه‏های استعماری بروز کرد که در روابط نظامی و استعماری انگلستان در کشورهای شرقی تجلّی یافت. بدین ترتیب دو هدف مسیحی‏سازی شرق و استعمار نقش بارزی در تعیین مسیر و حرکت شرق‏شناسی انگلیسی بازی کردند.

مطالعات شرق‏شناسی انگلیسی، بر زبان عربی و آن چه که با ادبیات و بلاغت و نقد ادبی و دیگر علوم مربوط به زبان عربی مرتبط بود، متمرکز شده بود. دانشگاه‏های کمبریج و آکسفورد مهم‏ترین مراکزی بودند که شرق‏شناسی انگلیسی در آنها پا گرفت و رشد یافت. شماری از شرق شن اسان انگلیسی به طرق مختلف به عنوان اعضای فعال به مجامع مطالعات زبان عربی راه یافتند که از آن جمله می‏توان مارگلیوث‏۶، نیکلسون‏۷ و آلفرد گیوم‏۸ را نام برد. هم‏چنین در بسیاری از دانشگاه‏های انگلستان کرسی‏های مطالعات شرقی تأسیس شدند و شمار آموزشگاه‏ها و مؤس ساتی که به مطالعه در خصوص زبان عربی می‏پرداختند، فزونی یافت و در کنار آن‏ها تعداد کتابخانه‏ها و چاپخانه‏هایی که در انتشار کتاب‏ها و نشریات مربوط به مطالعات شرقی فعالیت داشتند، زیاد شدند. در این قرون اخیر هم توجه شرق شناسان انگلیسی به مطالعات اسلامی در زم ینه‏های مختلف، افزایش یافت.

با توجه به اهداف تبشیری و استعماری انگلستان تحقیقات و توجهات شرق شناسان انگلیسی به برخی سرزمین‏های شرقی مانند هندوستان، مصر و شام معطوف گردید. و در همین راستا برخی شرق شناسان این


دانلود با لینک مستقیم


نگاهی به مکاتب شرق

مقاله درباره نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام (قبل از صفویه)

اختصاصی از کوشا فایل مقاله درباره نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام (قبل از صفویه) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام (قبل از صفویه)


مقاله درباره نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام (قبل از صفویه)

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:8

نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام (قبل از صفویه)

 

 

منابع مقاله:

مجله مشکوة، شماره 84 و 85، اصغر فروغی؛

صفحه: 1

 

 

 

اشاره

بدون تردید مراسم عزاداری و روضه‏خوانی در تبیین و تقویت مذهب شیعه و گسترش آن در اعماق جامعه و نفوذ آن در قلبها نقش بسزایی داشته است. همچنین سلاطین صفویه به عنوان زمامدار و روحانیون به عنوان متولّی مذهب، در برگزاری آن مؤثر بوده‏اند، ولی با توجه به سابقه دیرین مراسم عزاداری در ادوار پیشین و اهتمام مردم به ویژه شیعیان در اقامه آن، نمی‏توان صفویه را آغازگر این مراسم دانست و آن را وارداتی و گرته‏برداری از غرب تلقی نمود؛ چنان که برخی را عقیده بر این است(1). مقاله حاضر نگاهی دارد به تاریخچه و پیشینه عزاداری در اسلام و چگونگی رسمی شدن آن در عهد آل بویه.

نگاهی گذرا به عزاداری در اسلام

عزاداری برای شهدا در اسلام سابقه‏ای دیرین دارد و از اخبار برمی‏آید که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز آن را تأیید کرد و در برگزاری آن همت می‏گماشت. ابن هشام می‏نویسد بعد از تمام جنگ اُحد که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به خانه خود می‏رفت، عبورش به محله بنی عبدالاشهل و بنی ظفر افتاد و صدای زنان آنها ـ که بر کشتگانشان گریه می‏کردند ـ به گوش آن حضرت خورد و موجب شد که اشک بر صورت او نیز جاری گردد و در پی آن بفرماید: ولی کسی نیست که بر حمزه بگرید!

سعد بن معاذ و اسید بن حضیر (رؤسای قبیله بنی عبدالاشهل) پس از آگاهی از این موضوع، و زمانی که به خانه‏های خود باز گشتند، به زنان قبیله‏شان دستور دادند لباس عزا بپوشند و به درِ مسجد بروند و در آنجا برای حمزه اقامه عزا و ماتم کنند. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله که صدای گریه آنها را شنید، از خانه خویش (که جنب مسجد بود) بیرون آمده (از آنها سپاسگزاری کرد و) فرمود: «به خانه‏های خود بازگردید، خدایتان رحمت کند که به خوبی مواسات خود را انجام دادید»(2).

پیامبر در شهادت جعفر طیار نیز هم خود گریست و هم برای عزاداران که در خانه او گرد آمده بودند طعام تهیه کرد(3). بنابر روایت ابن سعد، اندوه و افسردگی پیامبر برای شهدای جنگ موته چندان زیاد بود که اصحاب نیز به شدت اندوهگین و افسرده شدند(4).

هنگامی که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رحلت کردند، مردم مدینه، از زن و مرد، به گریه و ندبه پرداختند و بنا بر قول عثمان بن عفان «برخی از اصحاب چنان اندوهگین شدند که چیزی نمانده بود به وهم دچار آیند»(5). و بنا بر نقل عایشه زنان به عزاداری پرداختند و به سینه و صورت خود می‏زدند(6).

در شهادت علی علیه‏السلام فرزندان آن حضرت و مردم کوفه به شدت می‏گریستند(7) و هنگامی که امام حسن علیه‏السلام به شهادت رسید، برادرش محمّد حنفیه مرثیه و نوحه‏سرایی کرد(8).

