کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

کوشا فایل

کوشا فایل بانک فایل ایران ، دانلود فایل و پروژه

دانلود تحقیق مولوی و استعاره های عشق 10 ص.DOC

اختصاصی از کوشا فایل دانلود تحقیق مولوی و استعاره های عشق 10 ص.DOC دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق مولوی و استعاره های عشق 10 ص.DOC


دانلود تحقیق مولوی و استعاره های عشق 10 ص.DOC

دسته بندی : علوم انسانی _ تاریخ و ادبیات، تحقیق

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

 

تعداد صفحات : 13 صفحه

مولوی و استعاره های عشق ای عشق تو موزونتری یا باغ و سیبستان تو؟
این شعر با ریتم های موزون و رقصنده ای ادامه می یابد تا از اعمال اعجازآمیز عشق که تلخی را شیرین می کند و هر ذره ای را بحرکت در می آورد و به درختان رقص می آموزد و بدون آن زندگی هیچ لذتی ندارد سخن بگوید : من آزمودم مدتّی بی تو ندارم لذتّی کی عمر را لذّت بود بی ملح بی پایان تو رفتم سفر بازآمدم ز آخر بآغاز آمدم در خواب دید این پیر جان صحرای هندوستان تو هندوستان در اینجا همچنانکه اغلب در ادبیات قرون وسطایی فارسی آمده بمعنای خانه ی ازلی است که روح طی یک رویای سرورانگیز ناگهان آن را بیاد می آورد و این همانجایی است که روح بازگشت بیدرنگ به آن را آرزو می کند و با پاره کردن زنجیرهای مادی همچون پیل از وطن دورمانده ای بسوی جنگل آغازین خود می شتابد .

مولوی در اینجا این شعر جذاب و طولانی را که بنظر می آید یکی از اشعار پیشین اوست با پذیرفتن دوباره‌ی عجز و ناتوانی خویش در توصیف قدرت اسرار آمیز عشق که جمع کاملی از اضداد است بپایان می رساند : از بس که بگشادی تو در در آهن و کوه و حجر چون مورشد دل رخنه جو در طشت و در پنگان تو گر تا قیامت بشمرم در شرح رویت قاصرم پیموده کی تاند شدن ز اسکّره‌ی عمان تو عشق در چند شعر دیگر بعنوان آینه هر دو جهان تجلّی می کند و انسان نمی تواند از آن دم بزند یعنی از آن سخن بگوید .
عشق همچنین می تواند بصورت نیروی صیقل دهنده فولاد وجود (اشیاء تیره و تار و مکدر آفرینش ) جلوه گر شود بطوریکه سراسر جهان سرانجام آینه آن خواهد شد .
مولوی در جایی دیگر عشق را همچون (مصحف ) نسخه ای از قرآن می بیند که عاشق آن در رویاها و آرزوهایش می خواند.
عشق نیز همچون لوحی است که او شعرش را از روی آن می‌نویسد یا اینکه او درست مانند قلمی است در میان انگشتان عشق که آنچه را نمی داند می‌نویسد .
آیا نام شمس الدین از ازل در دفتر عشق ثبت نبود؟
قامت خمیده عاشق همچون طغرای (امضای شاهانه ) پیچیده ای در منشور (دانشنامه ) عشق است .

اگر چه مولوی اشعار فارسی و عربی بیشماری در ستایش عشق نوشته است اما تکرار چنین ستایش را مجاز و منطقی می داند : «اگر عشق را با صدهزار زبان ستایش کنم زیبایی و جمال آن در هیچ ظرفی نمی گنجد».
عرفا و شاعران دیگر همانند مولوی عشق را به متابه‌ی عیان و نهان بودن توأمان بدون آغاز و انجام توصیف کرده اند و این بدان سبب است که همچون خدا عشق ابدی است و یا به تعبیر حلاج عشق هستی جوشان و بسیار پویای خداوندی است و همچون خدا بی پایان است .
عشق مولانا به شمس نیز بی پایان است بلکه در برسی این عشق هزاران هزار ایوان با چشم اندازهای زیبا وجود دارد که عاشق می تواند (در ورای آن سفر کند ) و هر چه پیش تر می رود سعادت بیشتری نصیب خویش می سازد .
وقتی خود عشق سفر آغاز می کند صد ها هزار آسمان و زمین برای سیر و سفر آن تنگ می نماید .
عرفا و فلاسفه اشراق عشق را دلیل هر حرکتی می دانند : اگر و زمین و کوه ها عاشق نبودند چمن بر سینه هاشان نمی روئید .
.

  متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

( برای پیگیری مراحل پشتیبانی حتما ایمیل یا شماره خود را به صورت صحیح وارد نمایید )

«پشتیبانی فایل به شما این امکان را فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دریافت نمایید »


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق مولوی و استعاره های عشق 10 ص.DOC

تحقیق معلم217

اختصاصی از کوشا فایل تحقیق معلم217 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد. (شهید رجایی )

 

 

اوست خدایی که در میان مردم درس نخوانده پیامبری از خودشان مبعوث کرد تا آیاتش را بر آنها بخواند وآنها را تزکیه کند وکتاب وحکمت بیاموزد . (سوره مبارکه جمعه ، آیه 2 )

تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین شد که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرینش  درآمد. معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گوش همه می رساند. همچنین سیاهی جهل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد.در این مسیر مقدس ، بزرگانی همچون علامه شهید استاد مرتضی مطهری گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد . شهید مرتضی مطهری  یکی از آن معلمان راستین است که با نگاه  ترکیبی  به همه معارف بشری نظر می کند و   تمامی تلاشهای علمی و عملی را  مقدمه ای برای عبادت می داند و با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد . به همین مناسبت روز شهادت این بزرگ مرد فرزانه را روز معلم نامیدند .

 

امام خمینی (ره) در رابطه با نقش معلم می فرمایند:

نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند. تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.

 

حضرت امام جعفر صادق (ع)  در رابطه با مقام ومنزلت معلم می فرمایند:

«هنگامی که روز قیامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع می کند و چون ترازوی اعمال نهاده شد و خون شهیدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهیدان فزونی خواهد داشت ». این ارزش بدان جهت است که شهیدان در سایة علم و تربیت معلمان  و تعلیم شایستة آنان به خدا راه یافته و لیاقت شهادت نصیبشان شده است.

 

حضرت امام سجاد (ع)  در رابطه با مقام معلم می فرمایند:

حضرت سجاد (ع) در فرمایشات خود سفارش بسیاری در حفظ حقوق معلم از سوی شاگردان دارند  و می فرماید:« حق کسی که عهده دار تعلیم توست آن است که او را بزرگ شماری و مجلس او را سنگین بداری و نیکو به وی گوش فرا دهی و روی خود را بر او کنی و با او بلند سخن نگویی و کسی را که از او چیزی  می پرسد تو پاسخ ندهی و بگذاری که خود او پاسخ گو باشد و در مجلس او با هیچ کس به صحبت ننشینی و در محضر او بدگویی از کسی نکنی و اگر از او در نزد تو بدگویی شد از او دفاع کنی و عیب پوشش باشی و فضایل و مناقب او را آشکار کنی و با دشمنش همنشینی نکنی و با دوستش دشمنی نورزی؛ پس چون چنین کردی، فرشتگان خدای تعالی به سود تو گواهی خواهند داد که مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط برای خدا بوده نه به خاطر مردم ».

 

من ستایشگر آن معلمی هستم

 

                                                           که به جای اندیشه ها اندیشیدن را به من بیاموزد.

                                                                                                                                        علامه مطهری

شعر

یار دبستانی من ، با من و همراه منیچوب الف بر سر م ما، بغض من و آه منیحک شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاهترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن مادشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاشخوب اگه خوب ؛ بد اگه بد ، مرده دلای آدماش

دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنهکی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه ؟

یار دبستانی من ، با من و همراه منیچوب الف بر سر ما ، بغض من و آه منیحک شده اسم من و تو ، رو تن این تخته سیاهترکه بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما

یار دبستانی من ، با من و همراه منیچوب الف بر سر ما ، بغض من و آه منیحک شده اسم من و تو ، رو تن این تخته سیاهترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما

دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاشخوب اگه خوب ؛ بد اگه بد، مرده دلهای آدماشدست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنهکی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه ؟یار دبستانی من ، با من و همراه منیچوب الف بر سر ما ، بغض من و آه منیحک شده اسم من و تو ، رو تن این تخته سیاهترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما

ارزش و مقام معلمشرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد که بتواند شان خداوند و پیامبران را در  وجود خود محقق سازد و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف شهید مرتضی مطهری یکی از آن معلمان راستین است که اولاً با نگاه  ترکیبی  به همه معارف بشری نظر می کند و ثانیا  تمامی تلاشهای علمی و عملی را  مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد و  با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد. خداوند را می خوانیم که او  رابا سالار و سرور شهیدان امام حسین (ع) محشور سازد.

 

هنر معلمی:

معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:

اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: 1ـ 5)

بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.

