کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

تولد و کودکی پیامبر

اختصاصی از کوشا فایل تولد و کودکی پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

تولد و کودکی

بیش از هزار و چهار صد سال پیش در روز 17 ربیع الاول ( برابر 25آوریل 570میلادی ) کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود.

پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر یثرب ( مدینه ) چشم از جهان فروبست و به دیدار کودکش ( محمد ) نایل نشد. زن عبد الله ، مادر " محمد " آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود. برابر رسم خانواده های  بزرگ مکه " آمنه " پسر عزیزش ، محمد را به دایه ای  به نام حلیمه سپرد تا در بیابان گسترده و پاک و دور از آلودگیهای شهر پرورش یابد . " حلیمه " زن پاک سرشت مهربان به این کودک نازنین که قدمش در آن قبیله مایه خیر و برکت و افزونی  شده بود ، دلبستگی زیادی پیدا کرده بود و لحظه ای از پرستاری او غفلت نمی کرد. کسی نمی دانست این کودک یتیم که دایه های دیگر از گرفتنش پرهیز داشتند ، روزی و روزگاری پیامبر رحمت خواهد شد و نام بلندش تاپایان روزگار با عظمت و بزرگی  بر زبان میلیونها نفر مسلمان جهان و بر مأذنه ها با صدای بلند برده خواهد شد ، و مایه افتخار جهان و جهانیان خواهد بود . " حلیمه " بر اثر علاقه و اصرار مادرش ، آمنه ، محمد را که به سن پنج سالگی  رسیده بود به مکه باز گردانید . دو سال بعد که " آمنه " برای دیدار پدر و مادر و آرامگاه شوهرش عبد الله به مدینه رفت ، فرزند دلبندش را نیز همراه برد . پس از یک ماه ، آمنه با کودکش به مکه برگشت ، اما دربین راه ، در محلی بنام " ابواء " جان به جان آفرین تسلیم کرد ، و محمد در سن شش سالگی از پدر و مادر هر دو یتیم شد و رنج یتیمی در روح و جان لطیفش دو چندان اثر کرد . سپس زنی به نام ام ایمن این کودک یتیم ، این نوگل پژمرده باغ زندگی را همراه خود به مکه برد . این خواست خدا بود که این کودک در آغاز زندگی از پدر و مادر جدا شود ، تا رنجهای  تلخ و جانکاه زندگی را در سرآغاز زندگانی بچشد و در بوته آزمایش قرار گیرد ، تا در آینده ، رنجهای انسانیت را به واقع لمس کند و حال محرومان را نیک دریابد .

از آن زمان در دامان پدر بزرگش " عبد المطلب " پرورش یافت . " عبد المطلب " نسبت به نوه والاتبار و بزرگ منش خود که آثار بزرگی در پیشانی  تابناکش ظاهر بود ، مهربانی  عمیقی نشان می داد . دو سال بعد بر اثر درگذشت عبد المطلب ، " محمد " از سرپرستی  پدر بزرگ نیز محروم شد . نگرانی " عبد المطلب" در واپسین دم زندگی بخاطر فرزند زاده عزیزش محمد بود . به ناچار " محمد " در سن هشت سالگی به خانه عموی خویش ( ابو طالب ) رفت و تحت سرپرستی عمش قرارگرفت . " ابوطالب " پدر " علی " بود .

ابو طالب تا آخرین لحظه های عمرش ، یعنی تا چهل و چند سال با نهایت لطف و مهربانی  ، از برادرزاده عزیزش پرستاری و حمایت کرد . حتی در سخت ترین و ناگوارترین پیشامدها که همه اشراف قریش و گردنکشان سیه دل ، برای نابودی  " محمد " دست در دست یکدیگر نهاده بودند ، جان خود را برای حمایت برادر زاده اش سپر بلا کرد و از هیچ چیز نهراسید و ملامت ملامتگران را ناشنیده گرفت .

نوجوانی و جوانی آرامش و وقار و سیمای متفکر " محمد " از زمان نوجوانی در بین همسن و سالهایش کاملا مشخص بود . به قدری ابو طالب او را دوست داشت که همیشه می خواست با او باشد و دست نوازش بر سر و رویش کشد و نگذارد درد یتیمی  او را آزار دهد .