با شهادت امام حسین علیه‏السلام و یارانش در محرم 61ق عزاداری وارد مرحله‏ای جدید شد و در گستره‏ای وسیع‏تر از جهان اسلام برگزار گردید، با این تفاوت که دیگر تنها گریه و ندبه برای از دست دادن عزیز یا عزیزان نبود، بلکه از یک سو به ابزاری قاطع برای مبارزه با ستمگران و غاصبان تبدیل شد و از سوی دیگر تبیین‏کننده، حافظ و حامل اسلام راستین گردید. از این رو ائمه طاهرین در اقامه و اشاعه آن از هیچ کوششی دریغ نکردند، چنان که خانواده امام حسین علیه‏السلام همچون زینب و امّ کلثوم و امام سجاد علیه‏السلام برای شهدای کربلا به نوحه‏سرایی پرداختند، به طوری که کوفیان که در قتل امام حسین علیه‏السلام و یارانش نقشی مستقیم داشتند، در کوی و بازار عزاداری می‏کردند.

سید بن طاووس در این باره می‏نویسد:

«زنها گیسو پریشان کردند و خاک بر سر پاشیدند و چهره‏های خویش را خراشیدند و سیلی به صورت زدند و فریاد «واویلا» و «واثبوراه!» بلند نمودند. مردها گریستند و موهای محاسن خود را کندند. هیچ موقعی دیده نشده بود که مردم بیش از آن روز، گریه کرده باشند»(9).

بنابر روایت مقاتل، زنان و مردان قبیله بنی اسد به هنگام دفن اجساد شهدا و بعد از آن نوحه‏سرایی و عزاداری می‏کردند(10) و بنابر روایتی اهل بیت امام حسین علیه‏السلام به عزاداری اشتغال داشتند(11). مردم مدینه هم به ویژه بنی هاشم همین که از شهادت امام حسین علیه‏السلام آگاه شدند به گریه و ندبه‏ای پرداختند که تا آن هنگام کسی ندیده و نشنیده بود(12).

امام سجاد علیه‏السلام که در دوران خفقان اموی به سر می‏برد، برای حفظ واقعه خونبار کربلا و انتقال آن به نسلهای بعد از ابزار گریه بهره گرفت. از امام صادق علیه‏السلام روایت شده است:

«زین العابدین علیه‏السلام چهل سال در مصیبت پدرش گریه کرد، در حالی که روزها روزه‏دار و شبها به عبادت بیدار بود و چون وقت افطار می‏رسید، خدمتگزارش آب و غذا در برابر او می‏نهاد و می‏گفت: «آقاجان! میل فرمایید».

آن حضرت می‏گفت: «چگونه غذا بخوریم، در صورتی که فرزند رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله گرسنه کشته شد؟ و چگونه آب بنوشیم در صورتی که فرزند رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله لب تشنه کشته شد؟» و پیوسته این سخن را می‏گفت و می‏گریست، تا آب و غذا با اشک چشمش مخلوط می‏شد. همواره بر این حال بود، تا از دنیا رفت»(13).

از عملکرد امام سجاد علیه‏السلام و سفارشهای ایشان و سایر ائمه درباره گریه برای امام حسین علیه‏السلام و یارانش(14) برمی‏آید که برگزاری مجالس عزاداری و گریه از مؤثرترین ابزاری بوده که می‏توانسته با توطئه‏های بنی امیه برای محو آثار مادی و معنوی قیام کربلا مقابله کند. ابو ریحان بیرونی می‏نویسد:

«بنی امیه در این روز لباس نو پوشیدند و زیب و زیور کردند و سرمه به چشم خود کشیدند و این روز را عید گرفتند و عطرها استعمال کردند و مهمانیها و ولیمه‏ها دادند و تا زمانی که ایشان بودند، این رسم در توده مردم پایدار بود»(15).

این معنی از زیارت عاشورا نیز معلوم می‏شود: «هذا یومٌ فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین صلوات اللّه‏ علیه».

بدین‏سان شیعیان بنابر توصیه و تأکید ائمه طاهرین برای بزرگداشت عاشورا و حفظ آثار آن در کربلا از هیچ کوششی فروگذار نکردند، بدان معنی که ایام عاشورا را به سوگواری می‏پرداختند و امام حسین علیه‏السلام و یارانش را در کربلا زیارت می‏کردند. توابین که در سال 65ق قیام کردند، قبل از ورود به صحنه نبرد، به زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام و یارانش رفتند و یک روز و یک شب گریه و زاری و تضرع بسیار نمودند، چنان که بنابر نقل طبری، کسی تا آن روز چنان گریه‏ای ندیده بود.

از روایت ابن قولویه برمی‏آید که در زمان امام صادق علیه‏السلام مردم اطراف کوفه و نواحی دیگر، از زن و مرد، برای زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام و یارانش به کربلا می‏رفتند و به قرائت قرآن، ذکر مصائب و نوحه‏گری و مرثیه‏سرایی می‏پرداختند(16).

در ایام فترت پایان امویان و آغاز عباسیان بر تعداد زائران و عزاداران امام حسین علیه‏السلام و یارانش افزوده شد، چنان که به سرعت کربلا به کانون مبارزه علیه ستمگران تبدیل شد؛ مبارزانی که شیوه جهاد را در مکتب اهل بیت آموخته و از شهدای کربلا الگوهای عملی و عینی انتخاب کرده بودند. این وضع برای متوکل خلیفه عباسی ـ که ضدّ شیعه بود ـ قابل تحمّل نبود؛ از این رو نه تنها دستور به ویرانی مشاهد و قبور شهدا داد (336ه ق)، بلکه به منظور محو آثار آن، سرزمین کربلا را به آب بست و شخم زد و زراعت نمود و مردم را از زیارت منع کرد(17)، امّا از آنجایی که نور خدا خاموش شدنی نیست، متوکل به سزای اعمال خود رسید و کربلا مجددا احیا شد و پناهگاهی برای عاشقان اهل بیت گردید که از اقصی نقاط به آنجا می‏رفتند.