در این آیات خداوند، خود را «معلم» می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است.

مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:

چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد              هزاران نقش بر لوح عدم زد

از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.

 

شهید ثانی رحمت الله درباره هنر معلمی خداوند می فرماید:

خداوند از آن جهت به وصف (اکرمیت) و نامحدود بودن کرامتش، توصیف شد که علم و دانش را به بشر ارزانی داشته است. اگر هر مزیت دیگری، جز علم و دانش، معیار فضیلت به شمار می رفت، شایسته بود همان مزیت با وصف (اکرمیت) در ضمن این آیات همراه و هم پا گردد و آن مزیت به عنوان معیار کرامت نامحدود خداوند به شمار آید. کرامت الهی در این آیات با تعبیر «الاکرام» بیان شده است. چنین تعبیری می فهماند که عالی ترین نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترین مقام و جایگاه او، یعنی علم و دانش هم طراز است.

به همین جهت امام خمینی (ره) می فرمود:

معلم اول خدای تبارک و تعالی است ..... به وسیله وحی؛ مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است.

 

داستانی زیبا از رابطه شاگرد و معلم:

بهترین نوع این رابطه که سرشار از ادب و فروتنی است، در داستان حضرت موسی (ع) به عنوان شاگرد و حضرت خضر (ع) در مقام معلم ـ نمود دارد. موسی (ع) مأمور شد تا از بنده ای صالح به نام خضر (ع) کسب علم کند. قرآن آغاز گفت و گوی این معلم و شاگرد را این چنین بیان می کند:

قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشداً * قال انک لن تستطیع معی صبراً * و کیف تصبر علی ما لم تحط به خبراً * قال ستجدنی ان شاء الله صابراً و لا اعصی لک امراً * قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن   شی ءٍ حتی احدث لک منه ذکراً. (کهف: 66 ـ 70)

موسی به او گفت: «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده که مایه رشد است به من بیاموزی؟ گفت : «تو هرگز هم پای من نمی توانی صبر کنی و چگونه در مورد چیزهایی که از آن شناخت نداری، شکیبایی می کنی؟» گفت: «اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری نافرمانی تو نمی کنم». گفت: اگر به دنبال من آمدی، چیزی از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگویم.»

  

معلم در کلام امام خمینی (ره):

نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق معلم217

پرسشنامه مقیاس عشق

اختصاصی از کوشا فایل پرسشنامه مقیاس عشق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پرسشنامه مقیاس عشق، شامل 14 سوال است.راهنمای اجرا و تفسیرمقـــــیاس عشق،هنجاریابی  مقیاس عشق و روش نمره گذاری و تفسیر و روایی و پایایی را نیز دارد.

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله روانشناسی عشق

اختصاصی از کوشا فایل مقاله روانشناسی عشق دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مقاله روانشناسی عشق


مقاله روانشناسی عشق

 

 

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:63

فهرست مطالب:

مقدمه. ۱

توهم در عشق.. ۲

هنر عشق ورزیدن.. ۲

ماهیت عشق.. ۳

روانشناسی پیوند عاشقانه و مفاهیم عشق.. ۳

مفاهیم عشق.. ۶

مثلث عشق.. ۸

بهای عشق چیست به جز عشق؟ ۱۰

زبانهای عشق… ۱۲

مفهوم و درک زبان عشق: ۱۳

تغییر زندگی مستلزم باورهای ماست: ۱۴

زندگی پس از طلاق.. ۱۸

هشت اصل برای نگه داری کانون ازدواج و خانوادگی… ۲۴

دوستی و تکامل وجود. ۳۰

تعریف دوستی… ۳۰

لازمه دوستی… ۳۱

تجربه‌های رایج و مشترک در عشق… ۳۷

انواع عشق… ۳۹

خودشیفتگی : ۴۰

خصایص بالینی : ۴۱

معیارهای تشخیص برای اختلال شخصیت خودشیفته: ۴۲

گزینش های ما در عشق از دیدگاه روانشناسی… ۴۴

معشوق به عنوان موجودی مکمل.. ۴۶

شباهت بدون مکمل بودن.. ۴۹

مکمل کامل بدون شباهت… ۵۰

جستجوی ترمیم رابطه های گدشته. ۵۲

هفت سبک عشق ورزی: ۵۵

 

مقدمه

برای انسان رسیدن به کمال بدون نوعی از عشق ورزیدن امکان پذیر نیست. بدین گونه هر کس در آرزوی عشق ورزیدن و مورد عشق واقع شدن است. هر چند عده زیادی هستند که بطور کامل ناکام می گردند. امروزه عده ای هستند که می ترسند به نفوذ عشق دیگری سر فرود آورند زیرا تصور می کنند هویت شخص خود را از دست می دهند. عده ای دیگر در ناخود آگاه خود عاشق شدن را ممنوع می کنند چون نمی خواهند مورد خیانت واقع شوند. در این مواقع است که بعلت ناسازگاریهای ناخود آگاه در درون فرد عشق ورزی غیر ممکن می گردد و در مواقع است که روانکاوی یا دوباره سازی روانی تقریبا همیشه موثر است.