در سن 12سالگی بود که عمویش ابو طالب او را همراهش به سفر تجارتی - که آن زمان در حجاز معمول بود - به شام برد . درهمین سفر در محلی به نام " بصری " که از نواحی شام ( سوریه فعلی ) بود ، ابو طالب به " راهبی " مسیحی که نام وی  " بحیرا " بود برخورد کرد . بحیرا هنگام ملاقات محمد - کودک ده یا دوازده ساله - از روی نشانه هایی که در کتابهای مقدس خوانده بود ، با اطمینان دریافت که این کودک همان پیغمبر آخر الزمان است .

باز هم برای اطمینان بیشتر او را به لات و عزی - که نام دو بت از بتهای  اهل مکه بود - سوگند داد که در آنچه از وی  می پرسد جز راست و درست بر زبانش نیاید . محمد با اضطراب و ناراحتی گفت ، من این دو بت را که نام بردی دشمن دارم . مرا به خدا سوگند بده !

بحیرا یقین کرد که این کودک همان پیامبر بزرگوار خداست که بجز خدا به کسی  و چیزی عقیده ندارد . بحیرا به ابو طالب سفارش زیاد کرد تا او را از شر دشمنان بویژه یهودیان نگاهبانی کند ، زیرا او در آینده مأموریت بزرگی به عهده خواهد گرفت .

محمد دوران نوجوانی و جوانی را گذراند . در این دوران که برای افراد عادی ، سن ستیزه جویی و آلودگی به شهوت و هوسهای زودگذر است ، برای محمد جوان ، سنی  بود همراه با پاکی ، راستی و درستی ، تفکر و وقار و شرافتمندی و جلال . در راستی  و درستی و امانت بی مانند بود . صدق لهجه ، راستی  کردار ، ملایمت و صبر و حوصله در تمام حرکاتش ظاهر و آشکار بود . از آلودگیهای  محیط آلوده مکه بر کنار ، دامنش از ناپاکی بت پرستی پاک و پاکیزه بود بحدی  که موجب شگفتی همگان شده بود ، آن اندازه مورد اعتماد بود که به " محمد امین " مشهور گردید . " امین یعنی درست کار و امانتدار .

در چهره محمد از همان آغاز نوجوانی و جوانی  آثار وقار و قدرت و شجاعت و نیرومندی آشکار بود . در سن پانزده سالگی در یکی  از جنگهای قریش با طایفه " هوازن " شرکت داشت و تیرها را از عموهایش بر طرف می کرد . از این جا می توان به قدرت روحی و جسمی محمد پی برد .

این دلاوری بعدها در جنگهای اسلام با درخشندگی  هر چه ببیشتر آشکار می شود ، چنانکه علی ( ع ) که خود از شجاعان روزگار بود درباره محمد ( ص ) گفت : " هر موقع کار در جبهه جنگ بر ما دشوار می شد ، به رسول خدا پناه می بردیم و کسی از ما به دشمن از او نزدیکتر نبود " با این حال از جنگ و جدالهای بیهوده و کودکانه پرهیز می کرد .

عربستان در آن روزگار مرکز بت پرستی بود . افراد یا قبیله ها بتهایی از چوب و سنگ یا خرما می ساختند و آنها را می پرستیدند . محیط زندگی محمد به فحشا و کارهای زشت و می خواری و جنگ و ستیز آلوده بود ، با این همه آلودگی محیط ، محمد هرگز به هیچ گناه و ناپاکی آلوده نشد و دامنش از بت و بت پرستی همچنان پاک ماند .

روزی ابو طالب به عباس که جوانترین عموهایش بود گفت : " هیچ وقت نشنیده ام محمد ( ص ) دروغی بگوید و هرگز ندیده ام که با بچه ها در کوچه بازی کند " . از شگفتیهای جهان بشریت است که با آنهمه بی عفتی و بودن زنان و مردان


دانلود با لینک مستقیم


تولد و کودکی پیامبر

تحقیق درمورد تحولات دوران کودکی ‏

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق درمورد تحولات دوران کودکی ‏ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درمورد تحولات دوران کودکی ‏


تحقیق درمورد تحولات دوران کودکی ‏

فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش ) 