از منابع برمی‏آید که گروهی از پیروان احمد بن حنبل که خود را سلفیه می‏نامیدند و رهبرشان محمّد بربهاری بود در گذرگاهها کمین می‏کردند و زائران و عزاداران شیعه را مورد آزار و اذیت قرار می‏دادند و این‏از بیانیه خلیفه الراضی باللّه‏ ـ که علیه این فرقه صادر شده ـ به خوبی پیداست. راضی در بخشی از این بیانیه خطاب به آنها می‏نویسد:

«دیگر ناسزاگویی شما به نیکان است، نسبت دادن شما شیعیان اهل بیت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را به کفر و گمراهی، در کمین نشیتن برای شکنجه و آزار ایشان در هر کوی و برزن، دیگر؛... بدگویی شما از زیارت کردن گور پیشوایان صلوات اللّه‏ علیهم و سرزنش کردن زائران و بدعتگذار نامیدن ایشان است»(18).

این بیانیه، حاکی از این است که گرچه در نیمه اول قرن چهارم، خلفا بر خلاف عهد متوکل، محدودیتهایی برای شیعیان در انجام مراسمشان قائل نبودند، لیکن دیگر فرق مسلمانان به ویژه حنابله به آزار و اذیت آنها می‏پرداختند و احتمالاً این وضع تا سلطه آل بویه بر بغداد (332ق) ادامه داشت و از آن پس که شیعیان به سبب حاکمیت آل بویه قوت گرفتند ـ گر چه باز هم به سبب اکثریت اهل سنت در بغداد برای برگزاری مراسم عزاداری با مشکلاتی روبه‏رو بودند ـ با حمایت حکومت، مراسم عزاداری را به صورت علنی در کوچه و بازار انجام می‏دادند.

آگاهی مردم ایران از واقعه کربلا

متأسفانه مورخان از بازتاب واقعه کربلا در شهرهای ایران اطلاعی نمی‏دهند، جز اینکه مؤلف تاریخ سیستان می‏نویسد:

«چون این خبر به سیستان آمد، مردمان سیستان گفتند نه نیکو طریقتی برگرفت یزید که با فرزندان رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله چنین کردند، پاره‏ای شورش اندر گرفتند»(19).

به احتمال زیاد طبق معمول، یزید خبر این پیروزی را به سرتاسر امپراتوری جهت آگاهی والیان ارسال کرده است و شاید واکنشهایی هم صورت گرفته که خبر آن به ما نرسیده است. طبری از شورش مردم ری به رهبری فرخان رازی به سال 64ق خبر می‏دهد(20)، ولی گمان نمی‏رود که این قیام در ارتباط با واقعه کربلا باشد، ولی عکس العمل گسترده مردم ایران را می‏توان در قیام مختار مشاهده کرد. بنابر روایت دینوری حدود بیست هزار تن از سپاهیان او موالی ایرانی بودند(21). قیامهای علویان به‏ویژه زید بن علی و فرزندش یحیی و ارتباط مردم ایران با آنها به ویژه خراسان، گرگان و ری، از دیگر مواردی است که ایرانیان را با واقعه کربلا آشنا کرد(22). نقش داعیان عباسی در آگاهی ایرانیان از جنایات بنی امیه را نمی‏توان نادیده گرفت، آنها برای برانگیختن احساسات مردم، فهرستی از مظالم بنی امیه را نسبت به خاندان پیامبر تهیه کرده که در رأس آنها واقعه کربلا بود و به آگاهی آنها می‏رساندند(23).

حضور امام رضا علیه‏السلام در خراسان (200-202ق) و اهتمام آن حضرت در برگزاری مراسم عاشورا از مهم‏ترین عوامل انتقال فرهنگ عاشورا به ایران بود و متعاقب آن، سادات که به سبب حضور امام در خراسان به این خطه مهاجرت کردند و با شهادت آن حضرت، در اقصی نقاط در ویژه صفحات شمالی ایران؛ یعنی طبرستان و مازندران پراکنده شدند(24)، مردم ایران را با واقعه کربلا و مراسم آن آشنا نمودند. با تشکیل حکومت علویان در طبرستان (250ق) رفته رفته مراسم عاشورا به صورت یک فرهنگ بومی درآمد. در این میان نباید نقش شهرهای شیعه‏نشین از جمله قم(25)، ری، سبزوار و نیشابور را در انتقال و توسعه این مراسم در ایران نادیده گرفت.

رسمی شدن مراسم عاشورا در عهد آل بویه

مورّخان محلّی طبرستان، دیلمستان و مازندران، همچون ابن اسفندیار و ظهیرالدین مرعشی به رغم سابقه دیرین مذهب شیعه در این خطه و حضور سادات و حکومت علویان، از برگزاری مراسم عاشورا در این مناطق خبری نمی‏دهند، در حالی که به نظر ما نمی‏توان جامعه شیعه را بدون اهتمام به برگزاری این مراسم تصور کرد. بنابراین قدر مسلّم، این مراسم در صفحات شمالی ایران، به رغم فراز و نشیبهایی که داشته، پیوسته برگزار می‏شده است؛ زیرا شیعیان این نواحی به همراه سادات علاقه‏ای ویژه به امام حسین علیه‏السلام و شهدای کربلا داشتند. ظهیرالدین مرعشی می‏نویسد:

«آورده‏اند که داعی کبیر حسن بن زید روزی به دیوان عطا نشسته بود و هر سو انعام خدم می‏داد. شخصی را نام برآمد. از بنی عبدالشمس پرسید: از کدام فخذ است؟ گفتند از معاویه. چون تفحص کردند، از اولاد یزید بود. سادات شمشیرها کشیدند تا آن شخص را بکشند جهت خون حسین بن علی و اولادش. او را عطا کرد و بدرقه نمود و از طبرستان بیرون کرد»(26).