 زنان و مردانی که در شهرهای بزرگ برای ادامه کارو یا ادامه تحصیل آمده اند هنگامیکه متوجه می گردند چقدر تنها هستند و اغلب در پارک ها قدم می زنند و به زوجهای دیگر خیره می گردند بدنبال موقعیت های مشابه ای هستند تا نیاز خود را برطرف کنند. اما چون درآمد بالایی ندارند تا دیگران را به بیرون دعوت کنند یا تصور می کنند زشت و بد قیافه هستند خود را در اختیار روسپی ها (خود فروشان جنسی) فرار می دهند تا بدین صورت آن جانشین عشق گردد. هر چند که در انتها درمی یابند که این موضوع فریبی بیش نبوده و نمی تواند نیاز ایشان را برطرف کند اما بخاطر ناچاری بارها و بارها به آن افدام می ورزند.

توهم در عشق

افراد زیادی هستند که بدلیل عدم تجربه و آموزش کافی همیشه آنچه را که فقط توهمی خیال پردازانه است به عنوان عشق واقعی تعبیر می کنند. البته این توهم ببیشتر پیده ای رایج در میان جوانان است. تنظیم ملاک ها منبی بر تفاوت و تفارق بین عشق راستین و دروعین کار محالی نیست البته نه برای فرد عاشق چون او خود درگیر است بلکه برای بوسیله سوم شخص ناظر. بنظر ویلیام اشتکل روان شناس برجسته توهم در عشق ناشی از رنجیدگی است.

 هنر عشق ورزیدن

هنر عشق ورزیدن چیزی است که بایستی آموخته شود و شگفت آور نیست که پندار در عشق موجب شوربختی می گردد. نخستین شرط خوشبختی در عشق، عشق مطلوب و عاملی است که باعث گسترش شخصیت هر دو شریک می باشد. یکی از مشکلاتی که دراین رابطه در مورد خانم ها مطرح می گردد سرد مزاجی است. سرد مزاجی حالتی است با خصوصیات از قبیل اغلب عصبی، متلون، فتنه جو و بد مشرب. این حالت می تواند ریشه در علل و حوادث رخ داده در زندگی و یا کشمکش های روانی باشد. این موضوع می تواند در دراز مدت باعث جدایی زوجین گردد. متاسفانه چون اکثر مردان متوجه این موضوع نمی گردند نمی توانند به همسران خود دراین رابطه کمک نمایند.

 ماهیت عشق

غریزه در انسان هرگز چیزی منخصرا بیولوژیکی نیست. همانطور که در میان ما انسانها خوردن تنها در خدمت بقای فرد نمی باشد. بهمین شکل غریزه جنسی در زندگی می باشد. انسان برای بدست آوردن دل می بایست از راه احساسی نزدیک شود چرا که بدون آن خوشنودی واقعی امکان پذیر نیست. همچنین باید گفت عشق حقیقی موثرترین و تعالی بخش ترین خلاق وجود انسانی است. به امید آنکه این مقدمه بتواند کمک حال آندسته گردد که هنوز در ابتدای راه هستند.