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 25 صفحه

تحولات دوران کودکی. زمان های انتقال در زمان عبور و گذر کودک در یک فعالیت، فعالیت بالاتر رخ می دهد.
ورود به مدرسه و ترک کردن آن زمان گذراست.
رفتن به بستر خواب یک زمان گذر است و این گونه از عصر دوچرخه به قرن هنر پای می گذارد.
اکثر تحولات در حین گذر از گروه ها رخ می دهد، مثلاً حرکت از یک گروه بزرگ به یک گروه کوچک.
اکثر معلمان کودکان را به فعالیت هایی طی روز وادار می کنند.
امروزه در اکثر مدارس بچه‌های جوان کار خود را جهت گذر از یک فعالیت به فعالیت دیگر انجام می دهند و منتظر عبور زمان و دوره های عمر هستند.
روش فعلی بهینه از انتظار و برای گذر عمر حمایت نمی کند.
این فرصت ها و زمان ها یک فرصتی برای کارآموزی هستند.
توصیه‌های عمومی برای تسهیل و آسان کردن عبور سالم از این مراحل شامل تقسیم بندی کودکان به گروه های کوچک تر، وجود معیارهای مرسوم روزانه و به کارگیری توصیه ها و اجتناب از خطرات دوران مختلف می باشد.
دوره گذرJenn Felman بعضی کارهای متفاوت را انجام دهید و بازی های دوران قبل از مدرسهGrace، فعالیت های دوران گذر برای کلاس های قبل از مدرسه شما 2 کتاب است که ایده های متغیری برای بهینه کردن دوران گذار برای شما مهیا می کند، یک آهنگ گوش کنید، محاسبه کنید، دست هایتان را حرکت دهید یا چهره خود را تغییر دهد یا از راه های متفاوتی برای عبور از یک محل به محل دیگر استفاده کنید.
تحولات فرصت مناسبی برای کار و بهبود مهارت های زبانی و کلامی ایجاد می کنند.
سئولات باز و گسترده ای از کودکان در مورد طرح بازی های آنها، ؟
؟
آنها یا هر کار دیگری بپرسید. تأخیرهای تکاملی: کودکان دارای تأخیر تکاملی نیاز به زمان طولانی تر و توجه بیشتر و کمک جهت عبور از این زمان های گذر دارند.
این کودکان اغلب نیاز به چند دقیقه وقت اضافی تر قبل از انجام کارها دارند یا منتظر بمانند تا کودکان دیگر ابتدا این کار را انجام دهند و یا منتظر پیشنهاد معلم خود هستند.
اکثر اوقات شما باید این مسأله را تنها یادآوری مختصری کنید: “مایکل لطفاً به لیزا کمک کن تا این مهره ها را داخل بسته قرار دهد.
این نمونه ویژه ای است، کلمات عمومی تو نیزبه کار می رود مانند الآن نوبت تمیز کردن است.
اکثر کودکان دارای تأخیر متوسط تا شدید از نظارت مستقیم و الگو برداری معلم خود سود می برند.
زمانی که یک کودک با تأخیر تکاملی تازه وارد مدرسه یا کار جدیدی می‌شود روزها یا حتی هفته های بیشتری برای تطابق با محیط نیاز دارد و باید قبل از اینکه او را جهت فعالیت های عادی و روزمره از کودکان دیگر ؟
؟
دانست به وی فرصت بیشتری داد.
حتی زمانی که کودک متوجه تأخیر خود می شود گاهی ممکن است رفتاهای نابهنجاری از خود بروز دهد.
بعضی روزها کودک احساس بیهودگی می کند چرا که نمی تواند به خوبی و به طور مستقل فعالیت های خود را انجام دهد.
در بعضی روزها کودک احساس بیهودگی می کند چرا که نمی تواند به خوبی و به طور مستقل فعالیت های خود را انجام دهد.
در بعضی روزها کودک حتی ممکن است10 قدم بزرگ به عقب بردارد.
به عنوان مثال کودکی را در نظر بگیرید که قادر است لباس خود را به تنهایی بیرون آورد و ناگهان قادر به انجام این کار نباشد، ممکن است اضطراب و نگرانی کود

متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد تحولات دوران کودکی ‏

پیامبر اکرم از کودکی تاوفات

اختصاصی از کوشا فایل پیامبر اکرم از کودکی تاوفات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 62

 

تولد و کودکی

بیش از هزار و چهار صد سال پیش در روز 17 ربیع الاول ( برابر 25آوریل 570میلادی ) کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود.

پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر یثرب ( مدینه ) چشم از جهان فروبست و به دیدار کودکش ( محمد ) نایل نشد. زن عبد الله ، مادر " محمد " آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود. برابر رسم خانواده های  بزرگ مکه " آمنه " پسر عزیزش ، محمد را به دایه ای  به نام حلیمه سپرد تا در بیابان گسترده و پاک و دور از آلودگیهای شهر پرورش یابد . " حلیمه " زن پاک سرشت مهربان به این کودک نازنین که قدمش در آن قبیله مایه خیر و برکت و افزونی  شده بود ، دلبستگی زیادی پیدا کرده بود و لحظه ای از پرستاری او غفلت نمی کرد. کسی نمی دانست این کودک یتیم که دایه های دیگر از گرفتنش پرهیز داشتند ، روزی و روزگاری پیامبر رحمت خواهد شد و نام بلندش تا پایان روزگار با عظمت و بزرگی  بر زبان میلیونها نفر مسلمان جهان و بر مأذنه ها با صدای بلند برده خواهد شد ، و مایه افتخار جهان و جهانیان خواهد بود . " حلیمه " بر اثر علاقه و اصرار مادرش ، آمنه ، محمد را که به سن پنج سالگی  رسیده بود به مکه باز گردانید . دو سال بعد که " آمنه " برای دیدار پدر و مادر و آرامگاه شوهرش عبد الله به مدینه رفت ، فرزند دلبندش را نیز همراه برد . پس از یک ماه ، آمنه با کودکش به مکه برگشت ، اما دربین راه ، در محلی بنام " ابواء " جان به جان آفرین تسلیم کرد ، و محمد در سن شش سالگی از پدر و مادر هر دو یتیم شد و رنج یتیمی در روح و جان لطیفش دو چندان اثر کرد . سپس زنی به نام ام ایمن این کودک یتیم ، این نوگل پژمرده باغ زندگی را همراه خود به مکه برد . این خواست خدا بود که این کودک در آغاز زندگی از پدر و مادر جدا شود ، تا رنجهای  تلخ و جانکاه زندگی را در سرآغاز زندگانی بچشد و در بوته آزمایش قرار گیرد ، تا در آینده ، رنجهای انسانیت را به واقع لمس کند و حال محرومان را نیک دریابد .

از آن زمان در دامان پدر بزرگش " عبد المطلب " پرورش یافت . " عبد المطلب " نسبت به نوه والاتبار و بزرگ منش خود که آثار بزرگی در پیشانی  تابناکش ظاهر بود ، مهربانی  عمیقی نشان می داد . دو سال بعد بر اثر درگذشت عبد المطلب ، " محمد " از سرپرستی  پدر بزرگ نیز محروم شد . نگرانی " عبد المطلب " در واپسین دم زندگی بخاطر فرزند زاده عزیزش محمد بود . به ناچار " محمد " در سن هشت سالگی به خانه عموی خویش ( ابو طالب ) رفت و تحت سرپرستی عمش قرار گرفت . " ابوطالب " پدر " علی " بود .

ابو طالب تا آخرین لحظه های عمرش ، یعنی تا چهل و چند سال با نهایت لطف و مهربانی  ، از برادرزاده عزیزش پرستاری و حمایت کرد . حتی در سخت ترین و ناگوارترین پیشامدها که همه اشراف قریش و گردنکشان سیه دل ، برای نابودی  " محمد " دست در دست یکدیگر نهاده بودند ، جان خود را برای حمایت برادر زاده اش سپر بلا کرد و از هیچ چیز نهراسید و ملامت ملامتگران را ناشنیده گرفت .

نوجوانی و جوانی

آرامش و وقار و سیمای متفکر " محمد " از زمان نوجوانی در بین همسن و سالهایش کاملا مشخص بود . به قدری ابو طالب او را دوست داشت که همیشه می خواست با او باشد و دست نوازش بر سر و رویش کشد و نگذارد درد یتیمی  او را آزار دهد .

در سن 12سالگی بود که عمویش ابو طالب او را همراهش به سفر تجارتی - که آن زمان در حجاز معمول بود - به شام برد . درهمین سفر در محلی به نام " بصری " که از نواحی شام ( سوریه فعلی ) بود ، ابو طالب به " راهبی " مسیحی که نام وی  " بحیرا " بود برخورد کرد . بحیرا هنگام ملاقات محمد - کودک ده یا دوازده ساله - از روی نشانه هایی که در کتابهای مقدس خوانده بود ، با اطمینان دریافت که این کودک همان پیغمبر آخر الزمان است .