این مطالب، بیانگر میزان آگاهی، علاقه و اهتمام مردم نسبت به واقعه کربلاست و گر چه ما مدرکی برای ارائه نداریم، لیکن از شواهد و قراین برمی‏آید که بزرگداشت عاشورا به صورت فرهنگ عمومی مردم این نواحی درآمده بود، چنان که فرزندان بویه با این مراسم در دیلم آشنا شدند و همچون سایر مردم در برگزاری آن اهتمام می‏ورزیدند و میزان باور و اعتقاد آنها به مراسم چنان بود که پس از در اختیار گرفتن حکومت ـ به رغم همه مشکلاتی که در سر راه خود داشتند ـ آن را در سراسر قلمروشان بسط دادند. ابن اثیر در حوادث سال 352ق می‏نویسد:

«در دهم ماه محرم سال جاری معزّالدوله به مردم دستور داد که دکانها و اماکن کسب را ببندند و تعطیل کنند و سوگواری نمایند و قباهای سیاه مخصوص عزا بپوشند و زنان نیز موی خود را پریشان و گونه‏ها را سیاه کنند و جامه‏ها را چاک بزنند و در شهر بگردند و بگریند و بر سر و رو و سینه بزنند و ندبه حسین بن علی رضی اللّه‏ عنهما را بخوانند. مردم همه آن کار را کردند و سنیان انکار نکردند؛ زیرا یارای منع نداشتند که عده شیعیان فزون‏تر و سلطان هم همراه آنها بود»(27).

درباره رسمی شدن مراسم عاشورا در زمان آل بویه، تذکر چند نکته ضرور به نظر می‏رسد:

اوّلاً، با توجه به اینکه آل بویه با این مراسم در دیلم آشنا شدند، به‏خوبی برمی‏آید که ایرانیان با حفظ ماهیت مراسم عاشورا، آن را با ظرافت خاصی با آداب و رسوم بومی خود ـ که چندان هم با سبک و روش عزاداری در عراق و حجاز تفاوت نداشت ـ برگزار می‏نمودند.

ثانیا، با توجه به اینکه از سلطه آل بویه بر بغداد به سال 334ق تا برگزاری مراسم عاشورا به سال 352ق حدود دو دهه طول کشید، می‏توان نتیجه گرفت که معزّالدوله طی این مدت به مطالعه چگونگی برگزاری این مراسم مشغول بوده، تا مخالفت اهل سنت به ویژه حنابله را ـ که موافق برگزاری چنین مراسمی نبودند ـ به حداقل برساند. بنابر روایت مورخان، این مراسم به رغم فراز و نشیبهایی که داشت، در دوره اوج قدرت آل بویه ـ یعنی تا پایان سلطنت عضدالدوله (372ق) ـ با جدیت برگزار می‏گردید و بعد از آن ـ یعنی در دوران ضعف آل بویه ـ به صورت پراکنده اجرا می‏شد(28). اهل سنت همین که دریافتند شیعیان در برگزاری مراسم عاشورا مُصر و جدی هستند و فشارها و اعتراضهای آنها به جایی نمی‏رسد، با آن به مقابله فرهنگی پرداختند و در مقابل روز عاشورا، روز هجدهم محرم، یعنی روز قتل مصعب بن زبیر را علم کردند. ابن اثیر در حوادث سال 389ق می‏نویسد: مردم باب البصره در رقابت با مردم کرخ، هشت روز بعد از روز عاشورا را به ماتم نشسته گفتند: مصعب بن زبیر در آن روز کشته شد(29).

بنابر روایت ابن کثیر در همین سال گروهی از جهال اهل سنّت، روز دوازدهم محرم ـ که روز قتل مصعب بن زبیر بود ـ همانند شیعیان برای او عزاداری می‏کردند و باز هم همانند شیعیان به زیارت او می‏رفتند(30).

از روایت ابن اثیر برمی‏آید که اهل سنت علاوه بر اقدامات یاد شده، برای مقابله با شیعیان از صحنه‏های نبرد مورد نظر خویش شبیه سازی می‏کردند. او در حوادث سال 363ق می‏نویسد:

«فتنه‏ای بزرگ میان سنّی و شیعه برخاست و اهل محله سوق الطعام که از پیروان تسنّن بودند، زنی را سوار شتر کردند و او را عایشه نام نهادند. یکی از آنان خود را طلحه و دیگری خود را زبیر نامید. این گروه با گروه دیگر (شیعه) به جنگ پرداختند و می‏گفتند ما با اصحاب علی بن ابی طالب جنگ می‏کنیم»(31).

به احتمال زیاد، شیعیان محله کرخ صحنه‏های واقعه کربلا را شبیه‏سازی کردند و شبیه‏سازی جنگ جمل از سوی اهل تسنّن، واکنشی در برابر آن بوده است.

یکی از مهم‏ترین عوامل اختلاف میان شیعه و سنی همانا برگزاری مراسم سوگواری عاشورا بود که معمولاً به جنگ و خونریزی می‏انجامید و آرامش و امنیت بغداد را بر هم می‏زد، چنان که خلفا ناچار می‏شدند از انجام مراسم سوگواری اهل سنّت و شیعه جلوگیری کنند(32). البته با توجه به اینکه مراسم عاشورا به صورت فرهنگ عمومی و پایدار درآمده بود، جلوگیری از انجام آن برای مدت طولانی ممکن نبود و در واقع حکومت هم تصمیمی برای لغو کردن آن نداشت و اگر در مقاطع خاصی از آن ممانعت می‏کرد، تنها برای جلوگیری از اغتشاش و ایجاد آرامش بود. سلاطین آل بویه چنان به برگزاری این مراسم تعلق خاطر داشتند که اگر ایام عزاداری عاشورا با جشن مهرگان مصادف می‏شد، جشن را به تأخیر می‏انداختند(33).