روانشناسی پیوند عاشقانه و مفاهیم عشق

افـراد بـالغ در ارتبــاط برقرار کردن با دیگران دارای تفاتهایی می بـاشـند کـه ریشـه در طـفولیـت آنها و چگونگی رابطه سـرپرست آنان در خردسالی (پدر، مادر یا پرستار) با آنان دارد. بدین مفهوم که اگر ســرپرست با طفل رابطه مـحبت آمیز داشته و نیازهای کودک را بدرستی پاسخ گوید، طفل نیز پیوند اطمینان آمیز و توام با امنیت با سرپرست خـــود برقرار می کـند. طـفل میـل بـه برقــرار کردن رابطه نزدیک و صـمـیـمانه بـــا سرپرست خود خواهد داشت و یا از دور به
سرپرست خود لبخند میزند. حـال اگـــر سرپرست طفل به کودک آنچنان که باید توجه نکند و به وی بی اعتنا باشــد،در طفل دو سبک پیوند دیگر شکل میگیرد یکی آنکه طـفل مضطرب و سردرگم میگردد و خصومت و نارضایتی خـود رافعالانه و یا غیر مستقیم به سرپرست خود نشان میدهد و یا آنکه در طفل پیوند اجتنابی شکل گرفته و از سرپرست خود دوری می کـند. این طرز رفتار با طفل در شخصیت کودک رسوخ کرده و در بزرگسالی خود را نمایان میکنـد کـه در این صورت با 4 شخصیت از لحاظ سبک شکل گیری پیوند و دلبستـگی مـیـان فـرد با فرد دیگر به ویژه جنس مخالف و مسایل عشقی مواجه خواهیم بود:
1- بالغین مطمئن و برخوردار از امنیت: اینگونه افراد دارای مشخصات زیر میباشند:توانایی ارتباط برقرار کردن و صمیمی گشتن با دیگران.
احترام به حریم شخصی و فضای شخصی برای خود و شریک زندگی خود. نسبت به احساسات شریک زندگیش همدلی کرده و به آسانی وی را میبخشد . دارای مرز و حدود مشـخص برای خود، دارای عزت نفس بالا، پشـتیبان و محبوب میباشد.

از آنکه با فردی خیلی صمیمی گردد و یا از سوی وی طرد گردد، نـگـران و بـیمناک نیست. تمایل به برقراری رابطه دراز مدت. مسایـل خصـوصی خود را در صورت لزوم در اختیار دیگران قرار می دهـد و در بـاز کردن سفره دلش نزد دیگران محتاط است.

از رابطه جنسی لذت می برد بویژه با یک شریک دراز مدت.
برای دیگران احترام زیادی قائل است. هنگامی که به کمک احتیاج دارد از دیگران طلب یاری می کند. در تعامل با دیگران مثبت، خوشبین، سازنده و سخاوتمند است. خلاق و روشن فکر بوده و از مرگ نمی هراسد.

2- بالغین اجتنابی: این گونه افراد دارای مشخصات زیر میباشند:

رابطه آنها از لحاظ فیزیکی و احساسی غیر صمیمی میباشد.

آنها به دوری و جدایی عادت داشته و اینگونه راحت تر هستند.

به دیگران زیاد توجه ندارند و ممکن است خودخواه بنظر آیند.

نسبت به احساسات و نیازهای شریک زندگی خود بی مسئولیت، بـی اعـتـنا و ناشکیبا هستند.

افــرادی منزوی هستند و مـمـکن است رفتـارهـای کنـتـرل جـویانـه، منـتـقـدانـه و غضبناکی بروز دهند. نیاز مبرمی به تعریف و تمجید و پذیرش دارند. قادر به برقرار کردن رابطه صمیمانه با دیگران نیستند.

سفـره دلـشان را برای کسی نمی گـشایند و بـی پـرده احساستـشان را بـیـان نمیکنند. خشک و انعطاف ناپذیرند و به دیگران اعتماد ندارند.

زیاد در رابطه دراز مدت سرمایه گذاری نمیکنند.

پس از جدایی زیاد غمگین نمیگردند. معمولا به کار زیاد اعتیاد دارند تا بتوانند اینگونه از رابطه صمیمانه اجتناب کنند.

هنگام رابطه جنسی با شریکش فرد دیگری را در ذهن مجسم میکند. والدین خود را طرد کننده به خاطر می آورند. دوران کـــودکی آشفته ای را پشت سر گذاشته اند (والدین الکلی و یا بد رفتاری از سوی آنان) هنگامی که خود و یا شریک زندگیش پریشان و دچار مشکل می گردند از شریک خود دوری میگزیند. تعاملات اجتماعی را خسته کننده میداند و از مرگ بیمناک است.

مفاهیم عشق

بـه واسـطه آزمـایشـات گـونـاگون تـفاوتهای ابراز عشق در دو جنس مرد و زن مشخص گردیده اند. برای مثال مشـخص شده کـه زنـان در عـشـق بـه دوسـتی و منافع مـشـتـرک بـیـشتـر بـها می دهند و بـیـشتر از مـردها از حـسادت رنـج بـرده و وابـستگی بیشتری به فرد مقابل خود پیدا می کنند. در زیـر به سبـک های مـخـتـلف عشـق اشاره گردیده است:

1- اروس(EROS): عشق شهوانی – عـشق بـه زیبایی – فاقد منطق – عشق فیزیکی که بواسطه جذابیت و کشش های جسمانی و یا ابراز آن بطور فیزیکی نمایان میگردد -همان عشق در نگاه اول – با شدت آغاز شده و بسرعت فروکش میکند.