باز هم برای اطمینان بیشتر او را به لات و عزی - که نام دو بت از بتهای  اهل مکه بود - سوگند داد که در آنچه از وی  می پرسد جز راست و درست بر زبانش نیاید . محمد با اضطراب و ناراحتی گفت ، من این دو بت را که نام بردی دشمن دارم . مرا به خدا سوگند بده !


دانلود با لینک مستقیم


پیامبر اکرم از کودکی تاوفات

محمد 25 ص

اختصاصی از کوشا فایل محمد 25 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 38

 

دوران کودکی

محمدبن‌عبدالله (ص) یک رنجبر به تمام معنای واقعی بود در بین مشاهیری که در دوره طفولیت و آغاز جوانی رنج برده‌اند هیچکس را نمی‌توان یافت که باندازه پیغمبر اسلام در کودکی و جوانی رنج برده باشد.

من تصور می‌کنم یکی از علل اینکه در قرآن بدفعات توصیه شده نسبت به یتیمان و مساکین ترحم نمایند و از آنها دستگیری کنند همین بود که محمد‌بن‌عبدالله(ص) دورة کودکی را با یتیمی گذرانید و در آ‎غاز جوانی بسیار بی‌بضاعت بود.

وقتی پیغمبر مسلمین چشم بدنیا گشورد پدرش از دار دنیا رحلت کرده بود و با اینکه محمد(ص) از طائفه مزبور در مکه احترام داشتند مادر محمد(ص) مجبور شد که بمدینه نزد خویشاوندان خود برود که شاید بتواند فرزندش را در آنجا و با کمک خویشاوندان بزرگ نماید زیرا بعد از مرگ عبدالله پدر محمد آن طفل یتیم و مادرش از مال دنیا هیچ نداشتند.

بعد از اینکه مادر و فرزند بمدینه رسیدند مادر محمد(ص) موسوم به آمنه که جوان بود با سرودن شعر خود را از اندوه مرگ شوهر و تنهائی و تهی‌دستی تسلی می‌داد.

در آن موقع عده‌ای از زنهای طبقات محترم در عربستان شعر می‌سرودند.

سه نفر از مورخین اسلام باسم سیوطی- ابن‌سعد- حمیدالله- می‌گویند بعد از اینکه محمد(ص) بمدینه رسید واقعه‌ای برایش پیش آمد که جهت آن طفل تازگی داشت.

واقعة مزبور این بود که محمد(ص) بعد از رسیدن بمدینه برای اولین بار توانست که در یک برکه که از آب غوص نماید و از هر طرف بدن خود را از آب محاط ببیند.

در مکه آب و آذوقه کم بود و برکه‌ای وجود نداشت که اطفال بتوانند بخصوص در روزهای گرم تابستان در آن آب‌تنی کنند ولی در مدینه برکه وجود داشت و کودکان در فصل تابستان لباس خود را از تن بیرون می‌آوردند و وارد آب می‌شدند و احساس خنکی می‌کردند و محمد(ص) نیز مثل کودکان مدینه ولی برای مرتبه اول در آب برکه آب‌تنی کرد.

خویشاوندان( آمنه) بعد از ورود او و پسرش به بیوة جوان مرحوم عبدالله کمک ‌کردند ولی افسوس که اندکی بعد از ورود به مدینه مادر محمد(ص) بیمار شد و بزودی حال زن جوان طوری وخیم گردید که همه دانستند خواهد مرد.

رسم اعراب این بود که وقتی حس می‌کردند که شخصی در حال احتضار است خویشاوندان اطرافش را می‌گرفتند و دائم با او حرف می‌زدند تا محتضر در آستانة مرگ خود را تنها نبیند و بیم نداشته باشد.

آنهائی که اطراف آمنه را گرفته بودند پیوسته حرف میزدند که آنزن جوان متوحش نشود و آمنه گاهی چیزی زیر لب می‌گفت.

یکوقت محمدخردسال دید که دیگر مادرش جواب نمی‌دهد و خود را روی سینة مادر انداخت و شیون‌کنان گفت مادر… مادر… چرا جواب نمی‌دهی؟

ولی روح از کالبد مادر جوان پرواز کرده بود.