از گزارشهای منابع به خوبی برمی‏آید که مراسم سوگواری عاشورا به رغم محدودیتهایی که از جانب اهل سنت ایجاد می‏شد، تا پایان حکومت آل بویه (447ق) و بعد از آن در عهد سلجوقیان به حیات خود ادامه داد(34) و این امر طبیعی به نظر می‏رسید؛ زیرا این مراسم حدود یک قرن بود که به صورت علنی برگزار می‏شد و جزء فرهنگ و اعتقادات مسلّم شیعیان شده بود. علاوه بر این، مذهب شیعه در ایران و عراق توسعه یافته بود و شیعیان جمعیت قابل توجهی از مردم ایران به‏شمار می‏آمدند که هر حکومتی نمی‏توانست نسبت به اعتقادات و آداب و رسوم مذهبی آنها بی‏تفاوت باشد. مدارکی دال بر ممانعت سلجوقیان از برگزاری مراسم عاشورا در دست نیست و حتی بالعکس از شواهد و قرائن برمی‏آید که سلاطین سلجوقی از دوستداران ائمه شیعه بودند و حتی ملکشاه در سال 479ق به زیارت کاظمین، نجف و کربلا رفت(35). بنابر این روایت ابن کثیر در احسن القصص ـ که می‏نویسد: «این رسم تا اوایل سلطنت طغرل سلجوقی در بغداد و شهرهای دیگر ایران معمول بوده است»(36) ـ نمی‏تواند دارای اعتبار باشد، زیرا شواهدی در دست است که در قرن پنجم و ششم در بسیاری از شهرهای ایران، مراسم سوگواری عاشورا نه تنها توسط شیعیان برگزار می‏شد، بلکه علمای اهل سنّت نیز با حزن و اندوه فراوان آن را برگزار می‏کردند.

نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل قزوینی رازی در کتاب خود النقض که در سال 560ق تألیف کرده درباره اهتمام و توجه علمای سنی به ویژه حنفیان و شافعیان در سوگواری روز عاشورا می‏نویسد:

«خواجه بومنصور ماشاده به اصفهان ـ که در مذهب سنّت در عهد خود مقتدا بوده است ـ هر سال این‏روز این تعزیت به آشوب و نوحه و غریو داشته‏اند و هر که رسیده باشد، دیده و دانسته باشد و انکار نکند. و آنگه بغداد که مدینة السلام و مقر دارالخلافه است، خواجه علی غزنوی حنیفی دانند که این تعزیت چگونه داشتی! تا به حدی که به روز عاشورا در لعنت سفیانیان مبالغتی می‏کرد... و تعزیت حسین هر موسم عاشورا به بغداد تازه باشد با نوحه و فریاد. و امّا به همدان اگر چه مشبه را غلبه باشد برای حضور رایت سلطان و لشکر ترکان، هر سال مجد الدین مذکّر همدانی درمراسم عاشورا این تعزیت به صفتی دارد که قُمیان را عجب آید، و جواجه امام نجم بُلمعالی بن ابی القایم بُزاری به نیسابور ـ با آنکه حنفی مذهب بود ـ این تعزیت به غایت کمال داشتی و دستار بگرفتی و نوحه کردی و خاک پاشیدی و فریاد از حد بیرون کردی، و به ری ـ که از امّهات بلاد عالم است ـ معلوم است که شیخ ابوالفتوح نصرآبادی و خواجه محمود حدادی حنفی و غیر ایشان در کاروانسرای کوشک و مساجد بزرگ، روز عاشورا چه کرده‏اند؟! از ذکر تعزیت و لعنت ظالمان، و درین روزگار آنچه هر سال خواجه امام شرف الائمه ابونصر الهسنجانی کند در هر عاشورا به حضور امرا و ترکان و خواجگان و حضور حنفیان معروف، و همه موافقت نمایند و یاری کنند، و این قصه خود به وجهی گوید که دگران خود ندانند و نیارند گفتن، و خواجه امام بومنصور حفده ـ که در اصحاب شافعی معتبر و متقدّم است ـ به وقت حضور او به ری دیدند که روز عاشورا این قصه بر چه طریق گفت و حسین را بر عثمان درجه و تفضّل نهاد، و معاویه را باغی خواند در جامع سرهنگ، و قاضی عمده ساویی حنفی ـ که صاحب سخن و معروف است ـ در جامع طغرل با حضور بیست هزار آدمی این قصه به نوعی گفته و این تعزیت به صفتی داشت از سر برهنه کردن و جامه دریدن که مانند آن نکرده بودند، و مصنّف کتاب ـ اگر رازی است ـ دیده باشد و شنوده، و خواجه تاج شعری حنفی نیسابوری روز عاشورا بعد از نماز در جامع عتیق دیدند که چه مبالغت کرد. در سنه خمس و خمسین و خمس مائة به اجازت قاضی با حضور کبرا و امرا.