2- لودوس(LUDUS): عـشق تـفننی – ایـن عشـق بـیـشتـر مـتعلق به دوران نوجوانی میباشد – عشق های رمانتیک زودگذر – لودوس ابراز ظاهری عشق میباشد – کـثرت گرا نسبت به شریک عشقی – به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمی گرداند -رابطه دراز مدت بعید بنظر میرسد.

3- فیلو(PHILO): عشق بـرادرانـه – عـشـقـی کـه مبتنی بر پیوند مشترک می باشد -عـشقی کـه بـر پـایـه وحـدت و هـمـکاری بـوده و هـدف آن دسـتـیـابی بـه منافع مشترک میباشد.

4- استورگ(STORGE): عشق دوستانه – وابسته به احترام و نگرانی نسبت به منافع مـتقابل – در این عشق همنشینی و همدمی بیشتر نمایان می باشـد – صـمـیـمـانـه و متعهد- رابطه دراز مدت است – پایدار و بادوام – فقدان شهوت.

5- پراگما(PRAGMA): عشق منطقی – این مختص افرادی است که نگران این موضوع میباشند که آیا فرد مقابلشان در آینده پدر یا مادر خوبی برای فرزندانشان خواهند شد؟ عشقی که مبتنی بر منافع و دورنمای مشترک می باشـد – پـایـبند بـه اصـول مـنـطـق و خردگرا میباشد – همبستگی برای اهداف و منافع مشترک.

6-مانیا(MANIA): عشق افراطی – انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگیز – شیفتگی شدید به معشوق – اغلبا فاقد عزت نفس -عدم رضایت از رابطه – مانند وسوسه میماند و میتـواند بـه احساسات مبالغه آمیز و افراطی منجر گردد – عشق دردسر ساز – عشق وسواس گونه.

7-اگیپ(AGAPE): عشق الهی – عشق فداکارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه (تمایل انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت) – عشق گرانقدر .

پژوهشها حاکی از آن میباشد که زنان بیشتر به عشق از نوع پراگما، استورگ و مانیا و مردان به لودوس و اروس گرایش دارند.


دانلود با لینک مستقیم

مقاله عشق در شعر سهراب سپهری

اختصاصی از کوشا فایل مقاله عشق در شعر سهراب سپهری دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مقاله عشق در شعر سهراب سپهری


مقاله عشق در شعر سهراب سپهری

 

 

 

 

 

 