زنهائی که خویشاوندان آمنه بودند او را عریان کردند و بدنش را شستند و بعد محمد دید که کفن بر مادرش ‌پوشانیدند و او را بردند و در قبرستان موسوم به( ابوا) دفن کردند.

در عربستان رسم نبود که مرده را با تابوت دفن کنند برای اینکه بمناسبت کمیابی چوب ساختن تابوت خیلی گران تمام می‌شد و ( آمنه)را مثل سایر اموات بدون تابوت بخاک سپردند. بعد از اینکه قبر را پوشاندند و خویشاوندان مراجعت کردند دیدند که محمد نیست و برگشتند و مشاهده نمودند محمد روی قبر مادر نشسته و او را صدا


دانلود با لینک مستقیم


محمد 25 ص

خلاصه ای از کودکی تا رحلت امام خمینی 73 ص

اختصاصی از کوشا فایل خلاصه ای از کودکی تا رحلت امام خمینی 73 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 73

 

نام استاد محترم

 

تهیه کننده کنندگان :

 

موضوع :

 

 

زمستان 85

 

1: دوران کودکی تا رحلت

سید روح‌الله مصطفوی موسوی خمینی (۲۰ جمادی‌الثانی ۱۳۲۰ قمری - ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ شمسی)، روحانی و مرجع تقلید شیعه ایرانی با مرتبه آیت‌الله رهبر انقلاب ۱۳۵۷/انقلاب اسلامی ایران.

نام پدرش آیت‌الله سید مصطفی موسوی و نام مادرش هاجر احمدی بود. وی در پنج ماهگی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی مادر و عمه‌اش پرورش یافت.

گرچه سال ولادت وی طبق شناسنامه سال ۱۲۷۹ است، اما خود تصریح کرده‌است، که تاریخ صحیح آن ۳۰ شهریور ماه ۱۲۸۱ است.[نیاز به ذکر منبع] وی در ساعات پایانی روز ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ در سن ۸۷ سالگی بر اثر بیماری سرطان از دنیا رفت.

فرزندان وی مصطفی، صدیقه، فریده، لطیفه، فهمیه، سعیده، و احمد هستند.

نسب شناسی

بر پایه خاطرات آیت الله پسندیده که در روزنامه شرق سال دوم - شماره۵۴۷ به تاریخ پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۴ - - ۱۱ اوت 2005 مقدمه آن آورده شده است ایشان هندی زاده بوده اند این مطلب پیش تر در روزنامه اطلاعات دوران پهلوی نیز چاپ شده بود:

"براى مقدمه مى نگارم؛ با این که من سید مرتضى هندى سابق و پسندیده فعلى در نظر نداشتم و ندارم در عداد نویسندگان و یا گویندگان درآیم و در خودم صلاحیت و لیاقت مطلب نگارى را نیافته ام ولى بر حسب ضرورت و لزوم و شاید تکلیف الهى و شرعى موظف باشم مختصرى از نسب نامه خودم و بالاخص برادر کوچک و گرامم حضرت امام خمینى مرجع عالى قدر تقلید اکثریت قاطع تشیع و رهبر عالى مقام مسلمین ایران و ممالک و ملل اسلامى و مستضعفین دنیا را تا آنجا که در نظر دارم و تماس داشته و با ادله قطعیه و شواهد موجود دریافته ام یا با قرائن و شواهد و همچنین امارات برایم ظن حاصل شده با توجه به مشهودات هشتاد و چند ساله و معلومات خاص خودم از قباله ها و مهرنامه ها و نوشته هاى موجود و اطلاعات و گفتارهاى بزرگ ترهاى فامیل و اقوام که در حافظه ام مانده بدون تعریف و تمجید یا تنفیذ و تکذیب و یا اغراق و طرفدارى از اقوام و اقارب یا طرد و رد افراد ناموافق یعنى مخالفین و احیاناً دشمنان احتمالى و یا یقینى، از روى نهایت صحت و حقیقت براى ضبط در تاریخ بنویسم و خداوند را به شهادت مى طلبم که علاقه و دوستى با اشخاص و یا کدورت و نقار با افراد و جماعت در احوال من سال هاى سال است تأثیر خلاف گویى را زدوده و با موافق و مخالف جز راه راستى و عدل و حق و انصاف طریق دیگرى در پیش ندارم."


دانلود با لینک مستقیم


خلاصه ای از کودکی تا رحلت امام خمینی 73 ص