پس اگر این بدعت بودی، چنان که خواجه مجبر انتقالی گفته است، چنان مفتی رخصت ندادی و چنین ائمه روا نداشتندی. و اگر خواجه انتقالی به مجلس حنفیان و شیعیان نرفته باشد، آخر به مجلسِ شهابِ مشّاط رفته باشد که او هر سال که ماه محرم درآید، ابتدا کند به مقتل عثمان و علی و روز عاشورا به مقتل حسین بن علی آورد تا سال پیرار به حضور خاتونانِ امیران و خاتونِ امیر اجل این قصه به وجهی گفت که بسی مردم جامه‏ها چاک کردند و خاک پاشیدند و عالم سر برهنه شد و زاریها کردند که حاضران می‏گفتند: «زیادت از آن بود که به زعفران جای کنند شیعت»(37).

این مطالب، بیانگر تعاملی است که در اثر گذشت زمان بین شیعه و سنی درباره برگزاری مراسم عاشورا حاصل شده بود، چنان که برخلاف عهد آل بویه، نه تنها اهل سنّت با شیعیان معارضه‏ای نداشتند، بلکه خود هم ـ به رغم اختلاف عقیده‏ای که با شیعیان داشتند ـ به تأسی از علمای خود به عاشورا تعلق خاطر ویژه‏ای پیدا کردند. البته در عهد آل بویه هم همه فرق اهل سنّت با برگزاری مراسم عاشورا مخالفتی نداشتند و هرگاه که مورّخان از مخالفان و معارضان این مراسم صحبت می‏کنند، از جهال اهل سنّت یاد می‏کنند که عمدتا از حنابله بودند. آنها در این دوره هم کم و بیش به مخالفت خود ادامه دادند، امّا با توجه به کثرت شافعیان و حنفیان در ایران ـ که با این مراسم مخالفتی نداشتند ـ مخالفت حنابله نمی‏توانست مانعی برای برگزاری مراسم عاشورا باشد. از این رو در اکثر شهرهای ایران و عراق، اعم از اینکه سنی بودند یا شیعه، در ایام عاشورا مراسم سوگواری برگزار می‏شد؛ چنان که به صورت یک فرهنگ اسلامی ـ ایرانی درآمد و باگذشت زمان که بر تعداد شیعیان ایران افزوده شد و حساسیتهای بین شیعه و سنی کاهش یافت، این مراسم حضور بیشتری در زندگی مذهبی مردم ایران پیدا کرد؛ چنان که حتی بعضی از علمای اهل سنت برای پاسخگویی به نیاز مردم مبادرت به مقتل‏نویسی نمودند، به عنوان نمونه، ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری (467-538ق) ـ ایرانی و یکی از آخرین متکلّمان معروف ـ کتابی در پند و اندرز به نام اطواق الذهب فی المواعظ و الخطب نوشت که در آن توضیح داده که بنا به سنن مذهبی، هر کس برای حسین علیه‏السلام بگرید، یقینا در قیامت با او محشور خواهد شد. او می‏افزاید که هرکس در پیش خود بگرید و باعث گریه دیگران شود از خوبان است. بنا به گفته او «هر کس که خویش را همانند (تشبیه) دسته‏ای سازد در زمره همان دسته است» و همان قدر و ارزش به او خواهد رسید؛ یعنی او زمینه نظری «تقلید» را مهیا ساخت و به عملی که از هر طریق موجب گریه گردد ارزش و اهمیت بخشید(38).

«مقتل خوانی» (روایت قصص شهادت) یا نقل توصیفی واقعه حزن‏انگیز کربلا از اسبابی است که تا اندازه‏ای از نظرات زمخشری الهام یافت... کار بی‏سابقه زمخشری در زمینه تشبه در مقتل‏نگاری و مقتل‏خوانی یا، به دیگر سخن، روضه خوانی توسط دیگران دنبال شد. یکی از شاگردان او به نام ابوالمؤید موفق خوارزمی (م 568ق) احادیث و قصص مذهبی در وصف فضایل پیامبر و خاندان او را گردآوری و تدوین کرد. او حماسه‏نامه‏ای درباره شهادت امام حسین علیه‏السلام نوشت که شهادت حسین علیه‏السلام به روایت خوارزمی نام دارد (مقتل خوارزمی).

در ابتدای قرن هفتم، با رویکرد محمّد خوارزمشاه به سادات حسینی، در برگزیدن علاء الملک ترمذی(39) از سادات حسینی خراسان به عنوان خلیفه، تا حدود زیادی نفوذ معنوی خلفای عباسی ـ که حامی مذهب سنّت بودند ـ رو به کاهش گذاشت و سرانجام در نیمه دوم قرن هفتم در سال 656ق با سقوط بغداد و حاکمیت یافتن ایلخانان در ایران و عراق، مذهب اهل سنّت با بحران جدی روبه‏رو شد. از این رو فرصت مناسبی برای توسعه تشیع و برگزاری شعائر و مراسم مذهبی آن فراهم گردید و با روی خوش نشان دادن غازان خان به شیعیان و سرانجام با رسمی شدن مذهب تشیع در مدت

کوتاهی در زمان اولجایتو قطعا مراسم عزاداری که از مهم‏ترین عوامل انسجام شیعیان و رسوخ مذهب به توده‏ها بود عمومیت یافت و به صورت مراسم عادی درآمد و این از آنجا معلوم می‏شود که برای مورّخان این دوره، بر خلاف دوره‏های قبل، این مراسم چندان تازگی نداشته که نظرشان را جلب کند و به ضبط آن اهتمام ورزند.

بنابر نقل معین الدین اسفزاری، مردم هرات پایتخت تیموریان، در نیمه دوم قرن نهم با فرا رسیدن ماه محرم به برگزاری مجالس سوگواری برای امام حسین علیه‏السلام اهتمام می‏ورزیدند و حتی شاهزادگان و امرا نیز به برگزاری مجالس عزا همت می‏گماشتند(40). از این رو ملاحسین واعظ کاشفی (م910ق) روضة الشهداء را نگاشت که اولین مقتل به زبان فارسی بود و اندکی بعد در زمان صفویه، از مهم‏ترین مقاتلی بود که در تمام محافل و مجالس عزاداری خوانده می‏شد.