تعداد صفحات : 27
فرمت فایل : word (قابل ویرایش)
فهرست مطالب :
تعریف لغوی عشق:
تعریف عرفانی عشق (در اصطلاح عرفان و
تصوف):
نقش عشق در زبان شعر و اندیشه
شاعر:
عشق در شعر سهراب سپهری
مرگ رنگ ، زندگی خوابها ، آوار
آفتاب ، شرق اندوه
صدای پای آب
مسافر
حجم سبز
ما هیچ ، ما نگاه
مقدمه:
وقتی که منصور حلاج را روانه چوبه دار می ساختند در راه درویشی از وی گفت که عشق چیست؟ گقت: امروز بینی و پس فردا بینی ، امروزم بکشند و دوم جسم بسوزانند و سوم خاکستر جسم بر باد دهند ، در راه که می رفت با بند گران می خرامید و نعره زنان می گفت : حق ، حق . حق تا به زیر دار بردند ، بوسه بر دار زد و گفت: معراج مردان عشق است.
تعریف لغوی عشق:
1-به حد افراط دوست داشتن
2-دوستی مفرط ، محبت تام درگذشتن از حد دوستی ،گویند که آن مأخوذ از عشق است و آن نباتی است که آن را لبلاب گویند . چون بر درختی پیچید ، آن را خشک کند . همین حالت عشق است بر هر دلی که طاری شود ، صاحبش را خشک و زرد کند .
3-اسم است از مصدر ((عشق و عشق)) و آن به معنی افراط است در حب از روی عفاف یا فسق و از جهت روانشناسی : یکی از عواطف است که مرکب می باشد از تمایلات جسمانی و حس جمال ، حس اجتماعی ، تعجب ، عزت نفس و غیره .
شعر مهم ترین نمونه و بارز ترین عنصر از عناصر فرهنگی و ادبی ایران بوده و دیر زمانی است که شاعران در مرکزیت جایگاه فرهنگ ایران قرار داشته اند .
شورانگیزی شعرو دلبستگی شاعران به این مقوله از هنر طبایع و ذوق های مختلفی را برانگیخته تا شعر را یکی از مشغله های اندیشه خود سازند . عشق یکی ار مایه های اصلی و مهم شکل گیری و قوام دهنده شعر است که می توان گفت در ذات هر انسانی نهفته است و چه بسا از طبع هر ذوق حساس نیز بر می خیزد . عشق آن موهبت الهی است که فقط به انسان هدیه گشته است .
فرشته عشق نداند که چیست ، قصه مخوان
بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز
«حافظ»
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
عشق در شعر سهراب سپهری
سپهری مانند بسیاری از یزرگان اب و هنر پس از مرگ بیشترین مخاطبان خود را یافته است . سهراب سپهری از آن افراد بود و قابلیت آن را داشت که به تدریج و به آرامی جایگاه خود را بیابد . زیراراههای هنر را کشف کرده بود و آنها راپیش رو داشت . هنری که سپهری در جستجوی رسیدن به آن بود و فضایی را که اوبا عناصر طبیعت و اندیشه های ماوراء طبیعی پر می کرد حاصل نوعی گرایش عرفانی است . او روند تحول اندیشه اش را جستجو و مطالعه ی موشکافانه در چهرة آدمها و مناظر طبیعت تا اجسام کسب کرده بود .
در هنر همه چیز بر پایه عشق و احساس و خلاقیت استوار است و واقعیت و آنچه که باید سروده شود با توجه به زیبایی و زیبایی شناسی نقل شده اند . هنر دوستی و حسن زیبا پرستی از آغاز افرینش با آدمی همراه بوده است . کشش همه هنرها و از جمله شعر به سوی عشق و زیبا پرستی است . بهترین شعر آن است که اندیشه نو و هدف داشته باشد دکتر پوران شجیعی در کتاب صور معانی شعر فارسی در مکتب درون نگری می گوید : ((نخستین عامل قریحه و ذوق و عواطف ، احساس گوینده است)) بدین طریق که ، شاعر به یکی از جلوه های حیات با جهان طبیعت مجذوب می شود .
روح و احساس و ذهن وی مسخر آن جلوه می گردد تا آنجا که جز او چیزی در ذهن وی باقی نمی ماند در آن حال شاعر ناخود آگاه بدان جلوه رنگی خاص فروغی جاودانی می بخشد و در آن عالمی دور از جریان عادی زندگی قرار دهد. عالمی که در جهان آرزوی او وجود دارد . نه آنچنان که در دنیای خارج هست . این هیجان و انقلاب درونی محرک وی می شود می خواهد این کیفیت نفسانی را در هر قالبی که هست بریزد ، قالبی که نمودار واقعی هیجان و مبین حال و کیفین نفسانی وی باشد . این جاست که شاعر به دنبال کلمه و لفظ می رود .
دانستن شکل هنری تفکر و محتوی ، مضمون و نو آوری ، فرهنگ و سنت در شعر سپهری وقتی امکان پذیر است که به مطالعه شعر پرداخته شود و به سازمان گسترده شعر توجه کامل شود . عنصر اصلی و نقطه حیاتی شعر سپهری عرفان است و تفکر و احساس او بر حول این محور می چرخد .
عشق نیاز درونی سپهری است و او را وادار می سازدتا با بیرون از خویش از طریق شناخت و عرفان رابطه ایجاد کند . اما شناخت عشق آسان نیست ، به خصوص که طریق عشق دشوار و شرح آن سخت است.
دست از دامان شب برداشتم
تا بیاویزم به گیسوی سحر
خویش را از ساحل افکندم به آب
لیک از ژرفای دریا بی خبر
که این شعر شباهت به شرح عشق در نزد مولوی دارد..
در نگنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریائیست قعرش ناپدید
سپهری به همه چیز با نگاهی تازه می نگرد حتی به عشق و محبت از آنجا که امروزه همه چیز در حجاب فرو رفته است . باید همه چیز را دوباره شناخت و این شناخت باید با نگاهی محبت آمیز و تؤام با عشق باشد و وقتی اینگونه شد همه چیز تر و تازه است . ‌‌
روی پای تر باران به بلندی محبت بردیم .
عشق در جهان بینی سپهری یعنی گرفتار و مبتلاشدن ، در مراحل سیر و سلوک عرفا ، عشق یکی از مراحل است که بعد از طلب قرار گرفته است یعنی ابتدا در ما ( عاشق ) طلب ، نسبت به چیزی حاصل می شود و سپس دچار آن می شویم و آن را با تمام وجود می پرستیم . چرا گرفته دلت مثل آنکه تنهایی
چقدر هم تنها
خیال می کنم
دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی
دچار یعنی
عاشق .
در ادامه جهان بینی سهراب سپهری که عشق و عرفان زیر بنا و شالودة آن است باید گفت تفکری که سپهری دارد سعی می کند با عشق و محبت همه چیز را با هم آشتی دهد . و در طبیعت یک هماهنگی و تعادل بوجود آورد و آنچه را که نیست بوجود آورد . و در این قرن ماشینی و نفرین شده از عشقی صحبت می کند که نشان از سرسبزی و صمیمیت داشته باشد .
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینة آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن مروید .
از مترادفات عشق که در شعر سپهری وجود دارد ، تنهایی است که در چنین مواقعی آرزو می کند .
کاش تنهایی به وسیله ای تازه شود .
بهتر آن است که برخیزم
رنگ را بردارم
روی تنهایی خود نقشة مرغی بکشم .
و :
و عشق
صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که
غرق ابهامند
نه
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
وباشنیدن یک هیچ می شوند کدر
همیشه عاشق تنهاست .
صدای پای آب
به شهادت تمام خوانندگان و صاحب نظران اشعار سپهری و منظومة صدای پای آب و مسافر به اوج عارفانه و شاعرانة خود رسیده است . عرفان سپهری عرفانی است بر انگیخته از طبیعت و اجتماع سپهری در صدای پای آب ، شاعر به زندگی و تفکرات خود عمیقاً نظر داشته و از همان ابتدا با بیوگرافی خود به این مسئله پرداخته است .
اهل کاشانم
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم خرده هوشی سر سوزن ذوقی
مادری دارم بهتر از برگ درخت
دوستانی بهتر از آب روان
و خدایی که در این نزدیکی است
لای این شب بوها پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب ، روی قانون گیاه
انار از میوه های مورد علاقه سپهری است هرگاه صحبت از صمیمیت و عشق است ، انار در این ترکیب ها جای دارد . فواره معمولاً با خواهش و خواستن و میل همراه است . زندگی مثل بارانی است که در بهار آمد و رفت و مثل چناری که تمام سارها از روی آن پر زده باشد . و چیزی که این فاصله ها را پر کرده عشق بود .
از نخستین پله ( مذهب ) تا رفیع ترین قله ( محبت ) پیش می رود و به جایی می رسد که جان او را از خوشی و رنج همه تصورات حسی و همة یادها و ادراک ها آزاد شده است .
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق
رفتم ، رفتم تا زن
تا چراغ لذت
تا سکوت خواهش
تا صدای پر تنهایی
او در این سفر همه چیز را تجربه می کند . و با عبور از اندیشه های عرفانی و مذهبی و عبور از پله های شک و یقین به وادی استغنا
می رسد و می بیند که همة اینها عشق و محبت را فریاد می زنند که هر حقیقت از عشق نفسی گرفته است . پس از تجربة اینها تنهایی را برگزیدم . تنهایی را به چه چیزی تشبیه کرده است که پر دارد تا بتواند با پر او به عوالم دیگر پرواز کند .
چیزها دیدم در روی زمین
کودکی دیدم ماه را بو می کرد .
قفسی بی در دیدم که در آن روشنی پرپر می زد
نردبانی که از آن عشق می رفت به بام ملکوت
من زنی را دیدم نور در هاون می کوبید
ظهر در سفرة آنان نان بود . سبزی بود . دوری شبنم بود .
کاسة داغ محبت بود .
عرفان سپهری ، عرفانی همگانی با جهان نه قطع تعلق با جهان و پدیده های طبیعت است . عشقی هم که در عرفان وی دیده می شود . عشقی است آرام که تا نهایت با سپهری همراه و همراز است و جهان و هر چه در آن است باید زیبا پنداشته شود . به همان صورت که کودکی ماه را مانند یک شاخه گل در دست می گیرد و می بوید و عشق به آرامی و خرامان از نردبان معرفت بالا می رود .
عشق در ما پویایی ، حرکت ، جنبش ، ارتقاء و … بوجود می آورد و در نهایت انگیزة عشق ما را تقویت می کند . عشق در ما باعث می شود که کلمات را با مفاهیم عمیق تری درک نمائیم و امید بیشتری به فردا و فرداهایمان داشته باشیم .
مولانا نیز در عرفان ، کمال عشق را فنا شدن می داند :
بمیرید ، بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
یادها ، مکانها ،مذاهب و لحظه تجربیات شهوت و لذت شراب همه را می بیند و آنها را در زمین باقی می گذارد چون آنها راهی به سوی سراشیبی سقوط دارند . و نظرش به سوی اشراق است


دانلود با لینک مستقیم