 

 

1 ـ بنگرید به: علی شریعتی، تشیّع علوی و تشیّع صفوی، کتابخانه دانشجویی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، 1352ش، ص 206-205.

2 ـ عبدالملک ابن هشام حمیری، سیرة النبویه، ترجمه سید هاشم رسولی، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، ج 4، ص 122.

3 ـ همان، ج 2، ص 252.

4 ـ محمّد بن سعد کاتب واقدی، طبقات کبیر، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نو، 1369ش، ج 2، ص 162.

5 ـ همان، ج 2، ص 368.

6 ـ ابن هشام، سیرة النبویه، ج 2، ص 428.

7 ـ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، چاپخانه احمدی، 1368ش، ج 1 و 2، ص 211، 220 و 223.

8 ـ ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش، ج 2، ص 3.

9 ـ سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، مهر 1378ش، ص 179، 186 و 187.

10 ـ بنگرید به: شهرستانی، عزاداری حسین علیه‏السلام از زمان آدم تا زمان ما، انتشارات حسینیه عمادزاده، بی‏تا، ص 75.

11 ـ سید بن طاووس، اللهوف، ص 223.

12

اشتراک بگذارید:

دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام (قبل از صفویه)

مقاله درباره نگاهی به مبانی نظری صورتهای مالی تلفیقی

اختصاصی از کوشا فایل مقاله درباره نگاهی به مبانی نظری صورتهای مالی تلفیقی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

نگاهی به مبانی نظری صورتهای مالی تلفیقی

حدود یک قرن ونیم پیش جریان تشکیل شرکتهای اصلی برای خرید و تملک شرکتهای فرعی، به عنوان ابتکاری نوین در عرصه فعالیتهای اقتصادی ظاهرشد.  اما فکر تهیه صورتهای مالی تلفیقی با تاخیر زمانی و به تقریب، از اوایل قرن بیستم و همزمان با جنگ جهانی اول مطرح شد. شرکت انگلیسی نابل (Noble)  اولین شرکتی بود که در سال 1920 ترازنامه تلفیقی تهیه کرد. استحکام این فکر باعث ترویج سریع صورتهای مالی تلفیقی شد، به گونه‌ای که در سال 1939 بورس اوراق بهادار انگلستان آن را الزامی کرد. در آمریکا نیز کار تهیه صورتهای مالی تلفیقی از سال 1940 آغازشد. هم اکنون صورتهای مالی تلفیقی، حتی برای دوره‌های مالی میانی، در سطح گسترده‌ای تهیه می‌شود ولی ما در کشورمان هنوز در مراحل ابتدایی این امر مانده‌ایم و شاید بتوان گفت تاکنون حتی یک صورت مالی تلفیقی بدون اشکال عمده تهیه نشده است و آنچه هم تهیه می‌شود، به‌طور معمول بیموقع منتشر می‌شود. در استاندارد حسابداری شماره 18 تهیه صورتهای مالی تلفیقی و ارائه آن همراه با صورتهای مالی جداگانه اجباری شناخته شده است و لازم است شرکتها برای ارائه اطلاعات شفاف، مفاد بند 6 این استاندارد را به شرح زیر اجرا کنند:“هر واحد تجاری اصلی که مشمول تهیه صورتهای مالی تلفیقی است باید این صورتهای مالی را تهیه و صورتهای مالی جداگانه خود را همراه آن ارائه کند.”

مبانی نظری تهیه صورتهای مالی تلفیقیهدف صورتهای مالی تلفیقی ارائه اطلاعات درباره وضعیت مالی و عملکرد مالی واحد تجاری اصلی و واحدهای تجاری فرعی آن به استفاده‌کنندگان است. صورتهای مالی تلفیقی مرزهای قانونی بین واحد تجاری اصلی و واحدهای تجاری فرعی را کنار می‌گذارد و آنها را به عنوان یک واحد اقتصادی یگانه می‌بیند. وقتی واحد تجاری اصلی یک یا چند واحد تجاری فرعی را کنترل می‌کند با ترکیب اطلاعات مالی و تهیه صورتهای مالی تلفیقی برای گروه، اطلاعات ارزشمندی درباره عملکرد و وضعیت مالی این مجموعه واحد به‌دست می‌آید.در بند 8 استاندارد حسابداری شماره 18، اهمیت صورتهای مالی تلفیقی این‌گونه برجسته شده است:“ استفاده‌کنندگان صورتهای مالی واحد تجاری اصلی برای تصمیم‌گیریهای اقتصادی به اطلاعاتی درباره وضعیت مالی، عملکرد مالی و جریانهای نقدی گروه نیاز دارند. این نیاز از طریق صورتهای مالی تلفیقی که اطلاعات مالی مربوط به گروه را به عنوان یک شخصیت اقتصادی منفرد و بدون توجه به مرزهای قانونی شخصیت‌های حقوقی جداگانه ارائه می‌کند، برآورده می‌شود.”به‌رغم اهمیت شخصیت واحد گروه، برای گزارشگری مالی، باید توجه داشت که گروه شخصیت قانونی ندارد و قادر به صدور سهام، تملک دارایی و تحمل بدهی نیست. گروه شخصیتی ندارد که بتوان آن را به دادگاه احضار وعلیه آن اقامه دعوی‌کرد. گروه به لحاظ نداشتن شخصیت قانونی نمی‌تواند تقسیم سودکند.  افزون براین،  اعتباردهندگان نمی‌توانندبرای ارزیابی توان پرداخت بدهی  به منابع سایر شرکتهای گروه، به غیراز شرکتی که به آن وام داده‌اند، اشاره کنند. اما رشته روابط اقتصادی و ماهیت کنترل شرکت اصلی برشرکتهای فرعی، توجیه پایداری برای تلقی این مجموعه به عنوان یک مجموعه اقتصادی واحد است.گزارشگری مالی این مجموعه اقتصادی از نظر تئوری بحث انگیز است؛ آیا باید به مسئله مالکیت توجه کرد و آن را محور قرارداد ،یا اینکه مجموعه واحد اقتصادی به عنوان بنیاد تلفیق پذیرفته شود؟  پاسخ به این دو سئوال در دامنه تئوری مالکیت و تئوری شخصیت اقتصادی جداگانه متفاوت است.  درتئوری مالکیت تأکید برمالکیت صاحبان بر واحد اقتصادی است. در گروهی که متشکل از چند شخصیت قانونی است،  صاحب همان گروه سهامدار کنترل‌کننده است‌که به‌طور معمول سهامداران شرکت اصلی می‌باشند.  بنابراین براساس تئوری مالکیت منافع سهامداران اقلیت از صورتهای مالی تلفیقی خارج می‌شود و صورتهای مالی تلفیقی اساسا" برای سهامداران شرکت اصلی تهیه می‌شود. در تئوری شخصیت اقتصادی جداگانه، داراییها و بدهیهای کل مجموعه اقتصادی مورد تأکید است و منافع سهامداران به‌عنوان بخشی از حقوق صاحبان سهام تلقی می‌شود. در صورتهای مالی تلفیقی مبتنی بر تئوری شخصیت اقتصادی جداگانه، همه افراد ذینفع در واحد اقتصادی در نظر گرفته می‌شوند.در حال حاضر، صورتهای مالی تلفیقی براساس ترکیبی از این دو تئوری تهیه می‌شود. یکی از ساختارهای نظری که ضمن دو‌ رگه بودن با شیوه کنونی تلفیق سازگارتر به نظر می‌آید، مفهوم شرکت اصلی است. از این دیدگاه صورتهای مالی تلفیقی به نوعی گسترش دامنه صورتهای مالی شرکت اصلی برای گزارش اطلاعات بهتر درباره مجموعه‌های زیر کنترل شرکت اصلی است. در مفهوم شرکت اصلی، داراییهای تلفیقی شامل مجموعه داراییهای شرکت اصلی و شرکتهای فرعی است و سهم سهامداران اقلیت مستثنی نمی‌شود. این شیوه عمل با تئوری شخصیت اقتصادی جداگانه سازگار است اما با تئوری مالکیت مطابقت ندارد. اگر تئوری مالکیت به‌طور کامل پیاده شود در این صورت سهم اقلیت از داراییها و بدهیها نباید در ترازنامه منعکس شود _ یعنی همان کاری که در مورد سرقفلی صورت می‌گیرد. سهم اقلیت از حقوق صاحبان سهام دربعضی از کشورها دربین بدهیها و حقوق صاحبان سهام گزارش می‌شود. این نحوه گزارشگری به تئوری مالکیت نزدیک است اما درایران براساس تئوری شخصیت اقتصادی جداگانه، سهم اقلیت از خالص داراییها در بخش حقوق صاحبان سهام گزارش می‌شود.اگربخواهیم تئوری مالکیت را به‌طور مطلق پیاده کنیم، باید سهم اقلیت از داراییها و بدهیها را در ترازنامه تلفیقی نشان ندهیم. این تفسیر مطلق از تئوری مالکیت را مفهوم تلفیق نسبی می‌نامند که معمولا" در مشارکتهای خاص اعمال می‌گردد.  یک تفسیر مطلق در تئوری شخصیت نیز به مفهوم واحد اقتصادی منتهی می‌شود که براساس این مفهوم همه داراییها و بدهیهای قابل شناسایی براساس ارزش منصفانه منعکس می‌شود. شمای کلی این تئوریها و مفاهیم در شکل 1 و تفاوتهای آنها در شکل 2  ارائه شده است.

شرایط لازم برای تهیه صورتهای مالی تلفیقیمعیار اصلی برای تهیه صورتهای مالی‌تلفیقی، کنترل واحد تجاری اصلی بر واحد تجاری فرعی است. براساس استاندارد حسابداری شماره 18، کنترل عبارت است از توانایی هدایت سیاستهای مالی و عملیاتی یک واحد تجاری به منظورکسب منافع اقتصادی از فعالیتهای آن.  هنگامی که واحد تجاری اصلی به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم (از طریق واحدهای تجاری فرعی دیگر خود) مالکیت بیش از نصف سهام دارای حق رای یک واحد تجاری را در اختیار دارد فرض بر وجود کنترل بر آن واحد تجاری است مگر در مواردی که بتوان آشکارا نشان داد که چنین مالکیتی سبب کنترل آن واحد تجاری نمی شود. در این رابطه استاندارد حسابداری شماره 18 با استانداردهای بین‌المللی، انگلستان و آمریکا (به استثنای یک مورد که مربوط به آمریکاست) مطابقت دارد. طبق استاندارد آمریکا کنترل همراه با مالکیت بیش از 50 درصد، شرط لازم است. یعنی اگر کنترل باشد اما مالکیت زیر 50 درصد باشد، شرکت فرعی از تلفیق مستثنی می‌شود.در موارد زیر، به‌رغم مالکیت بیش از 50 درصد، شرکت فرعی (یا واحد تجاری فرعی) از تلفیق مستثنی می‌شود: • کنترل جنبه موقتی داشته باشد،• محدودیهای درازمدت و شدید بر عملیات واحد تجاری فرعی حاکم باشد به‌طوری که توان انتقال


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره نگاهی به مبانی نظری صورتهای مالی تلفیقی